نویسنده ای با چشمانی سینماتوگرافیک
ژرژ آندری مالرو به تاریخ سوم نوامبر 1901 متولد شد. در نخستین سالهای کودکیش پدر و مادر او از هم جدا شدند. اما مالرو با پدر و خانواده پدری اش که در حومۀ دنکرک به حرفۀ شمع سازی و کشتی سازی اشتغال داشتند، روابط گرمی داشت. مالرو تحصیلات درخشانی نداشت و هرگز امتحان سال آخر دبیرستان را نگذارند.مالرو برای گذران زندگیش در کار خرید و فروش کتابهای نایاب با دکانها و دکه های کنار رود سن بود و بعد به کارکردن با ناشران خرده پا روی آورد.
مالرو ابتدا ماه های کاغذی و " قلمرو عجایب " منتشر کرد که با استقبال چندانی مواجه نگردید اما وسوسۀ غرب که در 1926منتشر شد نظرها را به خود جلب کرد. پس از آن مالرو به سرعت راه ترقی پیمود. نسخۀ تجدید نظر شدۀ قلمرو عجایب (1928) جاده شاهی و سرنوشت بشر را عرضه کرد که رمان اخیر در 1933 توانست جایزه گنکور را از آن او کند. مالرو معروف شد و به گروهی پیوست که نوول دوو فرانسز را منتشر می کردند. هنگامی که شعلۀ جنگ در اسپانیا شعله ور شد، مالرو در صف نخستین داوطلبان خارجی قرار داشت و در سازماندهی نیروی هوائی ارتش جمهوری مشارکت داشت و خود در بمباران مناطق دشمن جزو خدمۀ هواپیما بود. در جنگ جهانی دوم مالرو اندکی سرباز تانک بود، اسیر شد، فرار کرد و نگارش" گردو بنهای آلتنبورگ" رانخستین بار در سوییس منتشر شد را آغاز کرد. مالرو مدتی را هم مخفیانه زندگی کرد اما موقعی که احتمال پیاده شدن قوای آمریکا در جنوب فرانسه قوت گرفت از مخفیگاهش خارج شد و مسئولیت یافت گروههای پراکنده در جنوب غربی را متفق کند و آنها را به صورت نیروی منسجمی تشکل دهد تا بتواند در برابر عقب نشینی آلمانها دست به یکسری عملیات بزند. مالرو مطالعات اولیۀ هنری خود را که پراکنده بود از سر گرفت. روانشناسی هنر در سه جلد مستقل در سالهای 1947 تا 1950 منتشر شد. اما "ساتورن، رساله ای در باب گویا" بیش از روانشناسی هنر او را راضی کرد به شکلی که حتی پس از اتمام روانشناسی هنر ضرورت بازنگری آنرا احساس کرد. سرانجام پس از بازنگری و بسط مطلب آنرا در یک جلد با عنوان "صداهای سکوت"منتشر کرد.
در واژگان آندره مالرو "فاتح" سازندۀ انقلاب است. حال آنکه نوعی دیگر از شخصیت انقلابی که از آن به نام " متولی" یاد می شود راهنمای جامعۀ نوین است. استعدادهای دومی بیشتر در حوزه های امور اداری و اجرایی است اما خصیصه ای اصلی فاتح اراده ای است خدشه ناپذیر. شخصیت اصلی رمان فاتحان یک نفر روسی-سوییسی به نام گارین است. دور و بر گارین عده ای جمع شده اند که حضورشان در تمامی رمانهای مالرو تکرار می شود، رانسکی، باستان شناسی که خود را به دست خیالات می سپارد و بر دیوارهای بناهای تاریخی با خط کج و کوله اصطلاحات وقاحت آمیزی نقش می زند تا کارشناسانی که بعدها به آنجا می آیند را سر کار بگذارد. ریتچی، مرشد فعالان سیاسی جوان که قادر نیست به کوچکترین عمل یا فعالیتی دست بزند،" چنگ دای"رهبری فکری که گویی گاندی دیگری است و دست به خودکشی اعتراض آمیزی میزند،"هونگ" تروریستی که سخت پایبند عمل مستقیم است و این امر باعث می شود که به ناچار او را از سر راه بردارند." کلاین" آلمانی که سراسر دنیا را با گذر از انقلابی به انقلابی دیگر زیر پا گذاشته است و یک پلیس سادیست. ضعف این رمان این است که شخصیتهای فرعی آشکارا تیپ محسوب می شوند و نشان از چیز دیگری ندارند تنها تجسم انتزاعیات نویسنده اند. درست مثل شخصیتهای تمثیلی دو بعدی." جادۀ شاهی" از اجرای تبحر آمیز فاتحان برخوردار نیست. این اولین رمان بلندی است که مالرو می نویسد، هرچند مالرو آنرا پس از فاتحان منتشر کرد. مالرو اینجا به روایت سوم شخص می پردازد و کلودوانک جوان را خلق می کند. شخصیتی که دانشجوی رشتۀ هنر استکه ماجراجویی در آسیا را "به خرید و فروش اتومبیل در اروپا" ترجیح داده است.