بیوگرافی سانتیاگو کالاتراوا
زندگی نامه سانتیاگو کالاتراوا (معمار و هنرمند اسپانیایی)
سانتیاگو کالاتراوا
آرشیتکت ٬ هنرمند و مهندس سانتیاگو کالاتراوا در ۲۸ ژولای ۱۹۵۱ در شهر والنسیا در کشور اسپانیا متولد شد.کالاتراوا یک نام اشرافی است که از شوالیه های قرون وسطایی گرفته شده است.خانواده کالاتراوا دارای صادرات کشاورزی وسیعی بودند که این امر در زمان دیکتاتوری ژنرال فرانکو بسیار نادر بود ودارای وضع مالی خوبی بودند.
کالاتراوا دوران ابتدایی را در والنسیا گذراند و موقعی که ۸ سال داشت به مدرسه هنر و صنعت وارد شد در آنجا مهارتهای فرمی کشیدن و نقاشی کردن را یاد گرفت.وی دوران تحصیل خود را در والنسیا به پایان رساند و به پاریس رفت و در رشته بوم شناسی ثبت نام کرد ولی به زودی فهمید که علاقه ای به آن ندارد.او سپس به والنسیا باز گشت ودر دانشکده تکنیکهای ساختمانی والنسیا ثبت نام کرد.و تحقیقات تالیف هایی نیز در این دانشکده داشت.وی قانونهای محکم ریاضی و استفاده معماران قدیمی از ریاضی او را به سوی استفاده از این رشته در معماری سوق داد.
از پروژه های اجرا شده کالاتراوا می توان از توسعه موزه هنر میلواکی (Milwaukee) ، پل معلق Sundial ، کالیف (Calif) و استادیوم المپیک تابستانی ۲۰۰۴ آتن نام برد.همچنین کالاتراوا در حال طراحی مرکز حمل و نقل مرکز تجارت جهانی “WTC”و برج”TurningTorso”سوئداست.
فرم های کالاتراوا با عنوان “elemental and lyrical” خوانده می شود که شاید بتوان آن را در فارسی به “خالص و موسیقیایی” تعبیر کرد.سانتیگو کالاتراوا ، مهندس هنرمند معمار ، کسی که بلند پروازیهای شاعرانه ساختمانها و پل هایش کوله باری از تحسین بین المللی را به همراه داشته است . در دوم دسامبر امسال منتخب هیئت AIA جهت دریافت مدال طلا شد . این مدال بزرگترین افتخار این موسسه است که به شخصی اعطا می شود . دریافت مدال طلا یعنی تصدیق و برسمیت شناختن شخصی است که او کاری با پشتوانه با معنی که بیشترین تاثیر ماندنی را بروی تئوری و عمل را در معماری داشته است .کالاتراوا این هدیه را به همراه مدال از موسسه معماری آمریکا در یازدهم فوریه ۲۰۰۵ در محل ساختمان موزه بین المللی در واشنگتن DC دریافت داشته که این خود تاکیدی بر هنر معماری وی می باشد .
ظرافت و سادگی
فرمها و عناصر شاعرانه معماری کالاتراوا در سراسر گیتی شناخته شده و تحسین برانگیز است . همچنین در کار اخیر طراحی کلیسا مانند مرکز تجارت جهانی قطب حمل و نقل که با بودجه ۲ بیلیون دلاری در فضای بازی طراحی شده و ارتباط و هارمونی مناسبی که با ترنها ، مسافرین برون شهری و خطوط ترن زیرزمینی دارد مشابهت زیادی به سایت این مرکز تجارتی داده است . از طرف دیگر در سال ۲۰۰۴ ، میلیونها نفر از هارمونی خلق شده در المپیک بازیهای تابستانی در آتن به خاطر طراحی جامع و زیبای کالاتراوا ، و به خاطر طراحی تماشایی استادیوم المپیک و مجموعه آن، وی را تحسین کردند.
از جمله کارهای اخیر برجسته کالاتراوا طرح توسعه موزه هنری میلواکه که از سال ۲۰۰۱ کار ساخت آن آغاز شده است می باشد که این نخستین ساختمان وی در آمریکا است. همچنین فرودگاه سوندیکا و بیلبو در سال ۲۰۰۰ و پل جیمز در دوبلین در سال ۲۰۰۳ و تالار کنفرانس تنریفه در سانتاکروز و جزیره قناری در سال ۲۰۰۳ و چندین پل زیبای دیگر در نقاط مختلف جهان . آخرین ساخته کالاتراوا ساختمان هنرها و علوم در شهر والنسیا می باشد . همچنین وی در حال حاضر مشغول طراحی مرکز سمفونی آتلانتا می باشد. در هر حال معماری وی الهام بخش و بیان کننده انرژی روح انسان و توسعه تخیل بشری است که ما را دلشاد و شگفت زده کرده و کار او که به شکل تندیسی با ساختار دینامیک که نشاندهنده روح انسانی در خلق محیطی برای زندگی ، بازی و کار ماست .
