نگاه راهبردی به برنامه های جریان انحرافی
اول سلام
دوم این مطلب رو بنده ننوشتم ولی چون هم نگارنده مطلب رو و هم مطلب رو خیلی دوست دارم این مطلب رو که برگرفته از سایت نسیم آنلاین هستش در اختیار شما عزیزان قرار میدم تا آگاهی نسبت به این جریان خطرناک بیشتر شود
سوم این مطلب نوشته دکتر سراج کارشناس مرکز آینده پژوهی و مطالعات راهبردی تابان است که بسیار زیبا به واکاوی زمینه های فکری جریان انحرافی وبرنامه های راهبردی این جریان برداخته است
ولی انصافا آقای دکتر سراج بنده این مقاله ای که شما امروز نوشتی رو چه زمانی به شما گوشزد کردم و شما مثل خیلی از اون افرادی که در حصار ریش خود را بسیجی می نامیدند وبرای بنده (اوه) کشیدند به حرف های بنده بی توجه بودید و شاید آن زمان شما هم بنده را یک فرد منافق و ضدولایت و تفکراتم را ماحصل تفکرات التقاطی میدانستید مثل خیلی ها که بازهم در حصار ...امروز مارا بدان متهم میکنند
مقدمه:
جنجال سیاسی پیرامون عزل وزیر اطلاعات و پیامدهای آن، بیش از پیش جریان طراح چالش های سیاسی، فرهنگی و اعتقادی در سالهای اخیر را در کانون توجهات قرار داد.
جریان التقاطی که در عرصه های سیاسی از آن بعنوان "جریان انحراف " یاد می شود دارای سه لایه است:
- حلقه محدود و مشکوک در مرکزیت
- عناصر فرصت طلب در بدنه میانی
- عدهای پیاده نظام هیجانی در لایه زیرین
رویکرد قدرت طلبانه این جریان، آنان را در مسیر تبدیل شدن به مافیای جدید قدرت - ثروت قرار داده است. این جریان ضمن پیوند با عناصر ضد انقلاب و بیگانه، عملاً تلاش میکند تا گفتمان انقلاب اسلامی و جهت گیریهای دولت را منحرف سازد.
چالش بین قوا و توسعه چالش میان دولت و روحانیت و معتقدان به گفتمان انقلاب، امام و رهبری نیز از دیگر اقدامات جریان انحرافی است.
در این نوشتار در پنج بخش به بررسی و تأمل پیرامون جریان انحراف، پرداخته میشود:
1- چرایی ظهور جریان انحراف از منظر راهبردی
2- بررسی هندسه نظری و مبانی التقاطی این جریان
3- واکاوی پیوند جریان انحراف با فراماسونری
4- تحریف و انحراف در مهدویت و انتظار
5- آینده نگری و تحلیل نقشه راه جریان انحراف
* بخش اول: چرایی ظهور جریان انحرافی از منظر راهبردی
در بیان چرایی ظهور جریان انحراف، میبایست به ظهور جریان اصولگرایی و تقابل آن با تجدید نظرطلبان لیبرال و سکولار اشاره نمود.
پس از ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، دشمنان انقلاب اسلامی با الهام از طرح فروپاشی شوروی سابق، "استحاله و فروپاشی " جمهوری اسلامی از درون را در دستور کار خود قرار دادند.
به موازات این اقدام دشمن، برخی از عناصر و جریانهای داخلی نیز با رویکردی تجدید نظر طلبانه در مبانی انقلاب و اصول بنیادین نظام اسلامی، عملاً با خواست دشمنان همراه شدند.
برای مقابله با این طراحی، رهبر معظم انقلاب همزمان با یکصدمین سالگرد ولادت امام عظیم الشان راحل، سال 1378 را سال امام خمینی(ره) نامیدند تا زنده نمودن یاد و اندیشه آن گوهر یگانه، روح جدید را برای مقابله با جنگ نرم دشمنان در کالبد جامعه و خواص بدمد. این تدبیر حکمیانه رهبر معظم انقلاب اسلامی به همراه تبیین جریان "خودی " و "غیر خودی " در همان سال و نامگذاری های هدفمند و هوشمند در سال های بعد، باعث زایش و معرفی جریانی جددی با نام "اصولگرایی " در جامعه شد.
