خواجه حافظ شیرازی

 این پست را با همه کاستی ها و ناراستی ها و مالی ماستی ها

                                                               تقدیم می کنم به.... که هر چه دردسر کشیدم

                                                                     از سردردهایش سر در نیاوردم.

در آخرین روزهای سال جاری بعد از این همه چشم انتظاری و تحمل عذاب و سوگواری، خفت و خواری و کوفت کاری، منابع آگاه از قول اداره آگاهی محل اعلام کردند سرانجام با هوشیاری نیروهای غیبی و برو بچه های My Baby، عامل همی بدبختی  ما و ریشه همه بیماریهای داخلی کودکان و اختلال حواس پیران، طراح اصلی براندازی، سرکرده شبکه های حاشیه سازی، جاسوس نازی، خواجه حافظ شیرازی دستگیر شد.

اینجانب در راستای اهداف ملی مذهبی ضمن پوزش از خوانندگان این وبسایت به خاطر وقفه ای که در بروز شدن وبلاگ به دلیل قطع برق به وجود آمده بود از آنجا که مطمئن هستم دستگیری این ویروس جهانی باعث آزادی بقیه زندانیان و زنده شدن کشته شدگان به موجب تسلای بیش از حد خاطر بازماندگان خواهد شد گزارش ویژه ی این عملیات نفس گیر را عیدی اولیای مخدره و سایر وابستگان می نمایم:

لطفی که کسی به خود نکرد است بکن

صلح است بکن اگر نبرد است بکن

یا رب به لحاف خواجه در این شب عید

از بند آزاد هر چه مرد است بکن

بعضی ها به نقل از خبرگزاری های بدون مرز و خبرنگاران بدون درز می گویند در اولین ساعات دستگیری خواجه حافظ شیرازی وقتی او را با خبرنگاران و مطبوعاتچی ها که علیرغم تبلیغات منفی دشمن تعدادشان از چند نفر بیشتر بود روبرو کردند او نه گذاشت نه برداشت (البته بعضی ها می گویند چیزی دور و برش نبود که جابجا کند) گفت من فقط زیر شکنجه اعتراف می کنم و وقتی یکی از مسئولین همیشه در صحنه به ایشان تذکر داد که مواظب حرف زدنت باش، شکنجه در مرام ما نیست خواجه پاسخ داد:

ماچ و دادیم  دل و دیده به توفان بلا

گو بیا سیل (غم) و خانه ز بنیاد ببر

همین موقع بود که خبرنگار یکی از مجلات زرد مایل به خاکستری حرفی زد که نه تنها فضای مطبوعات را مسموم کرد بلکه آزادی های مدنی را نیز زیر سوال برد. وی به وی گفت خواجه که هستی، ماچ را هم که دادی، خبر داریم که با یکی از شعرای سبیل کلفت معاصر سر و سر داری و با بی شرمی می گویی:

صبح است و ژاله می چکد از ابر (بهمنی)

در کار یار باش که کاری است کردنی

تازه طالب شکنجه هم که هستی یکدفعه بفرمایید جان بر کفان ما سر کرده شبکه توریستی خردادیان را دستگیر کردند، خلاص. در این لحظه تعداد زیادی از تماشاچیان بی جنبه به طور خیلی زننده به طرف جایگاه صحنه دار هجوم آوردند و فضا را غبارآلود کردند. به طوری که مجبور شد و برق رفت.