ساخت پل ها
کالاتروا این بومی اهل والنسیای اسپانیا ،کسی است که با گذشته غنی معماری قرون وسطی ای که به او به ارث رسیده ، در واقع آموزاننده رسمی آن دوران می باشد . او در زمان نوجوانی وقتی که اسپانیا در دیکتاتوری به سر می برد برای آسایش از محدودیت سفر کرد و این مسئله به او اجازه داد که مطالعاتش را در پاریس و سوئیس همچون یک بورسیه ادامه دهد . او فوق لیسانس خود را از والنسیا و دکترا را از ETH زوریخ دریافت کرد .
کالاتراوا نخستین دفتر خود را در زوریخ تاسیس کرد که خیلی زود تحسین همگان را در طراحی پل برانگیخت . او کار خود را با طراحی پل باخ درودا و در سال ۱۹۸۴ برای بازیهای المپیک بارسلونا شروع کرد .
از جمله شاهکارهای او در پل سازی ، پل زیبای آلامیلو در سال ۱۹۹۲ و پل بیلبائو در سال ۱۹۹۷ و پل آلامدا در سال ۱۹۹۵ می باشد . تاسیس دومین دفتر وی در پاریس در سال ۱۹۸۹ همزمان با طراحی ایستگاه فرودگاه لیون بود که در سال ۱۹۹۴ تکمیل و به بهره برداری رسید . همزمان با این کار او عمارت BCE را در تورنتو طراحی کرد . سومین دفتر او در والنسیا در سال ۱۹۹۱ با شروع کار بروی شهرک علم و هنر که یک مجموعه کامل فرهنگی است تاسیس شده است .
موزه هنر میلواکه
این موزه که در آمریکا واقع شده اولین ساخته این هنرمند در آن کشور می باشد . پس از ساخت این موزه بسیاری از هنرمندان آمریکا طراحی زیبای آن را ستودند و این مسئله خود بازشدن درهای جدیدی به روی هنرمند معمار گشود و در مجلات معماری و طراحی آمریکا مقالات بسیاری در مورد آن نوشته شد. این موزه در بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ ساخته شده است که در واقع یک مجموعه هنری کامل و بی نظیری می باشد . این موزه دارای عرفه های متنوع که سازه آن متحرک به صورت بادگیر روزنه دار با قابلیت باز و بسته شدن (Brise Soleil )و همچون یک پرنده بزرگ می باشد. برخی نیز آن را تداعی کننده کشتیهای قدیمی می دانند .
< موزه هنر میلواکه
از مشخصات جاذب این موزه قابلیت باز و بسته شدن آن است که طلوع و غروب خورشید در طول روز مهیا کننده سایه های زیبا در داخل موزه بوده که به راستی تجسم جذابیتهای شهرنشینی را به ما نشان می دهد . ساختمان اصلی موزه به طول ۱۳۴ متر و با عرض ۳۷ متر که ارتفاع تا سقف ۱۱٫۳ متر می باشد.
< موزه هنر میلواکه
< قابلیت باز و بسته شدن موزه هنر میلواکه.
< داخل موزه هنر میلواکه
مجموعه ورزشی المپیک آتن – یونان
این مجموعه زیبا در سال ۲۰۰۴ برای بازیهای المپیک و پارا-المپیک ساخته شده که از کالاتراوا دعوت شد که طرح جامع و معماری آن را ارائه دهد .
< مجموعه ورزشی المپیک آتن – یونان
< مجموعه ورزشی المپیک آتن – یونان
وی ورودی زیبا و دلباز بهمراه طراحی منظر فوق العاده بهمراه مجموعه بازار و سالن آمفی تئاتر بصورت بازارچه مانند ( Plazza ) در کنار عناصر کار شده با آب و عناصر تاریخی بصورتی که جوابگوی مسائل حمل و نقل نیز باشد را طراحی نمود .
خلاقیت هنری به همراه رعایت تکنیکهای طراحی از عناصر شاخص کارهای این هنرمند معمار می باشد که می تواند به عنوان سرمشقی برای هنرمندان کشور عزیزمان ایران مطرح شود که الهام از طبیعت ، رعایت نکات علمی ، استفاده از پیشینه تاریخی و در یک کلمه فرهنگ گذشته چگونه توانسته است در خلق آثاری فوق العاده به یک هنرمند در گوشه ای دیگر از گیتی ، نوید بخش و الهام دهنده باشد.
