202- بررسی کتاب «کنگ؛کهن دژی بر پهنه ی بینالود» (بخش هفتم - پایانی)
آداب و رسوم مردم روستای کنگ
این بخش کتاب که از رویه ی 94 آغاز گشته ، از دلنشین ترین گفتارهای کتاب برای من و خوانندگان جوینده ی فرهنگ بومی سرزمینمان ایران ، است.
در آغاز این گفتار ، به نیکویی از دگردیسی باورهای نادرست و خرافی به عقاید مذهبی اشاره شده است. به خوبی می دانیم که بسیاری از باورهای دینی و مذهبی ما ، ریشه در باورهای باستانی نیاکانمان دارد که آگاهانه و در گذر روزگاران یورش و تاراج تازی و مغول و ترک و افغان ، در پوشش مراسم و اعتقادات مذهبی نگاهداری شده اند؛ مانند
سلام بر آفتاب
سوگند به سوی چراغ
تقدس نان
تبرک آب
حاجت بردن به درخت (طبیعت) و...
نگارنده ی گرامی کتاب «کنگ؛کهن دژی بر پهنه ی بینالود» در رویه های 94 تا 97 ، به 25 باور مردم روستای «کنگ» اشاره کرده است که بیشتر آنها ، در فرهنگ بومی همه سرزمین ایران یافت می شود (شاید با اندک دگرگونی).
از زیباترین و بومی ترین آیین بومی روستای کنگ ، می توان آیین «چَولَه قوزَک» را در خواهش باران ، نام برد که در رویه ی 95 کتاب به آن پرداخته شده است.
تنها باید یادآور شوم که در بند پایانی آن ، چیزی که «صاحب خانه به عنوان انعام» به بچه ها می دهد ، «صدقه ی باران» است و «انعام» را به شاگرد قهوه چی می دادند!
دیگر اینکه ، «کلپَسه» که برابر «کلپاسه» و «چلپاسه» در فارسی دری است ، همان «مارمولک» است و نه «خانگی» آن...
در گزینه ی هشتم ، به افسانه ی مسخ انسان به کلپاسه اشاره ای شده که کاش جناب نویسنده ، آن افسانه را برای خوانندگان کتاب ، بازگو می کرد.
گزینه های بسیاری را می توان به این 25 ، افزود؛ مانند : نذر سادات – نذر چشمه – چراغ موشی چشمه ی مقدس – رو به قبله بودن وقت اذان – عیب دانستن زانو بغل گرفتن – شیطان زیر ناخن – عروسی اجنه – خرابه هایی که خانه ی دیوان است و....
در رویه 98 آیین «چهارشنبه سوری» را بیان داشته که درست مانند دیگر شهرها و آبادی های ایران است. (پریدن از روی آتش و ملاقه زنی و شب نشینی) ولی گمان من بر این است که می بایست این آیین ویژگی های بومی خود را در روستای کنگ داشته باشد که امروزه از یادها رفته و نگارنده گرامی کتاب ، فرصت پرداختن به آن را نداشته است.
سپس به آیین زناشویی پرداخته شده که «مراسم عقدکنان» و «مراسم عروسی» را دربردارد.(98 تا 103)
آنچه در بند سوم رویه ی 99 از 3نوبت جشن پیش از عروسی یادشده ، رسم امروزه مردم است و نه آیین کهن روستا.
جشن های زناشویی دیرین (نه چندان دور) هرکدام هفت شب و هفت روز بوده اند که هر روز و هرشب ، نامی داشته و آیینی ویژه. مانند خارکشی ، که جوان های خاندان و دوستان و گاه طایفه به کوه های نزدیک می رفتند و غروب با پشته های خار به روستا بازمی گشتند. این آیین برای روشن کردن تنورها و اجاق ها انجام می شده است و نیز «هیزم کشی» که در کتاب اشاره شده و...
آیین خواستگاری در روستای کنگ ، یک تفاوت کوچک با دیگر جاها دارد و آن «یک لشکرکشی واقعی» از سوی خانواده داماد است. گاه دیده ام که برای یک خواستگاری ، بیش از 50 نفر همراه خانواده داماد به خانه ی عروس رفته اند !!!
