مدح و منقبت - حضرت فاطمه (س)

در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

تو زهرایی تو زهرای محمد پروری زهرا
رسول الله را هم دختری، هم مادری زهرا
نبی را پارة تن روح مابین دو پهلویی
امیرالمومنین را رکن و کفو و همسری زهرا
گواهی می دهم ای روح احمد هستی حیدر
که تو هم مصطفی، هم فاطمه، هم حیدری زهرا
گهی گویم امیرالمومنین برتر بود از تو
گهی بینم تو از او در جلالت برتری زهرا
تو والشمسی، تو واللیلی، تو والفجری، تو والعصری
تو نوری، هل اتایی و الضحایی کوثری زهرا
تو از مریم، تو از هاجر، تو از حوا، تو از ساره
نه، تو از انبیا جز احمد مرسل سری زهرا
امید رحمة للعالمین محبوبة داور
پناه انبیا در گیر و دار محشری زهرا
تو سر ناشناس ذات پاک حق تعالایی
نمی دانم که هستی آنقدر دانم که زهرایی

 

در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

سلام الله ای جان محمد، بر تن و جانت
که پیغمبر کند تعظیم و بوسد همچون قرآنت
تویی آن سرمدی بحر و تویی آن احمدی کوثر
که جوشد تا قیامت گوهر عصمت ز دامانت
خدا خود بر محمد کرد ابلاغ سلامت را
محمد گفت جانان منی جانم به قربانت
تو از روز نخستین میزبان خلقتی زهرا
تمام آفرینش تا صف حشرند مهمانت
تویی انسیه الحورا تویی حوراء الانسیه
همه در حیرتم حوریه خوانم یا که انسانت
تو نوراللهی و نور علیٰ نورند اولادت
تو الرحمانی و حق داده لؤلؤ داده مرجانت
نه تنها خواجة لولاک برخیزد به تعظیمت
که جبرییل امین آرد سلام از حی سبحانت
تو روحی، روح مابین دو پهلوی رسول استی
بتول استی، بتول استی، بتول استی، بتول استی

 

در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

تو مام یازده عیسای عیسی آفرین استی
تو سرتا پا تمام رحمة للعالمین استی
تو از صبح ازل منصورة اهل سماواتی
تو تا شام ابد عرش الهی در زمین استی
امیرالمومنین دست خدا بود و یقین دارم
که تو یا فاطمه دست امیرالمومنین استی
علی حبل المتین باشد به قرآن حی سرمد را
یقین دارم تو حبل محکم حبل المتین استی
شنیدم بعد احمد جبرئیلت هم سخن بودی
چه می گویم تو خود استاد جبریل امین استی
تو منصوره، تو صدیقه، تو راضیه، تو مرضیه
تو توحیدی، تو قرآنی، تو ایمانی، تو دین استی
تو هم روح الفؤاد استی، تو هم باب المراد استی
تو هم عین الحیات استی، تو هم حق الیقین استی
اگر چه در ثنایت در فشاندم یا گهر سفتم
تو بالاتر از آنی من به قدر فهم خود گفتم


 

در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

قیامت روز قدر و اقتدار توست یا زهرا
عذاب و عفو هم در اختیار توست یا زهرا
شفاعت می کنی در حشر کل دوستانت را
کرامت تا ببخشی بی قرار توست یا زهرا
نه تنها آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
رسول الله هم چشم انتظار توست یا زهرا
رها کردن، گرفتن، عفو کردن، حکم فرمودن
به تو تفویض از پروردگار توست یا زهرا
تو کوثر بودی و گشتی عطا بر احمد مرسل
که این سوره فقط در انحصار توست یا زهرا
تمام آفرینش در مزارت گشته گم آری
کجا از دیده ها پنهان مزار توست یا زهرا
میان دشمنان تنها حمایت از علی کردن
به دست و سینه مهر افتخار توست یا زهرا
مدینه خواست از نفرین تو زیر و زبر گردد
فداکاریت باعث شد که حیدر زنده برگردد


 

در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها
تو در بیت ولایت شمع سوزان علی بودی
تو جانان محمد بودی و جان علی بودی
چگونه حرمتت پامال شد ای سورة کوثر
چرا نقش زمین گشتی تو قرآن علی بودی
علی حق داشت گر از هجر تو سرو قدش خم شد
تو سرو و باغ و بستان و گلستان علی بودی
نه در شام عروسی، نه ز صبح روز میلادت
تو پیش از خلقتت در عهد و پیمان علی بودی
تو تا رفتی علی تنهای تنها شد، که تو تنها
شریک درد و غم های فراوان علی بودی
تو با دست شکسته، دست حیدر بودی ای زهرا
تو با اشک پیاپی چشم گریان علی بودی
ندارد شیر حق بعد از تو همتایی و هم شانی
تو همتای علی بودی و هم شان علی بودی
علی می دید مرآت الهی را به دیدارت
چگونه پیش چشم او جسارت شد به رخسارت

 


در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

شگفتا اهل دوزخ باغ رضوان را زدند آتش
شیاطین بیت ذات حی سبحان را زدند آتش
الهی جسمشان در نار قهر کبریا سوزد
که هیزم جمع کرده کعبة جان را زدند آتش
به دین کردند با شمشیر دین از چار سو حمله
ز قرآن دم زدند و بیت قرآن را زدند آتش
گلی را که نبی پرورد با ضرب لگد چیدند
به غنچه حمله کردند و گلستان را زدند آتش
به قرآن می خورم سوگند سوزاندند قرآن را
به ایمان می خورم سوگند ایمان را زدند آتش
مسلمان نیستم گر کذب گویم، نامسلمانان
از این بیداد قلب هر مسلمان را زدند آتش
به ناموس الهی حمله ور گشتند نامردان
همان قومی که بیت شاه مردان را زدند آتش
نمی گویم که تنها دخت احمد را زدند آنجا
محمد را، محمد را، محمد را زدند آنجا



