جنگل و مدیریت آن
مقدمه
جنگلها به عنوان یک منبع تجدید شونده، از ارکان اصلی توسعهی پایدار در هر کشور به شمار میروند. امروزه با توجه به نقش و اهمیت چند جانبهی جنگل، موضوع مورد توجه محافل جهانی از جمله دستور کار 21 ریو و سازمانها قرار گرفته و جنگلداری پایدار محور اصلی برنامهی مدیریت جنگلها است. اهمیت مدیریت پایدار جنگل به قدری است که جامعهی محققین plant life مهمترین راه کار را برای حفظ ذخایر جنگلی، مدیریت پایدار جنگل عنوان می کند(Gough و همکاران 2008).
اگرچه براساس آمارهای ارائه شده از سوی بانک جهانی یک میلیارد و ششصد میلیون نفر از مردم جهان برای معیشت خود به جنگلها وابستهاند، لیکن بیش از دو میلیارد نفر از سوخت بیوماس و عمدتا هیزم برای پخت و پز و گرمای منازل خود استفاده می کنند و میلیونها نفر نیز از طریق استحصال دارو از جنگل امرار معاش می کنند.
در شصت کشور در حال توسعه، شکار و ماهیگیری در اراضی جنگلی پاسخگوی یک پنجم نیازهای مردم این کشورها است. از سوی دیگر راههای بهرهبرداری از جنگلها در طول ایام تغییر یافته و همچنان در حال تغییر است. بسیاری از ساکنان جنگل، درختان را منبع تامین کنندهی معیشت خود دانسته و لذا خود را مجاز به هرگونه بهرهبرداری می دانند و درختان را برای مقاصد کشاورزی قطع می کنند.
چنین رویکردی هنوز در بسیاری از مناطق دنیا رواج دارد و یکی از مهمترین عوامل جنگلزدایی محسوب می شود. رشد جمعیت، مهاجرت، گرایش به سکونت در شهرها، تغییرات تکنولوژیکی و ارتقا دانش و آگاهی از جمله عوامل مهمی هستند که در شکلدهی و حتی تغییر طریقهی مدیریت و حفاظت و بهرهبرداری از جنگلها نقش به سزایی دارند.
به نظر می رسد در کنار سایر نکات و عوامل موثر در این بخش، سیاستها و راهبردهایی که براساس شرایط، مقتضیات و نیازهای این بخش در هزارهی جدید توصیه شده است، بتوانند راهگشای سیاستگذاران و محققان باشد و در نتیجه مدیریت پایدار از جنگلها را رقم بزند.
در نگرش مدیریت پایدار جنگلها، دامنه از تولید چوب به توسعهی مشارکتی و رعایت ملاحظات زیست محیطی کشیده می شود. مدیریت پایدار جنگل[1] (SFM) خود ریشه در جنگلداری کلاسیک دارد و توسط بسیاری از سازمانهای بین المللی از قبیل فائو(FAO) مورد حمایت و ترویج قرار گرفته است. در سطح دنیا تعریفهای متعددی از مدیریت پایدار جنگل می شود، اما مفهوم کلی آن ایجاد تعادل و همراهسازی ارزشهای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی با منابع جنگلی است. تعریف امروزی و قابل درک واژهی مدیریت پایدار جنگل در کنفرانس اجرایی حفاظت از جنگلها در اروپا (MCPEF) ارائه شد که از طرف سازمان فائو مورد تایید قرار گرفت. براساس این تعریف، مدیریت پایدار جنگل یعنی استفاده و کاربرد جنگلها و اراضی جنگلی به گونهای که بقا، تنوع، حاصلخیزی، زادآوری طبیعی و اثرات اقتصادی، اکولوژیکی و اجتماعی آنها در سطح منطقهای، ملی و جهانی برای انسانهای امروز و نسلهای آینده حفظ شود.
