مشهد شهر بهشت قسمت دوم

پس از شكل گیری شهرك مشهد الرضا در مجاور نوغان، شیعیان و سادات و ارادتمندان حضرت روی به این شهرك آورده و در آن مجاور و ساكن شدند، در نتیجه روند رشد جمعیت مشهد تندتر از حدِّ متعارف شد و احتمالاً سبب كم آبی آن مجموعه زیستی (مشهد و نوغان) گردید، لذا مركز ولایت توس در سده چهارم به شهر تابران منتقل شد. به‌رغم سنّی مذهبی طاهریان، سامانیان و غزنویان، عنایت دولتمردان آن دودمانها شامل حال مشهد بوده و بر عمران و آبادانی حرم حضرت و شهر مشهد افزوده‌اند ؛ چنان كه كاریز مشهد مجدداً احیاء و جاری، كاروانسرایی در این شهر ساخته شده و موقوفاتی به كاریز و كاروانسرای مزبور اختصاص یافته است. ایضاً اوّلین مناره یا گلدسته برای حرم حضرت رضا در همان قرون ساخته شده است. شغل عمده مردم مشهد سنگ تراشی بوده، ولایت توس هم دیاری ثروتمند و محل عبور قوافل تجاری و به تبع آن دزدگاه تلقّی می‌شده است. از اوایل سده پنجم شهر تابران به توس شهرت یافته، لذا همه اخبار پیشینِ مربوط به توس را، كه بخشی از آن به نوغان تعلق داشته، در قرون بعد به خود اختصاص داده است.

 درباره وضع مشهد در قرون پنجم و ششم (دوره سلجوقیان و خوارزمشاهیان) می‌توان گفت كه به رغم سنّی مذهبی سلاجقه و خوارزمشاهیان، خصوصاً ضدیت سلجوقیها با شیعیان، ایشان عنادی با حرم حضرت رضا و آبادانی آن نداشته، به طوری كه اگر خود سبب عمران این مجموعه نشده از اقدام خیر دیگران، ازجمله دولتمردان خود، ممانعتی به عمل نمی‌آورده‌اند. اما حرم هنوز وسعت چندانی نداشته و ظاهراً تنها محدود بوده است به بقعه مطهر (رواقی كه ضریح در آن قرار دارد، كه همان بقعه هارونی است) و مسجد كوچك ساخته بوالحسن عراقی در قسمت بالاسر حضرت (مسجد بالاسر). كاشیهای مشهور به سنجری كه ازاره بقعه مطهر را پوشانده گرچه دارای كتیبه مغشوشی است اما از قدیمی‌ترین و باارزش‌ترین آثار معماری و هنری حرم حضرت رضا محسوب می‌شود. كاشیهای نفیس چینی اطراف درب جنوبی بقعه نیز كه در سال 612 قمری نصب شده، بدون تردید ارزش هنری بسیاری دارند و قدیمی‌ترین آثار هنری دارای كتیبه دقیق می‌باشند.

 بالأخره شهر مشهد، كه جمعیت آن را اغلب علویها و شیعه مذهبان تشكیل می‌داده‌اند، به مراتب كمتر از تعداد مردم تابران بوده است. در سال 510 اولین بارو بر گرد شهر مشهد كشیده شده، كه بانی آن عضدالدین فرامرز علی نام داشته اما نقش او در مشهد معلوم نیست. بالأخره به رغم شدّت فتنه غز در خراسان، شهر مشهد به بركت باروی پیرامون خود از آفت آنها در امان مانده، لذا باروی مزبور سبب عدم گسترش كالبد مشهد شده است.

