علت براورده نشدن حاجات
خدا را در حالى كه يقين به اجابت او داريد بخوانيد.[6]
علاوه بر موارد مذكور حضور قلب، طهارت انسان در حال نگارش عريضه، خضوع و تذلّل، مداومت و اصرار و تكرار بر خواسته و مطلوب، اگر عريضهاى را يكبار نوشت حاجتش بر آورده نشد نااميد نشود و بار دوم بنويسد و...، در نظر داشتن اوقات و اماكن مناسب و مخصوصا رعايت ادب مع اللّه و ولى اللّه در اجابت خواسته انسان بسيار مؤثرند.
ب) شرايط حاجت مورد نظر: بايد توجه داشت كه همه درخواستهاى انسان صلاحيت برآورده شدن را ندارند بلكه خواسته فرد حداقل بايد داراى دو شرط باشد تا بتوان اميدوار به برآورده شدن آن بود.
اولا: درخواست نويسنده عريضه مخالف سنتهاى جاريه الهى و اراده تكوينى خداوند نباشد، به عبارت ديگر چيزى را درخواست كند كه با نظام حاكم بر عالم و قوانين آن هماهنگ باشد به عنوان مثال مطلوب او جمع بين نقيضين نباشد نظير اينكه درخواست كند هم باران ببارد هم نبارد.
يا مثلاً فردى در خواست كند كه خدايا مرا به خلق خودت نيازمند نكن؛ در حاليكه مشيّت خدا بر اين تعلق گرفته است كه نيازهاى بندگان او به كمك يكديگر بر آورده شود.
در حديث وارد شده است كه علىعليه السلام فرمودند:
«روزى در حضور پيامبر اكرمصلّى اللّه عليه و آله چنين دعا كردم كه پروردگارا! مرا محتاج احدى از بندگانت مكن. وقتى پيامبرصلّى اللّه عليه و آله اين دعا را شنيدند به من فرمودند: يا على! اينگونه دعا نكن چون هيچ بندهاى نيست مگر اينكه به ساير مردم نيازمند است. علىعليه السلام مىفرمايند: عرض كردم: يا رسول اللّهصلّى اللّه عليه و آله پس چگونه دعا كنم؟ حضرت فرمودند: بگو: پروردگارا! مرا محتاج بندگان بد و پست مكن.»[7]
ثانيا: درخواست بايد امر حلالى باشد، به بيان ديگر خارج از اراده تشريعيه خداوند نباشد. در اشاره به اين حقيقت علىبن ابيطالبعليه السلام مىفرمايند:
«لا تسأل...ما لا يحلُّ»
«از خداوند عالم چيزى را كه حلال نيست درخواست مكن.»[8]
چون چنين درخواستى با اساس تعاليم الهى در تعارض است بخاطر اينكه هر يك اوامر و نواهى الهى ريشه در يك سلسله مصالحى دارد كه تأمين كننده سعادت و كمال انسانند. اگر اجازه برآورده شدن خلاف اين احكام و مقررات داده شود در حقيقت زمينه تحقق كمال انسانى از بين مىرود و...
1 - توجه به اين نكته نيز لازم است كه اگر كسى تمام آداب و شرايط توسّل را در موقع نگارش عريضه به جاى آورد امّا به حسب ظاهر در خواستش بر آورده نشد نبايد تصور كند كه درخواست او ردّ شده است، چه بسا خداوند دوست دارد بندهاش باز به او مراجعه كند، پس بدون آنكه نااميد شود دوباره حاجت خود را از خدا طلب كند. به علاوه بعضى از دعاها سزاوار است كه چند سال بعد از درخواست، اجابت شوند. بنابر اين در مواردى شايد وقت استجابت دعا نرسيده است. و گاهى نيز اصل بر آورده شدن حاجت به صلاح فرد نيست لذا خداوند بواسطه لطف و عنايتى كه به بنده خود دارد خواسته او را چون به ضرر اوست برنمىآورد، امّا وى را از پاداش معنوى دعا محروم نمىسازد، چون اصل دعا كردن داراى بركاتى است كه مؤمن از هيچ طريقى به جز دعا كردن به آن بركات نمىرسد.
