چهار شنبه 22 بهمن
عبدالنبي زارع(عارف):
نه خر دارم كه بندم بار و بنديل
نه زنبورم كه برگردم به قنديل
شدم شهردار زنجان چون برايم
خريده چار كفش و پنج زنبيل
*منظور شاعر فكر كنم شردار زنجان! بوده چون شهردار كه از وزن خارجه(وبلاگچي)
رحيم پيمان:
انجمن تعظيل و من خوب استراحت مي كنم
ذهن خود را از شعور و شعر راحت مي كنم
مي روم قدري شعار انقلابي مي دهم
در خيابان هم كمي سير و سياحت مي كنم
***
زدم زور و بيامد از درونم
به جاي شعر مشتي خرده آجيل
به جان تو فهندژ چاره اي نيست
به جز اين كه بگويم اين اباطيل
علیرضاحميدي:
همه داد و فغان از گرد و خاك است
حساب ما و لرها جمله پاك است
جواب اقتراحت را در اين خاك
فرستادم ولي با چشم نمناك
علي اصغر نجفي(اغو):
كجا دارم برم غير از بيابون؟
حالا كه من شدم ايلون و ويلون
همين كه محفل ما ميشه تعطيل
خود ما هم مي شيم سر در گريبون
عبدالمحمد صفا زاده:
كجا ما بار و بنديلي ببنديم؟
به وضع و حال خود بايد بخنديم
سي و اندي گذشت از رفتن ديو
عجب چاهي براي خود بكنديم
كنون كه انجمن تعطيل باشد
به حكمت اي اسد ما پاي بنديم
اقتراح:این هفته هم مصرع اقتراح از طریق پیامک برای اعضا فرستاده شد که جواب های رسیده در این جا آورده می شود:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من // جليل صفر بيگي
رحيم پيمان:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
بيمارم و چون سنگ شده پشكل من
هدايت الله تهراني نوبندگاني:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
از جور و غم زمانه اوو شد دل من
بهنام زارع:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
بازيچه ي اي بچه گدو شد دل من
روح الله همت:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
با آمدنت زياد شد مشكل من
علي اصغر نجفي(اغو):
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
اما چكنم كه حل نشد مشكل من
ناصر زارعي (دايي ناصر):
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
آخرش نفهميدم چطو شد دل من
زهرا جعفري:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
با گفتن يك الوو ولو شد دل من
اكبر اكبر پور:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
جز خون جگر هيچ نشد حاصل من
حسن دانا:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
ناديدن روي دوستان مشكل من
كمال سام:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
در دايره عشق ولو شد دل من
شهدخت شهد خت روستا:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
از ماه بپرسيد چطو شد دل من
پور شيراز:
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
تا چشم به هم زدي ولو شد دل من حميدي:
مقدور مرا چو نيست تجديد فراش
يك عمر فقط كهنه و نو شد دل من
نمن براي خالي نبودن عريضه:
ابوالقاسم صلح جو (پيرسوك):
1-چون"طولِ" زندگی ام، "عرضی" نداشت، مُردم.
2-با کمپوت "گلابی"، به ملاقات خودم می روم.
3-سدّ راه شدم، آبرویش می خواست برود!
4-پول"نفت" ام را، برای کپسول گاز دادم!
5-خفه شده بود، هُل اش دادم. (کژتابی)
6-برای برداشتنِ گامی بلند، خشتک اش "تاب" نیآورد.
7-تیاتری بود، کولی بتزی در می آورد.
8-توبه هایش را، سرِ من شکست.
9-در زندان بود که خستگی ام، "در رفت".
10-"دنیا را طلاق داده بود"، تا "هستی" را صیغه کند.
11-چون قیافه اش "داد" می زد، قاضی"گوشش را گرفت". (کژتابی)
12-روز ها کاسب ام وشب ها، زن ام"دخل" ام را در می آورد.
13-خطّ فکری ام، آن طرف دنیا هم ایستگاه دارد.
14-زانویم که آب آورد، به گلدان بفرما زدم.
15-جرّاح مغز، "فرق" ام را با شانه باز کرد.
