دکتر اصغر رمضانی فوق تخصص جراحی قلب بیمارستان گلستان اهواز
با توجه به کنجکاوی ما ایرانی ها اگر تمایل دارید کمی راجع به خانوده تان بگویید؟
همسرم لیسانس دارد و خانه دار است. دو پسر دارم و یک دختر . دخترم دانشجوی دندان پزشکی است و پسرانم هر دو فوق لیسانس هستند.
آقای دکتر سوالی که برای من مطرح شد این بود که چرا تا به حال از شما به عنوان چهره ماندگار در خوزستان تقدیر نشده است؟
نه فرصت داشتم و نه انتظار دارم مسئولین از بنده تقدیر کنند. مشغول کار هستم و وظیفه خود را در قبال خوزستان و مردمانش انجام می دهم.
طی دوران خدمت چه سمت هایی داشته اید؟
هم مسئول دانشگاه بودم در حد معاونت هم مسئول بیمارستان. هم رئیس دانشکده بودم و هم مسول گروه پزشکی و جراح قلب بیمارستان گلستان.
تا چه موقع از روز سر کار هستید؟
صبح کاری ام از 7 آغاز می شود و تا 8 شب ادامه دارد . بعد از آن هم مکررا تلفن و پیگیری...
خانواده تان با این مساله مشکلی ندارند؟
خانواده هم عادت کردند. به نوعی مشکلات را پذیرفته اند
مشکلات را پذیرفته اند یا حل کردید؟
هم حل کردیم هم پذیرفته ایم
چرا از بین این همه گرایش پزشکی ، جراحی قلب را انتخاب کردید؟
دوران دانشجویی ام مصادف شده بود با دفاع مقدس. در آن زمان به جراحی علاقمند شدم و در رشته جراح عمومی تحصیل کردم. وقتی جنگ تمام شد احساس کردم جراح قلب در استان نیست. این گونه بود که تقریبا جراحی قلب را در خوزستان راه اندازی کردیم ... اگر به آن زمان دوباره برگردم دوباره جراحی قلب می خوانم هر چند در این راه خیلی سختی کشیدم.
قلب محل عشق و عاطفه آدمی است شما هم اعتقاد دارید؟
بله اعتقاد دارم قلب یک موقع به عنوان ارگان فیزیکی و موقعی دیگر جایگاه روحی روانی دارد.
آیا در دوران کاری خود معجزه هم دیده اید؟
نمی شود گفت معجزه ندیدم. هنگام عمل قلب ناخودآگاه خدا به ذهن آدم می رساند که با این تکنیک بیمار نجات پیدا می کند . می توان گفت این هم معجزه است.
چه نوع پیشگیری هایی در زمینه بیماری های قلبی و عروقی پیشنهاد می کنید؟
بیماری های قلبی کلا بر سه دسته هستند. 1-بیماری های مادر زادی که از زمان تولد همراه فرد هستند 2-بیماری های دریچه ای که معمولا زمینه عفونتی دارند 3-بیماری های عروق کرونر که امروزه قریب به 80 درصد بیماران را تشکیل می دهند.
هر سه این ها قابل پیشگیری هستند. علی الخصوص بیماری های عروق کرونر. باز هم می گوییم پیشگیری مقدم بر درمان است. اصلاح فرهنگ تغذیه ،پرهیز از دخانیات ،کنترل دیابت، فشار خون ، ورزش های نرم بدنی و حفظ استیل بدن همه این ها پیشگیری محسوب می شود و از این طریق می توان آمار مبتلایان را پایین آورد.
آمار مبتلایان بیماران قلبی و عروقی در استان چگونه است؟
در استان هر سه دسته ای که عنوان کردم وجود دارد. آمار دقیقی هم اینک ندارم ولی اینجا بیماران دریچه ای و مادرزادی نسبت به بیماران عروق کرونر زیاد تر از سایر استان هاست .آمار بیماران عروق کرونر مشابه سایر استان هاست. چون فرهنگ عمومی دراین رابطه یکسان است
برای داشتن قلب سالم چه توصیه ای دارید؟
ببینید زمینه های ارثی مساله ساز هستند و بیماران ارثی فاکتورهای ناشناخته دارند. اگر پدر یا مادر رسوب چربی در عروق کرونر داشته باشد احتمال این بیماری در نسل های بعد بیشتر است و داشتن یک سری فاکتور ها مساله را زودرس تر می کند ؛ فاکتورهایی مانند داشتن قند خون ، فشار خون چربی خون و کشیدن سیگار.