آنچه به صورت اجمال درباره شهر مشهد و مردم آن در دوره مغولان و ایلخانان (سده‌های هفتم و هشتم قمری) می‌توان گفت به شرح زیر است : به رغم تخریب اغلب شهرهای بزرگ و مهم خراسان توسّط مغولان، مشهد به سبب مدارای مردم آن با مهاجمان، و مهمتر از آن به سبب وجود مضجع شریف حضرت رضا (ع) در این شهر، از آسیب آنان در امان ماند، بدان سبب زمینه ترقّی آن، از شهرِ درجه سه به شهر درجه دو و اولِ خراسان، در سده‌های بعد فراهم آمد. تساهل مذهبی مغولان، بعداً هم گرایش آنها به اسلام و تشیع نیز سبب رشد شیعه گری در شهر مشهد شد. در این میان سادات موسوی از امكان ویژه‌ای برای رشد و به‌دست گیری نقابت سادات، اداره حرم رضوی، و زعامت سیاسی در شهر مشهد برخوردار شدند. حرم حضرت رضا همچنان محدود به بقعه مطهر و مسجد كوچك بالاسر بود، كه در زمان سربداران (به سال 760) بهسازی شد. ظاهراً همانند قرون پیشین حكومتها دخالتی در اداره آستانه رضوی نداشتند و سادات موسوی عملاً گرداننده آن بودند. گفته شده كه در آن قرون مدرسه و مسجدی نیز در مجاورت حرم احداث شده، یا وجود داشته، كه اكنون اثری از آن دو باقی نیست. ایضاً گفته شده كه علاءالدین محمد هندو ایوان و مناره‌ای برای حرم ساخت، كه احتمالاً باید بنای اولیه ایوان طلا و گلدسته مجاور آن بوده باشد. گرچه ابن‌بطوطه مشهد را شهری پرجمعیت و حمدالله مستوفی آن را «شهرچه» خوانده‌اند، اما هیچ كدام آماری از جمعیت مشهد به دست نداده‌اند. به رغم ویرانی توس به دست مغولان، چون آنها بار دیگر همان شهر را مركز حكومت خود بر خراسان و ایران قرار دادند، شهر مزبور توانست دیگر بار به رقابت با مشهد بپردازد. اما تخریب موحش نیشابور توسط مغولان سبب عقب ماندن چند قرنه آن شهرِ مهم از مشهد و توس شد.

گرچه سخنی از تخریب باروی مشهد توسّط مغولان نرفته، اما بعید است كه آنها باروی این شهر را به صورت كارآمد باقی گذاشته باشند. با آمدن هلاكوخان به ایران در سال 653 قمری و تشكیل حكومت ایلخانان و انتقال مركز حكومت به غرب ایران، مشهد و توس از رونق پیشین افتادند، بدین سبب اطلاع از وضعیت كالبدی آنها اندك است. بعد از بر افتادن ایلخانان و ظهور سربداران در خراسان، توس و مشهد چندی میان جانی قربانیها، آل‌كرت و سربداران دست به دست گشت. در آن میان سربداران كه از حدود سال 756 به مدت ده سال توس را در اختیار داشتند، قنوات خشكیده مشهد را مجدداً جاری ساختند. مشهدیها همچنان به سنگ تراشی اشتغال و شهرت داشتند. با ظهور تیمور گرچه باره مشهد برجا نبوده، اما ظاهراً آثار آن باقی بوده است.

 شهر مشهد ابتدا در سال 1210 و دیگر بار در سال 1218 قمری به تصرّف قاجارها درآمد و مركز ولایت خراسان شد. بدین سبب والی خراسان در شهر مشهد مستقرّ شد و سپاهیان زیادی، كه عموماً از خارج خراسان به این ولایت می‌آمدند، مشهد را تبدیل به شهری نظامی كردند. درگیری والی خراسان با حكّام هرات و اُزبكان بخارایی و خوارزمی و تركمانان دشت خاوران، همچنین رقابت دو دولت روس و انگلیس برای تصرّف ماوراءالنهر و دشت خاوران و هرات، مشغله سیاسی مهم دیگر والیان خراسان بود، كه بر تاریخ و وضعیت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و حتّی كالبدی مشهد تأثیر بسزا داشت. جدایی شهر مهم مرو از ایران در سال 1223 قمری و مهاجرت هزار خانوار مروی به مشهد، و نبردهای سنوات 9-1248، 4-1253 و 3-1272 قمری والی خراسان با حكّام هرات و دولت انگلیس كه منجر به جدایی نهایی هرات از ایران در سال 1272 قمری شد، حوادث تاریخی مهم دیگری بودند كه تأثیری عمیق بر شهر مشهد گذاشتند، چرا كه از آن پس گروههای زیادی از مردم هرات و پیرامون آن به مشهد كوچ كردند.