در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

خدای من بهشت و شعله های نار یعنی چه؟
خطا کاران و بیت عصمت دادار یعنی چه؟
جسارت های دیو و صورت انسیه الحورا
گل بی خار و باغ وحی و نیش خار یعنی چه؟
نگاه شیر حق و تازیانه خوردن زهرا
طناب خصم و دست حیدر کرار یعنی چه؟
امیرالمومنین تنها میان آن همه دشمن
یگانه حامیش بین در و دیوار یعنی چه؟
مگر نه سینة زهرا، بهشت مصطفی بودی
بهشت مصطفی و صدمة مسمار یعنی چه؟
فشار در، غلاف تیغ، قتل طفل شش  ماهه
به ناموس الهی این چنین رفتار یعنی چه؟
مدینه زیر و رو شد از صدای نالة زهرا
خدایا بی¬تفاوت بودن انصار یعنی چه؟
نه تنها سوختند از آتش کین بیت مولا را
مسلمانان به پیغمبر قسم کشتند زهرا را


در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

تو طوبای علی بودی، چرا بشکست پهلویت
تو مرآت خدا بودی، چرا شد نیلگون رویت
تو روح مصطفی بودی، چرا پشت در افتادی
تو دست مرتضی بودی، چرا بشکست بازویت
خدیجه کو که گیرد در بغل چون جان شیرینت
محمد کو که در بر گیرد و چون گل کند بویت
اگر چه در پس در، حبس شد در سینه فریادت
صدای یا علی سر می کشید از تار هر مویت
تو با دست شکسته لب گشودی تا کنی نفرین
امیرالمومنین با دست بسته شد دعاگویت
مصیبت های تو از آسمان ها بود سنگین تر
که در سن جوانی این چنین خم گشت زانویت
چرا در هم شکستی ای محمد در قد و قامت
چه با مهر رخت شد ای قمر شرمنده از رویت
چه شد با تو چه پیش آمد که با آن صبر بسیارت
طلب کردی هماره مرگ خود از حی دادارت


در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

تو در راه امیرالمومنین خود را فدا کردی
تو با ایثار جان حق ولایت را ادا کردی
تو بر حفظ علی با طفل معصومت سپر گشتی
تو حتی بین دشمن چار کودک را رها کردی
تو زینب داشتی ای بانوی خلقت چه پیش آمد
که چون نقش زمین گشتی کنیزت را صدا کردی
مدال روی بازویت گواهی می دهد آری
که جان دادی طناب از دست حبل الله وا کردی
تو از دور علی، روبه صفت ها را پراکندی
تو در یک شهر دشمن، یاریِ شیر خدا کردی
تو برگرداندی از مسجد امامت را سوی خانه
تو دختر تربیت بهر قیام کربلا کردی
تو با نطق رسایت خطبه خواندی از علی گفتی
تو ما را با علی تا صبح محشر آشنا کردی
ولایت زنده از نطق رسای توست یا زهرا
غدیر دوم ما خطبه های توست یا زهرا


در مدح و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها

سلام ما به سوز و گریه و تاب و تبت مادر
سلام مرغ شب بر ذکر یا رب، یا ربت مادر
سلام ما به پایان غروب درد انگیزت
سلام ما به غسل و کفن و تشییع شبت مادر
سلام ما به غم¬هایی که کردی از علی پنهان
سلام ما به اشک بی صدای زینبت مادر
سلام ما به آن آخر نگاه و آخرین ذکرت
که وقت دادن جان، گشت جاری بر لبت مادر
سلام ما سلام ما سلام ما بر آن بانو
که درس عصمت و ایمان گرفت از مکتبت مادر
سلام ما به فرزندان پاکت تا صف محشر
که تو خود آسمان استی و آنان کوکبت مادر
سلامی پاک همچون آیة تطهیر از میثم
به سبطین و دو دخت و شوهر و ام و ابت مادر
به هر جا رو کنم شهر و دیار توست یا زهرا
دل هر شیعه تا محشر مزار توست یا زهرا



 

در مدح حضرت زهرا(س)

