میرمحمدصادقی: دلیل استعفایم، سیاسیکاریهای مسئولان وقت قضائی بود
مصطفی مسجدی آرانی، گروه سیاسی- مصاحبه با دکتر میرمحمد صادقی سخت بدست آمد و سخت منتشر شد. دلیل آنکه به شدت دقیق بود در انتشار مصاحبه، همان دقتی که در دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی هم مشهور است به آن. البته دقت به معنای محافظهکاری نبود و او در این مصاحبه به صراحت تمام انتقادهای خود به رویه جاری در قوه قضاییه را مطرح کرد. میرمحمد صادقی البته مجلس را هم از انتقادهای خود مصون نداشت.
با استاد دانشگاه شهید بهشتی و رئیس گروه جزا و جرمشناسی دانشکده حقوق این دانشگاه، سخنگو و معاونت اسبق آموزش قوه قضاییه از خاندان میرمحمدصادقی سخن گفتیم و رسیدیم به تحلیلهایش درباره شورشهای اخیر لندن و پرونده امامموسی صدر.
گفتوگوی تفصیلی خبرنگار قانون با دکتر میرمحمد صادقی در پی میآید:
• تاکنون افراد مختلفی از خاندان میرمحمدصادقی در عرصههای مختلف کشور فعال داشتهاند. دلیل این موضوع چیست؟
البته من خودم در چنین چیزی دقت نکردهام. در عرصه سیاسی و دولتی که خیلی زیاد نیستند ولی در عرصه علمی و پزشکی خیلی بیشتر هستند. شاید دلیلش این باشد که این خاندان بسیار قدیمی و بزرگ است و بسیاری از اعضای آن این نام فامیل را بر خود دارند و البته برخی حتی نامهای خانوادگی دیگری دارند. طبیعی است که خانواده وقتی بزرگ باشد این نام زیاد به گوش خواهد رسید.
• اصولا قدمت این خانواده به کجا میرسد؟
در شجرهنامه ما که مشخص و به تایید علمای بزرگ مثل مرحوم مرعشی نجفی رسیده است، نسل فعلی این خانواده با 43-42 پشت به امام سجاد علیهالسلام میرسند. وجه تسمیه این نام هم این است که یکی از اجداد ما به نام آقا میرمحمد صادق از علمای بزرگ اصفهان بوده است. اکثر اجداد ما جزو علما و دانشمندان بزرگ بودهاند، یعنی وابستگی ما به خانواده علم و فقاهت بوده است. به طور مثال یکی از اجداد ما – به نام میرمحمد باقر - امام جماعت مسجد شاه یا همان مسجد امام فعلی در اصفهان بوده است. ایشان ابتدا در سبزوار ساکن بودهاند. شیخ بهایی به شاه عباس میگوید اگر میخواهید این مسجد جدیدالاحداث اعتلا پیدا کند باید ایشان را برای امامت آن بیاورید. با موافقت شاه عباس، شیخ بهایی از ایشان دعوت میکند و ایشان به اصفهان میآیند و در آنجا ساکن میشوند و امامت مسجد شاه (امام فعلی) را برعهده میگیرند.
• به زندگی شما برسیم. دلیل تحصیل شما در دبیرستان علوی چه بوده است؟
قبل از انقلاب، وضع مدارس دولتی از نظر علمی و آموزشی پایین بود. مدارس غیردولتی هم دو دسته بودند یک دسته از نظر آموزشی سطح خوبی داشتند اما توجه به مبانی دینی نداشتند. مدارسی هم بودند که جنبه دینی بالایی داشتند اما از نظر علمی سطح چندان بالایی نداشتند، مثل اکثر مدارس "جامعه تعلمیات اسلامی" که من هم پنج سال در این اواخر مدیر عامل آنجا بودم. معدود مدارسی هم بود که در هر دو بعد قوی بوده و فارغ التحصیلان مطرحی دادند که دبیرستان علوی یکی از همین دبیرستانها بود که جامعه متدین آن زمان به آن توجه داشت که به مسائل علمی هم توجه داشتند. البته من بخش عمدهای از دوران دبستانم را در یک دبستان دولتی در همان خیابان محل تولدم و سکونتمان، یعنی خیابان نظام آباد یا شهید مدنی فعلی، گذراندم.
• به نظر میرسد شما یک گریزی از سیاست دارید که از تاثیرات دبیرستان علوی است؟
البته آن دبیرستان شرایط ویژهای داشت. مرحوم علامه کرباسچیان و مرحوم استاد روزبه موسس بودند که هر دو نقش عمدهای در شاکله شخصیتی من داشتهاند. خود مرحوم علامه معتقد به کارهای سیاسی تند نبود. طرفدار کارهای کم سر و صدا و پراثر بود. البته خود من خیلی از آن فضا تاثیر نگرفتهام. مثلا دورهای که من وارد بحثهای سیاسی و پرجنجالی شدم بسیار دوره پرتنشی بود. نه قبل و نه بعد از من هیچ سخنگویی در قوه قضاییه آن فضا را تجربه نکرد. در آن دوران دو قوه مقننه و مجریه مقابل قوه قضاییه بودند در حالی که بعد یا قبل از آن هماهنگی بیشتری بین قوا بود. من خیلی گریزی از این موارد نداشتم اما گریز از این دارم که کار بیهدف و بیاثر داشته باشم، کاری که بیشتر حرف و تنش باشد بدون اثرگذاری لازم باشد که متاسفانه الان بیشتر کارهای سیاسی در کشور ما این چنین است.
