روایات هفت دقیقه تا پاییز
سینمای ما- علی زادمهر: عليرضا اميني(كارگردان جوان سينماي ايران) پس از ساخت چند فيلم در فضاي غيرشهري در آخرين اثر خود(هفت دقيقه تا پاييز) داستان يك خانواده مدرن در تهران را دستمايه فيلم قرار داده است.
* اگرچه فارغ التحصيل تاتر هستيد اما فعاليت خاصي در حوزه تاتر نداريد و بهنظر مي رسد بيشتر علاقه شما به سينما است؟
ــ انتخاب تئاتر از روز اول براي سينما بود. وقتي قرار بود در دانشگاه انتخاب رشته كنم پس از بررسي رشتههاي سينما و تاتر متوجه شدم كه در رشته سينما فقط به دانشجويان تكنيك تدريس ميشود اما در تاتر به محتوا بيشتر توجه ميشود. در تئاتر از بازيگري تا نمايشنامهخواني و تحليل تدريس ميشود از اينرو متوجه شدم كه در تاتر محتوا بسيار مهمتر از سينما است به همين دليل تاتر را انتخاب كردم و بعدها به فراگيري تكنيك در سينما پرداختم.
*فيلمنامه فيلم چگونه نوشته شد؟ آيا محصول نهايي با فيلمنامه اوليه تفاوت بسياري دارد؟
ــ در ساخت اين فيلم اتفاقات جالبي رخ داد. ما ابتدا پروانه ساخت فيلم هفت دقيقه تا پاييز را با ارئه طرح از ارشاد گرفتيم. بعد عليرضا نادري فيلمنامه كيفر را داد تا بخوانم و قرار بود كيفر را كارگرداني كنم. قرار شد درصورت امكان با همان مجوز هفت دقيقه تاپاييز فيلم كيفر را كارگرداني كنم. فيلم تا مرحله پيش توليد پيش رفت اما بعد در طول كار مشكلاتي همچون عدم حضور سرمايهگذار بوجود آمد و به دليل آنكه كار كمي طولاني شد؛ من از ساخت آن انصراف دادم و حسن فتحي ساخت كيفر را برعهده گرفت و فيلم خوبي هم ساخت.
فيلم هفت دقيقه تاپاييز كه امروزميبيند براساس ايده و طرح اوليه از خودم ساخته شد. البته در ابتدا نخعي؛ نسخه اوليه فيلمنامه را نوشت. بعد محسن طنابنده آن را بازنويسي كرد ودر بخشي از كار نيز عليرضا نادري نكات خوبي را به فيلمنامه اضافه كرد. درمجموع بايد بگويم فيلمنامه اين فيلم محصول يك كار گروهي است البته در طول ساخت ايدهها و ديدگاهاي بازيگران در كامل شدن فيلمنامه نقش بسزايي داشت.
*به نظر ميرسد شما در فيلمها و آثار قبلي مثل نامههاي باد، زمان ميايستد و دانههاي ريز برف بهنوعي بهدنبال تجربه كردن بوديد اما در اين فيلم به نوعي به سينماي كلاسيك و داستانگو روي آوردهايد؟
ــ اصلا اينگونه نيست فيلم هفت دقيقه تا پائيز ادامه همان سينماي تجربي است. سينماي تجربي امروز در دو مقوله قابل بررسي است؛ اول محتوا كه همان انتخاب سوژه است و دوم نوع روايت و فرم است.
روايت در فيلم هفت دقيقه تا پائيز از لحاظ محتوا در گونه سينماي تجربي ميگنجد و نوع روايت اين فيلم به هيچ عنوان كلاسيك نيست و قواعدي كه در نگارش فيلمنامه رعايت كردم ادامه تجربيات گذشته است. در فرم فيلم نيز فقط فضاي فيلم از خارج از شهر به داخل شهري تغيير يافته و نگاه شهري شده است وگرنه تجربهگرايي در محتوا و فرم همچنان وجود دارد. در فيلم نامههاي باد؛ من به دنبال تجربه در استفاده از صدا بودم و به نوعي اين فيلم تم محور بود. در دانههاي ريز برف وحدت لوكيشن را تجربه كردم ودر فيلم زمان ميايستد به سمت وحدت كاراكتر حركت كردم و در هفت دقيقه تا پائيز به دنبال تجربه كردن فيلمهاي شخصيت محور بودم.
