پارسه گرد ، آرامگاه كوروش بزرگ

 

<این مطلب رو ۲ سال پیش آماده کرده بودم٬ اما ثبت موقت بود>

 

پارسه گرد ، آرامگاه كوروش بزرگ

 

كلمه پاسارگاد از واژه یونانی در زبان فرانسه گرفته شده . استاد بهرام فره‌وشی عقیده دارد كه ((گرد)) به معنای شهر است و بنابراین ممكن است این شهر در قدیم ((پارسه گرد)) نام داشته است . امروز هم ما شهرهایی مانند اندوجرد در كرمان یا بروجرد و غیره در نقاط دیگر داریم و آنطوری كه استاد فره‌وشی شفاها به بنده گفتند واژه ((گورود )) در انتهای نام شهرهایی از روسیه مانند پتروگراد یا لنینگراد و غیره به همین معنی است . بنابراین اجازه بفرمایید كه ما در این مقاله نام این شهر را كه تا كنون چندین بار عوض شده ((پارسه گرد)) بخوانیم .

وقتی از اصفهان به طرف شیراز میرویم پس از دهكده دهبید روستای زیبای قادرآباد به چشم میخورد و سپس بعد از طی مسافت ده كیلومتر از قادر آباد و پس از رسیدن به دهكده سرسبز سعادت آباد در طرف راست به جاده‌أی بر میخوریم كه به طرف دشت مرغاب میرود . در اینجا از زمینهای زراعتی عبور میكنیم تا به آبادی مادر سلیمان میرسیم و بناهای تاریخی ((پارسه گرد )) از همین محل شروع میشوند .

آقای استروناخ دانشمند باستان شناس انگلیسی در مجلد دوم مجله‌أی كه به نام ایران ((پارسه گرد)) داده است .

در این توضیح یادآوری میشود كه برای رسیدن به آبادی مادر سلیمان باید از رودخانه پلوار عبور كنیم و آرامگاه كوروش بزرگ در مغرب آبادی مادر سلیمان قرار دارد .

براجع به آرامگاه كوروش بزرگ تا كنون مطالب زیاد گفته شده است و حتی بسیاری از دانشمندان منكر این شده‌اند كه این بنا آرامگاه كوروش بوده باشد .

آندره گدار در كتاب هنر ایران صفحه 139 ترجمه دكتر حبیبی مینویسد : ((هنگامی كه كوروش در لشكركشی بر علیه ((ماساژت‌ها )) در دشتهای واقع در مشرق دریای خزر در سال 529 پیش از میلاد در گذشت جنازه‌اش به پازارگاد آورده شد و او را در آرامگاهی كه برای خود ساخته بود قرار دادند )) .

بدون شك آقای گدار این نظر را از نوشته یونانیان نقل میكند (شاید از هرودوت ) ولی باید متوجه بود كه ماساژت‌ها در شمال قفقاز بودند نه در شمال شرق ایران و معلوم نیست چطور هرودوت این اشتباه را كرده و حتی رود ((اركس)) را كه این اقوام در شمال آن زندگی میكردند با رود ((یاكسارت)) یعنی آمودریا اشتباه كرده است . اصولا بعضی از دانشمندان عقیده دارند كه تمام كتاب هرودوت از خود هرودوت نیست و نویسندگان رومی در آن دخل و تصرفاتی كرده‌اند . آقای گدار باز از قول نویسندگان یونانی اضافه میكند : ((این مقبره ساختمان كوچكی از سنگ است كه قاعده آن تقریبا چهارگوش است و سقف آن بصورت خرپشته است و روی سكوی هرمی شكل ساخته شده است و بلندی سنگ چین‌های آن به نسبت بلندی قامت انسان است )) .

مطلبی كه بانو بدا گدار در ضمن یك سخنرانی در سال 1943 ذكر نموده جالبتر است . وی میگوید : ((آریستو بول وقتی بنابر دستور اسكندر وارد آرامگاه كوروش شد )) (آریستو بولوس تاریخ نویس اسكندر بود كه همراه وی در لشكركشیهایش میرفت ) . ((این ارامگاه در باغ مشجری انبوه از درختان قرار داشت كه مسافران در زیر سایه آن درختان استراحت میكردند و سپس برای ادای احترام به پادشاه در گذشته خود را ، مهیا مینمودند ، زیرا مردم ایران واقعا بانی دودمان هخامنشی را از جان و دل میپرستیدند )) و هنوز هم چوپانانی كه گله‌های خود را در این ناحیه میچرانند هر وقت به این آرامگاه میرسند سه مرتبه گله خود را بگرد آرامگاه میگردانند و شیر گوسفندشان را به دیوار آرامگاه میپاچند .