در روايتى از امام صادقعليه السلام به مسيربن عبد العزيز مىفرمايند:
«اى مسير! دعا كن...گمان مكن كه دعا تأثيرى ندارد همانا در نزد خداوند متعال مقام و منزلتى هست كه جز از طريق دعا نمىتوان به آن دست يافت...»[9]
2- گاهى در نتيجه عادت و انس بيشتر با عالم طبيعت و عدم آگاهى از واقعيتهاى ماوراى طبيعت گمان مىشود كه تمامى علل و اسباب اداره نظام عالم منحصر در تأثيرات متقابل امور مادى در يكديگر است، لذا وقتى از ضرورت دعا و توسل و نظاير آن بحث به ميان مىآيد سؤال مىشود: مگر دعا چه خاصيتى دارد كه از طريق آن بتوان در نظام تكوين و عالم نفوس تصرّف كرده و تغييراتى انجام داد؟
حقيقت آن است كه طرح اين گونه سؤالات يا ناشى از عدم اطلاع درست نسبت به حقايق هستى و يا حاكى از عدم آشنايى كافى نسبت به معارف اسلامى است. چرا كه اولا: حقايق عالم هستى منحصر در پديدههاى مادى محسوس و تأثيرات آنها نمىباشد. ثانيا: امورى چون ذكر توسل و دعا و استغاثه و... نه تنها مخالف سنن الهى نيستند بلكه اين امور هم از جمله علل و اسباب مهم معنوى حاكم بر جهان هستند. به عبارت ديگر امور مذكور هم در كنار ساير سنن و اسباب در حفظ و يا ايجاد تغيير در اجزاى مختلف نظام هستى مؤثرند.
لذا وقتى به توصيفات موجود در سخنان معصومينعليهم السّلام در زمينه دعا مراجعه مىكنيم، به تعابيرى نظير آنچه در ذيل به آنها اشاره مىشود بر خوريم:
اميرالمؤمنينعليه السلام مىفرمايد:
«الدعاء ترس المؤمن».[10]
دعا سپر مؤمن است».
يا در روايتى، امام صادقعليه السلام مىفرمايد:
«الدعاء أنفذ من السنان الحديد».[11]
«دعا از نيزه آهنين (در تأثيرگذارى) تيزتر و نافذتر است».
رسول خداصلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد:
«الدعاء سلاح المؤمن و عمود الدين و نور السموات و الارض».[12]
دعا سلاح مؤمن و ستون دين و نور آسمانها و زمين است».
مجموعه چنين رواياتى جايگاه و نقش مهمّ ذكر و دعاء و ميزان تأثير آن را در نظام هستى مشخص مىنمايند.
3 - مطلب ديگرى كه در زمينه دعا و توسل مورد اشكال قرار مىگيرد آن است كه نظام عالم بر اساس قضا و قدر الهى اداره مىشود و قضا و تقدير الهى امرى غير قابل تبديل و تغيير است، در نتيجه اگر دعا مؤثر هم باشد، در مواردى كه امرى از طرف خداوند مقدّر شده است دعا نمىتواند در آن تأثير داشته باشد.
در اين زمينه نيز بعد از بررسى دقيق معارف اسلامى معلوم مىگردد كه:
اولا: در لوح اثبات و محو تغيير امكانپذير است يعنى مقدّرات الهى به گونهاى هستند كه گاهى كم و زياد مىشوند. به عبارت صحيحتر گاهى مقدّرات الهى مشروط هستند و در شرايط خاصّى تغيير پيدا مىكنند. به عنوان مثال ممكن است براى شخصى مدّت زمان خاصى مثلا سى سال عمر كردن مقدر مىشود البته مشروط به اينكه فلان گناه را مرتكب نشود و گرنه تأثير آن گناه آن است كه ده سال از عمر او مىكاهد و يا فلان عمل خير مثل صله رحم، يا دعاو... را اگر انجام دهد عمرش طولانى مىشود، چون اين امور هم بر طول عمر او مىافزايند.
ثانيا: بر فرض قبول اشكال عدم امكان وقوع تغيير و تبديل در تقدير الهى، مىتوان گفت: از بررسى روايات مربوط به دعا و نيايش بخوبى معلوم مىگردد كه از جمله مقدّرات الهى آن است كه دعا مىتواند جلو وقوع قضا و قدر حتمى الهى را بگيرد، در اين باره پيامبر اكرمصلّى اللّه عليه و آله مىفرمايند:
«الدعاء يردّ القضاء وقد اُبرم إبراما-وضمّ اصابعهصلّى اللّه عليه و آله ».[13]
دعا مىتواند جلوى قضايى را كه به مرتبه حتميّت رسيده است بگيرد و مانع تحقق آن در خارج بشود».
