شوشتر
بافت قدیم شوشتر
بیشتر منازل تاریخی در بافت قدیم شوشتر از دوران صفویه است. نکات قابل توجه در بافت قدیم شوشتر عبارتاند از، ساباطها، کوچههای پیچ در پیچ با دیوارهای قدیمی منازل، دربهای چوبی، سردر خانه ها با تزئینات سنگی و آجری که گاهی منحصر بفردند، ایوان های بلند با طاق رومی، شبستانهای متعدد و شوادان(سرداب) که در عمق زمین(درون تخت سنگ) حفر میشود و اغلب بدون استفاده از هیچگونه مصالحی است. منازل مستوفی، مرعشی، امین زاده، جولازاده، معین تجار و مدرسه رضوان بهعنوان نمونه جالب توجه هستند.
برگرفته از «http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D9%81%D8%AA_%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85_%D8%B4%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%B1» سکوی منزل مستوفی شوشتر- جلوهای دیگر از معماری شوشتر تزئینات بکار رفته در درب و سردر منازل شوشتر حکایت از معماری غنی این منطقه دارد حصار شوشترشوشتر شهری است کهن که قدمت آن به بلندای تاریخ است. شهری که از ابتدای شکل گیری بصورت «شهر» بوده است. در قدیم شهرها را به شکل حیوانات میساختند، چنانکه «شهر شوش به شكل باز و محيط شهر شوشتر به شكل اسب و محيط شهر اهواز به شكل ضلع شطرنج است»(۱) حصار شهرهای تاریخی حوادث بسیاری را به یاد دارند. حصار شوشتر میتواند یادگاری از حمله اعراب به ایران و جنگ شوشتر، حمله مغول، فتنههای مشعشعیان، جنگ های خزعل و بسیاری حوادث تاریخی دیگر باشد. قسمتی از این حصار هماکنون در کنار پل بند لشکر شوشتر وجود دارد که قابل مشاهده است.
مستوفی در نزهة القلوب میگوید: که شوشتر را شش دروازه است ازاین رو برخی اصل واژه شوشتر را ششدر احتمال داده اند. آن بدین دلیل بوده که این شهر دارای شش دروازه بوده که عبارتاند از:
پاورقی: ۱- تاریخ سنی الملوک والانبیا، به نقل از مجالس المومنین، جلد۱ صفحه ۶۹
دروازه دِسبول یکی از دروازههای ششگانه شهر تاریخی شوشتر بوده است که در شمال غربی شوشتر و بر پل و سد شادروان شوشتر باز می شده است. تصاویر قدیمی از این دروازه وجود دارد. اما دروازه اکنون ویران شده است.
دسبول احتمالاً صورت عربی نام دژپل (دزفول کنونی) است
دروازه آدینه یکی از دروازههای ششگانه شهر تاریخی شوشتر بوده است که در غرب شهر باز می شده و هماکنون آثار آن در کنار نهر داریون پیداست. نام آدینه بخاطر این است که از جانب مسجد جامع شوشتر بوده است.
دروازه لشکر یکی از دروازههای ششگانه شهر تاریخی شوشتر بوده است که هماکنون فقط یک اتاقک از آثار آن برجاست. نوشتهای بر روی طاق آن به نام شاه سلطان حسین صفوی وجود داشت كه در سال هزار و سیصد و چهل هجری قمری خراب شد.[1]* این دروازه در جنوب غربی شوشتر به سمت شهر تاریخی عسکر مکرم باز می شده و مسیر آن از روی پل بند لشکر عبور می کند.
- ^ شوشتر در گذر تاريخ(محمد تقي زاده)
دروازه مقام علی از دروازههای ششگانه شهر تاریخی شوشتر بوده است که در زاویه جنوب شرقی مشرف بر رود گرگر باز می شده و احتمالاً از جانب بند برج عیار بوده است.
دروازه گرگر یکی از دروازههای ششگانه شهر تاریخی شوشتر بوده است که در سمت مشرق باز میشده و از روی سد گرگر عبور میکرده و راه مناطق بختیاری از آن میگذشته است. همکنون در کنار مجموعه آبشارهای شوشتر محوطهای بزرگ و مدور را دروازه گرگر مینامند.
