نظافت و بهداشت در باورهای دینی

(سلطان حسین عادلی )

جایگاه نظافت و بهداشت در باورهای دینی

مقدمه

 اسلام دين پاك و پاكيزه‏اى است و پاكيزگى را دوست دارد و به آن سفارش مى‏نمايد، براساس آن احكام و قوانينش را تنظيم مى‏كند. اهمیت و ارزشمندی نظافت بحدی است که در برخى روايات به عنوان بخشى از ايمان ياد شده است، مسلمانى كه طهارت، نجاست و نظافت را رعايت نمى‏كند ايمانش كامل نيست[1].

باتوجه باینکه دین مقدس اسلام کاملترین دین و مبرا از هرگونه تحریف است، دستوراتى در زمينه نظافت فردى و اجتماعى دارد، عمل کردن به آنها مخصوصا در عصر مالازم و ضروری است.

اهمیت نظافت و بهداشت

وَالنَّظافَةُ وَضِدُّهَا الْقَذَرُ   

نظافت و بهداشت ،همان پاکی وپاکیزگی است. ضدنظافت قذارت،کثیفی و آلودگی است[2].

نظافت وبهداشت ازمنظر اسلام ودر باورهای دینی ما جایگاه خاص خودش رادارد،بگونه ای که دربعض عبادات مانند نماز،شرط وروداست ودر بعضى ديگر مثل حج، جزء آن و در مواردى مثل قرائت قرآن و اعتكاف شرط كمال آن به حساب مى‏آيد. ودرحقیقت ،سنّت چرك‏زدايى و رفع آلودگى، يك فرمان حتمى و جدّى است، نه يك‏ توصيه.وبرهر فردمسلمان  لازم وضروری است طبق دستور آیه شریفه « ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ [3]»حج22/29 ــ تمام آلودگيها و زوائد بدن را باید دورو بر طرف سازند.

 بعضى خيال مى‏كنند همين مقدار كه انسان ايمان محكم، و باطنى پاك داشته باشد كافى است، و ظاهر و شكل و قيافه، هرگونه باشد عيبى ندارد، چنين خيالى از نظر اسلام خيال باطل مى‏باشد، بلكه به عكس بخشى از برنامه‏ها و دستورهاى اسلام مربوط به نظافت،زيبايى و آراستگى ظاهر، مثل قيافه و لباس و رنگ و بو است، وحتي تأكيد در رنگ سفيد بخاطر شفافيت وتميزي اش شده است [4]. براى روشن شدن اين مطلب، لازم است به بررسى آن از جهت آيات، روايات و سيره بزرگان دين بپردازيم.

نظافت و بهداشت درقرآن

 1 ــ  وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ[5] .

 تر جمه :و لباست را پاك كن .

اهتمام رعايت نظافت تا حدي است كه در اولين آيات نازله بر رسول اكرم ص اين امر بيان شده است وتعبير به «لباس» ممكن است كنايه از عمل انسان باشد چرا كه اعمال هر كس به منزله لباس اوست، و ظاهر او بيانگر باطن اوست.

و ممكن است به معنى همان لباس ظاهرى باشد چرا كه پاكيزگى لباس ظاهراز مهمترين نشانه‏هاى شخصيت و تربيت و فرهنگ انسان است،. مخصوصا در عصر جاهليت كمتر از آلودگيها اجتناب مى‏نمودند و لباس هايى بسيار آلوده داشتند، مخصوصا معمول بود دامان لباس را بسيار بلند مى‏كردند، به گونه‏اى كه روى زمين ‏كشيد ه و آلوده مى‏شد . و لذا به دنبال فرمان قيام و انذار، فرمان مى‏دهد اي پيامبرم لباست را از آلودگي وكسافات پاك نگهدار[6].

2 ــ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِين[7].

 درعصر جاهلیت مردان بازنان درحال حیض آمیزش می کردند ولی بافروزنده شدن نور خورشید اسلام ازاین عمل نهی شد وطبق این آیه عاملین این کار ناروا وادار به  توبه گردیده  كه اگر تا بحال با زنان در حال حيض آميزش مى‏كرديد از هم اكنون توبه كنيد كه خدا توبه‏كاران را دوست دارد،ونیز تطهیر و پاك شدن خواه  به وسيله شستشو باشد يا غسل، موجب نظافت و مورد رضاى خداست، لفظ «يحب المتطهرين» ارزش بهداشت و پاكيزگى را روشن مى‏كند، اسلام طرفدار پاكى و پاكيزگى است واین آیه  مبارکه به آن فرمان مى‏دهد[8].

