یاد بود استاد شهریار
انّالله وانّااليه راجعون
شب بيستم آذرماه 1366خورشيدي شهريار در تبريز بيمار مي شود و بوسيله فرزندش هادي با اورژانس به بيمارستان امام خميني تبريز منتقل مي گردد و بستري شده تحت معالجه قرار مي گيرد .
آقايان دكتر حيدر نژاد طبيب معالج استاد شهريار ودكتر سلطاني و همه پرسنل بيمارستان بيمارستان از جان به مداواي استاد كمر همت مي بندد و مدت طولاني قريب سه ماه شهريار بستري و مداوا مي شود ودر نوروز سال 1367 از بيمارستان ترخيص و بمنزل دخترش خانم شهرزاد بهجت تبريزي منتقل مي گردد ، ولي معالجعه قطعي نبوده و مداوا همچنان در منزل ادامه دارد و پاهاي استاد سخت ورم كرده است و اين دفعه تحت معالجه آقاي دكتر شكاريان قرار داشته اند و شهريار او را “ طبيب عيسي دم “ لقب داده بودند .
بيماري شهريار شدت مي يابد و براي معالجه اميد بخش در اوايل مردادماه سال 1367 بعد از هشت ماه بيماري (ريوي) به دستور حضرت آيت الله خامنه اي كه در آن زمان سمت رياست جمهوري اسلامي را داشتند ، با هوا پيما به تهران اعزام ودر بيمارستان مهر در اطاق 513 بستري مي گردد و معالجات پيگير آغاز مي شود .
پزشك معالج ايشان آقاي دكترنبيل متخصص مشهور قلب بودند كه در طول مدت معالجه از هيچگونه كوشش فروگذاري نكردند و اغلب شبها نيز در مجاورت اطاق استاد در بيمارستان مي ماندند و با منتهاي توان براي
بهبودي استاد مي كوشيدند .روزهاي زوج هفته كه از بيمارستان عيادت مي شد ، به ديدار استاد شتافته واز ساعت 15تا 17 در محضرايشان بودم ، در تمام مدت بيماري شهريار، برادر ارجمندش آقاي مهندس سيد رضا خشگنابي استاد دانشگاه علم وصنعت تهران و خواهران استاد بويژه كوچكترين خواهرش خانم آزاده خشگنابي كه طبع شعر هم دارند ، اكثراً در حضورشان بودند و بسياري از دوستان وآشنايان شهريار را دراين روزها در ملاقات شهريار مي ديديم وبا آنان آشنا مي شديم ، حتي رئيس جمهور وقت نيز بعد از ظهري به ديدار ايشان آمدند و از شهريار عيادت نمودند .
استاد شهريار پس از به پايان رسيدن ساعات ملاقات به من اجازه مرخصي از حضورشان نمي دادند و مي فرمودند : يكي دوساعت بيشتر در حضورشان نمي دادند و مي فرمودند: يكي دوساعت بيشتر در حضورشان مانده و از اشعار صاحبان سخن ، حافظ ، مولوي ، نظامي و سعدي و ديگران برايشان شعر بخوانم ، بويژه بخواندن و گوش دادن منظومه سحر آساي “ حيدربابا “ توجه خاصي مبذول مي داشتند و من هم آنقدر شعر مي خواندم تا بخواب روند .
اين ،كار تقريباً بطور منظم و عادي وظيفه من بود و بعضاً نيز اگر اوامر و شفارشاتي داشتند ، با منتهاي فوريت و دقت انجام مي دادم ؛ براي چاپ آثارش يكي دو دفعه با جناب آقاي خاتمي وزير فرهنگ وارشاد اسلامي وقت ملاقات كردم و سفارشات استاد را به اطلاع ايشان رساندم واز اين قبيل فرمايشات ديگر اجرا مي شد . شهريار در طول تمام مدت بستري شان در بيمارستان مهر تأكيد و تمايل شديدي داشتند كه با استاد محمد علي جمال زاده كه درسوئيس مقيم بودند ، تلفني تماس بگيرند ، ولي متأسفانه موفق نشدند زيرا در ژنو در بيمارستان بستري بودند و نيروي شنوائي خود را نيز از دست داده بودند . اين بود كه با همه تلاش ها ، اين آرزوي شهريار را نتوانستيم بجاي آوريم و همه كوششها بيفايده ماند .
