نمایشنامه نویسی
با رشد تئاتر و به موازات آن جشنواره ها و قوانین مربوط به متن نمایشنامه ها خصوصا اورژینال بودن متنها که امروزه یکی از قوانین دست و پا گیر می باشد . اولین دغدغه ی تئاتر یها ی جوان ،داشتن متن نو و دست اول می باشد .این دوستداران نمایش ،اغلب خود دارای ایده های نو و خوبی می باشند که مترصد نوشتن آن هستند .اما ممکن است از نظر تکنیکی ایده هایشان به ثمر ننشیند .در اینجا سعی شده متودی ساده برای نمایشنامه نویسی عرضه شود تا نویسندگان جوان و تازه پا به عرصه گذاشته ی نمایشنامه نویسی نیز مجالی برای نوشتن داشته باشند .این متد با توجه به ساده ترین روشهای نمایشنامه نویسی ارائه می گردد.که امید است مورد استفاده ی نویسندگان نو پای نمایش قرار گیرد.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
نمایشنامه چیست؟ |
سوالی که اگر پاسخی برایش یافت شود ،مسئله ی اصلی نمایشنامه نویسی حل خواهد شد .ما باید به چه نوشته ای نمایشنامه بگوییم؟ تفاوتهای اساسی نمایشنامه با سایر انواع ادبی در چه فاکتورهایی خلاصه می گردد؟
ابتدا باید اعتراف کرد که رکن اصلی یک نمایش ،بازیگر است.بازیگر در هر شرایط و زمان و مکانی می تواند نمایش برپا کند.این نمایش حتی می تواند بر پایه ی بداهه باشد (مثال بارز آن نمایشهای ایرانی از قبیل تخت حوضی و میدانی است)با این وصف نمایشنامه وقتی می تواند خودی نشان دهد که عرصه ای مناسب برای بازی و جلب تماشاچی و ارائه ی ایده ایجاد کند .و دارای مختصات ویژه ای باشد :
1- اصالت داشته باشد .بدین معنی که نو باشد .حتی المقدور پیش از این یا نوشته نشده باشد ،یا از زاویه ای نو به موضوع نگاه شده باشد .
2- از تکنیک مناسب برخوردار باشد .حکایت ظرف و مظروف .بعضی متنهای نمایشی دارای بار موضوعی بالا و ایده ای وسیع می باشند اما در ساختاری ضعیف و تکنیکی نا مناسب نوشته می شوند .
3- نویسنده به موضوع احاطه ی کامل داشته باشد .مطلع بودن از علوم انسانی و سایر علوم مرتبط با آنچه در نمایشنامه نوشته شده است ، به واقع نمایی آن کمک بسیاری می کند .
4- نمایشنامه دارای زیر ساخت واقع نمایی باشد .این موضوع با واقع گرایی متفاوت است .واقع نمایی یعنی اتفاق افتادنی .مهم نیست در چه سبکی می نویسیم ،اما مهم آن است که جوری وقایع بیان شود که برای بیننده یا خواننده موجح باشد وقابل باور .که این مسئله به ساختار برمی گردد.
5- فاکتورهای جذب مخاطب را دارا باشد .این یکی از مهمترین موارد در نمایشنامه نویسی است که اغلب از آن به عنوان موردی پیش پا افتاده یاد می کنند .در حالی که به نظر نگارنده یک مورد اساسی و مهم می باشد .مواردی مثل طنز ،تعلیق ،شخصیتهای بکر و جذاب و...نباید فراموش شود .زیرا ما باید ابتدا تماشاگر را روی صندلی بنشانیم ،بعد برایش از موضوعات مهیب حرف بزنیم.
توضیح در باره ی موارد گفته شده و سایر موارد ، به مرور خواهد آمد
از کجا آغاز کنیم؟
استارت نوشتن ،ابتدا ممکن است از جرقه های زیر برگرفته شود.
- شخصیت.
ما گاهی با دیدن یکی شخصیت خاص ،به فکر نوشتن می افتیم.شخصیتی که ما را به خود جلب می کند.و دوست داریم پیرامون او بنویسیم .در این صورت باید یرای این شخصیت ،سایر مشخصه های نمایشی را بسازیم .و او را در موقعیت نمایشی قرار دهیم
- موقعیت .
یکی موقعیت خوب می تواند بهانه ی نوشتن باشد .موقعیتی که کمیاب و جذاب است . در اینجا ما باید برای این موقعیت ،شخصیت های مناسب پیدا کنیم .
- مکان .
گاهی یکی مکان می تواند ما را به نوشتن وادارد .مکانی که می تواند جای مناسبی برای پرداختن شخصیتها و موقعیتهای نمایشی باشد .
- واقعه .