متهم در سومین روز دستگیری با قرار گرفتن در جلوی سیما (ببخشید) در پشت سیما (با عرض معذرت) روی سیما ... در اینجا به علت اختلال در شبکه اطلاع رسانی ما خودمان برق را قطع کردیم و به خبری که هم اکنون به دست خود دادیم توجه فرمودیم. 30 نفر از اعضای شبکه سایبری (کمی پایین تر از شبکه قرنیه) دستگیر شدند. با خودمان می گوییم حقشان است. چقدر به آنها گفتیم:

این همه داد می زنیم که داره از زیر می ریزه

تو بازم کیسه تو از سر داری می بندی عمو

پارازیت میندازی ماهواره و مختل می کنی

راه و بر نسل پیامبر داری می بندی عمو

به خرجشان نرفت که نرفت. حالا بکشید. شما فکر می کنید ما نمی فهمیم. چه فکری توی اون کله اینترنتی شما می گذرد. شما قصد داشتید سال نو را کوفتمان کنید. این همه هزینه کردیم که برنامه های نوروزیمان را جهانی کنیم، 124 هزار سریال زندگی پیامبران روی دستمان مانده، من که معتقدم محارب با خدا و اعدام کمترین مجازات برای کسانی است که مخالف پخش سریالهای قصصی و تاریخی هستند.

خوب مثل اینکه اختلالات رفع شد. کجا بودیم؟ بله متهم با قرار گرفتن در مقابل سیما (با رعایت حدود شرعی) علیرغم اینکه به صراحت اعلام کرده بود فقط در زیر شکنجه اعتراف خواهد کرد، هنگامی که با مجری توانمند، استاد فن و بیان، سر و عیان، داخل و میان، فخر ماکیان و آغازیان، حاج سعید جیغ سردادیان روبرو شد، بدون هیچ زحمت، فقط در سایه رحمت لب به سخن گشود و چنین گفت:

قسم به حشمت جاه و جلال حاج سعید

که تازه یاد من آمد کجا شما را دید

شما همان پسر خوب سر به آنجایی

« که جنس خوب مبصر به هر چه دید خرید »

تو آن مدیحه سرای بزرگ و مشهوری

که نام نامی تان را فقط خدا نشنید

شما نمونه ی خوب لباس شخصی ها

و انتخاب درست چماق دارانید

تو با فشار به اینجا رسیده ای آری

به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید

بیا که با تو بگویم چه کارها کردم

چرا که حافظ بیچاره واقعا ترسید

استاد جیغ سردادیان هم گذاشت و هم برداشت (چون چیزهای زیادی دور و برش برای جابجایی وجود داشت از جمله شرحی بر دیوان شاه نعمت الله ولی اثر امام محمد غزالی که روی دیوان حافظ افتاده بود). بدون اشاره به کسی یا چیزی پس از خاراندن جایی از نقاط فرمود:

در محضر عشق هر که وا داد افتاد

هرکس نکشید از الکی داد افتاد

غیر از من و حاج امیر و چن تای دیگه

با آل علی هر که در افتاد، افتاد

استاد پس از قرائت این رباعی کوبنده و مستحکم ژستی عاقل اندر حضور سفیه گرفت و شق و رق نشست و در حالی که با سیم درازک اتاق فرمان بازی می فرمودند ادامه دادند... البته نشد ادامه بدهند، چون صندلی استاد چپه شد و استاد با موضع سنگین و قابل تقدیر مبارک بر زمین فرود آمدند و در حالی که زیر لب فحش خواهر و مادر می دادند و فوت می کردند، پیش از آنکه متهم بخواهد از این اتفاق عبرت آمیز که مثل زلزله هائیتی نوعی امتحان الهی برای مومنان است سوء استفاده کند و با شعرهای هنجارشکنانه از جمله تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف بخواهد فضا را غبار آلود کند، برق رفت.