و يا امام صادقعليه السلام در تعبيرى نزديك به اين مضمون مىفرمايند:
«ان الدعاء يردّ القضاء وقد اُنزل من السماء وقد اُبرم إبراما».[14]
دعا مىتواند جلو آن قضايى را كه از آسمان نازل شده و به مرحله حتميّت و ابرام رسيده است بگيرد».
يعنى از تحقق خارجى آن جلوگيرى به عمل مىآورد.
4- موضوع ديگرى كه در اين زمينه بعضىها مطرح مىكنند آن است كه باتوجه به جايگاه بسيار رفيعى كه اصل امامت در جهانبينى اسلامى دارد، امام از ويژگىهاى خاصّى برخوردار است كه از جمله آنهاست اعلم بودن وى به تمامى امور و مصالح موجود در جهان، يعنى از آنجا كه امام، اولواالامر و واجب الاطاعة است لذا نه تنها بايد به همه مسائلى كه مورد نياز مردم است عالم باشد بلكه بايد آگاهترين فرد به آن امور باشد.
بر اين اساس است كه در كتابهاى روايى ابواب مختلفى به تشريح و تبيين اين موضوع اختصاص داده مىشود. در بخشى از آنها با تعبير «خزّان العلم» و در برخى ديگر با عنوان «عالم بما كان وما يكون وما هو كائن» و در طايفهاى ديگر از روايات تصريح شده است كه ائمهعليهم السّلام به همه احتياجات و اعمال بشر و به احوال شيعيان خود آگاهى كامل دارند:
سعد بن ابى الاصبغ مىگويد:
روزى در حضور امام صادقعليه السلام بودم، حسن كرخى وارد شد و درباره موضوعى از آن حضرت سؤال كرد. امامعليه السلام پاسخ دادند، ولى او قبول نكرد و آن مطلبى را كه امامعليه السلام فرموده بودند انكار نمود. امامعليه السلام وقتى انكار ايشان را ديدند فرمودند:
«أترى من جعله اللّه حجّة على خلقه يخفى عليه شىء من امورهم؟» [15]
آيا گمان مىكنى كه خداوند از كسى كه او را حجّت براى خلق قرار داده است، مسائل آنها را از وى پنهان و مخفى نگه مىدارد؟»
حال اين سؤال است كه وقتى حضرات معصومينعليهم السّلام از چنين علمى برخوردارند يعنى از تك تك خواستههاى مردم خبر دارند، در اين صورت چه نيازى به دعا و طلب و توسل خود افراد وجود دارد؟ اين بزرگواران با توجه به لطف و محبّت و قدرت و توانايى و علمى كه دارند، قبل از درخواست شخص، نيازش را برآورده كنند. و يا بعضى ديگر مىگويند: دعا كردن نه تنها با اصل لزوم تسليم در برابر اراده خدا و رضا به قضاى خداوند متعال هم خوانى ندارد بلكه به گونهاى اظهار وجود و مخالفت در مقابل خداوند است، بديهى است كه چنين كارى به هيچ وجه برازنده يك مؤمن واقعى نيست. در پاسخ به اين گونه از سؤالات بايد گفت:
اولا: اصل دعا و توسل به خودى خود نوعى از عبادت است كه بسيارى از كمالات معنوى تنها از طريق آن قابل تحصيل است و عليرغم احاطه علم معصومينعليهم السّلام به تمامى نيازهاى مؤمنين، باز مناسب است كه آنها همواره به دعا و توسل اهتمام بورزند تا به آن مراتب و منزلتهاى والا دست پيدا كنند.
