خلاصه کتاب روشهای تحقیق در علوم اجتماعی نوشته ارل ببی ترجمه دکتر رضا فاضل - بخش دوم
ـ علم کاری است بس سترگ که به کشف امور اختصاص دارد. اما مهم این نیست که چه چیز را میخواهید کشف کنید، مهم این است که برای این کار راههای زیادی وجود دارد.
ـ طرح تحقیق، دربرگیرنده برنامهریزی برای پژوهش علمی است یعنی راهبردی را برای کشف چیزی طراحی میکند. هر طرح تحقیق دو جنبه دارد:
1- محقق باید دقیقاً مشخص کند چه چیز را میخواهد کشف کند.
2- محقق باید بهترین راه را برای اجرای طرح تعیین کند.
ـ سه نوع از متداولترین و مفیدترین هدفهای تحقیق عبارتند از:
1-کاوش
2- توصیف
3- تبیین
ـ بررسی جداگانه هدفها از آن رو مفید است که هر یک از آنها برای جنبههای دیگر طرح تحقیق معانی و مفاهیم متفاوتی دارد.
ـ تحقیق اجتماعی بیشتر برای کاوش درباره یک موضوع یا آشنایی اولیه با آن موضوع صورت میگیرد.
ـ گاهی اوقات تحقیق کاوشی با استفاده از «گروههای کانونی» یا بحثهای هدایتشده در گروههای کوچک دنبال میشود. این شیوه غالباً در تحقیقات مربوط به بازار مورد استفاده قرار میگیرد.
ـ مطالعات کاوشی عموماً برای سه منظور صورت میپذیرد:
1-برای ارضای حس کنجکاوی و علاقه محقق به دانستن بیشتر.
2-برای آزمودن امکان عملی بودن مطالعهای گستردهتر.
3-برای ایجاد روشهایی که در مطالعه آتی به کار گرفته میشوند.
ـ محققانی که کار را با نظریههای قیاسی شروع میکنند، متغیرهای اصلی را پیشاپیش معین میکنند.
ـ در تحققات علوماجتماعی، مطالعات کاوشی اهمیت زیادی دارند. اینگونه مطالعات زمانی از اهمیت بیشتری برخوردار میشوند که محقق زمینه جدیدی را آغاز میکند و آنها تقریباً همیشه پیشنهای جدیدی درباره موضوع تحقیق به دست میدهند. مطالعات کاوشی منبعی برای نظریه مبنا نیز به شمار میروند. نقص عمده مطالعات کاوشی این است که چنین بررسیهایی بندرت جوابهای رضایتبخشی به سوالهای تحقیق میدهند، اگر چه آنها به جوابها اشاره میکنند و میتوانند درباره روشهای تحقیق بینشهایی پدید آورند که محقق را به جوابهای قطعی رهنون شوند.
ـ یکی از مقاصد عمده بسیاری از مطالعات در علوماجتماعی توصیف موقعیتها و رویدادها است. سرشماری نمونهای عالی از تحقیق توصیفی است. هدف سرشماری عبارت است از توصیف دقیق و صریح طیف وسیعی از ویژگیهای جمعیت و نیز جمعیتهای مناطق کوچکتر از قبیل استانها و ولایات.
ـ هدف اصلی بسیاری از مطالعات کیفی، توصیف است.
ـ گزارش نیات رأیدهندگان از دادن رأی یک فعالیت توصیفی است، اما گزارش اینکه «چرا» عدهای از مردم میخواهند به نامزد «الف» و عدهای یگر به نامزد «ب» رأی دهند فعالیتی تبیینی است.
ـ واحدهای تحلیل آن چیزهایی هستند که ما برای توصیف خلاصهای از اینگونه واحدها و تبیین تفاوتها میان این واحدها به بررسی آنها میپردازیم. تکتک انسانها معمولیترین واحدهای تحلیل برای تحقیق علمی در علوماجتماعی میباشند.
ـ هدف آن دسته از مطالعات توصیفی که واحدهای تحلیل آن افراد هستند عموماً توصیف جمعیتی است که آن افراد را تشکیل میدهد در حالی که هدف مطالعات تبیینی عبارت است از کشف پویاییهایی که درون آن جمعیت عمل میکنند.
ـ گروههای اجتماعی خود نیز ممکن است واحدهای تحلیل تحقیق علمی اجتماعی باشند. توجه داشته باشید که مطالعه گروهها با مطالعه افراد در یک گروه متفاوت است.
ـ سازمانهای رسمی اجتماعی نیز واحدهای تحلیل تحقیق اجتماعی میباشند.
ـ در برخی از بررسیها، بیش از یک واحد تحلیل را میتوان توصیف یا تبیین کرد. در این مورد، محقق باید پیشبینی کند که درخصوص کدام یک از واحدهای تحلیل چه نتایجی را میخواهد به دست آورد.
ـ یکی دیگر از واحدهای تحلیل، فرآوردههای اجتماعی یا هر محصول از وجودهای اجتماعی یا رفتار آنهاست. یک طبقه از فرآوردههای مشتملند بر اشیاء محسوس از قبیل کتابها، شعرها، نقاشیها، اتومبیلها، ساختمانها، آوازها، ظروف سفالین، لطیفهها، عذرهای دانشجویان برای شرکت نکردن در امتحانات و گفتمانهای علمی.
ـ کنشهای متقابل اجتماعی طبقه دیگری از فرآوردههایی را تشکیل میدهند که برای تحقیق علمی اجتماعی مناسبند.
ـ روزنبرگ از واحدهای تحلیل فردی، گروهی، سازمانی، نهادی، قضایی، فرهنگی و جامعتی سخن به میان میآورد.
ـ جان و لین لافلند از اعمال، پاره ماجراها، رویاروییها، نقشها، ارتباطها، گروهها، سازمانها، سکونتگاهها، دنیاهای اجتماعی، سبکهای زندگی و خردهفرهنگها به منزله واحدهای مناسب برای مطالعه سخن میگویند.
ـ اشتباه زیستبومی عبارتست از نتیجهگیری درباره افراد براساس مشاهده صرف گروهها. اگر چه ممکن است الگوهای مشاهده شده در میان متغیرها درست و معتبر باشند، خطر در عرضه کردن فرضیههای بیمورد و غیرموجه درباره علت آن الگوهاست، فرضیههایی درباره افرادی که گروهها را تشکیل میدهند.
ـ «کاهشگرایی» یعنی دیدن یا تبیین هر چیز بر حسب مفاهیم محدود و خاص. کاهشگرایی، مانند اشتباه زیستبومی، وقتی رخ میدهد که واحدهای تحلیل نامناسب را انتخاب کنیم.
ـ هرگاه یکایک افراد واحدهای تحلیل باشند ما غالباً به تفحص «جهتگیریها» یعنی نگرشها، اعتقادات، خصوصیات فردی، تعصبات، استعدادها و... میپردازیم. جهتگیریها عبارتند از تمایلات، گرایشها یا رجحانهای کلی. گروههای اجتماعی و سازمانهای رسمی را به همین نحو میتوان بر حسب هدفها، خطمشیها، مقررات یا روشهای اجرا، یا بر حسب جهتگیریهای جمعی اعضای آنها مشخص نمود.