از دیگر سو ، خانواده ی عروس هم ، همه ی خویشان و دوستان و گاه طایفه اش را فرامی خوانده تا در برابر خاندان و طایفه ی داماد کم نیاورد و «نگویند عروس بی کس و کار است»!!
پس از خواستگاری ، آیین های شیرینی خوران و انگشتربران و حنابندان و خرید عقد و عروسی و...
زیباترین بخش این آیین ها ، پاتخت مردانه و داماد سلام بوده که آیین نخستین بسیار کمرنگ شده و به گروه ارکست(!) و فیلمبرداری و زدورقص در محوطه ی دبستان روستا تبدیل شده و آیین دوم ، برچیده شده است.
درگذشته های نه چندان دور (شاید تا 10 – 15 سال پیش) پاتخت های کنگ ، به آیین کهن ، بر روی یکی از بام های گسترده ی محله ی داماد ، با همراهی نمایش (روحوضی و سیاه بازی و گاه داستان های کهن و گرته برداری هایی از فیلم فارسی ها و سینمای هند و...) و بازی «شاه دزد» و آواز و پایکوبی محلی و «چوب بازی» و... انجام می شده است.
زیبایی کار در این بود که بالای مجلس (روبروی ورودی بام) را قالی می انداختند برای میهمانان ویژه و بزرگان فامیل (VIP) و گرداگرد بام را جوان ترها ، ایستاده یا نشسته ، پر می کردند.
بازنده های بازی «شاه ، دزد» می بایست آواز می خواندند یا می رقصیدند و چون بیشتر مردان روستا ، رقص را برای مرد «عار» می دانستند ، به جای آن «شیرین بازی» می کردند و شادی آیین دامادی را فزونی می بخشیدند.
آقا رضا «غم فوت» میزد ؛ یعنی پنجه هایش را در هم گره می زد و بافشار در آنها می دمید و آوایی چون «ترومپت» بیرون می داد.
آقا غلام «خارجی» می رقصید ؛ درست مانند هیپی ها ! و نیز آقا جعفر که مانند «جیم کری» سر می زد و ادای گروه «هوی متال» را در می آورد.
زنده یاد «حاج غلامرضا» چاربیتی (رباعی – دوبیتی) می خواند و چه سوزناک می خواند و چون اشک در چشمانش حلقه می زد (به یاد یاران ازدست رفته اش) با بشکنی پرصدا ، و یک شوخی ، فضای مجلس را به شادی بازمی گرداند...
آیین داماد سلامی (داماد سلام) یکی از نمونه های همیاری و یکپارچگی مردم در کارها و هزینه های بزرگ زندگی بوده است که افسوس ، این روزها کاملا برچیده شده است.
یادم نیست که روز پیش از دامادی انجام می شد یا پس از آن! یادم است که بعد از ظهری بر روی یکی از بام ها ، مردم گردهم می آمدند و پس از خواندن چند چاربیتی ، یک مجمعه (سینی بزرگ) که گوشه ای از آن نقل و آب نبات گذاشته می شد ، دورتادور بام ، به میهمانان تعارف می شد و هریک ، پس از برداشتن نقل و آب نباتی ، پولی پیشکش داماد ، در سینی می انداختند.
میزان پول داماد سلامی ، به «دشت اول» آن بستگی داشته ؛ یعنی مبلغی که نخستین فرد در مجمعه می انداخته ، تاثیری زیاد در مبالغ دیگران داشته است.
گاه پول داماد سلامی آنقدر زیاد می شده که از خرج دامادی افزون می آمده و کمک خرج زندگی تزاه داماد هم می شده است.
امروزه ، مانند این آیین نکو ، به شکلی نازیبا و گاه زشت و کریه ، در هنگام رقص داماد انجام می شود که دوستان و آشنایان ، همراه داماد می رقصند و یکی یکی اسکناس ها را به میهمانان نشان می دهند و در دست و گاه در دهان داماد می گذارند!