ثانيا: ما دعا و توسل و استغاثه و... را به دستور خداوند متعال كه عالم بر جميع امور است انجام مىدهيم يعنى خداوند حكيم و عليم كه نظام هستى را بر اساس يك سلسله اسباب و عللى خلق كرده و اداره مىنمايد با توجه به واقعيتهاى موجود و مصالحى كه مقدّر شده است از انسان مىخواهد يا خواسته كه جهت تحقق بعضى از كارها به امورى چون دعا و توسل متمسك شود؛ چرا كه اين امور خود در رديف بسيارى از موضوعات ديگر از سنن الهى محسوب مىشوند كه بر اين مسأله آيه «ادعوني استجب لكم» دلالت صريح دارد، يعنى بسيارى از كارها در نظام عالم تنها از طريق توسل و درخواست و دعا قابل تحصيل و دست يابى هستند.
5 - اگر واقعا توسل به پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و ائمه اطهارعليهم السّلام جائز است واين همه مفيد و مؤثر مىتواند باشد، پس چرا افرادى چون ابنتيميه و محمدبن عبدالوهاب و ابن قيّم جوزى با آن مخالفت مىكردند و حتى چنين امورى را شرك و موجب كفر و خروج از دين به حساب مىآورند؟
گر چه وقتى در مطالب صفحات قبل، به ويژه بخش توجيه عقلى و ادله نقلى عريضه نويسى توجه شود، پاسخ اين سؤال هم معلوم مىشود، ولى به نظر مىرسد باتوجه به اهميّت اين بحث، ضرورت دارد كه ضمن نقل اقوال بعضى از علماى وهابى به صحّت و سقم گفتار آنها ولو به نحو اختصار اشارهاى شود.
ابن تيميّه (ابن تيميّه از علماى حنبلى بوده است كه در قرن هفتم و هشتم هجرى) درباره توسل به پيامبر اكرمصلّى اللّه عليه و آله و حاجت خواستن از آن حضرت و... مىگويد: خواندن ميّت بدون توجه به خداوند اگرچه آن ميّت از انبياء باشد، و يا اينكه از ميّت خواسته شود كه او از خداوند بخواهد كه حاجت ما برآورده شود، و يا اينكه از خداوند چنين بخواهيم: اى خدا! به جاه و مقام فلانى، حاجت ما را برآور و... اينها منهى و غير جائز است و سرانجام منتهى به شرك در عبادت مىگردد.[16]
باز در جاى ديگر مىگويد: اگر كسى از زيارت قبر پيغمبرصلّى اللّه عليه و آله قصد دعا و سلام نداشته باشد، بلكه منظور او طلب حاجت از پيغمبر باشد و براى اين منظور در نزد قبر مطهّر، صداى خويش را بلند كند، چنين كسى رسول خداصلّى اللّه عليه و آله را اذيّت كرده و به خدا شرك آورده و به خود ستم روا داشته است. [17]
محمّد بن عبدالوهاب بنيانگذار فرقه وهابيّت مىگويد: توسّل به مردگان خطاب به معدوم است و از نظر عقل، كار زشتى است، زيرا مرده قدرت بر اجابت تقاضاى زندگان را ندارد، و در جاى ديگر مىگويد: انواع عبادتهايى كه خداوند به آنها امر كرده است از قبيل اسلام و ايمان و احسان و دعا و... تمام اينها خاص خدا مىباشد.[18]
و باز در جاى ديگر مىگويد: هركس پيغمبر اسلامصلّى اللّه عليه و آله يا به غير او از پيغمبران و اولياء صالحين، استغاثه كند و يا يكى از ايشان را مورد نداى خود قرار دهد و يا از او طلب شفاعت كند، چنين كسى همانند مشركين مىباشد...
و همينطور گفته است: شرك كسانى كه در قبور طلب شفاعت مىكنند از شرك بتپرستان جاهليّت بدتر است.[19]
از ابن قيّم در اين باره نقل شده است: در توسل به ميّت اگرچه پيامبر اسلامصلّى اللّه عليه و آله هم باشد شرك است زيرا او مرده و نابود شده است. به دليل اين كه قرآن مىگويد «إنّك ميّتٌ وانّهم ميّتٌ» يعنى تو اى پيامبر مىميرى و آنها هم خواهند مرد. و بعد اضافه مىكند: استغاثه به اموات و گفتن كلماتى مثل يا سيّدى! يارسول اللّه! انصرني. ياسيّدي! علي بن ابيطالب اغثني و نظاير آنها شرك است!![20]
از دقت در اين مطالب و نظاير آن چند مطلب استفاده مىشود، كه از جمله آنهاست:
1- توسل به غير خدا شرك است.
2- توسل به مرده، توسل به معدوم است.
