يك حكايت از بوستان سعدي
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دلآزرده به کنجی نشست و گریان همیگفت: مگر خُردی فراموش کردی که دُرْشتی میکنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگافکن و پیلتن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی درین روز بر من جفا
که تو شیرمردی و من پیرزن
مطالب مشابه :
يك شعر فوقالعاده دربارهي مقام مادر
كسي كه طعم محبت چشيده ميداند مصيبتي به جهان همچو مرگ مادر نيست با سلام من حميد(محسن
داستاني از عشق يك مادر فداكار
كسي كه طعم محبت چشيده ميداند مصيبتي به جهان همچو مرگ مادر نيست با سلام من حميد(محسن
يك حكايت از بوستان سعدي
مادر؛ زيباترين شعر خدا - يك حكايت از بوستان سعدي - تقديم به روح آسماني مادر رنج كشيدهام
خدا نگهدارت مادر
كسي كه طعم محبت چشيده ميداند مصيبتي به جهان همچو مرگ مادر نيست با سلام من حميد(محسن
مادر: خداحافظ ای نوبهار همیشه
كسي كه طعم محبت چشيده ميداند مصيبتي به جهان همچو مرگ مادر نيست با سلام من حميد(محسن
مادر
كسي كه طعم محبت چشيده ميداند مصيبتي به جهان همچو مرگ مادر نيست با سلام من حميد(محسن
نرو ای همدم تنهایی بابا مادر
كسي كه طعم محبت چشيده ميداند مصيبتي به جهان همچو مرگ مادر نيست با سلام من حميد(محسن
لفظ مادر، زيباترين كلام
كسي كه طعم محبت چشيده ميداند مصيبتي به جهان همچو مرگ مادر نيست با سلام من حميد(محسن
عاشقانه دوستت دارم ....
مادر عزيزتر از جانم، بعد از نام خدا تمام زيباييها در چشمان تو نمايان ميشود تو آرام
برچسب :
مادر زيباترين شعر خدا