• این نقل که مرحوم کرباسچیان به انجمن حجتیه گرایش داشتند صحیح است؟
خیر. فکر نمیکنم. با وجود اینکه من آن موقع، یعنی در دوران دانشآموزی، از انجمن حجتیه و کم و کیف آن خیلی اطلاع نداشتم ولی میدانم ایشان اساسا با حجتیه ارتباط سازمانی نداشت و علاقهای هم به آنها نداشتند چون فرد کاملا مستقلی بودند. ولی تفکر وی این بود که الان وقت کار تند سیاسی نیست و باعث از بین رفتن نیروها میشود. او میگفت نیرو نداریم و باید الان به آموزش و پرورش بپردازیم. بنابراین مبارزه فرهنگی میکرد و البته با رژیم هم مخالف بود.
• ممکن است تعدادی از دانشآموختگان شاخص این دبیرستان را نام ببرید؟
تعداد بسیار زیاد است، چون این دبیرستان از سال 1335 (یعنی سال تولد من) تاسیس شده است، ولی تا آنجا که به یاد دارم از افرادی که شاید بیشتر شناخته شده باشند و در دورههای مختلف دبیرستان فارغالتحصیل شدهاند میتوان از افراد زیر نام برد: دکتر غلامعلی حداد عادل (رئیس سابق مجلس)، دکتر کمال خرازی (وزیر اسبق امور خارجه)، دکتر عبدالکریم سروش، دکتر محمد نهاوندیان (رئیس اتاق بازرگانی)، مهندس نعمتزاده (وزیر اسبق صنایع)، دکتر محمدمهدی مفتح (نماینده مجلس و فرزند شهید مفتح)، آقای احمد مسجد جامعی (وزیر اسبق ارشاد)، دکتر حمید چیتچیان (قائممقام سابق وزیر نیرو)، دکتر علی مطهری (نماینده مجلس و فرزند شهید مطهری)، دکتر محمدرضا بهشتی و دکتر علیرضا بهشتی (اساتید دانشگاه و فرزندان شهید بهشتی)، محمدحسین صفارهرندی (وزیر سابق ارشاد)، دکتر حمید رحیمیان (استاد دانشگاه)، دکتر حمید ارشدی (اورولوژیست)، دکتر غلامحسین کاظمیان (ارتوپد)، دکتر مدرسزاده (چشمپزشک) و بسیاری دیگر... .
البته افرادی مثل مرحوم شهید محمدعلی رجایی (نخست وزیر) و مرحوم شهید سید کاظم موسوی (معاون وزارت آموزش و پرورش و از شهدای هفتم تیر) هم جزء معلمان این مدرسه بودند که سمت معلمی بر خود من هم داشتهاند.
• آقای دکتر! چرا انگلستان را برای تحصیل انتخاب کردید؟
دلیل اول من نزدیکی به ایران در مقایسه با کشوری مثل آمریکا که از آنجا هم پذیرش داشتم بود. من معتقدم و توصیه میکنم دانشجویان ایرانی که به خارج میروند نباید ارتباطشان را با ایران از دست بدهند. من مقید بودم این رفتوآمدها را به طور مرتب انجام دهم. به خصوص دورهای که من رفتم، یعنی مهر 57، در بحبوحه انقلاب بود و مایل بودم ارتباطاتم را با ایران داشته باشم. ثانیا آشنایی قبلی با این کشور داشتم چون در دوران دانشجویی یک سفر کوتاه یک ماهه به دانشگاه کمبریج در انگلستان رفته بودم و با کشور و وضعیت آن آشنا بودم. رفقا و دوستانی هم داشتم که در انگلستان بودند، مثل دکتر کمال خرازی و دکتر عبدالکریم سروش. شهید مجید حداد عادل برادر دکتر غلامعلی حدادعادل و عدهای دیگر هم آنجا بودند که این هم دلیل دیگر ترجیح من برای رفتن به آنجا بود. به علاوه معمولا در بحثهای حقوقی میگویند انگلستان مادر «حقوق کامن لا» است و طبعا بهتر است انسان برای مطالعه یک نظام حقوقی به معهد اصلی برود.
• دوستی شما با دکتر سروش و دکتر خرازی از ایران بود؟
بله. ما همه از فارغ التحصیلان مدرسه علوی بودیم و ایشان از قبل با پدر من هم آشنا بودند. البته هر دو، ده دوازده سالی از من بزرگترند. در امر پذیرش اولیه فوق لیسانس من از دانشگاه لندن هم آقای دکتر کمال خرازی مساعدت کردند و کارهای اولیه را انجام دادند.
