ترمه، سفال، قطاب، باقلوا، و کمی مقاله در همایش آموزش پزشکی یزد

هفت سال پیش یعنی اسفند ماه ۱۳۸۶ وقتی که دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت و برنامه ریزی آموزش عالی بودم و کارهای پایان نامه رو انجام می دادم نهمین همایش آموزش علوم پزشکی در دانشگاه علوم پزشکی یزد برگزار شد ... یادمه اون سال قرار شد اولین غرفه دانشگاه علوم پزشکی شیراز را در یزد برگزار کنیم ... و ما همه تلاشمون رو گذاشتیم که مرکز توسعه آموزش علوم پزشکی شیراز - اولین مرکز توسعه آموزش یا EDC در منطقه مدیترانه شرقی - را معرفی کنیم ... اون سال بین عکس های به جای مانده از 40 سال تاریخ و گذشته این مرکز که حالا 12 سال از عمرم رو در اون سپری کردم خاطراتی رو بیرون کشیدیم که برای خیلی از اساتید پیشکسوت هم تازگی داشت ... یادم هست ... بین عکس هایی که مربوط به دوران طلایی EDC شیراز در سال 1351 بود گاهی عکس بعضی از اساتید بازنشسته امروز دانشگاه رو پیدا کردیم که اون موقع دانشجو بودند ... آن هم با تیپ های بیتلی دهه 70 میلادی! ... بخصوص عکس های دکتر جورابچی اولین مدیر EDC در منطقه مدیترانه شرقی به نمایندگی دانشگاه شیراز (پهلوی سابق) که آن سالها مسئولیت آموزش و توانمندسازی اعضای هیات علمی کل منطقه را برعهده داشت ... بازیابی خاطرات آن زمان و به تصویر کشیدن گذشته 40 ساله مرکز در غرفه ای که سال 87 داشتیم تاثیر خوبی در به نمایش گذاشتن مرکز داشت و اون سال تونستیم سه جایزه اصلی و امتیاز قطب الکترونیکی را برای دانشگاه بدست بیاریم ... حالا بعد از گذشت 7 سال پانزدهمین همایش آموزش علوم پزشکی باز هم در دانشگاه شهید صدوقی یزد برگزار شد ... 3 سخنرانی و 3 پوستر داشتم ... و یکی از مقالاتم رتبه برتر را کسب کرد ... شهر یزد را دوست دارم و خیلی هم خوش گذشت ... دیوارهای گلی، بادگیرهای بلند، ترمه های خوش نقش، باغ دولت آباد با آن پنجره های قدیمی و شیشه های رنگی چند ضلعی و قطاب و باقلوا و پشمک و .... مردمان خیلی خوب این سرزمین تصویر زیبا و دلنشینی از اصالت این شهر زیبای کویری و خاطرت شیرین آن را در ذهن ماندگار می کنه ... درست مثل یک حبه قند ! از آن قندهای قدیمی معطر ... برگزار کنندگان همایش خیلی زحمت کشیده بودند ... گرچه وقت زیادی برای گشت و گذار در شهر نداشتیم اما بعد از ارائه مقالات در روز دوم وقتی همه اتوبوس ها به هتلها رفته بودند و ما جا مانده بودیم یکی از رانندگان مینی بوسهای همایش ما رو تا میدان امیر چقماق یعنی میدان اصلی شهر رسوند و در اون مدت زمان خیلی کوتاهی که باقی مانده بود تونستیم باقلوا و قطاب و پشمک و سوهان بخریم و در آخرین دقایق هم که بیشتر مغازه ها بسته می شد چند تا سفال دست ساز و بخصوص دیزی سفالی خریدیم و با آن همه بار شکستنی و سنگین خودمان را به هتل رسوندیم ... حدود ساعت 9:45 رسیدیم هتل ... شام تمام شده بود ... آنقدر خسته بودیم که رفتیم اتاق که فقط ساک ها را آماده کنیم برای برگشت فردا ... اما چند دقیقه بعد مسئول پذیرش هتل تلفن زد که آقای دکتر اکبریان از باغ دولت آباد تماس گرفتند و سفارش کردند که حتما به باغ بریم چون تا 2 ساعت دیگه در باغ دولت آباد برنامه ادامه داره ... با وجود خستگی زیاد بارها رو که توی اتاق گذاشتیم و همراه مهناز و رویا رفتیم پایین و با خودمون رو سریع رسونیدم .... بعد از اون روز پر مشغله ... گشت و گذار در باغ توی اون هوای عالی و موسیقی زنده و ... خیلی چسبید ... جای همه خالی ... تنها چیزی که وقت نکردم بخرم ترمه بود ... خوشبختانه جایزه ای که برای مقاله برتر دادند یک ترمه خیلی زیبا بود ... و این ... خاطره قشنگ همایش یزد که شاید آخرین خاطره همایشی من در EDC شیراز باشه را برایم زیباتر و ماندنی تر کرد ...

کتابچه خلاصه مقالات پانزدهمین همایش آموزش علوم پزشکی
آشنایی بیشتر با اولین مرکز توسعه آموزش در دانشگاه های علوم پزشکی

ترمه، سفال، قطاب، باقلوا، و کمی مقاله در همایش آموزش پزشکی یزد

مطالب مشابه :

ترمه

ترمه، سفال، قطاب، باقلوا، و کمی مقاله در همایش آموزش پزشکی یزد

آموزش بافتنی ( یقه)

برنامه 9 ترمه رشته مهندسی آب و خاک