کشور ما در دستیابی به فناوری های پزشکی در جراحی قلب چه جایگاهی دارد؟
جایگاه ما تقریبا خوب است و نسبتا راضی هستیم اگر در برخی از تجهیزات کلیدی هنوز وابسته به خارج از کشور هستیم اما در یک سری موارد هم ، داریم به سمت خود کفایی پیش می رویم.
چرا پیوند قلب در استان صورت نمی گیرد ؟
ما مشکلات بزرگتری داریم ، هنوز بیماران مادرزادی ، کنترل فشار و بررسی ها و معاینات زودرس در درمان و پیشگیری بیماران قلبی در اولویت است تا بتوان در مرحله زودتری از بیماری به تشخیص برسیم ؛ مرحله ای که قابلیت درمان وجود داشته باشد.
هم اینک حجم بیماران قلبی نیازمند پیوند بیشتر از توان کشور است و پیوند قلب نیاز به تجهیزات، آزمایشات و پیگیری و امکانات زیادی دارد. همچنین فراغت کار می خواهد. پزشکان وقت آنچنانی ندارند در این رابطه اهدا کننده های قلب هم کم هستند و فرهنگ عمومی در این رابطه هنوز جانیفتاده است. در تهران هم اگر چند مورد بوده بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته است. این مساله نیاز به پیگیری همه جانبه دارد و بستر مناسب هم اینک در کشور وجود ندارد. ما باید کاری بکنیم که به پیوند نکشد ولی من به این مساله خوش بین هستم وفکر می کنم طی 4 یا 5 سال آینده این مشکل نیز حل شود .
آیا وضعیت بیماران قلبی دراستان را نگران کننده می بینید؟
تعداد متخصصین قلب رو به افزایش است و تجهیزات نیز رو به تکمیل هستند فرهنگ عمومی هم راجع به بیماری های قلبی بد نیست و امیداوار کننده است.
از خاطرات تان بگویید ؟ شما در جنگ هم بوده اید. آیا خاطره خاصی از آن دوران دارید؟
در زمان جنگ بیمارستان گلستان بودم . بیمارستان در واقع خط دوم جبهه محسوب می شد. مجروحین را برای جراحی های اصلی به اینجا می فرستادند. درچند مورد هم لازم شد به خطوط مقدم جبهه بروم. در عملیات طریق القدس ، آزاد سازی خرمشهر در بیمارستان های آنجا بودم .
در رابطه با اولین بیمارستان تخصصی قلب جنوب غرب کشور که قرار است در منطقه کمپلو ساخته شود تا آن جایی که من اطلاع دارم شما یکی از محوری ترین افراد در ساختن آن هستید توضیحاتی در این زمینه بفرمایید.
(با خنده ) شما هم اطلاع دارید... بیماران قلب تا به عمل جراحی برسند نیاز به یک سری مراحل تشخیصی و ویزیت های مکرر دارند مانند نوار قلب ،اکو و... در استان ، مرکزی که بتواند تمام این مراحل را با هم در یک جا انجام دهد نیست و بیمار مجبور است تست ورزش را در یک بیمارستان ، اکو را در یک بیمارستان دیگر و هر سری از مراحل را در بیمارستان های مجزا انجام دهد . حتی در یزد که 700 هزار نفر جمعیت دارد این مرکز وجود دارد ولی در استان چهار میلیونی ما مرکزی که این کارها را انجام دهد نیست.