خدا حقیقت نور است و مظهرش زهراست
نبی عصارۀ قرآن و کوثرش زهراست
چه غم که قلّۀ امکان شود به طوفان غرق
علی سفینۀ‌ نوح است و لنگرش زهراست
بگو مدینه شود حمله‌ور به سوی علیa
علی به دایرۀ حمله سنگرش زهراست
خدا به خلقت پیغمبر افتخار کند
نبی است مفتخر از اینکه دخترش زهراست
علی است حیدر و شد نام نامی‌اش حیدر
زهی که پشت در خانه حیدرش زهراست
اگر ز آیۀ تطهیر پیکری سازند
خدا گواست که روح مطهّرش زهراست
مگر نه اینکه همه هست و بود بسته به اوست
تمام هست خدا و پیمبرش زهراست
وجود خواجۀ لولاک نخل توحیدی است
که شاخه و تنه و ریشه و برش زهراست
چگونه بیم کند روز حشر از محشر
کسی که نامه و میزان و محشرش زهراست
درود باد به خاکی که گرد چادر اوست
سلام باد به بحری که گوهرش زهراست
علی که رکن همه عالم است یک رکنش
بوَد رسول خدا رکن دیگرش زهراست
ز فضه گر سخنی نشنوید غیر از وحی
بعید نیست به قرآن، که رهبرش زهراست
علی که گفت خدای ندیده نستایم
شناخته‌است خدا را که مظهرش زهراست
چگونه نور نگیرد بشر ز اسلامش
نبی که دختر اسلام پرورش زهراست
گدای فاطمه را سلطنت نیازی نیست
کسی که می‌دهد از لطف افسرش زهراست
مرا کتاب خدا داور است و می‌دانم
که این کتاب خداوند داورش زهراست
روا بوَد که بوَد زیر سایه‌اش محشر
کسی که روز جزا سایه‌گسترش زهراست
پیمبری که مکرر به حضرتش صلوات
یقین کنید که ذکر مکرّرش زهراست
کجا شرارۀ دوزخ به شیعه حمله کند
که در برابر شیعه، برابرش زهراست
چنانکه احمد و حیدر به شیعه دو پدرند
مسلم است دگر، شیعه مادرش زهراست
علی به خانۀ دربسته نیز تنها نیست
سپاه جان به کف و کلِّ لشکرش زهراست
به تیغ نطق و شرار خطابه‌اش سوگند
که ذوالفقار علی‌نطقِ همسرش زهراست
خدا گواست که پا جای پای فضه نهد
زنی که چون سخن وحی، باورش زهراست
من از کتاب ولایت جز این نمی‌دانم
که این کتاب هم اول، هم آخرش زهراست
کسی که در دل دشمن به حفظ جان علیa
ز تازیانه سیه گشت پیکرش زهراست
نه پشت در، نه پس از رحلت رسول‌خداi
علی همیشه به هر عصر، یاورش زهراست
به اشک دیده بخوانید نخل «میثم» را
که او تمام مضامین دفترش زهراست

  


مادر من از زبان حضرت مهدی علیه السلام

من پسر خون خدا مهدی ام
طالب خون شهدا مهدی ام
مادر من مادر خون خداست
مادر من ائمه را مقتداست
مادر من امّ ابیها بود
مادر من حضرت زهرا بود
مادر من بهشت احمد بود
روح دو پهلوی محمد بود
مادر من سیدة الانبیاست
دائرة المعارف کبریاست
مادر من اسوه صبر و رضاست
آینه پیمبر و مرتضاست
عصمت حق، همسر حبل المتین
امّ نبی، امّ کتاب، امّ دین
مادر من روح نماز شب است
حاصلی از تربیتش زینب است
مادر من حسین می پرورد
دامن پاک او حسن آورد
مادر من دست یدالله بود
دست مگو هستِ یدالله بود
مادر من بود و نبود علی ست
مادر من یاس کبود علی ست
مادر من فدایی حیدر است
شاهد او ناله پشت در است
مادر من کیست امید علی ست
مادر اولین شهید علی ست
مادر من چو مرغ بی بال شد
مثل کتاب وحی، پامال شد
حیف از آن نخل که بی برگ شد
اول زندگی جوانمرگ شد
حیف که ناموس خدا را زدند
مادر مظلومه ما را زدند
حیف از آن سینه که در خون نشست
حیف از آن دست که دشمن شکست

حاج غلامرضا سازگار


 