3 ــ  فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ[9].

این آیه شریفه  در ادامه شرح نعمتهاى دو بهشتى كه در آيات سابق آمده است دراينجا نيز به قسمتهاى ديگرى از اين مواهب اشاره شده است. نخست مى‏فرمايد: درآن باغهاى بهشتى زنانى نيكو خلق و زيبايند (فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ). زنانى كه جمع ميان حسن سيرت وحسن صورت كرده‏اند.

در رواياتى كه در تفسير اين آيه وارد شده صفات نيك بسيارى براى همسران بهشتى شمرده شده كه مى‏تواند اشاره‏اى به صفات عالى زنان دنيا نيز باشد، والگوئى براى همه زنان محسوب شود، از جمله  آن اوصاف  عالی  نظافت ، پاكى وپاکیزگی  است[10].

4 ــ وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ . 

ترجمه: و زمانى كه تحوّل داد وضع ابراهيم (ع)را پروردگار او با كلمات و سخنانى، پس ابراهيم بانجام رسانيد آنها را، فرمود:بتحقيق من قرار دهنده هستم تو را براى مردم پيشوا و مورد توجّه آنان گفت: و از فرزندان من نيز؟ فرمود: نمى‏رسد تعهّد من به ستمكاران[11] .

در باره «كلماتى» كه ابراهيم عليه السلام در انجام آنها مورد آزمايش قرار گرفته است اقوال و نظريّات عديده است ازباب اختصار بدو نظريه اشاره مي شود :

1-  ذبح فرزند

2- دستوراتى در زمينه نظافت

 اما ذبح  فرزند ،على بن ابراهيم در تفسير خود از حضرت صادق عليه السلام نقل ميكند كه منظور از «كلمات» خوابى است كه ابراهيم عليه السلام در ضمن آن بكشتن فرزند خود اسماعيل عليه السلام مأمور گرديد و او آن مأموريت را با عزم راسخ عملى ساخت از آن پس خداوند باو فرمود «إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» يعنى ترا پيشواى مردم قرار ميدهم.

امادستورات در زمينه نظافت ،‏ در تفسير قمى (ذيل آيه 124 بقره ) نقل شده : منظور از «كلمات» دستورهايى است كه خداوند متعال بحضرت ابراهيم (ص)  در زمينه نظافت ،بهداشت و پاكيزگى بعنوان برنامه حنيفه (معتدل) نازل  فرمود و آن ده امر است ،پنج امر آنها مربوط  به سر انسان، و پنج  امرديگرمربوط به بدن او است. پنج تا از آنها كه متعلق بسر انسان است باين شرح است:                       

 1- چيدن شارب.

2- ريش گذاشتن.

3- اصلاح و كوتاه كردن مو ی سر.

4- مسواك زدن.

5- خلال كردن دندانها  

و پنج تا از آنها كه متعلّق به بدن انسان است عبارت انداز:

1- زائل كردن مويها.

2- ختنه كردن.

3- چيدن ناخن‏ها.

4- غسل جنابت.

5- شستشوى با آب.

اين ده موضوع را حنفيّه گويند كه بواسطه حضرت ابراهيم (ص) تشريع شده، و تا روز قيامت باقى بوده و منسوخ نخواهد شد.

پس اين حديث شريف دلالت مى‏كند كه: اين ده موضوع در ارتباط به پاكيزگى سر و بدن از آداب و سنن در آيين دينى است كه شخص متديّن را لازم است پيوسته رعايت آنها را در مقام طهارت و نظافت داشته، و در عمل بآنها سستى و كوتاهى نكند[12].

نظافت و آراستگى‏ درروایات 

در روايات اسلامى و گفتار امامان معصوم عليهم السلام  نيز مي يابيم از هر عاملى كه موجب ناپاكى و كثيفى مى‏شود نهى شده، و به هر امرى كه باعث پاكيزگى و بهداشت مى‏گردد تأكيد شده است. به عنوان نمونه چند روايت ذكرمى شود:

1 ــ  على بن جعفر عليه السلام مى‏گويد: از برادرم امام كاظم عليه السلام در مورد كوتاه نمودن شارب پرسيدم كه آيا از سنّت است؟ فرمود: آرى.اميرمؤمنان عليه السلام هم فرمود: كوتاه كردن شارب از نظافت واز سنّت پاك اسلام‏است[13].