تاخت و تاز تركمانان به خراسان و اطراف شهر مشهد درعمده سنوات قرن سیزده قمری واقعه تأثیر گذار دیگری بر اوضاع سیاسی ـ اجتماعی شهر مشهد بود كه سبب ناامنی در روستاهای مجاور آن و پناه آوردن عمده ساكنین آن قراء به داخل شهر، متقابلاً عدم استفاده ساكنین شهر از قراء پیرامون آن شد و مشهد را در همان حصار تاریخی پیشین محبوس نگه داشت. بدین سبب، تصرّف دشت خاوران توسّط روسیه تزاری و انعقاد قرارداد آخال میان ایران و روسیه در سال 1299 قمری برابر با 1881 میلادی، حادثه تاریخی مهمی برای شهر مشهد و مردم آن بود، چون سبب توقّف تركمانتازی و برقراری ارتباط تجاری و كاری میان مردم مشهد و شهر عشق‌آباد شد.

باتوجّه به وضعیت تاریخی فوق، شهرمشهد به‌رغم مركزیت در خراسان و حضور نظامیان غیر بومی فراوان در این شهر، از نظر كالبدی توسعه فیزیكی نیافت، الاّ آن كه ارگ شهر در سه نوبت (زمان اولین والی قاجاری، عباس میرزا، واواخر قرن) بازسازی شد و یا توسعه یافت. همچنین پس از سركوب شورش والی متمرّد خراسان در سال 1266 قمری (حسن‌خان سالار) حدود سی قراولخانه در مشهد احداث گردید تا ناامنیهای موجود در شهر را تخفیف دهد.

تنها توسعه بارز كالبدی شهر در قرن سیزده قمری احداث صحن نو(آزادی بعدی) در سال 1233 قمری توسّط فتحعلی شاه قاجار بود. احداث مدرسه سلیمان خان توسّط یكی از دولتمردان قاجاری همعصر آغامحمد خان قاجار و مدرسه علی نقی میرزا توسّط یكی از والیان خراسان در سال 9-1238 از دیگر موارد مهمِّ از این نوع بود.

رقابت سیاسی شدید روسیه و انگلیس در منطقه سبب سفر دولتمردان، سیاحان، جاسوسان، افسران و دیپلماتهای چندی از دو كشور مذكور به خراسان و مشهد در قرن سیزده قمری شد، كه بدان سبب افراد مزبور اطّلاعات فراوان و جامعی از اوضاع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و كالبدی شهر مشهد به دست داده‌اند. برجسته ترین این سفرنامه نویسان خارجی و زمان سفر آنها به شرح زیر بوده است :

- فریزر انگلیسی         در سالهای 8-1237 قمری (سفراول)

- بارنز انگلیسی         در سال 1248 قمری

- فریزر انگلیسی         در سال1250 قمری (سفر دوم)

- خانیكوف روسی        در سال 1274 قمری (برداشت اولین نقشه از شهر مشهد)

- مك‌گرگر انگلیسی      در سال 1292 قمری (برداشت دومین نقشه)

- شیندلر آلمانی          در سال 1293 قمری

- لرد كرزن انگلیسی     در سال 1307 قمری

- كلنل ییت انگلیسی    در سال 1311 قمری

سفرهای ناصرالدین شاه به شهر مشهد در سال‌های 1284 و 1300 قمری، و سفرنامه‌های او و چند دولتمرد دیگر قاجاری، ایضاً اطلاعات رضاقلی خان هدایت (مؤلف روضهالصفای ناصری) و اعتمادالسلطنه (مؤلف مطلع‌الشمس) منابع ارزشمندی درباره « وضعیت كالبدی و اجتماعی شهر مشهد به وجود آورده است. خصوصاً آمار سال 6- 1295 قمری از مردم شهر مشهد از باارزش ترین اطلاعات آن زمان است.