سانتیاگو کالاتراوا ، شخصیتی که بیشتر به واسطه فعالیتهای معماری اش شهرت یافته است ، به هنر به عنوان انگیزه و محرکی برای خلق آثارش می نگرد . شیفتگی و تمایل وی به هنر در طی سالها را می توان در تعداد مبهوت کننده طراحی ها و مجسمه هایش تا به امروز ، درک کرد .در طی ۲۰ سال گذشته ، وی بیش از ۶۵۰۰۰اسکیس و طراحی در آرشیوش جمع آوری کرده است .
اسکیس و طراحی کالاتراوا
کالاتراوا بیان می کند که گوناگونی و تنوع در طراحی هایش منعکس کننده اهمیتی است که وی به هر جزء می دهد ، به گونه ای که حتی اندازه و کیفیت کاغذ ، ایجاد کننده یک گفتگو میان خود و طراحی است .کتاب سانتیاگو کالاتراوا یا آثار هنری کالاتراوا ، دربرگیرنده حدود ۲۰۰ اسکیس ، آبرنگ و ترسیمات مجسمه هایی می باشد که وی آنها را مبنای طرحهای معماری اش قرار داده است .
بسیاری از موضوعات و فرم های ارایه شده توسط او در این سطح ، به مجسمه هایی تبدیل شده اند که منبع الهامی برای پلها ، ایستگاه های قطار ، فرودگاه ها ، موزه ها و حتی میزهای غذاخوری بوده اند .اسکیسهای اولیه کالاتراوا چندان حال و هوای معماری را ندارند ، تنها در مراحل اصلی طراحیست که واقع گرایی این اسکیس ها نمود می یابد . به هر حال وی از همان ابتدا که به دنبال بیانی هنری است ، نوع تفکر واقع بینی را نیز کنار نمی گذارد . همچنین کالاتراوا چندین هزار طراحی از بدن انسان دارد که اکثر آنها بدون آنکه از روی مدلی خاص کشیده شده باشند ، تصوری ترسیم شده اند . شیفتگی شدید او به این زمینه در پرتره ها ، پیکرهای فردی و جمعی و پیکره هایی که تکامل یافته و در یک پروسه طراحی معماری دخیل شده اند ، بازتاب می یابد.
تعدادی دیگر از طرحهای وی شامل مجاورتی از مکعب ها و بدن انسان در حالت های مختلف هستند . برجسته ترین این نوع آثار ، تنشی پویاست که در نزدیک شدن پیکر یک دونده و تعدادی مکعب حاصل شده است . کالاتراوا خود را یک طراح نمی داند .طراحی با کارش آمیخته شده و آنرا راهی دیگر برای کسب پتانسیل ایده هایی بر می شمرد که او را مجذوب می کنند .
< مجاورتی از مکعب ها و بدن انسان
میزهای او از پویاترین طرح های مبلمان هستند . تعداد قابل ملاحظه ای از اسکیس ها ، نمونه های اولیه و میزهای ساخته شده وی بر پایه پیکر انسانی است که زانوها ، بازوان و یا سر ، شیشه ای را در بالا تحمل می کنند .این ترسیمات در واقع مجسمه هایی هستند که با سطح صافی که بر روی آنها قرار گرفته تغییر شکل عملکردی یافته اند ، به گونه ای که به جزئی اصلی از کل فرم تبدیل شده اند .
<^ طرح های مبلمان
طرح ها و مجسمه های او را می بایست به عنوان کارهایی هنری در اصالت خودیش نگریست . در عین حال ، در اولین گام ها از پروسه خلاقیت کالاتراوا ، آنها یک لابراتوار یا فضایی برای رشد و جهت گیری کانسپت ها شکل می دهند ، تا وسیله ای شود برای روح بخشیدن به افکار و تجزیه وترکیب فرمها . این لابراتوار مخزنی را از ایده های گوناگون فراهم می آورد که از گفتگوی با طبیعت و با فرمهای آشکار در تاریخ هنر و معماری [ ؟ ]ناشی می شود . در اینجا خاطرات گذشته با تصوراتی از دنیای آینده آمیخته می شوند – ترکیبی از علم مهندسی ، ریاضیات ، طراحی به خودی خود و پاسخ سازه بویژه به نیازهای عملکردی.در معماری سوق داد…
< طرح اولیه پلان satolas
کالا تراوا می گوید: گاهی ترکیب های هنری ساده ایجاد می کنم که اگر دوست دارید نام ان را مجسمه بگذارید.
