حجاريان: فاطمی جمهوريخواه بود اما من مشروطهخواه هستم |
|
|
|
در اولين نگاه، اين سعيد حجاريان است كه در لباس حسين فاطمي به چشم ميآيد؛ آنگاهي كه روزنامه او، صبح امروز، را در قياس با «باختر امروز» فاطمي بگيريم و در ترور ناكام آنها نظر كنيم و فاصلهگيري حجاريان از رئيسجمهوري را در شباهت با فاصله فاطمي از مصدق بخوانيم. سعيد حجاريان اما تار از پود اين نقش جدا ميكند آنگاهي كه خود را همانديش با مصدق ميخواند و تفاوتهاي خويش با فاطمي را بر ميشمارد و ميگويد: «نه خاتمي، مصدق بود و نه من، فاطمي.»
***
گپوگفت ما با او كه آغاز شد، سعيد حجاريان يك پيشنهاد داد: «من معتقدم كه كتابي بايد نوشته شود به نام «همه مردان مصدق». در ميان مردان مصدق، افرادي همچون حسيبي، زيركزاده، صديقي، افشارطوس، بازرگان، اللهيار صالح، فاطمي، مكي به چشم ميخورند كه جاي دارد كتابي در روايت افكار و نگاههاي متفاوت آنها نوشته شود. چرا كه در ميان مردان مصدق، سه طيف گسترده وجود دارد؛ فاطمي در سمت چپ و جبهه راديكالها قرار دارد و كاملا جمهوريخواه است. در طرف مقابل، هم افرادي مثل اللهيار صالح و صديقي قرار دارند كه نگاهشان متمايل به سلطنت است و در منتهياليه اين طيف، حسين مكي قرار ميگيرد. در ميانه اين دو طيف نيز محمد مصدق جاي ميگيرد كه يك مشروطهخواه است.»
سعيد حجاريان توضيح داد كه اين سه گرايش در تاريخ معاصر ايران همواره قابل تفكيكاند؛ چه اكنون و چه آنگاهي كه در زمان مشروطه قرار داريم و در يك سوي حسن تقيزاده و حزب اجتماعيون عاميون متمايل به جمهوريخواهياند و در سوي يگر عينالدوله سلطنتطلب و در ميانه نيز نائيني مشروطهخواه جاي دارد.
او اما توضيح ميدهد كه در يكصد سالگي مشروطهخواهي ايرانيان، مسير سلطنتطلبي چندان هموار نيست: «ما الان در بين اپوزيسيون، سلطنتطلب نداريم. در خارج از كشور هم، عدهاي كه خود را سلطنتطلب مينامند،نه سلطنتطلب كه پهلويطلب هستند. تنها يك گرايش بسيار ضعيف سلطنتطلبي از سوي يكي از نوادگان محمدحسن ميرزا، پسراحمدشاه، باقي مانده است. جالب است كه اين فرد به ايران ميآيد و ميرود. به كاخ اجداد خود كه اكنون به موزه تبديل شده ميرود و از بليت دادن سرباز ميزند و در آنجا به باغبان و معمار بنا دستور ميدهد تا به فرمان او عمل كنند. ماجرايي كه ما را ياد فيلم «آخرين امپراتور» برتولوچي مياندازد. اين سرنوشت چه بسا به سراغ پهلويطلبها هم برود. اما در كنار اين گرايشات ضعيف، ما با جرياني آكادميك نيز مواجهيم كه تصوري هگلي و نيچهاي از سلطنت دارد و معتقد است كه ايران مهد سلطنت بوده است و يك سلطان خوب براي ايران بهتر است.»
مرور تحليلي او كه به پايان رسيد از او خواستيم تا از تفاوت مصدق و فاطمي بگويد: «مصدق ميخواست كه شاه را تختهبند قانون كند. حتي در دفاعياتش ميگويد كه من به خاطر قسمي كه خوردهام به شاه خيانت نميكنم. دست ثريا را ميبوسد، به شاه احترام ميگذارد و حتي وقتي شاه فرار كرد، به دنبال برچيدن بساط سلطنت نرفت. او ميگفت كه شاه بايد سلطنت كند نه حكومت و شاه اختياري در اداره امور ندارد چون مسووليت متوجه او نيست. اما فاطمي كاملا جمهوريخواه بود. او تا آنجا كه معاون نخستوزير بود و سخنگو، از مصدق دفاع ميكرد اما در «باختر امروز» يك جمهوريخواه كامل بود.»