مدیریت جنگل در کشورهای مختلف، متاثر از فرهنگ و سیاست اقتصادی جامعه است. عامل مهمی که تعیین کنندهی افزایش یا کاهش سطح جنگلهاست پشتوانههای مالی و خودکفایی اقتصادی جامعه است. پس از این عامل میزان آگاهی مردمی و آموزشهایی که به مردم داده می شود تا حد بسیار زیادی مدیریت را تسهیل نموده و به ایجاد رویکردی اساسی برای صیانت و حمایت از جنگلها کمک می کند.
جنگلداری پایدار در واحد سطح بر دو اصل برداشت مستمر و دائمی و برداشت اقتصادی استوار است. هدف جنگلداری پایدار رسیدن به توسعهی پایدار جنگل است و مشتمل بر سه وجه بنیادی است که با هم ارتباط متقابل دارند. بدون دستیابی به همگرایی و تلفیق این وجوه، عملا توسعهی پایدار معنی خود را از دست خواهد داد. این سه وجه عبارتند از: پایداری اکولوژیکی، توسعهی اجتماعی و توسعهی اقتصادی.
مفهوم مدیریت پایدار جنگل به دلیل پیچیدگی ذاتی که دارد، عموما از سوی افراد به مسالهای دردسرساز، وضعیتی بغرنج و موضوعی که فقط برای متخصصین قابل فهم است تعبیر می شود( Clofere و همکاران، 2001؛ Prabhu و همکاران، 2001؛ McCool و Stanke، 2001).
دو رویکرد مهم و راهبردی برای فعالیتهای پایدار جنگلداری توصیه می شود. نخست، استفاده از شاخصها و معیارها برای مدیریت پایدار جنگل و دوم، اتخاذ رویکرد به اصطلاح اکوسیستم در مدیریت جنگلها.
معیارها و شاخصهای جنگلداری پایدار
اصل[2] یک حقیقت بنیادی یا یک قانون براساس استدلال یا تجربه است. اصول در زمینهی مدیریت پایدار جنگل به عنوان چارچوب اولیه برای مدیریت در نظر گرفته می شوند. آنها معیارها و شاخصها و ارزیابها را توجیه می کنند. مثالهایی از اصول:
v برای مدیریت پایدار جنگل « صحت و سلامت اکوسیستم باید حفظ یا تقویت شود».
v برای مدیریت پایدار جنگل « رفاه بشر باید تامین شود».
معیار[3]، یک اصل یا یک استاندارد است که یک چیز بوسیلهی آن قضاوت می شود. معیار می تواند به عنوان اصل درجه دوم در نظر گرفته شود که معنی و قابلیت عملی بودن به اصل می دهد بدون اینکه خودش سنجش مستقیمی از عملکرد انجام دهد. معیارها نقاط حد واسط هستند که اطلاعات فراهم شده بوسیلهی شاخصها می تواند در این نقاط تلفیق شود. همچنین معیار نقطهای است که ارزیابی های قابل تفسیر انجام می شود. مثالهایی از معیارها:
v برای اینکه سلامت اکوسیستم حفظ و تقویت شود، « عملکرد اصول و فرآیندهای اکوسیستم جنگل نیز باید حفظ شود».
v برای اینکه سلامت اکوسیستم حفظ و تقویت شود، « فرآیندهایی که تغییرات ژنتیکی را پایدار و تقویت می کنند باید جاودانه شود».
شاخص[4]، متغیر یا مولفهای از اکوسیستم جنگل یا سیستم مدیریت است که برای استخراج وضعیت یک معیار ویژه به کار گرفته می شود. شاخصها باید حامل یک تک پیام معنیدار باشند. این تک پیام، اطلاعات نامیده می شود. مثالی از یک شاخص:
v برای اینکه فرآیندهایی که تغییرات ژنتیکی را تقویت یا پایدار نگه می دارند، جاودانه شوند ما می توانیم تغییر مستقیم در فراوانی آللها یا ژنوتیپها را بررسی کنیم.