• ممکن است تعدادی از دوستان خود را در انگلستان نام ببرید؟
دوستان زیادی در آنجا داشتم که با بیشتر آنها در انجمن اسلامی دانشجویان در لندن و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا همراه بودیم و باید بگویم اکثر آنها بسیار مورد علاقه من بودند و از دوران خوب زندگی من هم همنشین بودن با این دوستان در جو و فضای آرام دانشجویی فارغ از رنگها و نیرنگها بوده است، بهویژه آنکه دوستان تحصیلکرده در لندن و انجمن دانشجویی لندن عمدتا کسانی بودند که رنگوبوی سیاسی میچربید.
در هر حال اسامی برخی از این دوستان که شاید شهرت بیشتری داشته باشند به این قرار است: دکتر کامران دانشجو (وزیر علوم)، دکتر فرهاد دانشجو (رئیس سابق دانشگاه تربیت مدرس)، دکتر احمد فرمد (استاد سابق دانشکده علوم (فیزیک) دانشگاه شهید بهشتی)، حجتالاسلام دکتر سعید بهمنپور ( که فعلا در انگلستان ساکن است و گاه در برنامههای انگلیسی شبکه 4 سیما شرکت میکند) و بسیاری از افراد دیگر که در نهادهای اجرایی و دانشگاهها مشغول فعالیت هستند.
• آقای دکتر! شورشهای اخیر لندن را از نظر موازین جزا و جرمشناسی چطور میبینید؟
همواره در قضاوت باید از افراط و تفریط پرهیز شود. اینکه بگوییم همه این انسانهای معترض افراد درست و حسابی بودند و این اقدامات را برای اجرای حق و عدالت و مبارزه با بیعدالتی مرتکب میشدند قطعا درست نیست. هر زمان نظم و قانون زیر سوال قرار بگیرد یک سری افراد فرصتطلب و اوباش هم ممکن است باشند که از این دست اقدامات کنند. اگر هم فکر کنیم هیچ صداقتی در این اعتراضات نیست و همه اعتراضات از این دست است، آن هم درست نیست. مشکلات اقتصادی دامن کشورهای اروپایی از جمله انگلیس را گرفته است. سطح درآمدهای توده مردم کم است و مردم احساس میکنند در مقابل تلاشی که میکنند نتیجه درخوری نمیگیرند. نارضایتیها از وضع اقتصادی رو به افزایش است. به نظر من اتفاقات اخیر لندن مجموعهای از اینها بود. نسل جوان انگلیس انتظارات خاصی دارند و نیازمند کارهای اساسیتری در خصوص تامین نیازهای جوانان هستند. بحث مهاجرت هم هست. مهاجرین احساس میکنند تبعیضهایی علیه اقلیت نژادی و دینی وجود دارد. البته تا جایی که میدانم در انگلیس این تبعیضها به نسبت کمتر از کشورهایی مانند فرانسه و آلمان است.
•اگر قرار باشد یک نقد جدی به قوه قضاییه وارد کنید چیست؟
نقد اصلی این است که دیوار بیاعتمادی بین مردم و قوه قضاییه بسیار قطور شده است و متاسفانه هر لحظه هم بر قطر و ارتفاع آن افزوده میشود و کمتر کسی هم عمق این خطر را درک میکند. قوه قضاییه نتوانسته است اعتماد مردم را جلب کند و مهمترین مسئله همین است. بسیاری مسائل و کمبودها باید حل شود تا این اعتماد ایجاد شود. در بسیاری از کشورهای دنیا وقتی بحث قاضی و قوه قضاییه میشود مردم خیلی اعتماد دارند. البته در ایران شایعات هم علیه قضات بسیار است و این شایعات جای خود را در میان مردم باز کرده است، به شکلی که هر کسی که حتی کار قانونی و سادهای در قوه قضاییه داشته باشد ابتدا دنبال پیدا کردن یک آشنا برای حل کار خودش و توصیه گرفتن از سوی او میگردد.
• اگر صلاح میدانید مایلیم دلیل اصلی استعفای شما از سخنگویی قوهقضاییه را بدانیم؟ آیا واقعا به دلیل اعتراض به حکم اعدام آقای هاشم آقاجری بود؟
من بعد از استعفا مصاحبه مفصلی با روزنامه کیهان داشتم و بهطور مفصل در این مورد صحبت کردم. دلیل عمده این بود که سلیقهها به هم نمیخورد. احساس میکردم دستگاه قضایی وارد مقولاتی شده که آن را در ذهن مردم به یک دستگاه سیاسی تبدیل کرده است. روابط عمومیها به ویژه روابط عمومی دادگستری تهران، اطلاعیههایی صادر میکرد که در واقع دستگاه قضایی را در یک طرف پروندههای قضایی قرار میداد. البته بعضا آرایی هم بود مثل رای پرونده آقاجری که معلوم بود این رای درست نیست و نقض میشود و قابلیت اجرایی هم ندارد و فقط باعث آبروریزی از قوه قضاییه در سطح ایران و بینالمللی و حتی بدنام کردن آموزههای دینی میشود. من بحثم این بود که چرا این اطلاعیههای ناهماهنگ صادر میشود و اجازه نمیدهند که سخنگو محور اصلی اطلاعرسانی بر اساس مبنای وزین حقوقی و قانونی باشد. من استعفایم راجع به مسئله آقاجری به طور خاص نبود، بلکه نوع برخورد و ورود به دستگاه قضایی به اینگونه پروندههای بهاصطلاح ملی را نمیپسندیدم. این سیاسیکاریها و ورود به مسائل سیاسی باعث شده بود که مردم امیدشان را به دستگاه قضایی از دست بدهند و آن را به جای یک دستگاه مستقل و در واقع یک طرف دعوی حساب کنند.