گفته آریستو بولوس هم مستقیما به دست ما نرسیده است و بوسیله ((آرین )) و ((استرابون)) نقل شده و به صورت خلاصه‌أی در آمده بقیه ترجمه متن آن بقرار زیر است :

((… سپس اسكندر به شهر پازارگاد رسید كه یكی از مكانهای اقامت قدیمی شاهنشاهی بود . وی قبر كوروش را دیدن كرد . این آرامگاه عبارت بود از برج كوچكی كه در میان باغ مشجری قرار داشت بطوری كه تقریبا در میان درختان مخفی شده بود . آرامگاه در قسمت پائین كاملا از تخته سنگهای بزرگ بود و در قسمت بالا به خرپشته‌أی منتهی میگردید و مدخل آن بسیار باریك بود .آریستو بولوس داخل آرامگاه شد )) (بنابر دستور اسكندر) .
نقش فرشته بالدار در پارسه گرد كه اشتباهاً به عنوان نقش كوروش بزرگ وانمود شده است
اینجا هم نقطه استفهامی هست . مگر اسكندر خودش میترسید داخل آرامگاه شود كه به آریستو بولوس دستور داد وارد آرامگاه شود ؟ شكی نیست كه اگر آریستو بولوس خودش راست گفته باشد (چون نویسندگان قدیم یونان بسیار دروغ‌ها گفته‌اند) لااقل آرین یا استرابون هم دروغ‌هایی به آن اضافه كرده‌اند . ولی بالاخره در این نمیتوان شكی داشت كه اینها آن آرامگاه را دیده‌اند (و بدون تردید آنرا غارت كرده‌اند . چون این عادت یونانیان قدیم بود .) استرابون از قول آریستو بولوس اضافه میكند : ((در آنجا تختی وجود داشت .)) (از طلا كه بدون شك سربازان اسكندر آنرا بچپاول برده‌اند )((و میزی از طلا بود و روی میز جامهایی برای آشامیدن بود و یك تابوت زرین نیز قرار داشت )) . ( این مطلب امكان دارد چون اگر تابوت از سنگ بود یا در محل باقی میماند یا اگر هم آنرا می‌شكستند لااقل قطعه‌های آنرا بیرون می‌انداختند و حال اینكه چنین قطعاتی اكنون در اطراف آرامگاه وجود ندارد . بنابراین باز هم باید بگوییم كه سربازان اسكندر كه تشنه طلا بودند و برای همین به ایران آمده بودند آنرا قطعه قطعه كردند و بغارت بردند ) . بقیه گفته آریستو بولوس به قرار زیر است : ((و نیز تعدادی لباس و جواهرات با سنگهای قیمتی در آنجا وجود داشت )) . (آیا شما میتوانید تصور كنید كه جناب آریستو بولوس و سربازان اسكندر به این جواهرات نگاههای حسرت آمیز كردند ولی به آنها دست نزدند ).

((آرین)) از قول آریستو بولوس یك دروغ شاخدار نقل میكند : ((تمام این اشیاء در ملاقات اول آریستو بولوس در اینجا وجود داشت ولی بعدا مفقود شد و فقط تخت و تابوت بر جای مانده بود)) (مقصود ((آرین)) این بود كه اسكندر با لشكریانش پس از دیدن آرامگاه كوروش به افغانستان و هندوستان رفتند و وقتی از آنجا مراجعت میكردند تا به بابل بروند دیدند كه این اشیاء غارت شده است ) . ((ولی تخت و تابوت هر دو را شكسته بودند و جسد را از تابوت زرین بیرون انداخته بودند )) .

