آشنایی با فرقه علوی

در آمدى بر شناخت فرقه علوى


محمد رضا ضميرى

علويين گروهى از شيعيان مى باشند كه عمدتاً در سه كشور عراق، تركيه و سوريه سكونت دارند و آنان را به جهت داشتن علاقه فراوان به حضرت على بن ابيطالب(عليه السلام)، علويين لقب داده اند، نه اينكه رهبران آنها به فرزندان امام على(عليه السلام) انتسابى دارند. آشنايى و بررسى پيدايش، تحولات و عقايد آنان به دو دليل ضرورت دارد يكى اظهار نظرهاى ضد و نقيضى كه در مورد اعتقادات و باورهاى اين فرقه، بيان شده و دوم بخاطر نفوذ بسيار قوى كه برخى از پيروان آنها در حكومت كشورهاى ياد شده دارند، بر اين اساس شناخت صحيح و واقعى و به دور از تعصب و پيشداورى علويين ضرورى مى نمايد.

 

1. نامگذارى

نام ديگر علويين، «نُصيريه» است، احتمالاتى براى وجه نامگذارى آنها به نصيريه ذكر شده كه بطور فشرده بر آنها مرور مى كنيم:

الف ـ برخى گفته اند بدان جهت به آنان نصيريه گفته اند كه رهبرى آنها پس از امام حسن عسكرى ـ كه از آن به باب تعبير مى شود ـ به دست ابوشعيب محمد بن نصير عبدى بكرى نميرى افتاده است و از آن پس اين فرقه به نام رهبرش شهرت يافت.

ب ـ عده ديگرى گفته اند نُصيريه منسوب به نُصير غلام حضرت على بن ابيطالب(عليه السلام) است.

ج ـ و بالاخره برخى ديگر برآن رفته اند كه نصير منسوب به جبل نصيريه است، زيرا جنگهاى صليبى كه از سال 488 ق تا سال 690 ادامه داشت و نيز تاخت و تاز حكومتهاى سنى مذهب به ناحيه شمال سوريه تا انطاكيه، علويين را مجبور ساخت تا عقايد خود را مخفى ساخته و براى حفظ جان خويش به كوههاى نصيريه پناهنده شوند، ولذا بدين جهت كه آنان به كوههاى نصيريه پناهنده شدند به اين اسم شهرت يافتند.

البته گفتنى است كه علويين از اسم نصيريه تنفر دارند و آنان معتقدند اطلاق اسم «نصيريه» بر علويين بسان اطلاق اسم «روافض» بر شيعيان و اسم «نواصب» بر اهل سنّت، نفرت انگيز است.

 

2. پيدايش و تحولات

با توجه به اختلافات فراوانى كه ميان صاحب نظران ملل و نحل وجود دارد نمى توان بطور دقيق زمان پيدايش فرقه علويه را مشخص كرد، برخى گفته اند علويه از زمان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) پديد آمد و بعضى از اصحاب گرانسنگ پيامبر(صلى الله عليه وآله) همچون سلمان فارسى، مقداد بن اسود، عمار ياسر و ابوذر غفارى، حذيفه بن يمان و ابوايوب انصارى جزو علويان بوده اند، همچنين برخى ديگر نوشته اند اين فرقه به نصير غلام حضرت على(عليه السلام)برمى گردد و لذا زمان حضرت، عصر پيدايش علويه مى باشد (يعنى سالهاى ميان 23 ـ 40 هجرى) و بالاخره پاره اى از نويسندگان مبدا پيدايش آنرا به عصر محمد بن نصير نميرى ارجاع داده اند كه او باب امام حسن عسكرى(عليه السلام)بوده است لذا تاريخ آن طبق اين احتمال بين 232 تا 260 هجرى بوده است.(1) ولى قول آخر مشهورتر است و شواهد تاريخى هم آنرا تاييد مى كند.