در ضمن اشاره به ادله علماى مزبور، اين دو مسأله را با توجه به آيات و روايات و ديدگاههاى علماى ديگر به نحو اختصار مورد بررسى قرار مىدهيم:
ابن تيميّه آن جا كه مىگويد: توسل شرك است در ادامه اضافه مىنمايد:[21] دليل ما اين آيه شريفه است:
...وَ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما يَمْلِكُونَ مِنْ قَطْمِيرٍ× إِنْ تَدْعُوهُمْ لايَسْمَعُوا دُعائَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا ما اسْتَجابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لايُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ[22]
كسانى را كه بخدايى مىخوانيد در جهان داراى پوست و هسته خرمايى نيستند؛ اگر آنها را بخوانيد نشنوند و اگر بشنوند (مانند عيسى و عزيز و فرشتگان و فراعنه) جواب ندهند و روز قيامت چون آنها را شريك خدا گرفتند شما را كافر دانند و هيچكس مانند خداى دانا تو را به حقيقت آگاه نگرداند».
يا در جاى ديگر به آيات شريفه:
قُلِ ادْعُوا الَّذينَ زَعَمْتُم مِّنْ دُونِهِ فَلا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُم وَلا تَحْويلا اُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ اِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخافُونَ عَذابَهُ إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُورا[23]
[ اى رسول ما مشركان را] بگو: از اين بتها، آن را كه بجز خدا مؤثّر مىپنداريد در حوايج خود بخوانيد تا ببينيد كه نه دفع ضررى از شما توانند كرد و نه تغيير حالى بشما توانند داد. آنهايى را كه كافران، بخدايى مىخوانند آنان خود بدرگاه خدا وسيله تقرّب مىجويند و هر كه مقرّبتر است بيشتر اميدوار به رحمت و ترسان از عذاب اوست كه البته از عذاب خدا بايد سخت هراسان بود».
و همينطور به آيات ديگرى كه متضمن اين مضموناند استدلال كرده، مىگويد: برطبق مفاد اين گونه آيات عقيده و عمل كسانى كه براى تقرّب به خدا و يا براى رفع و دفع مشكلات خويش به غير خدا توسّل مىجويند، فاسد و باطل است. به اين ترتيب هرگونه توسّل به ارواح پيامبران وامامانعليهم السّلام را نفى مىكنند و آن را مخالف با توحيد مىشمرند.
به اينگونه استدلالها مىتوان به چند صورت پاسخ داد:
اولا: از قرائنى كه در قبل و يا بعد از اين آيات است، به خوبى معلوم مىشود كه منظور از آنها بتهاست كه عدهاى آنها را شريك خدا مىپنداشتند و براى آنها قدرتى در برابر قدرت خداوند قائل بودند، كه اين همان شرك در ربوبيّت مىباشد و امر غلط و باطلى است، امّا قائلين به جواز توسل به انبياء وائمهعليهم السّلام هرگز براى آنها در مقابل خداوند استقلال قائل نيستند، بلكه هدفشان آن است كه از آبرو و منزلت آنها در پيشگاه خداوند مدد جسته و از احترام و عظمتى كه در نزد خداوند دارند كمك بگيرند. اين كار به هيچ وجه قابل قياس بانوع نگرش بتپرستان به بتهانيست.
ثانيا: در مقابل آيات مذكور، يك سلسله از آيات ديگرى هم در قرآن وجود دارند كه اجازه توسل به غير خدا را تأييد مىكنند:
در قرآن كريم آمده است كه فرزندان حضرت يعقوبعليه السلام براى استغفار به پدرشان توسل جستند و او را در پيشگاه خداوند متعال واسطه قرار داده، چنين گفتند:
يا أَبانا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئِين َ× قالَ سَوْفَ أسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الَّرحِيمُ[24]
اى پدر! براى ما طلب آمرزش كن زيرا ما خطا كاريم پدر گفت: بزودى براى شما از درگاه خداوند آمرزش مىطلبم كه او بسيار بخشنده و مهربان است».
و همچنين در سوره نساء مىفرمايد:
لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهُ وَ اسْتَغْفَرُ لَهُمْ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوابا رَحيما[25]
[اى پيامبر] اگر هنگامى كه گروه منافق بر خود به گناه ستم كردند از كردار خود به خدا توبه نموده و به تو رجوع مىكردند كه براى آنها استغفار كنى و از خدا آمرزش خواهى، البته در اين حال خدا را پذيرنده توبه و مهربان مىيافتند».