بعضی وقایع دارای دستمایه های نوشتن نمایش می باشند .خواه معاصر یا تاریخی .در اینجا می توان از شخصیتهای واقعی یا تخیلی بهره برد .
- موارد بسیاری می تواند برای نویسنده بهانه ی آغاز باشد .حتی خواندن یک داستان ، خاطره ،حادثه .اما آنچه مهم است این است که بعد چکار کنیم.
جواب:
لابد شما هم مثل من عقیده دارید که شکسپیر بزرگ نه در دانشکده ی هنر ها ی زیبا نمایش خواند و نه کتاب فن نمایشنامه نویسی لاجوس اگری را مطالعه نمود و نه سری به وبلاگ من زد! پس این نمایشنامه های ماندگار از کجا آمدند؟
جواب:
جوهره اش را داشت .تو هم باید آن را دارا باشی تا نوشتن خود بجوشد .اما حواشی
بررسی برخی واژه های نوشتن نمایشنامه
- شخصیت .
به آدمهای نمایش می گویند . پرسوناژ واژه ی اصلی آن است . نمایشنامه ممکن است از یک یا چند پرسوناژ شکل گرفته باشد.نمایشنامه های تک پرسوناژ را منولوگ می نامند.در آن گفتگو بر قرار نیست و یک نفر به تنهایی بار داستان را بر دوش دارد.اما دیالوگ مال نمایشنامه های دو یا چند پرسوناژه می باشد .شخصیت را با دو بعد بشناس :
- جسمی .می دانی که جسم هر آدم ،دارای خواصی است که تفاوتهای فردی او را می نماید .چهره ،اندام ، تیپ .همه به ما کمک می کند تا شخصی را در موقعیت مناسب قرار دهیم .در این راستا مطالعه ی تیپ شناسی و روانشناسی عمومی و رشد و حتی وراثت ، لازم می نماید .مثال:
تو فکر می کنی " ینگ " در نمایشنامه ی گوریل پشمالو باید دارای چه ریخت ظاهریی باشد؟
- روانی. بحث روان و رونشناسی از مهمترین مواردی است که نمایشنامه نویس باید بداند.(با این تذکر که روانشناسی بدان معنی که در تصورات عوام رسوب کرده است ، اصلا وجود خارجی ندارد!)پرسوناژ ما از نظر روانی دارای خواصی است که بر خلاف جسم ، باید بوسیله ی گفتار و رفتار ش معلوم گردد. گر چه تاثیر بعضی نا هنجاریهای روانی را در جسم نمی توان انکار کرد.
عوامل بروز تفاوتهای فردی در این مقوله :
الف – وراثت .علم ژنتیک را بشناسیم بد نیست . چرا یکی عصبی است؟ یکی خوش مشرب؟چرا یکی با هوش و یکی خنگ ؟و...
ب- محیط .یا همان تربیت .که شامل خانواده و مدرسه و دوستان و ....می باشد .اعتراف می کنیم که در شکل گیری یک پرسوناژ بی اثر نیستند.
مورد مهم: مشاهده ی رفتار را فراموش نکن .اطرافت پر از آدم است .کتاب روانشناسی بزرگ همینجاست . تو کافی است که تیز بین باشی.
چرا دوستت امروز از مردن حرف می زند؟
- تعلیق :
معلق نگهش دار و ذره ذره به او اطلاعات بده !اینجاس که تماشاگر ، دنبال داستان خواهد آمد.
یک مثال ساده:
همسایه های آپارتمانش از او شکایت دارند که هر شب دیر وقت می آید و کفشهایش را در می آورد و پرت می کند .از صدای پرت شدن کفشها ، از خواب می پرند.شبی که باز دیر می آید و به عادت ، اولین کفش را در آورده و پرت می کند کنار....یادش می آید که این کار ،همسایه ها را بیدار می کند .کفش بعدی را آرام در گوشه ای می گذارد و می رود می خوابد.بعد از ساعتی ، همسایه ها در می زنند . همسایه: لطفا لنگه ی دیگه ی کفشت را هم پرت کن تا ما بتونیم آسوده سر مون را زمین بزاریم .الان یک ساعته منتظر دومی هستیم!!
تعلیق 2 نوع است .
1- چه خواهد شد .
2- چگونه خواهد شد .
در چه خواهد شد .کسی داستان را نمی داند و منتظر ادامه ی آن است .
در چگونه خواهد شد ، می دانند داستان چیست اما چگونه اتفاق افتادنش را دوست دارند بدانند. در این مورد ، بیشتر از خود داستان ، تکنیکها و ترفندهای نو جذاب خواهد بود .