در این رابطه من و یک سری همکاران با وجود مشکلات زیاد تصمیم گرفتیم که این مرکز را تاسیس کنیم. شهرداری از ما بابت اضافه بنا ، تغییر کاربری و این جور مسائل رقمی بالای یک میلیارد تومان خواسته است. این یک بیمارستان عام المنفعه است تا شخصی. ما به امید سود و فروش نیستیم. من حتی شاید عمرم کفاف این مساله را ندهد تا در این بیمارستان باشم. ما همکاری استاندار و بخصوص شهرداری را در ساخت این مرکز خواستاریم چرا که با شرایطی که هم اینک سد راه ساخت این بیمارستان شده خیلی از همکاران ما عقب نشینی کرده اند. این بیمارستان د رمساحت 17 تا 18 هزار متر مربع و دارای پارکینگ است برخی ازبخش های این بیمارستان شامل :بخش داخلی قلب ،جراحی قلب ccu ،تست ورزش ،اکو فیزیتوراپی است . هم اکنون مجوز طرح ونقشه آن گرفته شده و اگر شهرداری اجازه بدهد شروع می کنیم . امید است تا 3 یا 4 سال آینده بیمارستان جوابگوی بیماران باشد.
جناب دکتر رمضانی چرا برخی از پزشکان تمایلی ندارند به استان ما بیایند استدلال برخی کمی درآمد نسبت به بدی آب و هوای منطقه است این مساله تا چه اندازه صحت دارد؟
استان ما بالاترین درآمد پزشکان را دارد. بدی آب و هوا و بُعد مسافت و عدم اطمینان از پرواز ها باعث شده عده ای از پزشکان تمایل نداشته باشند به خوزستان بیایند ولی از لحاظ درآمد احساس نمی کنم پزشکان مشکل اساسی داشته باشند.
و در پایان یک آرزو از زبان شما
آرزوی عاقبت به خیری دارم. آرزوی اینکه استرس و بیکاری در این استان وجود نداشته باشد .
امیدوارم همه کارهایشان را از روی علاقه انجام دهند. نقاش اگر نقاشی می کند خطاط اگر خط می کند اول برای لذت خودش باشد...
دکتر رمضانی را بهتر بشناسیم:
هر چه توان دارم ناشی از حال و هوای دوران دفاع مقدس است و اگر مؤفقیتی دارم مدیون دوران دفاع مقدس هستم.
دکتر اصغر رمضـانی استاد فرهیخته دانشگاه علوم پزشکی اهواز و فوق تخصص جراحی قلب بیمارستان گلستان اهواز چهـرۀ ماندگار و نام آشنا خوزستان است. خیلی ها او را میشناسند و خیلیها ضـربان قلبشان و سلامتی شان را مدیون او هستند. او فرزند خوزستان است و در دامان عشایر بختیاری در سال 1337 چشم به جهان گشوده است.
نام او را بارها و بارها به علت توانمندی های او در جراحی قلب و اقدامات نادر جراحی قلب شنیده ایم. او فوق تخصص جراحی قلب است که برای اولین بار در استان خوزستان در سال 1374 در بیمارستان گلستان اهواز، اقدام به جراحی قلب باز نمود.
دکتر اصغر رمضانی، استادی فرهیخته و پزشکی حاذق است که با دستان توانمندش جان بسیاری از انسانها را نجات داده و متخصصین فراوانی را آموزش داده است. وقتی از شیرین ترین خاطرات دوران زندگی او میپرسیم، پاسخ می دهد: بهترین دوران زندگی من، دوران دفاع مقدس بود.
این استاد گرانقدر در روزهای نخست جنگ تحمیلی در کنار مجاهدان و مجروحان بود، در نهایت صمیمیت و محبت نشست و با ما در مورد روز های خاطره انگیز دفاع مقدس صحبت کرد. حاصل هم گفتگویی شد که میخوانید.