مجموعه آبشارهای شوشتر
مجموعه آبشارهای شوشتر در دوران ساسانیان، جهت بهره گیری از نیروی آب بهعنوان محرک آسیابهای صنعتی ساخته شده است. در این مجموعه بزرگ، ساختمان آسیابها، آبشارها، کانالها و تونلهای عظیم هدایت آب و سیکا که محلی جهت استراحت و تفریح است قابل توجه و جالب هستند. در سفرنامه مادام ژان دیولافوآ باستان شناس نامدار فرانسوی از این محوطه به عنوان بزرگترین مجموعه صنعتی پیش از انقلاب صنعتی یاد شده است.
برگرفته از «http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87_%D8%A2%D8%A8%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B4%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%B1»این پل بند مربوط به دوران ساسانی است. شاپور یکم شرط آزادی قیصر روم را از اسارت، ساخت چند بنای عظیم ازجمله پل شادروان می گذارد. فردوسی در شاهنامه خود ابیاتی را در وصف ساخت پل شادروان آورده است. پل بند شادروان دارای 44 دهانه بوده که در حال حاضر تعداد 37 دهانه آن موجود است. ظاهراً این پل در طول تاریخ چند بار به عمد تخریب شده است.
برگرفته از «http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%84_%D9%88_%D8%B3%D8%AF_%D8%B4%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86_%D8%B4%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%B1» کاروانسراهای شوشتر شوشتر به دلیل موقعیت بندری و رونقی که داشته است دارای کاروانسراهای متعدد و دیدنی بسیاری است. جهت نمونه کاروانسرای افضل بسیار جالب و دیدنی است دخمههای زرتشتی شوشتراز این نوع دخمهها در شوشتر بسیار است و مربوطند به پیش از اسلام که اموات را در دخمهها دفن مینمودند. دخمهها را در دیوارهٔ کوهها و صخرهها حفر میکردهاند و به آنها استودان یا خرف خانه هم اطلاق میشود.
برگرفته از «http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%AE%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA%DB%8C_%D8%B4%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%B1» جنگ شوشتردر حمله اعراب به ایران در سال ۱۷ هجری جنگ شوشتر بین ایرانیان و اعرب در شوشتر آغاز شد. اهمیت فتح شوشتر در این جنگ دستیابی به حکومت خوزستان بود و به همین دلیل طرفین نمیخواستند در هیچ صورتی بازنده جنگ باشند. فرمانده لشکر ایرانیان، هرمزان و لشکر اعراب ابوموسی اشعری بود. اعراب در چند مرحله جنگیدن موفق شدند شوشتر را (احتمالاً در سال ۲۰هجری) فتح کنند. ابتدا در خارج از شوشتر به موانع مصنوعی که ایرانیان کار گذاشته بودند برخوردند. سپس در یک جنگ نفس گیر در خارج از شوشتر دو طرف کاری از پیش نبردند و ایرانیان به داخل شهر برگشتند و اعراب مدتها پشت حصار شهر به محاصره شهر پرداختند. در نهایت پیرمردی ایرانی از راه مخفی به بیرون شهر رفته و در قبال امان یافتن برای خود و خانواده، راههای ورود و حمله به شهر را به لشکر اعراب نشان میدهد و آنها نیز با حمله به شهر موفق میشوند شوشتر را تسخیر کنند. با ورود اعراب به اینسوی حصارهای شهر، هرمزان به داخل قلعه سلاسل عقب نشینی میکند و پس از مدتی مقاومت، هرمزان با شرط امان یافتن، تسلیم میشود. در این جنگ براءبن مالک از صحابه پیامبر شهید گشت که در کنار قلعه سلاسل دفن است و آرامگاهش اولین بقعه اسلامی در ایران است(بقعه براءبن مالک انصاری). هرمزان نیز به دست مسلمانان اسیر گشت و وی را به امام علی سپردند. محمد بن جعفر طیار هم که از مجروحین بود در نزدیکی جندی شاپور (روستای شاه آباد کنونی) درگذشت.