- دیالوگ:
دیالوگ همان گفتگواست. کلمه است .مطمئن باش بار اصلی نمایشنامه را دیالوگ با خود دارد .پس مهم است .اما کاش می شد برای دیالوگ نویسی تکنیک جامع و کاملی بیان کرد .دیالوگ همان چیزی است که بیشتر از همه به جوهره ی آدم بر می گردد.سخن دان بودن و جوشش کلام در راستای پروراندن پرسوناژ کار اصلی نویسنده است .اما من اینجا به مواردی اشاره می کنم که کمک کننده است و یاد آوری.
- ببین پرسوناژ چند سال دارد . نسلهای مختلف ، ادبیات خاص خود را دارد . از پدر بزرگت بپرس واژه ی " خفن " یعنی چی !! یا چرا تو در نامه ی اداری ات نمی نویسی " با امتنان..." .
- ببین شغل او چیست : چه خواهد شد اگر شاگرد شوفر تعاونی تی بی تی ، بگوید : من فکر می کنم ، پس هستم !!
- پرسوناژت اهل مطالعه هست یا نه؟
- اصلا زمان اتفاق این نمایشنامه چه زمانی است؟ باستانی یا امروزی ؟
- بقیه را با خوب شنیدنها ی همیشگی ات کشف کن .
اما در اینجا چگونگی به خدمت گرفتن دیالوگ را یاد آور می شوم
دیالوگ هم سن و سال شخصیت را لو می دهد ، هم طبقه ی اجتماعی او را ، هم سطح سواد ، شغل و دیدگاه او به دنیا . اما نحوه ی بکار گیری آن مهم می باشد . دیالوگ داستان را پیش می برد.به تعلیق کمک می کند .اطلاعات می دهد . همه ی بار دیالوگ را در بحث کشمکش و در گیری خواهم گفت .
حالا.. . مطالعه کردی؟ خوب دیدی؟ خوب شنیدی؟ ...قلم و کاغذ را بردار
رضا : داره برف میاد.
ستاره : مگه فردا پنجشنبه اس؟
لابد دیالوگی بی ربط نه؟ حالا می خواهیم با این دیالوگ ، شروع کنیم به نوشتن
.یادت باشه که اگه از تو بپرسند :" اسمت چیه ؟ " و تو فورا بگویی : " رضا " . هیچ کمکی به کشمکش در نمایشنامه نکرده ای .اما اگر بگویی :" خودت می دونی " اینجاست که راههای رفتن را باز گذاشته ای.
رضا : داره برف میاد .
ستاره : مگه فردا پنجشنبه اس؟
( چرا برف برای رضا مهمه که خبر می ده؟ شاید هم مهم نیست .می فهمیم .چرا در جواب ، ستاره به پنجشنبه اشاره می کنه؟ باید پیش رفت و دید )
اینجا باید درگیری آغاز شود .حرفها به سمت متقاعد کردن هم پیش رود .به سمت سر افتادن یکی بر دیگری . درست مثل طناب کشی . یک بار این خواهد کشید و بار دیگر آن تا آخر این بحث ، یکی پیروز خواهد شد و بحثی دیگر آغاز خواهد شد .لازم نیست در آخر ، یکی دیگری را بکشد !! همینکه بگوید : "تو راست می گی " یا بگوید : " من نمی خوام دیگه در این باره حرف بزنم " یا " از در خارج شود " کافی خواهد بود.( اگر به برخوردهای شدید هم انجامید ...باشد !!)
رضا : داره برف میاد .
ستاره : مگه فردا پنجشنبه اس؟
رضا : آره ستاره .
ستاره : تا فردا آب می شه .
رضا : اگه نشد چی ؟ اگه تمام شب برف اومد چی؟
ستاره : بسه رضا . مگه بچه ای؟
رضا : فقط بچه ها سردشون می شه؟
ستاره : پالتو بزرگه را بپوش.
رضا : سنگینه . نمی شه راه رفت .
ستاره : می گی چکار کنم .زنگ بزنم بگم رضا از برف می ترسه؟
رضا : برف نه ...سرما .
ستاره : چه فرق می کنه ...سرما .
رضا : تازه شم ، نمی ترسم .ددم میاد .
ستاره : ترا خدا یه فردا را دندون رو جیگر بزار.
رضا : سرما خوردم چی؟
ستاره : نمی خوری.
رضا : اون بار هم گفتی ، اما یه هفته افتادم گوشه ی اتاق.
ستاره : تو که آدم خوش قولی بودی .یادته بهشون می گفتی ، سرم بره ، قولم نمی ره .
رضا : اونا اینقدر ساده نیستن که هر حرفی را باور کنن.تو هم می گفتی من بخاطرت تا اون ور دنیا میام .من که باور نکرده ام .
ستاره : من هنوز سر حرفمم. فردا با تو تا اونور کوه می رم .
رضا : ستاره بیا بزن زیر حرفت . باشه؟
ستاره ک نه . فردا اگه سنگ هم بباره می ریم . بیچاره ها کلی تدارک دیدن .