 

آریستو بولوس اضافه میكند : (( این كار را نمیتوان به ساتراپ آن ناحیه نسبت داد بلكه كار دزدانی بود كه آنچه را میتوانستند ربوده بودند ولی تخت و تابوت زرین را نتوانسته بودند ببرند و آنرا شكسته بودند . به هر حال این دزدی هنگامی انجام گرفته بود كه یك دسته نگهبانان دائما در آنجا حضور داشتند و این نگهبانان مغها بودند كه روزی یك گوسفند برای مصرفشان داده میشد و هر ماه نیز به آنها یك اسب میدادند)) . (مقصود جناب آریستو بولوس این است كه این كار را همان ایرانیان با همدستی نگهبانان آرامگاه انجام داده‌اند و منطقا ممكن نیست كه ایرانیان آن زمان كه هنوز یادگار خوبیهای كوروش فراموششان نشده بود چنین كاری را انجام داده باشند ) . باز به گفته آریستو بولوس ادامه میدهیم ((ولی عزیمت اسكندر به طرف هند موجب اختلال و اغتشاش در این ناحیه شده بود و در ضمن بدبختی‌های دیگر كه اتفاق افتاد این عمل زشت نیز انجام گرفت )) .

بعد آریستو بولوس اضافه میكند : ((در آن آرامگاه كتیبه‌أی بود كه در آن نوشته شده بود ((أی عابر … من كوروش هستم … شاهنشاهی را به پارسی‌ها داده‌ام بر آسیا حكومت كرده‌ام … پس به گور من چشم من چشم طمع نیانداز … )) (نقل از استرابون 15 – 3 – 27) .

این فرمایشات جناب استرابون نقل از آریستو بولوس بسیار جالب است ولی در بعضی مطالب آن شك و تردید هم میتوان داشت زیرا اولا تارخ نویسان اسكندر همواره كوشش كرده‌اند ایرانیان را كوچك نشان دهنده و هنوز شما وقتی شما بسیاحت به یونان میرویددر جلگه ماراتن محلی را میبینید كه مانند تپه‌أی برآمده است و بدروغ یا راست میگویند در اینجا همان 300 نفر كه در برابر پنج میلیون ((باربار)) (مقصود ما هستیم ؛) كشته شدند و از آن دفاع نمودند مدفون‌اند . خوب بود ما هم یكچنین پشته‌أی در تخت جمشید درست میكردیم و میگفتیم اینها همانهایی هستند كه چند هفته خانه پدریشان را در برابر قشون اسكندر حفظ كردند و اسكندر پس از كشتن آنها پایتخت ایران ما را آتش زد … و غیره . ولی ما امروز مانند شاهنشاهمان بیشتر مایلم كه حتی با دشمنانمان مهربانی كنیم و عقده‌هایی برای بهم خوردن دوستی میان ما و ملل دیگر ایجاد ننماییم .

ساختمان معروف به برج پارسه گرد كه شباهت زیاد به كعبه زردشت در نقش رستم دارد و بعضی ها تصور كرده اند كه آتشگاهی بوده است

ملاحظه بفرمایید كه اسكندر كه فقط برای كسب شهرت و طلا به ایران آمده بود از این محل عبور میكند و به این اشیاء قیمتی دست نمیزند ولی همینكه او میرود ایرانیان آنرا غارت میكنند در حالی كه همین ایرانیان مدت دویست سال همین آرامگاه را حفظ كردند و حتی در موقع حمله اعراب به ایران برای حفظ احترام آن آرامگاه آنرا به عنوان قبر مادر سلیمان معرفی كردند .

اما چه نتیجه‌أی از این گفته استرابون میتوانیم بگیریم : اولین نتیجه این است كه استرابون هم عقیده داشته است كه این آرامگاه از كوروش بزرگ است . دوم اینكه اگر نقل قول از آریستو بولوس حقیقت داشته است باشد بدون شك این آرامگاه از كوروش بوده است .