علويان كه به دوازده امام اعتقاد دارند گفته اند هر امامى بابى داشته است و باب امام حسن عسكرى ابو شعيب محمد بن نصير نميرى است و امام دوازدهم بابى نداشته و مردم بعد از امام حسن عسكرى دچار تشتت و اختلاف شديد اعتقادى شدند. ابوابى كه علويان بدان اعتقاد دارند چنين است:

نام امام                                                                نام باب

1 ـ امام على بن ابيطالب(عليه السلام)                                               سلمان فارسى

2 ـ امام حسن مجتبى(عليه السلام)                                                   قيس بن ورقة معروف به سفينه

3 ـ امام حسين(عليه السلام)                                                         رشيد هجرى

4 ـ امام على بن حسين زين العابدين(عليه السلام)                                عبداله غالب كابلى

5 ـ امام محمد بن على باقر(عليه السلام)                                           يحيى بن معمر بن ام طويل ثمالى

6 ـ امام جعفر بن محمد صادق(عليه السلام)                                       جابر بن يزيد جعفى

7 ـ امام موسى بن جعفر كاظم(عليه السلام)                                       محمد بن ابى زينب كاهلى

8 ـ امام على بن موسى رضا(عليه السلام)                                         مفضل بن عمر

9 ـ امام محمد بن على جواد(عليه السلام)                                         محمد بن مفضل بن عمر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. العلويون فى دائرة الضوء، ص 8 ـ 37.

 

10 ـ امام على بن محمد هادى(عليه السلام)                                       عمر بن فرات مشهور به كاتب

11 ـ امام حسن بن على عسكرى(عليه السلام)                                   ابو شعيب محمد بن نصير بصرى نميرى

12 ـ امام محمد بن الحسن مهدى(عليه السلام)

علويها پس از شهادت امام حسن عسكرى(عليه السلام) به سه گروه تقسيم شدند:

1 ـ علويهايى كه پيرو باب ابو شعيب محمد بن نصير نميرى باقى ماندند

2 ـ علويهايى كه پيرو ابو يعقوب اسحاق نخعى ملقب به احمر شدند، او ادعا داشت كه به مقام باب رسيده است و از اصحاب امام حسن عسكرى(عليه السلام) بود بعدها به گروه اسحاقيه شهرت يافتند.

3 ـ كسانى كه نه از ابوشعيب پيروى كردند و نه از اسحاق نخعى بلكه بدون باب و رئيس باقى ماندند و آنها در اعتقادات و احكام از كتابهاى امام جعفر صادق(عليه السلام) پيروى نمودند و لذا به جعفريه معروف شدند(1)

محمد امين غالب الطويل تاريخ علويين را به هفت دوره تقسيم كرده است:

دوره اول: از بيعت غدير خم تا فاجعه كربلا

دوره دوم: از شهادت امام حسين(عليه السلام) تا شهادت امام صادق(عليه السلام)

دوره سوم: از امامت امام موسى كاظم(عليه السلام) تا غيبت امام مهدى(عج)

دوره چهارم: از غيبت امام زمان(عج) تا وفات امير حسين مكزوم سجايرى (260 ـ 620 هـ)

دوره پنجم: از هجرت امير حسن مكزوم تا فتح سلطان سليم (620 ـ 923 هـ)

دوره ششم: از فتح سلطان سليم تا آغاز جنگ بين الملل اول (923 ـ 1330)

دوره هفتم: از ترك مخاصمه موندروسن تا پايان صلح عمومى(2)

از آنجا كه منطقه سوريه و تركيه و شمال عراق از موقعيت استراتژى و جغرافيايى ويژه اى برخوردار بود پيوسته مورد تعرض بيگانگان قرار مى گرفت. از يك سو صلبيان و روميان چشم طمع به آنجا داشتند و بارها آنرا تصرف كردند ولى با رشادت مسلمين آزاد شد و از سوى ديگر كردها و اسماعيليان و ساير مذاهب اهل سنّت به آنان هجوم مى آوردند و در بسيارى از اوقات بخاطر مقاومت مجبور به ترك شهرها و پناه گرفتن در كوهها مى شدند و در نتيجه ارتباط آنان با ساير مسلمانان از جمله شيعيان قطع مى شد و چون رهبران و عالمان فرهيخته اى نداشتند، خرافات به اعتقادات آنان رسوخ مى كرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تاريخ العلويين، ص 265.

2. همان.