استاد چندين بار ياد از استاد مهدي روشن ضمير فرمودند و حتي در ساعات بحراني مي گفتند مرابه پيش روشن ضمير ببريد . ناگفته نماند كه پرستار آن روز و عروس امروزي شهريار در تبريز ودر تهران ودر تمام دوران دير پاي بيماري استاد ،آنچنان در پرستاري صداقت و صميميت نشان داد كه بي نظير بود وي مانند دختري وفادار پرستارشهريار شده و با منتهاي فداكاري و كوشش صادقانه شبانه روز از بيمارمواظبت مي نمود ، بويژه در ظرف 48روز آخر عمر ايشان كه در بيمارستان مهر بستري بودند .
اين دختر فداكار و جان نثار خواب رابر چشمانش حرام كرده و استراحت را بخود راه نمي داد و با اين اخلاص صادقانه و فداكاري ، لياقت و صميميت و شخصيت يك زن آذربايجاني را جلوه گر مي نمود ، شب وروز در پاس استاد ايستاده بود
در تمام اين 48 روز ، كليه پرسنل بيمارستان مهر همانند بيمارستان امام خميني تبريز و همچنين متخصصين و بسياري مهر همانند بيمارستان امام خميني تبريز و همچنين متخصصين وبسياري ازاساتيد ديگر پايتخت منتهاي كوشش و تلاش صميمانه خود رابراي بهبود و بازگشت سلامتي و مداواي استاد محبوب ادب ايران بعمل آورده اند ؛ بويژه تكرار مي كنم ، جناب آقاي دكتر نبيل تا سر حد امكان و توان فداكاري نمودند ولي چه سود كه روزبه روز بيماري استاد شديدتر و خطرناكتر ميشد ؛بدين معني كه در اين مدت هرگونه معاينات و مشاوره هاي پزشكي پشت سر هم بعمل آمد ، و آزمايشهاي لازم و دقيق انجام گرفت و آنچه كه لازمه معالجه و مداوا بود ، بكار گرفته شد ، ليكن بيماري از يك طرف و پيري و سالخوردگي از طرف ديگر دست به دست هم دادند و سلامتي استاد را به خطر انداختند و ياران و بستگان استاد را مأيوس و نااميد ساختند .
در يكي ازاين روزهاي بستري بودن كه ايشان گوئي به اسكلتي تبديل شده بود ، اتفاق عجيبي روي داد ، من در بالين استاد در سمت راست نشسته و مهندس سيدرضا خشگنابي در طرف چپ سر پا ايستاده بود ، خانم پرستار نامبرده نيز حضور داشتند ، ما شاعر را سرگرم مي كرديم كه اين احوالات روي داد، قضيه از اين قرار است :
شهريار دوست صميمي ديرينه و رفيق ايام جواني خود يعني آقاي لطف الله زاهدي را بيش از سي (30) سال بود كه نديده بود ، او را مرده مي انگاشت ، حتي مجلس ختم و احسان نيز براي وي ترتيب داده بود .
خوشبختانه آقاي لطف الله زاهدي زنده و تندرست و شاداب بوده ودر تمام اين مدت و غيبت طولاني در پاريس زندگي مي نموده است ، تصادفاً آن زمان پس از سالهادوري در همين روزهاي بيماري استاد به تهران برمي گردد و از شهريار پرس وجو مي كند و بستري بودنش در بيمارستان مهر را به او اطلاع مي دهند و همان ساعت راهي بيمارستان مي شود ودر حدود ساعت 5/4 بعد از ظهر بود كه دفعتاً درب اطاق 513باز شد ، و مردي بلند قامت وارد اطاق شد ، به محض اينكه چشمان درشت و گيراي شهريار به مرد تازه وارد افتاد ، فرياد زد لطف الله ؛ اسكلت شهريار از جا كنده شد و اگر من و خانم پرستار و برادرشان از سه طرف او را نگرفته بوديم ؛ از تخت برزمين مي افتاد و حادثه ناگواري رخ مي داد . ولي شكر خدا كه بخير گذشت ، اين دو يار ديرين در هم پيچيدند و شورو غوغايي بر پاشد ، اين دودوست صادق چنان اشك شوق ريختند و زار گريستند كه بيمارستان به لرزه درآمد .