رضا : آخه وقتی بلد نیستن یه کباب درست کنن، به چه درد می خوره؟
ستاره : گفتن یاد گرفتیم . کتاب آشپزی خریدن .
رضا : اه کباب یخ زده ...حالم بهم خورد .
ستاره : داری بهونه گیری می کنی . یه باره بگو نمیام ، تموم .
رضا : بگم نمیام ، قهر نمی کنی ؟
ستاره : شاید قهر کردم .
رضا : اگه می خوای به زور ببریم ، یه باره بگو زوره و تموم .
ستاره : بگم زوره ، لج نمی کنی؟
رضا : شاید لج کردم .
ستاره : خودم تنها می رم .
رضا : نه !
ستاره : دلت بسوزه .
رضا : نه !
ستاره : برات هم تعریف نمی کنم چقدر خوش گذشته .
رضا : نه !
ستاره : یه آتش بزرگ درست می کنیم که بره تا آسمون .
رضا : راس می گی؟
ستاره : آتشی که از صد متری اش نتونی رد بشی!
رضا : چه خوب!
ستاره : بعد تنهایی کنارش می شینم و گریه می کنم . هر کی هم پرسید ، می گم مال دوده.
رضا : ستاره گریه نکن . اگه قول بدی یه آتیش راه بندازی که کبابم کنه ...شاید...
ستاره : میای؟
رضا : شاید اومدم .
ستاره ک ببین هنوز داره برف میاد؟
رضا : به درک.
هر کس بنا به دیدگاه و پیش زمینه های ذهنی اش یک جور با این طرح ساده برخورد می کند . کسی موفق تر است که سمت و سوی صحیحی به دیالوگها داده باشد . در میان این بده بستانها ف شخصیتها را بپروراند و داستان را تعریف کند و جایی برای ادامه نیز بگذارد .
دیدیم که درگیری از دو جمله آغاز شد . این درگیری به سمت اوج پیش رفت . در اوج باید به مرحله ی اتفاق برسیم .در نهایت هم نتیجه و فرود . اینها مراحل نوشتن یک لحظه ی نمایشی است که ممکن است در یک نمایشنامه ی کامل ، چندین لحظه ی نمایشی متفاوت ، با اوج و فرود مستقل داشته باشیم که در ماهیت خود با هم متحد ند . وبه اوج کلی اثر منتهی می شوند . تمرین دائم و نوشتن لحظه های نمایشی متعدد، کمک بسیاری در راستای نمایشنامه نویسی خواهد کرد . خوب نگاه کن و خوب ببین .اطراف ما پر است از موضوعات ساده برای تبدیل شدن به لحظه های نمایشی . خانه ، اتوبوس ، مدرسه و...همه جا می تواند یک لحظه ی نمایشی اتفاق بیفتد . تیز بین باش .
در ادامه مفصل تر به نمایشنامه نویسی و موضوع مهم درام خواهیم پرداخت
مطالب مشابه :
نمایشنامه
به چه نوشته ای نمایشنامه و تقویت پایه های اصلی متن و مدرسه و
متن نمايشنامه//كلاس هوشمند//ويژه دانش آموزان
{این نمایشنامه به صورتی نوشته باشی.کلاس های مدرسه رژه می رن.مثل ای کاش های
كوتاه درباره آبزورديسم
· در نمایشنامه های پوچی به جای های تازه ای متن نمایشی یا نمایشنامه می
متن نمایشنامه برای سن دبستان
متن نمایشنامه بچه های عزیز ماجرا از اونجایی اینکه پیامبر جمله ای رو گفتند که
نگاهی به نمایشنامه“ازدواجهای مرده“ اثر آزیاسرنچ تودوروویچ
نگاهی به نمایشنامه“ازدواجهای مرده“ اثر در این نمایشنامه مرگ و زندگی در هم آمیخته
نمایشنامه های موجود در نمایشگاه بین المللی کتاب
به خواندن متنهای مجموعهای از نمایشنامههای کودک مدرسه منتشر می
خلاصه داستانی نمایشنامه مرگ فروشنده
خلاصه داستانی نمایشنامه ای میان ساختمانهای که دخترهای مدرسه برایش
بدرود آقای نمایشنامه نویس
اكبر رادیی كه میان اهالی مطبوعات و ادبیات رسانه ای با نمایشنامه های خود متن ها ، تصاویر
نمایشنامه نویسی
به چه نوشته ای نمایشنامه باشد.نمایشنامه های تک پرسوناژ و مدرسه و
نمایشنامه چیست؟ چگونه نمايشنامه بنويسيم؟
به چه نوشته ای نمایشنامه تئاتر مدرسه »، « تئاتر تقویت پایه های اصلی متن
برچسب :
متن نمایشنامه های مدرسه ای