نوع جمله
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : نوع جمله
گردآورنده: زهرا ربانی
نام دبیر :خانم رضوی
مقطع: سوم انسانی
نوع جمله
نکته ی (1): اجزای اصلی جمله عبارتند از: فعل، نهاد، مفعول، مسند، متمم فعلی
نکته ی (2): نیاز یا عدم نیاز به اجزای اصلی در جمله، نوع جمله را مشخص می کند.
نکته ی (3): از روی فعل می توان به نیاز یا عدم نیاز به اجزای اصلی دیگر جمله پی برد.
نکته ی (4): نهاد چه موجود باشد چه محذوف یک جزء اصلی جمله به حساب می آید.
نکته ی (5): گفتیم از روی فعل جمله می توان به وجود یا عدم وجود مفعول، مسند و متمم فعل پی برد:
- برای تشخیص وجود مفعول این سؤال را مطرح می کنیم:
چه چیزی را/ چه کسی را + فعل؟ مفعول
- برای تشخیص وجود مسند باید ببینیم آیا فعل اسنادی است یا نه؟
فعل های اسنادی عبارتند از:
است، بود، شد، گشت، گردید(و هم معنی آن ها)
نامیدن (و هر چه معنای «نامیدن» بدهد؛ مانند صدا زدن، گفتن، خواندن، نام نهادن،...)
به حساب آوردن (و هر چه معنای «به حساب آوردن» بدهد؛ مانند محسوب کردن، شمردن، پنداشتن، دیدن، یافتن، دانستن، ...)
گرداندن (و هر چه معنای «گرداندن» بدهد؛ مانند کردن، نمودن، ساختن، ...)
- برای تشخیص وجود متمم فعلی این سؤال را مطرح می کنیم:
- آیا فعل حرف اضافه ی اختصاصی دارد؟
نکته ی (6): بعضی از فعل هایی که حرف اضافه ی اختصاصی دارند عبارتند از:
باختن به / بردن(برنده شدن) از/
رنجیدن از / شوریدن بر / گفتن به / آلودن به /
خریدن از / فروختن به / گنجاندن در / آموختن به – از(به معانی مختلف)
شنیدن از / پرسیدن از / دادن به /
(رجوع شود به جداول صفحات 67 و 68 کتاب زبان فارسی 3)
نکته ی (7): گاهی به جای مسند یک گروه متممی می آید؛
مثل: این پاچه از ابریشم است.
مسند
در این مثال گروه متممی «از ابریشم» مسند است. این جمله را سه جزئی اسنادی با متمم گویند که زیر مجموعه ی همان جملات سه جزئی با مسند است.
نکته ی (8): جملات استثنایی یعنی جملات بی فعل که حالت اصطلاح دارند. این جملات سه نوعند:
یک جزئی سلام / افسوس / آه / به سلامت / به امید دیدار / ...
دو جزئی عیدتان مبارک / دو دوتا چهارتا / زیارت قبول / دست ها بالا / ...
سه جزئی کار یعنی تلاش / موفقیت یعنی احساس خوشبختی / ...
نکته ی (9): صوت ها(مانند وه، هله، آه، ...) در فارسی جمله ی یک جزئی استثنایی هستند. (البته هر جمله ی یک جزئی استثنایی لزوماً صوت نیست).
نکته ی (10): در جملات سه جزئی استثنایی کلمه ی «یعنی» داریم که معادل فعل «است» می باشد. مثلاً: عشق یعنی محبت بسیار = عشق محبت بسیار است
نکته ی (11): در جملات چهار جزئی گذرا به مفعول و متمم و گاهی متمم به شکل مفعول می آید. مثلا به جای جمله ی «مادر به کودک غذا داد» که چهار جزئی گذرا به مفعول و متمم است گاهی می گوییم «مادر کودک را غذا داد». به چنین جملاتی چهار جزئی گذرا به دو مفعول می گوییم. به عبارتی جملات چهار جزئی دو مفعول همان عبارت چهار جزئی مفعول و متممی بوده اند که متمم فعلی آن ها به شکل مفعول درآمده است. این جملات معمولاً از مصدرهای دادن، پوشاندن، خوراندن، زدن، ... ساخته می شوند.
