رمان لجبازي دو عاشق4
وقتی انیا داشت میرفت بیرون ارتان و دید تازه به قیاف و
تیپش دقت کرد موهای کوتاه فشن وچشمای عسلی دماغ عملی لبای کوچیک صورتی قد
بلند یه پیرهن سفید که یقش تا نافش بار بود یه شلوار جین مدل پاره که زیر
کتونی سفیدش بود
ارتان:بیا بخور منو
انیا که خودش و جم و جور میکرد گفت:همچین تحفه هیم نیستی اخه
ارتان که عصبی شد گفت:انیا بچرخ تا بچرخیم
انیا:باشه اینقدر میچرخیم تا سرت گیج بره بچه پرو
البته بچه پرو زیر لب گفت وگرنه ارتان کلش و میکند اخه ارتان به این حرف حساسیت داشتو خیلی ام بدش میومد
با
هم رفتن پایین و پشت میز نشستند چون جا نبود بغل هم نشستند یه فکر به ذهن
انیا رسید لیوان نوشابه بین خودشو ارتان بود از قصد دستشو زد و لیوان برگشن
رو ارتان و تمام هیکل ارتان کثیف شد
انیا:اخی ببخشید دستم خورد
ارتان که دود از کلش بلند میشد گفت:اشکال نداره از این اتفاقا زیاد می افته
خاله نرجس:اشکال نداره خاله جون اتفاقه دیگه پیش میاد.ارتان مادر برو لباساتو عوض کن
ارتان همئنجوری که داشت بلند میشد اروم جوری که انیا بشنوه گفت:دارم برات انیا خانم
وقتی شام رو خوردن انیا خسته پاشد بره بخوابه که ارتان و دید
ارتان:نوبت منم میشه خانم کوچولو
انیا:کاری نمیتونی بکنی
داشتن
با هم بحث میکردن که خاله نرجس اومد ساکتشون کردو هر کس و به اتاقش فرستاد
و همه خوابیدند اما انیا خوابش نمی اومد نشست اهنگ گوش دادن
ولی من هنوز بیدارمو تو باعث و بانی شی
که ۲۴ ساعت به تو فک بکنم
فکر اینکه نباشی به کی تکیه کنم
ولی تو چی موهات خیسه و زیر دوشی
فکر اینی شب تو دورهمی چی بپوشی
یا که چک میکنی زنگ زده کی به گوشیت
با کدوم تیک بزنی با یکی دیگه جورشی
♫♫♫
تو چشام زل بزن بیا ببین بغضو
تاحالا اینطوری دیده بودی تو من تخسو
تا حالا دیده بودی که اینقد داغون بشم
با صد تا قرصو دری وری آروم بشم
ولی تو چی با یه الکی با نور شمعو
آخر شب رو تخت ولویی با اون امشب
و همین چیزاست که یهو باعث میشه
که من به ده نوع خلاف دیگه آلوده شم
…
دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خوب منم دیگه عین تو بدم
دورغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم
بگو بینم تو هم میکنی گاهی یادم
یا که الان اینقد دورو ورت داری آدم
که فاز فابریکی نه اضافه کارن و
پایه عشق و حال ومهمونی و شادی هاتن
بگو بینم باهاشون هستی خودی
اسمی از من میاری وقتی مست میکنی
یا وقتی بحث پیش میاد که باکی دوست بودی
میگی هیچکی و بحث و عوض میکنی
بزار حالا که دارم از تو جدا میشم
بگم فراموشیت آسون نی خداییشم
با اینکه هنوزم اون عاشق دو آتیشم
و صبحا به عشق تلفن تو پا میشم
دیگه نمیخوام یه لحظه ام با تو قاطی شم
چیه فک میکنی که تو خماریشم
مگه یادت رفته اون روزایی رو
که چجوری با کارات میزدی تو آتیشم
…
دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خوب منم دیگه عین تو بدم
دورغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم
شاید حالا همش پشت سرم فحش بدی هیچ
حق انتخاب داری و این مشکلی نیست
ولی خدا میدونه که اگه دوست داشتم
واسه خودت بوده و واسه خوشکلیت نیست
اصلا هرجایی میری برو اجازه داری
میدونی تورو ساختن واسه اضافه کاری
آخه دست خودت که نیست یکم عقده ای شدی
خدایی من نمیخواستم اینقد گنده میشدی
ازت رکب خورده بودم نه این مدلی
چرا دست دست میکنی بری نکنه دودلی
چرا واسه رفتن میکنی استخاره
مگه کم کردی ازم سو استفاده
حالا برو بیاد من بکن هی مست
دیگه آرمینتم به خاطرات پیوست
برو و بدون بد بودی اما خدایی
روزا خیلیم پررنگ شبا کجایی
…
دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خوب منم دیگه عین تو بدم
دورغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم(ارمین 2AFM شبا کجایی)
مطالب مشابه :
رمان ازدواج به سبک اجباری
♥♥♥رمـــــان ســـــــــــــــــــرا♥♥♥ - رمان ازدواج به سبک اجباری - کاش می شد زندگی را
رمان لجبازي دو عاشق4
♥♥♥رمـــــان ســـــــــــــــــــرا♥♥♥ - رمان لجبازي دو عاشق4 - کاش می شد زندگی را هم
رمان دختران زمینی،پسران آسمانی (1)
سلام سلام به وبلاگ رمان سرا خوش امدید اینجا منبع بهترین رمان هاست که بیشترش از 98iaهست
رمان همکار مامان 2
♥♥♥رمـــــان ســـــــــــــــــــرا♥♥♥ - رمان همکار مامان 2 - کاش می شد زندگی را هم عوض
قرانبود قسمت2
رمان سرا - قرانبود قسمت2 - - رمان سرا در میان خنده صبحانه مو خوردم و پاشدم. عزیز هنوز هم غر می
رمان همکار مامان10
♥♥♥رمـــــان ســـــــــــــــــــرا♥♥♥ - رمان همکار مامان10 - کاش می شد زندگی را هم عوض
رمان بادیگارد عاشق من9
♥♥♥رمـــــان ســـــــــــــــــــرا♥♥♥ - رمان بادیگارد عاشق من9 - کاش می شد زندگی را هم
رمان پارتی دردسرساز18
♥♥♥رمـــــان ســـــــــــــــــــرا♥♥♥ - رمان پارتی دردسرساز18 - کاش می شد زندگی را هم
برچسب :
رمان سرا