ادبیات در دبستان
تعريف جمله: به يك يا چند كلمه که معني و مفهوم كاملي را برساند جمله ميگويند.
مثال:
1. كارها را با نام خدا شروع ميكنيم.
2. آمدم
3. رفتم
يك جمله ممكن است به چند صورت بيان شود.
1. جمله خبري: جملهاي كه به صورت خبر بيان شود و يا خبري را به ديگران بدهد جمله خبري گويند. در پايان جمله خبري علامت نقطه(.) ميگذاريم.
2. جمله پرسشي: به جملهاي كه به صورت پرسش بيان شود و يا چيزي را از ديگران بپرسد جمله پرسشي گويند. در پايان جمله پرسشي علامت سوال (؟) ميگذاريم.
مثال: آيا كلاس بهترين مكان دنياست؟
با كلمههاي: چهقدر، كدام، چگونه، كجا، چرا، چند ميتوان جمله پرسشي ساخت.
3. جمله تعجبي: جملهاي را كه به صورت تعجّب و شگفتي بيان شود و شنونده با شنيدن جمله به شگفتي و تعجّب وادار گردد جمله تعجّبي ميگويند. در پايان جمله تعجّبي علامت تعجّب(!) ميگذاريم.
مثال: به به هوا چقدر دلنشين است!
مثال: دبستان مولوي چه دانشآموزان فعّالي دارد!
مثال: چه خوش گفت زالي به فرزند خويش چو ديدش پلنگافكن و پيلتن
4. جمله امري: جملهاي را كه به صورت امر يا دستور بيان كنيم و شنونده را وادار به انجام كاري نمايد جمله امري ميگويند: مثال:
مزن بر سر ناتوان دست زور كه روزي درافتي به پايش چو مور
تعريف فعل: فعل جزء اصلي جمله است كه انجام گرفتن كاري يا روي دادن حالتي را در يكي از زمانهاي (حال، گذشته، آينده) نشان ميدهد.
در مثالهاي زير فعل هر يك از جملات «انجام دادن كار»را نشان ميدهد.
1. پرستوها از سفر دور و دراز خود بازگشتند.
فعل انجام كار است
2. پروين چراغ را خاموش كرد.
فعل انجام كار است
در مثالهاي زير فعل هر يك از جملات «روي دادن حالت» را نشان ميدهد.
1. اتاق روشن است.
فعل روي دادن حالت است
2. در تابستان هوا گرم است. فعل روي دادن حالت است
در مثالهاي زير فعل هر يك از جملات زمان حال را نشان ميدهد.
1. تو را به استفاده از انديشه خيرانديشان و انسانهاي صالح وصيت ميكنم.
فعل زمان حال را نشان ميدهد.
برادرم به مسافرت ميرود.
فعل زمان حال را نشان ميدهد
در مثالهاي زير فعل هر يك از جملات زمان گذشته را نشان ميدهد.
1. خورشيد همه جا را روشن كرد.
فعل زمان گذشته را نشان ميدهد
2. فردوسي كتاب شاهنامه را نوشت.
فعل زمان گذشته را نشان ميدهد
در مثالهاي زير فعل هر يك از جملات زمان آينده را نشان ميدهد.
1. من از نمايشگاه كتاب ديدن خواهم كرد.
فعل زمان آینده را نشان ميدهد
2. برادرم به مسافرت خواهد رفت.
فعل زمان آینده را نشان ميدهد
«حال» زماني است كه سخن ميگوييم.
«گذشته يا ماضي» زماني پيش از سخن گفتن است.
«آينده» زمان پس از سخن گفتن ماست.
هر فعل 6 صورت دارد كه سه صورت آن مفرد و سه صورت ديگر آن جمع است.
«صرف فعل مربوط به زمان گذشته يا ماضي است»
خوردن
مفرد |
جمع | ||||
اول شخص مفرد ـ حاضر ـ گوينده |
→ |
خوردم |
خورديم |
← |
اول شخص جمع ـ حاضران ـ گويندگان |
دوم شخص مفرد ـ حاضرـ شنونده |
→ |
خوردي |
خورديد |
← |
دوم شخص جمع ـ حاضران ـ شنوندگان |
سوم شخص مفرد ـ حاضرـ غايب |
→ |
خورد |
خوردند |
← |
سوم شخص جمع ـ غايب ـ شنوندگان |
تعريف تشبيه: هرگاه در معرفي و تعريف، چيزي را به چيز ديگر تشبيه و مانند كنيم. به اين عمل تشبيه ميگويند.