نکته ی (12): در تعیین نوع جمله از میان انواع متمم فقط متمّم فعل است که تأثیرگذار است. پس بهتر است انواع متمم را با هم مرور کنیم:
انواع متمم:
فعلی: بعضی فعل ها حرف اضافه ی مخصوص دارند (رجوع کنید به نکته ی 6)، به متممی که با آن حرف اضافه بیاید متمم فعلی گویند.
اسمی: بعضی اسم ها حرف اضافه ی مخصوص دارند (مصاحبه با / علاقه به / نفرت از / آشنایی با / تسلط بر / آگاهی از / ...)، به متممی که با آن حرف اضافه بیاید متمم اسمی گویند.
قیدی: متممی که نه فعلی باشد و نه اسمی را متمم قیدی گویند.
مثال 1: من از تو رنجیدم.
متمم فعلی
مثال 2: از آشنایی با شما خوشوقتم. (خوشوقت از / آشنایی با)
متمم اسمی متمم اسمی
* دقت شود که وقتی می گوییم اسمی حرف اضافه ی اختصاصی دارد منظورمان از اسم هر کلمه ی غیر از فعل است. یعنی در مثال فوق که «خوشوقت» یک صفت است نیز چون حرف اضافه ی اختصاصی دارد متمم اسمی ایجاد می کند!
مثال 3: در عبارت زیر متممِ مفعول را بیابید.
«مصاحبه با رئیس اداره را نیمه کاره رها کردم».
در چنین سؤالاتی (که متمم مفعول یا متمم نهاد یا متمم متمم یا متمم مسند یا خواسته شده است) در حقیقت همان متمم اسم خواست شده است و فقط نقش آن اسم نیز مطرح گردیده است. یعنی متمم مفعول همان متمم اسمی است که آن اسمی که حرف اضافه ی اختصاصی دارد دارای نقش مفعولی است. در مثال فوق «مصاحبه» که مفعول است حرف اضافه ی اختصاصی «با» دارد، پس «رئیس اداره» متمم اسم (و این جا متمم مفعول) می شود.
نکته ی (13): کاملاً مشخص است که در تعیین نوع جمله از فعل کمک می گیریم. بدیهی است که ابتدا باید فعل جمله را درست بیابیم. برای این منظور باید بر بحث ساختمان فعل مسلّط باشیم تا فعل را درست تشخیص دهیم. در این جا مروری بر بحث ساختمان فعل می نماییم.
ساختمان فعل:
ساده: بن مضارع آن فعل یک تکواژ آزاد است. مثلاً: دیدم
پیشوندی: بن مضارع آن یک وند هم دارد. مثلاً: در رفتم
مرکب: بن مضارع آن حداقل دو تکواژ آزاد دارد. مثلا: قرار دادیم
اما سؤال و مشکل اصلی در مواردی است که شک داریم که کلمه ی قبل از فعل جزء فعل است یا خیر.
فعل؟
فعل؟
این سؤال فقط یک جواب قطعی دارد و آن این است:
اگر کلمه ی قبل از فعل نقش پذیرفت جزء فعل نیست و اگر نقش نپذیرفت جزء فعل هست. اما آیا نیاز است که همه ی نقش ها را بر روی کلمه ی قبل از فعل بررسی کنیم؟ خیر. فقط کافی است چهار نقش «مفعول، مسند، متمم و قید» را بررسی کنیم و اگر آن کلمه یکی از این چهار نقش را نگرفت فعل مرکب می شود.
دقت کنید که استفاده از راه بسط پذیری(گسترش پذیری، یعنی بین دو کلمه علائم جمع یا تر و ترین یا مضاف الیه یا صفت یا «ی» نکره بیاوریم) چندان راهگشا نیست و گاهی جواب نمی دهد.
به همین دلیل است که ساختمان فعل را معمولاً در جمله بررسی می کنند چرا که امکان نقش گیری کلمه ی قبل از فعل در جمله مشخص می شود.
مثال: در جملات زیر ساختمان فعل را مشخص کنید:
جمله: او دیشب ساعتها کتابش را مطالعه کرد.