• علت این سیاسیکاریها چه بود؟
من در همان مصاحبه با کیهان راجع به یکی از مسئولان قضایی گفتم ایشان فرد لوطیمسلک و صادقی است اما اشکال او این است که احساس میکند مسئولیت همه چیز با اوست و فکر میکند که به هر قیمتی حتی با زیر پاگذاشتن وظایف قانونیاش نباید بگذارد که به خیال خودش ضربهای به نظام بخورد. پس به هر مسئلهای که شده، ورود پیدا میکند و سعی میکرد جلو این کارها را بگیرد. برخی شاید احساس میکردند باید به هر شکلی جلو خطر را گرفت اما من فکر میکردم و میکنم آنچه نظام را میتواند در بلند مدت حفظ کند قانونگرایی و احترام به قانون است. مسئله اینجاست که قوه قضاییه و برخی دیگر از ارکان حاکمیت ما مصلحتاندیشیهایی میکنند که درست نیست. فکر میکنند اگر برخی از کارها را انجام دهیم به مصلحت است یا اگر انجام ندهیم به مصلحت است. مثلا در مورد برخی از پروندههای فساد اقتصادی به تصور مصلحت نظام، اطلاعرسانی درست حتی در چارچوب قانون نمیکنند تا مبادا مردم بدبین شوند. این مصلحت اندیشیها همیشه حاکم بوده است و مربوط به برهه خاصی نیست. اینها در ذهن خودشان مصلحت را تعریف میکنند و بر آن اساس اقداماتی میکنند یا نمیکنند که گاه با قانون سازگار نیست و موجب روگردانی مردم از قوه قضاییه میشود.
• به نظر شما در برخورد قوه قضاییه با مفاسد اقتصادی چه اشکالی وجود دارد؟
همین که این موضوع تبدیل به یک شعار انتخاباتی شده است و برخی میخواهند نانش را بخورند و شعارش را بدهند نشان میدهد که کار از روال قانونی خود خارج شده است. اگر مصادیقی از مفاسد اقتصادی هنوز جرم نیست باید جرمانگاری شود. اگر جرم هست باید دستگاه قضا طبق قانون و بدون هیچگونه مماشاتی با آن برخورد کند. ستاد تشکیل دادن و جلسه روسای قوا گذاشتن بیرون رفتن از روند طبیعی است. کار باید دست نهاد نظارتی و قوه قضاییه باشد. مشکل دیگر دچار شدن به مصلحتهای من درآوردی است. گاه ملاحظاتی شده و در نتیجه برخوردهایی انجام نشده که باعث شده است یک کار کوچک به این چیزی تبدیل شود که الان گاه فکر میکنیم با ورود به آن ممکن است به اصل نظام و اعتماد مردم ضربه بخورد.
• در این دو سال سخنگویی شما، اتفاقات مختلفی به خصوص در عرصه سیاسی افتاد. برخی معتقدند راجع به این اتفاقات اطلاعرسانی مناسبی صورت نمیگرفت؟ شما این مطلب را قبول دارید؟
اگر منظورتان این است که من اطلاعرسانی نمیکردم که اولا خودتان میگویید در عرصه سیاسی و عرصه سیاسی ربطی به قوه قضاییه ندارد. ثانیا اگر من اطلاعرسانی نمیکردم چرا دوره من علیرغم اینکه اوج تنشها بود از جهت اقناع افکار عمومی نسبت به عملکرد قوه قضاییه، به شهادت همه، جزء بهترین دورانها بود. باید اضافه کنم که در خیلی از مواقع نیازی به خبررسانی نیست. اگر کار دستگاه قضایی خوب باشد خود بهترین اطلاعرسانی است. من اساسا مسئولیت سخنگویی را این نمیدانستم که بیایم راجع به پروندههای مختلف اطلاعرسانی کنم و بدین ترتیب بر روند قضایی تاثیر منفی گذارم. این یکی از انحرافات بعدی بود که سخنگو در حد مخبر پروندههای قضایی مطرح شد و من همیشه با این مخالف بودم. شاید یکی از دلایل کنارهگیری هم این بود که احساس میکردم بخشهایی از دستگاه قضایی این انتظار را دارند که سخنگو برود درباره تکتک پروندهها صحبت و موضعگیری کند که گاه اطلاعیههای روابط عمومیها اینگونه بود. این را بخشهای دیگر هم میتوانستند انجام دهند ضمن اینکه این کار خیلی مواقع با روند قضایی منافات دارد. بعضی از اطلاعات داده شده با موازین قانون آیین دادرسی کیفری نمیخواند و در روند دادرسی اشکال ایجاد میکند و ما به کرات شاهد چنین مواردی بودهایم.