مثال: باز باران با ترانه ← در اينجا صداي باران به سرود و آواز تشبيه شده است.
مثال: توي اين درياي جوشان ← جمع شدن آب باران روي زمين به آب دريا تشبيه شده است.
جرا کلمه های تغییر ، تعیین، پاییز در هنگام نوشتن تشدید نمی گیرند؟
1. چون در اين كلمههاشکل «يـ» اولي صداي «يِ» و شكل «يـ» دومي صداي «ايـ» را ميدهد و صدايشان باهم تفاوت دارد.
2. در اين كلمهها «ييـ» با هم در يك بخش اُدا ميشود.
اسم: اسم كلمهاي است كه براي ناميدن كسي يا چيزي بكار ميرود.
مثال: خانه، سفره، محمّد، مدرسه، درخت.
تعريف صفت: صفت كلمهاي است كه درباره ی اسم توضيح ميدهد و حالت و چگونگي اسم را بيان ميكند.
مثال: بزرگ، خوب، روشن، پاك، سبز
تعريف موصوف: به اسمي كه همراه صفت ميآيد موصوف ميگويند.
مثال: مردِ بزرگ خانه تميز
اسم يا موصوف صفت اسم يا موصوف صفت
«طريقه قرار گرفتن اسم و صفت در جملاتي كه بصورت نظم و نثر بيان ميشوند»
در جملهاي كه به صورت نثر بيان ميشود اول اسم يا موصوف و بعد صفت ميآيد.
مثال:
1. باغِ زيبا را ميبينيم.
اسم يا موصوف صفت
2. پرنده لانه ی بزرگ ساخت.
اسم صفت
در جملهاي كه به صورت نظم بيان ميشود اول صفت و بعد اسم يا موصوف ميآيد.
مثال: گران سنگ، تيره دل، سخت سر
صفت اسم يا موصوف صفت اسم يا موصوف صفت اسم يا موصوف
مثال: نزديك رفت پير زني گوژپشت و گفت:
صفت اسم يا موصوف
«اگر صفت پيش از اسم يا موصوف بيايد به آخراسم يا صفت كسره اضافه نميشود»
تعريف فاعل: فاعل كسي است يا چيزي است كه كاري از او سر زده باشد. يا فاعل كننده كار است.
مثال:
1. محمّد نامه نوشت.
فاعل
2. دانشآموزان به گردش علمي رفتند.
فاعل
تعريف نهاد: نهاد قسمتي از جمله است كه درباره ی آن خبري ميدهيم.
تعريف گزاره: گزاره خبري است كه درباره ی نهاد داده ميشود.
«طريقه مشخص نمودن نهاد و گزاره از روي جملاتي كه بصورت نظم و نثر بيان ميشوند»
در جملاتي كه به صورت نثر بيان ميشود به راحتي ميتواند نهاد و گزاره را مشخص نمود.
مثال:
1. سيمين به مدرسه ميرود.
2. دانشآموزان مدرسه مولوي به اردو رفتند.
نهاد |
گزاره |
1. سيمين |
به مدرسه ميرود. |
2. دانشآموزان مدرسه مولوي |
به اردو رفتند. |
- جملاتي كه به صورت نظم يا شعر بيان ميشوند براي مشخص نمودن نهاد و گزاره بهتر است، ابتدا به نثر یا معني تبديل شده سپس نهاد و گزاره آن را معلوم ميكنيم.
مثال1:
كه دل را به نامش خرد داده راه ← «خرد، دل را به نام او راهنمايي كرد.
مثال2:
شغال نگونبخت را شير خورد ← شير شغال نگونبخت را خورد.
نهاد |
گزاره |
1. خرد 2. شير |
دل را به نام او راهنمايي كرد. شغال نگونبخت را خورد |
در بعضي از جملات ممكن است نهاد يك كلمه و گزاره از چند كلمه تشكيل شده باشد. اما در بعضي از جملات هم ممكن است نهاد از چند كلمه و گزاره از يك كلمه تشكيل شده باشد در بعضي از جملات هم ممكن است نهاد و گزاره هر يك از چند كلمه تشكيل شده باشند.