من از اطاق خارج شدم ، بعد از چند دقيقه كه به اطاق برگشتم ، استاد آيه اي از قرآن مجيد تلاوت مي نمودند و خطاب به من فرمودند بيش از هشتاد سال زندگي كرده ام آثار و اولادي دارم كه آنها باقيات صالحات من هستند ، من به سيد رضا و فاضل گفتم و به شما نيز مي گويم ، تمايل من چنين است كه بعد از مرگم اگر درتهران خواستند مدفونم سازند ، مرا در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظيم بخاك سپارند و اگر در موطنم آذربايجان خواستند دفنم كنند يادر دامن كوه حبدربابا كه آنقدر آن رادوست داشته ام ، يا در مقبرةالشعرا تبريز در سرخاب مدفونم سازند . ما به او تسلي ودلداري داديم ولي همه چيز براي او روشن و معلوم بو.د .
استاد هشتاد وسه سال داشتند (1367ـ1285)ـ (1988ـ1906) .پيري و بيماري به ايشان اميد بهبودي را نمي داد ، ايشان سالهاي طولاني از بيماري ريوي (برنشيت مزمن )و يا بقول دكتر معالجشان آقاي دكتر نبيل از (سابقه بيماري مزمن ريوي) رنج ميبرد و كهولت سن وسال نيز مزيد برعلت شده دست بدست هم داده ، اميد بهبودي و شفاي شاعر را قطع مي نمودند .
وضعيت جسماني شاعر هر آن روي به وخامت مي گذاشت بطوريكه در مدت سه روز آخر حياتش به آريتمي كامل قلبي دچار شده بود ، ديگر اكسيژن كافي به مغز و ساير بافتهايش نمي رسيد و به كم خوني مغزي دچار شده بود ، تا اينكه شاعر محبوب ملت ايران به حالت اغماء درآمد ، قدرت تشخيص و تكلم راازدست داد و به اطاق ويژه ( مراقبت خصوصي ) منتقل گرديد .
پزشكان هر آنچه كه درتوان داشتند و لازم بود بكار بستند ، ليكن معالجات مؤثر واقع نشده و در بامداد روز 26شهريور ماه 1367 ساعت 5/5 صبح وضعيت ايشان بكلي بحراني شد ، از پزشك ودارو ودرمان ديگر كاري ساخته نبود . درست دررأس ساعت 45/6صبح روز شنبه 26 شهريور 1367 خورشيدي مطابق با 17 سپتامپر 1988 ميلادي ، قلب مهربان شهريار از طپيدن ايستاد و دفتر زندگاني پر افتخارآن انسان بزرگ بسته شد ، شهريار كشور شهر وادب به ابديت پيوست .
روز يكشنبه 27 شهريور جنازه شهريار در ساعت 9صبح از بيمارستان مهر تهران با تشريفات مخصوص به فرودگاه منتقل گرديد ، در غرفه دولت اكثريت صاحبان فضل و هنر و رجال دولت ودانشمندان و شاعران كه دررأس آنها آقاي خامنه اي رئيس جمهوري وقت بودند ، گرداگرد جنازه جمع شدند ، قبل از انتقال جنازه به هواپيماي مخصوص از طرف آقاي دكتر موسوي گرمارودي سخنراني كوتاه پر مضموني بعمل آمد، يكي از دونفراز شعرا ، اشعاري قرائت نمودند ، چند ناطق ، از هنر و فضل و شخصيت علمي و ادبي استناد به اختصار سخن راندند و يكي دوساعت اين تشريفات طول كشيد . درست رأس ساعت 12 ظهر جنازه را بداخل هواپيما منتقل نمودند . هواپيما با 25 نفر سر نشين ( خانواده استاد و مشايعت كنندگان ) به هوا برخاست وبسوي موطن شاعر يعني شهر تبريز مرد خيز به پرواز درآمد . در ساعت 5/13 به آسمان صاف تبريز رسيديم ، شاعر بلند پرواز شعر وادب ايران براي آرميدن ابدي به شهر تبريز فرود آمد . تبريزيهاي جوانمرد و قدردان ، شهريار فرزند گرامي خود را با چه عظمت و شهر يارانه استقبال نمودند ؛ جنازه را با تشريفات نظامي و نواختن مارش عزا استقبال نمودند ، زمين و آسمان تبريز سوگوار بود . مراسم تدفين به روز بعد محول گرديد . جنازه را به سرد خانه انتقال دادند . انبوده جمعيت با سكوتي مرگبار فرودگاه را ترك گفتند ، شهر تبريز غرق در ماتم و اندوه بود . درست ساعت هشت شب در سالن شهيد مدني تبريز از طرف آقاي پرهيزگار ، استاندار وقت آذربايجان شرقي مراسم برگزاري يادبود شهريار بزرگ آغاز گرديد ، شعرا و ادبا و نزديكان شهريار درباره فقدان اسفناك استاد بزرگ و ميراث ادبي به اجمال سخن گفتند ، از طرف شخص استاندار رسماً سه روز عزاي عمومي در تبريز اعلام گرديد.