در این مناسک جدید (!) نقش گروه ارکست(!! کیبرد و جاز و گاه تیمپو!!) در افزایش مبلغ جمع آوری شده و تهییج میهمانان بسیار زیاد و حیاتی است!!!
در بند دوم رویه ی 100 ، به آیین «تُو بُری» اشاره شده و آن را برابر با «توپ بردن» دانسته اند!
با اندک آشنایی بنده با گویش مردم روستایم «کنگ» ، ایشان توپ را توپ می گویند و نه «تُو» ؛ و «تُو» در گویش کنگ ، برابر با «تاب» است : تُو خوردن(تاب خوردن) ، تُوِش ده (بپیچانش،بتابانش)و...
ولی «تُو» در آیین دامادی ، برابر با ارمغان و پیشکش هایی است که در آیین «بله برون» دیگر جاهای سرزمینمان به خانه عروس می برند و می توان آن را با «خنچه» برابر دانست.
در میانه ی رویه 101 ، به آیین «اسپندگردانی» (سپنج گِردَنی) اشاره شده که زنی از نزدیکان داماد ، با سینی نقل و سپند ، راه را بر داماد و همراهان (که از گرمابه برمی گردند) می بندد و داماد را «سپندگردان» می کند و از او مبلغی به تبرک می ستاند و همراهان داماد نیز، هریک ، پس از شیرین کردن دهان با نقل و آب نباتی ، سکه یا اسکناسی در سینی «اسپندگردان» می اندازند.
در این میانه ، «دزدیدن عقل عروس» هم از شاهکارهای آیین زناشویی است!
در رویه های 104 تا 107 ، به آیین های سوگواری (محرم ، فوت ، چراغ برات) پرداخته شده است که این آیین ها ، همانند دیگر حاهای سرزمین نازنینمان ، سرشار از باورهای نادرست و خرافه و فریب و کج اندیشی هاست.
در میانه ی رویه ی 108 به چند نمونه خوراک بومی روستا اشاره شده است :
«اَشکِنَه» در چندین گونه (ماست،قروت،هَوِج،اَوجیز،گوشت،...) که پرکاربردترین خوراک روستا بوده است و چندنمونه آش (رشته،اَماج کماج،بلغور،بلغورشیر،...) و گهگاه ، سالی یکی دو بار ، پلو خورشت(بیشتر قیمه).
از خوراک های بسیار خوشمزه ی روستای کنگ ، «قرمه» است که بیشتر ، در گردهمایی های خانواده یا خاندان ، در باغ ها ، گوسفندی را قربانی کرده و همه ی گوشت و چربی اش را در «قِلِف» های چدنی و یا سنگی یا رویی را گذاشته ، بر آتش می نهند...
در رویه 109 ، به میوه های روستا پرداخته شده و برگ پس از آن ، درباره ی «پوشاک مردم روستای کنگ» سخن می راند.
پیشتر ، در «کنگ نامه»ها گفته شد که رخت و پوشاک بومی مردم کنگ ، که هنوز در میان کهنسالان و برخی میانسالان روستا خواستنی است ، درست مانند پوشش زرتشتیان یزد و کرمان است.
حجاب ، به بهترین گونه ، در پوشش مردان و زنان روستا رعایت می شده و چند لایه بودن رخت ایشان ، آگاهانه ، اقلیم را برای تندرستی بکار گرفته است.
زنده یاد ، خان دایی من «حاج اصغر نبوی» در تابستان هم دست کم 4 یا 5 لایه رخت را روی هم می پوشید و هرگز گرمازده نمی شد!
نکته ی جالب اینکه در گذشته های نه چندان دور روستا ، بانوی خانه ، با پشم ریسی ، رنگرزی ، تره بافی و دوخت و دوز ، یک تنه خانواده اش را به خودکفایی در پوشاک می رساند.
تنها ، برای جشن دامادی یک دوست یا فامیل نزدیک یا در عروسی نزدیکان ، کت و شلوار مردانه و پیراهن زنانه از شهر خریداری می شده است.
ضرب المثل ها و متل ها
در میان گزینه های رویه های 111و 112 کتاب ، دو گزینه ، بومی می نماید و دیگر اشاره ها ، در همه سرزمین ایران فراگیر است.