 مردم مشهد در سال 1295.ق / 1257.خ

این آمار جالب توجّه از سكنه و واحدهای مسكونی شهر مشهد با نام نفوس ارض اقدس گرفته شده، كه اخیراً تصحیح و مقدمه مشروحی بر آن نوشته و چاپ شده، ایضاً جمعبندیهایی توسّط نگارنده بر آمار مزبور صورت گرفته است. این آمار به صورت کتابی با نام نفوس ارض اقدس یا مردم مشهد قدیم، در سال 1382 با مساعدت معاونت فرهنگی شهرداری مشهد منتشر شد. آنچه در پی آمده معرفی کتاب و خلاصه‌ای از نتایج آمار مذكور است :

این ابتكار توسّط یكی از وابستگان ركن‌الدوله، به نام زین‌العابدین میرزا ابن محمد ولی میرزای قاجار صورت گرفته كه در نوع خود كم نظیر است. چون در مقدمه آن آمار، یا به قول گردآورنده كتابچه نفوس ارض اقدس، ذكر شده كه در سال «بارس ئیل» آمار برداری انجام گرفته، ضرورت دارد یادآور شویم که سال 1295 قمری از نیمه دی ماه آغاز می‌شده است. در نتیجه سال خورشیدی، كه در آن وقت «بارس ئیل» بوده، درست از شانزدهم ربیع الاول 1295 شروع می‌شده و به بیست و هفتم ربیع الاول سال بعد ختم می‌شده است. بنابراین، «كتابچه نفوس ارض اقدس» عمدتاً در سال 1295 هجری قمری فراهم آمده است.

بنابر آمار گرفته شده از سكنه شهر، مشهد در آن سال دارای 57287 نفر جمعیت بوده، كه از این تعداد 1800 نفر را نظامیان تشكیل می‌داده‌اند. بقیه، اعم از كاركنان دولت و آستان قدس و رعایا، در 7666 واحد مسكونی منزل داشته‌اند. كه از این 7666 صاحب خانه مشهدی، 893 نفر كارمند یا نوكر دولت/ 605 نفر خدمه و كاركنان آستان قدس یا مسجد گوهرشاد/ و بقیه یعنی 6168 صاحب خانه، رعیت بوده‌اند. از میان این رعایا تعداد 4604 نفر دارای مشاغل متنوّعی بوده‌اند كه شغل آنها در جمعبندیهای مصحح بر آمار مزبور (صفحات 29 تا 39) دیده می‌شود. پاره‌ای از مشاغل مذكور در دیگر شهرها هم وجود داشته (مثل بقّال، نانوا، بنّا، بزاز، عطار، عمله و...). اما چون مشهد به عنوان شهری زیارتی، مذهبی، فرهنگی، تجاری و مركز خراسان، هویتی ویژه داشته، كه دیگر شهرها فاقد آن بوده‌اند، مصحح 8 نوع از مشاغل ویژه مردم مشهد را كه بیانگر هویت خاص و استثنایی شهروندان مشهدی می‌شده، جداگانه استخراج و جمعبندی كرده و با عنوان نگاهی دیگر به مشاغل و هویت مردم مشهد در 4 صفحه فصل سوم (46 ـ 43) درج كرده است. این 8 گروه شامل 1371 خانوار (یا صاحب خانه) و برابر با 87/17 درصد كل صاحبان خانه‌های شهر (7666 باب)، به شرح زیر بوده‌اند :

1- روحانیون و صاحبان القاب و مشاغل مذهبی و آموزشی

2- مشاغل زیارتی و آیینی

3- مشاغل فرهنگی و هنری

4- مشاغل سرگرم‌كننده، تفریحی و كاذب

5- متصدیان اصناف و اداره شهر و شهروندان.

6- مشاغل تخصصی و علمی‌

7- مشاغل مرتبط با تجارت و مسافرت و حمل و نقل.

8- مشاغل روستایی شهروندان.

 لازم به ذكر است كه در اصل كتاب ذيل شش محلة قديمي مشهد با عنوانهاي: سراب، سرشور، عيدگاه، پايين خيابان، نوغان و بالا خيابان آمارگيري شده است. در هر مورد ابتدا نام صاحب منزل و سپس شغل و موقعيت اقتصادي او (متموّل يا فقير) و تعداد افراد خانواده‌اش (شامل زن، مرد، پير، جوان و طفل شيرخوار) ذكر شده است.

روش آمارگيري چنين بوده كه از محلة اعيان‌نشين و غربي سراب شروع شده و در جهت خلاف حركت عقربه‌هاي ساعت از غرب به جنوب و شرق و شمال پيش رفته و هر شش محله قديمي و مشهور مشهد را كه شامل: سراب، سرشور، عيدگاه، پايين‌خيابان، نوغان و بالاخيابان بوده، در بر گرفته است.