ـ زمان بر تعمیمپذیری یافتههای تحقیق اثر میگذارد.
ـ انواع تحقیق از لحاظ زمان:
1-مطالعات مقطعی
2-مطالعات طولی
ـ بسیاری از طرحهای تحقیق را با ایجاد مقطعی از پدیدهای در یک زمان و تحلیل دقیق آن «مقطع» برای مطالعه طراحی میکنند. غالب مطالعات اکتشافی و توصیفی مقطعی هستند مانند سرشماریها. بسیاری از مطالعات تبیینی نیز بطور مقطعی انجام میگیرد.
ـ بررسیهای مبتنی بر مطالعه مقطعی تبیینی یک شکل ذاتی دارند. هر چند اینگونه بررسیها معمولاً به منظور شناخت فرایندهایی علّی که در طول زمان رخ میدهند صورت میگیرند، نتایج آنها مبتنی بر مشاهداتی است که فقط در یک زمان صورت گرفتهاند.
ـ مطالعات طولی جهت مشاهدات در درازمدت طراحی میشوند. اکثر طرحهای تحقیقی میدانی که مستلزم مشاهده مستقیم و شاید مصاحبههای عمقی هستند، مطالعات طولی به شمار میآیند.
ـ مطالعات طولی دارای سه نوع ویژه میباشد:
1-روندپژوهی: هرگاه تغییرات کل یک جمعیت را در طول زمان مطالعه میکنیم، سرگرم روندپژوهشی هستیم.
2-بررسیهای گروههای همسال: هرگاه تغییرات جمعیتهای فرعی نسبتاً خاص یا گروههای همسال را در طول زمان بررسی کنیم، به بررسی گروه همسال میپردازیم.
3- بررسیهای میزگردی (پنل): بررسیهای میزگردی هر چند با روندپژوهی و بررسیهای گروهی همسال مشابهند، مجموعه یکسانی از مردمان را در هر زمان مورد بررسی قرار میدهند.
ـ بررسی میزگردی تصویر کاملی از تغییرات یک متغیر در گروه را بدست میدهد ولی مطالعه گروههای همسان و روند پژوهی فقط تغییرات خالص را آشکار میسازد.
ـ بررسیهای میزگردی که جامعترین دادهها را درباره تغییرات در طول زمان عرضه میکنند با مسئله «کاهش تدریجی آزمودنیها در میزگرد» روبرو هستند.
ـ اگر تحقیقی با ساختار نه چندان محکم از قبیل مصاحبههای باز اجرا شود بخش مهمی از تحقیق مستلزم کشف ابعاد مختلف، جنبهها یا تفاوتهای ظریف بین مفاهیم خواهد بود.
ـ تحقیقات پیمایشی برای مطالعه افکار عمومی مناسبترند.
ـ در بهترین طرح تحقیق، معمولاً بیش از یک روش مورد استفاده قرار میگیرد و از نقاط قوت مختلف آنها بهرهبرداری میشود.
ـ تصمیمگیری درباره جمعیت و نمونهگیری با تصمیمگیری درباره روش تحقیقی که باید به کار برده شود ارتباط دارد. در حالی که شیوههای نمونهگیری احتمالی برای پیمایش گسترده و تحلیل محتوا مناسبند، محقق میدانی تنها به خبر رسانهایی نیاز دارد که تصویر متعادلی از موقعیت مورد مطالعه به دست دهند، در تحقیق آزمایشی نیز آزمایشگر آزمودنیها را به دو گروه آزمایشی و گروه کنترل تقسیم و پس از آزمایش، آنان را با هم مقایسه میکند.
ـ مرحله پردازش دادهها برای پیمایش معمولاً مستلزم طبقهبندی (کدگذاری) جوابها و انتقال آنها به رایانه است.
ـ طرح تحقیق عبارت است از فرایند محدود و متمرکز کردن دید محقق برای مقاصد یک تحقیق خاص.
ـ در طراحی هر برنامه تحقیق محقق باید با ارزیابی سه مورد کار خود را آغاز نماید:
1-علایق خود
2-تواناییهای خود
3- منابع موجود.
ـ استفاده از چندین روش تحقیق مختلف برای آزمودن یافتههای یکسان را گاهی «سهسویگی» مینامند و محقق همیشه باید آن را به منزله یک راهبرد گرانقدر در نظر داشته باشد. از آنجا که هر روش تحقیق نقاط قوت و ضعف خاصی دارد، همواره این خطر وجود دارد که روش تحقیق دریافتههای تحقیق اثر گذارد. اگر محقق بخواهد که تحقیق از هر جهت با موضوع مربوط باشد، باید در طرح تحقیق خود بیش از یک روش تحقیق را بیاورد.
ـ اجزاء متشکله طرح پیشنهادی تحقیق:
1-مسئله یا هدف
2- آثار مکتوب
3- آزمودنیهای تحقیق
4- سنجش
5- روش جمعآوری دادهها
6- تحلیل
7- جدول زمانی
8- بودجه
فصل پنجم:
ـ سنجش به معنای مشاهدات دقیق و سنجیده دنیای واقعی برای توصیف اشیاء و رویدادها بر حسب صفاتی است که یک متغیر را تشکیل میدهند.
ـ اصطلاحاتی که با مفاهیم ذهنهای جداگانه ما مرتبطند این امکان را برایمان فراهم میسازند که درباره منظورمان از این اصطلاحات با یکدیگر ارتباط و در نهایت توافق برقرار کنیم. فرایند رسیدن به توافق را «مفهومسازی» و نتیجه آن را «مفهوم» مینامند.
ـ آبراهام کاپلان سه دسته از چیزهایی را که دانشمندان میسنجند را از هم تفکیک کرده است. دسته نخست چیزهایی هستند که « بطور مستقیم قابل مشاهدهاند». چیزهایی مانند رنگ سیب یا خانههایی که برای پاسخ دادن به سوالهای یک پرسشنامه در مقابل سوالها قرار داده شدهاند و ما به سادگی و مستقیماً میتوانیم آنها را مشاهده کنیم. دوم چیزهایی هستند که «بطور غیرمستقیم قابل مشاهدهاند». این چیزها نسبتاً نامحسوستر، پیچیدهتر یا مشاهدات غیرمستقیم به شمار میروند. در پرسشنامهای، با نگاه کردن به علامتی که یک پاسخگو در کنار صفت «مونث» قرار داده است بطور غیرمستقیم جنسیت آن شخص را مشاهده میکنیم. کتابهای تاریخ یا صورتجلسههای اعضای هیأت مدیره یک شرکت، مشاهدات غیرمستقیمی را درباره اقدامات اجتماعی گذشته به دست میدهند. دسته سوم سازههاست. «سازهها» آفریدههای نظری مبتنی بر مشاهداتند، اما نمی توان آنها را بطور مستقیم یا غیرمستقیم مشاهده کرد. بهرههوشی (IQ) نمونهای مناسب برای این مورد است. بهرههوشی از مشاهده جوابهایی که در یک آزمون بهرههوشی به تعداد زیادی از سوالها داده شده است از طریق ریاضی ساخته میشود. کاپلان، «مفهوم» را «خانواده پنداشتها» تعریف میکند. به نظر او هر مفهوم یک سازه است.