در هفتمین روز دستگیری خواجه حافظ شیرازی تلویزیون گرامی دست به یک ابتکار بی نظیر در تاریخ تلویزیون داری این مرز و بوم زد، به طوری که اعلام کرد در برنامه زنده (رو به اونور) متهم مورد نظر در شبکه موجود خواهد بود و به طور زنده و مستقیم بازجویی خواهد شد تا کور شود هر آنکه نتواند دید (به علت وجود بیش از اندازه نور مستقیم فلاش). پس از اعلام این خبر مجری که نخواست نامش فاش شود، بر صفحه ظاهر شد و خیلی حرف زد که قسمت تکان دهنده و غافلگیر کننده اش این بود... چه فکر کرده اید؟ حد همین است سخن دانی و هتاکی را؟ حافظ شیرازی و والسلام؟ ما امشب در این برنامه برای شما ثابت خواهیم کرد در هر نقطه این سرزمین و در هر پست سازمانی و غیر سازمانی ما یک حافظ داریم. می گویید نه بفرمایید این شما و این عشوه گر بالا بلند، فرهیخته بی چون و چند، گرامی ارجمند، شاعر دوازده بند، استاد باطل زاده حق پسند (صدای کف زدن اتاق فرمان).

قبل از اینکه استاد دهان باز کند مجری که نخواست نامش فاش شود ادامه داد بدینوسیله با کسب اجازه از محضر دادگاه محترم و ریاست سازمان و مدیریت پخش زنده اتهامات نامبرده تفهیم می گردد:

آقای حافظ شیرازی شما متهم هستید به ساختن شعارهای هنجارشکنانه برای هر دو گروه مخالف و موافق. به عنوان نمونه شعاری که برای هواداران جنبش سبز یا به قول یکی از هم قطاران فتنه ی ۵۷+۳۱ ساختید چنین است:

هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد

تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر

کز غمت دیده مردم همه دریا باشد

و شعاری که برای مخالفان جنبش ساختید که البته اظهر و من الشمس است، برای رد گم کردن بود:

من و انکار شراب این چه حکایت باشد

غالبا اینقدرم عقل و کفایت باشد

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند

پیر ما هر چه کند عین ولایت باشد

شما همچنین متهم هستید به براندازی کمی نرمتر و تفتیش اذهان عمومی و تحریک و تشویق یک مشت بیکار که هر طور شده دست به کار شوند. در اینجا وکیل حافظ اعتراض کرد که دلیل شما برای متهم کردن موکل من به براندازی کمی نرمتر چیه؟ مجری که نخواست نامش فاش شود گفت استاد این دیگر در تخصص شماست. استاد که از اول برنامه دهانش مرتب می جنبید اما چیزی نمی گفت، یکی گذاشت و یکی برداشت (شیشه نوشابه را گذاشت روی میز و دیوان حافظ را برداشت) و از همان جا رفت سر اصل مطلب... بفرمایید آقا این هم دلیل:

اگر غم لشکر انگیزد بخواهد خون ما ریزد

من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

وکیل مدافع گفت سر در نمی آورم، این که دلیل نمی شود، فامیلی من هم هاشمیه، ولی این چه ربطی به پادشاه اردن داره؟! استاد باطل زاده بدون توجه به حرف های وکیل گفت: ربط داره آقا جان، خیلی هم ربط داره. شما معلوماتتان در آن حد نیست. شما چه می دانید کنایه و اشاره و استعاره چیه. شما چه می دانید هرمونوتیک بینامتن معنامداره یا زبان محور. شما چه می دانید پروستات درون روایت این همانیه یا آن زمانی. مجری که نخواست نامش فاش شود گفت: احسنت احسنت .. ادامه بدهید استاد. استاد گفت: ایشان فکر کردند با یک مشت گاگول طرفند. الان خزعبلات ایشان را تفسیر می فرمایم قضاوت به عهده قضات محترم دادگاه.

اگر غم لشکر انگیزد... ایشان در برنامه قبلی هم از واژه غم استفاده کرده اند. غم کوتاه شده اسم برادر عزیزمان غلام محمدی مسئول عملیات ویژه است. لشکر هم که مشخص است (لباس شخصی های کرج و ری).