من آن روزها دانشجوی پزشکی( ورودی سال 1355) بودم که جنگ آغاز شد. در روزهای آغازین جنگ امکانات ما در بیمارستان محدود بود. جنگ غافلگیر کننده بود ارتش تا دندان مسلح صدام از چند قسمت مرز وارد ایران شده بود.. صدمات جنگی با زخم های معمولی و ناشی از تصادفات متفاوت است و ما آمادگی این جراحتها را نداشتیم ، چندین مورد پیش آمد که مواد منفجره مانند خمپاره در بدن بیماران بود،یک موردش در بیمارستان گلستان به یاد دارم،در این حالت شما تصور کنید هر لحظه بیمارستان در حالت بحران قرار میگیرد،البته همه این مشکلات با لطف خدا حل میشد و ما خدا را پشتیبان واقعی خود میدیدیم. مجروح های شیمیایی هم از اواسط جنگ به این مجروحان اضافه شد.که دردی طاقت فرسا داشتند ،بمبهای شیمیایی انواع سموم متفاوت داشتند و برخی از بیماران شیمیایی شده علائم ویژه ای نشان نمیدادند.برخی از این مواد شیمیایی برای اولین بار در جنگ علیه ما استفاده شد که همچنان عوارض دارند و مصدومان شیمیایی همچنان برای درمان مراجعه میکنند بعد از سالیان طولانی،شما مرتب خبر میشنوید که این عزیزان به خیل شهدا می پیوندند.
.
وقتی شیمیایی می زدند و مصدومین شیمیایی را می آوردند شرایط سختی پیش می آمد چراکه درد هایی بود که علامتی نداشت یادم هست در گردان بچه های شهرکرد، 2 تا پسر خاله که ظاهراً سالم بودند مغز استخوان و گلبول های سفیدشان از کار افتاد در طی 36 ساعت به شهادت رسیدند.
به همراه زنده یاد مرحوم دکتر اصفهانی بخش مجروحان شیمیایی بیمارستان گلستان را تشکیل دادیم که نقش مهمی در آن دوران داشت ،خدا مرحوم دکتر اصفهانی را رحمت کند او هم نقش ارزنده ای در خدامات آن دوران داشت.
در اورژانس من حتی دست می کشیدم به مجرحان شیمیایی که دیگران هم بتوانند به آنها خدمت کنند و احساس نکنند که بیماری واگیردار دارند.
خیلی ها ،خیلی از مجروحین از بیمارستان گلستان اهواز خاطره دارند،خیلی ها درمان که میشدند دوباره به جبهه ها برمی گشتند.
گاهی ازدیاد مجروحین باعث می شد که آنها را پس از مداوای ابتدایی، به نقاهت گاه هایی که در محل کنونی استادیوم ورزشی تختی اهواز بود انتقال دهند. پزشکان ما به انها نیز رسیدگی می کردند. تمام حیاط بیمارستان گلستان پُر می شد از مجروحین ولی با تمام وجود در خدمت انها بودیم.
در روزهای اول جنگ من هنوز اینترن بودم، برای بیماران، همه کار انجام می دادیم، از جابجایی بیماران گرفته تا تقسیم بندی و تریاژ مجروحان. روزهای اول جنگ من بیشتر بیماران را طبقه بندی می کردم و بیماران بدحال تر را از مجروحان بهتر تفکیک می کردم تا با توجه به وخامت حال تحت نظر باشند. یعنی در واقع و در اصطلاح پزشکی بیماران را تریاژ می کردم. مجروحان بدحال تر را پیدا می کردم تا زودتر درمان شوند. چون سیل مجروحان فراوان بود. و انتخاب زمان درست درمان بسیار اهمیت داشت و حیاتی بود . عراق از سوسنگرد و هویزه نزدیک به اهواز شده بود و تا دب حردان، چند کیلومتری اهواز و بیمارستان در تیر رس دشمن بود تخلیه شد.
بسیاری از مجروحان در حیاط بیمارستان در چادرها بودند. ما که دانشجو بودیم مجروحان بدحال تر را پیدا می کردیم و به اساتید معرفی می کردیم. گاهی تعداد مجروحان چند برابر ظرفیت بیمارستان بود بعد از گذشت مدتی بیمارستانها صحرایی شکل گرفت ،که کارهای اولیه آنجا انجام میشد ، کارهای تخصصی تر در بیمارستان ما، بیمارستان گلستان و بیمارستان حضرت امام خمینی (ره) انجام می شد. چون این بیمارستان ها بیمارستان های پشت خط و ت عراق خیلی نزدیک آمده بود، نزدیکی های دُب حردان، چند کیلومتری اهواز، و به خاطر همین با سلاح های میان برد هم می توانستند بیمارستان را زیر آتش بگیرند و در تیر رس دشمن بود .چند بار هم مورد حمله توپخانه و خمپاره های آن قرار گرفتیم.