ارزیاب[5]، دادهها یا اطلاعاتی که مشخصات یا سهولت ارزیابی یک شاخص را تقویت می کنند. ارزیابها جزئیات مشخصی را فراهم می کنند که وضعیت مطلوب یک شاخص را تعیین و منعکس خواهند کرد. آنها معمولا معنی، دقت و همچنین مشخصات رویشگاه را به شاخص می افزایند. علاوه بر این، ارزیابها می توانند حدود فرضی منطقهای را که می تواند به طور امنی بهبود اتفاق افتد را تعریف کنند. از طرف دیگر آنها ممکن است به عنوان دستورالعملهایی که برای برآورده نمودن شرایطی که در شاخص مورد نظر مبنا قرار گرفته است تعریف شود. مثالی از ارزیاب:
v تغییر مستقیم در فراوانی آللها یا ژنوتیپها می تواند از طریق اندازهگیریهای دورهای تعداد آللها در جمعیت تعیین شود.
نحوهی ارتباط بین اصول، معیار و شاخص در شکل شمارهی یک آمده است.
شکل شماره 1. نحوهی ارتباط بین اصول، معیار و شاخصها
در سال 1992 در ریودوژانیروی برزیل با پذیرش "اصول جنگل" یک مفهوم کلی از توسعهی پایدار بنا نهاده شد و مجموعهای از شاخصها و معیارها برای ارزیابی میزان دستیابی یه مدیریت جنگلداری پایدار در سطح منطقهای و ملی مورد تصویب قرار گرفت. این شاخصها و معیارها یک سری ابزار قراردادی برای اجرا و تعیین میزان پیشرفت مدیریت جنگلداری پایدار هستند. معیارها موارد اصلی کار را بیان می کنند و به بیان شرایط و روند کار می پردازند و در فواصل زمانی معین با اندازهگیری شاخصها میزان تغییرات انجام شده در راستای معیار مورد نظر ارزیابی می شود.
تلاشهای گستردهای در خصوص تدوین شاخصها و معیارهای مدیریت پایدار جنگل صورت گرفت. علیرغم این تلاشها، ابهامات زیادی باقیمانده است و بسیاری از موارد تعیف نشده باقی ماندهاند.
اقدامات بین المللی توسط سازمانهایی مانند UNDP، FAO و ... برای تهیهی شاخص و معیار در سطوح مختلف بین المللی، منطقهای، ملی و محلی صورت گرفته است که در راستای این تلاشها فرایندهایی مانند هلسینکی، مونترال، تاراپوتو، فرایند خاور نزدیک، منطقهی خشک آفریقا و سازمان بین المللی جنگلهای گرمسیری بوجود آمدهاند که کشور ما جزء فرایند خاور نزدیک است. شاخصهایی که در طی این فرایند در سطح ملی تهیه شدهاند شامل :
معیار 1 : سطح منابع جنگلی
1-1: سطح و درصد جنگلها و دیگر اراضی چوبده( شامل جنگلکاریها، آگروفا رستری و کمربندهای سبز) به همراه تغییرات آنها در طول زمان( جنگلزدایی، واکاری و تبدیل).
2-1 : بیوماس/ حجم سرپا، موجودی حجمی، موجودی کربن.
3-1 : سطح و درصد جنگلها که داریای طرحهای مدیریتی هستند.
4-1 : سطح و درصد جنگلها و دیگر درختزارها که حدودشان مشخص است.
معیار 2 : حفاظت از تنوع زیستی در نواحی جنگلی
زیرمعیار شاخصهای اکوسیستم :
1-2 : پراکنش اکوسیستمهای جنگل ( سطح تیپهای گیاهی، طبیعی یا ایجاد شده توسط انسان).
2-2 : سطح جنگل نواحی حمایت شده و ذخیره شده.
3-2 : تفکیک مکانی منابع جنگلی.
4-2 : تفکیک اکوسیستهای کمیاب بوسیلهی سطح.
زیرمعیار شاخصهای گونهها :
5-2 : تعداد گونههای مربوط به جنگل(فون و فلور).