* اما شما در فيلمهاي گذشته به دنبال تمركز وي يك موضوع و سوژه بوديد و به نوعي يك نگاه خاص داشتيد كه در اين فيلم اينگونه نيست؟
ــ يك فيلمساز در ذهن خود تصاويري دارد و براي اينكه نگاه خود را پيدا كند؛ بايد تصاوير ذهني را عيني كند و براي عيني كردن تصاوير هم بايد تعدادي فيلم بسازي تا نگاه شخصي خود را پيدا كني. امروز من به آن نگاه نزديك شدهام زيرا پيدا كردن نگاه نياز به يك تداوم و تمرين دارد.اگر هفت دقيقه تا پائيز اولين فيلم من بود؛ امكان نداشت اينگونه ساخت شود و شايد اصلا امكان ساخت نداشت. اين فيلم محصول چند فيلم قبلي است. بايد نگاه آن را پيدا ميكردم تا هفت دقيقه تا پائيز ساخته شود. من در زمان فيلمسازي و به خودم نيز آموزش ميدهم.
* بازي بازيگران فيلم بسيار پخته است، آيا از متد خاصي در آن استفاده كرديد؟
ــ من در تئاتر؛ بازيگري و كارگرداني را از دكتر ركنالدين خسروي كه سبك اكترز استوديويي را آموزش ميداد؛ فراگرفتم. در اين سبك؛ بيوگرافي كاراكتر بسيار مهم است. در اينگونه بازيگري بيوگرافي كاراكتر براساس واكنشهاي وي معرفي ميشود و از درون واكنشها ميتوان تشخيص داد كه چه گذشتهاي داشته است. بيشتر تاكيد من هم روي بيوگرافي بود و آدمهايي كه وارد داستان ميشوند و اتفاقاتي كه واكنشها را نشان ميدهد. فقط تاكيد روي اين بود كه اين بيوگرافي هرقدر قوي باشد؛ واكنش درستتر است منتها در چارچوب فيلمنامه بايد باشد.
* انتخاب بازيگران حرفهاي نيز با همين هدف بود؟
ــ بله. محسن طنابنده از دانههاي ريز برف با من همكاري ميكرد و درك مشتركي داشتيم. حامد بهداد اما يك جور ديگر بازي ميكرد كه هماهنگ كردن آنها سخت بود ولي هفته اول؛ مشكلات رفع شد. درمورد انتخاب هديه تهراني نيز ساداتيان(تهيهكننده فيلم( پيشنهاد داد. فيلمنامه را تهراني خواند و بعداز چند ديدار قبول كرد. بايد بگويم بازي در اين فيلم بسيار سخت بود زيرا بازيگر بايد بتواند تداوم حس خود را حفظ كند. حضور بازيگر حرفهاي در فيلمهاي اينچنيني بسيار مهم است زيرا باعث ميشود فيلم بهتر ديده شود. به طور مثال؛ اگر فيلم درباره الي با عوامل حرفهاي ساخته نميشد از طرف تماشاگران مورد استقبال قرار نمي گرفت زيرا تماشاگر دوست دارد بازيگر محبوب خود را در سينما ببيند و اين عناصر كمك ميكند تا فيلم فرهنگي بهتر ديده شود.