من معتقدم سخنگوی قوه قضاییه در حد کلان باید مردم را آگاه و آنها را قانع کند که این دستگاه حامی حقوق آنهاست. متاسفانه این روند عوض شد و کلا عملکرد سخنگویان دستگاه قضایی محدود به این شد که راجع به پروندهها صحبت کنند که این اطلاعات نیز گاهی شائبه طرفداری دستگاه قضایی را از فرد یا گروه خاصی ایجاد کرده است.
البته من هم در برخی پروندهها این کار را کردم و اطلاعرسانی مستوفایی داشتم. به عنوان مثال یکی از پروندههای مهم آنزمان مسئله اتهام یهودیان شیراز بود. عدهای از یهودیان را به اتهام جاسوسی به نفع اسرائیل در شیراز دستگیر کردند. من در آن زمان چند مصاحبه تلویزیونی کردم و توضیح دادم که این پرونده قضایی است و تلاش برای سیاسی شدن این پرونده غلط است. با توجه به اطلاعرسانی کامل در مورد روند پروندهها برداشت من این است که این مصاحبهها باعث شد حتی در سطح جهانی فشارها روی ایران کم شود. پروندههای دیگری هم بود که من به محض احساس فشار روی دستگاه قضایی در مورد آنها اطلاعرسانی کردم البته با رعایت موازین قانونی و رعایت بیطرفی کامل دستگاه قضایی.
• آیا جلسات هفتگی هم با خبرنگاران داشتید؟
معمولا بعد از جلسات هفتگی مسئولان قوه قضاییه که دوشنبهها برگزار میشد خبرنگاران به ویژه از صداوسیما میآمدند و سوالات خود را میپرسیدند که سعی میکردم پاسخ دهم.
• وضعیت سخنگویی قوه قضاییه بعد از خود را چطور ارزیابی میکنید؟
البته برخی از آقایان تلاشهایی کردند و موفقیتهایی داشتند لیکن کلا تنزل سطح سخنگویی قوه قضاییه به سطح مخبر پروندههای قضایی را نمیپسندم. من یک بار به مسئول روابط عمومی قوه گفتم این نوع اطلاعرسانی مثل دادن آب شور است. هر چقدر هم اطلاع بدهید مردم تشنهتر شده و ابهاماتشان بیشتر میشود. من سعی میکردم از سخنگو آن چیزی مورد توقع باشد که وظیفه قوه قضاییه است نه وظیفه یک قاضی در یک پرونده خاص. البته دوره من بسیار سخت بود. قوه قضاییه یک طرف بود و دو قوه دیگر در طرف دیگر. آنها مترصد کوچکترین خطایی از سوی سخنگو بودند. رسانههای زیادی هم داشتند و منتظر بودند تا سخنگو کوچکترین اشتباهی بکند و آن را در بوق و کرنا کنند. به یاد دارم که یک بار یکی از نمایندگان افراطی اصلاحطلب مجلس طی یک مصاحبه از دادستان درخواست تعقیب کیفری من را کرده بود. من در این دوران سخت سعی میکردم به مردم اعتماد و آرامش بدهم و اعتدال را حفظ کنم. خیلی از افراد حتی امروز که مرا میبینند چهره و اسم من در ذهنشان است. میگویند ما در آن دوران مقید بودیم سخنان تو را گوش دهیم. من سعی میکردم اول مردم را طرف خودم کنم تا به حرفی که میزنم اطمینان کرده و بگویند این بیطرف است. اگر مردم احساس کنند سخنگو میخواهد کلیشهای صحبت کند گوش نمیدهند و به آن سخنان هم استناد نمیکنند.
• آقای دکتر! هر موقع پستهای قضایی یا مربوط به امور حقوقی و قضایی خالی میشود سخن از شما میشود اما فرد دیگری انتخاب میشود. علت چیست؟
در موارد مطرح شده معمولا با من صحبتی نشده و این عمدتا گمانهزنی رسانهها و شاید لطف آنها به من بوده است؛ البته خواست اصلی من ورود به اینگونه پستها نیست اما هیچگاه هم نبوده که شانه خالی کنم. میل اصلی من بحثهای علمی و دانشگاهی است ولی اگر زمانی به این نتیجه برسم که میتوانم در پستی مفید باشم و بخشی از مشکلات مردم را حل کنم ابایی ندارم. ابایم از این است که پستی را اشغال کنم و نتوانم باری را از دوش مردم بردارم و به صرف داشتن پست بسنده کنم.
• در مورد ریاست بر دانشکده علوم قضایی بگویید؟
در دوازده سالی که من از سال 1373 تا 1385 ریاست دانشکده را بر عهده داشتم وضعیت دانشکده کاملا متحول شد. قبل از اینکه من به دانشکده بروم آنجا اساسا حالت دانشکده را نداشت و در محافل حقوقی و دانشگاهی جدی گرفته نمیشد. بعد از اینکه من به این دانشکده آمدم، علاوه بر راهاندازی دوره کارشناسی ارشد در رشته جزا و جرم شناسی و برنامهریزی برای راهاندازی دوره کارشناسی ارشد در سایر رشتهها، وضعیت علمی و اخلاقی دانشجویان دانشکده کاملا متحول شد و دانشکده در محافل حقوقی جای خود را باز کرد. سیمنارهای علمی معتبر و مجله علمی به طور منظم منتشر میشد. قبولی دانشکده در دورههای کارشناسی ارشد سایر دانشگاهها بسیار زیاد و غیرقابل باور و غیرقابل مقایسه با قبل شده بود. تغییرات ساختمانی و تجهیزاتی از قبیل ایجاد سالن ورزش، سالن اجتماعات، مسجد، بازسازی کلاسها، خرید ساختمانها و زمینهای مختلف برای دانشکده و خوابگاهها نیز بسیار چشمگیر بود تا جایی که به خاطر مسئولیت دانشکده من در یک سال مدیر نمونه ملی شدم.