ساختمان فعل: مرکب
توضیح: «مطالعه» متمم و قید نیست. مسند هم نیست چرا که «کرد» فقط به معنای «گرداند» فعل اسنادی است و این جا این معنا را ندارد. مفعول هم نیست چرا که جمله مفعول دیگری دارد(کتابش)، پس «مطالعه» هیچ نقشی نمی پذیرد و «مطالعه کرد» فعل مرکب می شود.
«کردن» از افعال دو مفعولی نیست.
جمله: او دیشب ساعت ها مطالعه کرد.
ساختمان فعل: ساده
توضیح: «مطالعه» مفعول است. چه کاری را انجام داد؟ مطالعه را.
«کردن» به معنای «انجام دادن» مفعول می خواهد.
جمله: دوستم دیروز در حیاط مدرسه زمین خورد.
ساختمان فعل: ساده
توضیح: زمین متمم(یعنی به زمین خورد)
جمله: من از خطای تو چشم پوشیدم.
ساختمان فعل: مرکب
توضیح: «چشم پوشیدم» فعل کنایی است و مرکب است. (فعل های کنایی مرکب هستند.)
جمله: هنگام مد آب دریا بالا می آید.
ساختمان فعل: ساده
توضیح: بالا قید
جمله: او دیده شده است.
ساختمان فعل: ساده
توضیح: «دیده شده است» از مصدر دیدن است و فعل ساده است.
* فعل های کمکی تأثیری در ساختمان فعل ندارند.
جمله: او پرنده را رها کرد.
ساختمان فعل: ساده
توضیح: رها مسند
* «کردن» به معنای گرداندن فعل اسنادی است و مسند می خواهد.
جمله: او به خانه بازگشت.
ساختمان فعل: پیشوندی
توضیح: دقت کنید که «باز» از پیشوندهای فعلی است(رجوع کنید به صفحه ی 52 کتاب درسی)
مثال: نوع جمله های زیر را مشخص کنید:
جمله: دیروز حسن با برادرش در ساعت هفت از مدرسه آمد.
نوع جمله: دو جزئی
توضیح: فعل آمد:
مفعول: نمی خواهد
اسنادی: نیست
حرف اضافه ی اختصاصی: ندارد.
جمله: رفت.
نوع جمله: دو چزئی
توضیح: اگر نهاد محذوف هم باشد یک جزء به حساب می آید.
جمله: معلم ما را از موضوع آزمون مطلع کرد.
نوع جمله: چهار جزئی با مفعول و مسند
توضیح: فعل کرد:
مفعول: می خواهد(ما)
اسنادی است به معنای گرداند
(مسند مطلع)
حرف اضافه ی اختصاصی: ندارد
* «موضوع آزمون» متمم اسمی است نه فعلی!
جمله: او به خانه رسید.
نوع جمله: دو جزئی
توضیح: رسید حرف اضافه ی اختصاصی «به» ندارد.(رجوع شود به صفحه ی 65 کتاب درسی)
جمله: خداحافظ
نوع جمله: دو جزئی اسثنایی(بی فعل)
توضیح: ـــــــ
جمله: او ما را آگاه می سازد.
نوع جمله: چهار جزئی با مفعول و مسند
توضیح: «ساختن» به معنای «گرداندن» فعل اسنادی است.
جمله: او با برادرش نمی سازد.
نوع جمله: سه جزئی با متمم
توضیح: «ساختن» به معنای «مدارا کردن» حرف اضافه ی اختصاصی «با» دارد.
جمله: او خانه ی زیبا می سازد.
نوع جمله: سه جزئی با مفعول
توضیح: «ساختن» به معنی «بنا کردن» فقط مفعول می خواهد.
جمله: من او را دیدم.
نوع جمله: سه جزئی با مفعول
توضیح: ـــــــ
جمله: من او را انسان وارسته ای دیدم.
نوع جمله: چهار جزئی با مفعول و مسند
توضیح: «دیدن» به معنای «به حساب آوردن» فعل اسنادی است.
جمله: او از دوستان ماست.
نوع جمله: سه جزئی با مسند(سه جزئی اسنادی با متمم)
توضیح: «از دوستان ما» گروه متممی است که به جای مسند آمده است. (رجوع کنید به نکته ی 7)
جمله: و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست.