* عدهاي معتقدند كه فيلم شما بسيار به حال و هواي فيلم درباره الي ساخته اصغر فرهادي نزديك است. آيا اين مطلب را قبول داريد؟
ــ اصغر فرهادي از اساتيد و دوستان من است. حتي اگر اين فيلم نزديك به درباره الي باشد؛ اشكالي ندارد و جزو افتخارات من است زيرا معتقدم بهتر است فيلمهايي مانند درباره الي بسيار ساخته شود تا فيلمهاي سخيف. اما بايد بگويم پروانه ساخت اين فيلم پنج ماه قبل از درباره الي گرفته شده است. ازطرفي فيلم درباره الي با دوربين روي دست است ولي فيلم من اينگونه نيست. دوربين من درحركت است. در فيلم درباره الي داستان پيرامون گم شدن فردي به نام الي است اما در اين فيلم داستان بيشتر پيرامون خانوادهاي است كه يك مشكل مهم برايشان اتفاق ميافتد. شايد نكتهاي كه فيلم هفت دقيقه تا پاييز را به درباره الي نزديك ميكند؛ اين است كه من و فرهادي در يك فضاي مشترك زندگي و تحصيل كرديم و شايد يك حس و يك نگاه مشترك درميان باشد كه اين امر اشكالي ندارد. نكته ديگر اينكه؛ فيلمهاي اين چنيني يا فيلمي مانند درباره الي؛ تاريخ مصرف ندارد چون با موضوع انسان ساخته شده و زماني كه فيلم با موضوع انسان بسازيم؛ مخاطب جهاني پيدا ميكند.
* در آثار شما به نظر ميرسد معتقد هستيد كه زندگي واقعي آن چيزي نيست كه ما ميبينيم. به طور مثال صحنههاي عروسي در زندگي يكي از غيرواقعيترين صحنهها هستند كه شما در اين فيلم به خوبي از آن اسفاده كرديد؟
ــ به نكته درستي اشاره كرديد. به نظر من ما در زندگي واقعي فقط اول و آخر يك عمل را ميبينيم. به زيرلايهها و دلايل يك اتفاق توجه نميكنيم و فعل آخر را درنظر ميگيريم. بطور مثال هيچ وقت بررسي نميكنيم كه چرا يك زن و شوهر به هم خيانت ميكنند. من دوست دارم در فيلمها نشان دهم هر اتفاق ظاهري؛ واقعيت نيست و عمل آخر است اما اصل قضيه بسيار عقبتر و پوشيدهتر است.
* اين تفكر در ذهن بيننده اين شبه را به وجود ميآورد كه شما بدبين هستيد؟
ــ شايد اينگونه باشد اما من ميخواهم بگويم هيچ مسئله و عملكردي در دنيا مطلق نيست و به شدت غيرقابل اعتماد است. ما آدمها ميتوانيم سالها باهم به گونهاي رفتار كنيم كه ديگران تصور كنند باهم رابطه خوبي داريم اما درواقع فقط همديگر را تحمل ميكنيم.
* در هنگام تماشاي فيلم؛ بسياري از تماشاگران تحت تاثير صحنهاي دراماتيك فيلم قرار گرفتند. آيا از اول به دنبال متاثر كردن تماشاگر بوديد؟
ــ به هيچ وجه اينگونه نيست. در فيلم تماشاچي با كاراكترهمذاتپنداري ميكند وزماني كه با كاراكترهمذاتپنداري كرد، اگر حادثه تلخي براي آن شخصيت بوجود بيايد؛ ناراحت ميشود. من در فيلم بهدنبال آن بودم كه تماشاگر بتواند همذاتپنداري بيشتري با شخصيت داشته باشد زيرا زماني كه اين همذاتپنداري و سمپات بيشتر ميشود؛ هنگام وقوع حادثه تلخي مانند صحنه تصادف تاثيرگذاري آن بيشتر است. به نوعي به وي شوك دست ميدهد. بسياري از جامكاتها و تدوين صحنهها هم با همين هدف و تداوم حسي بود. مثلا صحنه گفتوگوي هديه تهراني و حامد بهداد پشت در منزل بهداد، اگر يكنواخت فيلمبرداري ميشد؛ تداوم حسي نداشت و جامكات تداوم حس را به خوبي منتقل ميكرد. تداوم حسي مهمتر از زيباييشناسي در اين صحنه بود.
* طراحي صحنه و لباس فيلم بسيار مطلوب است چگونه به اين هماهنگي رسيديد؟
هديه تهراني بهدليل تجربياتي كه داشت بهعنوان مديري هنري فيلم بسيار به ما كمك كرد. فيلم به سه بخش قبل از تصادف، صحنه تصادف و بعداز تصادف تقسيم ميشود كه هربخش؛ طراحي صحنه و لباس خاصي را ميطلبيد.