او قبل از ارایه طرح معماری اول مجسمه ای از ان می سازد. او اعتقاد دارد هنر قرن بیستم به ندرت تحت تاثیر مارکسیست قرار گرفته است و معمار هنگام ساخت و ساز احساس ازادی بیشتری می کند. در اصل معمار ریس است و مهندس سازه برای او کار می کند. این معمار رهرو معماران بزرگی چون:نروی-میلارت-تروجا-کاندلا می باشد تا تعادلی بین معیار عملی کار و سرعت در شکل دهی به سازه های جدید باشد. وی مهندسی را هنر امکان پذیر می داند وشکل های جدید را بر اساس دانش فنی که هنوز تکنیکی نشده است جستجو می کند.
یکی دیگر از ویژگی های کارهای کالاتراوا استفاده از عنصر حرکت می باشد که همین علاقه باعث ساخت عناصری از معماری است که باز گوی حس حرکت می باشد .از جمله پل ها و ایستگاه های مترو…
او از اشکال چشم و ابرو در کارهایش به وفور استفاده می کند.و اعتقاد دارد چشم ابزار اصلی معمار است و بر این امر تاکید دارد که به منظور طراحی های شهری باید از سایت استفاده ی بهینه کرد. مثلا برای طراحی ایستگاه هوفن از دایناسور و در ساتولاس از چشم ایده گرفته است.
از جمله طراحی ایستگاه های او:
- راه آهن لیچ ۱۹۹۶
- اورینت پرتغال ۱۹۹۳
- هوفن۱۹۹۰
- ساتولاس ۱۹۸۹
- مدولار لندن ۱۹۹۲
- آتن ۲۰۰۴
Stadelhofen Station
اایستگاه راه آهن
اینجا میتواند یک ایستگاه کشوری کوچک باشد ،تعداد قطارهایی که در این ایستگاه توقف می کنند انگشت شمارند اما در عوض تعداد قطارهایی که توقف نمی کنند بسیار زیاد است.
در سال ۱۹۸۶ TGV قطار پر سرعت فرانسوی یک موفقیت بزرگ بود ،شرکت فرانسوی راه آهن تصمیم به توسعه دادن خطهای پاریس به لیون و لیون به ولانس گرفته بود. این کار برای صرفه جویی در وقت و کوتاه کردن مسیر از سمت شرق ۲۰ مایل به سمت شهر بود،در این مسیر قطارها دیگر احتیاج نبود از سرعت خود بکاهند و می توانستند با سرعت ۳۰۰ کیلومتر در ساعت به سمت جنوب حرکت کنند،برای این قطارها هیچگونه توقفی در نظر گرفته نشده بود و ایستگاههای دیگری در این مکان وجود داشت. قبل از اینکه این ایستگاه ساخته شود satolasقرار بود فقط فرودگاه لیون باشد اما زمانی که قطارهای TGVاز نزدیکی فرودگاه عبور کردند شورای منطقه نظر جدیدی را ارائه داد.نظر جدیدی را در رابطه با برقرار کردن ارتباط بین هواپیماها TGV،قطارها و راه موتور رو .اما بالاتر از این شورا قصد داشت که یک بنای تاریخی با شکوه در این منطقه بنا کنند.
< موقعیت ایستگاه در فرانسه
از این رو در سال ۱۹۸۹ شورا مسابقه ای را برگزار کرد که در آن هر کس بتواند طرحی از یک بنای تاریخی بدهد. به گونه ای که بتواند پس از این نماد منطقه ی برانالپ باشد ،درست همانگونه که برج ایفل نمادپاریس است ،برنده ی این مسابقه معماری بود به نام کاله تراوا ،او توانست طرحی از ایستگاه ارائه دهد ،این طرح به گونه ای طراحی شده بود که به عنوان نماد یک بنای تاریخی برگزیده شد. یک بنای monumental که از مایلها قابل رویت بود و طرح آن به گونه ای بود که هر کس آن را می دید می گفت یک پرنده است. این ایستگاه۵۶۰۰ مترمربعی در سه مرحله با هزینه بالغ بر ۶۰۰میلیون فرانک برای راه آهن ملی فرانسه (SNCF)طراحی شد،طرح اولیه مجسمه ای بود که توسط معمار ۱۰ سال پیش تر ساخته شده بود اما این طرح بیانگر یک پرنده نبود بلکه شبیه به یک چشم بود .