اصولگرایان با تأکید برگفتمان انقلاب و اندیشه های امام و رهبری وارد رقابت با تجدید نظر طلبان لیبرال و سکولار شدند و با توفیق یافتن در انتخابات دومین دور شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال 81 و همچنین پیروزی در انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 82، زمینه را برای استقرار کامل معتقدان به گفتمان انقلاب اسلامی در حاکمیت فراهم نمودند.
در ادامه این روند آقای دکتر احمدی نژاد با تأکید برگفتمان وارزشهای انقلاب اسلامی، پیروز نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شد و بدین ترتیب از یک سو طرح بلند مدت دشمنان برای "استحاله و فروپاشی جمهوری اسلامی از دورن " به شکست انجامید و از سوی دیگر تأثیرات بسیار شگرفی بر مناسبات منطقه ای و بین المللی را موجب گردید.
در همین زمنیه روزنامه آلمانی "تاگس اشپیگل " در تحلیلی پیرامون پیروزی اصولگرایان و آقای دکتر احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری نهم نوشت: "این انتخابات را باید به عجائب هفتگانه دنیا افزود؛ چرا که مردم ایران پس از 27 سال مرارت و سختی به نامزدی رأی دادند که از او بوی (امام) خمینی به مشام می رسید ".
"فرد هالیدی " - از تحلیل گران غربی- نیز با اذعان به غافلگیر کننده بودن انتخابات نهم ریاست جمهوری در ایران تأکید می کند: "پیام رأی مردم در انتخابات نهم، عدالت طلبی، ستیزه جویی با قدرت های حاکم و صدور آرمانهای انقلاب اسلامی است ".
وی در ادامه تصریح می کند: "محمود احمدی نژاد، پیروزی اش را مدیون تفکر عمومی است که خواهان ادامه مرام های بلند پروازانه انقلاب و پایبندی به ارزشهای اسلامی است ".
سونامی پیروزی اصولگرایان و استقرار آنان در حاکیمت طی سالهای 81 تا 84 ، منشاء تحولات منطقه ای و بین المللی عظیمی گردید. بر هیمن اساس، "هنری کسینجر " سیاستمدار کار کشته آمریکایی، پیروزی اصولگرایان در ایران را آغازی بر یک پایان معرفی نمود و به صراحت اذعان داشت که : "پیروزی اصولگرایان در ایران آغازی است بر یک پایان و آن پایان طرح "خاورمیانه بزرگ امریکا " ".
وی تحولات منبعث از پیروزی اصولگرایان در ایران را به افتادن یک وزنه ی چند تنی در استخر آب تشبیه می نماید که امواج خروشان آن همه ی اطراف استخر را در بر می گیرد.
کاخ سفید در مقام چاره جویی، پنج ماه پس از تشکیل دولت نهم و مشخص شدن جهت گیری های اسلامی و انقلابی دولت آقای احمدی نژاد، برای تحلیل تحولات ایران و تأثیر آن بر مناسبات منطقه ای و بین المللی، "کمتیه خطرجاری " -کمیته مهار اتحاد جماهیر شوروی- را مجدداً راه اندازی نمود تا با مهار جمهوری اسلامی در سه سطح بین المللی، منطقه ای و داخلی، مانع افزایش قدرت و جایگاه جمهوری اسلامی گردد.
ارجاع پرونده ایران در موضوع هسته ای به شورای امنیت، تلاش برای اجماع علیه ایران و اعمال محدودیت های اقتصادی، تلاش برای تشکیل ناتوی عربی در مقابل ایران، ساخت خاورمیانه جدید و سوزاندن برگ های برنده ایران در جنگ 33 روزه و 22 روزه، ناظر بر طراحی دشمن برای مهار بین المللی و منطقه ای بود.
در بعد مهار داخلی نیز، با جنگ روانی پردامنه و بحران نمایی و تهدید نمایی تلاش شد تا دولت نهم ناکارآمد معرفی شود تا از یک سو زمینه برای بازگشت تجدید نظرطلبان به حاکمیت فراهم گردد و از سوی دیگر بستر لازم برای انقلاب رنگی و بی ثبات سازی محیط داخلی به وجود آید.
همزمان با اقدامات ذکر شده، نفوذ و سرپل گیری از میان عناصر قدرت طلب درون نظام واستحاله ی گفتمان انقلابی و جهت گیری دولت نیز در دستور کار قرار گرفت.
