اندر احوالات این چند روز
سلام . چه حال ؟ چه خبر ؟ من هم بار و بندیل ام رو بستم که برم شمال . همیشه قبل از اینکه تهران بیام کلی برنامه ریزی می کنم که کجاها برم و چه کارها بکنم ولی چه فایده ! تا پام به ولایت می رسه همه چی یادم میره مثلا همین دفعه قبل از اینکه تهران بیام یک عالمه کتاب رو به زور چپوندم تو چمدون که تو خونه بشینم و یه نگاهی بهشون بندازم ولی دریغ از یه کلمه خب البته حق دارم ها این چند روزه کارهای خیلی مهم تری داشتم :
(یکشنبه) ساعت 9 شب رسیدم تهران و بابا اومد ترمینال دنبالم وقتی رسیدم خونه تا نصفه شب داشتم برای ساسا و بهشاد (خواهر دومی ام ) از خوابگاه و دانشگاه و دوستام و...تعریف می کردم بعدش ام روز قبلش (شنبه ) ساعت ۸ صبح کلاس داشتیم و همه هم از دم خواب تشریف داشتن باور کنین یکی سرش رو میز بود یکی کله اش رو به دیوار چسبونده بود یکی مدام دهنش رو اندازه غار باز می کرد یکی دستش رو گذاشته بود زیر چونش تا کله ش نیفته و....وخب انتظار دارین من و مسی در این موقعیت چی کار کنیم ؟ درست حدس زدین ما هیچ وقت همچین صحنه هایی رو از دست نمی دیم و با موبایل یاد و خاطرش رو در روح و جانمون تا ابد زنده نگه می داریم ولی عجب عکس هایی شده ها آیینه آیینه . خلاصه این عکس ها رو همون یکشنبه شب به ساسا و به به نشون دادم. ساسا : برو این عکسا رو نشون بابا بده تا یه کم به وجودت افتخار کنه .
(دوشنبه) بعد از ظهر از بابا ماشین رو گرفتم تا با مامان و ساسا بریم خرید قبل از اینکه بریم به به که حوصله بیرون اومدن نداشت به ساسا گفت : سر راتون برای من سی دی ماکروسافت آفیس ۲۰۰۳ بخر. ساسا : باشه یادم می مونه .بهشاد رو به من و مامان :یادتون نره ها لازم دارم . واقعا رانندگی تو خیابون های تهران اعصاب فولادی می خواد . رفتیم مانتو فروشی ع ا ج که مامانم همیشه هر چی می خواد همون جا پیدا می کنه من هم دیدم نه بابا پالتوهای دخترونش خیلی شیکه یکی رو بردم پرو کنم که دیگه ساسا تند و تند هر کدومش که قشنگ بود برام از اون بیرون انتخاب می کرد و می یاورد که بپوشم از تو اتاق پرو صدای زنگ موبایلم رو شنیدم و بعد صدای ساسا : باشه می خریم ٫ فعلا تو مانتو فروشی هستیم ٫ نه هنوز هیچی ٫ یادم نمی ره !... یه پالتوی زمستونی کوتاه مشکی خیلی شیک خریدم که مناسب روزهای برفیه و بعد هم مامانم اصرار اصرار که ساسا تو هم یه چیزی برای خودت انتخاب کن ساسا هم زیر بار نرفت و گفت: چیزی لازم ندارم . مامانم چند مدل رو برای خودش برد که پرو کنه و ما هم اون بیرون مشغول گشت زنی میون مانتوها بودیم که خانوم فروشنده رو دیدیم جلوی آیینه اتاق پرو اونوری داشت جوش صورتش رو می گرفت حالا من و ساسا اینجوری بند هم نمی یومد . مامانم دوتا مانتوی خوشگل انتخاب کرد و بعد مامانم رو بردم تا یه جایی رسوندم و خودمون رفتیم ونک یه مانتو واسه خودم بگیرم (مانتو فروشی ع ا ج بیشتر مدل های مجلسی داره ) توی خیابون ولیعصر بودیم و ترافیک داشت غوغا می کرد که موبایلم زنگ زد من هم که دستم به فرمون. ساسا : الو ! سلام ! چطوری ! مامان نرسیده ٫ نه چشمم به مغازه سی دی فروشی نخورده ! باشه حواسم هست .... ونک که ماشاله قربونش برم همش شده پالتو پوست خز دار تموم مغازه هاش رو زیر و رو کردیم یه مانتوی درست و درمون گیر نیاوردیم آخرش هم از زور حرص رفتیم کافی شاپ آسمان یه حالی به معده مون بدیم که صدای موبایلم در اومد ساسا ( اصولا همیشه دستش تو کیف منه ): سلام !نه بابا هیچی نداره خراب شده ....... باشه آلزایمر که ندارم می گیرم بابا . دست از پا درازتر ساعت ۱۰ رسیدیم خونه . بهشاد : سی دی ماکروسافت آفیس رو گرفتین ؟ ساسا : آخخخخ به خدا اونقدر این خیابون ها شلوغه که حواس واسه آدم نمی زاره . بهشاد : نیلوفر تو هم یادت نبود ؟ من : نه والا یادم رفت . بهشاد : یعنی می دونستم همین می شه خدا نکنه آدم کارش به شماها بیافته . پالتوم رو پوشیده بودم داشتم مانور می دادم بابام گفت: از این یه سایز بزرگتر نداشت ؟ من : نه همین یه سایز براشون مونده بود . بهشاد هم که از اونور داشت وسایلش رو جا به جا می کرد داد زد : خوب شد سی دی رو نخریدین خودم داشتم .