اما اینكه هرودوت میگوید كوروش بدست ماساژت‌ها در شمال شرقی ایران كشته شد قابل قبول نیست زیرا خود او در مكان دیگری ماساژت‌ها را در شمال قفقاز قرار میدهد . احتمالا كوروش در جنگ با سكایی‌ها یا آنهایی كه ما تورانیان میگوییم و فردوسی از آنها صحبت كرده است كشته شده است آنها ترك نبودند بلكه اقوامی هم نژاد با پارسها بودند كه آنها هم به دنبال مراتع برای گوسفندها و اسب‌هایشان میگشتند و كوروش برای اینكه از هجوم آنها به ایران جلوگیری كند به دنبال آنها در صحراهای مشرق دریای خزر كشیده شدو بدون اینكه شكست بخورد كشته شد زیرا آنها با روش جنگ و گریز مقابل كورش آمده بودند و چون در خود قدرت مقاومت نمیدیدند به قسمت‌های شما لتر آن صحراها گریختند و در دوران‌های بعد تحت نام های دیگری (مثلا شاید تحت نام پارت‌ها )بالاخرهوارد سرزمین ایران شدند و حكومت رادر دست گرفتند .

مطلب دیگراینكه اگر كوروش در شمال شرق ایران كشته شد احتمالاجسداو را مومیایی كردند و به ((پارسه گرد ))آوردند و نظیر این كار را ما در پازیریك مشاهده میكنیم زیرا جسد مومیایی شده صاحب آن آرامگاه اكنون در موزه لنینگراد است پروفسور گیرشمن در صفحه 132 ترجمه كتاب هنر ایران كه اخیرا از زیر چاپ بیرون آمده میگوید ((هنر پاسارگاد دنباله هنر مسجد سلیمان است ولی با این حال تفاوت زیاد میان دو برنامه ساختمانی در این دو اقامتگاه شاهیموجود است . فقط شهرت روزافزون كوروش بزرگ میتواند موجب این اختلاف باشد )) .

(( مجموع ساختمان پارساگاد روی فضایی بطول دو كیلومتر و نیم برپا گردیده است . كاخ های واقعی كه با سنگ های تراشیدهو نقوش برجسته ساخته شده است از زمانی است كه كوروش بزرگ مالك كشور ماد وپارس گردید (550 پیش از میلاد ).در آن موقع پاسار گاد فقط دژ محكمی بود كه پادشاه تابع مادها در آن سكونت میكرد ولی بعدابه پایتخت شاهنشاهی مبدل گردید )) .

((اینطوربه نظر میرسدكه این كاخ ‌های جدید كه در دشت ساخته شده‌اند و حصاری اطراف آنها كشیده شده است بنابر برنامه معینی ساخته شده باشد )) .

((دروازه اصلی كاخ كوروش در گوشه جنوب‌شرقی حصار پاسارگاد قرار داشته و عبارت بوده است از یك تالار كه دو ردیف از چهار ستون در زیر سقف آن پایدار بوده است . در طرفین دروازه‌های اصلی كه در قسمت كم عرض حصار باز میشدند گاوهای بال دار عظیمی قرار داشتند . از دروازه های كم عرض تر كه روی دیوارهای طویل قرار گرفته بودند فقطیك پایه سنگی باقی مانده و روی آن نقش بر جسته فرشته بالداری را نشان داده اندكه چهار بال دارد و لباس او از نوع لباس ایلامی‌هاست وتاج خاصی برسر دارد كه شبیه بتاج های ربالنوع ((هورس)) در مصراست .در ابتدای قرن نوزدهم هنوز كتیبه‌أی بالای این فرشته بالدار چنین خوانده میشد (( من كوروش هخامنشی )).

 

این مطالبی بود كه آقای گریشمن در كتاب هنر ایران نوشته است ولی من شخصا مدت یك هفته این سنگ را در محل خود بررسی نمودم و به این نتیجه رسیدم كه امكان نداشته است كه كتیبه‌‌‌‌أی بالای این سنگ وجود داشته باشد . بنظر من اینطور رسید كه یكی از مسافران انگلیسی در قرن 18 این محل را بازدید كرده است و كتیبه‌أی را كه هنوز روی یكی از جرزهای سنگی در این محل بخط میخی موجود است دركتابی كه منتشر نموده نقاشی كرده است و ضمنا فرشته بالداری را هم كه روی جرز دیگری بوده رسم نموده است . دانشمند دیگری كه هیچ وقت به ایران مسافرت نكرده و ((دوبو ))نام دارد و فرانسوی است كتاب آن نویسنده انگلیسی را خوانده و معلوم نیست به چه علت در كتاب خود آن كتیبه را بالای آن فرشته بالدار قرار داده است . بعدا دیگران كتاب دوبو را خوانده‌اند و وقتی به پاسارگاد آمده اند دیده‌اند كه آن كتیبه بالای آن فرشته نیست و بعضی بد خواهان گفتند كه پروفسور هرتسفلد كه مدت بیست سال در این نواهی به تحقیق میپرداخت آنرا ربوده‌است . اكنون شما هم میتواند به پاسارگاد مسافرت كنید و بالای این سنگ بروید و آنرا كاملا بر رسی كنید و استنباط خواهید كرد كه امكان نداشته است قطعه سنگی از آنرا جدا كرده باشند .

