دشت مغان
دَشت مُغان نام جلگهای است در شمالیترین قسمت استان اردبیل در شمال باختری ایران. مغان جلگهای است در ساحل جنوبی رود ارس و غرب دریای خزر که قسمت عمده آن در جمهوری آدربایجان و بخشی نیز شمالیترین قسمت استان اردبیل در شمال غربی ایران را تشکیل دادهاست.
جغرافی
دشت مغان از سه شهر گرمی،بیله سوار و پارس آباد تشکیل شده است. طبق منابع یک سوم این دشت در ایران قرار دارد و مابقی در جمهوری آذربایجان است. تا سال 1355 دشت مغان زیرمجموعه شهرستان مشگین شهر بود و تابع این شهر بود اما با حمایت دوستداران مغان دشت مغان به مرکزیت گرمی تا سال 1372 تغییر یافت. دوران اوج مغان در همین بازه زمانی بود. بعد از آن مغان به سه شهر گرمی و بیله سوار و پارس آباد تقسیم شد که در این میان پارس آباد بدلیل رونق کشاورزی گوی سبقت را از این دو شهر ربود. هم اکنون کشت و صنعت های شهرستان پارس اباد مغان زبانزد عام و خاص است. اما همچنان در ادارات و مراسمات رسمی ذکر میکنند که شهرستان مغان (گرمی) و برای دیگر شهرهای مغان استعار از پارس آباد مغان یا بیله سوار مغان بکار میگیرند که این مورد نشان از تاریخ گرمی دارد. در میان این سه شهر گرمی کهن ترین شهر میباشد و تاریخ آن مربوط به هزاران سال پیش است. گرمی بدلیل قرار گیری در میان رشته کوهها توان بزرگ شدن را ندارد اما به تازگی به لطف مغان دوستان این شهر رو به پیشرفت دارد. موقعیت جغرافیایی منطقه مغان و شهرستان پارس آباد: شهرستان پارسآباد در قسمت شمالی جلگه مغان قرار گرفته و با مساحت ۱۵۵۴ کیلومترمربع، شمالیترین شهرستان استان میباشد. که از لحاظ موقعیت ریاضی بین ۳۹درجه و۲۰دقیقه تا ۳۹درجه و۴۲دقیقه عرض شمالی و۴۷درجه و۳۰دقیقه تا۴۸درجه و۱۰دقیقه طول شرقی از نصف النهارگرینویچ واقع شده و از سطح دریا بطور متوسط ۴۵ متر ارتفاع دارد. این شهرستان از شمال به رودخانه ارس و جمهوری آذربایجان، از غرب به شهرستان کلیبردر استان آذربایجان شرقی، ازشرق به جمهوری آذربایجان و از جنوب و جنوب غربی به شهرستانهای بیله سوار و گرمی محدود میگردد. مرکز شهرستان، شهرپارس آباد است که در۳۹درجه و۳۹دقیقه عرض شمالی و۴۷درجه و۵۴ دقیقه طول شرقی از نصف النهارگرینویچ قراردارد.فاصله این شهراز مرکز استان اردبیل، ۲۲۰کیلومتر بوده و دارای ۳بخش به نامهای: بخش مرکزی، بخش اصلاندوز درغرب و بخش تازه کند در جنوب غربی میباشد.
چهره زمین و ناهمواریها :
قسمت شمالی جلگه وسیع و حاصلخیزمغان شهرستان پارس آباد میباشدکه ازدامنههای شمالی کوههای خروسلوداغ و صلوات داغ در جنوب منطقه شروع گردیده و تا سواحل رود ارس در شمال بصورت سرزمینی نسبتا هموار باشیب ملایمی گسترده شدهاست.بطور کلی چهره طبیعی منطقه را میتوان به سه قسمت کوهستانی - کوهپایهای و جلگهای تقسیم نمود:
نواحی کوهستانی:
ارتفاعات جنوب، جنوب غرب و غرب منطقه راشامل میگردد که با شیب بیش از۱۰درصد از ارتفاع حداقل ۱۰۰متر به سمت جنوب و غرب برمیزان ارتفاع افزوده شده وتا حدود۷۰۰متر میرسد. دهستان قشلاق غربی، قسمتهای از بخش اصلاندوز، بخش مرکزی و دهستان قشلاق شمالی در این نواحی قراردارند.