جزئیات فتح شوشتر را در متن زیر که از کتاب شوشتر در گذر تاریخ نوشته محمد تقی زاده، صفحات ۴۷-۵۸گرفته شده است میخوانید(خواهشمند است مطالب زير با ذكر منبع برداشته شود):
- فتح شوشتر توسط سپاهيان اسلام
پس از اينكه ايرانيان در نبرد جلولاء شكست خورده وبه حلوان عقب نشيني كردند، يزد گرد همراه بزرگان خاندان خود از ترس به طرف استخر و به قولي به قم و كاشان راه گريز پيش گرفت و براي جلوگيري از پيش روي مسلمين يكي از در باريان يزدگرد به نام هرمزان كه دايي شيرويه، پسر خسرو پرويز بود و در درگاه يزدگرد قربي و مكانتي تمام داشت، گفت: اعراب از جانب حلواند بر ما تاختهاند و كاري از پيش بردهاند و در آنجا با آنها نمیتوان مقابله نمود، اما جمعي از اين قوم در حدود اهواز و خوزستان هستند كه سرداران دلير و سلحشور ندارند و تاب حملة ما را ندارند. اگر شهريار دستور دهد من بدان ديار بروم و لشكر گرد آورم و با سردار آن جمع كه ابوموسي اشعري نام دارد درآويزم و او را بكشم و از فارس و اهواز مالي و لشكري فراز آورم. يزد گرد اين پيشنهاد را از هرمزان پسنديد و او را با گروهي، به آن سوي فرستاد. آنگاه هرمزان خود را به شوشتر رسانيد و در آنجا اردو زد و باروي آن را مرمت كرد، و براي اينكه اگر محاصره اي پيش آيد به زحمت نيفتد، آذوقه بسيار جمع كرد و كساني را به شهرهاي اطراف فرستاد تا نيروي لازم را فراهم آورند. ابوموسي نيز چون از اين اقدام آگاه گرديد، نامه به عمر نوشت واز آنچه اتفاق افتاده بود او را آگاه كرد. عمر به عماربن ياسر كه او را به جاي سعد به حاكميت كوفه گمارده بود، نوشت تا با نيمي از سپاه خويش به ابوموسي بپيوندند. «چون سپاه ابوموسي به شوشتر نزديك شد، هرمزان دستور داد تا خارهاي آهنين سه پهلو ساخته و بر سر راه لشكر اسلام پاشيدند قشون كه بي درنگ اسب میرانند به آن حوالي كه رسيدند، خارها به دست و پاي اسبان ايشان نشست و مدتي متحير بودند.» پس از اينكه شوشتر توسط سپاهيان اسلام محاصره گرديد، و اين محاصره به طول انجاميد، هرمزان از شهر بيرون تاخت و شجاعان و بزرگان عجم و شاهزادگان فارس حمله را آغاز كردند و جنگي سخت بين دو سپاه شروع شد، بطوري كه «تعداد زيادي از سپاه مسلمانان كشته شدند و مجزاه بن ثور و براءبن مالك از جمله كساني بودند كه هرمزان شخصا آنها را كشته بود.» در اين نبرد از ايرانيان هم هزار تن كشته شد و ششصد تن نيز اسير شدند كه ابوموسي آنها را پيش آورد و گردن زد. مسلمانان مدت درازي بر دروازه شوشتر ماندند و پارسيان را همچنان در محاصره داشتند و نزديك بود كه لشكريان عرب خسته شوند و دست از كار بكشند، تا اينكه يك روز مردي از بزرگان شوشتر بطور پنهاني از شهر بيرون آمد و نزد ابوموسي رفت و گفت اگر مرا به جان و مال و فرزند زينهار باشد، در گرفتن شهر تو را ياري كنم. ابوموسي او را زنهار داد. آن مرد كه سينه يا سيه نام داشت، گفت بايد نخست مردي از لشكريان خويش با من بفرستي تا او را به درون شهر برم و همه جا را به او نشان بدهم. «ابوموسي رو به لشكريان خود كرد و گفت كدام مرد جان خود را به خدا میفروشد و با اين مرد ايراني به جايي میرود كه من از هلاك و نابودي او در امان نيستم.» مردي از بني شيبان بنام اشرس بن عوف برخاست و با سينه از راه پنهان وارد شهر شد. سينه او را به خانه برد و عبايي بر او پوشيد و گفت اكنون بايد با من از خانه بيرون آيي و چنان وانمود كني، كه گويي يكي از چاكران من هستي. مرد چنان كرد و سينه او را در شهر گردانيد. حتي يك بار بر در كاخ هرمزان گذشتند و هرمزان را با تني چند از سرداران خود ديدند كه خادمان شمعي پيش روي آنها گرفته بودند. پس از آنكه شهر را گشتند، سينه، و اشرس را از همان راه زير زميني بيرون برد و پيش ابوموسي اشعري رفتند و اشرس آنچه ديده بود به او گفت و افزود كه دويست مرد را همراه من بفرست تا نگهبانان دروازه را بكشم و دروازه را بگشايم و تو با سپاه به ما بپيوندي. ابوموسي پس از شنيدن سخنان اشرس رو به سپاهيان خود كرد و گفت: چه كسي جان خود را در راه خدا میفروشد و با اشرس میرود؟ دويست مرد داوطلب شدند و همراه اشرس و سينه از همان راه زير زميني درون شهر رفتند، خود را به دروازة شهر رسانده، نگهبانان را كشتند و دروازه را گشودند. «ابن اثير در اين باره مینويسد: چون عده اي به درون شهر شدند، در آنجا تكبير گفتند و مسلمانان نيز از بيرون بانگ بر آوردند و درها را گشودند. مسلمانان چابكي و چالاكي نمودند و هر پيكارمندي را در خواب از پاي در آوردند و شهر را تسخير نمودند.» صاحب تذكره نيز میگويد : «آن شهر ارم مانند، لگد كوب سم ستوران غازيان گرديد.» و اما در اين گير و دار، هرمزان كه طعمة خيانت يكي از هموطنان خويش شده بود، با عده اي از ياران خود فرار كرد، و و در قلعه اي كه درون شهر بود ﴿قلعة سلاسل﴾ پناه گرفت و ابوموسي نيز وي را در قلعه به محاصره انداخت، تا توشه و آذوقة او تمام شود. چون عرصه بر هرمزان تنگ شد، به مسلمانان گفت هر چه میخواهيد بكنيد، من يكصد تير همراه خود دارم و به خدا تا يك تير داشته باشم به من دست نمیيابيد و تير من خطا نمیرود، براي شما چه فايده اي دارد كه يكصد نفر از شما را بكشم يا زخمي كنم، آنگاه مرا اسير كنيد. مسلمانان گفتند: چه میخواهي؟ هرمزان در پاسخ گفت: میخواهم به من قول دهيد كه حكم با عمر باشد و هر چه خواست دربارة من انجام دهد. پس از آنكه مسلمانان شرط هرمزان را پذيرفتند او تسليم و به نزد عمر فرستاده شد. آمده است، چون هرمزان را به نزد عمر بردند، عمر خواست او را بكشد. ولي در اين هنگام، هرمزان آب خواست و چون به او آب دادند از عمر خواست، تا آن آب را ننوشيده، او را نكشند. عمر پذيرفت، هرمزان آب را به زمين ريخت. عمر گفت: بار ديگر برايش آبي بياوريد و تشنگي و مرگ را با هم به وي نچشانيد. هرمزان گفت: مرا امان دادي. عمر گفت : دروغ میگويي. انس بن مالك به ميان آمد و گفت : راست میگويد اي سرور خداگرايان، تو او را امان دادي. اطرافيان نيز گفته هرمز را تصديق كردند. در اين هنگام عمر رو به هرمزان كرد و گفت: مرا فريفتي، به خدا فريفته نشوم، بلكه بايد اسلام آوري وگرنه تو را میكشم. هرمزان اسلام آورد، در مدينه اقامت گزيد و عمر او را در آن شهر خانه اي داد. اما داستان ديگري خلاف اين امر را بازگو میكند بطوري كه ابن خلدون میگويد: «احنف بن قيس عمر را گفت: ايرانيان تا پادشاهشان زنده است همواره شورش خواهند كرد، و از عمر اجازت خواست كه كار را يكسره كند ]هرمزان را بكشد[ و عمر اجازت داد.» در بيشتر منابع داستان اولي مورد تاييد قرار گرفته است بطوري كه میگويند، هرمزان پس از آنكه جان سالم بدر برد، آخرالامر مسلمان شد و او را به علي بخشيدند و او نيز او را آزاد كرد. علي دهي بنام ينبع در حوالي مدينه داشت كه هرمزان را جهت اداره آن به آنجا فرستاد و فرمود چون هرمزان حكومت كرده است، رويه امر و نهي و سياست رعايا و زارعين را خوب میداند. و هرمزان در آنجا بود تا اينكه ابولؤلؤ (يكي از اسراي عجم)، خليفه (عمر) را كشت و عبيد اله بن عمر نيز به بهانه اينكه، اين امر به تحريك هرمزان بوده است، وي را به قتل رساند.