ـ ارتباطات روزمره معمولاً از طریق نظامی از توافقهای کلی و مبهم درباره استفاده از اصطلاحات صورت میگیرد.
ـ کاترین مارشال و گرچن راسمن از «قیف مفهومی» سخن به میان آرودهاند. منظور آنان از قیف مفهومی آن است که علاقه ذاتی محقق بیشازپیش بر چیزی متمرکز شود. از دیدگاه آنها، محققی که علاقمند به مطالعه درباره موضوع «فعالیت اجتماعی» است، ذهن خود را از طریق «قیف مفهومی» بر افرادی که خود را متعهد به دادن اختیار و دگرگون ساختن جامعه میدانند و همچنین بر کشف فرایند تمرکز ذهن خواهناخواه با زبانی که به کار میبریم پیوند دارد.
ـ حاصل فرایند مفهومسازی عبارت است از تعیین یک یا چند شاخص از آنچه در ذهن خود داریم، شاخصی که حضور داشتن یا حضور نداشتن مفهومی را که سرگرم مطالعه آنیم نشان میدهد.
ـ وجه یا جنبهای قابل تشخیص از یک مفهوم را «بعد» میگوییم.
ـ مفهومسازی مستلزم مشخص ساختن ابعاد و تعیین شاخصهای گوناگون برای هر یک از ابعاد موضوع میباشد.
ـ «تعویضپذیری» شاخصها بدان معناست که اگر چندین شاخص مختلف، تا حدی، معرف یک مفهوم باشند، آنگاه همه آنها به همان شیوهای عمل خواهند کرد که آن مفهوم عمل میکند، مشروط بر اینکه آن مفهوم واقعی و قابل مشاهده باشد.
ـ مفاهیم از تصاویر ذهنیای (پنداشتهایی) مشتق میشوند که مجموعههایی از مشاهدات و تجربههای مظاهر مرتبط را جمعبندی میکنند.
ـ ما از مشاهدات واقعی، خلاصههای مفهومی ایجاد میکنیم چون خلاصه کار ما را آسان میسازد. آنها کار را چندان ساده و بیدردسر میکنند که به این فکر میافتیم که واقعی هستند. واقعی انگاشتن چیزهایی که واقعی نیستند، «چیزانگاری» نامیده میشود و در زندگی روزمره، چیزانگاری مفاهیم امری کاملاً متداول است.
ـ طرح و اجرای تحقیق اجتماعی ما را ملزم میسازد که ابهامهای مربوط به مفاهیم و واقعیت را روشن سازیم. برای این منظور، منطقدان و دانشمندان بین سه نوع تعریف تمایز قائل شدهاند: «واقعی»، «اسمی»، «عملیاتی». مورد نخست، چیزانگاری اصطلاحات را منعکس میکند. مشخص ساختن مفاهیم تحقیق علمی منوط به تعریف اسمی و عملیاتی است. در گیرودار عدم توافق و ابهام بر سر معانی واقعی هر اصطلاح، میتوانیم برای هدفهای هر پژوهش یک تعریف عملی را بیان کنیم.
ـ همپل: طبق منطق سنتی، یک تعریف «واقعی» نیست که معنای اصطلاحی را تعیین کند، بلکه «ماهیت اساسی» یا «صفات اساسی» موجودی را بیان میکند. اما تصور «ماهیت اساسی» چنان مبهم است که باعث میشود این ویژگی برای اجرای یک تحقیق محکم و استوار از هیز انتفاع خارج شود.
ـ تعریف «اسمی» تعریفی است که برای یک اصطلاح به کار میرود.
ـ روشنساختن مفاهیم در تحقیق اجتماعی فرایندی مداوم است. در برخی از شکلهای تحقیق کیفی، مشخص کردن مفهوم عامل اصلی جمعآوری دادههاست.
ـ کویل: درک یک متن از طریق فرایندی صورت میگیرد که در آن معنای اجزاء جداگانه به وسیله معانی کل متن آن طور که پیشبینی شده است تعیین میشود. تعیین دقیقتر معانی اجزاء جداگانه ممکن است سرانجام معنایی را که در اصل در تمامیت متن پیشبینی شده است تغییر دهد که بازهم برمعنای اجزاء جداگانه تاثیر میگذارد.
ـ بهتر است مفهومسازی ابتدایی را در پژوهشهایی از قبیل پیمایش و آزمایش که از روشهای تحقیق ساختمند به شمار میروند مورد بررسی قرار دهیم. مشخص کردن تعاریف اسمی، اگر چه محور راهبرد مشاهدهای ما را تشکیل میدهد، اجازه مشاهده را به ما نمیدهد. در گام بعدی، باید دقیقاً آنچه را میخواهیم مشاهده کنیم، نحوه مشاهده و تفسیرهایی را که میخواهیم برای مشاهدات گوناگون انجام دهیم مشخص سازیم. همه این کارها را «تعریف عملیاتی» مفهوم مینامند. تعریفی که دقیقاً نحوه سنجش مفهوم را موبهمو توضیح میدهد. به عبارت روشنتر، تعرف عملیاتی توصیف «عملیاتی» است که در سنجش مفهوم بکار گرفته خواهد شد.
ـ مفهومسازی تعریف اسمی تعریف عملیاتی سنجش در دنیای واقعی
ـ هنگامی که محققان به سودمندی مفهومسازی و عملیاتسازی یک مفهوم خاص پی ببرند، به احتمال زیاد آن را به کار میگیرند و همین امر موجب میشود که مفاهیم دارای تعریف استاندارد شوند.
ـ دو هدف کلی تحقیق عبارتند از «توصیف» و «تبیین».
ـ الگوهای پایداری از روابط در زندگی اجتماعی انسان وجود دارند که منتج به یافتههای تحقیقاتی پایداری میشوند اما اینگونه پایداری در موقعیت توصیفی ظاهر نمیشود. هرگاه تعریف تغییر کنند، در نتیجهگیریهای توصیفی ضرورتاً تغییر حاصل میشود.
ـ سنجشها را میتوان با درجات مختلف صراحت که نشاندهنده ظرافت تمایزهای میان صفاتی است که یک متغیر را تشکیل میدهند، انجام داد. شناخت میزان صراحت مورد نیاز تاحدی عملیاتسازی را هدایت میکند.
ـ صراحت و دقت از کیفیتهای بسیار مهم سنجش در تحقیق است.
ـ «قابلیت اعتماد» عبارت است از اینکه با هر روش خاصی، هرگاه چندینبار در مورد موضوع واحدی سنجش انجام دادیم، هربار به نتیجه یکسانی دست یابیم.
ـ قابلیت اعتماد تضمینکننده دقت نیست.
ـ هرگاه فقط یک مشاهدهگر منبع اطلاعات باشد، باید در مورد قابلیت اعتماد مشاهده شک کرد، زیرا در برابر تاثیری که ذهنیت آن مشاهدهگر در مشاهداتش میگذارد، عامل محافظی نداریم.
ـ شیوههای بالا بردن قابلیت اعتماد:
1- روش آزمونـآزمون مجدد: گاه بهتر است که هر سنجش را بیشتر از یکبار انجام دهید. اگر انتظار دارید که اطلاعات تغییر کنند، باید هر دو بار انتظار یک پاسخ را داشته باشید. اگر جوابها تغییر کرد، ممکن است روش سنجش قابل اعتماد نباشد.