شهر اهواز حالت جنگی پیدا کرده بود. آن زمان بود که رئیس شورای عالی دفاع، مقام معظم رهبری دستور دادند که بیمارستان گلستان به طور موقت جابجا شود، و ما با تمام تجهیزات و امکانات به هتل نادری اهواز رفتیم. ولی بعد از اینکه نیروهای بعثی را جوانان ما به عقب راندند، دوباره به محل فعلی بیمارستان گلستان برگشتیم. بیمارستان گلستان در هتل نادری و بیمارستان امام (ره) در هتل فجر(پارس فعلی) مستقر شدند و بعد از عقب نشینی دشمن، دوباره به جای خود بازگشتند. سختی در روزهای اول جنگ خیلی بیشتر بود، چون غافلگیر شده بودیم. به یاد دارم که در آن زمان اورژانس بیمارستان در مکان فعلی آزمایشگاه مرکزی بود، و درب ورودی بیمارستان روبروی بخش اکوکاردیوگرافی فعلی، به خاطر دارم شهید چمران مجروح شدند و او را آوردند اورژانس، و همان موقع اورژانس و اطراف آن را زیر آتش خمپاره یا توپ بستند که سقف اورژانس بیمارستان گلستان خراب شد اما به مجروحین آسیبی نرسید.
همیشه چند شب قبل از عملیات رابطین نظامی و برادران سپاه پاسداران به ما اطلاع میدادند که عملیات در پیش است و به صورت سری شرایط بیمارستان را آماده می کردیم. همه چیز فراهم بود برای مداوای مجروحین ،و با تمام وجود منتظر بودیم تا بتوانیم بهترین خدمت را ارائه دهیم. وقتی نیروی پزشک نبود من می رفتم به بیمارستان خط و بیمارستان های جبهه، اما با شروع عملیات من در بیمارستان گلستان اهواز بودم که با توجه به اهمیت طبقه بندی مجروحان، کار تریاژ بیماران و سپس جراحی ها را انجام می دادیم.در طول جنگ من جراح عمومی شدم و انتخاب این رشته هم بخاطر شرایط جنگ بود چرا که میخواستم موثر تر باشم و خدمت بیشتری در دوران دفاع مقدس کنم. من در ابتدای جنگ دانش آموختۀ پزشکی عمومی شدم و در طول جنگ تخصص جراحی گرفتم. چون آن زمان به جراح نیاز بود، احساس کردم باید جراح بشوم.
روزهای اول جنگ و پایان دانشجویی ، بیشتر هماهنگ کننده بودم. اوایل مشکلات بدلیل غافلگیری زیاد بود اما بعد در مورد امکانات بگویم که ذخیره در آن زمان در انبار خوب بود. سیستم هلال احمر ذخیره داشت و هیچوقت من کمبود را به خاطر ندارم و به یاد ندارم کار رسیدگی به مجروحی به خاطر نبود پزشک یا اتاق عمل لنگ بماند. چرا که بسیج عمومی شکل گرفته بود. همه با جان و دل در خدمت مجروحین بودند.وقت و بی وقت نمی شناختیم و با جان و دل در بیمارستان تلاش می کردیم.
بعضی وقت ها کار سخت بود. گاهی برای تهیۀ آمبولانس، صندلی اتوبوس ها را برمی داشتند و گاهی با وانت و ... مجروحین را حمل می کردند.
هیچ مجروح جنگی پشت در اتاق عمل نماند. اینطور نبود که کسی بیفتد و دیگری رهایش کند. نیروی کمکی زیاد بود. اساتید هم کمک میکردند مثلا متخصصین در جابجایی بیماران کمک میکردند،هر کس هر کاری از دستش بر می آمد انجام می داد.
وقت عملیات، برنامه کاری نبود. نه برای پزشکان و نه برای پرستاران و بهیاران، شیفت، مرخصی و ... معنی نداشت. حتی پزشکان مسن هم شب و روز در بیمارستان حضور داشتند.