6-2 : سطح و تعداد گونههای درمعرض خطر در نواحی جنگلی.
7-2 : اندازهی تودههای آمیخته.
8-2 : اطمینان به زادآوری طبیعی.
زیرمعیار شاخصهای ژنتیکی :
9-2 : وجود تعداد پروونانسهای بذر.
10-2 : تعداد گونههای مربوط به جنگل با دامنهی کاهش یافته.
11-2 : سطوح جمعیتی گونههای کلیدی در سراسر دامنهشان.
معیار 3 : سلامتی و زندهمانی:
زیرمعیار شاخص موثر بیرونی :
1-3 : سطوح و درصد جنگل ( جنگلکاریها، جنگلهای طبیعی) تحت تاثیر قرارگرفته بوسیلهی آتشسوزیهای طبیعی، طوفانها، حشرات و بیماریها، خشکسالی، حیوانات وحشی.
شاخصهای زندهمانی جنگل :
2-3 : سطح جنگلهای طبیعی با زادآوری سالم.
3-3 : شیوع بیماری برگزدایی.
شاخصهای تخریب رویشگاه با منشا انسانی
4-3 : میزان تجاوز در سطح جنگل توسط کشاورزی، گسترش شهری و توریسم طراحی نشده.
5-3 : میانگین مصرف سالانهی سرانهی چوب سوخت.
6-3 : سطح و تعداد آتشسوزیهای ایجاد شده بوسیلهی مردم.
7-3 : تخریب مراتع بوسیلهی حیوانات بومی.
8-3 : رقابت گونههای وارداتی.
9-3 : روند تولید محصول.
معیار 4 : ظرفیت و عملکرد تولید :
1-4 : درصد جنگلها و دیگر درختزارهای مدیریت شده بر طبق یک طرح مدیریتی تلفیق شده.
2-4 : تعادل سالانه مابین رویش چوب و برداشت چوب.
3-4 : تولید چوب.
4-4 : بازده محصولات غیرچوبی جنگل از قبیل گیاهان دارویی و معطر.
معیار 5 : عملکردهای زیست محیطی و حمایتی:
شاخصهای عملکرد حمایتی :
1-5 : سطح جنگلها و دیگر درختزارها مدیریت شده برای اهداف حمایتی.
2-5 : سطح و درصد درختزارهایی که عمدتا برای حمایت آبخیز مدیریت شدهاند.
3-5 : نواحی مدیریت شده برای اهداف تفریحی و زیبایی منظر.
4-5 : نواحی مدیریت شده برای حمایت خاک.
معیار 6 : حفظ و توسعه عملکرد و شرایط اقتصادی و اجتماعی :
شاخصهای شرایط اقتصادی :
1-6 : ارزش تولیدات چوب.
2-6 : ارزش محصولات غیرچوبی جنگل.
3-6 : ارزش تفرج.
4-6 : ارزش شکار.
5-6 : سهم بخش جنگل در .GNP/GDP
6-6 : ارزش صنایع ثانویهی جنگل.
7-6 : ارزش حاصل از انرژی بیوماس.
8-6 : توازن تجارت جنگل.
9-6 : سطح سرمایهگذاری در بخش جنگل و صنایع پایهگذاری شده براساس تولیدات جنگلی.
شاخصهای فواید جنگل :
10-6 : تولید کار در بخش جنگل.
11-6 : همکاری جوامع وابسته به جنگل.
12-6 : کمک به توسعهی کشاورزی.
13-6 : میزان بهبود در معیشت جوامع وابسته به حنگل.
14-6 : سهم فواید حاصله از سطوح جنگلی در درآمد خانوادگی جوامع منطقهی جنگلی.
15-6 : کمک به امنیت اقتصادی.
شاخصهای مشارکتی در میان ذینفعان در جنگلداری :
16-6 : مشارکت عامه مردم و سهامداران.