«خر از خر بِمَنَه گُشدُمبِش مِکِنَن» (خری که از خر دیگر جابماند ، گوشش را می برند)
«دختر خواست کِردن رِ ننگی نِست ؛ ندادنش رِ هم جنگی نِست» (خواستگاری را ننگی نیست ؛ برپاسخ رد هم جنگی نیست)
در رویه های 115 تا 122 به بازی های بومی پرداخته شده است که بسیار جذاب و شوق آور هستند.
1. قِزَل خانم : بازی تمرکز و جهش است همراه با تقویت همیاری و خویشتنداری و سرکوب غرور و تقویت اعتماد به نفس.
آنکه بر فراز دیگری می جهد ، پس از او باید در پیش حریفان سرفرودآرد تا ایشان ، یک به یک از فراز سرش برجهد و آنکه در برابر پرش همه یاران بردبار مانده ، سر فراز می آرد و آغاز به پریدن می کند.
2. اَرَنگ اَرَنگ : یا بازی «جو،جو؛گندم،گندم» یک بازی گروهی پرکنش و انرژیک است که در رویه 116 کتاب توضیح داده شده است.
3. گُو مِلِگی : به زبان ساده «گوی و میدان» ، همان بازی «کریکت» است.
4. گال بَزی : بازی «الک دولک» است به گویش کنگ که چوبک کوچکتر را «گال» می گویند.
5. بُرج بَزی : این بازی پرکنش گروهی که در رویه ی 119 کتاب شرح داده شده است ، داستان دفاع نیاکان باستانی ما ، از برج و باروی خود در برابر یورش دشمنان است.
6. شیر بگیر حَولی پوچ : گونه ای «قایم باشک» گروهی است ، یادآور داستان کاروان ها و دزدان گردنه و...
7. گُو ، گِزَل ، پِندیل : این بازی با واژگان «اوشتولیک» و «اوشوللِلَه» همراه است و بر تمرکز و تجسم و ندیدخوانی و پیشبینی تکیه دارد. آغاز آن چون بازی «گل-پوچ» است با این تفاوت که به جای گمان بردن بر «کدامیک؟» باید «چه چیز؟» را حدس بزنی. سپس با چشمان بسته ، باید از گوش هایت کار بکشی و پنهانگاه همبازیان را بفهمی و در بخش بعدی بازی ، باز هم با چشمان بسته ، جهت اشاره ی انگشتان استاد را حدس بزنی. (در رویه ی 120 کتاب بخوانید)
8. پادشاه بَزی : همان بازی «شا-دزد» است که بیشتر در جشن های دامادی بازی می شد و پرتاب قوطی کبریت ، شاه و وزیر و دزد و عاشق را تعیین میکند...
در رویه های 123 و 124 ، از مهجور ماندن ورزش (بویژه کشتی) در روستا افسوس خورده ایم و دلمان را به همان 4 ، 5 تیم فوتبال روستا خوش کرده ایم.
پایان کتاب ، غزل زیبای «سکوت خاطره ها»ی بانو نسترن ترویج در رویه ی 126 است. و در رویه ی 127 ، به منابع کتاب اشاره شده و در رویه ی 128 ، یادی زنده یاد «شیخ محمدحسن رحیمی» را گرامی داشته است.
شاد و پاینده باشید.
مطالب مشابه :
هری پاتر در اوج افتضاحی بالاخره تمام شد
اعلام کرد حجم تقاضا برای پیش خرید آخرین کتاب هری پاتر نسبت به کتاب ضرب و تیمپو
آموزش تئوری ساده برای هر ساز
نت ها تا چ اندازه و در واقع ضرب رو مشخص میکنه (تیمپو و ) در ارکسترها به خرید ویولن
202- بررسی کتاب «کنگ؛کهن دژی بر پهنه ی بینالود» (بخش هفتم - پایانی)
خوران و انگشتربران و حنابندان و خرید عقد و و جاز و گاه تیمپو!!) ضرب المثل ها و
برچسب :
خرید ضرب و تیمپو