از آنجا كه شارب و سبيل بلند كمينگاه ميكروب خواهد شد، و عملى بر خلاف بهداشت و نظافت است، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى فهماندن مطلب به مردم عصرش، به جاى ميكروب،از شيطان نام برده، چراكه شيطان در اصل به معناى هر موجود موذى است؛ و چنين فرمود:

 «لايُطَوِّلَنَّ احَدُكُم شارِبَهُ، فَانَّ الشَّيطانَ يَتَّخِذُهُ مَخابِياً؛ قطعاً هيچ يك از شما سبيل خود را بلند نكند، زيرا اگر بلند كند، شيطان آن را كمينگاه خود قرار مى‏دهد»[14].

2) امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: «ناخنها به اين خاطر گرفته مى‏شوند كه آنها محل خوابگاه شيطان است»[15].

3 ) پيغمبر اكرم  ص شخصى را ديد درحالى كه موهايش ژوليده و جامه هايش چركين بود و بدحال مى‏نمود. فرمود: بِئْسَ الْعَبْدُ الْقاذورَةُ. 1. يعنى بدترين بنده شخص چركين و كثيف است. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: انَّ اللَّهَ جَميلٌ يُحِبُّ الْجَمالَ [16]، 2.خداوند زيباست و زيبايى را دوست مى‏دارد.

4) امام صادق فرمود: خداوند زيباست و دوست مى‏دارد كه بنده‏اى خود را بيارايد و زيبا نمايد و برعكس فقر را و تظاهر به فقر را دشمن مى‏دارد. اگر خداوند نعمتى به شما عنايت كرد بايد اثر آن نعمت در زندگى شما نمايان گردد. به آن حضرت گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمايان گردد؟ فرمود: به اينكه جامه شخص‏ نظيف باشد، بوى خوش استعمال كند، خانه خود را با گچ سفيد كند، بيرون خانه را جاروب كند، حتى پيش از غروب چراغها را روشن كند كه بر وسعت رزق مى‏افزايد[17].  

پيامبراكرم ص وزيباي

خيلى چيزهاست كه اثرمنفي ونفرت آور دارد يعنى مردم را از اسلام متنفّر مى‏كند. متكلّمين، مى‏گويند يكى از شرايط نبوت اين است كه در پيغمبر صفتى كه موجب تنفّر مردم باشد وجود نداشته باشد ولو آن صفت نقص جسمى باشد .گرچه  نقص جسمى به كمال روحى انسان صدمه نمى‏زند. فرض كنيد انسانى يك چشمش كور است، صورتش هم يكورى[18] است و وقتى نگاه مى‏كند يكورى نگاه مى‏كند. اين مگر نقصى است در روح انسان؟ نه، ممكن است اين آدم در حد سلمان فارسى باشد، از سلمان فارسى هم بالاتر باشد، ولى آيا چنين آدمى با چنين قيافه‏اى مى‏تواند پيغمبر باشد يا نه؟ متكلّمين مى‏گويند نه، چون قيافه‏اش نفرت‏آور است؛ نقص نيست ولى نفرت‏آور است، کثافت چرکینی تعفن  بوي گند  سرووضع بهم ريخته نیز داراي اثر منفي وباعث تنفر ونفرت است حال اگر يك نفر  مسلمان ،مو مين  وبخصوص دانشمند و روحاني  لباسش كثيف و چركين و بدنش متعفّن باشد، از نظر فقهى شايد نشود گفت او كار حرامى مرتكب شده، ولى  اين آدم با اين وضع كثيف و چركين و متعفّن بيايد  به يك جوان خيلى نظيف و پاكيزه بگويد من مى‏خواهم تو را به اسلام دعوت كنم و آموزه هاي دين رابياموزم ،ان جوان بخاطر آن تنفر كه از سرووضع اوپيدا كردهرگز زيربار حرف هاي او نمي رود  ولو او حرف حق راگفته باشد[19].

بخاطر همین است که يكى از اصول مشترك در زندگى همه انبیاءواولیای الهی اين بوده كه علاوه بر آراستگى باطن و روح و روان، ظاهرى زيبا، پاكيزه و آراسته داشته‏اند.

بعنوان نمونه پیامبر اکرم ص نظيفترين مردم زمان خودش بود. امروز هم اگر پيغمبر مى‏بود او را مردى فوق العاده نظيف مى‏ديديم. يكى از چيزهايى كه پيغمبر هيچ وقت از آن جدا نمى‏شد و توصيه مى‏كرد استعمال عطر و بوى خوش ا ست.     