اسکیس های اولیه ساتولاس
کالاتراوا معتقد است:شخصا من مفهوم طرح اولیه را حس می کنم ،من وقت زیادی صرف کردم و ابتدا بسیار تحقیق کردم تا بتوانم طرح خود را به مرحله ی اجرا برسانم ،در نتیجه ی تحقیقاتم مفاهیمی برای خود در رابطه با مجسمه سازی و طراحی یافتم پس برای خود واژگانی ابداع کردم ،واژگانی که بتواند مرز موجود بین ساختن مجسمه ی طرح و معماری آن را از بین ببرد یعنی در واقع ساختن مجسمه همانندمعماری آن باشد. زمانی که کالا تراوا برنده ی مسابقه شد یک معمار و مهندس جوان بود و هنوز در فرانسه شهرتی نداشت. کالا تراوا مجذوب ساختارهای متحرک بود از قبیل درهای معلق ،سقفهای باز شو و.... بود که در بناهایش میتوان بسیار یافت اما بیشتر از همه محبوبیت او برای پلهاییست که نزدیک به ۱۲ عدد آن را میتوان در نقاطی از دنیا دید. در استگاه satolasیک بار دیگر باید مانع از سر راه برداشته میشد ، تراوا توانست مجتمعی شبیه به یک پل طراحی کند که ریل قطار از آن عبور کند.
کالاتراوا در این مورد میگوید:همان وقت که داشتم روی این طرح کار می کردم متوجه شدم که این طرح می خواهد یکی از مهمترین بناهای آن منطقه شود ،گویا مقدر شده بود که دروازه ی ان منطقه باشد .من باور داشتم که این طرح ،با درختان و خط افق و تپه های کوچک اینها سبب درخشش این ایستگاه می شود به طوری که مانند یک نقطه ی برجسته باشد. در جهت مخالف اگر قطار در این مسیر حرکت کند میتواند نظریه ای را کامل کندکه قطار با اجزایی که بعدا بر روی طرح قرار میگیرد میتواند به عنوان ایستگاه satolas شناخته شود ،حتی اگر ایستگاه بزرگتر بود . در سمت دیگر مجتمع ۵۰۰ متر سکو وجود داشت در واقع این اندازه ۲برابر طول یک قطار TGV بود .سکوها پوششی بسیار سبک داشتند که توسط ۲ پل جاده ای به فرودگاه دسترسی داشت. اما مجسمه ی ۷۷ متری با وزن چند کیلو کجا و یک ساختمان با طول ۱۴۰ متر و ارتفاع۴۰متر و دهانه ی ۱۰۰ متر کجا ! ۱۲۰۰۰ تن فولادجهت ساخت این بنای عظیم نیاز بود ،از ۶۰۰ میله ای که استفاده شده بود فقط ۲تا از آنها در جهت عمودی بود بقیه آنها در زاویه های متفاوت قرار گرفته بودند .
برای بررسی بعد فیزیکی چنین ساختار پیچیده ای احتیاج به یک نرم افزار بود و البته ساختار اصلی آن از آن گونه که به نظر میرسید ساده تر بود.بنا توسط آرک نگاه داشته شده بود (arc) . 2 آرک بتنی که در سالن اجتماعات واقع شده است و ۲آرک بزرگ فولادی در بیرون ،۲آرک درونی توسط ۲ ستون بتنی نگاه داشته شده اند .تاج پرنده در آرکهای درونی بنا شده ،همچنین ۲بال بزرگ پرنده در آرکهای برونی.
بررسی فیزیکی ساختار ساتولاس به کمک نرم افزار
مصالح استفاده شده در ساخت ایستگاه بتن آلومینیوم ،فولاد ،شیشه و کفپوش گرانیتی است بتن استفاده شده در این ایستگاه بتن سفید است که در آن از سیمان سفید و سنگدانه های طبیعی و شن های به رنگ خاکستری روشن که از خود سایت و منطقه ساخت پروژه تهیه شده است.(بوم آورد) استفاده از این مصالح تولید بتنی به رنگ بسیار روشن می کندکه این رنگ یادآور محیط اطراف و سایت پروژه است.پوشش بام از جنس آلومینیم است که نور خورشید را منعکس می کند.
راهروها و سرسرا
نمای راهروها و سرسرای قطار ترکیبی است ار بتن خالص و شیشه (در بین آنها)، محوطه سالن از سنگ های گرانیتی و نرده ها یی از جنس بتن هستند.در فضای بیرونی نمای وسیع و باز بال هااز فولاد وشیشه است. متریال های بسیار متفاوتی وجود دارد ولی قوانین دقیقی در رابطه با نحوه استفاده از آنها وجود دارد برای مثال هیچ گاه نباید فولاد در ارتباط مستقیم با سطح زمین باشدفولاد همواره حاشیه یا مرزی بتنی دارد و هرگز ارتباطی بین اجزاء پشتیبان (فولاد ) و زمین وجوندارد
و همانطور که گفته شدتمامی سقفها از یک بتن سفید ساخته شده است چه در درون چه در بیرون ،در قسمت غربی یک چهار چوب نگه دارنده ی ۴آرک است و در قسمت آخر آرکها در یک نقطه که همان نوک پرنده باشد به یکدیگر متصل است. اینجا همان ورودیه ایستگاه است .قسمت جلوی ایستگاه satolas(حرکت سریع پرنده) ، که به سمت شرق است با پشت پرنده مقایسه می شود اما کالاتراوا عقیده دیگری در ذهن دارد منقار نتیجه محاسبه پیچیده ی نیروهای موجود در سازه است این منقار نقطه ذخیره لوله های آب است او می گوید "به طور طبیعی بهترین تلاشم را برای حداقل کردن این قسمت از ایستگاه بدون طراحی انجام دادم " کالاتروا با تصدیق اینکه مجسمه های خود به عنوان نقطه شروعی برای طراحی است می گوید "اگر می توانید آن را غیز منطقی بنامید اما می گویم مسیری برای دنبال کردن وجود ندارد خواستم این ایستگاه شبیه قایقی در دریا باشد پشت آن دنباله دارد اما در جلو مسیری وجود ندارد.