مثلاً به یاد می آورم همکار قدیمی مان خانم رضانیا را که پرستار بود شبانه روز در بیمارستان حضور داشت و حتی همسرش هم به کمکش میآمد. در حالی همسرش از کارکنان بیمارستان نبود. همسر خانم رضانیا را من چند سال پیش جراحی قلب کردم. امیدوارم حالشان خوب باشد. خدا از همه این عزیزان قبول بفرماید.
همه با تمام وجود در خدمت رسیدگی به مجروحین بودیم. خانواده های ما و خانواده های کارکنان بیمارستان گلستان هم کمک می کردند. همه و همه رسیدگی به مجروحین را مهمترین کار خود می دانستیم.
به یاد دارم در عملیات خرمشهر من 14روز خانه نرفتم در حالی که خانه من نزدیک بیمارستان بود و فقط چند دقیقه با بیمارستان گلستان فاصله داشت. در عملیات شوش 3 هفته سر به خانه نزدم به همراه دکتر مؤمن، دکتر شانه ساز و دکتر مهدی نسب. به خاطر دارم هنگامی که برادر دکتر مهدی نسب شهید شد، ایشان طبابت را رها نکرد. برای دیگران هم که مشکلی پیش می آمد ،کار رسیدگی به مجروحین را رها نمی کردند.
شهدای فراوانی را می شناختم. در کنارشان بودم. آنها بهترین ها بودند، آنها انتخاب شده بودندتازه انقلاب شده بود. هنگامی که سال 59 جنگ به شکل غافلگیرانهای آغاز شد، مردم از نظر امکانات مدرن و برنامه ریزی آمادگی لازم را نداشتند. همبستگی و علاقه به انقلاب و مردم متحد شدند به زودی با بحران شروع جنگ همراه شدم.
در زمان دانشجویی زنده یاد شهیدسید عبد الرضا موسوی که آن زمان هم دوره من بودند تاثیر فراوانی بر من و هم دانشگاهی های ما داشتند، شهید چوبکار را میشناختم و همینطور شهید سید محمدعلی حکیم که به همراه شهید علم الهدی در هویزه به شهادت رسیدند که دورۀ بعد از من بودند، فعالیت داشتیم.
در عملیات خرمشهر به یاد دارم خانواده ای پدر و 2 پسر در عملیات دُب حردان، که پشت شرکت نورد لوله بود، پدر و یکی از پسران شهید شدند و پسر دیگر که سالم بود، جسد پدر و برادر خود را با پیکان بار جسد شهدا برادری که باقی مانده بود، بدون بی قراری آنها را به شمال می برد.
همکاران پزشک جوان در زمان جنگ خیلی زحمت کشیدند. در اتاق عمل می آمدند. چنین صحنه ها و چنین لحظاتی بود. یکی دو تا که یادم هست آقای دکتر مهدی نسب که برادرش شهید شد و ایشان نرفت. دکتر شانه ساز برادرش مفقودالاثر شد.
ما با وجود اینکه متأهل بودیم و خانه هایمان نزدیک بود 2 هفته، 10 روز بیمارستان را ترک نمی کردیم و تا زمانی که مجروح بود در بیمارستان می ماندیم.
قبل از جنگ و بعد از انقلاب، بچه های انجمن اسلامی پزشکی، اعم از دانشجوها و دانش آموخته ها، برای کمک به مردم، تشکیلاتی شبیه به جهاد تشکیل دادند و هر هفته به یکی از شهرستانها و روستاها می رفتند.
به عنوان مثال من با شهید سید محمد حکیم رفتیم برای مردم سوسن، و چون زمستان بود شب در منطقۀ پیون میماندیم. از این کارها قبل از جنگ زیاد بود.
با شروع جنگ هم این تشکیلات به کمک جبهه و جنگ رفت. و به مرور زمان که تجربیات بیشتر شد، کمک به جبهه و جنگ نیز بیشتر شد. همین افراد ماندند و تخصص گرفتند.