در مدح حضرت زهرا سلام الله علیها


کیستی تو؟ صدف گوهر مکنون خدایی
دختر احمدی و مادر مصباح هدایی
نه همین امّ ابیهایی و ناموس الهی
همسر حیدری و مادر کل شهدایی
بشری و همه جا کار خدایی ز تو دیدم
چه بگویم؟ کمکم کن که نگویم تو خدایی
به سخن ریخته از درج دهان گوهر وحیت
به نگه زنگ ز آیینة دل ها بزدایی
در تماشای رخت حُسن خدا دید محمد
دست تو دست خدا بود که بوسید محمد
لالة گلبن وحی استی و دل، باغ و بهارت
گشته در ارض و سما، هر ملکی مرغ هَزارت
شده گم در حرم گمشده ات شهر مدینه
نه مدینه، که همه عالم هستی ست مزارت
عرش و فرشند و سماوات همه سفره احسان
خلق مهمان سر این سفره، به هر لیل و نهارت
گل لبخند کند هدیه ز هر شعله به اهلش
گر به دوزخ فتد ای مادر سادات! گذارت
باغ خلد آبرو از خاک سر کوی تو دارد
نه تو را بوی جنان است، جنان بوی تو دارد
خانه کوچک خشت و گل تو کعبه آدم
حجره ات قبله ارواح رسولان مکرّم
چادر خاکی تو خوب تر از پرده کعبه
دامن عصمت تو پاک تر از پاکی مریم
اولین شخص همه عالم خلقت به حضورت
خیزد از جای و به تعظیم کند قامت خود خم
به ملائک، به نبیّین، به رسولان، به محمد
به همه دوستی ات واجب، حتی به علی هم
تویی آن روح که در بین دو پهلوی رسولی
تو بتولی، تو بتولی، تو بتولی، تو بتولی
در نمازت چو ز لب ناله العفو بر آید
این عجب نیست که محراب به فریاد درآید
گهی از ذوق شود زنده گه از شوق بمیرد
به تماشای نماز تو چو مرغ سحر آید
مادر دهر نزاید چو تو ای دختر احمد
مگر آن روز که میلاد رسولی دگر آید
که شنیده است وکه دیده است که یک دخت پیمبر
کفو حیدر شود و مادر پیغامبر آید
آری آری سخن امّ ابیهاست گواهم
همچو آیینه به این طرفه حدیث است، نگاهم
حُسن پوشیده ات از چشم خدا دل برباید
پلک چشمت به محمد در رحمت بگشاید
گریه ات غرق کند در یَم رحمت دو جهان را
خنده ات زنگ ملال از دل حیدر بزداید
به خداوند تعالی، به محمد، که علی را
«بخت باز آید از آن در که یکی چون تو در آید»
گو شود وصف تو بر حضرت جبریل محوّل
چه بگوید؟ چه بخواند؟ چه بیارد؟ چه سراید؟
گر چه یک عمر فشاندم گهر مدح به پایت
چه بگویم که پدر گفت: "پدر باد فدایت!"
نور از روز ازل خلق شد از جلوه رویت
حور پیوسته برد سجده به خاک سر کویت
همه اعضات بود آیه، تو خود مصحف نوری
غرق در بوسه احمد شده دست و سر و رویت
پدرت احمد و شویت علی و مام خدیجه
همه عالم به فدای تو و اُم و اَب و شویت
عجبی نیست خداوند به فردای قیامت
که ببخشد همه را بر سر یک تار ز مویت
ملک و جنّ و بشر وصف تو گفتن نتواند
هیچ کس غیر خدا قدر شب قدر نداند
ای رخت کوکب تابنده اقبال محمد
رکن توحیدی و بال علی و بال محمد
خانه ات غار حرا بعثتت اسلام دوباره
خطبه ات نیز غدیر دگر آل محمد
چارده قرن زمان می گذرد، تا صف محشر
با تجلّای تو هر سال بود، سال محمد
از تو جاری است به دریای زمان نور نبوت
در تو پیداست همه عزت و اجلال محمد
تو خداوند کلامی ز خداوند، سلامت
که خروشیدی و گردید علی محو کلامت
بی قیام تو قیامت نشود روز قیامت
افتد آن روز به خاکت ملک عفو و کرامت
تو به فرمان خدا می کنی آن روز خدایی
تو همانند امامت، کنی آن روز امامت
ملک العرش کند دیدة خود فرش قدم ها
جبرئیلت پی تعظیم بر افراشته قامت
طاعت خلق نباشد اگر از پرتو مهرت
ثمرش نیست به جز آتش و خسران و ندامت
با ولای تو قیامت اگر آغاز نگردد
تا خدایی خدا باب جنان باز نگردد
نه فقط خلق جهان، خالق اکبر به تو نازد
نه رسولان خدا، شخص پیمبر به تو نازد
روز محشر که به سوی تو بود چشم نبیّین
بیشتر از همگان احمد و حیدر به تو نازد
همسر شیر خدا! شیر تویی شیر خدا را
کوثر ختم رسل! سوره کوثر به تو نازد
مریم مادری و مام دو عیسا و دو مریم
آری آری؛ پسر و مادر و دختر به تو نازد
جلوه حُسن ازل کیست؟ به ذات ازلی! تو
رکن ارکان خدا کیست؟ علی، رکن علی تو
ای عیان از حرم مخفی تو، اشک غم تو
جگر سوخته شیعه، چراغ حرم تو
قلب تو خون شد و جوشید ز چشم حَسنِینت
تا چهل سال علی آب شد از عمر کم تو
چاه غم های علی، سینه مجروح تو، مادر!
سرو بشکسته باغ نبوی قدّ خم تو
خصم بر مصحف زیبای رخت کرد جسارت
عوض آنکه زند بوسه به خاک قدم تو
آنچه با روی تو شد با گل رخسار نبی شد
نه به رخسار که با چشم گهربار نبی شد
ز حرامی صفتان خون جگر گشت حلالت
درِ آتش زده و آتشِ در، سوخت به حالت
حامی شیر خدا گشتی و از جانب امت
زخم گل میخِ درِ سوخته گردید مدالت
دست بشکسته ات از دامن حیدر که جدا شد
بود چشمی سوی سلمان و نگاهی به بلالت
ای پرستوی علی اذن بده کز تو بپرسم
با چه جرمی به قفس ریخت، تمام پر و بالت؟
نخل امّید علی از تو بر و برگ ندیدم
دیده ام پیر، ولی پیر جوان مرگ ندیدم
شیعه تا چند غریبانه به رخ اشک ببارد؟
شیعه دور حرمت جرأت فریاد ندارد
شیعه شمع حرمت گشته، مزار تو ندیده
شیعه سوز جگر از شمع شب تار تو دارد
شیعه آنقدر غریب است که حتی نتواند
صورت خویش به دیوار بقیعت بگذارد
شیعه را دست ولای تو نگه داشته ورنه
چون قدم بر سر خاک تو نهد جان بسپارد
ای سرشک غمت از روز ازل در گل "میثم"
حرم گم شده تو است همیشه دل "میثم"    

حاج غلامرضا سازگار


 