17-6 : تعداد و سطح طرحها و برنامههای اسکان مجدد برای مردم در حال زندگی در جنگل.
18-6 : کاهش در تعداد تجاوزات به جنگل.
19-6 : علایق و کمکهای جوامع روستایی، رسانههای گروهی، NGOها، سیاستمداران و عموم مردم به طور کلی برای حفاظت و توسعهی جنگلها و جنگلداری.
معیار 7 : چارچوبهای قانونی و سازمانی :
1-7 : سیاستهای ملی جنگل، قانونگذاری و آیین نامهها.
2-7 : ابزار و وسایل سازمان.
3-7 : میزان ابزار و تجهیزات برای پایش.
4-7 : چارچوب اقتصادی و سندهای مالی.
5-7 : ابزارهای اطلاعاتی و مشاورهای جوامع.
6-7 : ظرفیت تحقیق و توسعه.
7-7 : توانایی کارشناسان محلی و دانش و تکنولوژیهای محلی.
8-7 : انتقال و تطبیق تکنولوژیهای محلی.
9-7 : ظرفیت به کارگیری سندهای بینالمللی.
البته باید متذکر شد که با توجه به اینکه ایران جزء فرآیند خاور نزدیک می باشد ولی برای جنگل های شمال که ویژگیهای متفاوتی نسبت به بقیه کشور دارند از شاخصهای مونترال و هلسینکی و CIFOR بعد از تطبیق با شرایط ایران می توان استفاده نمود.
در جدول زیر سطوح عمل فرایندهای مختلف نشان داده شده است و همچنین در ادامه آن وجود معیارهای زیر در فرایندهای مختلف نشان داده شده است.
سطوح |
هلسینکی |
مونترال |
ITTO |
TARA |
منطقه خشک آفریقا |
خاور نزدیک | |||||
سطح واحد مدیریت جنگل |
نه |
نه |
بله |
بله |
نه |
نه | |||||
سطح ملی |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله | |||||
سطح جهانی |
نه |
نه |
نه |
بله |
نه |
بله | |||||
طبقه بندیهای موضوعی | |||||||||||
منابع جنگلی | |||||||||||
سطح منابع جنگللی |
بله |
- |
بله |
- |
بله |
بله | |||||
چرخههای جهانی کربن |
بله |
بله |
نه |
نه |
- |
نه | |||||
زندهمانی و سلامت اکوسیستم |
بله |
بله |
نه |
- |
بله |
بله | |||||
تنوع زیستی |
بله |
بله |
- |
بله |
بله |
بله | |||||
عملکردهای جنگل | |||||||||||
عملکردهای تولیدیجنگل |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله | |||||
عملکردهای حمایتی و زیست محیطی جنگل |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله | |||||
احتیاجات اجتماعی و توسعه | |||||||||||
عملکردهای اجتماعی و شرایط اقتصادی |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله | |||||
چارچوب سازمانی | |||||||||||
چارچوب قانونی و سیاسی |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله | |||||
میزان ظرفیت برای اینکه مدیریت پایدار را به کار گیریم |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله |
بله | |||||
نکتهی اساسی این است که درارزیابی پایداری، در هر گام باید شاخصهای مناسبی را انتخاب و استفاده نمود. ابتداییترین شاخص ارزیابی توسعهی پایدار، تولید ناخالص ملی[6] (GNP) است. طی گذشت زمان، شاخصهای دیگری در ابعاد مختلف اقتصادی، اکولوژیکی و اجتماعی تدوین شد که از آنها در ارزیابی پایداری توسعه در هر بخش استفاده می شود. اما مشکل اصلی در این نکته است که مجموعهی مشخصی از شاخصها که بتواند دستورالعملی کاربردی و ثابت جهت ارزیابی مدیریت پایدار جنگل و متعاقب آن، توسعهی پایدار ارائه دهد وجود ندارد و می توان گفت که برای هر منطقه با توجه به شرایط آن باید یک بانک اطلاعاتی جامع از شاخصهای کاربردی و اطلاعات لازم برای هر شاخص را ایجا کرد.
