جمعه پارک می آید؟ اگه نه اینو حتما برید!
سلام
بازم اومدم تند تند چند تا مطلبو بگم. اولا اینکه ورزش ای که می رم خیلی عالی و خوب هست و ازش راضیم . به همون دلایل پست پایین. بدن درده هم درست شد و با دوش آب گرم حل شد. و از بدن ورزش نکرده چه توقعی باید داشت واقعا!
مهمترین علتی که از این ورزش خوشم اومد اینه که مثل ایروبیک که من واقعل ازش متنفرم ورجه ورجه نداره و مثل بچه آدم می خوابیم و انجام می دیم.
البته اگه به من بود که دوست داشتم اون جمله آخرم نباشه یعنی بخوابیم و خود بخود لاغری صورت بگیره ولی ظاهرا علم اونقدر دیگه پیشرفت نکرده اگر هم بیایید بگید کمر بند لاغری اختراع شده من میگم که سال ۸۱ من یدونه خریدم و اصلا فایده نداشت و بعدم باردار شدم بدردم نخورد. سال ۸۵ تصمیم جدی برای ورزش گرفتم رفتم باشگاه بدنسازی ثبت نام کردم هانا رو باردار شدم!
حالا شما میشه پیش بینی کنید که این دفعه چه اتفاقی می افته . احتمالا خودتونو برای دو قلو آماده کنید.
ورزش باراسول اینجوری نوشتم که او اش را بخونید. والا اینه باراسل. اینطوری که من دیدم یکجور باله نشسته است که ما روی زمین بصورت نشسته یا خوابیده به پشت یا جلو حرکاتی با پا انجام می دیم و ضمنا هی باید شکمو بدیم تو. حالا هر دو جلسه ای که من رفتم اینوری و اونوریم دو تا فرانسوی بودند. ازونهایی که از شکم مامانشون بالرین در اومدن و ورزش مثل نفس کشیدنه براشون نه مثل ما که بعد از اینکه چربیها قلمبه میزنه چند سال بعدش به فکر آب کردنشون می افتیم. بعد خانوم مونم خیلی سختگیره. مامان درسا میدونی که؟ هنگامه رو می گم.
بعد هی منو با اونها مقایسه میکنه و میگه چرا عقب می مونی چرا وقتی باید بصورت خوابیده پاها رو صاف بیاری بالای سرت و کمرو ببری بالا فقط کتف رو زمین بمونه- مثل اونها یکساعت نگه نمی داری و یهو صدتا قل می خوری؟
خوب پدر من ژنتیکه دیگه تو ببین کله اون زرده زرده. ابرو نداره. من سیبیلم دارم. هیکلم که قربونش برم به نی گفته زکی. تو اینهاشم ببین دیگه!!
بعد این ورزش فشار زیادی به کمر وارد میکنه و اگه دیسک دارید یا عمل کردید فکرشم نکنید. خوب این بود کل اطلاعات من در مورد باراسل!
حالا یکی دو تا جریان بگم.
تو هفته پیش یکروز که رفتم دم مدرسه هرچی صبر کردم وندا نیومد دوان دوان رفتم تو کلاس و خانومشونم بود با چند تا بچه دیگه. بهش گفتم: وندا چرا نیومدی؟ مگه نمی دونی جا برای پارک کردن نیست. الان پلیس جریمه میکنه؟ خانومشون گفت: من سرمشقشو دادم . وندا داره برای بچه ها آدرس می نویسه. دعوتشون کرده. (هی هم خنده اش می گرفت)
من: خاک بر سرم کی کجا؟
معلم: (بازم با خنده) نترس دعوت کرده پارک ! برای روز جمعه.
جریان اینجوری بوده که روز اول مهر بهمون گفتن بچه ها رو جمعه ها پارک ببرید. ما تقریبا هر هفته این فریضه رو انجام میدیم ولی وندا این هفته گفت: مامان چرا هیچکس نمی آد و من گفتم: شاید پارکهای دیگه میرن شاید هم ساعت دیگه ای..
این شده که وندا خانوم دونه دونه تو دفتر بچه ها یادداشت گذاشته برای چمعه تاریخ... ساعت ....بیاید پارک قیطریه.
خانومشون می گفت تو کلمات ُجمعهُ رو بلد نبود که اومد به من گفت: خانوم یدونه جمعه برا من بنویسید.
این تموم شد.
نه تموم نشد از همون روز من دارم تلفن جواب میدم که جریان پارک چیه؟ جلسه است؟ پدرش می تونه بیاد؟ چرا ساعت ۲؟
و من توضیح که این یک حرکت خودجوش بچه گانه است اصولا هر موقع هم خواستید تشریف ببرید و نه ساعت ۲!
اما اکثرا گفتن فکر خوبیه! اینطوری برای ما که شاغلیم و از اوضاع کلاس بی خبریم یه جور جلسه حساب میشه و ترو خدا بیاید ضمن اینکه بچه ها بازی می کنن ما هم مسائلو بررسی کنیم!