آفتاب حشر


اعطای حق به ختم رسل چیست؟ کوثر است
کوثر وجود اقدس زهرای اطهراست
زهرا یگانه لیله قدری که قدر او
مخفی چو علم غیب خداوند اکبر است
زهرا که نقطه نقطه به دست و جبین او
آثار بوسه های مدام پیمبر است
زهرا که کفو نفس رسول خدا علی است
زهرا که حیدر است چواو،اوچوحیدراست
زهرا  که قدر و عزت و جاه و جلال او
از صد هزار مریم عذرا فراتر است
انسیه ای که از ملک و حور و جنّ و انس
هرکس که نیست خاک درش خاک بر سر است
ممدوحه ای که ذات خداوند ذوالجلال
او را به مصحف نبوی مدح گستر است
زهرا علیمه، طاهره، زهره، محدثه
زهرا  همان بتول، بتول مطهر است
بر مادرش سلام که حق گویدش سلام
بر شوهرش درود که ساقی کوثر است
این است آن گلی که گلابش ائمه اند
این است آن سپهر که ساداتش اختر است
این مادر است مادر کل پیمبران
این دختر است، دختر اسلام پرور است
در دامن خدیجه رسول مجسّم است
در بوسة رسول بهشت مصور است
بر روی او نگاه علی موج می زند
از بوی او مشام محمد معطر است
آیینه تمام نمای خداست این
خود بر هزار نام خداوند مظهر است
در حشر آفتاب شود سایه بهشت
بر هر کسی که سایه زهراش بر سر است
پرونده گناه شود برگه بهشت
زیرا که شخص فاطمه  خاتون محشر است
قبرش دل علی و دل شیعه علی است
کی گفته در میانه محراب و منبر است
دست نبی گرفت شب دفنش از علی
یعنی که این امانت خلّاق داور است
بالله قسم! کبودی آن یاس مصطفی
با سرخی عذار محمد برابر است
آن تازیانه را به رسول خدا زدند
کاو را روان پاک محمد به پیکر است
با آنکه کوه جرم و گناهش بود به دوش
"میثم" هماره چشم امیدش به این در است

آتش مهر - غلامرضا سازگار

 

فاطمه (س)

فاطمه بهر شوهرش نهایت پناه بود                خدا بر این حمایتِ ، فاطمه خود گواه بود

ز بعد فاطمه علی ، درد دلش به چاه بود           حیا کنید ظالمان ، علی که بی گناه بود

                         غریبی علی ببین ، به بند گشته شیر نر

بهر حمایت علی ، فاطمه پهلویش شکست          به زیر رایت علی ، فاطمه پهلویش شکست

عمق ولایت علی ، فاطمه پهلویش شکست         عشق نهایت علی ، فاطمه پهلویش شکست

                         علی غریب تر شود ، فاطمه اش رود اگر

به پیش دیدۀ حسن ، فاطمه را کتک زدند           فاطمه را حرامیان ، به خاطر فدک زدند

به پشت دست سیلی ای ، به مام بی کمک زدند    چنان شدید گوئیا ، به صورت فلک زدند

                         ضجّه اگر چه زد حسن ، ضجّه ولی است بی ثمر

فاطمه ای که شوهرش ، فاتح بدر و خیبر است    فاطمه ای که بر همه رجال و بانوان سر است

فاطمه ای که پاره ای ، از بدن پیمبر است        فاطمه دخت احمد و فاطمه حوض کوثر است

                        گو چه شده که اینچنین ، دست گرفته بر کمر

کبود گشته بازویش ، ورم نموده از جفا            نگفت با علی ولی ، فاطمه از ره وفا

فاطمه می رود رود ، ز خانۀ علی صفا             فاطمه می رود بَرَد ، جان علی اش از قفا

                        فاطمه تا رود جهان ، بهر علی شود دَمَر

هم به وفای فاطمه ، هیچ زنی نمی رسد            هم به ولای فاطمه ، هیچ زنی نمی رسد

به اعتلای فاطمه ، هیچ زنی نمی رسد             به گرد پای فاطمه ، هیچ زنی نمی رسد

                        فاطمه بود فاطمه ، فاطمه می شود سَمَر

                                     حسن حاتمی بهابادی 16/3/1388



 


 

در مدح حضرت زهرا

سلام ای روح قرآن سلام ای جان احمد

سلام یا پای تا سر تمام قرآن احمد

سلام ای سینۀ تو بهشت رضوان احمد

حقیقت قدر و کوثر کمال فرقان احمد

خدا مدیحت‌سرایت زبان قرآن ثنایت
هزار فردوس سائل هزار رضوان گدایت

محبتت فوق طاعت ولایتت فوق ایمان

خدای را مظهری تو کتاب را داوری تو

وجود را محوری تو رسول را دختری تو

بهشت پیغمبری تو حقیقت حیدری تو

ائمه را مادری تو فراتر از باوری تو
تو عصمت کبریایی تو هستی مصطفایی
تو رکن رکن هدایت تو دست دست خدایی

تو جان جان رسولی فدای خاک رهت جان
چراغ ملک الهی جمال نورآفرینت
جبین نهند آسمان‌ها به روی خاک زمینت
هزار جبریل ریزد به یک دم از آستینت

شرار شمشیر حیدر خطابۀ آتشینت
جلال محو جلالت کمال مات کمالت
بهشت مشتاق قنبر فرشته خاک بلالت

