توفيق اجباري
دمدماي غروب قرارشد بريم پيش اوس رمضون شيري براي گرفتن يه تعداد وسايل دكور براي محفل ادبيه پيش رو خلاصه روح اله صرافيان كه تو اين مدت خيلي زحمت كشيده بود ماشينشو براي حمل وسايل آورد اما وا هرچي وايساديم اوسا نيومد تلفنشم جواب نداد! تو سرما وايساده بوديم كه يه آدمه با صفايي مارو به ضيافت گرماي بخاری آتيشيش مهمون كرد:
گاز نداري چرا؟
-اولا درخواست كردم ندادن دگم نرفتم پيش
با چيچي ميگذروني؟
-بانفت
نفت از كجا مياري؟
-كپن دارم از سده ميگيرم
-كاري چيزي داشتي بمن بگو خواستي نفت برات بيارم
-(خنده) با پژو!؟!؟ نه حاج عباس قاسمي دسش درد نكنه مياره برام
اينا چيچيه اينجا؟
-اينا دم و دسگا فيلمه بچا اووردن
فيلم قبليه رو ديدي؟
-نه والا كسي به من كه نشون نداد فقط ميگن سي دي كردن
اما یه چیز جالب:
این چیه؟
-اینو میزنم به صورتم که حرارته آتش نسوزونه صورتمو
واقعا که دشواره با چنین سختی و مرارتی آدم خونشو گرم کنه اما بامزه و باحاله:
صحنه دوم زير كرسي:
روح اله: ازين وسيلا كه اينجاس استفادم مي كني؟
-آره از خيلياش استفاده ميكنم
راديو تلويزيون ميبيني؟
-فقط شبا راديو قرآن گوش ميكنم
پدر و مادرتم همينجا بودن؟
-آره مادرم خدابيامرز تسبيحه نمازش دسش بود كه از دنيا رفت بابامم بيس روز مريض بود تو خونه بالايه فوت شد الان سیزده ساله که پدرمادر ندارم
كسيم مياد سرت بزنه
-آره برادرامو اينا ميان يوقتي، هرروز خيلي ديرتر آتش روشن ميكردم امروز بسرم زد زودتر دس بكار شم فك كنم شانس شما بوده
صحنه سوم دم در:
يه مقدار آجيلي كه برامون آورده بود تو دستمون بود و مشغول بودیم كه قاسم آقا رسيد
قاسم آقا كه آدم شوخ طبعيم هست از تو كوچه يه حال و احوالي كرد
روح اله: قاسم آقا هماهنگه؟
-برگشت دم در وايساد و با خنده گفت: آره برا شما حقه بازا هماهنگ كردم
چه حقه بازي؟
-نه كه تو رنگ كاري همه رو رنگ ميكني اصا مث شكيب ميموني گنجشك و رنگ ميكني جا قناري ميرفوشي
هرچند كه اوس رمضون نيومد و ما خيت شديم اما خداييش تو اون مدت حال كرديم از صفاي اون موقعييت نوستالوژيك و قديمي و گرماي وجود آدمايي كه هنوز قديمين و رنگ و ريا نميدونن چيه.
به اين نتيجه رسيدم كه خدا خيرو تو وجود بعضيا نهادينه كرده كه ناخودآگاه اين خيرو به ديگران برسونن مثل اين زنه تنها واقعا فكرشو كه ميكنم ميبينم از صدتا آدم تحصيلكرده و با پست و مقام يا پولدار پیش خدا و خلق محبوب ترو بالاتره
مطالب مشابه :
سراج الدین
به رنگ کویر روزهایی به رنگ تنهایی آقای من ای همدم تنهایی من مشکل گشای ساده و
گروه ضربت
روزهایی به رنگ تنهایی کانون گل برای رفع مشکلات چرا به مجامع بین المللی و
تلوزيون
روزهایی به رنگ تنهایی عرضم به حضور انور كه گويا ديگه كفگير صداو سيما خورده به بيخ بيخ
وبلاگ
روزهایی به رنگ تنهایی پیچیده و مشکلیه یا اساسا نیاز به تخصص و فرد خاصی داره هرچند این
باز آمد گند ماه مردسه
روزهایی به رنگ تنهایی البت حالا كه خوبه اون زماناي ما بچه رو به گوش خودشونم حساب نمي
برزك و زاهدان
روزهایی به رنگ تنهایی از پس گوشتون عبور ميكنه و به مسيرتون ادامه ميديد وقتي هم يه
توفيق اجباري
روزهایی به رنگ تنهایی آدمايي كه هنوز قديمين و رنگ و ريا نميدونن چيه. به اين نتيجه رسيدم
برچسب :
روزهایی به رنگ تنهایی