البته حتی در من زمانی که رئیس آن دانشکده بودم، هیچ وقت موافق نبودم که قوه قضاییه تنها نیازهایش را از این دانشکده تامین کند و معتقد بودم دانشگاههای دیگر هم دانشجویان بسیار خوبی از نظر تعهدات علمی و اخلاقی دارند و باید باب ورود به قوه قضاییه به روی آنها باز باشد و نیازهایش را از دانشکده علوم قضایی و سایر دانشگاهها تامین کند.
• چرا از دانشکده علوم قضایی بیرون آمدید؟
در این مورد من استعفا نکردم. حکم رئیس دانشکده سهساله بود. آقای هاشمی شاهرودی معلوم نیست به چه دلیلی متاسفانه در این اواخر با کندی حکم ریاست را تمدید میکردند. آنهم برای برهههای یکساله! این من را ناراحت کرده بود و این را تضعیف مدیریت میدانستم. اگر کسی نمیتواند با من کار کند باید فوری من را عوض کند، ولی تا زمانی که من مدیر دستگاه او هستم باید از من حمایت کامل کند. گاه این احکام با تاخیر چند ماهه تمدید میشد و گاه لحن آنها تحقیرآمیز بود که هنوز نمونههایی از آنها را نگاه داشتهام. من فکر میکنم افرادی بودند که انتظاراتی داشتند و میخواستند به نوعی وارد دانشکده شوند و زمام امور به دست آنها بیفتد و من را مانعی در این جهت میدانستند. شاید اینها به نوعی بر روی ایشان تاثیر گذاشتند. نهایتا در پایان یکی از همین دورههای سه ساله آقای ایزدپناه از سوی ایشان مرا خواست و اظهار داشت که بنای ایشان تغییر در دانشکده است. من هم استقبال کردم و فکر کردم شاید بعد از 12 سال بهتر باشد فکر جدیدی بر آن حاکم شود. البته اضافه کنم که به دو رئیس بعد از خودم یعنی دکتر ابوطالب کوشا و دکتر سیامک رهپیک ارادت دارم و دانشجویان این دانشکده را هم از صمیم قلب دوست دارم.
• به نظر شما از کدام یک از این مسیرها قاضی بهتری آموزش میبیند. دانشگاه یا حوزه؟
یکی از ابهاماتی که در مورد رئیس فعلی قوه قضاییه دارم این است که چرا ایشان در مصاحبههای مختلف بر این نکته اصرار دارند که قضات عمدتا باید از طریق حوزه باید وارد دستگاه قضایی شوند. نظر من این است که ما امروز قضاوت قانونی دارم نه قضاوت اجتهادی. به نظر من قطعا دیدن آموزشهای دانشکده حقوق برای یک قاضی ضرورت دارد. البته اگر آشنایی با علوم حوزوی داشته باشند قطعا بسیار بهتر است، اما یک فرد حوزوی اگر مثلا آیین دادرسی کیفری و مدنی نداند، به نظر من وضعش به مراتب بدتر از کسی است که عربی و متون فقه را نداند چون بالاخره قضاوت بر اساس مبانی قانونی است. اگر قرار است کسی از حوزه به دستگاه قضایی بیاید به نظر من باید درسهای دانشکده حقوق را به طور تقریبا کامل بخواند.
• وضعیت دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی را چطور ارزیابی میکنید؟
دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی بسیار مورد علاقه من است. چون من از سال 54 تا سال 57 دانشجوی آنجا و حائز رتبه اول در بین دانشآموختگان بودم و از سال 66 هم عضو هیات علمی دانشکده هستم. شاید اولین نفر در موج اساتید جوان پیوسته به دانشکده در حدود 25 سال پیش بودم. هر جا که برای سخنرانی میروم همیشه مواجه هستم با بسیاری از دانشجویان کارشناسی که آرزویشان ورود به این دانشکده برای تحصیلات تکمیلی است. دانشکده از نظر سیاسی معتدل و دارای جو دوستانه است.
• برای ریاست دانشکده بعد از دکتر افتخارجهرمی با شما صحبت شده است؟
این را من در حد شایعات شنیدهام اما با من صحبتی نشده است. افراد دیگری هم مطرح بودهاند. من اینگونه پیشنهادها را الزاما رد نمیکنم ولی برای دستیابی به این پستها تلاشی هم نمیکنم. کار اصلی من معلمی است و بیشتر دوست دارم وقت خود را به تحقیق و تالیف و آموزش بگذرانم.