(سه شنبه ) بعد از ظهر خونه ترانه یکی از دوستان دوره راهنمایی ام که البته با هم در یک دبیرستان درس خوندیم ولی اون رشته ریاضی رفت و الان هم ریاضی کاربردی دماوند قبول شده دعوت داشتم حالا بد شانسی اونها هم مهمون داشتن . شیرین یکی دیگه از دوستای ترانه هم اونجا بود که ماها رفتیم تو اتاق نشستیم به حرف زدن . بابای ترانه از تو پذیرایی : خانوم دکتر بیا بیرون ببیننت. من هم به حالتی که انگار شاخ غول رو شکسته باشم رفتم پذیرایی . بابای ترانه رو به مهمونا : این یه دختریه پارسال با اینکه رتبه ی خیلی خوبی آورده بود و بهترین رشته ها قبول میشد ولی نرفت چون هدفش پزشکی بود ( بعضی ها چقدر مهربونن اونقدر از موفقیت دیگران شاد میشن که انگار برای خودشون همچین موردی پیش اومده ) .
(چهارشنبه) خاله فاطی (دوست مامانم ) ناهار دعوتمون کرده بود البته ما که قصد رفتن نداشتیم و فقط مامانم و شهی می خواستن برن ولی بعد که خاله فاطی به مامانم گفت: نزدیک خونمون (یوسف آباد) مانتوهای قشنگی داره من و ساسا هم راه افتادیم . ناهار رو که زدیم با ساسا رفتیم دنبال مانتو یعنی تا حالا به عمرم برای خرید مانتو اینجوری به دردسر نیافتاده بودم همه مدل ها زشت و بلند و گشاد و... از اونور رفتیم هفت تیر و بعد از کلی گشتن تونستم یه مانتوی خوشگل (چهار خونه ریز سرمه ای ) گیر بیارم دوباره برگشتیم خونه خاله فاطی و مامان و شهی رو برداشتیم اومدیم خونه . بابا : تو چرا اینقدر مانتوهای تنگ می گیری ؟ من : خب یه شماره بزرگتر دیگه خیلی گشاد می شه بابا: گشاد باشه بهتر از اینه .
(پنجشنبه) ظهرش با مامانم رفتم آرایشگاه یه صفایی به سر و صورتم دادم و بعد از ظهر با ساسا رفتیم شهی رو بزاریم کلاس زبان و یه دوری همون اطراف بزنیم ببینیم اوضاع کیف چطوره ! خب بد نبود یعنی اگه وقت می زاشتی می تونستی یه کیف حسابی پیدا کنی ولی ساسا گفت : بزار دفعه بعد که اومدی سر فرصت بگردیم و یه کیف و کفش ست پیدا کنیم . من هم که حرف گوش کن .
به همین سادگی این چند روز گذشت . مواظب خودتون باشین .
مطالب مشابه :
ژورنال مانتو (2)
شیک ترین مانتوهای روز. سفارش دوخت این مانتو ها توسط مزون پیک هنر قبول میشود. تلفن: 44650764
ژورنال مانتو (2)
شیک ترین مانتوهای روز. سفارش دوخت این مانتو ها توسط مزون پیک هنر قبول میشود. تلفن: 44650764
برترین مانتوهای طرح سنتی
موضوعات روز ایران و جهان(جوان نیوز) - برترین مانتوهای طرح سنتی پیروزی تهران.
ده فايده پوشیدن مانتوهای تنگ در تهران
ده خاصیت پوشیدن مانتوهای تنگ در تهران و سایر شهرستانها ، مانتو تنگ ، انواع مانتو ، بدن نما ، تن
جیغ مانتوهای بنفش، خواب طراحان وطنی
دور تا دور میدان هفت تیر تهران را برای خرید از یک روز شکیل تر از مانتوهای
مانتوهای مجلسی و نخی بهاره
پانتی، فروشگاه لباس ترک با قیمت استثنائی - مانتوهای مجلسی و نخی بهاره - عرضه مستقیم لباس ترک
ده خاصیت پوشیدن مانتوهای تنگ در تهران و سایر شهرستانها ، مانتو تنگ ، انواع مانتو ، بدن نما ، تن
جغد روز عنکبوت ده خاصیت پوشیدن مانتوهای تنگ در تهران و سایر شهرستانها ، مانتو تنگ
آیا واقعا بدحجاب ها خوشگل اند ؟! + تصاویر
زرین باران - آیا واقعا بدحجاب ها خوشگل اند ؟! + تصاویر - جديدترين مطالب و خبر روز و نرخ روزانه
اندر احوالات این چند روز
اندر احوالات این چند روز - همیشه قبل از اینکه تهران بیام کلی تو چرا اینقدر مانتوهای
برچسب :
مانتوهای روز تهران