* چرا پايانبندي فيلم براي اكران عمومي تغيير كرد؟
ــ امروز محصولات سينماي مدرن و پستمدرن در دنيا با يك پايان تمام نميشود. ابتدا قصد داشتم فيلم در سكانس پاياني كه همه بازيگران دورميز هستند؛ تمام شود. بعد طرحي مطرح شد كه فيلم با دو نوع پايان اكران شود.
و درنهايت به اين به نتيجه رسيديم كه فيلم با پايانبندي جديد ارائه شود اما براي جشنواره خارجي با همان پايانبندي جشنواره ارائه شود.
گفتگواز: علي زادمهر
سینمای ما- «هفت دقیقه تا پاییز» را باید سرآغاز قصه گویی علیرضا امینی در سینمای ایران به حساب بیاوریم. او با فاصله گرفتن از سینمای مورد علاقه خود - سینمای ضدقصه و مستندگون - با «هفت دقیقه تا پاییز» روایتگر قصهای نفسگیر، جذاب و البته تلخ شد تا سینمای ایران را با وجه دیگری از تواناییهای خود آشنا کند. امینی در برابر پرسش ما راجع به سبک و سیاق مورد علاقهاش در فیلمسازی و فاصله گرفتن از این نوع سینما در «هفت دقیقه تا پاییز»، با شدت و هیجانی وصفناپذیر این فیلم را ملهم از همان سینمای مورد علاقه خود دانسته و فاصله گرفتن از علائقاش در فیلمسازی را رد میکند.
«هفت دقیقه تا پائیز» از روز چهارشنبه 26 خرداد اکران خود را در گروه آفریقا و مجموعاً 51 سینمای تهران و شهرستانها آغاز کرد. به همین مناسبت گفت و گویی با کارگردان فیلم ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید.
اجازه بدهید از همین ابتدای کار برویم سر اصل مطلب؛ ظاهراً به روال آثار قبلیتان باز هم بدون فیلمنامه سر صحنه رفتهاید؟
اتفاقاً این بار فیلمنامه داشتیم اما خب، آنچنان کامل نبود. در واقع وقتی فیلم کلید خورد چیزی در حدود 60 صفحه از فیلمنامه آماده بود، اما بعد از ورود علیرضا نادری به گروه و تغییر و تحولی که در سیر روایت صورت پذیرفت، از دقیقه 60 به بعد را همزمان با فیلمبرداری و روز به روز نوشته و سر صحنه میبردیم.
در خصوص تاثیر علیرضا نادری بر فیلمنامه و تغییرات حاصل از این حضور توضیح بدهید.
واقعیت این است من و محسن تنابنده در جایی از کار به این نتیجه رسیدیم لازم است یک ناظر بیرونی در خصوص فیلمنامه و روندی که تاکنون طی کرده اظهار نظر کند. علیرضا نادری در این مرحله به ما پیوست و اولین ثمره حضورش کنار گذاشتن ایده اپیزودیک گرفتن فیلم بود. ما از ابتدا قصدمان بر این بود هر دو زوج درون فیلم (هدیه تهرانی و محسن تنابنده - حامد بهداد و خاطره اسدی) را در موقعیت تصادف و مرگ بچههایشان قرار دهیم. یعنی در اپیزود اول شاهد مرگ بچه یک زوج بودیم و در اپیزود دوم با عوض شدن موقعیت شاهد مرگ بچه زوج دیگر. نادری به ما پیشنهاد کرد بعد از حادثه تصادف و مرگ بچه تنابنده و تهرانی داستان را ادامه داده و و به عقب باز نگردیم. یکی از حسنهای پیوستن علیرضا نادری به گروه ما منسجمتر شدن قصه و ایدههای ما بود.
با توجه به وضعیت و حال و روز اکران عمومی فیلمهای قبلی شما، امروز نباید اعتراضی داشته باشید اگر بگوییم «هفت دقیقه تا پاییز» آشتی علیرضا امینی با گیشه است.