امروزه در بسیاری از کشورها شاخصهای ملی ویژهی آن کشور جهت رسیدن به مدیریت پایدار جنگل تعریف و اجرا می شود که عموما مسایلی چون گسترش منابع جنگلی، تنوع زیستی، پویایی و سلامت جنگل، فعالیتهای تولیدی و منابع جنگلی، کارکردهای اجتماعی- اقتصادی جنگلها و قوانین و سیاست جنگل را در بر می گیرند.
پياده كردن معيارها و شاخص هاي جنگلداري پايدار
ايران عضو كميسيون جنگلداري خاور نزديك است و براي جنگلداري پايدار در خاور نزديك 7 معيار و 67 شاخص تعيين شده است كه توسط كشورهاي منطقه پياده مي گردند .
پياده كردن معيارها و شاخص هاي جنگلداري پايدار در سطح ملي يك اقدام فرابخشي با مديريت و هدايت بخش جنگلداري است . از آنجائيكه شاخص ها متنوع و گاهي در حيطه و شرح وظايف خارج از بخش جنگلداري از قبيل مؤسسه تحقيقات جنگل, مراكز آموزشي و محيط زيست ميباشند به همين جهت همكاري و مشاركت آنها و كليه ذينفعان در پياده كردن معيارها و شاخص هاي جنگلداري پايدار الزامي است . لازم به ذكر است كه در شرايط كنوني در ايران آمار و اطلاعات در مورد بعضي از شاخص هاي جنگلداري پايدار موجود هستند ولي بعضي از اطلاعات خام ميباشند كه بايد پردازش شوند . ضمناً براي اندازه گيري تعدادي از شاخص ها نياز به مطالعه, بررسي و حتي تحقيقات ميباشد . تعدادي از شاخص ها هم با شرايط ايران مناسب نيستند و نيازي به بررسي و اندازه گيري ندارند .
مدیریت اکولوژیکی
يكي از نتايج كنفرانس ريو در سال 1992 تشكيل انواع كنوانسيونها در رابطه با مسائل جنگل است كه اهداف اين كنوانسيونها از نظر رعايت و اجرائي، قانوني و اجباري هستند. یکی از این کنوانسیونها، كنوانسيون حفظ تنوع زيستي[7] است. كنوانسيون تنوع زيستي سه هدف عمده و بلند مدت حفظ تنوع زيستي, استفاده پايدار از تنوع زيستي و سهم بري عادلانه از درآمدهاي حاصله از استفاده از منابع ژنتيكي تنوع زيستي دارد . در سال 1995 در جاكارتا در يك كنفرانس، اعضای اين كنوانسيون تصميم گرفتند كه براي حفظ تنوع زيستي بايد چهارچوب مديريت اكوسيستمي مدنظر قرار گيرد، ولي تعريفي از مديريت اكوسيستمي در اين كنفرانس ارائه نگرديد . اما در سال 1998 در اجلاس مالاوي[8] يك تعريف اوليه از مديريت اكوسيستمي و يك سري اصول آن (حدود 12 اصل) كه به اصول مالاوي معروف است توسط كارشناسان مربوطه تهيه و منتشر گرديد. به دنبال آن در سال 2000 ميلادي طي يك اجلاس با شركت كشورهاي عضو كنوانسيون تنوع زيستي تشريحي از مديريت اكوسيستمي, دوازده اصل و پنج راهنماي عملياتي تهيه و ارائه شد . مديريت اكوسيستمي در كشور آمريكا تئوريزه شده است و آن را براي مديريت اكوسيستمها (جنگل, مرتع, درياها و غيره) مناسب و مفيد ميدانند . در سال 1998 اين نوع مديريت براي بخش جنگلداري توسعه داده شد و بر طبق اين روش، مديريت اكوسيستمي در جنگلداري بايد نكات ذيل را مورد توجه قرار دهد.