 

«خدمه و نوكران دولت، آستان قدس و پيشه‌وران شهر»

فصل دوم شامل چهار جدول از آمار خدمه و نوكران دولت، آستان قدس و پيشه وران است، كه شرح مختصري از آن در زير آمده :

 1) كاركنان، نوكران و وظيفه‌بگيران دولت، ديوان يا عدالت : شامل 893 نفر (67/11 درصد كل شهر+ 1800 نفر نظامي) كه در محلات شش گانة مشهد ساكن و داراي سمتهاي: فرمانفرماي مملكت خراسان، وزير خراسان، اميرآخور توپخانه، مستوفي ديوان، سرتيپ، رئيس قشون، وكيل، لشكرنويس حكيم فوج، امين وظايف، سرهنگ، سركرده، داروغه، كدخدا، نوكر و ... بوده‌اند.

2) كاركنان و خدمة آستان قدس رضوي و مسجد جامع گوهرشاد : شامل 605 نفر  (9/7 درصد از صاحب‌خانه‌هاي شهر) با سمتهاي: متولي‌باشي، نايب‌التوليه، امين آستانه و آشپزخانه، خادم باشي، خزانه‌دار، سركشيك، شربت‌دار، فراش باشي، نقاره‌چي، پيش‌خدمت، مهردار، خوش‌نويس، خادم، طبيب آستانه و ....

3) مشاغل پيشه‌وران به‌تفكيك محلات و ترتيب حروف الفبا، كه 60درصد كل خانوار شهر را در بر مي‌گرفته و 4604 نفر بوده‌اند. به طور مثال چند نمونه از شغلهاي مزبور ذيلاً آورده شده است:

آبگير، آهنگر، اتوكش، اليجه‌باف، باجگير، بقال، پاكار، پيشنماز، تاجر، تنباكو فروش، جاده‌ساز، جراح، چادرباف، چرخ‌تاب، حجار، حمال، خاركش، خباز، داروغه، دلاك، راهدار، روضه‌خوان، زارع، زرگر، سائل، ساربان، شاطر نانوا، شعرباف، صابون فروش، صراف، ضرابي، طباخ، طبيب، عالم، علاف، غسال، غليان‌فروش، فالبين، قاري، قصاب، كاتب، كاروانسرادار، كبوترباز، كفاش، گچ‌پز، لباف، لوطي، مارگير، مسگر، مقني، نجار، نعلبند، واعظ، هيزم‌شكن، يراق فروش و... .

4) در آخرين بخش اين فصل جدولي شامل «مشاغل مردم به ترتيب فراواني شغلها» آورده شده، كه به تعدادي از بيشترين و كمترين مشاغل اشاره مي‌كنيم : بقال با بيشترين فراواني (269 نفر)، شَعرباف (248 نفر)، طلبه (153 نفر)، زارع (126 نفر)، خبّاز (127 نفر)، بنّا (122 نفر) ، ... ، گمرك‌چي (15 نفر) ، حلوايي (12 نفر) غليان فروش (12 نفر) جرّاح (11 نفر) ، ميرآب (11 نفر) ، نقاش زرگر    (10 نفر) ، زغال فروش (10 نفر).

  سناباد یكی از قراء و مزارع مجاور شهر نوغان توس بوده كه به سبب دفن حضرت رضا (ع) در اراضی آن بیش از هر قریه و موضع جغرافیایی دیگر مجاور نوغان شهرت یافته است. با توجّه به گذشت دست كم هزار و دویست سال از عمر قریه سناباد و تبدیل آن به شهر مشهد، نمی‌توان انتظار داشت كه این قریه به همان صورت هزار ودویست سال پیشین باقی مانده باشد و وسعت اراضی و محل دقیق قلعه یا آبادی آن معلوم گردد. اما به سبب این كه سناباد دارای قناتی ظاهراً پر آب بوده كه به اعتقاد مردم جسد حضرت رضا (ع) را با آب آن غسل داده‌اند، لذا دارای قداست شده و نام و آثار آن تا زمان ما باقی مانده است.