من و ساقی به هم سازیم ... من که خود ایشان هستند یعنی همین مارمولک گربه صفتی که خودش را زده به موش مردگی.. و اما ساقی .. این کلمه خیلی پیچیده است و من بیش از 170 ساعت روی این مورد کار کردم. کتاب های تحقیقی خواندم، فلسفه و زبان شناسی خواندم، نشانه شناسی خواندم. سرانجام در یکی از شب های سرد زمستان در حالی که روی اصطلاح (آب خنک) پژوهش می کردم الهاماتی شد که الان نمی خواهم عنایت کنم و به طور اتفاقی پی بردم که منظور از ساقی که الان دارند آب خنک می خورند همان م.ح.م هستند که زمانی در آبدارخانه گل آقا آب در آسیاب دشمن می ریختند. در اینجا استاد بطری آبی را یواشکی از جیب در آورد و جرعه ای نوشید و بلافاصله پنهان کرد. مجری که نخواست نامش فاش شود علیرغم اینکه می دانست استاد هنوز حرف هایش تمام نشده رو به متهم کرد و گفت: آقای حافظ، روت کم شد؟ برای آخرین دفاعیات آیا هنوز حرفی برای گفتن داری؟ حافظ گفت:

من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی جهالت چنان بخوان که تو دانی

تقاضا دارم اگر ممکنه کمی آب به من بدین. گفتند چرا نوشابه میل نمی فرمایید؟ ...

می خواستم زنگ بزنم به برنامه و بگویم:

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس

گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

دیدم علیرغم اینکه تمام خط ها باز است اما کسی گوشی را بر نمی دارد. گوشی آمد دستم. فهمیدم این دفعه سرتاسری برق رفت.

می خواستم سال خوبی را برای شما خوبان آرزو کنم. می خواستم بگویم دلتان روشن، چشمتان روشن، فکرتان روشن .......................... برق رفت.

بی قرار هم باشید و برقرار.

از جامع المقدمات رحیم رسولی


مطالب مشابه :


دانشکده علمی کاربردی مخابرات

دانشجویان مخابرات دانشگاه صدرا آغاز انتخاب رشته هاي با آزمون دانشگاه آزاد اسلامي براي




آغاز ثبت نام کارشناسی ناپیوسته بدون آزمون دانشگاه آزاد

دانشجویان مخابرات دانشگاه صدرا - آغاز ثبت نام کارشناسی ناپیوسته بدون آزمون دانشگاه آزاد




پذیرش بدون کنکور دانشگاه آزاد در مقطع کارشناسی

دانشجویان مخابرات دانشگاه صدرا - پذیرش بدون کنکور دانشگاه آزاد در مقطع کارشناسی - تاسیس




آغاز انتخاب رشته هاي با آزمون دانشگاه آزاد اسلامي براي شركت كنندگان در آزمون كارشناسي ناپيوسته

دانشجویان مخابرات دانشگاه صدرا - آغاز انتخاب رشته هاي با آزمون دانشگاه آزاد اسلامي براي




خواجه حافظ شیرازی

دانشجویان مخابرات دانشگاه صدرا - خواجه حافظ شیرازی از بند آزاد هر چه مرد است




نمونه سوالات درس اخلاق اسلامی استاد فاطمیان

دانشجویان مخابرات دانشگاه صدرا ثبت نام كارشناسي ناپيوسته بدون آزمون دانشگاه آزاد اسلامي




انتخابات مجلس !

دانشجویان مخابرات دانشگاه صدرا ثبت نام كارشناسي ناپيوسته بدون آزمون دانشگاه آزاد اسلامي




رتبه بندی جهانی و جایگاه 23 دانشگاه کشور

دانشجویان مخابرات دانشگاه صدرا - رتبه بندی جهانی و جایگاه 23 دانشگاه کشور - تاسیس وبلاگ : 1390/7/17




حال و هوای عید نوروز 91

دانشجویان مخابرات دانشگاه صدرا - حال و هوای عید نوروز 91 - تاسیس وبلاگ : 1390/7/17




برچسب :