و حتى در آيهاى از سوره مائده كه قبلا اشاره شد، صريحا دستور داده مىشود كه:
«اى مؤمنان! براى تقرّب به خداوند وسيلهاى انتخاب كنيد...»[26]
ثالثا: وقتى تاريخ اسلام را ورق مىزنيم به موارد زيادى بر مىخوريم كه از آنها چنين معلوم مىشود كه مسأله توسّل به انبياء و ائمهعليهم السّلام و صالحان، در صدر اسلام و در زمان صحابه يك امر عادى به حساب مىآمد و نه تنها كسى با آن مخالفت نمىكرد بلكه در مواقع ضرورى، خود آنها به حضرت رسولصلّى اللّه عليه و آله و بلكه به اطرافيان او توسّل مىجستند. چنانكه نقل شده است در زمان خلافت عمر يك سال خشكسالى پيش آمد، عمر به عبّاس عموى پيامبرصلّى اللّه عليه و آله توسّل جست و چنين گفت:
«اللّهم كنّا نتوسّل إليك بنبيّنا فتسقينا وإنّا نتوسّل إليك بعمّ نبيّنا فاسقنا» [27]
بار پروردگارا! ما هنگام خشكسالى به پيغمبرمان متوسّل مىشديم تو ما را سيراب مىكردى، اكنون به عموى پيامبر تو متوسّل مىشويم ما را سيراب كن».
يا همانگونه كه پيش از اين اشاره شد پيامبرصلّى اللّه عليه و آله به مرد نابينايى دستور دادند اين دعا را بخواند:
«الّلهم انّى أسألك وأتوجّه إليك بنبيّك محمّد نبيّ الرحمة يا محمّد انّى توجّهت بك إلى ربّي في حاجتي لتقضي لي الّلهم شفّعه لي»[28]
و همينطور آمدن بلال به همراه عدهاى از صحابه بر سر قبر پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و توسّل كردنش به آن حضرت با عبارت:
«يارسول اللّه استسق لأمّتك... فانهم قد هلكوا»[29]
اى رسول خدا! از خدايت براى امّتت باران بخواه... ممكن است آنها هلاك شوند».
نتيجه آنكه: توسل به ما سوى اللّه اگر نظير احترام به پدر و مادر و سجده براى ملائكه به اذن خداوند باشد، هيچگونه منعى ندارد، چون فرد توسّلكننده آن امر را شريك خدا در آفرينش جهان يا اداره آن نمىداند و عقيده لزوم پرستش آنها را هم ندارد. بلى اگر نظر توسّلكننده مثل ديدگاه بتپرستان نسبت به بتها باشد كه آنها را دخيل در خلقت و اداره نظام هستى مىدانستند، چنين كارى باطل و محكوم بود. ولى همان طور كه بارها اشاره شد منظور از توسّل اين است كه به مقام پيامبر يا امامانعليهم السّلام در پيشگاه خدا متوسل شود و اين در حقيقت توجه نمودن به خدا است، زيرا احترام به پيامبر و ائمهعليهم السّلام نيز به خاطر آن است كه آنها فرستاده و برگزيده او هستند و در راه او گام بر مىدارند. و بعلاوه اجازه اين توسل را خود پروردگار عالم صادر فرموده و به عنوان يك تكليف و وظيفه، بندگان خود را ملزم به رعايت آن ساخته است.
امّا اينكه مىگويند: چون هركس مُرد معدوم گرديده است! لذا از معدوم حاجت خواستن امر باطل و عبثى است:
اولا: اين حرف را بسيارى از علماء اهل سنّت ردّ كردهاند. مثلا ابوحامد غزالى در احياء علومالدين مىنويسند: بعضى از علماء گفتهاند: «مرگ همان عدم است». اين نظريه ملحدان و همه كسانى است كه ايمان به خدا و روز ديگر ندارندو...
