نوشتن با دوربین نويسنده: پرويز جاهد
نوشتن با دوربین نويسنده: پرويز جاهد
آنچه در اين گفتگو براي من اهميت بيشتري داشت…، دوره ي فعاليت مستندسازي گلستان، تأسيس استوديو گلستان، همكاري با فروغ فرخزاد و توليد فيلم هاي داستاني و بلند «خشت و آينه» و «اسرار گنج دره جني» و دريافت و درك ديدگاه هاي گلستان در زمينه هاي مربوط به واقع گرايي در ادبيات و سينما، استعاره و نماد در آثار او، حكومت و پروژه ي مدرنيسم در ايران، روشنفكران ايراني و گفتمان غرب ستيزي، سينماي «موج نو» و سانسور بوده است.
به همين دليل بخش مهمي از گفتگو بر روي اين مباحث متمركز شده است.
حدود سه سال پیش، یک منتقد جوان برای نقدی که بر کتاب «نوشتن با دوربین» قلمی کرده بود، تیتر «نوشتن با دوربین، یا حمام گلستان؟» را انتخاب کرد تا با این کنایه، خوانندهٔ یادداشتش را متوجه نقدهای تندِ ابراهیم گلستان، به مترجمان و نویسندگان و فیلمسازانِ سالهای دور و نزدیک ایران کند.
نوشتن با دوربین عنوان کتابی است از پرویز جاهد که بدون شک خودش هم فکر نمیکرد روزی منتشر شود! جاهد که حالا یک اپوزیسیون جدی است، اما کتابش در ایران بدون مشکل چاپ میشود، آنروزها پیگیر اخذ مدرکش در انگلستان بود. برای تکمیل پایاننامهای که به قول خودش دربارهٔ «تاریخ تحلیلی ریشههای موج نو در سینمای ایران» بوده است،
ابراهیم گلستانِ ساکنِ انگلستان را گزینهٔ خوبی برای گفتگو و استخراج اطلاعات مییابد و با او برای دیدار قرار مدار میکند. حاصل این تصمیم، چهار دیدار بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ است که از قِبلش، «نوشتن با دوربین» منتشر میشود، اما یک جملهٔ دندانگیر که به تکمیل پایاننامهٔ جاهد کمک کند، عایدش نمیشود؛ چرا که گلستان در همان آغاز، اینطور آب سرد بر سر جاهد میریزد: «این قضیه خیلی پرته! تو به من میگی دربارهٔ چیزی حرف بزنم که بهش اعتقاد ندارم.»
و از همینجا، گفتگوی خواندنی و جذاب با ابراهیم گلستانِ فیلمساز، نویسنده، مترجم و محقق و حتی تاجر آغاز میشود. ملغمهای از سؤالات که حکایت ربطشان به موضوع پایاننامهٔ جاهد حکایت ربطِ دریای خزر به دریای عمان است! گفتگویی که به قول نویسندهٔ یادداشتی که در صدر این نوشته یادش رفت، بوی رطوبت حمام ازش میآید و صدای کیسه کشیدن آقای گلستان بر گردهٔ نویسندگان و مترجمان صاحب نام ایران که جریان روشنفکری را نمایندگی میکنند. اما ماجرا جدیتر از کیسه کشیدن است. وقتی نگاه میکنی، نامهای در این کتاب میبینی که خود، روزگاری به هوای حضور در جریان روشنفکری و حتی احزاب سیاسی، منتقدِ راه و روش و حتی قیافهٔ دیگران بودهاند و حالا، گویی در «نوشتن با دوربین» گذرشان به دباغخانه افتاده!
این کتاب، بلافاصله بعد از انتشار، بازار کتاب ایران را داغ کرد. سر و صدا بلند شد. صداهای خاموشِ مترجمِ پیر و نویسندهٔ ساکت را در آورد و بارِ دیگر، نام ابراهیم گلستان را در ایران مطرح کرد. نویسندهای که سالها است عزلتنشین فرنگ شده و بیشتر به سکوت و انزوا شهره است تا سخنوری و حضور در جمع. اندکی بعد، روندِ بازنشرِ کتابهای خاکخوردهٔ گلستان آغاز شد و نامِ او رو آمد. و همهٔ اینها، از زبانِ تند و بیهوایش آغاز شد.
گلستان در ۴ دیدار با جاهد، تک تک آدمهای جریان روشنفکری که روزگاری برای برخی به «بت» در ادبیات و هنر بدل شده بودند جلوی دوربینِ کلمات میآورد و بیرحمانه و بیملاحظه پوستشان را میکند. چیزی مانع از گفتنش نیست. او پیرمردی است که دیگر کار خاصی ندارد. عمرش دراز است، درحالیکه بسیاری از همنسلانش سالها پیش مردهاند و برای دفاع از خود هم زنده نیستند. اما زندهها سریع موضع میگیرند:
نجف دریابندری در چندین گفتگو به حرف میآید و میگوید: «به نظر من این کتاب با سن و سال آقای گلستان جور در نمیآید. نجف، در جایی دیگر، در جواب سؤال یک خبرنگار میگوید: این ها دروغ است عزیز من. به کلی دروغ است!»
هوشنگ گلمکانی هم در جایی دیگر به حرف آمد و گفت: «مشکل در لحن ایشان است که مؤدبانه و با وقار نیست. متمدنانه نیست.»