شما واقعاً فکر میکنید علیرضا امینی با جذب مخاطب و رونق گیشه فیلمهایش مشکلی دارد؟ کدام کارگردان است که دوست نداشته باشد فیلمش خوب اکران شود. حقیقت این است که سینماگران ایرانی برای بدست آوردن یک اکران خوب و معقول، مجبورند برخی موارد را رعایت کنند. وجود یک داستان جذاب، حضور ستارگان، به کارگیری تبلیغات مناسب و ... را میتوان جزو موارد کلیدی این قید به حساب آورد. من از همان ابتدا که وارد سینما شدم همه اینها را میدانستم اما همیشه حرفم این بود که سینما برای من پشت دوربین ایستادن و کات دادن و ... نیست. من باید به آن نگاه و خواست مطلوب خودم نزدیک میشدم. همه آن فیلمهایی که به قول شما حال و روز خوبی در اکران پیدا نکردند من را در رسیدن به این نگاه کمک کرده است.
علیرضا امینی بر خلاف آثار قبلی خود، در «هفت دقیقه تا پاییز» جمعی از هنرپیشههای حرفهای سینمای ایران را مقابل دوربین به بازی گرفت. چرا به مانند فیلمهای گذشته خود از نابازیگرها استفاده نکردید؟
جواب این سوال کاملاً روشن است. «هفت دقیقه تا پاییز» به بازیگرهایی نیاز داشت که بتوانند نقشهای سخت موجود در داستان را بیلکنت بازی کنند و این مهم از نابازیگرها بر نمیآمد. سابقه هدیه تهرانی، حامد بهداد، محسن تنابنده و خاطره اسدی در سینما، این دلگرمی را به ما میداد که مشکلی در اجرای نقشها پیش نخواهد آمد. اکثر این نامها سوابق روشنی در تئاتر دارند و هدیه تهرانی با حضور در بیش از 25 فیلم سینمایی همه تجربه خود را بر سر «هفت دقیقه تا پاییز» گذاشت.
شما در سطور پیشین به نوعی اعتراف کردید که باز هم بدون در دست داشتن فیلمنامه کامل بر سر صحنه فیلمبرداری رفتهاید. عکسالعمل بازیگران حرفهای فیلم شما در قبال این حقیقت چگونه بود؟
مطمئن باشید اتفاق وحشتناکی رخ نداد. اتفاقاً میخواهم بگویم این شیوه و نوشته شدن یک سوم پایانی فیلمنامه در حین فیلمبرداری برای آنها هم تجربه خوبی بود. این موضوع برای شخص من موضوع جدیدی نبود اما باعث شد همه ما به نوعی درگیر فیلمنامه شویم. اینکه در تمام طول مدت فیلمبرداری عوامل اصلی و تاثیرگذار یک فیلم درگیر فیلمنامه باشند و هرکدام ایده و طرحی جدید برای ادامه کار ارائه دهند، برای افراد حاضر در سر صحنه «هفت دقیقه تا پاییز» تجربه جدید و جالبی بود.
تا قبل از وقوع تصادف هیچ کس تصور نمیکرد قرار است چنین سرنوشتی برای قهرمانان داستان رقم بزنید. هنگام فیلمبرداری به این فکر نیفتادید با کمی زمینهچینی به این صحنه برسید؟
از اول هم قصدم این نبود که در خصوص بروز فاجعه به تماشاگر پیشآگاهی خاصی بدهم. تا قبل از وقوع تصادف همه چیز در یک سیر و روال عادی به جلو میرود. پس از تصادف است که همه چیز به هم میریزد و من تعمد داشتم و می خواستم فشار ناشی از این مصیبت به تماشاگر منتقل شود. از بعد تصادف تماشاگر با غم و درد شخصیتهای فیلم شریک میشود. اگر بخواهم کاملتر جواب بدهم باید بگویم همه تلاشم خود را کردم تا چرخشی که داستان بعد از وقوع تصادف پیدا میکند ناگهانی و غیرقابل انتظار باشد.