- فتح شوشتر و جسد دانيال نبی
داستان ديگري كه در جريان فتح شوشتر ذكر میكنند، مساله پيدا شدن جسد دانيال نبي در اين شهر است. به طوري كه مینويسند، چون ابو موسي اشعري شوشتر را فتح كرد، جسدي همراه با كيسه اي پول در حوض آبي كه از مس ساخته شده بود پيدا كرد. وقتي علت اين امر را از مردم جويا شد، آنها پاسخ دادند، هركسي كه محتاج میشود، به اندازه نياز خود از آنها برمي دارد و چون مشكل وي رفع گرديد، پول را بر میگرداند. و اگر كسي قرض خود را ادا نكند، مريض میشود. ابو موسي اين قضيه را به اطلاع عمر رسانيد و عمر نيز در پاسخ نوشت، آن جسد دانيال نبي است. او را بيرون بياور، غسل ده و كفن بپوشان و بر او نماز بخوان و دفنش كن. همداني مورخ قرن ششم هجري در اين باره مینويسد: «جسد دانيال به تستر بود. اهل شوش را قحط فرا رسيد، جسد دانيال بخواستند. ايشان تابوت را به شوش فرستادند تا قحط برفت. تابوت را پنهان كردند در قعر دريا و سوگند خوردند پيران شوش كه تابوت در اين شهر نيست. پس مردم شوشتر از كودكان بپرسيدند. كودكان دليلي كردند بر تابوت، پس عادت افتاد در آن شهر، گواهي كودكان شنوند.»
- تاريخ فتح شوشتر
در خصوص تاريخ فتح شوشتر بين مورخين اتفاق نظر وجود ندارد، بطوري كه عده اي تاريخ فتح اين شهر را سال ۱۷ ه.ق و برخي سال ۱۹ ه.ق و عده اي ديگر نيز سال ۲۰ ه.ق نوشته اند. به هر حال پس از اينكه شوشتر فتح شد، ميان اهل بصره و كوفه كه در فتح شهر شركت داشتند، نزاعي برخاست. اهل كوفه گفتند، شوشتر جزء كوفه است و مردم بصره مدعي بودند كه جزء بصره میباشد. لذا براي مشخص نمودن موضوع نزد خليفه ثاني (عمر) رفتند و خليفه آن را جزء بصره قرار داد، زيرا به بصره نزديك تر بود. شوشتر پس از اينكه توسط مسلمانان فتح شد به عنوان يكي از پايگاههاي مهم آنان در ميان ساير فتوحات جديد قرار گرفت. خصوصا اينكه اين شهر از نظر علمي و فرهنگي و نشر معارف اسلامي به مرحله اي رسيد كه همواره مورد توجه خلفاي راشدين بود. هندو شاه نخجواني مینويسد: «قرآني كه خون عثمان بر آن چكيده در خوزستان است، به ظاهر در شوشتر، در خلوت خانه شيخ بزرگوار قطب وقت سهل بن عبد الله تستري در بقعه اي كه به كوشك سهل معروف است.»
مطالب مشابه :
نام جاهای دیدنی خوزستان
شوش از جمله شهرهای مهم استان خوزستان است که در 118 كیلومتری شمال اهواز واقع شده است.
شوشتر
دیدنی های خوزستان - شوشتر - Welcome to Khozestan Weblog - دیدنی های خوزستان
همسایه ها
خوزستان امروز - همسایه ها - نوشته های یک خوزستانی
منطقه گردشگری رباط یکی از زیباترین روستاهای خوزستان
اخبار خوزستان - منطقه گردشگری رباط یکی از زیباترین روستاهای خوزستان -
پیش شماره ها و کدتلفن استان خوزستان کد جدید استان 061
همه چیز - پیش شماره ها و کدتلفن استان خوزستان کد جدید استان 061 118- سايتهاي آموزش
اخبار هواشناسی استان
اخبار خوزستان پیرو اطلاعیه روز گذشته به شماره 118 کماکان منبع تولید گرد و خاک بر روی کشور
کتاب ذبیح الله نوشته اقبال سحر در کتابخانه رفیع شهر هویزه نقد و بررسی شد
امورفرهنگی کتابخانه های عمومی خوزستان - کتاب ذبیح الله نوشته اقبال سحر در کتابخانه رفیع شهر
خوزستان -
کهن دژ 2 - خوزستان - - استان خوزستان با مساحتی حدود 64236 کیلومتر مربع ، بین چهل و هفت درجه و
پیشینه خوزستان وظلم به بختیاریها
ســرزمــیــــن مــا - پیشینه خوزستان وظلم به بختیاریها - نشریه پژوهشی تاریخ و فرهنگ سرزمین
پاسخ به یک سوال...
دانشجو معلمان خوزستان - پاسخ به یک سوال - - دانشجو معلمان خوزستان
برچسب :
118 خوزستان