قسمت ورودی ایستگاه satolas
در سمت دیگر ۲۵تیر توسط آرک های بتنی از سمت شمال و جنوب نگاه داشته شده اند،پس از ساخت بنای اولیه تمامی نقاط آن با شیشه کار و هوا بندی شده است. قسمت فوقانی بالهای پرنده به صورت معلق در هوا هستند که برای نگاه داشته شدن آنها از یک سری طنابهای مقاوم که به سقفهای پشتی وصل است استفاده شده . زمانی که بنا کامل شدهیچ گونه پوشش دیوار گونه ای دیده نمی شد،بنا فقط از آهن و شیشه بود ،ساختارهای حمال به صورت آشکار و برجسته که در واقع قسمت مهم و تاثیر بر انگیز ساختار بودند . نمایش حرکت و معماری و ادغام این دوبا یکدیگر طرحی و تجربه ای در قرن پیش بود ،به دنبال حرکات و تلاش برای نگاه داشتن زمان که از آرزوهای دیرینه ی بشر بوده ،همانطور که همیشه یک مجسمه ساز در آرزوی نگاه داشتن زمان و غنیمت شمردن آن بوده . او همیشه آرزوی آن را داشته که زمانی که پرنده به هوا می پرد و اوج می گیرد قبل از اینکه به زمین باز گردد زمان را نگه داشته تا بتواند پیکره ی آن را بتراشد و من توانستم این حرکات را در انبوهی از بتن و فولاد پیاده کنم.
بال های ایستگاه متمایل است به سمت جنوب اما زاویه بالها و درجه انحراف خورشید را در زمان تحویل(طلوع و غروب خورشید)به گونه ای تنظیم کردیم که در بین ماه های Juneو novamber نور خورشید وارد فضای داخلی نشود.بعد از نوامبر بنا به نور اجازه می دهد که وارد کل حجم فضای داخل شود. این به ما اجازه می دهد که ساختمانی داشته باشیم با کمترین نیاز به انرژی .
فضا ی داخلی satolas
زمانی که شما در داخل satolas هستید دیگر به دنبال شکل آن نیستید بلکه خود را در فضا گم میکنید،این در واقع یکی از امتیازات معماری هست به هنگامی که شما به داخل مجسمه پا می گذارید تازه متوجه می شوید چه حال و احساس متفاوتی دارید ، در واقع هیچ سوالی زمانی که شما پا به سالن خالی میگذارید وجود ندارد .تراوا سالن را خالی طرح ریزی کرد برای اینکه بتواند به مسافران چیزی که امروز با شکوه محسوب می شود را بدهد"فضا" ، تنها چند نیمکت ماشینهای اتوماتیک اخذ بلیط ،تابلوی عزیمت قطارها کل وسایلی هستند که سالن را سامان داده است .
< دفتر کنترل بلیط
۲ تراس معلق تنها قسمت پیشرفته ی سالن می باشند که به عنوان رستوران و کافه طراحی شده اند. دقیقا زیر آنها دفتر کنترل بلیط واقع شده است ،سطوح این دفتر به صورت نمایان است به گونه ای که میتوان پشت آن را دید. در حقیقت در پشت سالن فضایی وجود دارد که یک ساختمان کوچک شامل کلیه ی خدمات میباشد.افرادی که در این قسمت مشغول فعالیت هستند ملقب به (بک پک) کوله پشتی هستند ،سالن پشتیبانی دارای بالهای معلق است که توسط میله ها نگه داشته شده است.
بالها ی معلق یکی ازاشکال مورد علاقه کالاتراوا است که همانند یک پل نصفه می باشد که بیانگر جاذبه و نیروی وارده به لبه ها می باشد .