1. اديسون برق را اختراع كرد.
2. دانشآموزان كلاس پنجم آمدند.
3. محمّد بن زكرياي رازي الكل را كشف كرد.
نهاد |
گزاره |
1. اديسون |
برق را اختراع كرد |
2. دانشآموزان كلاس پنجم |
آمدند |
3. محمّدبن زكرياي رازي |
الكل را كشف كرد |
«فاعل» هميشه در قسمت نهاد و «فعل» هميشه در قسمت گزاره قرار دارد.
- در چه موقع ممكن است نهاد فاعل باشد؟
نهاد: وقتي فاعل است كه بر كننده كار دلالت كند. مثال: سعدي كتاب بوستان را نوشت.
(فاعل) (فعل انجام كار)
نهاد |
گزاره |
سعدي |
كتاب بوستان را نوشت |
چه موقع ممكن است نهاد فاعل نباشد؟ وقتي كه حالتي يا صفتي را به نهاد نسبت دهيم نهاد قاعل نيست.
مثال:
رازي دانشمند بزرگي است. شهيد قلب تاريخ است.
فعل فعل
تعريف كلمه «ربط»:
به كلمههايي مانند (و، تا، ولي، سپس، اما و ...) كه دو جمله را به هم وصل ميكنند و يا ارتباط ميدهند كلمه «ربط» ميگويند.
مثال: دست و پاي محّمد از سرما بيحس شد اما او جرات نميكرد تند برود. (اما در جمله كلمه ربط است.)
(ي) لياقت چيست؟
(ي) لياقت به فعلهايي كه انجام كار را نشان ميدهند وصل ميشود و ارزش و لياقت آن كار را بيان ميكند.
مثال:
آشاميدني: يعني چيزي كه ارزش آشاميدن را دارد.
خوردني: يعني چيزي كه ارزش خوردن را دارد.
ديدني: يعني چيزي كه ارزش ديدن را دارد.
تعريف اسم مركب
بعضي از اسمها از دو قسمت تشكيل شدهاند و اگر آنها را از هم جدا كنيم هر يك از اسمها معني جداگانهاي دارند.
مثال:
روزنامه |
سپيدرود |
خدمتگزار |
كارگر |
روز+ نامه |
سپيد+رود |
خدمت+گزار |
كار+گر |
تعريف كلمات مركب:
بعضي از كلمهها از دو قسمت تشكيل شده و اگر آنها را از هم جدا كنيم هر يك از كلمهها براي خود داراي معني و مفهومي هستند.
مثال:
چهرهآرايي |
تماشاخانه |
شبيهگردان |
چهره+ آرايي |
تماشا+خانه |
شبيه+ گردان |
تعريف مفعول: مفعول كسي يا چيزي است كه كار يا اثر فاعل به او برسد.
مفعول بيشتر با كلمه «را» همراه است.
مثال2:
باد شيشه را شكست.
فاعل مفعول فعل
مادر محمّد را صدا كرد.
فاعل مفعول فعل
چگونه ميتوان از روي نظم يا شعر فاعل و مفعول را مشخص نمود؟
براي اين كار بهتر است ابتدا نظم يا شعر را به نثر يا معني تبديل نموده و سپس از روي نثر فاعل و مفعول را مشخص كنيم.
مثال: نخواهد كه بيند خردمند ريش شخص خردمند زخمي را نميخواهد ببيند.
فاعل مفعول فعل
مثال: شغال نگونبخت را شير خورد. شير شغال بدبخت را خورد.
فاعل مفعول فعل
تعريف فعل لازم: بعضي از فعل ها تنها با همراهي «فاعل» معني آنها كامل ميشود به اين گونه از فعل ها، فعل لازم ميگويند.
مثال1: محمد آمد.
فاعل فعل
مثال: احمد نشست.
فاعل فعل
مثال3: حسين رفت.
فاعل فعل
تعريف فعل متعدّي:
بعضي از فعل ها تنها با «فاعل» معني آنها كامل نميشود و به مفعول احتياج دارند. به اين گونه از فعلها، متعدّي ميگويند.
مثال1: حسين تكاليفش را نوشت.