داستان زوج حامد بهداد و خاطره اسدی به نوعی تماشاگر را دچار سردرگمی میکند. نمیخواهم بگویم قصد گول زدن تماشاگر را داشتهاید، اما تا بخشی از داستان این تصور پیش میآید که موضوع اصلی «هفت دقیقه تا پاییز» حول محور مشکلات این زوج است.
ما نمیخواستیم قصه اصلیمان را لو برود. ما ابتدا ذهن تماشاگر را به سمتی دیگر فرستادیم و سپس با نشان دادن داستان اصلی غافلگیرش کردیم. در زندگی همه ما این روند وجود دارد. در ابتدا همه چیز معمولی و عادی به راه خود میرود اما بروز یک حادثه به ناگاه داستان زندگی را به کل عوض میکند. این خود زندگی است و باید آن را باور کرد.
هدیه تهرانی پس از مدتها غیبت خودخواسته از سینمای ایران، با «هفت دقیقه تا پاییز» حضوری جدی در سینمای بدنه و مخاطب پسند ایران داشت. شما و هدیه تهرانی به چه شکل در «هفت دقیقه تا پاییز» به هم رسیدید؟
راحتتر از آنچه فکرش را بکنید. هنگام نوشتن فیلمنامه به حضور او در فیلم فکر کرده بودم اما امید زیادی هم نداشتم. آقای ساداتیان تهیهکننده فیلم پیشنهاد داد ملاقاتی با هم داشته باشیم و این ملاقات بیشتر از دو ساعت طول نکشید. هدیه تهرانی داستان را پسندید و همه چیز تمام شد. من به تواناییهای هدیه تهرانی مطمئن بودم و میدانستم میتواند همه آن چیزی را که در ذهن دارم اجرا کند.
حضور حامد بهداد در هر فیلمی پیش زمینهای در ذهن تماشاگر ایرانی میسازد که خیلی هم بیربط نیست. شخصیتی عصبی، غیرقابل پیشبینی و البته غیرقابل کنترل. نگران این پیش زمینه ذهنی نبودید؟
بازی بهداد در «هفت دقیقه تا پاییز» کاملاً کنترل شده است. او فهمیده بود شکی را که نسبت به همسرش دارد باید خیلی درونی بروز دهد و البته کار آسانی هم نبود. او نقش شخصیتی شکست خورده را بازی میکرد که به همسرش شک دارد و از طرفی بچه باجناقش هم مرده است. طبیعتاً او دیگر نمیتواند این ناراحتی خود را بیرونی کند، چون به قدری مصیبت آن طرف قضیه زیاد است که خواه ناخواه مجبور است کوتاه بیاید.
به نظر میرسد برخی چیزها در فیلم بیش از حد نیاز پوشیده مطرح میشوند. بطور مثال داستان خیانت خاطره اسدی به همسرش یا داستان ارتباط محسن تنابنده با همسر همکارش.
تقریباً اکثر قریب به اتفاق انسانها در زندگی خود رازهایی دارند که ممکن است هیچ وقت فاش نشوند. ویژگی اصلی رازهای فوق این است که بسیار شخصی هستند. استفاده از این نوع المانها باعث میشود ذهن تماشاگر شروع به تجزیه و تحلیل کند. من این بازی با ذهن تماشاگر را دوست دارم. اینکه تماشاگر باوری را برای خود بسازد و البته هیچ حجتی هم در پذیرشآن نداشته باشد. داستان خاطره اسدی و شک شوهرش به او از جمله این موارد هستند. اینکه شما بیایید و همه گرهها را باز کنید قطعاً مورد پسند تماشاگر امروزی نیست.
از عوض کردن پایانبندی فیلم و تفاوت نسخه جشنواره و نسخه اکرانی «هفت دقیقه تا پاییز» بگویید.