مشكل «جمهوريخواهي» فاطمي چه بود؟
مشكل اين بود كه پس از كودتاي 28 مرداد، مصدق و همه مردانش يا بيكار شدند و يا هم حداكثر، دادگاهي، اما فاطمي از ميان همه آنها، اعدام شد.
ولي نقد شما به فاطمي چيست؟ او چه آسيبي به حركت مشروطهخواهي وارد كرد؟
شما اصطلاح Contentious Politice را شنيدهايد؟ اين اصطلاح به مفهوم «سياست اعتراضي و منازعهآلود» و مترادف با بسيج تودهها براي فشار از پايين است. براي جمهوريخواهي بايد امكان بسيج تودهها و فشار از پايين مهيا باشد. در حالي كه در آن زمان چنين نبود. نه حزب توده و نه مليها اهل اين حرفها نبودند و نميخواستند سياست را به خيابان بكشند. تودهايها دسيپلين و ساختار حزبي داشتند اما پيگير نبودند و موقع كودتا مفقود شدند. مصدق هم كه اصولا نخبهگرا بود و در منظومه سياسياش، اقدام سي تير و سياست خياباني در آن روز، يك استثنا بود. بنابراين جامعه ايران در آن زمان مستعد فشار از پايين نبود. نه تودهايها توان اين كار را داشتند و نه به طريق اولي، مليها. فاطمي اما در چنان زمانهاي فرياد جمهوريخواهي سر ميداد بدون آنكه به لوازمش بينديشد. هدف و وسيله به هم نميخورد. تندرويهاي او در باختر امروز و سخنان و نوشتههايش عليه خاندان پهلوي، بدون زمينه اجتماعي بود. اشتباه جمهوريخواهان همچون فاطمي و فرخي يزدي در تاريخ معاصر ما اين بوده است كه با مفهوم و مقتضيات «سياست اعتراضي و منازعهآلود» آشنايي نداشتهاند. مصدق، حداقل اندازه دهنش حرف ميزد. علاوه بر اين، به هر حال، طرفداران جمهوريت در ايران خوشنام نبودند و شايد براي همين هم بود كه مصدق به دنبال جمهوري نرفت تا جبههگيري عليه او وسعت نيابد. اگر كه مصدق را هم با كودتا كنار گذاشتند به خاطر ترس از ايجاد «جمهوري خلق» بود. فاطمي اما به اين واقعيات زمانه توجه نداشت.
اما قياس شخصيت شما با فاطمي چندان هم بيوجه نيست. بالاخره شما هم در روزنامه صبحامروز متهم به تندروي بوديد و برخي، روزنامه شما را «توپخانه اصلاحات» نام نهادند و انتقاد كردند كه بار اضافي بر دوش اصلاحات گذاشتهايد. سرانجام هم در پي افشاگريهاي روزنامه صبح امروز بود كه ترور شما رقم خورد، توسط جواني كه عاقبت به خير شد. حجاريان و فاطمي آنقدرها هم كه شما ميگوييد متفاوت نيستند.
زمان مصدق با زمان ما فرق دارد. نه خاتمي، مصدق بود و نه من، فاطمي. نميتوان گذشته را با امروز مقايسه كرد و نقشها را قياس كرد. شايد اگر مصدق بر همان منوال، امروز عمل ميكرد، ما مرتجع ميناميديمش. او اصلا با فشار از پايين مخالف بود.
ولي شما كه به فشار از پايين اعتقاد داريد؛ فاطمي هم اعتقاد داشت.
جمهوريخواهان به فشار از پايين بدون چانهزني در بالا معتقدند.
اگر اينطور بود كه نبايد فاطمي معاونت و وزارت در كابينه مصدق را ميپذيرفت و براي مذاكره نزد شاه ميرفت؟
به نيابت از مصدق نزد شاه رفت.