 

علويان در اواخر عصر عباس موفق به تشكيل دولتهايى شدند كه در رشد و حفظ علويان نقش عمده اى داشتند، آنها عبارتند از:

1 ـ دولت فاطميون علوى در مغرب و مصر

2 ـ دولت آل بويه در عراق

3 ـ دولت بنى عمار در طرابلس شام

4 ـ دولت تنوخين علوى در لاذقيه

5 ـ دولت بنى حمّود در اندلس

6 ـ دولت حمدانى ها در حلب (اين مهمترين دولت علويها در تاريخ بوده است)

7 ـ دولت حمدانى ها در موصل

8 ـ دولت بنى احمر در اندلس

در دوران معاصر هم علويين در سوريه قدرت فراوانى دارند و آنان توانسته اند در مقابله با رژيم صهيونيستى اسرائيل به خوبى مقاومت نمايند و از حدود نيم قرن پيش تاكنون فرقه علويه تحولات مثبتى را شاهد بوده است و به بركت حضور عالمان و مبلغان شيعى در آن مناطق، عقايد و احكام آنها مشخص گرديده است كه در بخش افكار و انديشه ها اشاره خواهد شد، اكنون لازم است ديدگاههاى انديشمندان مسلمان را نسبت به اين فرقه بازگو نمائيم.

3 ـ ديدگاههاى انديشمندان مسلمان

بررسى اين ديدگاهها، نوع نگاه علماى مذاهب مختلف را به فرقه علويه مشخص مى كند، برخى از آنها به مسلمان بودن و تشيع آنها اصرار و تأكيد دارند و برخى آنها را بخاطر پاره اى از اعتقادات زير سوال برده اند، اينك خلاصه برخى از اظهارات صاحب نظران را مرور مى كنيم:

1 ـ 3 ـ مصطفى شكعة

او در كتاب اسلام بلامذاهب مى نويسد: علويون فرقه اى از شيعه اماميه هستند و پيدايش اوليه آنها همان پيدايش شيعه اماميه است غير از اينكه پس از امام دوازدهم راه ديگرى را انتخاب كردند، بااين توضيح كه آنها براى هر امامى بابى قايل هستند و اولين باب آنها سلمان فارسى است كه باب امام على(عليه السلام) بوده و آخرين باب آنان ابو شعيب محمد بن نصير نميرى مى باشد كه باب امام يازدهم امام حسن عسكرى است و او پس از ائمه

 

اثنى عشريه رهبرى علويين را برعهده گرفت. ولى در اثر جهل و خوف تحت فشار بودن پاره اى از اعتقادات خرافى و غلوآميز در ميان آنان سرايت كرد و مشايخى از آنها رهبرى را برعهده گرفت كه از مذهب آگاهى نداشت و از زمان وقايت سيد جنبلانى صوفيه با مذهب آنها ارتباط يافت با اين حال با اينكه آنان در معرض فشار و جنگ با اسماعيليه و اهل سنّت و صلبيين بودند ولى در جنگ و نبرد نيرومند و با زكاوت بودند و همچنين با تركهاى طغيانگر نبرد كردند.(1)

2 ـ 3 ـ محمد ابو زهره

ابو زهره در مورد معتقدات اين فرقه مى گويد: در جوار حاكميت در دمشق طائفه اى هستند كه خود را به اسماعيليه منتسب نمى دانند و لكن با بعضى از آنها در مخالفت با اصول تلاقى دارند... آنها با شيعه اثنا عشريه بودند و ادعاى انتساب به آنان را دارند و معتقدند كه به آل بيت معرفت مطلقه اعطاء شده و حضرت على نمرده است و او خدا يا قريب به مقام خدايى دارد و آنان با باطنيه در اين نكته مشتركند كه براى شريعت باطن و ظاهرى است و باطنش نزد ائمه است... علويه از سبئيه كافر و منقرض شده اولوهيت على و خلودش را اخذ كردند و از باطنيه اين عقيده را اخذ كردند كه شريعت داراى ظاهر و باطنى است(2)

3 ـ 3 ـ محمد جواد مغنيه

او در مورد ملاقات خود با علويين مى گويد: من بسيار آرامش روحى پيدا كردم هنگامى كه با برادران بزرگوار علوى برخورد نمودم و از آنها اخلاص و ايمان و تمسك به دين صحيح احساس كردم و يقين كردم كه هيچ فرقى ميان ما و آنان نيست... و من بسيار سعادتمندم كه با برادران علوى ارتباط داشتم و شما و ما يد واحد در راه واحد و غايت و هدف واحد باشيم.(3)