نوع جمله: دو جزئی
توضیح: «نیست» به معنی «وجود ندارد» فعل اسنادی نیست.
جمله: او دیوار را رنگ زد.
نوع جمله: چهار جزئی با دو مفعول
توضیح: مفعول 1 دیوار
مفعول 2 رنگ
جمله: گفت
نوع جمله: چهار جزئی با مفعول و متمم
توضیح: «گفت» مفعول می خواهد. (چه چیزی را گفت؟) و مفعول آن هر چیزی است که گفته شود، در
ضمن فعل گفت حرف اضافه ی اختصاصی «به» دارد (رجوع شود به نکته ی 6)
* دقت کنید که اگر اجزای اصلی محذوف هم باشند به حساب می آیند.
جمله: مادر کودکش را شاد بار آورد.
نوع جمله: چهار جزئی با مفعول و مسند
توضیح: «بار آوردن» هم از افعال اسنادی است و به نوعی تداعی کننده ی معنای «گرداندن» می باشد.
جمله: خشک آمد کشتگاه من
نوع جمله: سه جزئی با مسند
توضیح: آمد به معنی «شد» است و فعل اسنادی است.
جمله: ما معارف بسیاری از آن شخصیّت بزرگ یافتیم.
نوع جمله: سه جزئی با مفعول
توضیح: «یافتن» به معنی «پیدا کردن» و «به دست آوردن» فقط مفعول می خواهد.
جمله: ناصر خسرو را فاضل و ادیب یافتند.
نوع جمله: چهار جزئی با مفعول و مسند
توضیح: «یافتن» به معنی به حساب آوردن و پنداشتن فعل اسنادی است.
فصل 4
گروه اسمی
نکته ی (1):
ساختار کلی گروه اسمی:
هسته:
صفت اشاره: این – آن – همین – همان – چنین – چنان - ...
صفت مبهم: هر – همه – هیچ – دیگر – فلان – چند - ...
صفت پرسشی: کدام – چه – چند - ...
صفت تعجبی: عجب – چه - ...
صفت شمارشی: (یک – دو - ...) (یکمین – دومین - ...)
صفت عالی: صفت + ترین
شاخص: القاب و عناوین
مضاف الیه
صفت بیانی: صفت فاعلی – مفعولی – لیاقت – نسبی و ...
علائم جمع: ها – ان – ون – ین – ات - «ی» نکره
صفت شمارشی: یکم – دوم – سوم - ...
اسم یا چیزی در حکم اسم
نکته ی (2): وابسته های پیشین (قبل از هسته) و وابسته های پسین (بعد از هسته) مطرح شده به شرطی وابسته اند که همراه هسته باشند.
نکته ی (3): مضاف الیه، علائم جمع و «ی» نکره بدون هیچ شرطی وابسته ی پسین هستند چرا که همیشه به همراه هسته می آیند.
نکته ی (4): «چند» هم می تواند صفت مبهم باشد(مثال: چند نفر را دیدم) . هم می تواند پرسشی باشد(مثال: چند کتاب خریدی؟)
نکته ی (5): «چه» هم می تواند صفت تعجبی باشد(مثال: چه فیلم جالبی!) و هم می تواند صفت پرسشی باشد(مثال: چه خبر؟)
نکته ی (6): صفات شمارشی«یک – دو – سه - ...» را صفات شمارشی اصلی گویند.
صفات شمارشی«یکمین – دومین – سومین - ...» را صفات شمارشی ترتیبی نوع 1 گویند.
صفات شمارشی«یکم – دوم – سوم - ...» را صفات شمارشی ترتیبی نوع 2 گویند.
نکته ی (7): از میان همه ی انواع «ی» فقط «ی» نکره وابسته ی پسین است ودیگر انواع «ی» وابسته ی اسم محسوب نمی شوند. هم چنین علامت جمع وابسته ی پسین است و آن را جزء هسته نگیرید.
نکته ی (8): عناوین و القاب مانند: آقا، خانم، دکتر، مهندس، پروفسور، سیّد، علامه، استاد، شهید، حاج آقا، سرکار، سرهنگ، دایی، عمه، خاله، کدخدا و ... به شرطی شاخص هستن که بعدشان هسته بیاید و بعدشان کسره نیاید.(البته این شرط برای بقیه ی وابسته های پیشین هم صادق است.)