ما یک پایان برای قصه همه شخصیتها داشتیم. هدیه وقتی برای بچهاش تولد میگیرد داستانش تمام شده است. داستان محسن تنابنده وقتی که میفهمیم او شوهر دوم هدیه است و بچه هم بچه خودش نیست تمام میشود. داستان خاطره اسدی هم جایی تمام میشود که چک پولها را از داخل کیف بیرون میآورد. همه این شخصیتها یک نقطه پایان در داستان داشتند. ما برای پایان فیلم هم چند صحنه مجزا فیلمبرداری کردیم و با توجه به مشورتهای انجام شده، نتیجه این شد که از پایان خاموش کردن شمع استفاده کنیم. در این پایان با فوت کردن شمع همه چیز تمام میشود. موضوع اینجاست پایانی که در جشنواره به نمایش درآمد، به نوعی پایان باز بود که تماشاگر ایرانی زیاد با ان ارتبط برقرار نمیکند.
در خصوص اتهام تاثیرپذیری از آثار اصغر فرهادی چه دفاعی دارید؟
من قبلاً هم این را گفتهام و باز تکرار میکنم؛ باعث افتخار است اگر فیلم من فقط کمی به آثار اصغر فرهادی نزدیک شده باشد اما واقعیت چیز دیگری است. پروانه ساخت «درباره الی» چهار ماه بعد از پروانه ساخت فیلم ما صادر شده است. به لحاظ ساختاری هم «هفت دقیقه تا پاییز» هیچ شباهتی به هیچ کدام از فیلمهای اصغر فرهادی ندارد. فیلم من به لحاظ ساختار و روایت اثری کاملاً متفاوت از «چهارشنبه سوری» و «درباره الی» است.
فیلم شما بسیار تلخ شده است. نگران عکسالعمل تماشاگرها در هنگام اکران نبودید؟
تلخی «هفت دقیقه تا پاییز» از آن نوع نیست که تماشاگر را نارحت و افسرده از سالن سینما خارج شود. من آنقدرها هم به تماشاگر ایرانی بدبین نیستم. «درباره الی» فیلم شادی نبود ولی بیشتر از یک میلیارد تومان فروخت. تلخی فیلم من ممکن است مخاطب را به گریه بیندازد اما این گریه آخرش به آرامش ختم میشود.
سئوال آخر؛ در خصوص آینده فیلمهای اکران نشدهتان چه تصوری دارید؟
«نامههای باد»، «زمان میایستد» و «فقط چشمهایت را ببند» هنوز راهی به اکران پیدا نکردهاند. خیلی نگران این موضوع نیستم؛ این فیلمها تاریخ مصرف ندارند و بالاخره روزی به نمایش در خواهند آمد.
سینمای ما- صحبت های ما در مورد ساخت «هفت دقیقه تا پاییز» از زمانی آغاز شد که علیرضا امینی طرح چند صفحهای خود را با محوریت قصه اصلی فیلم با من مطرح کرد. قصه به نظرم جذاب بود و خط کلی موجود در آن را پسندیدم و به این ترتیب همکاری ما آغاز شد.
بعد از پذیرش طرح علاقهمند شدم زودتر کار تولید شود و وارد مرحله پیشتولید شدیم. فیلمنامه نیز موازی با پیشتولید نوشته میشد، البته نگارش این متن حتی در جریان فیلمبرداری نیز ادامه داشت و در مراحل پایانی این بخش از کار بود که علیرضا نادری نیز وارد شد و در نگارش پایانی فیلمنامه مشارکت کرد.
ایجاد تغییر در فیلمنامه «هفت دقیقه تا پاییز» امری طبیعی بود زیرا از ابتدا با طرحی مواجه بودیم که برای ساخته شدن فیلمی براساس آن باید تبدیل به فیلمنامهای کامل میشد. در ابتدا دو نسخه از فیلمنامه و پایان آن وجود داشت به این ترتیب که بخش اول فیلم به پایان میرسید و در ادامه براساس روایتهای مدرن موجود در سینما قصه را از نگاهی دیگر میدیدم، اما به مرور به این نتیجه رسیدیم که با وجود جذابیتهای این نوع از کار، بهتر است با هدف سرراستتر شدن داستان فقط به یک پایان مشخص برسیم و قصه را خطی پیش ببریم.