4 ـ 3 ـ حاج امين حسين مفتى فلسطين

حاج امين حسين در مورد مسلمان بودن آنها چنين اظهار مى دارد: اين علويها مسلمان هستند و بر عموم مسلمانان واجب است با آنها در امور نيك و تقوا تعاون و همكارى داشته باشند و از گناه و دشمنى نهى كنند و همديگر را يارى دهند تا قلب واحدى در نصرت دين و يد واحدى در مصالح دين داشته باشند زيرا اصول آنها در دين واحد است و مصالحشان در دين مشترك است.(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اسلام بلا مذاهب، ص 6 ـ 303.

2. تاريخ المذاهب الاسلامية، ج 1، ص 63.

3. العلويون فى دائرة الضوء، ص 112.

4. همان، ص 101.

 

4 ـ اعتقادات و باورهاى علويين

نويسندگان و مورخين در معرفى و بيان اعتقادات علويان ديدگاههاى بسيار متفاوت و تناقض آميزى دارند برخى از آنها، علويان را متهم به غلو و تناسخ و الوهيت حضرت على(عليه السلام) و باطنى گرى مى كنند و برخى ديگر بين علويان و شيعيان در اعتقادات هيچ تفاوتى قايل نيستند ولى بنظر مى رسد علويان در اثر پناهندگى در كوههاى نصيريه و نداشتن عالمان فرهيخته و تحت فشار قرارگرفتن از دشمنان داخلى و خارجى پيوسته به فكر حفظ كيان و دفاع از حيثيت خود بوده اند و كمتر فرصت رشد علمى و دينى داشته اند و از سوى ديگر همجوار بودن با اسماعيليه موجب شده تا پاره اى از اعتقادات آنان در علويه رسوخ نمايد از اين رو بايد گفت كه اعتقادات مراحل مختلفى را طى كرده است در مرحله اوليه پاره اى از اعتقادات غلوآميز و تناسخ و... در ميان آنان رواج يافت ولى حدود نيم قرن پيش به اين طرف به بركت حضور مبلغان دينى و آگاهى بيشتر آنان از مذهب و بازگشت به اصول اوليه اعتقادات آنان از امور خرافى تا حدود بسيارى پيراسته شده است بنابراين در اين تحقيق لازم است اعتقادات علويين در دو مرحله اوليه و ثانويه يا قديم و جديد مورد ارزيابى قرار گيرد.

1 ـ 4 ـ اعتقادات دوره اول (قديم)

مورخان و متكلمان اعتقادات فرقه علويه را اعتقادات خرافى و منحرف تلقى مى كردند و به علويان قول به تناسخ، غلو، باطن گرايى و... نسبت مى دادند كه به طور مختصر آنها را بررسى مى كنيم:

1 ـ تناسخ

هر چند اكثريت علويين به تناسخ اعتقاد نداشتند اما متصوفه از علويين به تناسخ و بازگشت اروح به اجسام معتقد هستند، مقصود از تناسخ اينكه روح پس از جدا شدن از جسمى به جسم ديگرى تعلق مى گيرد خواه جسم ديگر حيوان يا نبات يا انسان باشد، البته پيش از علويين برخى از ملل و اديان و فلاسفه بدان باور داشته اند و پنج مرتبه براى آن قايل بودند كه عبارتند از نسخ، مسخ، فسخ، رسخ و وسخ و از بزرگان علويه مكزون سنجارى در اشعارى اعتقاد خود به تناسخ را ابراز كرده است:

و من تعدى حده و اغتدى                        حلابه، سميته المسخ

لمشرق شمس الحب بعد غروبها                     بعينى، فى عينى صحّ التناسخ

و بالنسخ من بالوسخ عن وجده سلا                       له راح فى وجد الكابة فاسخ

فكم جسد انضحبت فى نار هجرها                     و تبدلنى منه جديداً لشقوتى

 

و عرفت بدوىّ و المعاد و موتتى الا                    ولى و من افتاه موت ثان(1)