کنند خیل ملایک ثنای مقداد و سلمان

به مُلک بی‌انتهای خدای عالم تو نوری

نه ‌اُم، امام‌الائمه به بامداد نشوری
تو پاکی و از پلیدی به نص تطهیر دوری

به جسم توحید روحی به قلب احمد سروری

تو مهری و در حجابی وجود را آفتابی

هماره ام‌الرسولی همیشه‌ ام‌الکتابی

تو ام‌الاسرار حقی به حق دادار منان

سلام ذات الهی به طینت و خلق و خویت

سلام احمد به حسن و سلام قرآن به رویت

نه دیده مه چشم و ابرو نه دیده خورشید رویت

دریده کوثر گریبان به شوق آب وضویت

نیاز غلمان به سویت نماز حوری به کویت

هزار فردوس و رضوان فدای یک تار مویت

فدای یک تار مویت هزار فردوس و رضوان

خدای یکتاست شاهد به پاکی و عصمت تو

امین وحی الهی به خانه هم‌صحبت تو

تمام قرآن احمد صحیفۀ صورت تو
جهاد در راه حیدر شکوهی از غیرت تو

تو عصمت کبریایی تو مادر انبیایی
نبی بود دست‌بوست به حق که دست خدایی

تو کیستی ای علی را جلالتت کرده حیران

تویی نخستین شهیده علی ولی خدا را

تو مام اول‌شهیدی امام ارض و سما را

تو پیش موج حوادث سپر شدی مرتضی را

تو درس ایثار دادی به پایداریت ما را
شهید راه ولایت همه سپاه ولایت
قسم به قرآن تویی تو، تو دادخواه ولایت

شب عروسیت بستی همان در خانه پیمان

خدا کند صورتت را به خانه حیدر نبیند
بهشت نیلوفرت را علی، پیمبر نبیند
نشان گل‌میخ در را نگاه دختر نبیند
به کوچه آنچه حسن دید حسین دیگر نبیند

تو در جوانی خمیدی تو کوه ماتم کشیدی
تو پشت در از درونت صدای بابا شنیدی

دل نبی سوخت بر تو تن حسن گشت

مدینه دارد نشان‌ها ز تربت بی‌نشانت
مصائبت تا قیامت عیان ز قبر نهانت
دهند خرما درختان ز گریۀ دوستانت
سلام هر راست‌قامت به سر و قد

کمانت
همیشه اشکت مجسم به دیدۀ اهل عالم
مصائبت پاگرفته ز ریشۀ نخل میثم

که عمری از درد و داغت سروده با چشم گریان

صدف نبوت 4 – غلامرضا سازگار


 

در مدح حضرت زهرا

ای در اوج آسمان‌ها از زمین مشهورتر
در فلک حتی ز جبریل امین مشهورتر
بر فراز عرش از عرش برین مشهورتر
از اب و ابن و امیرالمؤمنین مشهورتر
با ندای ذات پاک خالق لوح و قلم
در میان پنج تن شد نام نیکویت علم
دختر احمد چه احمد دخت احمد‌پروری
همسر حیدر نه بلکه بهر حیدر حیدری
جز محمد از تمام انبیا بالاتری
هر که هستی انبیا و اولیا را مادری
ای یگانه مادر هر چاربانوی بهشت
با نفس‌هایت محمد پر شد از بوی بهشت
عرشیانت عبد عبد و عرش، خاک پای تو
هر کجا هستی بود قلب محمد جای تو
فخر سادات دو عالم زینب کبرای تو
عیسی مریم اسیر یازده عیسای تو
آسمانی‌ها زمین‌بوس کنیزان تواند
هر چه ساداتند در عالم عزیزان تواند
فضه‌ات وقت دعا اعجاز مریم‌ می‌کند
قنبرت هم فخر بر سادات عالم می‌کند
قامتت ایمان و عصمت را مجسم می‌کند
در جنان تعظیم بر حسن تو آدم می‌کند
آیۀ تطهیر در شأن تو نازل می‌شود
هل اتی در بذل یک نان تو نازل می‌شود
مادری داری که جبریل آردش از حق سلام
شوهری داری که نعمت با تولایش تمام
دختری داری که صبرش حافظ جان امام
فضه‌ای داری که قرآن از دمش جوشد مدام
هست احمد قلب احمد جان احمد کیست؟ تو
چارده معصوم در چشم محمد کیست؟ تو
انبیا را با دعای تو گره وا می‌شود
اولیا را طاعت از مهر تو زیبا می‌شود
قطره با یک گردش چشم تو دریا می‌شود
طاعت کونین با دست تو امضا می‌شود
آنکه از او آبرو هم آبرو گیرد تویی
آفتابی که ز چشم کور رو گیرد تویی
ما و اوصاف تو رب‌العالمین مداح توست
با کلام وحی جبریل امین مداح توست
خواجۀ لولاک ختم‌المرسلین مداح توست
داور قرآن امیرالمؤمنین مهمان توست
لاله تا بوی تو را دارد تبسم می‌کند
حامل وحی خدا با تو تکلم می‌کند
روح مابین دو پهلوی پیمبر کیست؟ تو
در دل یک شهر دشمن؟ یار حیدر کیست؟ تو
کشتۀ راه ولایت در پس در کیست؟ تو
مادر خون خدای حی داور کیست؟ تو
ای تو را گل‌بوسه‌های مصطفی بر روی دست
با چه جرمی از غلاف تیغ، بازویت شکست
فتنه‌جویان در سقیفه سخت با هم ساختند
دین خود، اسلام خود، قرآن خود را باختند
با لگد اجر رسالت را به تو پرداختند
حامی تنهای مولا را ز پا انداختند
آتشی از هیزم بخل و حسد افروختند
آن دری که زائرش بودی پیمبر سوختند
با وجود آنکه اندوه فراوان داشتی
داغ روی داغ دل با چشم گریان داشتی
رنج بازو، زخم پهلو، درد هجران داشتی
از علی کردی حمایت تا به تن جان داشتی
یاد زینب دادی ای زهرای زینب‌آفرین
کز امام خویشتن باید حمایت این‌چنین
زینب از دوران طفلی درس از مادر گرفت
غیرت از مادر گرفت و قدرت از حیدر گرفت
خطبه‌ای خواند و امان از دشمن کافر گرفت
با خطاب او ولایت زندگی از سر گرفت
خطبه‌اش قرآن ثارالله را تفسیر کرد
کربلا و کوفه را لبریز از تکبیر کرد
کیست زینب پای تا سر، مادر است و مادر است