2- روش دونیمگری: هر مفهوم حساس و بغرنج اجتماعی از قبیل تعصب، بیگانگی یا طبقهبندی اجتماعی را دوبار بسنجیم یعنی سوالات را به دو قسمت تقسیم نموده و مورد پرسش قرار دهیم. (این بحث با تعویضپذیری شاخصها مشابه است.)
3- استفاده از سنجههای تثبیت شده: راه دیگر برای قابلیت اعتماد در بدست آوردن اطلاعات از مردم عبارت است از استفاده از سنجههایی که قابلیت اعتماد آنها در تحقیقات گذشته به اثبات رسیده باشد.
4- آموزش و پایین آوردن خطای دستیاران محقق.
ـ چند معیار برای اعتبار سنجشها وجود دارد:
1- اعتبار ظاهری: اعتبار بر پایه توافقهای مشترک یا دستگاههای رسمی مثل مراکز سرشماری.
2- اعتبار مرتبط با معیار که گاهی اوقات به آن اعتبار پیشبینانه نیز میگویند و مبتنی بر نوعی معیار بیرونی است. مثلاً اعتبار اعضای هیئت مدیره دانشگاه بر توانایی آن در پیشبینی موفقیت دانشجویان استوار است.
3- اعتبار سازهای که بر روابط میان متغیرها استوار است. با آزمونهای اعتبار سازهای بدون به دست دادن دلیل قاطع، وزنی از شواهد را ارائه میدهد که آیا سنجه شما کیفیتی را که میخواهید بسنجید خوب میسنجد یا خیر.
4- اعتبار محتوا: به این مطلب اشاره دارد که یک سنجه تا چه میزان طیفی از فضاهایی را که در مفهوم گنجانده شده است در بر میگیرد.
ـ محققان درصد کشف انگیزههایی هستند که کنشگران اجتماعی خود از آنها آگاه نیستند.
ـ محققان اجتماعی باید هم به همکاران و هم به آزمودنیهای خود به منزله منابع و سرچشمههای توافق بر سر مفیدترین معناها و سنجشهای مفاهیمی که بررسی میکنند بنگرند. گاهی یک منبع مفیدتر بود و گاهی منبع دیکر. نباید هیچ یک را نادیده گرفت.
ـ متخصصان روششناسی مردمی در تلاش برای شناخت روش متداولی که مردم بدان وسیله دنیای خود را مفهومسازی و درک میکنند، همه دانشوران اجتماعی را به ادای احترام بیشتر به فرآیندهای طبیعی اجتماعی ترغیب کردهاند. رفتاری که از نظر الگوی تبیینی دانشمند ممکن است غیرعقلانی به نظر آید، وقتی که از نظر کنشگر نگریسه شود، ممکن است معنای منطقی بدهد.
ـ تعاریف عملیاتی و سنجشهای قابلاعتماد غالباً پربار بودن معنای این مفاهیم را میزداید.
ـ تنها توجیه برای دادن معنای خاص به یک مفهوم، سودمندی آن است.
ـ درکل اعتبار به این نکته اطلاق میشود که یک سنجش معیّن دادههایی فراهم آورد که با معانی عموماً پذیرفته شده مفهومی خاص مرتبط باشد.
فصل ششم:
ـ مفهومسازی پالایش و مشخص کردن مفاهیم مجرد است و «عملیاتی کردن» همانا پروردن طرح عمل مشخص (عملیات) تحقیق است که منجر به مشاهدات تجربی خواهد شد و این مشاهدات تجربی نماینده آن مفاهیم در دنیای واقعی است.
ـ در عملیاتیکردن هر مفهومی، محقق باید دامنه تغییرات مورد علاقه خود را در تحقیق مشخص کند.
ـ توزیع مورد انتظار صفتهایی که میان آزمودنیهای محقق وجود دارند باید در تصمیم محقق درباره دامنه تغییرات تاثیر داشته باشد.
ـ نتیجه صراحت در عملیاتسازی آن است که محقق میان صفات گوناگونی که متغیر معینی را تشکیل میدهند بخوبی تمایز قائل شود.
ـ در جریان تحلیل دادهها، همواره میتوانید صفات صریح را در مقولههای کلی ترکیب کنید، اما در هنگام مشاهده و سنجش هرگونه تغییراتی را که یک کاسه کردهاید هرگز نمیتوانید از هم جدا کنید.
ـ صفت، مشخصه یا کیفیت چیزی است. متغیرها مجموعههای منطقی صفات هستند. فرایندهای مفهومسازی و عملیات سازی را میتوان مشخص کردن متغیرها و صفات تشکیل دهنده آنها انگاشت.
ـ هر متغیری باید دارای دو کیفیت مهم باشد. نخست صفاتی که آن را تشکیل میدهند باید «فراگیر» باشند. برای آنکه متغیر در تحقیق قابل استفاده باشد، باید محقق بتواند هر مشاهده را بر حسب یکی از صفاتی که متغیر را تشکیل میدهد طبقهبندی میکند. دوم اینکه صفاتی که هر متغیر را تشکیل میدهند باید «مانعهالجمع» باشند. باید بتوان هر مشاهده را بر حسب یک و فقط یک صفت طبقهبندی کرد.
ـ چهار سطح سنجش:
1- سنجههای اسمی
2- سنجههای ترتیبی
3- سنجههای فاصلهای
4- سنجههای نسبتی
ـ متغیرهایی که صفات آنها فقط ویژگیهای فراگیری و مانعهالجمع بودن را دارند، سنجههای اسمی میباشند مانند جنسیت، رشته تحصیلی و... سنجههای اسمی فقط نام یا «انگ» را برای ویژگیها نشان میدهند.
- متغیرهایی که دارای صفاتی هستند که بتوانیم منطقاً آنها را به ترتیب در کنار یکدیگر قرار دهیم، سنجههای ترتیبی نامیده میشوند. صفات مختلف کمابیش معرف آن متغیرند مانند طبقهاجتماعی، محافظهکاری، تعصب.
ـ به متغیرهایی که فاصله واقعی که صفات آنها را از یکدیگر جدا میکند معنادار است، «سنجههای فاصلهای» گفته میشود. در سنجههای فاصلهای، فاصله منطقی بین صفات را فاصلههای استاندارد معنادار مینامند. تنها سنجههای فاصلهای که عموماً در تحقیق علوم اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرند سنجههای ساختبندی شدهای از قبیل آزمونهای میزان شده هوشمند که کمابیش پذیرفته شدهاند.
ـ اکثر متغیرهای علوماجتماعی که حائز حداقل شرایط برای سنجههای فاصلهای هستند حائز شرایط برای «سنجههای نسبی» نیز میباشند در سنجههای نسبی صفاتی که متغیری را تشکیل میدهند، علاوه بر دارا بودن ویژگیهای ساختاری بر یک نقطه صفر حقیقی استوارند. مانند سن، تعداد دوستان، تعداد دفعاتی که شخص به کلسیا میرود و... .
