تقدیم به مادر داغدار « سیران یگانه »

مادر داغدار! بعد از این روزها و ماه ها فرصت داری تا جلوی مدرسه که تبدیل به قربانگاه کودکان معصوم شد ساعتها بنشینی و رفتن دختران همسال جگر گوشه ی زنده زنده سوخته ات را با اشک و آه و حسرت به نظاره بنشینی تو ای مادر! حال و هوای گریه داری؟؟؟

جوان پرس/ سنبله برنجی : افسوس که بعد از چهار روز شیون و گریه رمقی برایت باقی نمانده که گریه های جگر سوزت را با فریاد به گوش وجدان های بیدار برسانی. تو ای مادر… مادر!!! تو چه آرزوهای نابی برای سیران در غنچه خفه شده در سر پروانیده بودی؟؟؟ می دانم… می دانم امیدوار بودی سیران را روان ی دانشگاه کنی و با مشاهده ی او در لباس فارغ التحصیلی از شدت ذوق سیل اشک را به پهنای صورت روانه کنی و هنگامی که او را در کسوت پزشکی هنگام ادای سوگند نامه در جرگه ی مقدس سپید جامگان دیدی آروز کنی او را در لباس سفید بخت روانه ی خانه خوشبختی ببینی و برایش عروسی آنچنانی برگزار کنی نه اینکه در بهار عمر دچار خزان زود رس پاییز شده و با دست قدار زمانه نهال زندگیش در کوران تندباد حوادث با کفن سفید راهی منزلگاه ابدی گردد و چشمان خود را برای همیشه ببندد تا شاید وجدانهای خفته اندکی به خود بیایند و بیدار شوند افسوس با این همه آلام کار از گریه گذشته و فرصتی برای خنده باقی نمانده، مادر! بیا و ناخن به سینه بکش نه از روی ناچاری بلکه گویی در ماتم کده ی دنیای دون، احساس درد می کنی از اینکه تو زنده ماندی و سیران رفت. من و تو با هم همدردیم همدرد یک حادثه … یک اتفاق، تقدیر، سرنوشت… سرنوشتی شبهه آمیز اما پر از حکایات ناگفته، همه ی قربانیان با مظلومیت مثال زدنی شان در پاییز باران زده ی ابر شکایت، درون ما آتشی سوزاننده برپا نموده اند اما تو… سرنوشت دلبند تو تبدیل به تراژدی نیمه تمامی شد و تویِ خاکستر نشین تا بی نهایتی به پهنای ابدیت تا حیات آخرتت متصل به او گردد خواهی سوخت و خواهی گداخت. مادر! ای مادر داغدار … امشب و شب های دیگر کدام دیر آشنایی توان دارد تو را دعوت به آرامش کند؟؟؟ مادر ای که امشب و هر شب و شب های دیگر از نیش داغ زهر آلوده به داغ جگر گوشه منبعد کار تو بی خوابی های ممتد شبانه خواهد شد، چگونه در خود توانی خواهی دید که قصه ایی را که کودک بریان شده ات در گوش تو و تنها با تو نجوا کرد دوباره باز گویی؟؟؟ و از شدت درد، دردی که از شدت اندوه می گدازد و می سوزاند بر لب آتشین جاری کنی؟؟؟ مادر… اشک بر چشم و هوای گریه داری؟؟؟ وقتی برای گریه باقی نمانده کار دلبندت گذشت از گریه و فرصتی برای خنده دست نمی دهد!!! پس بیا و کمتر ناخن به سینه بکش چرا که قصه ی دفتر زندگی کودکت نیمه تمام بسته شد و او در آغاز راه طولانی تحصیل با قصور، اشتباه و اغراض عده ای از خدا بیخبر زود هنگام به خط پایان رسید. عشق مادر یک حدیث جاودانه است تو ای مادر که عادت به نوازش شبانه دلبندت داشتی بعد از این شبها تکه سنگی در آغوش جای ده و به جای سیران به نوازش او بپردازچون کودکت بی گناه اسیر بازی شعله های سرکش آتش شد و خشم قدار زمانه بر عمر نیمه راه او غالب شد و در این هنگامه در این بی گانه بازار پر هیاهوی محبت عشق نیز عقب نشینی کرد چون قربانی شعله ها گشت و تا آینده های دور، دیگر قصه های عاشقانه بین مادر و دختر نجوا نخواهد شد. او که با تنی خسته و دلی شکسته و بدنی رنجور و شرحه شرحه در بدر از زخم بی توجهی مسئولان تسلیم سینه ی سرد خاک شد. اگر سرنوشت مجال می داد مگر او حاضرمی شد به این آسانی آغوش گرم تو را با سینه ی سرد گورستان عوض نماید؟؟؟ اکنون بی تدبیری نامسئولان را ببین که با خنجری از بی توجهی کودکان معصوم را دریدند چرا که نام متولیان امر را بروی خود یدک می کشند. مادر! می دانم دلت بدجور گرفته و هوای دلبندت را کرده افسوس که بخت و اقبال ناجوانمردی کرد. هوا ناجوانمردانه سرد و بی یاور است. اما سعی کن بعد از این اتفاق استوار باشی و همیشه سبز و نورانی باقی بمانی تا بتوانی با قدم هایی لرزان راه سالخوردگی را بپمایی که فرزندت علی رغم همه ی آرزوهای رنگینی که داشت به جای رجعت به خانه به سوی گورستان روانه شد.

افسوس این نوشته ها گوش شنوایی ندارد چرا که سیران مادر ندارد و با پدر بزرگ و مادربزرگ پیرش زندگی می کرد و شب گذشته که سیران به جرگه ی فرشتگان آسمانی پیوست در کمال تألم پدربزرگش نیز نتوانست این فقدان جانگداز را تاب و تحمل آورد و دعوت حق را لبیک گفت به عبارت بهتر دق کرد …

تقدیم به مادر داغدار « سیران یگانه »

مطالب مشابه :

نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

صفحه تقدیم پایان نامه

صفحه تقدیم پایان نامه

نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

متن تقدیمی پایان نامه (عمومی)

متن نامه های اداری و رسمی

تقدیم به مادر داغدار « سیران یگانه »