1. تأكيد مديريت براي پايداري بلند مدت منابع
2. حفظ و تقويت تنوع زيستي
3. تفكر در بعد وسيع زماني و مكاني
4. تلفيق سيستم هاي اقتصادي, اجتماعي و اكولوژيكي در برنامه ريزي
5. سازگار و بهنگام كردن طرح جنگلداري بر طبق پايش و اطلاعات جديد علمي
6. توجه به پيچيدگي و روابط بين اكوسيستمها
7. قبول انسان بعنوان جزئي از اكوسيستم ها
رعايت نكات فوق بعنوان اصول مديريت اكوسيستمي بايد در سطوح مختلف مدنظر قرار گيرند . از نظر كنوانسيون تنوع زيستي رويكرد اكوسيتمي بشرح ذيل تعريف شده است . (سال 2000) :
” رويكرد اكوسيستمي يك راهبرد (استراتژي) براي مديريت تلفيقي و يكپارچه سرزمين, آب و منابع زيستي ميباشد كه موجب ارتقاء و استفاده پايدار از آنها بطريق رعايت عدالت اجتماعي است. “
از نظر كنوانسيون تنوع زيستي در رويكرد اكوسيستمي بايد با استفاده از متدولوژي هاي علمي مناسب، ساختار طبيعي, فرايندها و عملكردها و روابط متقابل بين موجودات زنده و محيط آنها را مورد ملاحظه قرار داد و انسان با تنوع فرهنگي جزئي از انواع اكوسيستم ها محسوب ميشود . ضمناً اين كنوانسيون، اكوسيستم را يك واحد عملكردي ميداند كه سطوح آن بر حسب نوع مسئله مورد بررسي فرق ميكند . بطوريكه سطوح آن ميتواند از يك ذره خاك, يك بركه, جنگل، بيوم و كل بيوسفر را شامل گردد . بطور كلي كنوانسيون تنوع زيستي علاوه بر دوازده اصل چندين راهنماي عملي براي پياده كردن اصول دوازده گانه بشرح ذيل پيشنهاد نموده است :
1. توجه و تمركز به عملكردها و فرايندهاي داخل يك اكوسيستم
2. تقويت تقسيم عادلانه درآمدها
3. به كار بردن مديريت سازگار و بهنگام
4. پياده كردن عمليات اجرائي مديريت در سطح مناسب براي هر مسئله مورد نظر از طريق تمركززدائي و انتقال قدرت به سطوح پائين در حد ممكن
- تقويت و تضمين همكاريهاي فرابخشي
مقايسه اجمالي مدیریت اکولوژیکی و مدیریت پایدار جنگل براساس شاخصها و معیارها
دو مفهوم جنگداري پايدار و مديريت اكوسيستمي اگر چه بطور جداگانه توسط نهادها و ارگانهاي مختلف پايه گذاري و بكار گرفته ميشوند ولي با اينحال نكات مشترك و در ضمن تفاوتهاي بين آنها وجود دارد نكات برجسته مقايسه بين دو مفهوم عبارتند از:
1. هر دو مفهوم به عنوان هدف بلند مدت, مديريت, حفاظت و بهره برداري پايدار از منابع طبيعي و تجديد شونده را در نظر ميگيرند .
2. هر دو مفهوم براي خود بطور جداگانه داراي ”اصول“ هستند .
3. اصول مشترك بين دو مفهوم بيش از اصول متفاوت آنها است.
4. فصل مشترك دو مفهوم در زمينه هاي حاكميت ملي بر جنگل, حس وظيفه, مشاركت, پرداخت هزينه آلود كردن, عدالت اجتماعي بين نسل ها, حفاظت ساختار و عملكرد اكوسيستم ها, استفاده پايدار و چندمنظوره از منابع, ارزيابي زيست محيطي اثرات بهره برداري و در نظر گرفتن مناطق حفاظت شده است .