لحظاتی در این داسان وجود دارد که وانک نمی تواند بفهمد در ذهن رفیقش "پرکن" دیگر شخصیت اصلی داستان چه میگذرد و در اینجاست که زاویۀ دید ناگهان متوجه پرکن می شود. این تغییر خواننده را به شدت سردرگم می کند. مالرو موهبت آگاهی از پوچی را مانند گارین به پرکن هم می چسباند. پرکن درگیر وسوسۀ مرگ است، هرگونه تضعیف در قدرتهایش به خصوص جنسی او را با آنچه " سرنوشت بشری " خود می داند روبه رو می سازد. او مرگ را چون تیرگی اجتناب نا پذیر بی معنایی تلقی می کند اما در عین حال به عصیان بر می خیزد و با ظاهری هراسناک می گوید: " مثل کرمهای محبوس در خاک نخواهد زیست،" بلکه با اثبات اراده اش معنای خاص خود را خواهد آفرید.
فاتحان و جادۀ شاهی نخستین و ابتدایی ترین بخشهای " برخوردن به انسانها" را می سازد. مالرو می کوشد جادۀ شاهی اولین رمان از سلسله رمانهایی باشد که تحت عنوان قدرتهای سرزمین بکر عرضه می شوند. اما در ضد خاطرات توضیح می دهد که این ایده وقتی کامل شده و مضمون یک جلد گردید سرنوشت بشر نام می گیرد. سرنوشت بشر جلوه ای بین المللی به کار مالرو بخشید اما درست مثل فاتحان رمان رسمی کمونیستی به شمار نمی رود اینجا هم انقلاب راهی برای گریز از تشویش و عذاب شخصی است. در حقیقت نشان چندانی از جنگ طبقاتی در آن دیده نمی شود. اینجا نیز بسیاری از شخصیتها روشنفکران بیگانه شدۀ طبقات متوسطند و اگر بتوان درسی سیاسی از داستان گرفت این است که جهان صلاح کار را فراتر از ارزشهای انسانی می داندشعبۀ بین الملل در هانگ چو حاضر است مردانی چون قهرمانان مالرو بمیرند اما خودش از خطر در امان ماند، اما چون فاشیم و نازیسم روز به روز قدرتمندتر می شوند جناح چپ هم پیمان، می خواست و مالرو نویسنده ای بود درجه یک که هرچند رسما کمونیست نبود اما بی گمان در صف "فرشتگان" قرار داشت. تخیل مالرو اصاصا تصویری و بصری است.توجه او به نورپردازی صحنه ها و به بازی طرح شدۀ نور و سایه از همان اوایل یعنی دورۀ نوشتن "فاتحان" مشهود و چشمگیر بود. در آن صحنۀ بسیار مهم از سرنوشت بشر که کاتو قرص سیانورش را به دیگری می دهد و محافظانش او را بیرون می برند، تاثیر اصلی از طریق دنبال کردن سایۀ او ایجاد می شود هر چه او به در نزدیکتر می شود سایه اش بر دیوار بالاتر می رود، تا آنکه سقف سرش را از تنش جدا می کند. تقریبا همه در این نظر متفقند که چشم مالرو سینماتو گرافیک است. مالرو به علت حدت قوه بصری اش و عشقش به آکسیون و علاقه زیادی که به سینما داشت توانست این تصاویر را خلق کند. در نگاه مالرو همچنان که در نظر بسیاری از همفکران معاصرش قالب ادبی رمان کم کم جاذبه و موقعیتش را از دست می داد. دوستانش از جمله ژرژ برنانوس و آنتون دو سنت اگزوپری پیش از مرگشان قالب روایت داستانی را فرو گذارده و به چیزی شبیه رساله های شخصی روی آورده بودند. لویی فردیناند سلین رور به روز بیشتر به رساله های شخصی ( زندگینامه) روی آورد.