نواحی کوهپایهای:
بطور کلی زمینهای کمتراز۱۰۰مترارتفاع متصل به کوهستان تا نزدیک جلگه را میتوان جزو این ناحیه به حساب آورد. شیب زمین در این نواحی حدود ۱ تا ۱۰ درصد میباشد، کلاً اراضی مساعدبرای فعالیتهای کشاورزی ودامپروری وسکونت انسانی محسوب میگردد.قسمتهایی ازبخش تازه کند، بخش مرکزی، دهستان قشلاق شمالی و بخش اصلاندوز در این نواحی واقع شدهاند.
نواحی جلگهای:
درشمال منطقه با شیب بسیار ملایم، کمتراز۵ درصدتاسواحل رودارس گسترش دارد و به دلیل وجود خاکهای آبرفتی دانه ریز و رسوبی و حاصلخیز تماماً زمینهای عمده کشاورزی را تشکیل داده و از تراکم زیاد جمعیت برخوردار میباشد.این نواحی تا ارتفاع حداقل ۳۰متر از سطح دریا در منتهی الیه شمال شرق منطقه در دهستان ساوالان تداوم مییابد.
تاریخ
مغان در کتب تاریخی
از زمانهای بسیار قدیم اقوامی از نژاد ترکان در سرزمین مغان سکنی گزیدهاند که ایرانیان به ایشان آلان یا آلانی گفتهاند و این کلمه را در زبان اروپایی قدیم مخصوصا در یونانی آلبان و سرزمین آنها را آلبانیا ضبط کردهاند. در زمانهای بعد آران را شامل سرزمینی که در میان شروان و آذربایجان ایران بودهاست میدانستند. به طور کلی نام آلانها از آغاز قرن اول میلادی در تاریخ ذکر شدهاست.
مرحوم سعید نفیسی نام قدیمی مغان را آموکان میداند، او در بخش معرفی سرزمین آلانیان و مردم آن دیار مینویسد :
"پای تازیان در سرزمین آران در خلافت عثمان بن عفان (۳۵-۲۳ هجری) باز شد. پیش از این خاندانی از آلانیان در این سرزمین پادشاهی داشتند که منقرض شده بودند و حکمرانان ایرانی از خاندان مهرگان در پایان قرن ششم میلادی فرمانروای آن شده و به دین ترسا گرویده بودند. این خاندان را در این دوره آلانشاه و یا ایرانشاه خواندهاند. منطقه مغان نیز در این دوره به عنوان منطقهای مستقل و تحت فرمانروای خاندان آموکان شاه اداره میشدهاست. آموکان نام کهن موقان (مغان) است که اکنون به غلط موغان یا مغان نوشته میشود.
حاج زین العابدین شیروانی در کتاب «بستان السیاحه» در مورد موقعیت مغان چنین مینویسد :
" بعضی او را به واو نویسند. ولایتی است مشهور و دیاریست مذکور، مشتمل است بر بلاد قدیم و نواحی عظیمه و مراتع دلکش و موضع بسیار خوش از اقلیم پنجم و هوایش خرم و محدود است از شمال به ولایت شیروان و از جنوب به ملک آذربایجان و از شرق به ارض تالش و از مغرب به گرجستان.
امروزه، مردم محلی و بومی منطقه به خصوص شاهسونها، مغان را آران یا گرمسیری میگویند.
نظامی گنجوی در مورد مغان میگوید:
به فصل گل به موقان است جایش |
که تا سرسبز باشد خاک پایش |
پروفسور ریچارد تاپر از اساتید بازنشسته دانشگاه لندن اخیرا در نامههایی که برای سایت مغان ارس نوشتهاست بهمراه انها تصاویری که خودش از زندگی عشایری در دشت مغان در آنزمان تهیه کردهاست را نیز فرستادهاست و گفتهاست که عکسها و فیلمهایی از دشت مغان در ۴۶ سال قبل تهیه کردهاست که انها را در وبسایت خودش که قرار است راه اندازی شود قرار خواهد داد. از نامههای پروفسور ریچارد تاپر در اینجا قرار میدهیم که به مدیر مغان ارس فرستادهاست و در این نامه ایشان به گوشههایی از تاریخ مغان که خود در ثبت ان تاثیر داشتهاست اشاره کردهاست. نام کتاب ایشان که ترجمه شدهاست عشایر دشت مغان میباشد.