معلقها می توانند مانند یک دست نگاه داشته شده در هوا یا بال باشند ،در واقع هر قسمتی از بدن که به صورت معلق در هوا باشند مانند شاخه های درخت یا بالهای پرنده یا سنگی که در حال افتادن است . پس شما به راحتی می یابید که اینها هیچ چیز غیر عادی نیستند در واقع فرمهایی هستند که از دست ساز طبیعت نشات گرفته اند .
راه ارتباطی ایستگاه به ترمینال هوایی
قسمت پیاده رو به طول ۱۸۰ مترایستگاه را به ترمینال هوایی وصل میکند دفتر لیون نقش مهمی در پروژه و همچنین مدیریت فرودگاه را دارد.
با در نظر گرفتن زمان رسیدن TGV ها ترجیح داده می شد ایستگاه در قسمت پایین دفتر ساختمان باشد اما این نظریه توسط راه آهن فرانسه و شورای منطقه رد شد پس تنها کاری که میتوانست کرد تقاضای یک ایستگاه مجزا از ترمینال هوایی بود . ترمینال هوایی در ده ی ۱۹۷۰ توسط گیا ژیمل معماری که از دیدگاه تراوا بسیار محترم بود ساخته شد ،او چندین طرح را که شامل دو بال کوتاه که به سمت برون باز شده بودند کپی کرد ،پس تراوا این طرحها را برای پوشاندن سقف سکوها استفاده کرد، ساختار سقف سکوها از یک مواد خام بود چیزی مانند گل رس نه از یک اجزای پیش ساخته اما در جهت دیگر در ساختار از هنرمندی کاله تراوا استفاده شده بود.
شکل سقف ایستگاه می تواند از فرم چشم الهام گرفته شده باشدو این بسیار مهم است و این تعبیر در بسیاری از پروژه های کالاتراوا دیده می شود.او معتقد است هر هنرمند بدون داشتن دستانی هنرمند دیگر نمیتواند برای مثال یک نقاش باشد ولی هنوز می تواند یک معمارخوب باشد زیرا که ابزار کار یک معمار چشم است این بینایی است که توانایی دیدن، قضاوت کردن(تحلیل کردن)و خلق آثار رادارد .
۲گونه چشم وجود دارد ۲تاچشم روی صورت و چشم های ذهن که خلق می کند و چیزها را ترکیب می کند.
سقف satolas
کالاتراوا همیشه این احساس را داشت که بتن یک ماده ی بسیار ساده است در حالی که ساخته شده است از مقداری سیمان،ماسه و شن و غیره.اما همان چیزی بود که او میخواست. زمانی که ما رنگ،ترکیب و بالاتر از همه شکل را داریم می توانیم با فراغ بال هر آنچه خواهیم خلق کنیم.
سقف سکوها
در زبان مادری وی در ولنچی میگوییند "for me go" یعنی ماده ای که بتوان آن را به هر شکلی در آورد .
تراوا با کمک از نظریه ی مهندسی بسیار برجسته نروی که توانسته بود هنر و طراحی را در ده ی ۱۹۳۰ توسعه دهدتوانست ایده های جالبی بدهد ،بنابراین برای یکی کردن کل ایستگاه یعنی تمامی قسمتها،سکوها،سالن اجتماعات،سالن او طرح یک پوشش شیشه ای را داد . آخرین عمل معماری این بود که سکوها در خور راه آهن فرانسه باشند که معمار ،از سر ژومقیه دوتوآ کمپانی که هدف آن زنده نگاه داشتن مسافرت قطاری بود از این ایستگاه جدید و TGVبسیار قدر دانی کرد.
سکوها
طراحی ایستگاه بیانگر تکنولوژی تمام بود از پله برقی گرفته تا سامانه یافتن سکوها ،همین که تراوا توانست به این موفقیت دست یابد توانست با چندین کمپانی کار کند و برای خود حوزه ی خصوصی داشته باشد . به گفته ی تراوا هنر مهندسی یعنی هنر ممکن .خطوط راه آهن در satolasشامل ۶قسمت بود،۴بخش برای قطار و ۲بخش برای سکوهای مسافرین .در وسط ۲بخش به قطارهای مستقیم اختصاص داده شده بود که این ۲ بخش در یک تونل قرار گرفته بودند و این برای محافظت ایستگاه و مسافرین از شوکی که موج قطار با سرعت ۳۰۰ کیلومتر در ساعت ایجاد می کند بود.