فاعل مفعول فعل
مثال2: احمد سيب را خورد.
فاعل مفعول فعل
چند نمونه از فعل هايي كه فعل لازم است عبارتند از:
آمد، نشست، رفت، خوابيد، بيدار شد، بازي كرد، خنديد، بلند شد، برخاست.
فعل هاي متعدّي با پرسش كلمههاي «چه چيزي را» و «چه كسي را» هماهنگي دارد.
تعريف ضمير: ضمير كلمهاي است كه به جاي اسم مينشيند و از تكرار اسم جلوگيري ميكند.
مثال: من ديروز حسين را ديدم. و از او خواستم كه به خانه ی ما بيايد.
ضمير ضمير ضمير
تعريف ضمير شخصي: هرگاه ضميري براي هر شخص يعني (گوينده، شنونده، غايب) گونهاي جداگانه داشته باشد آن را ضمير شخصي ميگويند.
ضماير شخصي
مفرد |
جمع | ||||
اول شخص مفرد ـ حاضر ـ گوينده |
→ |
من |
ما |
← |
اول شخص جمع ـ حاضران ـ گويندگان |
دوم شخص مفرد ـ حاضرـ شنونده |
→ |
تو |
شما |
← |
دوم شخص جمع ـ حاضران ـ شنوندگان |
سوم شخص مفرد ـ حاضرـ غايب |
→ |
او |
ايشان(آنها) |
← |
سوم شخص جمع ـ غايبان |
در جملههاي زير «ضمير» مفعول است. مثال:
1. حسين او را ديد.
2. معلّم آنها را فراخواند
در جملههاي زير «ضمير» نهاد و فاعل است. مثال:
آنها آمدند. او رفت. ما بازي كرديم(كلمههايي كه در زير آنها خط دارد نهاد فاعلي است)
تعريف مضافاليه: اسم يا ضميري كه به دنبال اسم ديگري ميآيد تا توضيحي درباره ی آن دهد يا معني آن را كامل كند «مضافاليه» ناميده ميشود.
تعريف مضاف: اسمي كه قبل از مضافاليه ميآيد مضاف ناميده ميشود.
مثال: دبستان مولوي دانشآموزان خوبي دارد.
مضاف مضافاليه
هميشه كلمه مضاف صداهاي (ـ ي) را باخود همراه دارد.
مثال: پدر من آمد. در جمله پدر (مضاف) و من (مضافاليه) است.
او به خانه ی حسين رفت. در جمله خانه ی(مضاف) و حسين (مضافاليه) است.
تعريف قيد: قيد كلمهاي است كه با فعل سر و كار دارد و حالت انجام گرفتن فعل زمان و مكان و مقدار انجام فعل را نشان ميدهد.
انواع معني هاي قيد:
1. قيد حالت: قيد گاهي حالت انجام گرفتن فعل را بيان ميكند كه به آن قيد حالت گويند.
مثال1:
محمّد دواندوان آمد.
قيد حالت
مثال2:
شاگرد، خوب مينويسد.
قيد حالت
مثال3:
قيد مكان: قيد گاهي مكان انجام گرفتن فعل را بيان ميكند كه به آن قيد مكان ميگويند.
مثال1:
حسين بيرون رفت.
قيد مكان
مثال2:
علي روي صندلي نشست.
قيد مكان
تفاوت صفت و قيد حالت:
صفت: كلمهاي است كه همراه اسم ميآيد و حالت و چگونگي اسم را توضيح ميدهد.
قيد: كلمهاي است كه با فعل سر وكار دارد و حالت چگونگي انجام فعل را بيان ميكند.
- مثال: دانشآموز خوب مينويسد.
صفت
- مثال: دانشآموز، خوب مينويسد.
قيد حالت
در جمله اول كلمه ی«خوب» صفت است چون حالت و چگونگي اسم را بيان ميكند.
در جمله دوم كلمه ی«خوب» قيد حالت است چون چگونگي و حالت انجام فعل و كار را نشان ميدهد.
چند مثال درباره قيد حالت: دوان دوان، آرام آرام، فوجفوج، آهسته، به شتاب، خوب، گريان، خندان، خوش حال.
چند مثال درباره قيد زمان: امروز، ديروز، فردا، امسال، روز، هفته، ماه، سال، قرن، ساعت، دقيقه، ثانيه، الآن، حالا، سپس.