قنات سناباد كه قطعاً در طول تاریخ دراز مدت حیات خود كمی جابه‌جا شده، بدون تردید مثل دیگر قنوات مشهد از دامنه‌های كوهپایه شمال غربی شهر شروع و در جهت جنوب شرقی به سوی اراضی سناباد (مشهد بعدی) سرازیر می‌شده است. مظهر یا فرنگ (فرهنگِ) قنات مزبور در فاصله تقریباً یك و نیم كیلومتری غرب حرم مطهر حضرت رضا قرار داشته، لذا از دیر باز همان محل یا محله به سراب یعنی سرِ آب قنات سناباد شهرت یافته، كه تاكنون به همین نام باقی مانده است. چون یكی از دروازه‌های شهر مشهد (از مستحدثات شاه تهماسب صفوی ـ حدود 942 قمری) نیز در همان محلِ مظهر قنات سناباد واقع بوده، از همان سده دهم هجری به بعد دو نامِ محله سراب و دروازه سراب» با تاریخ شهر مشهد در آمیخته است.

با توجّه به این كه معمولاً محل هر آبادی دارای قنات در بلندترین قسمت اراضی آن واقع بوده، تا به محض پیدا شدن آب قنات ابتدا اهالی از آن استفاده كنند و پس از آن به مصارف دیگر از جمله مشروب ساختن اراضی برسد، محل قریه سناباد هم باید در كنار مظهر قنات مزبور بوده باشد. در نتیجه می‌توان چنین استنباط كرد كه قریه سناباد، یعنی محل زیست اهالی آن، تقریباً در فاصله یك و نیم كیلومتری غرب حرم حضرت رضا (ع) در محلی كه بعدها به سراب و دروازه سراب شهرت یافته واقع بوده، اراضی قریه مزبور هم در جهت شیب طبیعی زمین از محل قریه به سوی مشرق ادامه می‌یافته، كه باغ و كاخ حمیدبن‌قحطبه، و بعداً بقعه‌هارونی و حرم حضرت رضا (ع) را هم در برمی‌گرفته و قطعاً با رسیدن به محدوده اراضی نوغان خاتمه می‌یافته است. با این تعریف، سناباد و اراضی آن شامل حدودی می‌شده كه پس از احداث باروی شهر مشهد به «محله سراب» نام‌بردار گردیده است ؛ بنابراین اولین هسته كالبدی شهر مشهد شامل همین حدود و محله می‌شده است.

برای اطمینان از این كه تصوّر نرود در طول تاریخِ هزار و دویست ساله عمر سناباد و قنات آن، ممكن است جابه‌جایی مهمّی در محل سناباد و قنات آن روی داده باشد، دلایل تاریخی قانع كننده‌ای وجود دارد كه این احتمال را نفی می‌كند. اهّمِ دلایل مزبور به شرح زیر است :

 سناباد در منابع تاریخی و جغرافیایی :

یكی از قدیمی‌ترین مورّخان كه از سناباد یاد كرده یعقوبی است، كه در اواخر سده سوم با صراحت نوشته است : «هارون به طوس آمد و در دهی به نام سناباد منزل كرد و سخت بیمار شد و... درگذشت». همو در جای دیگری هم از استقرار هارون در كاخ حمیدبن قحطبه واقع در دهكده سناباد نوغان یادكرده است. راویان بعدی چندتن از جغرافی نویسان سده چهارم هستند، از جمله ابن‌حوقل نوشته است «قبر علی‌بن موسی الرضا علیهما السلام در بیرون شهر نوقان است و در مجاورت قبر رشید در مقبره‌ای زیبا در قریه سناباد است». شیخ صدوق (ابن بابوی) نیز كه در میانه سده چهارم قمری از قلمرو آل بویه به خراسان و توس و مشهد آمده، بنابر روایتی از قول اباصلت هروی نوشته است كه حضرت رضا (ع) در سفر خراسان، به نزدیكی قریه سناباد جایی كه مردم آن از سنگ برای تهیه غذای خود دیگ می‌سازند، فرود آمد. خود نیز افزوده است كه حضرت پس از شهادت «در سناباد طوس در جنب قبر هارون‌الرشید» دفن شد.

دیگرانی هم كه در قرون بعد از سناباد و قنات و كاریز آن، یا كاریز مشهد، یادكرده‌اند كم نیستند، كه بعضی از آنها و مطالبشان به شرح زیر است :

- مؤلف تاریخ سیستان در قرن پنجم قمری نوشته است : «هارون الرشید در جایی به نام سناباد فرود آمده بود».