حال با این تونل چه میتوانست کرد ،وجود آن را پذیرفت ؟خیر.از آن استفاده کرد ،تونل دقیقا در قلب ایستگاه قرار گرفته بود و همانگونه که تراوا گفته بود آن را تبدیل به قلب توسعه یافته ی ایستگاه کرد ،در اینجا ساختارهایی که نگه دارنده ی سقف هستند از قسمت تونل به سمت بیرونی قرار گرفته اند ،بنابراین بار دگر نیازمند یک سری اجزای معلق هستیم که به دیوارهای بیرونی تکیه داده نشده اند بلکه در مکانی مانند انبر نگه داشته شده اند . قسمت بالایی تونل فقط نگه دارنده ی سقف نیست بلکه کالاتراوا آنرا رابطی بین سکو و سالن کرده است . در آنجا ،برای دادن نظم و ریتم به سکوهایی با طول ۵۰۰متراز نور روزانه استفاده میشود
کالاتراوا از طرحی به فرم Vاستفاده کرد که بتواند فضاهای خالی را پر کند طرح اولیه مربوط است به بتن هایی که سالن های قطار را ساپورت می کند کالاتراوا به نظریه خلق سازه بر اساس نسبت های معین معتقد است بنابر این در ایستگاه فیگورهایی که مشاهده می کنیمکه همگی در ایستایی ایسگاه موثر بوده و همه از یک مدول پیروی می کنند و این مدول در قسمت های دیگر نیز تکرار شده است.
ایده اولیه طرح دیوارهای تونل به فرمv
کدام بخش در واقع در satolasحرکت و جنبش واقعی دارد؟ ،ایستگاه قطار و TGV .
درحقیقت قطاری که با سرعت ۳۰۰کیلومتر در ساعت حرکت میکند تنها میتوان با یک ساختار فوق العاده ساکن نمایش داد.برای همین است که از چهارچوب های v مانند به صورت تکرار شده استفاده شده.در این قسمت مردمی که در قطار در حرکتند میتواند بهترین ایده ای باشند که در satolasبه چشم می خورند . در دیوارها ی تونل همین نقش V تکرار شده است تراوا فقط قصد تزیین دیوارها را نداشته است بلکه می خواسته اثری مقدس از خود بجای بگذارد . در آخر فقط اجزای نگاه دارنده ی سقف باقی می ماند کم کم ایستگاه آماده ی بهره برداری می باشد . نکته ی آخر در رابطه با جزء آخر نا پدید می شود و تنها حس خلاء در مقابل شما قرار می گیرد .
در واقع ۲ راه نزدیک شدن وجود دارد یکی راه واقعی که نتیجه ی استفاده ی صحیح از بتن ها بوده و اینکه شما در ساختمان می توانید شاهد این هماهنگی اجزاء باشید ،از طرفی دیگر راه غیر واقعی(سورئال). دنیای بیرون از واقعیت ها که سبب خلق ساختمانی شده که با وجود استقامت و ایستا بودنش عبور اعجاب انگیز TGVرا جشن می گیرد .
.ایستگاه در سال ۱۹۹۴ تمام شد اما باجه ی ورودی پرواز در ایستگاه هنوز بلا استفاده است و دلیلش نبود مسافر می باشد. فقط ۵/۱% از مسافران هواپیما با TGVبه اینجا می آیند .satolasارتباط بین راه آهن منطقه را ندارد .همانند خطوط هوایی از آمریکا به آسیا .
satolas
در قرن ۱۹ در دهه ی ۱۹۶۰خانواده ها برای دیدن satolas در یکشنبه ها یا بازدید از فرودگاه می آمدند ،. اما امروزه مردم فقط برای بازدید از فرودگاه نمی آیند بلکه برای کشف . عجیب ترین ساختمان،یک عمارت بزرگ تاریخی از مایلها دور به این حومه ی شهر می آیند.
اینم چندتا اسکیس از فضای داخلیش :
مطالب مشابه :
دانلود کتاب معماری : مجموعه کارهای سانتیاگو کالاتراوا
دانلود کتاب مجموعه آثار دانلود مجموعه عکسهای مرتب شده از آثار سانتیاگو کالاتراوا
سانتیاگو کالاتراوا
سانتیاگو کالاتراوا المپيک و مجموعه آن و طراحی است .کتاب یا آثار هنری
سانتیاگو کالاتراوا (معمار و هنرمند اسپانیایی)
سانتیاگو کالاتراوا. المپیک و مجموعه آن Artworks یا آثار هنری کالاتراوا
سانتیاگو کالاتراوا
سانتیاگو کالاتراوا المپيک و مجموعه آن Artworks یا آثار هنری کالاتراوا
موزه ی هنری میلواکی
واقع یک مجموعه ی ترین آثار معماری سانتیاگو کالاتراوا دانلود کتاب
بیوگرافی سانتیاگو کالاتراوا
است .کتاب سانتیاگو کالاتراوا یا آثار هنری کالاتراوا کالاتراوا دانلود کتاب
برچسب :
دانلود کتاب مجموعه آثار سانتیاگو کالاتراوا