پس مقتضيات جاري را پذيرفته و اهل چانهزني در بالا هم بود؟
جمهوريخواه تمام عيار، كسي است كه اهل مذاكره نباشد؛ مثل امام خميني كه با شاه مذاكره هم نكرد.
به هر حال هم شما و هم فاطمي در آرمان يكسان ميانديشيد.
مساله، تفاوت تاكتيكها و استراتژيهاست. او تاكتيكي براي بسيج خياباني نداشت.
مگر شما داشتيد؟
به هر حال من گفتم كه دوم خرداد يك جنبش است و يك انتخاب معمولي نيست. گفتم كه جنبش سر ميخواهد و خاتمي بايد سرش باشد. او نپذيرفت. من هم گفتم حاكميت دوگانه، تا فرصت ساختن جامعه مدني مهيا شود.
از خاتمي فاصله گرفته بوديد كه گفتيد «حاكميت دوگانه»؟
بله، از مشاورت استعفا دادم و به شوراي شهر رفتم. الگوي من مشروطهخواهي بود و مشروطهخواهي زمان ميبرد و تداوم ميخواهد. بعد از آن هم ديديد كه خاتمي بحث لوايح دوگانه را مطرح كرد كه نافرجام ماندنش قابل پيشبيني بود. بدون فشار از پايين، طرح لوايح دوگانه، مفهومي نداشت. بعد هم كه خاتمي خودش گفت كه من يك تداركاتچي شدم. مصدق حداقل تداركاتچي نشد.
ولي اينها فرق فارقي نيست ميان شما و فاطمي. شما از مشاورت خاتمي استعفا داديد در حالي كه فاطمي حتي تا آخر در كنار مصدق هم بود.
فرق ما در اين است كه او علنا از «جمهوريخواهي» ميگفت و من اما خود را مشروطهخواه ميخوانم. فرقش اين است كه ما خيابان فاطمي و نواب و كاشاني داريم و اما خياباني به نام مصدق نداريم.
|
پايان خبر
برگرفته از سایت امروز |
مطالب مشابه :
پيروزي انقلاب اسلامي
فيش حقوقي ( ناحيه 2 ) خرم آباد. سامانه جامع مديريت آموزش و يادگيري فرهنگيان. تنها يك حادثه
آبشار
فيش حقوقي فرهنگيان ناحيه 4 يك ابزار. ابزار تا شهر خرم آباد ۶۵ کیلومتر است.
تمدن به يغما رفته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به عقيده سرپرست تيم کاوش در يك كاخ در اين مكان يك فيش حقوقي ; گروه تاريخ ناحيه 2 خرم اباد ;
نمونه ای از نقد تاریخی
فيش حقوقي ; كانون فرهنگيان استان اصفهان ; گروه تاريخ ناحيه 2 خرم اباد ;
اطلاع و اقدام گروهی - خواسته شده از گروه تاریخ استان
گروه تاريخ استان اصفهان در سال 89-88 تصميم به برگزاري يك دوره فيش حقوقي ; ناحيه 2 خرم اباد ;
عصر وحشت(( منشا عقب ماندگي ايران از قافله تمدن در تاريخ معاصر ))
ايران باشد خان زند بود و يك ايلياتي شهر نشين شده بود فيش حقوقي ; ناحيه 2 خرم اباد ;
يك توجيه امپرياليستي در باره ي اشغال سفارت آمريكادر ايران
يك توجيه امپرياليستي در باره ي اشغال سفارت آمريكادر ايران . پیش از این از خاطرات یک سونگر
تألیف کتاب جدید تاریخ معاصر و چالش ها
فيش حقوقي ; كانون فرهنگيان استان اصفهان ; گروه تاريخ ناحيه 2 خرم اباد ;
مصاحبه با سعید حجاریان
گپوگفت ما با او كه آغاز شد، سعيد حجاريان يك فيش حقوقي ; گروه تاريخ ناحيه 2 خرم اباد ;
دنباله ی تمدن در جیرفت
فيش حقوقي ; كانون فرهنگيان استان اصفهان ; گروه تاريخ ناحيه 2 خرم اباد ;
برچسب :
فيش حقوقي فرهنگيان ناحيه يك خرم آباد