مالرو کتابهایی هم در عرصۀ هنر عرضه کرد. کتابهای متوالی مالرو در باب هنر را می توان تک گفتار، واحد و پیوسته ای دانست که در بسط و گسترش آن نویسنده به تصحیح نظراتش می پردازد. روانشناسی هنر ظاهرا تاملات مالرو در مورد ساخت فیلم است. در طول نگارش این کتاب مرتبا اندیشه های بعدی به ذهنش خطور می کرد و او آنها را به صورت ضمیمه بر کتابش می افزود. هنوز جلد سوم به چاپ نرسیده مالرو مشغول بازنگری آن برای چاپ بعدی شده بود. پرداختن به مساله هی که مالرو آنرا دگردیسی می نامد همان فرایند جایگزین شدن سبکی با سبک دیگر او را ارضا نکرد و تبدیل به درون مایۀ محوری اثر دیگرش دگردیسی خدایان شد. مالرو در مقالات هنری اش می گوید که هیچ زمانی بشر چون امروز، واجد امکاناتی کافی برای درک مفهوم راستین هنر نبوده است. از طریق تکثیر رنگ در آثار تجسمی مدرن می توان پی برد که کارکرد هنر در کلیت آن، بیان احساس انسان نسبت به کلمۀ "مقدس" است. که البته منظور مالرو از این واژه احساسی است که انسانها نسبت به هر چیزی خارج، بالا یا حتی فروتر از جهان زمینی داشته اند.
در داوری و ارزیابی نهایی رمانهای مارلو بزرگترین دستاوردهای او هستند. " گائتون پیکون" در یکی از مقالاتش درباترۀ مالرو نوشته استکه برای نسلی که در آن زمان تازه داشت به بلوغ ادبی می رسید، تاثیر رمانهای مالرو همچون " سیلی ای بر صورت" بود.
مطالب مشابه:
بررسی زندگی و آثار رولان توپور
نویسندگی حرفه نیست(بررسی زندگی و آثار توماس مان)
مطالب مشابه :
معرفی کتاب 6 - سمفونی مردگان
سمفونی مردگان نویسنده عباس معروفی از آن دست رمانهای دار د فرزندان صحنه عمل
صد درس مهم برای داستان نویسان حرفه ای55 -قسمت پنجاه و پنج
نویسندگانی که با نحوه ی به کارگیری جزئیات صحنه در رمانهای صحنه ، چیزی معنا دار معرفی
نویسنده ای با چشمانی سینماتوگرافیک
قلم و صحنه معرفی و دانلود دور و بر گارین عده ای جمع شده اند که حضورشان در تمامی رمانهای
لیست آثار و کتابهای نویسندگان خارجی
بانو با سگ ملوس - برادر برادرم - تلخ - تمشک تیغ دار صحنه هاي از رمانهای روستایی
الکساندر دوما (پدر)
این اثر منثور در پنج پرده در 11 فوریه 1829 در کمدی فرانسز بر صحنه معرفی می رمانهای دوما که
معرفی "بزرگ علوی"
به هر حال من پیغمبر نبودم از کجا می دانستم که روزی شاهد چنین صحنه دار شدند معرفی و نشر
رمان تازیانه ام نزن
هنوز هم درکشان نمیکنم با وجود این همه مشکل چطور تن به بچه دار مگر میشد صحنه رمانهای
توماس مان (زندگی و آثار ادبی)
قلم و صحنه معرفی برخی از تئاتر های محمد عبدالهی با رمانهای " اعترافات فلیکس کرول شیاد
زیتون 7
و دلیلش لباس دنباله دار و البته صحنه رو معرفی رمانهای آر.ال.استاین
برچسب :
معرفی رمانهای صحنه دار