به یاد دارم شهید سیدعبدالرضا موسوی حتی قبل از جنگ در درگیریهای خرمشهر در خدمت انقلاب بود. او پیش از انقلاب هم فعالیتهای انقلابی گسترده ای داشت و بعد از جنگ هم پزشکی را رها کرد و عازم جبهه های جنگ شد و در لباس مقدس سپاه شهید شد که برای من الگو بود و خاطره اش از یادم نمیرود. او کلاسها را ترک کرده بود و از قبل از شروع جنگ در فعالیت های انقلابی بود، حتی قبل از انقلاب، با تمام وجود در راه انقلاب و امام بود، اهل قرآن بود، سرآمد ما بود، خیلی مذهبی و الگو بود. کسی نمیدانست که او با بچههای گروه منصورون و غیره ارتباط دارد، او خالصانه تلاش میکرد و خیلی قاطع بود. یک سر و گردن بالاتر از ما بود. او مرا با انقلاب و اسم امام آشنا کرد. از طریق او بود که همکلاسهای ما نیز انقلاب را شناختند. وقتی عازم جبهه میشد، من جزوهها و مطالب را برای او نگه میداشتم و وقتی او را میدیدم به او میدادم. این کار را با علاقه انجام میدادم و دوست داشتم با این کار خدمتی کرده باشم.
شهید سید محمدحکیم هم که اهل عراق بود، و ازخانواده آل حکیم و خانواده ای مذهبی داشت، صدام خانواده ایشان را قبل از جنگ وادار به هجرت از عراق کرده بود،ایشان نقش مهمی در تشکیل کمیته پزشکی جهاد سازندگی داشت. . به یاد دارم با شهید سید محمد حکیم، پیش از آغاز جنگ برای کمک های پزشکی در اردوهای جهادی شرکت می کردیم و از رفتنمان به منطقه سوسن در اطراف ایذه و استراحت در منطقه پیون خاطره دارم .
شهید سید محمدعلی حکیم که اهل اهواز و از یاران شهید علم الهـدی بود هم شهید بزرگوار دیگری بود که تشابه فامیلی با شهید سیدمحمدحکیم داشت، البته این عزیزان نسبت فامیلی نداشتند ولی هر دو از بهترین ها و از خانوادههای اصیل و مذهبی بودند. شهید سید محمد حکیم همکلاس دکتر سلطان زاده بود و هر دو عضو انجمن اسلامی بودند.
شهید سید جلیل حسینی زاده هم اهل بهبهان بود و بسیار انسان خوب و با ایمانی بود و شهادتش برای ما بسیار دردناک بود چرا که او به همراه مادرش به تنهایی زندگی میکرد و بعد از رفتنش مادرش خیلی تنها شد.
شهید مجید بقایی هم از سرآمدان ما بود. او هم به سپاه پیوست و از توانمدترین فرماندهان سپاه شد، بهترین های آن دوران به شهادت رسیدند، آنها از هر نظر الگو بودند. شهید محمد چوبکار، شهید محمد علی رهنمون، شهید مصطفیشریفپور. همه از بهترین دانشجویان پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اهواز بودند و عزیزانی دیگر که من الان در خاطر ندارم.
مردم اعتقاد داشتند برای اسلام و میهن و ناموس خود باید با دشمن مبارزه کرد. حالا هم من عقیده دارم اگر چنین اتفاقی پیش بیاید، پیر و جوان متحد می شوندو شاید بهتر از گذشته هم باشند.شرایط ما هم خیلی بهتر از گذشته است،توانایی های ما افزایش یافته،دانش پزشکی در کشور ما بومی شده است و توانمند هستیم .شرایط ما با گذشته قابل مقایسه نیست. ما باید متحد باشیم و برای مقاومت آماده باشیم
آن روزها خیلی با نشاط بودیم، سخت بود، اما متحد بودیم، با تمام وجود تلاش می کردیم، من هرچه دارم از آن زمان است. من در زمان جنگ جراح شدم و هر چه توان دارم ناشی از حال و هوای دوران دفاع مقدس است و اگر مؤفقیتی دارم مدیون دوران دفاع مقدس هستم. در دوران جنگ جراح عمومی شدم و بعد از جنگ احساسکردم استان نیازمند جراحی قلب است. این شد که تصمیم گرفتم فوقتخصص جراحی قلب شوم و خدا کمک کرد و این توفیق را داد تا در سال 1374، اولین جراحی قلب استان خوزستان را در اتاق عمل قلب بیمارستان گلستان انجام دادیم و تا امروز هزار نفر را در بیمارستان گلستان جراحی کرده ایم که الحمدا... موفق بودیم . به لطف خدا از آن موقع به بعد دیگران هم به ما ملحق شدند و در این زمینه الآن ما از استانهای پیشتاز هستیم.