چند مثال درباره قيد مكان: داخل، خارج، بيرون، زير، رو، وسط، بين، بالا، پايين، پشت، جلو.
تعریف جمع : کلمه ای که بیش از یک چیز را نشان می دهد (جمع ) نامیده می شود .
مثال: درختان اوامر، علوم، ميزها
تعريف مفرد: كلمهاي كه يك چيز را نشان ميدهد «مفرد» ناميده ميشود.
مثال: درخت، امر، علم، ميز
(علامتهاي جمع در زيان فارسي:«ها»،«ان»)
ها همه اسم ها را ميتوان با «ها» جمع بست.
خانه+ها ← خانهها مدرسه+ ها← مدرسهها
مرد+ها← مردها
(ان) همه ی اسم ها را نميتوان با «ان» جمع بست. تنها اسم جانداران و برخي اسم هاي ديگر را ميتوان با «ان» جمع بست.
مثال: درخت+ ان← درختان
مثال: گنجشك+ان← گنجشكان
علامتهاي جمع در زبان عربي
ين |
مثال: حاضر+ين ← حاضرين غايب+ين← غايبين |
ون |
مثال: روحاني+ون← روحانيون |
ات |
مثال: خطر+ات← خطرات تغيير+ات← تغييرات تعطيل+ات← تعطيلات |
چه موقع علامت جمع «ها» هنگام جمع بستن به كلمه وصل نميشود؟
وقتي كه (ـه، ه) در آخر كلمهاي داراي صداي «اِ»باشد هنگام جمع بستن، علامت «ها» به آن كلمه متصل نميشود.
مثال:
خانه+ها← خانهها
سفره+ها ← سفرهها
كوزه+ها←كوزهها
چگونه ميتوان تشخيص داد كه يك كلمه مربوط به زبان عربي است يا زبان فارسي؟
اگر كلمه هنگام جمع بستن، علامتهاي جمع(ها،ان) را به خود بگيرد آن كلمه مربوط به زبان فارسي است و اگر كلمه هنگام جمع بستن علامتهاي (ين، ون، ات) را به خود بگيرد آن كلمه عربي است.
چه موقع علامت جمع «ها» هنگام جمع بستن به كلمه وصل ميشود؟
وقتي كه شكل (ه) در آخر كلمه داراي صداي (هه) باشد هنگام جمع بستن علامت جمع «ها» به آن كلمه متصل ميشود.
مثال: كوه+ها = كوه ها
راه+ها = راه ها
چاه+ها=چاهها
ماه+ها= ماه ها
مشخصات كلمه همخانواده :
1- از نظر معني و مفهوم با يكديگر هماهنگي و مطابقت داشته باشند.
2- از نظر شكل كلمه با ريشه كلمات در چند حرف با هم مشابهت داشته باشند.
مثال: معلّم، تعليم، علوم (در همه كلمات صحبت از علم و دانش است)
همه كلمات بالا در سه حالت (ع ل م) يعني(علم) با هم مشتركند.
مصراع: هر بيت شعر از دو قسمت تشكيل شده است كه هر قسمت را يك «مصراع» گويند.
به نام خداوند خورشيد و ماه كه دل را به نامش خرد داد راه
مصراع ۱ مصراع۲
تعريف قافيه: كلمههايي كه در آخر مصراع هر شعر ميآيند، نظم و آهنگ خاصي به شعر ميدهند و شعر را دلنشين و شنيدني ميكنند به اين كلمهها «قافيه» ميگويند.
مثال: يكي روبهي ديد بيدست و پاي فرو ماند در لطف و صنع خداي
قافيه قافيه
مثال: «ز دانش در بينيازي بجوي وگرچند سختيت آيد به روي»
قافيه قافيه
تعريف رديف: به كلمهاي كه بعد از قافيه عينا در هر مصراع از يك بيت شعر تكرار ميشود «رديف» ميگويند.
مثال: بخور تا تواني به بازوي خويش كه سعيت بود در ترازوي خويش
قافيه رديف قافيه رديف
مثال: «يقين ديده ی مرد بيننده كرد شد و تكيه بر آفريننده كرد»
قافيه رديف قافيه رديف
مفهوم «گذار» و «گزار»
1. گذار به معني: نهادن، گذاشتن، قرار دادن، وضع كردن است.