او لباس های ساده مى‏پوشيد و در عين حال به اصول نظافت و پاكيزگى مقيد بود. هر روز صبح قبل از آنكه جامه و سر و صورت و موى خود را مرتب كند و در آينه خود را ببيند، از خانه بيرون نمى‏آمد. او نسبت به اصول نظافت نه افراط می کرد ونه تفریط ،نه بی اعتنای انچنان بود و نه براى خود تكلّفاتى درست كرده بود كه مدتى از وقت عزيز خود را صرف آن قيود و تكلّفات كند.

اما در جامعه امروزی متأسفانه مردمى هستند افراطى و مردمى ديگر هستند تفريطى. يك دسته چنان به اصول نظافت  پشت پا زده‏اند كه نسبت به همه چيز لاقيد و لاابالى شده‏اند، تنبلى و بيكارى را شعار خود قرار داده‏اند. و دسته ديگر برعكس به قدرى خود را در ميان آداب و رسوم و عادات محبوس ساخته‏اند، هزارها قيد براى غذا خوردن و هزارها قيد براى جامه پوشيدن و هزارها قيد ديگر براى معاشرتها و پذيراييها و مهمانيها و عروسيها و مسافرتها ساخته‏اند كه زندگى را براى خود سنگين و ناگوار كرده‏اند؛ ساعتها بايد وقت صرف كنند تا خودشان را به شكل يك عروسك بسازند تا بتوانند از خانه قدم بيرون نهند و بعد هم مثل يك موجود كاغذى و يا يك موجود شكستنى با هزاران قيد و احتياط راه بروند كه قيود ساختگى درهم نريزد؛ سخن گفتنْ تكلّف، راه رفتن تكلّف، جامه پوشيدن تكلّف، پذيرايى و مهمانى تكلّف، نشستن و برخاستن تكلّف و بالاخره براى يك عده از مردم زندگى يكسره تكلّف شده است ،به‏طور كلى مقيد شدن به زندگى متكلّفانه ناشى از كوچكى روح و نداشتن شخصيت است. بعضى افراد در خود احساس حقارت مى‏كنند و بعد مى‏خواهند اين حقارت را جبران كنند و براى خود در نظر ديگران شخصيتى اثبات كنند. اين گونه‏ افراد بيشتر خود را به تظاهر به يك سلسله قيود وادار مى‏كنند. اما افراد عاقل وعالِم كه همان مقام علمى و شخصيت علمى آنها گواه راستين آنهاست، احتياجى نمى‏بينند كه تظاهر كنند وخودرا گرفتا مكلفات وسختي ها نمايند[20] .

امام خميني ره الگوي  در نظا فت و نظم

امام ره درنظا فت ضرب المثل بود ، بنقل از خانم  فريده مصطفوي (دختر امام ) آقا خيلي پاكيزه بود ند. يكي از خصوصيات بارز ايشان ، نظافت زياد شان بود.ازسنين جواني شان ماياد مان است كهدرتميزي ونظافت ضرب المثل دوستان شان بود ند.آن ايام كه مابچه بوديم اين كوچه ها گل بود . به طوريكه تمام طلبه ها تا زانو وعبايشات گلي بود . ولي آقا انقدر آرام توي كوچه  راه مي رفتند  وقدم بر مي داشتند  كه گاهي  مثلا  حدود ده لكه گل پشت عباي شان بود . عبارا مي آوردند تواتاق ،جلوي بخاري مي گذاشتند  كه خشك شود وبعد ما اين لكه هارا پاك مي كرديم  .

بنقل از خانم زهرا اشراقي (نوه امام )درنجف هر وقت مي خواستند به حرم مشرف شوند ، هميشه  كفشهايشان را دستمال مي كشيدند. يك آينه  هم توي حيات بود كه جلو آينه مي رفتند ومحاسنشان را شانه مي زدند ،عطر مي زدند  وازخانه بيرون مي رفتند .حتي مستحبات را ترك نمي كردند  وهميشه اين را بما مي گفتند[21] .

منابع

۱ـ قر آن کریم .

۲ ـ بابايى، احمد على، برگزيده تفسير نمونه،دار الكتب الاسلاميه، تهران‏، چ ۱۳/ 1382 ش‏.

۳ ـ مترجمان،ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن‏،انتشارات فراهانى‏،تهران چ۱ ، ‏‏1360 ش‏

۴ ـ قرشى ،سيد على اكبر ، تفسير احسن الحديث‏،بنيادبعثت‏،تهران‏،چ۳، 1377 ش‏.