کیست زینب هم حسن هم یک حسین دیگر است

کیست زینب آنکه در دامان کوثر کوثر است

دختر زهرا و مام صابران عالم است
میوه‌ای از باغ حسنش نخل‌های میثم است


صدف نبوت 4 – غلامرضا سازگار

 

 


در مدح حضرت زهرا

از ما چه قابل از احد داورت سلام
از انبیا و از پدر و شوهرت سلام
از حضرت مسیح بر آن یازده مسیح
وز مریم مقدس بر دخترت سلام
تا صبح روز حشر ز آباء و امهات
پیوسته بر تو و پدر و مادرت سلام
تو کیستی که حضرت جبریل بر پدر
با وحی آرد از طرف داورت سلام
شک نیست اینکه روح تمام
پیمبران
آرند روز و شب همه در محضرت سلام
گردد زمام چرخ چو دستاس در کفت
دست خدا! به دست فلک‌گسترت سلام
از روح حوریان همه بر فضه‌ات درود
وز قلب قدسیان همه بر قنبرت سلام
بر زینبین و مکتب ایثار و صبرشان
بر دامن حسین و حسن‌پرورت سلام
تو کیستی که خواجۀ لولاک روز و شب
آرد به امر ذات خدا بر درت سلام
زن می‌کند سلام به شوهر عجیب نیست
گر آورد به محضر تو شوهرت سلام
گویند انبیا همه با ختم انبیا
کای ختم انبیا به تو و کوثرت سلام
تو روح پاک احمد مرسل به پیکری
بر احمد و به روح تو و پیکرت سلام
چون رو کنی به حشر شفاعت ندا دهد
بر لحظۀ ورود سوی محشرت سلام
با دست حیدریت ز حیدر کنی دفاع
بر دست‌های حیدری و حیدرت سلام
اول‌شهید راه علی، محسن تو بود
بر محسنت که گشت فدا در برت سلام
همسنگر تو کودک شش‌ماهۀ تو بود
ای مادر شهیده به هم‌سنگرت سلام
دشمن ز اشک چشم تو پیوسته بیم داشت
بر اشک‌های چشم و به چشم ترت سلام
باید شنید خطبۀ همان از زبان تو
بر منطق و به خطبه روشنگرت سلام
هر شب نهاده سر به مزار تو همسرت
پیوسته بر مزار تو و همسرت سلام
دست شکستۀ تو پر از بوسۀ نبی است
بر جای‌جای بوسۀ پیغمبرت سلام
مویت سفید گشت و سیه گشت معجرت
بر گیسوی سفید و سیه‌معجرت سلام
در یاری علی صدف و گوهرت شکست
تا روز حشر بر صدف و گوهرت سلام
پرپر شد از تو باغ گلی بعد غنچه‌ات
بر غنچه و به باغ گل پرپرت سلام
تا جن و انس و حور و ملک زائر تواند
میثم دهد به تربت بی‌زائرت سلام

  در مدح حضرت زهرا

ای خاک تو چشم آسمان‌ها
بانوی همیشۀ جهان‌ها
اوج تو بلندتر ز امکان
عمر تو فزون‌تر از زمان‌ها
جایی که پدر شود فدایت
زیبد که شود فدات جان‌ها
با آنکه هماره از تو گویند
لالند به مدحتت زبان‌ها
حقا که تویی فخر خداوند
برخلق زمین و آسمانها
سر تا به قدم همه خدایی
ای بندۀ برتر از گمان‌ها

عطر نفست سرشت احمد
سر تا قدمی بهشت احمد

هر نبض تو یک پیام قرآن
بر هر نفست سلام قرآن
خوی تو بود تمام توحید
روی تو بود تمام قرآن
فضه که کنیز توست عمری
بوده سخنش کلام قران
حرمت ز تو می‌گرفت احمد
آنگونه که احترام قرآن
سوگند به عمر کوته تو
از توست بلند، نام قرآن
از تربت مخفی تو خیزد
انوار علی‌الدوام قرآن

ای وسعت ملک حق مزارت
ماییـم همیشــه در کنارت

ما سائل و لطف توخدایی
کارت همه‌دم گره‌گشایی

در حشر ز قد و قامت تو
پیداست جلال کبریایی
پیغامبری به روز محشر
بی مهر تو نیستش رهایی
این نیست عجب که در صف حشر
گر بر تو دهد خدا خدایی
چون پرده ز چهره برگرفتی
کردی به علی خدانمایی
رضوان که بهشت در ید اوست
دارد ز تو رتبۀ گدایی

ممدوحۀ قدر و کوثری تو
چون ذات خدا مطهری تو

ای حامل وحی هم‌کلامت
ای سکه احمدی به نامت
هر جا که صدای پات آمد
برخاست نبی به احترامت