روز دوشنبه 28 شهريور ماه 1367 در ساعت 5/8 بامداد مراسم تشييع بي مثل و مانند شهرياردر زادگاه محبوبش تبريز از مصلاي تبريز از مصلاي امام خميني آغاز گرديد ، امام جمعه تبريز آيت الله مسلم ملكوتي براي استاد نماز خواندند ، جنازه با ناله و فرياد بيش از يك ميليون نفر بر دوشها كشيده شد ، تابوت شهريار شعروادب ايران سردست جوانمردان آذربايجان از مصلا به وقبرة الشعرا منتقل گرديد . همه مردم سياه پوش بودند، از تمام نقاط ايران از هر قوم وملت نمايندگان خود را به تبريز رسانده در اين مراسم شركت كرده بودند .
در حوالي ساعت 10پيكر نحيف استاد سيد محمد حسين شهريار بهجت تبريزي معلم علم وادب و اخلاق و فرزند بزرگ آذربايجان در سرزمين سرخاب تبريز همان طوريكه خودش خواسته بود در مقبرةالشعرا در جوار استادان سلفش مانند : قطران تبريزي ، خاقاني شرواني ، ظهيرفاريابي ، انوري ، شمس الدين سجاسي ، شاهپور بن محمد ، اوحد الدين ، امير طوسي ، شكيبي تبريزي ، نامي شيرازي وديگر بزرگان شعر وادب تاريخ ، بخاك سپرده شد ، رحمت الله عليه .
شهر تبريز فرزند شاعرش را به آغوش كشيد .
http://rezajj666.persianblog.ir
مطالب مشابه :
مقالات عمران و معماری 2
مهندس محمد دكتر خشايار شكيبي ، مهندس گفتگو با مهندس محمد رضا رهبر مدير عامل
بيانيه
دكتر محمد مهدي شير حوراء شكيبي; مجتبي محمد قاسمي; رضا
در باره استاد قهرمان شاعر معروف ومردمی تربت حیدریه
ترشيزى، ملك قمى، شكيبى اصفهانى، انيسى شاملو دكتر محمدرضا راشد محصل محمد رضا
فهرست كتابشناختي مقالات مطالعات ايراني -2-
دكتر محمد حسين كرمي، دكتر زهرا رياحي نسرين شكيبي ممتاز دعا، ذكر، رضا، عرفان
دربارۀ محمد قهرمان
دربارۀ محمد تأليف دكتر رضا افضلى و ملك قمى، شكيبى اصفهانى
سایتهای شخصی حقوقی داخلی سری 1
وبلاگ حقوقی ،حقوق عمومی در ایران متعلق به دوست گرامی آقای محمد دكتر شكيبي به رضا
مرجع وب سایتهای حقوقی
محمد رضا شجريان; كتاب 127.وب سایت حقوقی،علم وکالت-متعلق به اقاي دكتر شكيبي
یاد بود استاد شهریار
آقايان دكتر حيدر نژاد مهندس سيد رضا خشگنابي استاد با استاد محمد علي جمال زاده
...سید محمد حسین بهجت تبریزی شهریار
شهـريار در سالهـاي 1307 تا 1309 در مجالس احضار ارواح كه توسط مرحوم دكـتر محـمد حسين رضا داد
برچسب :
دكتر محمد رضا شكيبي