2 ـ غلّو

غلو در لغت به معناى تجاوز و عبور از حد است و در اصطلاح عبارتست از اعتقاد به اولوهيت على بن ابيطالب(عليه السلام) يا يكى از ائمه ديگر و غلو موجب كفر و خروج از اسلام مى شود ائمه اطهار(عليهم السلام) از غاليان تبرى مى جستند، گفته شده برخى از علويين اعتقاد به غلو داشتند، شهرستانى در اين باره گفته است: فاما الغلاة من العلويين ـ فينسب اليهم تاليه الائمة من آل البيت و جعلهم للامام على(عليه السلام) كرم الله وجهه قداسة الهية و هم يرون ان النبى مختصّ بالظاهر و ان علياً مختص بالباطن و يقولون ان النبى كان مختصاً بحرب المشركين و اما على فمختص بحرب المنافقين و انه كان مخصوصاً بتأييد الهى(2)

3 ـ ظهور روحانى به جسمانى

علويين معتقدند كه خداوند به صورت اشخاصى ظاهر شده است و اين ويژگى را براى حضرت على(عليه السلام) به طور ويژه نقل كرده اند آنان از طرفى به حلول معتقدند كه وجود در هر موجودى ظاهر شده است و در صورت انسانى علنى شده است و از نوع انسانى مخصوص به صورت آدم، شيث و نوح و ابراهيم و هارون و يوسف و مسيح و على بن ابيطالب(عليهم السلام) مى باشد.(3)

4 - باطنى گرايى

علويين بر اين باورند كه احكام شريعت بر دو قسم است: يكى ظاهر و ديگرى باطن و به عبارتى ديگر دين حقيقى دارد و شريعتى، و براى هر عبارتى باطن هايى ذكر شده است:

الف ـ نماز باطنى: اتصال ظريف روح روحانى در محضر الهى بواسطه شناخت اشخاص معينى به ازاء اين ركعات

ب - روزه باطنى: صيانت و حفظ اسرار مگر از اهل اقرار

ج ـ حج باطنى: مشاهده تجلى حىّ قيّوم

د - زكات: طهارت مال به اخراج حق واجب آن براى اهل ولايت و ظاهراً و باطناً(4)

و علم باطن بر دو اصل استوار است يكى علم به خدا و تجليات اسماء و صفات و افعالش ديگرى علم به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. العوليون، ص 101.

2. الملل و النحل شهرستانى، ج 11، ص 9 ـ 168.

3. هل العلويون شيعة، ص 22.

4. همان، ص 53.

 

نفوس و مراتب و نقاص و محاسن آن

5 ـ بى مبالاتى به احكام دين

ابن تيميه معتقد است كه نصيريه مبالات چندانى به واجبات و اعتقادات دينى ن�


مطالب مشابه :


نقل و انتقالات

جواد محمد مهدي مهدوي-حسام بخششي-فرهاد ظريف-رضا مومني مقدم بيوگرافي بازيكنان و




لاريجاني نه!!!

لاريجاني مايل بود«محمد جواد ظريف»كه در آن ضمن شرح بيوگرافي سعيد جليلي محمد هاشمي نيز




بیوگرافی شهاب حسینی

فيلم يک مثلث عاشقانه بود با حضور محمد علي سپانلو ناشناس (احمد ظريف‌رفتار بيوگرافي




واليبال قهرماني نوجوانان جهان؛

شهاب احمدي، فرامرز ظريف، ميلاد عبادي پور، محمد فلاح، جواد حسين آبادي، محمد بيوگرافي




بیوگرافی دکتر علی شریعتی(به قول خودش شاندل)

بيوگرافي . بیوگرافی دکتر علی شریعتی(به قول خودش شاندل) نگاهي به زندگي دکتر علي شريعتي با




اثبات وجود مبارک صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن

علال از قول ظريف ابونصر پس از ذکر بيوگرافي حضرت عسگري الغايب، محمد جواد




آشنایی با فرقه علوی

3 ـ 3 ـ محمد جواد اتصال ظريف روح روحانى در محضر الهى بواسطه شناخت اشخاص بيوگرافي




چگونه لباس خود را ست كنيم مخصوص خانومها و آقايون . افراد چاق و لاغر چه لباسيو بايد بپوشن . افراد بلن

5- كفش بدون پاشنه و ظريف بپوشيد. چکونه یک جواد خیابانی شویم بيوگرافي و عكس محمد رضا




برچسب :