5. تفاوتهاي مفهومي بين جنگداري پايدار و مديريت اكوسيستم در ارتباط با فعاليت هاي بخشي و فرابخشي و همچنين تقسيم عادلانه درآمدها است؛ كه در جنگلداري پايدار به فعاليت بخش جنگلداري تأكيد می شود، اما در مديريت اكوسيستمي به مديريت فرابخشي و تقسيم عادلانه درآمد بيشتر توجه مي شود . نكته ديگر تفاوت بين اين دو مفهوم در اين است كه در جنگلداري پايدار، توليد مدنظر مديريت است در حالي كه در مديريت اكوسيستمي مديريت بر حفاظت تأكيد فراوان دارد .
نتيجه گيري :
در سال 2003 طي يك اجلاس كارشناسي كنوانسيون تنوع زيستي در رابطه با مقايسه دو مفهوم جنگلداري پايدار و مديريت اكوسيستمي, شركت كنندگان پس از بحث و گفتگو به اين نتيجه رسيدند كه :
- جنگلداري پايدار را ميتوان بعنوان وسيله اي براي بكاربردن رويكرد اكوسيستمي مورد توجه قرار داد . ضمنا از ابرازهاي جنگلداري پايدار از قبيل معيارها و شاخص هاي جنگلداري پايدار, برنامه ملي جنگل, جنگل مدل و برنامه گواهي جنگل بعنوان ابزاري براي پياده كردن مديريت اكوسيستمي استفاده بعمل آورد .
- مديريت اكوسيستمي براي بدست آوردن نتايج بهتر بايد, اهداف كوتاه مدت و بلند مدت براي مناطق و مسائل مختلف خود داشته باشد .
- جنگلداري پايدار بايد به توسعه همكاريهاي فرابخشي و بين بخشي و رابطه متقابل جنگل با ساير اكوسيستم ها و حفظ منظره و حفظ تنوع زيستي تأكيد نمايد .
با توجه به بررسي و مقايسه دو مفهوم ميتوان نتيجه گيري نمود كه هر دو مفهوم به پايداري زيست محيطي, اجتماعي و اقتصادي براي نسل هاي فعلي و آينده در مديريت منابع طبيعي تأكيد و اعتقاد دارند . جنگلداري پايدار با اكوسيستم جنگلي ولي مديريت اكوسيستمي با حفظ تنوع زيستي در انوا ع اكوسيستم ها رشد و توسعه پيدار كرده اند . در آينده اين دو مفهوم ميتوانند به همديگر نزديك شوند كه نتيجه آن حفاظت و مديريت پايدار از منابع جنگلي در طرح جنگلداري, سطح ملي و بين المللي خواهد بود.
مطالب مشابه :
جنگل و مدیریت آن
مقدمه . جنگلها به عنوان یک منبع تجدید شونده، از ارکان اصلی توسعهی پایدار در هر کشور به
جنگل و توسعه پايدار...
در سال 1992 پس از کنفرانس زمین در اجلاس ریو دو مفهوم جنگلداری پایدار و مدیریت اکوسیستمی به طور
اهداف مدیریت پایدار جنگل
منابع طبیعی- مدیریت و اقتصاد - اهداف مدیریت پایدار جنگل -
عناصر مدیریت پایدار جنگل
وبلاگ اختصاصی فرزاد ویسانلو - عناصر مدیریت پایدار جنگل - دکتری تخصصی مهندسی منابع طبیعی و
جنگلداری پایدار ...
جنگل و توسعه پايدار. در سال 1992 پس از کنفرانس زمین در اجلاس ریو دو مفهوم جنگلداری پایدار و
جنگلداری و توسعه پایدار
منابع طبیعی- مدیریت و اقتصاد - جنگلداری و توسعه پایدار - چنانچه سطح جنگل های کشور کمتر از 25
مدیریت جنگل ها
جنگلداری - مدیریت جنگل ها - - راهبرد های مدیریت پایدار جنگل ها (منبع : روزنامه اطلاعات)
برچسب :
مدیریت پایدار جنگل