این شد که ما جمعه صبحمون کارمون در اومد. حالا شما هم اگه دوست داشتید ما هستیم دیگه خوشحال می شیم ببینیمتون.
خوب فکر کردید قضیه به همین جا ختم شد. نه!
مامان گلی ازون طرف هی می گه. مادر بده برا بچه ها چیزی نبری نا سلامتی مهمون تو هستن. من: مامان جان مهمون چی پارک خداست. مامان گلی: درسته ولی دعوت وندا هستن دیگه!!
از اون طرف چند تا مامان زنگ زدن که چرا مارو دعوت نکردید بچه مون گریه کرده؟؟
بابا من روحمم خبر نداره .وندا چرا نرگسو ساحلو و... دعوت نکردی؟
وندا: مامان بچه های شیطون و بی ادبی هستن تو کلاس همش دارن اذیت میکنن و به بچه ها زیر پایی می زنند بیان پارک چیکار؟
من: خانوم شما تشریف بیارید پارک خودتونه. این بچه یادش رقته بنویسه.
حالا ما دو روزه خبر دار شدیم شو لباس بهار عزیز این جمعه هست. و من تنها وقت خالیم صبح جمعه بود که واقعا از دست بافته های بسیار خوشگل مامان بهار جان اگه بگذرم خیلی دپرس میشم و اینه که باز زمان بدو من بدو!
یک جریان دیگه! چند روز پیش وندا می گه که: مامان منو پانیذ و یاسمین تصمیم گرفتیم که بزرگ شدیم زمین شناس بشیم.
من : خوب چرا زمین شناس.
وندا: چون هر کدوممون چند تا از وسایلشو داریم. یاسمین قرار شده منشی شرکت بشه و جواب تلفن و .. ( شما این جملاتو کاملا جدی بخونید چون بد جوری جدی حرف میزد) پانیذم قرار شد که کارگر بشه.
من: کارگر؟؟؟ یعنی چی؟؟
وندا: (بازم کاملا جدی و مصمم) یعنی جعبه های سنگو جابجا کنه. جنسهای مشتری هارو ببره پایین تو ماشینشون بذاره و ... چایی هم برامون بریزه.
وندا: من؟ مدیر عامل دیگه.
من: مامان جان بد نگذره با این تقسیم کار.
خدا کنه مامان پانیذ اینجا رو نخونه. دوستیم با هم وبهتر از شما نباشن خیلی خانواده های لول(کلاس بالا) ای هستند که خدا می دونه! و از زمان مهدشون این دو تا با هم بودن و من دیدم که وندا چقدر در حقش اجحاف می کنه مثلا بعد از اینکه عمه سیمین اون کیف سبک و خوشگلو آوردند وندا مدتی اونو مدرسه می برد. اونروز بهش میگم: این کیف بهتره نه؟؟خیلی سبکتر از اون چرخداره است.
میگه: فرقی نمی کنه.
من: چرا اون خودش خیلی سنگینه و تو از اون پله ها باید ببری بالا بیاری...
میگه: نه بابا من که نمی برم پانیذ می بره؟؟
من: چرا پانیذ؟ وندا گناه داره اذیتش میکنی؟
وندا: نه مامان دوست داره من فقط بهش میگم ته کیفو بگیر اون همه شو میاره.
توجه دارید که موقع بالا بردن اونی که قراره ته چیزی رو بگیره یعنی عملا همه سنگینی برا اونه؟؟؟
حالام چند روزه ماتم گرفته که پانیذ لوزه سوم داره و باید عمل بشه.
منم گاگولم که نفهمم چرا این ماتم گرفته!!
اشتباه نشه ها ما از بچه هامون بعنوان بچه های کار استفاده نمی کنیم اونها رو با مشاغل و زحماتش آشنا می کنیم . مثلا اینجا فهمید بیل چقدر سنگینه و آقای کشاورز یا ساختمون ساز چقدر زحمتش زیاده و باید قدر میوه ها و ساختمونها و وسایلمونو بدونیم.
از هانا هم یک کوچولو بگم برم. همونطور که گفتم مدرسه وندا حاشیه خیابونه و پلیسم همیشه جلو در مدرسه ایستاده و میگه: برو برو!
منم برای اینکه کارم راه بیافته از بچه هام استفاده ابزاری می کنم و قبلش می گم به آقا پلیسه بگو سلام خسته نباشید که اونم نمک گیر بشه و از نیش ترمزمون سوء استفاده نکنه.
دیروز به هانا گفتم: داد بزن آقاپلیسه سلام خسته نباشید. سرشو بیرون کرده داد میزنه: سلام عاشدددتم!!
فکر کنم یکماهی راحت شدم ولی فکر کنم دید قبلش من دارم به بچه یاد میدم .
مطالب مشابه :
جمعه پارک می آید؟ اگه نه اینو حتما برید!
ورزش باراسول اینجوری نوشتم که او بعد این ورزش فشار زیادی به کمر وارد میکنه و اگه دیسک
برچسب :
ورزش باراسول