این نیست عجب اگر به محشر
خوانند پیمبران امامت
قدقامت انبیا بلند است
هنگام نماز با قیامت
از ما صلوات از خداوند
هر لحظه هزارها سلامت
پیش از همگان شراب کوثر
نوشند پیمبران ز جامت

یک خوشه ز خرمنت کرامت
یـک لالـه ز دامنـت امـامت

ای در تن خویش جان احمد
وی دست و دل و زبان احمد
هم کوکب دُرّی خدایی
هم اختر آسمان احمد
والله قسم چو وحی، زیباست
اوصاف تو با بیان احمد

از عطر تو ای بهشت گل‌ها
لبریز بود روان احمد
بر ما ز کرم تو مادری کن
ای مادر دودمان احمد
در مصحف خویش نام ما را
بنویس قسم به جان احمد

سرمایــۀ مــا ولایـت توست
آن هم همه از عنایت توست

تو دست خدا در آستینی
تو رکن امیر مؤمنینی
تو مادر یازده امامی
تو دختر ختم مرسلینی
بانوی بزرگ آسمان‌ها
ام‌الملکوت در زمینی
هم مادرکل راستانی
هم رکن امام راستینی
تنها نه به ختم انبیا ام
والله قسم تو مام دینی

عیسی نگرد چو بر مقامت
پیش از مادر کند سلامت

غیر از تو بهشت مصطفی کیست
همتای ولی کبریا کیست
غیر از تو مدافع ولایت
در راه علی مرتضی کیست
یاری که به حفظ جان یارش
شش‌ماهه خود کند فدا کیست
در راه خدا فتاده از پا
از دست علی گره‌گشا کیست
غیر از تو کسی که تا دم مرگ
یک دم ز علی نشد جدا کیست

حـق نمــک علــی ادا شــد
هم غنچه و هم گلش فدا شد

آتش زدن در ولایت
در محضر کوثر ولایت
آثار غلاف تیغ دشمن
بر بازوی مادر ولایت
آوخ که ستمگران چه کردند
با روح مطهر ولایت
از ابر خسوف نیلگون شد
خورشید منور ولایت
ای اهل مدینه خون بگریید
بر غنچۀ پرپر ولایت
هم خانه توست قتلگاهت
هم قبر تو سنگر ولایت

هر نکته که حاجت بیان است
از تربـت مخفی‌ات عیان است

ای جان به کف علی نهاده
قرآن به زیر پا فتاده

والله عدو به وقت حمله
بر قتل تو داشته اراده
بر بازوی تو مدال بسته
بر ماه رخت نشان نهاده
می‌خورد به پیکر پیمبر
هر ضربه که می‌شدی اعاده
این‌گونه ستم به دخت احمد
هرگز نکند حلال‌زاده

میثم بنویس این روایت

زهـراست شهیدۀ ولایت



در مدح حضرت زهرا

عرشیان لالۀ خندان گلستان تواند
فرشیان عبد غلامان غلامان تواند
اولیا نغمۀ یا فاطمه دارند به لب
انبیا روز جزا دست به دامان تواند
حوریان یکسره دلباختۀ فضۀ تو
نوریان خاک ره قنبر و سلمان تواند
نه فقط اهل زمین دور تو آرند طواف
آسمانی‌ها پیوسته مسلمان تواند
اگر ای مریم احمد همه گردند مسیح
در دو عالم همه محتاج به درمان تواند
چار استاد ملایک که بزرگند بسی
بندۀ کوچک تو، طفل دبستان تواند
وسعت ملک خدا سفرۀ مهمانی توست
ملک و جن و بشر یکسره مهمان تواند
به قیامت قسم ای بانوی روز محشر
خلد و نار، عفو و غضب گوش به فرمان تواند
اهل محشر همه دنبال تو افتند به راه
همه گریان تواند و همه خندان تواند
همه انگشت تحیر به دهان برگیرند
همه مبهوت تواند و همه حیران تواند
تا تو بذلی نکنی آیه نگردد نازل
آیه‌ها منتظر قصۀ یک نان تواند
به خدایی خدایی که جهان را آراست
بد و خوب دو جهان بندۀ احسان تواند
آیه‌ها مثل محمد به لبت بوسه زنند
مطالب مشابه :

مدح و منقبت - امام علی (ع)

حضرت علی (ع) - مدح و منقبت - امام علی (ع) - لطفاً به آرشیو موضوعی مراجعه کنید




اشعار مدح امیرالمونین امام علی (ع)

شعرِشاعر - اشعار مدح امیرالمونین امام علی (ع) - اشعار آیینی - شعرِشاعر




مدح و منقبت - حضرت فاطمه (س)

حضرت علی (ع) - مدح و منقبت - حضرت فاطمه (س) - لطفاً به آرشیو موضوعی مراجعه کنید




مدح حضرت علی (ع)

هوالعظیم - مدح حضرت علی (ع) - جدیدترین وزیباترین اشعار و مطالب مذهبی




مدح ومنقبت حضرت علی(ع)

هوالعظیم - مدح ومنقبت حضرت علی(ع) - جدیدترین وزیباترین اشعار و مطالب مذهبی




در مدح حضرت فاطمه زهرا-س

حضرت علی (ع) - در مدح حضرت فاطمه زهرا-س - لطفاً به آرشیو موضوعی مراجعه کنید




مدح ومنقبت - حضرت معصومه (س)

در مدح و ولادت حضرت معصومه . بند اوّل . یک عمر کنم نثار جان و سر صد بار دهان بشویم از کوثر




برچسب :