مغان در سفرنامهها
مغان در سفرنامه آدام اولئاریوس
آدام اولئاریوس در سال ۱۵۹۹ میلادی در شهر آشرس لبن (Aschersleben) آلمان در خانواده یک کفاش متولد شد. چون وضع مالی خانواده اش خوب نبود تحصیلات خود را با زحمت زیاد در حالی که کار می کرد ادامه داد و در سال ۱۶۲۰ میلادی وارد دانشگاه شد و در رشته علوم دینی مشغول تحصیل شد و در ضمن آن در رشته های ریاضی، نجوم، و زمین شناسی نیز تبحر پیدا کرد. سپس وارد دانشگاه فلسفه شد و در سال ۱۶۲۷ فارغ التحصیل گردید. اولئاریوس به عنوان مستشار و دبیر اول سفارت کشور شاه زاده نشین شلزویگ هلشتین (Schleswig Holstein) در ایران مشغول کار شد و با ثبت خاطرات و وقایع روزانه سفر خود، اقدام به چاپ سفرنامه خود نمود. متن زیر از کتاب وی برگرفته شده است.
آدام اولئاریوس در فصل ششم سفرنامه خود تحت عنوان مسافرت از شماخی تا اردبیل در مورد مغان چنین می نویسد : « ... آخر ماه مارس به دهکده جوات در کنار رودخانه کر رسیدیم. خانه های این دهکده با نی ساخته شده بود و روی آن را با گل پوشانده بودند. ربع مایل بالاتر رود آراکس که امروز به آن ارس می گویند جریان دارد. سرچشمه ارس از جنوب باختری و رودخانه کر از باختر و شمال باختری است. پهنای هر رودخانه یکصد و چهل قدم و آب جاری در آن قهوه ای رنگ، آرام و عمیق است و بین دو کناره نسبتاً بلند جریان دارد. در کنار این رودخانه و نیز در تمام دشت مغان نیشکر و به وفور و گاهی برخی از آن به قطر یک بازو می روید. رودخانه کر مرز بین شروان و دشت مغان را بوجود آورده است. در کنار دهکده جوات پل بزرگی وجود دارد که ما روز دوم آوریل از روی آن گذشتیم و در آن طرف رودخانه یعنی منطقه مغان از سوی یک مهماندار یا بلد جدید که خان اردبیل اعزام داشته بود مورد استقبال قرار گرفتیم ... ».
« به هر حال سفر را ادامه دادیم و مسیر راه تقریباً یک مایل از ارس به طرف بالا بود. توقف شبانه ما در مرغزاری در فاصله نیم مایلی از ساحل و در کلبه های چوپانی مدور شکل بود که مهماندار به خاطر ما از قبل دستور فراهم کردنشان را داده بود. »
« روز سوم آوریل مرغزار مذکور را پشت سر گذاشتیم و شب را در همان کلبه ها که مهماندار آن را از جای خود کنده و جلوتر فرستاده بود، بسر بردیم. در آن روز چند گله بزرگ از وحوش را که ترکها آن را جیران و ایرانیها آهو می نامند، دیدیم. اینها تقریباً شبیه گوزن هستند ولی پشمشان سرخ رنگ و شاخشان مانند شاخ بز به طرف عقب خم شده است و بسیار تند می دویدند. این نوع حیوان وحشی گویا فقط در مغان، شماخی، قره باغ و مراغه وجود دارد. در کنار نهری که بالا رود ( بالها رود ) نام داشت و ما برای لحظه ای استراحت و نوشیدن در آنجا توقف کردیم، تعداد زیادی لاک پشت دیدیم. آنها در کنار ساحل بلند و روی زمین و تپه ها سوراخهایی در ماسه و شن کنده و در آن تحمگذاری کرده بودند ... ».
« پنجم آوریل به انتهای دشت مغان یعنی به کوهها و سرزمین باجروان رسیدیم. از میان نهری گذشتیم و شب را در دهکده ای بنام شیخ مراد گذراندیم. خانه ها در اطراف و میان کوه ساخته شده بود. خانه های واقع در جلوی دهکده را با قطعات سنگ و خانه های عقبی را در داخل کوه ساخته و روی آن را با نی پوشانده بودند ... ».