2. «گزار» به معني: انجام دادن، به جا آوردن، ادا كردن است.
گذار |
گزار |
تخم گذار |
كارگزار |
علامت گذار |
نمازگزار |
فروگذار |
شكرگزار |
قانون گذار |
سپاس گزار |
بنيان گذار |
خدمت گزار |
جمع كلمات به دو صورت است:
1. جمع مكسر(شكسته)
2. جمع سالم«جمعي كه با علامتهاي ها، ان، ون، ين صورت ميگيرد.
بعضي از كلمهها در گفتهها و نوشتهها به صورت جمع بيان ميشوند ولي هيچ گونه از علامت هاي جمع در آنها بكار نرفته است و اين كلمهها تعداد زياد را نشان ميدهد كه به آن جمع «مكسر» ميگويند.
مثال:
جمع |
مفرد |
|
جمع |
مفرد |
كتب |
كتاب |
|
قرون |
قرن |
تجّار |
تاجر |
|
ملل |
ملّت |
فنون |
فن |
|
قوانين |
قانون |
علامت سه نقطه نشانه چيست؟
علامت سهنقطه نشانه آن است كه مطلب ناتمام است و دنباله آن نوشته نشده است.
مثال: «اوه، خدايا! كاش ميدانستم …»
علامت دو پرانتز يا «گيومه» نشانه چيست؟
وقتي كه مطلبي را از كسي نقل ميكنيم آن را در داخل اين علامت « » يا گيومه مينويسيم.
سعدي ميگويد: «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطّار بگويد»
علامت ( . ) نشانه چيست؟
نشانه توقّف يا مكث است.
علامت (،) ويرگول نشانه چيست؟
نشانه توقّف يا مكث كوتاه است.
و براي جدا كردن بعضي كلمات، عبارات،اعداد، حروف از يك ديگر استفاده ميشود.
علامت دونقطه(:) نشانه چيست؟
1. براي شمردن تقسيمبندي جز.
2. پيش از هر نقل قول مستقيم .
3. براي بيان مثال يا نمونهاي از يك موضوع .
موارد استفاده «گاه» در كلمات فارسي :
1. «گاه» در بعضي از كلمات به معني وقت و زمان است
شامگاه: يعني «هنگام شام»
صبحگاه: يعني «هنگام صبح»
2. «گاه» در بعضي از كلمات به معني جا و مكان است.
مثال:
دانشگاه: يعني «محلّ دانش»
ورزشگاه: يعني «محلّ ورزش»
http://adabiatebtedaee.blogfa.com/8909.aspxمطالب مشابه :
اشعاری در مورد علم و دانش
سما - اشعاری در مورد علم و دانش - سما. اشعاری در مورد علم و درباره وبلاگ: سلام!
شعر دانش آموز خوبم حسام الدين زارعي از پایه ی پنجم درباره ي روز معلم
دانلود نمونه سوالات ابتدایی - شعر دانش آموز خوبم حسام الدين زارعي از پایه ی پنجم درباره ي
چهل حدیث زیبا درباره علم و دانش-1
احادیث شیعه - چهل حدیث زیبا درباره علم و دانش-1 - احادیث چهارده معصوم(ع)، آخرالزمان، پزشکی و
شعر بسیار زیبا درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
دانش آموزي - شعر بسیار زیبا درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها - همه چيز براي همه ي
نمونه ای از اشعار عبادنسب
شعر : عشقِ عُشّاق حقيقت . شعر : در بزرگداشت روز معلّم. شعر درباره ی معلّم. شعر در مدح پيامبر (ص
شعر درباره بابای مدرسه
بابای مدرسه موفق - شعر درباره بابای مدرسه - نوشت افزار مناسب برای دانش آموزان ابتدایی ;
انتخاب هایی از شعرهای فردوسی و نظر فردوسی درباره مذهب
Sherhaُُ - انتخاب هایی از شعرهای فردوسی و نظر فردوسی درباره مذهب - -شعر-ترانه Sher -taraneh
ادبیات در دبستان
همراه دانش آموز - جملاتي كه به صورت نظم يا شعر بيان ميشوند براي چند مثال درباره
برچسب :
شعر درباره دانش