بعلاوه دلایل منطقی نیز این مطلب را تأیید میكند :یكی اینكه با چه وسیله این قطعه سنگ را كه قطر آن زیاد است شكسته‌اند . دیگر اینكه این كتیبه به چه درد هر تسفلد یا شخص دیگر میخورده است و بالاخره اگر خدای ناكرده پروفسور هرتسفلد چنین قطعه سنگی را ربوده باشد و بوسیله‌أی به خارج ایران برده باشد اكنون كه او به دنیای دیگر رفته بایدآن قطعه سنگ را در گوشه‌أی از جهان بدست بیاوریم و بفرض اینكه آنرا پیدا كردیم چه ارزشی خواهد داشت .

من این مطلب را به آقای گیرشمن گفتم ولی ایشان نپذیرفتند و جواب قانع كننده‌أی هم بمن ندادند وچون من برای ایشان احترام زیاد قائل هستم در این امر اصراری نورزیدم .

بهمین طریق مطلب دیگری راجع به جسد كوروش گفته‌اند كه بهر طریق خالی از صحت است از نظر علمی و منطقی است وآن این است كه جسد كوروش در زیر خر‌پشتهبنا قرار داشته .

اصولا این فرض برای شاهنشاهی مانند كوروش كه پیشاپیش لشكریانش به جنگ میرفت توهین‌آمیز است كه پس از مرگ از ترس اینكه جسدش را باصطلاح گوربگور نكنند زیر خرپشته آرامگاه با همسرش مخفی شود . در حالی كه همانطوری كه در صفحات پیش گفتیم ملاحظه شد كه یونانیان جسد كوروش را در محل خود دیده‌اند و حتی به قول خود آنها پس از مراجعتشان از هند استنباط كردند كه جسد مفقود شده است و تابوت طلا شكسته شده است (جمله آخر را اینطور تعبیر كنید كه سربازان اسكندر جسد را از بین بردند و تابوت طلا را قطعه قطعه كردند و میان خود قسمت كردند ).

بعلاوه كدام یك از شاهنشاهان هخامنشی چنین كاری در مورد آرامگاهشان كرده‌اند كه كوروش نخستین آنها باشد . ما آرامگاه تمام پادشاهان هخامنشی حتی آخرین آنها داریوش سوم را میشناسیم و میبینیم كه تابوتهای سنگی آنها هنوز برجاست و در بالای آرامگاههایشان مخفی گاهی وجود ندارد . بنابراین باید این فرضیه را بكلی باطل طلقی كرد .

 


مطالب مشابه :


پارسه گرد ، آرامگاه كوروش بزرگ

معمار - پارسه گرد ، آرامگاه كوروش بزرگ - معمار و معماری، تاریخ هنر، ایران شناسی، گاهی




سازمان دهی کوروش - پارسه گرد

سیمرغ آریایی - سازمان دهی کوروش - پارسه گرد - تاریخ سرزمین ایران - سیمرغ آریایی




خورش خوب چه ویژگی‌ هایی دارد؟

پارسه گرد: یک خورش خوب می‌تواند خاطره‌ای برای شما به جا بگذارد که تا سالها طعم آن در یاد شما




ترشی

پارسه گرد/ اگر به دنبال ترشي هاي متفاوت و جديد هستيد، اين يکي را از دست ندهيد.




پاسارگاد (قلب فارس)

داده اند .اناكسيمن مورخ ومعلم اسكندر نام اين شهر را در كتاب خود «پارسه گرد گرد به معني




پرده بکارت

پارسه گرد; انجمن




سربازان پارسي

نقش سرباز ارتش جاویدان در پارسه – نقش سرباز ارتش جاویدان در پارسه. سربازان پارسي بر گرد




برچسب :