• آیا در زمان کار در قوه قضاییه در محافل دانشگاهی به شما خرده نمیگرفتند که چرا در دستگاههای حکومتی کار میکنید؟
شاید همواره عدهای در دستگاه قضایی بودهاند که نمیخواستهاند این دستگاه به دانشکدههای حقوق نزدیک شود. من همان موقع هم تلاش کردم و 30 -40 نفر از اساتید مطرح را پیش آقای هاشمی شاهروردی بردم. پرسشهایی مطرح شد و ایشان پاسخهایی دادند. این جلسه در از بین رفتن دیوار بیاعتمادی بین قوه قضاییه و محافل حقوقی و دانشگاهی خیلی مفید بود و میتوانست ادامه یابد، ولی پس از آن از دو جهت من تخطئه شدم. هم از دستگاه قضایی کسانی که این را نمیخواستند و شاید احساس میکردند جایشان تنگ میشود و هم از طرف برخی از اساتید که نان شعارهای ضدحکومتی و ضد دستگاه قضایی را میخوردند و مایل بودند همیشه بر این طبل جدایی بکوبند. الان در مدیریت فعلی دستگاه قضایی به نظرم این دوری خیلی بیشتر شده است. من در یکی از جلسات در آغاز ورود ریاست فعلی قوه قضاییه به ایشان گفتم که یکی از کارها این است که دانشگاهها به قوه قضاییه نزدیک شوند. خود ایشان هم این موضوع را کاملا تایید کردند ولی متاسفانه در عمل هیچ اقدامی برای این موضوع نشد و از جمله جو ستاد قوه قضاییه حوزویتر از هر زمان دیگری شده است.
• وضعیت وکلا را در جامعه چگونه میبینید؟ به نظر شما در فضای فعلی جامعه، دایره عملکرد گستردهای دارند یا محدود؟
من رفتوآمد چندانی به محاکم ندارم چون به وکالت نمیپردازم، اما وضع فعلی را که میشنوم و برداشت رایج بین دانشجویان حقوق و حقوقدانان است نگرانکننده است. عدم تعرض به وکیل و حفظ احترام وکلا و ارزش گذاشتن قضات به وکلا برای نیل به عدالت از اوجب واجبات است. من همیشه گفتهام که فرشته عدالت دو بال دارد؛ یکی قضاوت و یکی وکالت. تا وکلای خوب و آگاه و مستقلی نداشته باشیم نمیتوانیم به عدالت برسیم. وکلا نباید دغدغه خاطر داشته باشند بلکه باید آرامش خیال داشته باشند تا بتوانند در راستای وظیفه خود کار کنند. البته وظیفه وکیل هم حفظ حرمت قاضی و دستگاه قضایی چه در درون دادگاه و چه در بیرون از آن است.
• شما عضو حزب اعتماد ملی بودهاید؟
خیر. من هیچگاه در هیچ حزبی عضو نبودهام. من ارتباط ارگانیک و تشکیلاتی با هیچ حزبی نداشته و ندارم. در انتخابات قبلی مجلس، معتدلین از هر دو جناح، اسم مرا در لیست خود گذاشتند. از جناح تندروی اصلاحطلبان، مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت بودند که اسم مرا نگذاشتند و از آن جناح هم هواداران دولت این کار را نکردند. از آن طرف در لیست حزب اعتماد ملی و برخی از احزاب اصلاحطلب دیگر و از این طرف در ائتلاف فراگیر اصولگرایان و در لیست برخی گروهها و احزاب اصولگرای دیگر، نام من گنجانده شد ولی من عضو هیچ کدام نبودم.
• شما با رسانهها تعامل بالایی دارید. تصور میکنید در گسترش و بسط حقوق موثرند؟
بله. رسانههای مجازی و روزنامهها را معمولا میبینم و گاه با آنها مصاحبه میکنم. به نظرم میرسد رسانهها ابزار خوبی هستند در آموزش حقوق و پیشگیری از جرم، اما برخی از اوقات بدآموزی هم دارند. نوع انعکاس برخی از پروندههای پر سر و صدا، همراه تکرار جزئیات خلافهای ارتکابی آن پروندهها به ویژه در خشونتهای جنسی میتواند مشوق ارتکاب آن جرایم میشود.
• برای انتخابات مجلس قصد کاندیداتوری دارید؟
تا این لحظه مصمم هستم که شرکت نکنم.
• چرا؟
شرکت در انتخابات و ورود به مجلس برای شخص من نه تنها فایدهای ندارد بلکه پر از ضرر است چون آزادی عمل خودم و امکان پرداختن به فعالیتهای دیگر را از دست میدهم. من به عنوان وظیفه، یکی دو بار شرکت و خود را برای خدمت معرفی کردم و فکر میکنم به همین مقدار به وظیفهام عمل کردم و دیگر مورد سوال نزد خداوند و وجدان خویش نخواهم بود که چرا شرکت نکردم. پس بهتر است قدری به فکر خود و آسایش خودم هم باشم!
ضمن اینکه احساس میکنم متاسفانه وزن نماینده مجلس به حدی نیست که بتواند در فضای موجود تاثیرگذار باشد. با ورود به مجلس توقعاتی برای مردم ایجاد میشود اما نمیتواند پاسخ داده شود. دلیل سوم هم این است که متاسفانه هم گروههای سیاسی و هم مردم در تهیه لیستها و فهرستهای انتخاباتی و نیز در رایدادنها عمدتا ملاحظات سیاسی را به حساب میآورند و توانمندیهای افراد خیلی مورد لحاظ قرار نمیگیرد. مجموعه این فضا مرا مصمم به عدم ورود به صحنه انتخابات کرده است.