مثال: او دکتر است. / او دکتر قلب است/ او دکتر حسینی است/
مسند مسند شاخص
او کیف دکتر را برداشت / او خانه ی دکتر حسینی را بلد نبود/
مضاف الیه شاخص
نکته ی (9): صفت های بیانی عبارتند از:
- صفت فاعلی:
بن مضارع + نده: گوینده، رونده، آیند، ...
بن مضارع + ان: خندان، خرامان، روان، ...
بن مضارع + ا: روا، زیبا، گویا، ...
- صفت مفعولی: بن ماضی + ه: گفته، دیده، رفته، ...
- صفت لیاقت: مصدر + ی: دیدنی، شنیدنی، خوردنی، ...
- صفت نسبی: اسم + پسوند نسبت: ادبی، زرّین، سیمینه، تلفن چی، مردانه، جسمانی، ...
- صفت های عادی: خوب، زشت، خوش رنگ، ...
نکته ی (10): هسته ی گروه اسمی اولین واژه ای است که در گوره اسمی کسره دارد. (به جز یک استثناء که در نکته ی 12 به آن اشاره می کنیم).
مثال: در گروه زیر هسته چیست و وابسته های پیشین و پسین کدامند؟
«همین دو ماهی بزرگ قزل آلای رودخانه»
هسته: ماهی (اولین واژه ای که کسره دارد)
وابسته های پیشین: همین(صفت اشاره) – دو(صفت شمارشی)
وابست های پسین: بزرگ(صفت بیانی) – قزل آلا(مضاف الیه) – رودخانه(مضاف الیه)
نکته ی (11): اگر هیچ کلمه ای در گروه اسمی کسره نگیرد آخرین کلمه، هسته است.
مثال: کدام دو میز؟
هسته: میز
نکته ی (12): استثنای نکته ی 10، صفتِ مبهم «همه» است. اگر «همه» کسره هم بگیرد، صفت مبهم و وابسته ی پیشین است.
مثال: «همه ی دانش آموزان»
هسته: دانش آموز
وابسته ی پیشین: همه(صفت مبهم)/ وابسته ی پسین: ان(علامت جمع)/
* لازم به ذکر است که بعضی اعتقاد دارند در چنین ترکیباتی «همه» چون کسره دارد هسته است و «دانش آموز» وابسته ی پسین و مضاف الیه؛ اما نظر کنکور سراسری همان است که در نکته ی 12 مطرح شده است و کنکور سراسری «همه» را در چنین ترکیباتی «صفت مبهم» به حساب آورده است. کافی است مراجعه کنید به سؤال 11 کنکور سراسری سال 84 رشته ی هنر و سؤال 13 کنکور سراسری سال 85 رشته ی زبان(ما این دو سؤال را در قسمت تست های این بخش آورده ایم.)
نکته ی (13): دو صفت مبهم «دیگر و چند» می توانند پس از هسته هم بیایند.
مثال: دیگر کتاب = کتاب دیگر / چند کار = کاری چند
نکته ی (14): قاعده ی نمودار کشیدن برای گروه اسمی چنین است: از وابسته به هسته
مثال: نمودار گروه های اسمی زیر را رسم کنید:
⤺
انعکاس صدا / همین رفتار های ناشیانه / چهارمین همایش کشوری ریاضی
* اما گونه ای دیگر از رسم نمودار هم داریم که گرچه چندان گویا و رسا نیست ولی چون در بعضی آزمون ها مطرح نشده است آن را بیان می کنیم. آن این است که به جای این که هر وابسته را جداگانه به هسته وصل کنیم اولین وابسته ی پیشین کنار هسته را به هسته وصل می کنیم(اگر وابسته ی پیشین نداشتیم اولین وابسته ی پسین کنار هسته) و وابسته ی بعدی را به وسط آن پیکان می کشیم و به همین ترتیب ادامه می دهیم.
مثال: نمودار گروه اسمی زیر را به دو شکل رسم کنید:
⤺ ⤺
هر دو کاغذ سفید هر دو کاغذ سفید
⤻
مفهوم این نمودار چنین است که اگر پیکانی به وسط پیکان دیگر وارد شود، انگار به آخر آن پیکان وارد شده است.