- ابوالفضل بیهقی، مورّخ نیمه دوم قرن پنجم، در احوال یكی از دبیران غزنوی به نام بوالحسن عراقی، بدون این كه از قنات سناباد نام ببرد تنها آورده است: این دبیر را كه در سال 429 درگذشت، بنا به وصیت خودش به مشهد بردند و دفن كردند «كه مال این كار را در حیوه خود بداده بود، و كاریز مشهد را كه خشك شده بود باز روان كرده و كاروانسرایی برآورده و دیهی مستَغَلِّ سبك خراج بر كاروانسرا و بر كاریز وقف كرده» است.

- یاقوت حموی در آستانه حمله مغول ضمن توصیف سناباد نوشته است «دهی از توابع طوس است كه قبر امام علی بن موسی الرضا و قبر هارون الرشید در آن قرار دارد. بین آن و شهر طوس نزدیك به یك میل فاصله است». پیداست كه غرض یاقوت از «شهر طوس» شهر نوغانِ ولایتِ طوس است و نه تابران (كه چهار فرسنگ با نوغان و سناباد فاصله داشته است).

- زكریای قزوینی در سده هفتم و بعد از فتنه مغول نوشته است : «سناباد یكی از دیه‌های شهر طوس می‌باشد و تا آن شهر یك میل فاصله دارد». پیداست كه وی نیز به تبعیت از یاقوت «سناباد» را در فاصله یك میلی (1609 متری) شهر طوس نوشته است. و این دو احتمالاً متأثر از مسالك و ممالك اصطخری (تألیف سده چهارم) بوده‌اند، كه درباره نوغان نوشته است : «مشهد علی‌بن موسی‌الرضا رضوان الله علیهما و گور هارون‌الرشید آن جاست، به چهارفرسنگی شهر»، كه چون در سده چهارم شهر تابران مركز ولایت توس بوده، غرض او از چهارفرسنگی شهر، همان شهر تابران بوده است و نه نوغان.

- بالأخره حافظ ابرو، مورّخ دوره تیموری در نیمه اول سده نهم قمری، محله سناباد را یكی از 7 محله شهر مشهد معرفی كرده است.


مطالب مشابه :


نام، آدرس و تلفن زائرسراهای مشهد مقدس

کوچه خامنه ای روبروی فضای سبز کوچه خمسه دست چپ فرعی دوم 10 دست راست سرشور -9-و -11- - 4




جدیدترین لیست مشخصات هتل آپارتمان های های مشهد ( قسمت دوم )

اطلاعات نوین گردشگري و هتلداري - جدیدترین لیست مشخصات هتل آپارتمان های های مشهد ( قسمت دوم




گل سرشور

بسم الله الرحمن الرحیم - گل سرشور - انجمن طب سنتي شهرستان کاشمر - بسم الله الرحمن الرحیم




گِل سرشور !

بیناباج بام خراسان جنوبی - گِل سرشور ! - بسياري از مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هاي ما هنوز هم از




خواص گل سرشور چیست؟

آیا گل سرشور هم نوعی خضاب این مقدار برای مساحتی از پوست معادل کف دست کفایت هفته دوم




جدیدترین لیست مشخصات مهمانپذیر های استان خراسان رضوی ( قسمت دوم )

( قسمت دوم ) دانشجويان،علاقه مندان و دست اندركاران اندرزگو ،كوچه بازار سرشور




جدیدترین لیست مشخصات هتل آپارتمان های های مشهد ( قسمت اول )

ميدان بيت المقدس ، ضلع جنوبی بازار رضا ، کوچه دوم. 16. سرشور ، بين کمک کند دست




درمان لرزش دست

بسم الله الرحمن الرحیم - درمان لرزش دست - انجمن طب سنتي شهرستان کاشمر - بسم الله الرحمن الرحیم




خواهر بهشت

دست مرا گرفت سرشور شاهد لحظات خوب اردوی مشهد ما می باشد + نوشته شده توسط مجید تال در




مشهد شهر بهشت قسمت دوم

در این میان سادات موسوی از امكان ویژه‌ای برای رشد و به‌دست سراب، سرشور فصل دوم شامل




برچسب :