ـ فنون تحلیل کمی معین به متغیرهایی نیاز دارند که بتوان آنها را با پایینترین سطوح سنجش معین سنجید. وقتی که متغیرهای مورد بررسی در طرح تحقیق محدود به سطح سنجش بخصوصی باشند (مثلاً ترتیبی) باید محقق فنون تحلیلی خود را مطابق آن طرحریزی کند. به عبارت دیگر نتیجهگیریهای تحقیق خود را متناسب با سطوح سنجش در متغیرهای مورد استفاده هماهنگ کند.
ـ وقتی هدفهای تحقیق روشن نیست، باید به دنبال بالاترین سطح سنجش ممکن بروید.
ـ انواع سوال در پرسشنامه:
1-سؤالات باز: سؤالات باز سؤالهایی هستند که پاسخگو پاسخ را به دلخواه بیان میکند. پیش از پردازش سؤالات باز برای تحلیل رایانهای، باید آنها را کدگذاری کرد. این کدگذاری غالباً محقق را ملزم میسازد که معنای پاسخها را تفسیر کند و لذا این امکان وجود دارد که معنای پاسخها را به درستی درک نکند و دچار سوگیری شود.
2-سؤالات بسته: در سؤالات بسته از پاسخگو میخواهند که از میان گزینههایی که قبلاً محقق تعیین کرده است یک جواب را انتخاب کند. سؤالات بسته بیشتر طرفدار دارند، زیرا پاسخهای یکپارچهتری به دست میدهند و پردازش آنها آسانتر است. پاسخهای بسته این حسن را دارند که مستقیماً به یک قالببندی رایانهای تبدیل میشوند. مهمترین نقص سؤالات بسته آن است که گزینههای پاسخها را محقق انتخاب میکند و ممکن است برخی از پاسخهای مهم نادیده گرفته شوند.
ـ سؤالهایی که پاسخگویان را به دادن جواب به شیوهای خاص ترغیب میکنند سوالهایی «سوگیرانه» هستند.
ـ وقتی از مردم درخواست اطلاعات میکنید، آنان به نحوی جواب میدهند که خوب جلوه کنند. به اینگونه پاسخها «جامعه پسندی» پاسخها گفته میشود که یک آفت پرسشنامه است.
ـ شکل پرسشنامه به اندازه ماهیت و جملهبندی پرسشها اهمیت دارد.
ـ باید از طرح سوالها و اصطلاحات منفی در پرسشنامهها پرهیز کرد زیرا این نوع سوالها پاسخگویان را گیج میکنند.
ـ جمعبندی سوال و شکلهای پرسشنامه میتوانند کیفیت دادههای جمعآوری شده را تحت تاثیر قرار دهند.
ـ سوالهای مشروط سوالهایی هستند که فقط برخی از پاسخگویان باید بر اساس جوابهایی که به سوالات قبلی دادهاند به آنها پاسخ دهند.
ـ سوال ماتریسی قالب کارآمدی برای ارائه چند سوال است که در مقولههای پاسخ یکسانی سهیمند.
ـ ترتیب سوالها در پرسشنامه ممکن است در پاسخهایی که داده میشوند اثر بگذارد. برخی از محققان سعی میکنند که با تصادفی کردن ترتیب سوالها بر این مشکل غلبه کنند.
ـ سوالات پرسشنامه باید ترغیب کننده باشد.
ـ مهمترین عامل محافظت در برابر خطاهای پرسشنامهای این است که کل پرسشنامه یا بخشی از آن را «آزمون مقدماتی» کنیم.
ـ اگر دادهها در یک پژوهش ساختمند و همگانی جمعیآوری شده باشد، این دو فرآیند در سرتاسر طرح تحقیقاتی ادامه دارند. اما در روشهای کمتر ساختمند مانند تحقیق میدانی، شناسایی و مشخصکردن مفاهیم مرتبط از فرآیند مدام مشاهده جداییناپذیر است.
ـ درطرحهای مطالعاتی که شما را ملزم میسازد که خود را مقید به سنجههای استاندارد شده مفاهیم بدانید، معمولاً عاقلانه این است که از هر یک از مفاهیم چند شاخص مختلف را استخراج کنید، بویژه اگر همه آنها پذیرای تفسیرها و تعریفهای مختلف باشند. با سنجش متغیر به چند شیوه مختلف، خواهید توانست تعاریف عملیاتی دیگر را در جریان تحلیل مورد بررسی قرار دهید، از آنجا که میتوانید چند شاخص یگانه را انتخاب کنید و چون برای ایجاد مقیاسهای ترکیبی مختلف روشهای زیادی وجود دارند، خواهید توانست مقیاسهای مختلف را که هر یک تا حدی معرف نوعی مفهومسازی و عملیاتیکردن است، بیازمائید تا ببینید کدام یک از آنها روشنترین و مفیدترین جوابها را به سوالهای تحقیق شما میدهند.
فصل هفتم:
ـ برای دستیابی به تمام ابعاد یک مفهوم معین، ما معمولاً به مشاهدات چندگانه در ارتباط با آن مفهوم نیاز داریم. شاخصهای چندگانه با دادههای کمی نیز مورد استفاده قرار میگیرند.
ـ به رغم دقتی که در طرحریزی مطالعات مبذول میشود تا سنجشهای معتبر و قابلاعتمادی برای متغیرها تدارک دیده شود، محقق بندرت میتواند از قبل تکتک شاخصهای مفاهیم پیچیده را بسازد. این امر بویژه در خصوص نگرشها و جهت-گیریها بیشتر صدق میکند به همیه دلیل، سنجههای ترکیبی در تحقیق کمی مورد استفاده فراوان قرار میگیرد.
ـ ممکن است یک گویه دادهای، برای ایجاد طیف تغییر مطلوب، مقولههای کافی نداشته باشد، اما شاخص یا مقیاسی که از چندگویه تشکیل شده است شاید مقولههای کافی داشته باشد.
ـ شاخصها و مقیاسها ابزارهای کارآمدی برای سادهسازی دادهها هستند، میتوان چند شاخص را در یک اندازه عددی خلاصه و در عین حال گاهی اوقات تقریباً جزئیات مشخص تکتک شاخصها را حفظ کرد.
ـ یک شاخص از طریق جمعکردن نمرههایی که برای تکتک صفات تعیین شده است شناخته میشود.
ـ یک مقیاس از طریق نمرههایی که برای الگوهای پاسخها تعیین شده است و مشخص میسازند که برخی از سوالها درجه نسبتاً ضعیف و برخی دیگر درجه نسبتاً قویتری از متغیر را منعکس میکنند، ساخته میشود.
ـ عموماً مقیاسها بر شاخصها برتری دارند زیرا مقیاسها «شدتی» را به حساب میآورند که اقلام مختلف به کمک متغیری را که سنجیده میشود منعکس میسازند. نمرههای مقیاس بیش از نمرههای شاخصها اطلاعات را منتقل میکنند.
ـ منجر شدن چند گویه دادهای به یک مقیاس، تقریباً همیشه بستگی به نمونه خاص مشاهدات مورد مطالعه دارد.