ثانيا: در تاريخ ومتون روايى آمده است كه در پايان جنگ بدر پيامبرصلّى اللّه عليه و آله به سرچاهى كه مردههاى كفّار و مشركان را در آن ريخته بودند تشريف آوردند و خطاب به آنها چنين فرمودند:
آيا وعده خداوند تبارك و تعالى درست بود يا نه؟
اصحاب به آن حضرت گفتند: يا رسول اللّه! مردگان را صدا مىزنى؟!
پيغمبرصلّى اللّه عليه و آله فرمودند: شما از آنها شنواتر نيستيد، آنها هم مىشنوند ولى نمىتوانند جواب بدهند...
ثالثا: گذشته از روايات و كلمات علماء، برخوردارى از حيات برزخى و زنده بودن برزخيان، يك اصل مسلّمى است كه در قرآن هم بارها به آن اشاره شده، از جمله در آنجا كه درباره شهدا مىفرمايد:
وَ لاتَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَل فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتا بَلْ أَحْياءٌ وَلكِنْ لاتَشْعُرُونَ[30]
و به آنها كه در راه خدا كشته مىشوند مرده مگوئيد بلكه آنها زندهاند، ولى شما درك نمىكنيد».
يا در آيه ديگر:
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتا بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ [31]
گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند. آنها زندگانند و در نزد خداى خود روزى مىخورند».
يا در آيهاى مىبينيم خداوند به اهل ايمان اينگونه خطاب مىكند:
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ إِرْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَّرْضِيَّةً فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي[32]
اى نفس به اطمينان رسيده! به سوى پروردگارت برگرد. در حالى كه هم تو از او خوشنودى و هم او از تو خشنود است، به ميان بندگان من درآى و در بهشتم داخل شو».
اگر بعد از مرگ، انسانها معدوم مىشوند، اين خطاب به آنها چه معنى دارد كه خداوند به آنها خطاب مىكند و يا چگونه بعضى از بندگان بعد از مرگ به خداوند عرض مىكنند:
رَبِّ ارْجِعُونِ لِعَلّيِ أَعْمَلُ صالِحا فيما تَرَكْتُ[33]
پروردگارا! مرا به دنيا باز گردان تا كارهاى نيك را كه ترك كردهام انجام دهم».
همچنين در كتب روايى خود اهل سنّت ابواب مختلفى به بيان اين امر اختصاص داده شده است، مثلا در كتابهاى صحاح و سنن به ابوابى نظير باب «مرده صداى كفش زندگان را مىشنوند»، باب «مرده در قبر سخن مىگويد»، باب «مرده جاى خود را در بهشت و جهنم مىبيند»، و باب «كيفيت سلام كردن بر پيغمبر و آل پيغمبر و ساير اهل ايمان به هنگامى كه انسان به قبرستان مىآيد» و... برمىخوريم كه صدها روايت در اين قبيل از اين ابواب به چشم مىخورد. براى نمونه به يك روايت از كتاب سنن نسائى اشاره مىكنيم:
پيغمبر اكرمصلّى اللّه عليه و آله فرمودند: بر من زياد درود بفرستيد كه درود شما به من عرضه مىشود.
گفتند: يارسول اللّه چگونه درود ما بر شما عرضه مىشود، حال آن كه بدن شما پوسيده خواهد بود؟!!
حضرت فرمودند: به همين جهت كه پيغمبر خدا زنده است و از خدا روزى مىگيرد، بنابراين اگر بر انبياء و شهيدان كه پس از مرگ زنده و متنعم هستند، هر كس بر آنها درود بفرستد، چه از دور يا نزديك، صداى او را مىشنوند چرا صداى كسانى را كه آنها را خطاب قرار مىدهند و به آنان متوسل مىشوند را نشنوند؟
سخن آخر آنكه عريضه نويسى و توسّل فقط براى مواقع درخواست حلّ مشكلات و برآورده شدن نيازمندىها و برطرف شدن ناراحتىها و... اختصاص ندارد، بلكه يكى از بهترين شيوههاى ارتباط با اهلبيتعليهم السّلام و اظهار محبّت و ارادت به وسائط فيض الهى هم هست.