مطالب مشابه :
برپایی مراسم جشن انقلاب دردبیرستان گلستان شادگان باحضورمسئولین
خوزستان چه خبر ؛ مراسم جشن انقلاب بمناسبت سی وپنجمین سالگردپیروزی انقلاب اسلامی امروزصبح ۱۳ بهمن ۹۲ ازسوی دبیرستان دخترانه گلستان باحضورمسئولین
نایب رئیس هیئت کبدی خوزستان از حضور 2 تیم خوزستانی در لیگ برتر کبدی بانوان کشور خبر داد
نایب رئیس هیئت کبدی خوزستان از حضور 2 تیم خوزستانی در لیگ برتر کبدی ... رستمپور ادامه داد: بستان خوزستان، گلستان، زنجان، کرمانشاه و البرز، تیمهای حاضر
6 تیم به مرحله نهایی لیگ برتر کبدی بانوان صعود کردند
گروه ب میزبان گلستان : زنجان ، البرز ، بستان خوزستان ، کرمانشاه ، گلستان گروه ج میزبان تهران : نیوساد رشت ، آذربایجان غربی ، یزد ، تهران گفتنی است دو تیم
دیدار مدیر کل کتابخانه های خوزستان از آبادان
دیدار مدیرکل کتابخانه های عمومی خوزستان. از آبادان و منطقه آزاد اروند. مدیر کل کتابخانه های عمومی استان خوزستان با حضور در شهرستان، آبادان و منطقه آزاد اروند با فرماندار
خانه مستوفی الممالک،کاخ گلستان (تهران)
سفرنامه دیدنو - خانه مستوفی الممالک،کاخ گلستان (تهران) - وبلاگی در مورد سفر و ... آبی و خانه مرعشی شوشتر)خوزستان (قله سلاسل،محوطه باستانی شوش)خوزستان (معبد
ایستگاه پایانی در کرج
۴ تیم برتر در دومین بازی خود در دور برگشت را عصر فردا برگزار می کنند که طبق برنامه دو تیم گلستان و هیئت کبدی گرگان مقابل هم صف آرایی می کنند و شهرداری
سیستان و بلوچستان قهرمان لیگ برتر کبدی بانوان شد
پنجمین و آخرین بازی تیم ها در مرحله نهایی صبح امروز برگزار شد و در حساس ترین بازی این مرحله دو تیم گلستان و سیستان و بلوچستان به مصاف هم رفتند که تیم
ای کربلای ایران ای کربلای ایران خون شهیدان کرده صحرای تو را گلستان
ای گلشن خوزستان ای گلشن خوزستان خون شهیدان کرده صحرای تو را گلستان. ای کربلای ایران ای کربلای ایران خون شهیدان کرده صحرای تو را گلستان. ای مهد عشق و
بندر ترکمن ،عید قربان (گلستان)
سفرنامه دیدنو - بندر ترکمن ،عید قربان (گلستان) - وبلاگی در مورد سفر و ... های آبی و خانه مرعشی شوشتر)خوزستان (قله سلاسل،محوطه باستانی شوش)خوزستان (معبد
نتایج کامل لیگ برتر کبدی استاندارد آقایان در کرج مشخص شد
نتایج کامل این دوره از رقابت ها بدین شرح است : دوشنبه 4 اسفند ماه : نوبت صبح دانشگاه آزاد اسلامی سیستان و بلوچستان 35 - هیئت کبدی گلستان 32 هیئت کبدی
برچسب :
گلستان خوزستان