« روز ششم همین ماه مسافرت را در بالای کوه و بین آن ادامه دادیم. میان راه در جاهای مختلف درخت انجیر دیدیم که بطور وحشی روئیده بود. همان روز به دهی خالی از سکنه رسیدیم، هنوز وسایل خود را برای استقرار آماده نکرده بودیم که به ما خبر دادند در پائیز گذشته ( ۱۰۴۵ ه ق ) بیماری وبا تمام اهالی این دهکده را به هلاکت رسانده است بنابراین توقف را جایز ندانسته فوراً از ده خارج شدیم و در بیابان برای خود خمیه زده و سایرین زیر آسمان و بدون سرپناه مشغول استراحت شدند. ولی هنگام شب کلبه های گرد پیشین که مهماندار آن را بر پشت گاوهای نر حمل می کرد رسید و در آنها اقامت کردیم. این کلبه ها با چند چوب دراز و پیچ و خم دار که در راس توسط صفحه ای به یکدیگر متصل می شدند، ساخته شده بود و در موقع لزوم جدا و مجدداً به هم وصل می شدند و مورد استفاده قرار می گرفتند. وقتی که هوا را مهی غلیظ و بدبو فرا گرفت و سرد شد، دیدیم که چند نفر از همراهان به یکی از همان خانه های روباز ده رفتند و در میان منزل هیزم آتش کرده اند. ما نیز به آنها پیوستیم و شرابی را که در شب پیش تهیه کرده بودیم به میان آوردیم و مشغول نوشیدن شدیم. آن شب را با ترس از بیماری وبا و گفتگوهای شیرین و سرگرمیهای مختلف به صبح رساندیم ( ۱۶۳۵ م. ). »
آدام آلئاریوس از دشت مغان به اردبیل رفته و مدتی طولانی در آن شهر می ماند و رهسپار گیلان می شود. آلئاریوس سپس از گیلان به مقصد شماخی حرکت کرده و این بار نیز از دشت مغان عبور کرده و در مورد این منطقه در سفرنامه خود چنین می نویسد :
« درباره دشت مغان آنچه باید گفته شود این است که درازای آن بیش از شصت و پهنایش را بیست مایل تخمین می زنند و ترک ها این دشت را مین دون لوک ( هزار سوراخ دود ) و ایرانیها موغان یا موکان می نامند، زیرا در این دشت اقوام و نژادهای مختلفی زندگی می کردند که در زمان .... به مخالفت با ایشان برخاسته و از این جهت آنها را به این منطقه تبعید کرده بودند که نه در شهرها و نه در دهات اجازه اقامت داشتند، بلکه فقط می بایست در کلبه زندگی کنند. این افراد را سومک رعیتی می نامند، زیرا بخشی از آنها به عنوان برده های فلک زده باید اسیر شاه باشند و گروه دیگر چون امکانات بسیار محدودی برای معیشت در اختیارشان گذاشته شده در فقر و بدبختی زندگی می کنند. اهالی دشت مغان از طریق گله داری زندگی را می گذرانند. تابستان راهی دامنه کوههای سبلان که چراگاه و آب و هوای خنک دارد می شوند و در زمستان بساط زندگی را بر پهنه دشت باز می کنند. » منبع:کتاب دوجلدی مغان نگین آذربایجان-نوشته احد قاسمی- چاپ تهران ۱۳۷۷-جلد اول
مطالب مشابه :
نمایندگان فروش شاتل در شهرستان ها Shatel resellers
بردسیر، خیابان کاشانی، جنب فروشگاه فرش (پرنیان) رضا شیر مراغه. مهندسان
پرسش و پاسخ ویژه 87
فروشگاه اینترنتی اینترنتی، این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان این مجسمه در شهر مراغه
مقايسه اجمالي دانشگاهها و صنعت شهرستان بناب با شهر
فروشگاه اینترنتی بانک نرم افزار پرنیان. رئيس دانشگاه آزاد اسلامي واحد مراغه
صفحه اصلی سایت
وبلاگ شخصی عباس عباسی - صفحه اصلی سایت - مدرس فیزیک منطقه مراغه
نام های اصیل ایرانی با معانی آنها
آب وهواي مراغه وساير شهرهاي فروشگاه دختر زیبا ، دختری همچون پرنیان
پرسش و پاسخ ویژه 41
فروشگاه اینترنتی اینترنتی، این پرسش و پاسخ ها توسط بانو پرنیان آلا در مراغه؛ گوگ تپه در
آدرس درمانگاه فرهنگیان
مراغه. 0421. 223555. میدان مدنی ـ خیابان سبلان جنوبی ـ نبش کوچه شهید پرنیان. 5. 10. 021. طالقانی
دشت مغان
پرنیان. نیستان. امید فروشگاه این نوع حیوان وحشی گویا فقط در مغان، شماخی، قره باغ و مراغه
رمان ایلگار دخترم 5
پرنیان. آخرين فروشگاه اینترنتی مونو مگه من تو مراغه به دنيا
آدرس درمانگاههای فرهنگیان سراسر کشور
فروشگاه اینترنتی مراغه. 0421. 223555. میدان خیابان آیت اله مدنی ـ خیابان سبلان جنوبی ـ نبش
برچسب :
فروشگاه پرنیان مراغه