نکته ی (15): معطوف به وابسته ها هم وابسته به حساب می آیند. مثلاً: «پسر خوب و درس خوان» دو وابسته ی پسین از نوع صفت دارد.
مثال: وابسته های موجود در عبارت زیر را بیابید و نوع آن ها را بنویسید.
«آثار و اسناد خطی، تابلوها و آثار نقاشی نفیس و مختصر به فرد که با تجهیزات پیشرفته کار حفاظت و مرمّت آن ها انجام می گیرد.»
خطی: صفت بیانی(نسبی)/ ها (علامت جمع)/ نقاشی (مضاف الیه)/
نفیس: صفت بیانی/ منحصر به فرد: صفت بیانی/ ات (علامت جمع)/
پیشرفته: صفت بیانی/ حفاظت (مضاف الیه)/ مرمّت (مضاف الیه)/
آن: (مضاف الیه)/ ها (علامت جمع)/
نکته ی (16): نقش کل گروه = نقش هسته ی گروه
مثال: از همین چهار صندلی کهنه ی آشپزخانه استفاده می کنیم.
همین چهار صندلی کهنه ی آشپزخانه = گروه متممی
صندلی = هسته ی گروه متممی(پس نقش متمّم دارد.)
نکته ی (17): «وابسته های وابسته» یعنی کلمه ی «الف» به کلمه ی «ب» وابسته است و خود کلمه ی «ب» هم وابسته به کلمه ی دیگری است. این وابسته ها پنج نوعند:
نوع: مضاف الیهِ مضاف الیه
نمودار:
مثال: خودکار دوست من
⤻ ⤻
نوع: صفتِ صفت
نمودار:
مثال: کیف قهوه ای سوخته
⤻ ⤻
نوع: صفتِ مضاف الیه
نمودار: مثال: حیاط خانه ی ویلایی
⤻ ⤻
⤺
مثال: میز آن کلاس
⤻
نوع: قید صفت
نمودار:
⤺
مثال: هوای کاملاً ابری
⤻
نوع: ممیز
نمودار:
⤺
مثال: دو جفت جوراب
⤻
* بدیهی است که برای داشتن یک وابسته ی وابسته حداقل سه کلمه لازم است. (البته هر سه کلمه ای وابسته ی وابسته نمی سازد.)
مثال: «کتاب خواندنی او» وابسته ندارد چرا که «خواندنی» صفت کتاب است و «او» مضاف الیه کتاب است.
مطالب مشابه :
لیست کتب کتابخانه-9
متمم حساب ديفرانسيل و انتگرال و هندسه تحليلي (ج2) کتاب هشتم(مجموعه کتب عملکردهاي معماري)
نوع جمله
نهاد چه موجود باشد چه محذوف یک جزء اصلی جمله به حساب و 68 کتاب زبان فارسی با متمم گویند
متمم
متمم: متمم در لغت یعنی تمام کننده ی چیزی و در دستور زبان فارسی یعنی تمام کننده ی معنی کلمه ای
زبان فارسی
فعل خرید علاوه بر مفعول به متمّم هم نیاز دارد و کتاب همیشه به عنوان اسم مبهم به حساب
متمم
کتاب های رایگان متمم فعل نامیده می شوند ، به همین دلیل در شمارش اجزای جمله بایدبه حساب
زبان فارسی یک
فعل خرید علاوه بر مفعول به متمّم هم نیاز دارد و کتاب آن را متمّم قیدی به حساب
زبان فارسی
علی کتاب (را) خواند. نکته1. مفعول کلمه ای است که عمل فاعل و متمم قیدی به حساب می
جزوه ی آموزشی زبان فارسی ( ۱ )
نهاد، مفعول، متمّم ومسند ، مورد نباید آن را متمّم قیدی به حساب آوریم کتاب)) شناس است. 2
نحوه ثبت تنخواه گردان
فرض کنیدمانده حساب تنخواه گردان در شرکت کمند در تاریخ در تاریخ یک حساب کتاب ساده برای
برچسب :
کتاب متمم حساب