حتی دختر او، لیلی گلستان هم دربرابر اظهارات پدرش درباره جریان روشنفکری موضع گرفت: «ابراهیم گلستان آش در هم جوشِ خوشمزهای است پر از سبزیهای معطر، سیر داغ، نعنای داغ، کشک و زعفران که پس از خوردن آن به دل درد شدیدی دچار میشوید.»
خواندن نوشتن با دوربین، آغاز فروریختن جریانی است که روشنفکری را در دود و برهنگی جستجو میکند! و چه شگرف که این فروریختن از درون است، نه برون.
اما چرا باید توی عید این اثر را خواند؟ خب، «نوشتن با دوربین» یک اثر خالهزنکی تمام عیار است. غیبتِ بدون عقاب و بیصدا از احمد شاملو، نجف دریابندری، فروغ فرخزاد، مسعود کیمیایی، جلال آل احمد، سیمین دانشور، شاه و فرح، احسان طبری و اسمهای بزرگ دیگری که جدا جدا، خود جذابیت دارند. این غیبت، بد جور خواندنی است.
لیلی گلستان: «ابراهیم گلستان همین بود که خواندید. پر از کار و زحمت، پر از انرژی، با اشراف کامل به تمام جنبههای فرهنگ و هنر، پر از تناقض، پر از احساسات بیپرده و صریح، نرم و مهربان، هم شریف و هم خبیث، زمخت و دریده، خالهزنک و لیچارگو، پر از جملاتی که بوی گند تحقیر کردن از آن میآید….»
گزیدهای از متن:
ج: آقای گلستان، اکثر روشنفکران ایران بعد از مشروطیت…
گ: در ایران ما هیچ وقت روشنفکر نداشتیم. گاهی کتاب میخوندند. روزنامهٔ اطلاعات عصر میخوندند اما روشنفکر نبودند. روشنفکر یعنی چه؟ روشنفکر یعنی کسی که بنشیند فکر بکند، مداقّه بکند، حرف بزند. والّا تمام مردم فرانسه یا انگلیس که روزنامه میخونند؛ یل «ایونینگ استاندارد» میخونن، یا «سان» روشنفکر هستند؟
ج: به هرحال تمام این چهرههای فرهنگی، ادبی و قشر تحصیل کرده که حالا هر اسمی بخواهیم رویشان بگذاریم، یک گرایشی به چپ و مارکسیسم داشتند.
گ: نه. هیچکدامشان مارکسیسم را نمیشناختند.
ج: یعنی وقتی جذب حزب توده شدند، شناختی از مارکسیسم نداشتند؟
گ: نه. مد بود. دوست من آل احمد، تا آخر عمر یک کلمه از مارکسیسم نمیدونست. اصلاً نخونده بود، نمیخوند. همه اینجوری بودند. کسانی که مارکسیسم را میشناختند فقط چند نفر بودند، تمدن بود، شرمینی بود، قندهاریان بود، حسین ملک بود. آنهایی که مطالعهٔ مارکسیسم میکردند؛ مطالعهٔ فکری میکردند. کسی دیگری نبود. این همه آدم که توی خیابانهای تهران راهپیمایی و تظاهرات میکردند هیچ کدامشان اصلاً نمیفهمید مارکسیسم چی هست. میگفتند، شلوغ میکردند، قربان سیبل استالین هم میرفتند اما کجا مارکسیست بودند؟
صفحات ۱۰۸ تا ۱۱۰
یکشنبه، ۱ فروردین ۱۳۸۹ | تاریخ
حمید اعلایی
نوشتن با دوربین نويسنده: پرويز جاهد
ناشر: اختران زبان كتاب: فارسي تعداد صفحه: 276
اندازه كتاب: رقعی - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 1
خانه كتاب اشا
http://asha.ir/archives/2290
مطالب مشابه :
تندخوانی (تحدیر) کل قرآن کریم با صدای احمد دباغ پور
تندخوانی (تحدیر) کل قرآن کریم با صدای احمد دباغ مُختصری از قواعد فصیح خوانی قرآن کریم
نوشتن با دوربین نويسنده: پرويز جاهد
را انتخاب کرد تا با این کنایه، خوانندهٔ یادداشتش را متوجه نقدهای تندِ دباغ خانه احمد
گزارش شب « شاعران معاصر ایتالیا»
احمد مسجدجامعی سروش دباغ. جوآنی تورا در حال شعر خوانی به همراه فرانچسکو تارگتا، دکتر
درامدی برشناخت احمد شاملو 1
اظهار نظرهای بی سابقه و بعضا تند او در احمد شاملو ای نمی خوانی و لذت نایافته ای
تحولات ادبیات فارسی
زبان شعری او تند و فحاش، ولی نیمایوشیج و احمد نام "تعزیه" یا "شیبه خوانی
ضرب المثال و مثل های ایرونی جدید با معنی
ترانه ها و شاعرانه ها ( استاد پور احمد ܓ ) عشق ضربدر 2 --- عاشقانه های من و
نظري بر كودتاي سوم اسفند
سكوت و معنا از نگاه ويتگنشتاين/ سروش دباغ پيچ تند تاريخ ايران احمد شاه قاجار
برچسب :
تند خوانی احمد دباغ