ـ بررسی نوشتههای اساسی مبتنی بر دادههای علوم اجتماعی نشان میدهد که شاخصها بسیار بیشتر از مقیاسها مورد استفاده قرار میگیرند. با این حال در نوشتههای روششناختی بحث درباره شاخصسازی بسیار کم اما بحث درباره مقیاسسازی فراوان است. این ناهمخوانی دو علت دارد. نخست چون ساختن مقیاسها از دادههای در دسترس غالباً دشوار یا ناممکن است، از شاخصها بیشتر استفاده میکنند. دوم روشهای شاخصسازی به قدری واضح و ساده به نظر میرسد که چندان مورد بحث قرار نمیگیرند. با این حال شاخصسازی کار چندان سادهای نیست. ناتوانی عمومی در ایجاد فنون شاخصسازی منجر به ایجاد بسیاری از شاخصهای بد در تحقیق اجتماعی شده است.
ـ مراحل ایجاد یک شاخص:
1- انتخاب گویههای ممکن
2- بررسی ارتباطهای تجربی میان گویهها
3- ترکیب برخی از گویهها به یک شاخص و معتبر ساختن آن.
ـ نخستین گام در ایجاد یک شاخص عبارت است از گزینش گویهها برای یک شاخص ترکیبی که به منظور سنجش یک متغیر ایجاد میشود. نخستین معیار برای انتخاب گویههایی که در شاخص گنجانده میشود «اعتبار ظاهری» یا «اعتبار منطقی» است.
ـ یک سنجه ترکیبی باید فقط معرف یک بعد باشد.
ـ ماهیت گویههای که در شاخص گنجانیده میشوند تعیین خواهد کرد که تا چه حد متغیر بطور خاص با بطور کلی سنجیده میشود.
ـ در انتخاب گویهها برای شاخص، باید به میزان واریانس آنها نیز توجه کنید. برای تضمین واریانس باید دو راه را انتخاب کرد. نخست اینکه باید چندگویه را انتخاب کنید که پاسخ به آنها افراد را بر حسب متغیر به طرزی نسبتاً یکسان تقسیم میکند. راه دوم این است که گویههایی را برگزیند که از لحاظ واریانس با هم متفاوت باشند. این راه دوم برای مقیاسبندی ضروری است و برای شاخصسازی نیز مناسب است.
ـ دومین گام در شاخصسازی عبارت است از بررسی «ارتباط در متغیری» در میان گویههایی که برای گنجاندن در شاخص در نظر گرفته میشوند. مساله اساسی در این بحث آن است که آیا جوابهای پاسخگویان به یک سوال (مثلاً در یک پرسشنامه) سرنخی برای پاسخ دادن به سوالهای دیگر میدهد یا خیر.
ـ باید همه ارتباطهای ممکن دو متغیره میان چندگویهای را که برای گنجاندن در یک شاخص مدنظر قرار دادهاید بررسی کنید تا بتوانید شدت نسبی ارتباط میان چند جفت گویه را تعیین کنید. از جدولهای درصدی، ضرایب همبستگی یا از هر دو میتوان برای این منظور استفاده کرد.
ـ اگر دو گویه کاملاً با یکدیگر ارتباط داشته باشند، آنگاه فقط یکی از آنها برای گنجاندن در شاخص ضرورت پیدا میکند زیرا این گویه کاملاً حاوی نشانههایی است که گویه دیگر به دست میدهد.
ـ منظور اصلی شاخصسازی عبارت است از ایجاد روشی برای طبقهبندی آزمودنیها بر حسب متغیری از قبیل «محافظهکاری سیاسی»، «دینداری»، «جهتگیری علمی» یا هر متغیر دیگر. برای آنکه شاخصی درجه معناداری را به این صورت بدست دهد، هر گویه باید چیزی به ارزیابی هر یک از پاسخگویان اضافه کند.
ـ اساساً باید تصمیم بگیرید که آیا به هر گویه در شاخص باید وزن و اهمیت یکسان بدهید یا به آنها وزنهای متفاوتی بدهید. اگر چه قواعد ثابتی برای این کار وجود ندارد، پیشنهاد میشود که به گویهها وزن یکسانی داده شود مگر آنکه دلایل قاطعی برای دادن وزنهای متفاوت به آنها وجود داشته باشد یعنی بار دلیل باید روی وزن متفاوت باشد، وزن برابر باید حد مطلوب باشد . اگر شاخص باید معرف ترکیبی از جنبههای نسبتاً متفاوتی از متغیر معینی باشد، آنگاه باید به هر جنبه وزن مساوی بدهید.
ـ روشهای برخورد با دادههای ناقص در شاخصسازی:
1-اگر موارد دادههای ناقص نسبتاً کم باشد، باید آنها را از ساختن شاخص و تحلیل مستثنی کرد.
2- گاهی اوقات دادههای ناقص نشان دهنده نوعی پاسخ است و میتوان به عنوان پاسخ مخالف محسوبشان نمود.
3- ممکن است تحلیل دقیق دادههای ناقص تفسیری از معنای آنها را به دست دهد.
4- اگر گویهای چند ارزش ممکن داشته باشد، میتوان برای مواردی با دادههای ناقص مقدار متوسط را تعیین کنیم.
ـ مطمئنترین و بهترین روش آن است که شاخص را با استفاده از روشهای مختلف بسازید و ببینید که آیا از هر روش یافتههای یکسانی بدست میآیند یا خیر. در هر حال شناخت دادهها هدف نهایی تحلیل است.
ـ روشهای اعتبار بخشی به یک شاخص ترکیبی:
1- نخستین گام در اعتبار بخشیدن به گویهها عبارت است از «اعتباربخشی درونی» که «تحلیلگویه» نامیده میشود. در تحلیلگویه، میزان مرتبط بودن شاخص ترکیبی با تکتک گویههایی که این شاخص را تشکیل میدهند یا میزان پیشبینی پاسخ به تکتک گویهها به وسیله آن شاخص ترکیبی مورد بررسی قرار میگیرد. تحلیل گویه، اگر چه نخستین آزمون مهم اعتبار شاخص است، آزمون چندان رضایتبخشی نیست. اگر شاخص متغیر معینی را به نحوی رضایتبخش بسنجد، باید نشانههای دیگر آن را، به نحو مطلوبی پیشبینی کند. برای آزمودن مطلوبیت این پیشبینی باید به گویههایی که در شاخص گنجانده نشدهاند مراجعه شود.
2- از روش «اعتباربخشی بیرونی» به اینگونه استفاده میشود که پاسخ به گویه مورد نظر، پاسخ به گویههای مشابه در کل سوالات به همراه دارد و در صورت ایجاد تناقض اعتبار گویه کاهش مییابد.
ـ خردمندی در تصمیمگیری برای پذیرش یک شاخص با سودمند بودن آن شاخص در تحلیلهای بعدی تعیین خواهد شد.
ـ مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس به منزله ابزاری برای سادهسازی دادهها بسیار به صرفه است. در این مقیاس با نمرهای واحد میتوان بدون از دست دادن اطلاعات، پنج یا شش گویه را به دقت خلاصه کرد.
ـ مقیاس ترستون تلاشی است به منظور ایجاد قالبی برای بوجود آوردن گروههایی از نشانگرهای یک متغیر که دست کم یک ساختار «تجربی» در میان آنها دارد. یکی از قالبهای اساسی عبارت است از «فواصل ظاهراً مساوی».