16-مهرۀ سوخته را، "پیچاندم".
17-امروزه سکوت های کشدار را، زیپ دار می کنند.
18-شاهد "خاموش"، هیچگاه شهادت "روشن" نمی دهد.
19-خانۀ آخرت ام را بر اساس مقرّرات نظام مهندسی، ساخته ام.
20-تو مامِلِی دبّه، دبّه دروُردَم.
21-بَرِی داچی شوتُم، شافتَک زدم.
22-چوقِ نَدونَم کاریامِ، دادَم ریشمیز خورد!
23-بُ صِدُی قُرّه تِراق، از خُو جغیدُم تو بیداری!
24-بُرِی مِری یِیکُلونِ غُنچِه دوسی گُندِه سَنیم، کولوک اِسِدَم!
25-چیشام بُر نَمداد، عینکُمِ تو اُو نَرگِسی خُسُندَم.
چم واژه های شیرازی :
قرّه تراق = رعد و برق
ریشمیز = موریانه
جغیدم = پریدم ، جهیدم
بُر نمداد = ضعیف بود
نرگسی = نوعی هویج زرد رنگ
غنچه دوسی = خواهر شوهرِ شوهر نکرده
کولوک = ظزفی سفالی برای ترشی انداختن
گُنده سنی = لندهور، آدم گنده
محمد جاويد:
اندر حکایت مصیبت خوزستان:
فریاد که از گرانی پنچر شده ایم
صد وعده ز سوی دولت از بر شده ایم
کمبود و گرانی و تورم به کنار
ای وای که باز خاک بر سر شده ایم
***
احمدي نژاد در مسجد المهدي دولت آباد:
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﻨﺎﻧﻢ ﺍﻏﺮﺍﻕ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ:
نه در تو ذره ای اغراق دیدیم
نه حتی گفته ای اوراق دیدیم
خدا خیرت دهد چون از جنابت
همیشه وعده های چاق دیدیم
ز سوی دولت پاک و نجیبت
همه در حق خود ارفاق دیدیم
همیشه كيسه كيسه سیب زمینی
برای بخشش و انفاق دیدیم
در این مدت دروغ و حرف بی خود
برای تو و تیمت شاق دیدیم
تمام هشت سال ِ خدمت تو
فقط یک سارق قالپاق دیدیم
تمام دولتت را خوب گشتیم
کجا یک آدم قالتاق دیدیم؟
برای رفت و آمد های سالم
همیشه طرح زوج و تاق دیدیم
مثال راستگویی همچو محمود
نه در انجم نه در آفاق دیدیم
بگو اما تمام مردمان را
چرا در حال استفراغ دیدیم؟!
خارج از گود:
در پنجشنه هفته ي گذشته (16 بهمن )ابه دعوت يدالله محمودي مسئول انجمن شعر زرقان تعدادي از اعضاي انجمن طنز فارس در دومين شب شعر طنز اين شهرستان كه در سالن شهرداري اين شهر برگزار شد شركت كردند .در اين شب طنز اسدالله فهندژ،محمد جاويد،ناصر زارعي ،علي اصغر نجفي،عليرضا صائب،بيژن چرامكاني،سعيد تاتينا،عبدالرضا قيصري،روح الله همت،علي فروزانفر طنز خواني كردند كه با استقبال حاضرين مواجه شد.
در اين جا، جا دارد از يدالله محمودي كه خود عضو انجمن طنز فارس است در برپايي شبهاي طنز زرقان و معرفي انجمن طنز فارس در آن شهرستان تشكر ويژه شود
مطالب مشابه :
دوره آشنایی با تکنیکهای مهندسی ژنتیک
این کارگاه از سری کارگاههای برنامهريزي شده توسط شرکت دانا ژن پژوه شركت كننده در ژن
چهار شنبه 22 بهمن
آرش فرهنگ پژوه. دانا: يك عمر فقط اصغر نجفي،عليرضا صائب،بيژن چرامكاني،سعيد تاتينا
برچسب :
شركت دانا ژن پژوه