• شما در مورد پرونده امام موسی صدر هم اظهارنظرها، سخنرانیها و مقالههایی دارید. دلیل حضور در این پرونده چیست؟
در راس وکلای خانواده امام آقای دکتر شبلی ملاط است که یک مسیحی لبنانی است. من با ایشان در دانشگاه لندن همدانشگاهی بودم و البته او از من چند سال بزرگتر است. ملاقاتی هم در یک سمینار راجع به امام موسی صدر با یکدیگر در لبنان داشتم و من نظراتی را در مورد چگونگی پیگیری پرونده امام موسی صدر به ایشان مطرح کردم که از آن استقبال کرد. ضمنا به خانواده امام موسی صدر هم نظراتی را ارائه دادهام جهت پیگیری مسئله ایشان در عرصه داخلی و خارجی اما عملا در هیچ دادگاهی وکالت نداشتم. از اینها گذشته شخصا از قبل از انقلاب به امام موسی صدر علاقه داشتم و فعالیتهای گسترده ایشان رابه نفع شیعیان لبنان میستودم.
• پس یکی از دلایل این موضوع علاقه شخصی به امام موسی صدر است؟
بله. من امام موسی را از قبل میشناختم. قبل از انقلاب که سفری به لبنان رفته بودیم؛ شیعیان با احترام خاصی از ایشان یاد میکردند. شخصیت ایشان مطلوب و مورد علاقه من است. چون در عین اینکه به مبانی دینی معتقد است؛ اعتدال و میانهروی داشت و مقتضای روز را میفهمید و میدانست که چگونه باید با نسل جوان تعامل کرد. داماد ایشان، آقای مهندس فیروزان هم که پیگیر امور مربوط به ایشان است؛ با من هم مدرسهای و البته یکی دو سال بزرگتر بود.
• چرا این پرونده در ایران پیگیری شایسته نشد؟
یک دلیل حقوقی داشت و آن این بود که ما در قانون خود اصل تابعیت منفعل را نپذیرفتهایم، بدین معنا که تابعیت قربانی نمیتواند مبنای صلاحیت دادگاه در ایران باشد. در قانون ما برای صلاحیت یافتن محاکم ایرانی یا باید جرم در ایران رخ داده باشد و یا مجرم ایرانی باشد. در حالی که جرم در لیبی بود و مرتکبان هم لیبیایی بودند. دلیل عدم پیگیری از لحاظ سیاسی هم، همان مصلحتانگاریهای نادرست بود. لیبی زمانی جزو جبهه پایداری بود و در زمان جنگ تصور میشد به ما نزدیک است. بنابراین شاید تلاش میشد تا اقدامی نشود که دیکتاتور این کشور از ما ناراحت شود و در جبهه حامیان کشورمان در میان کشورهای عربی خللی حاصل شود.
• از این که وقت خود را برای مصاحبه در اختیار ما گزاردید متشکرم.
بنده هم متقابلا از زحمت و وقتگذاری شما متشکرم.
مطالب مشابه :
خلاصه کتاب: مدیریت بازاریابی ورزشی تالیف دکتر محرم زاده
مشاوربازاریابی فروش و تالیف دکتر محرم زاده توفیق یا عدم توفیق در نیل به اهداف
آخرین کتاب فروشی ثبت شده
خرید و فروش ترجمه دکتر علی اکبر عالم زاده جلد اول نیل آر. کارلسون دکتر
محسن یگانه ، چهره سال موسیقی پاپ
به گزارش کافه سینما مراسم جشن یک سالگی مجله رونا امشب با حضور هنرمندان، ورزشکاران
معرفی منبع اصلی درس تحلیل آماری-دکتر علی حمیدی زاده
دکتر علی حمیدی زاده هرآنچه که در طول ترم دانشجویان ارجمند را در جهت نیل خرید فروش
گزارش " دکتر فیلی زاده " از جلسه 4 شنبه 15/11/1393
خرید و فروش از " دکتر فیلی زاده فرد فرد شما ’ در جهت نیل به هدفی واحد که همانا
آدرس محل فروش کتاب محکمه ی الهی در سراسر کشور
آدرس محل فروش کتاب محکمه ی کتاب دکتر شریعتی- میدان ی بیگدلی-کوی جلال زاده-کوی
میرمحمدصادقی: دلیل استعفایم، سیاسیکاریهای مسئولان وقت قضائی بود
طرفداران دکتر حسین ، دکتر مدرسزاده (چشمپزشک گذاشتن قضات به وکلا برای نیل به عدالت
دکتر سید جعفر سجادی
یایانلار نشر کولتور یایانلار نشر قاضی کیتاب اوی نشر کاردش کیتاب نشر نیل زاده تهرانی
خلاصه کتاب مدیریت بازاریابی ورزشی
دکتر محرم زاده یک باشگاه که برای فروش بلیط مسابقه یا عدم توفیق در نیل به
برچسب :
دکتر نیل فروش زاده