ـ در مقیاس لیکرت با گویههایی از قبیل «بشدت موافق»، «موافق»، «ناموافق» و «بشدت ناموافق» روبرو میشویم. ارزش خاص این قالب ترتیبی بودن بدون ابهام مقولههای پاسخ است.
ـ در «افتراق معنایی» از پاسخگویان میخواهند که درجه صفات متضادی را که در دو قطب یک پیوستار قرار دارند علامتگذاری کنند.
ـ امروزه محققان غالباً از مقیاسی که لوئیس گاتمن بوجود آورد استفاده میکنند. مقیاس گاتمن مانند مقیاس بوگاردوس، ترستون و لیکرت مبتنی بر این واقعیت است که ممکن است برخی از گویههای مورد ملاحظه نشانگرهایی شدیدتر از دیگر گویههای متغیر باشند. ساختن مقیاس گاتمن با برخی از همان مرحلههایی آغاز میشود که در شاخصسازی صورت میپذیرد. یعنی محقق کار خود را با بررسی اعتبار ظاهری گویههایی که برای تحلیل موجود است آغاز میکند. سپس ارتباط دو متغیری و شاید چند متغیری را میان این گویهها بررسی میکند. اما علاوه بر این در مقیاسسازی محقق باید به جستجوی نشانگرهای نسبتاً «سخت» و «آسان» متغیر مورد بررسی بپردازد. مقیاسبندی گاتمن بر این نظر استوار است که هر کس که نشانگری قوی از متغیری را عرضه میکند. نشانگرهای ضعیفتر را نیز عرضه خواهد کرد.
ـ یکی از کارکردهای اصلی مقیاسبندی عبارت است از کاهش دادهها به نحو کارآمد. مقیاسها ضمن اینکه تا حد امکان اطلاعات اصلی را حفظ میکنند، شیوهای را برای ارائه دادهها بصورت خلاصه به دست میدهند.
ـ مقیاس گاتمن براساس ساختار مشاهده شده در میان «دادههای واقعی مورد بررسی» قرار دارد. نمیتوانیم بگوییم که مجموعهای از گویههای پرسشنامه، یک مقیاس گاتمن را تشکیل میدهد. بلکه فقط میتوانیم بگوییم که آنها مقیاسی را در درون مجموعه معینی از دادههایی تشکیل میدهند که مورد تحلیل قرار میگیرند. بنابراین مقیاسپذیری موضوعی است تجربی که به نمونه وابسته است.
ـ غالباً محققان در جریان ساختن شاخص و مقیاس به گونهشناسی میرسند. در گونهشناسی، گونههایی که معرف متغیر واحدی هستند ظاهراً معرف دو گویهاند. گونهشناسی عبارت است از یک نسخه ترکیبی اسمی که غالباً در تحقیق اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد. میتوان از گونه شناسیها به منزله متغیر مستقل به نحوی اثربخش استفاده کرد اما هرگاه از آنها به منزله متغیر وابسته استفاده شود تغییر بسیار دشوار میگردد.
فصل هشتم:
ـ بخش حساسی از تحقیق اجتماعی عبارت است از تصمیمگیری در این باره که چه چیز باید مشاهده شود و چه چیز مشاهده نشود.
ـ نمونهگیری فرایند انتخاب مشاهدهها است. فنون نمونهگیری احتمالی (از جمله نمونهگیری تصادفی) به محقق این امکان را میدهد که ویژگیهای تعداد معدودی را مشاهده کند و آنها را به جمعیت بسیار وسیعتر تعمیم دهد.
ـ انتخاب تصادفی روشی دقیق و علمی است این روش یکی از قابل اطمینانترین روشهای نمونهگیری است.
ـ نمونهگیری احتمالی روش غالب برای انتخاب نمونههای وسیع، نمونههای معرف برای تحقیق اجتماعی از قبیل نظرسنجیهای سیاسی است.
ـ محققان دانشگاهی غالباً تحقیقات پیمایشی را در میان دانشجویان در کلاسهای درس بزرگ انجام میدهند. علت محبوبیت این روش، سادگی و کمهزینه بودن آن است، اما این روش بندرت اطلاعاتی به دست میدهد که ارزش کلی داشته باشد، شاید این روش برای آزمون مقدماتی یک پرسشنامه سودمند باشد اما با روش نمونهگیری نمیتوان نتایج مطالعه را به کل دانشجویان تعمیم داد.
ـ در نمونهگیری هدفمند یا قضاوتی بر اساس آگاهی از جمعیت، عنصرهای جمعیت، ماهیت تحقیق یا براساس قضاوت شخصی و هدفهای مطالعه نمونه انتخاب میشود. این روش بیشتر برای بررسی موارد «کژروی» استفاده میشود.
ـ در نمونهگیری گلولهبرفی محل معدودی از جمعیت هدف را پیدا میکنید و سپس از آنان میخواهید که اگر اطلاعات لازم را درباره محل اعضای دیگر آن جمعیت دارند در اختیار محقق قرار دهند. «گلولهبرفی» به فرایند جمعآوری اطلاق میشود، یعنی وقتی یک آزمودنی را یافتید، او آزمودنیهای دیگر را به شما معرفی میکند از آنجا که این روش نیز نمونههایی را به دست میدهد که از لحاظ معرف بودن مورد سوال قرار دارند، عمدتاً برای هدفهای اکتشافی از آن استفاده میشود.
ـ نمونهگیری سهمیهای با ماتریسی شروع میشود که مشخصات جمعیت هدف را توصیف میکند. وقتی که چنین ماتریسی تهیه و برای هر خانه ماتریس، سهمی نسبی تعیین شده باشد از اشخاصی که همه مشخصات یک خانه معین را دارند اطلاعات جمعآوری میکنید سپس به همه افرادی که در خانه معینی قرار دارند وزنی متناسب با سهم آنان از کل جمعیت اختصاص میدهید. وقتی که برای همه عنصرهای نمونه به این ترتیب وزنی تعیین کردید، دادههای کل ماتریس باید معرف قابل قبولی از کل جمعیت به دست دهند.
ـ هرگاه تحقیق میدانی مستلزم تلاش محققان برای شناخت برخی از محیطهای اجتماعی باشد، بیشترین شناخت از همکاری با اعضای گروهی که مورد مطالعه قرار میگیرند به دست میآید. در حالی که محققان اجتماعی از پاسخگویان به منزله مردمی سخن میگویند که درباره خود اطلاعات به دست میدهند، وقتی به محقق این امکان داده میشود که تصویری ترکیبی از گروهی که آن پاسخگویان معرف آنند بسازد، آگاهگرانی از میان اعضای آن گروه انتخاب میشوند که به خوبی میتوانند بطور مستقیم درباره خود گروه صحبت کنند.
ـ در مورد نمونهگیری، هرگاه از «سوگیری» صحبت میکنیم، به این معنی است که افرادی که انتخاب شدهاند کیفیتهای جمعیت را نشان نمیدهند یا معرف جمعیتی نیستند که از آن انتخاب شدهاند. اگر نمونه از روی اصول و قواعد انتخاب نشود، سوگیری اجتنابناپذیر است.