۵ ـ حرّعاملى ، محمد بن حسن  وسائل الشيعة ، مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، قم،چ۱/ 1409 ه‍ ق.

۶ ـ مجلسى، محمد باقر ، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت ،1404 ه‍  ق .‌

7ـ کلینی،محمد بن یعقوب،فروع کافی،دارالتعارف،بیروت،چ3،۱۴۰۱ه ق.

۸ ـ طبر سیی،حسن ،مکارم اخلاق،موئسسه اعلمی،بیروت،چ۶،۱۳۹۲ه ق.

9 ـ  مطهری ، مرتضی ، مجمموعه آثار شهید مطهری .

10 ـ  مکارم شیرازی ،گفتار معصومین .

11ـ سبزیان،علی اکبر،زندگی به سبک روح الله ،الشمس ، مشهد،۱۳۸۹. 

[1]  ــ بحارالانوار ،59/291 .

[2] ـ برگزيده تفسير نمونه،‏ 5 /66 .

 [3] ــ  تفث" به گفته بسيارى از ارباب لغت و مفسران معروف، به معنى چرك و كثافت و زوائد بدن همچون ناخن و موهاى اضافى است و به گفته بعضى در اصل به چركهاى زير ناخن و مانند آن گفته مى‏شود . اقتباس از قاموس اللغة، و مفردات راغب، و كنز العرفان و تفسير مجمع البيان و تفاسير ديگر.

   [4] ــ وسائل 1/280 ، پيامبر ص : الْبَسُوا الْبَياضَ فَانَّهُ اطْيَبُ وَ اطْهَرُ ، يعنى لباس سفيد بپوشد كه زيباتر و پاكيزه ‏تر است .

[5]  ــ المدالثر ،74/4 .

[6]  ــ   تفسير نمونه، ج‏25، ص: 21

[7] ــ سوره البقره 2/222

[8]  ــ  تفسير أحسن الحديث، ‏1/411.

[9] ـ الرحمن /70 .

[10] ـ  برگزيده تفسير نمونه،‏5/ 67.

[11] ــ سوره البقرة 2/ 124.

[12]ــ ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 25

[13] ــ فروع كافى، ج 6، ص 478. عن أخيهِ أبي الحسن عليه السلام: سألتُه عن قصّ الشاربِ، أمِنَ السُّنَّةِ؟ قال: نعم.وقال أميرالمؤمنين عليه السلام: أخْذُ الشاربِ مِن النظافَةِ، وهو مِن السَنَّة.

[14] ــ فروع كافى، ج 5، ص 448.

[15]  ــ مكارم الاخلاق، ص 72.

ــ1و2. وسائل، ج 1/ ص 277[16]

[17]  ـ وسائل، ج 1/ ص 278  

[18]ــ  صورت او به يك طرف كج ومعوج باشد.

[19] ـ مجموعه‏آثاراستادشهيد مطهرى16/158.  

[20] ــ  مجموعه‏آثاراستادشهيد مطهرى، ج‏22، ص: 129

[21]  ـ زندگي به سبك روح الله ، 100


مطالب مشابه :


جایگاه بهداشت در اسلام

بهداشتی توجه و با حفظ بهداشت خصوصی و عمومی و روانی از ایجاد بیماری تا حد توان پیش گیری کنیم.




نظافت و بهداشت در باورهای دینی

(سلطان حسین عادلی ) جایگاه نظافت و بهداشت در باورهای دینی. مقدمه اسلام دين پاك و پاكيزه‏اى




جایگاه بهداشت درقرآن

جایگاه بهداشت اسلام درزمینه بهداشت غذایی به پس،كسى كه ناچار شود در صورتى كه




بهداشت دراسلام

بنابراين، نظافت و بهداشت در اسلام، ضابطه زمانی که ارزش و جایگاه افراد نادیده گرفته




جایگاه خانواده در قرآن کریم و اسلام

جایگاه خانواده در قرآن جایگاه خانواده در اسلام. ها وتأمین کننده بهداشت روانی




جایگاه روابط جنسی در اسلام بخش 1

جایگاه روابط جنسی در اسلام جایگاه روابط جنسی در مرکز بهداشت استان




جایگاه صدقات در اسلام

جایگاه صدقات در اسلام دقت وتوجه اسلام را در حفظ خدمات بهداشت وسلامت




برچسب :