توضيح آنكه وقتى انسان با مقام و نقش و منزلت اولياء و انبياء الهىعليهم السّلام در نظام هستى به حدّ كافى آشنا شد و متوجه گشت كه درستترين و در عين حال كوتاهترين راه و مهمترين وسيله تقرّب به خداوند، اين ذوات مطهّرند، از آن به بعد مانند يك عاشق دلسوخته، درصدد برخواهد آمد تا با آنها هرچه بيشتر ارتباط برقرار نموده و از هر طريق ممكن به حفظ ارتباط و گسترش آن بپردازد تا در سايه عنايت آنها و با اطاعت از آنها به سعادت دنيوى واخروى نايل آيد.
گذشته از اينكه در دوره غيبت يكى از اهداف مهمّ توصيه و تأكيد حضرات معصومينعليهم السّلام به «ياد امام عصرعليه السلام بودن» همين مسأله است، چون كسى كه در اين برهه از زمان همواره در ياد آن حضرت باشد، نه به سمت گناه كشيده مىشود، نه در سختىها خود را بىپناه مىبيند كه در نتيجه گرفتار مسائلى چون يأس و نااميدى شود.
اگر ريشه بسيارى از گرفتاريهاى موجود در جامعه كنونى بررسى شود به خوبى معلوم خواهد شد كه اغلب آنها در نتيجه غفلت و فراموشى ياد و وجود امام زمانعليه السلام بوجود آمده است. لذا ضرورت دارد نسبت به زنده ساختن ياد، و تعميق باور، و حاضر و ناظر بودن وجود مبارك آن حضرت، اقدامات لازم را به عمل آوريم. و از جمله كارهايى كه در اين راستا مىتوان انجام داد اين است كه از همان دوران كودكى و نوجوانى در دبستان و دبيرستانها به موازات تعليم و آموزش اصول اعتقادى از طريق شيوههايى چون نامهنگارى و عريضهنويسى و شعرسرائى و... خاطره امام زمانعليه السلام را در دلهاى پاك و آماده نوجوانان و جوانان جامعه زنده نمود و در مراحل و شرايط و موقعيتهاى ديگر هم به تناسب هر يك در اين زمينهها اقدامات لازم به عمل آورد تا آحاد جامعه اسلامى از همان ابتدا با عشق و عرفان و معرفت به وجود امام زمانعليه السلام رشد نمايند و از اين طريق زمينه ايجاد يك جامعه به تمام معنا اسلامى و الهى فراهم آيد و انسان و جهان مهياى پذيراى قدوم نورانى آخرين ذخيره خداوند متعال گردد.
مطالب مشابه :
علت براورده نشدن حاجات
امیرالفواد - علت براورده نشدن حاجات - - امیرالفواد خدا را در حالى كه يقين به اجابت او داريد
دعا براي برآورده شدن حاجات
دردیست غیر مردن - دعا براي برآورده شدن حاجات - هرگونه نقل مطلب باید با ذکر این وبلاگ به
برآورده شدن حاجات
حس تازه - برآورده شدن حاجات - قضای حوائج ساعت ۸:۱۳ ب.ظ روز ۱۳۸۸/۱٠/۱٦ آیة الله سید
دعا برای رفع بلا و برآورده شدن حاجات
دعای برآورده شدن حاجات. هدف این وبلاگ ، آموزش ادعیه برای کمک به رفع مشکلات و بی نیاز شدن
دعا برای برآورده شدن حاجات
دعا برای برآورده شدن حاجات و مهمّات برای برآورده شدن حاجات و مهمات این مربع را بکشد و همراه
دعا برای برآورده شدن حاجات مختلف
برای برآورده شدن حاجات و مهمات این مربع را بکشد و همراه دارد. مجرّب است: «فَإِذا عَزَمْتَ
ختم مجرب برای برآورده شدن حاجات مشروع به واسطه خواند سوره یس
وبسایت طیب عباسی - ختم مجرب برای برآورده شدن حاجات مشروع به واسطه خواند سوره یس - پایگاهی
برآورده شدن حاجت
دعاها و اذکار الهی - برآورده شدن حاجت ختم اذکار اسماء مبارکه در ایام هفته جهت حاجات .
اسماء الله الحسنی برای حاجات
اسماء الله الحسنی برای برآورده شدن حاجات . اسماء الله در قرآن کریم ۹۹ اسم است که هر کدام از
معرفی وب سایت ختم صلوات برای برآورده شدن حاجات
شیعه بوک - معرفی وب سایت ختم صلوات برای برآورده شدن حاجات - دانلود کتاب های شیعه
برچسب :
براورده شدن حاجات