انتخاب بازیگران همزمان با بازنویسیهای فیلمنامه آغاز شده بود و هدیه تهرانی بازیگری بود که از ابتدای نگارش فیلمنامه او را گزینش کرده بودیم. در ادامه راه دیگر بازیگران نیز براساس تناسب کیفیت کار آنان و ویژگیهایی که برای شخصیتها در فیلمنامه متصور شده بودیم، انتخاب شدند.
در سالهایی که در سینمای ایران فعالیت داشتم به این نتیجه رسیدم که هر فیلم سینمایی حاصل تعامل مابین تهیهکننده و کارگردان است و تهیهکننده میتواند به فیلم سمت و سو دهد. علیرضا امینی کارگردانی است که به لحاظ تکنیکی کار قابل قبولی ارائه دهد و شکل کار او ظرفیت بالایی دارد. این کارگردان مدیوم سینما را به خوبی میشناسد. او در «هفت دقیقه تا پاییز» کارگردانی نوع دیگری از فیلم را تجربه کرد به این ترتیب که با حفظ استادانه ویژگیهای کارش به عنوان کارگردانی که کار خود را به درستی بلد است در این فیلم وجه جذب تماشاگر را نیز در نظر گرفت. با توجه به ویژگیهایی که امینی در جریان تولید این کار به آن توجه کرد، معتقدم «هفت دقیقیه تا پاییز» کاری متفاوت نسبت به دیگر تولیدات این کارگردان است.
تولید این فیلم تجربهای کاملاً متفاوت نسبت به دیگر کارهایم بود. به این دلیل که فیلمنامه همزمان با فیلمبرداری نوشته میشد مسیر تولید به سختی میگذشت و نمیدانستیم فردا چه موارد و ابزاری برای فیلمبرداری مورد نیاز است و این روز به روز بودن بیش از آنچه که تصور میکردم، دردسرساز شد. البته که این شکل از کار برای من به عنوان تهیه کننده و دیگر عوامل تجربهای ویژه محسوب میشد، اما به هر حال سختیهای بسیاری داشت. با این وجود بعد از دیدن پایان کار و واکنشهایی که این فیلم در جریان جشنواره فیلم فجر به همراه داشت، خستگیها و دشواریهای کار جبران شد. نتبجه فیلم به حدی رضایتبخش بود که بتوانم از سختی های تولید آن بگذرم.
نمایش فیلم در 24 سالن اتفاقی خوشایند است، اما در مورد زمان اکران هرچند که تابستان فرصت خوبی است و خانوادهها میتوانند برای دیدن این فیلم خانوادگی به سالن سینما بروند، اما برگزاری جام جهانی و مسائلی از این دست که همواره روی سینمای ما تاثیر گذاشته روی اکران «هفت دقیقه تا پاییز» نیز بیتاثیر نیست، اما به دلیل ویزگیهای فیلم و استقبالی که از آن در جشنواره فیلم فجر صورت گرفت، در جریان اکران نیز فیلم با استقبالی نسبی روبرو است.
مطالب مشابه :
پاییز!
دنبال شعر زیبایی در مورد پاییز میگشتم اما هر چه براستی که پاییز را بسیار دوست قصه های
اس ام اس فصل پاییز ( SMS )
پیامک در مورد پاییز. هرچه خواهی آرزو کن ُ فصل فصل قصه هاست . . .
گذارش کار سه ماه اول سال تحصیلی 93-92
بیماریهای فصل پاییز در صورت سرماخوردگی قصه ميگي در مورد تشکیل باران در
روایات هفت دقیقه تا پاییز
مي توانيد توضيحات بيشتري در مورد نمايش با «هفت دقیقه تا پاییز» روایتگر قصهای نفس
واحدکار
به دیگران ، همکاری و کمک در خانواده در مورد تغیرات فصل پاییز قصه ها و نمایش های
نگاهی به «هفت دقیقه به پاییز»
اما تحلیل وانتخاب های خلاقانه کارگردان برای ایفای نقشهایش مورد قصه را صد پاییز »در
برچسب :
قصه در مورد پاییز