ـ هر نمونه زمانی معرف یک جمعیت است که ویژگیهای کلی نمونه با ویژگیهای کلی در جمعیت شباهت نزدیکی داشته باشد.
ـ اصل اساسی نمونهگیری احتمالی این است که هر نمونه زمانی معرف یک جمعیت است که همه اعضای آن جمعیت بخت یکسانی برای انتخاب شدن در آن نمونه داشته باشند.
ـ مزیتهای نمونهگیری احتمالی:
1-نمونههای احتمالی، هر چند هرگز دقیقاً معرف جمعیت نیستند نوعاً بیش از انواع دیگر نمونه معرف جمعیتند.
2-نظریه احتمال به ما این امکان را میدهد که دقت یا معرف بودن نمونه را برآورد نماییم.
ـ عنصر آن واحدی است که دربارهاش اطلاعات جمعآوری میشود و مبنای تحلیل را فراهم میسازد. در تحقیق پیمایشی، عنصرها معمولاً افراد یا انواع خاصی از افرادند. در هر تحقیق معیّنی، عنصرها و واحدهای تحلیل غالباً یکسانند، اما عنصر به انتخاب نمونه و واحد تحلیل به تحلیل دادهها اشاره میکند.
ـ مجموعه عنصرهای مورد مطالعه که از لحاظ نظری مشخص باشند یا به عبارت دیکر مجموعه افراد، اشیاء یا نمودهایی را که یک یا چند صفت مشترک داشته باشند و یکجا در نظر گرفته شوند «جمعیت» مینامند. تعداد کل مقادیر یک صفت در جمعیت را «حجم جمعیت» مینامند و آن را با N نشان میدهند. معمولاً حجم نمونه را با n نشان میدهند.
ـ جمعیت مورد مطالعه عبارت است از مجموعه عنصرهایی که نمونه از آن انتخاب میشود.
ـ واحد نمونهگیری عنصر یا مجموعهای از عنصرهاست که برای انتخاب در مرحلهای از نمونهگیری مورد ملاحظه قرار میگیرد. در نمونهگیری یک مرحلهای ساده، واحدهای نمونهگیری همان عنصرها هستند و احتمالاً واحدهای تحلیلند. اما در نمونههای پیچیدهتر، میتوان از سطوح متفاوت نمونهگیری استفاده کرد.
ـ چهارچوب نمونهگیری همان فهرست اصلی واحدهای نمونهگیری است که نمونه یا مرحلهای از نمونه، از آن انتخاب میشود.
ـ واحد مشاهده یا واحد جمعآوری اطلاعات عبارت است از عنصر یا مجموعهای از عنصرها که درباره آن اطلاعات جمعآوری میشود. واحد مشاهده و واحد تحلیل غالباً یکسانند اما ضرورتاً چنین نیست. برای مثال ممکن است محقق با سرپرستان خانوارها مصاحبه کند (واحدهای مشاهده) تا درباره اعضای خانوار (واحدهای تحلیل) اطلاعات گرد آورد.
ـ متغیر مجموعهای از صفات مانعهالجمع است. صفات منحصر به فرد عنصرهای یک جمعیت را میتوان با یک متغیر توصیف کرد. هدف تحقیق اجتماعی غالباً توصیف نحوه توزیع صفات یک متغیر در یک جمعیت است.
ـ پارامتر عبارت است از شرح خلاصه متغیری ممکن در یک جمعیت. برآورد پارامترهای جمعیت براساس مشاهدههای نمونه، بخش مهمی از تحقیق اجتماعی را تشکیل میدهد.
ـ آماره عبارت است از شرح خلاصه متغیری معین در یک نمونه. آمارههای نمونه برای برآورد پارامترهای جمعیت مورد استفاده قرار میگیرند.
ـ خطای نمونهگیری هنگامی وجود دارد که آماره نمونه با پارامتر جمعیت متفاوت باشد. نظریه احتمال به ما این امکان را میدهد که درجه خطای مورد انتظار را برای طرح نمونهگیری برآورد کنیم. دو جزء اصلی برآورد خطای نمونهگیری عبارتند از «سطح اطمینان» و «فواصل اطمینان». از آنجا که نمونه ویژگیهای جمعیت را بطور کامل منعکس نمیکند (خطای نمونهگیری)، نمیتوان برای پیبردن به پارامتر جمعیت صرفاً به آماره نمونه (که برآورد نمونهای نامیده میشود) اکتفا کرد. برای تعیین صحت برآورد نمونه، دامنهای را برآورد میکنیم که احتمال دارد پارامتر جمعیت در آن قرار گیرد. به این دامنه «فاصله اطمینان» میگوییم و میزان اطمینانی را که میانگین جمعیت آماری در دامنه فوق قرار میگیرد «سطوح اطمینان» مینامیم.
ـ هدف نهایی نمونهگیری عبارت است از انتخاب مجموعهای از عنصرهای جمعیت به نحوی که توصیف آن عنصرها (آمارهها) پارامترهای کل جمعیت را که این عنصرها از میان آن انتخاب شدهاند به درستی نشان دهد.
ـ در انتخاب تصادفی، هر عنصر مستقل از هر رویداد دیگری در فرآیند انتخاب، فرصت یکسانی برای انتخاب خواهد داشت.
ـ محققان اجتماعی عموماً با استفاده از جداول اعداد تصادفی یا از طریق برنامههای رایانهای واحدهای نمونهگیری را انتخاب میکنند.
مطالب مشابه :
اعتبار بخشی بیمارستانها به همراه دانلود دستورالعمل ها و قوانین
اعتباربخشی به معنی ارزیابی سیستماتیک مراکز ارائة خدمات دانلود سنجه های اعتبار
جدیدترین سنجه های اعتباربخشی بیمارستانها
Hospital & Health Care Management - جدیدترین سنجه های اعتباربخشی بیمارستانها - مدیریت خدمات بهداشتی ودرمانی
مدیریت عملکرد سیستم HSE به کمک مدل کارت امتیازی متوازن
فقدان روش ارزیابی واحد جهت نظارت سنجه های مالی از تا امکان اداره و اعتباربخشی آنها
خلاصه کتاب روشهای تحقیق در علوم اجتماعی نوشته ارل ببی ترجمه دکتر رضا فاضل - بخش دوم
ـ در طراحی هر برنامه تحقیق محقق باید با ارزیابی سه تنها سنجههای از «اعتباربخشی
پنجاه هزار مامای غیرشاغل در کشور
همچنین پایش 8000 سنجه برای اعتباربخشی بیمارستان ها توسط وزارت بهداشت را یکی از معضلات اساسی
استفاده از اطلاعات براي حاكميت خدمات باليني
سامانه نرم افزاری اعتباربخشی; خود ارزیابی و ارزشیابی درستی از سنجه های تخصصی
خلاصه روش تحقیق کمی
ـ در طراحی هر برنامه تحقیق محقق باید با ارزیابی سه سنجه ¬های تثبیت اعتباربخشی بیرونی
نقد و بررسی کتاب ایران پیشا سرمایه داری
قرائتهای تجربه گرایانه متون نظری، گونهای اعتباربخشی سنجهای سیاسی به ارزیابی می
برچسب :
سنجه ارزیابی اعتباربخشی