مأموریت این اقدام مهم به "بنیاد مطالعات ایران " وابسته به اشرف پهلوی- که ریچارد فرای مشاور آن است- و واسطه های امریکایی و انگلیسی نظیر هوشنگ امیر احمدی، علیرضا نوری زاده، شهرام همایون، واسطه های دیوید کامرون و الگور، همچنین خانم "پریوش. س " داده شد.
عناصر قدرت طلب جذب شده با وعده ی حمایت دشمنان برای توسعه قدرت، در پوشش سفرهای ترکیه، لندن و نیویورک، دستورات لازم را برای ایجاد انحراف در مسیر انقلاب دریافت نموده و یکی پس از دیگری به اجرای آنها پرداختند که در این ارتباط می توان به موارد زیر اشاره داشت:
1- تحریف مبانی دینی، گفتمان و ادبیات مکتبی دولت از طریق اظهار نظرهای غیر کارشناسی و انحرافی؛
2- ترویج تساهل و تسامح وتلاش برای کم رنگ نمودن ارزشهای دینی
3- اشاعه ملی گرایی و تجزیه ی هویت ملی از طریق طرح مکتب ایرانی
4- ترویج اسلامی منهای روحانیت و فقاهت و چالش با مراجع عظام و حوزه های علمیه
5- خدشه دار نمودن آرمان نابودی اسرائیل با اعلام حمایت از به اصطلاح مردم اسرائیل!
6- خدشه در استکبار ستیزی از طریق تلاش برای مذاکره با آمریکا
7- تضعیف ولایت فقیه و رهبری از طریق ایجاد نافرمانی و زیر سؤال بردن عملی "فصل الخطاب بودن ولایت و رهبری "
8- تلاش جهت انشقاق و فروپاشی جریان اصولگرایی
9- به هم ریختن مرزبندی خودی و غیر خودی از طریق حرکت چراغ خاموش برای پیوند با فتنه گران و ضد انقلاب
10- ایجاد انحراف در موضوع انتظار و مهدویت
با این اوصاف می توان گفت چرایی ظهور جریان انحراف، نسبت مستقیم با راهبرد مهار داخلی جمهوری اسلامی ایران دارد که مبتنی بر ایجاد انحراف در مسیر انقلاب و کاستن قدرت نرم و اثرگذاری استراتژیک آن در منطقه و صحنه ی بین المللی می باشد.
* بخش دوم: بررسی مبانی نظری و چیستی جریان انحرافی
در بررسی ریشه های فکری و مبانی نظری جریان انحراف می بایست به نحله ی فکری "سنت گرایی " و آراء و اندیشه های "سید حسین نصر " و "هانری کُربن " توجه داشت.
درهم آمیخته شدن این نحله از سنت گرایان با جریان انحرافی را باید دور دوم فعالیت سنت گرایان در فضای فکری، فرهنگی و سیاسی کشور دانست. دور اول فعالیت این نحله به قبل از انقلاب و تلاش برای نجات رژیم ساهنشاهی از سقوط و مهار "اسلام گرایی " باز می گردد.
پس از واقعه 15 خرداد 42 رژیم شاهنشاهی با بحرانهای چندگانه ای مواجه شد:
1- آگاهی یافتن مردم از وابستگی و فساد رژیم شاهنشاهی
2- فقدان مشروعیت رژیم
3- عدم توانایی مهار اسلام ناب به رهبری امام خمینی(ره)
4- ناکارآمدی در مدرنیزاسیون و شکست پروژه ی غربی سازی ایران
در چنین شرایطی رژیم شاهنشاهی با درک امواج ادبار نسبت به مدرنیسم و بازگشت به مذهب و سنت ها، برای بقای خود دست به دامان سنت گراها شد تا آنان با برجسته کردن وجوه "باطنی " و "معنوی " تشیع در مقابل وجوه "سیاسی " و "اجتماعی " آن، به نوعی نهضت اسلامی را مهار نمایند.
تأسیس "انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران " توسط افرادی نظیر سید حسین نصر و ترویج گفتمان سنت گرایان، ناظر بر رفرم مذهبی و ملی رژیم شاهنشاهی بود که به دلیل پیروزی برق آسای انقلاب اسلامی، نحله ی سنت گرایی به محاق رفته و سید حسین نصر نیز در کسوت مشاور در خدمت "بنیاد مطالعات ایران " به همکاری با اشرف پهلوی همت گماشت.
در چرایی استفاده از سنت گرایان برای مهار گفتمان انقلاب اسلامی کافی است به یافته های موسسه مطالعاتی "رَند " - وابسته به پنتاگون- اشاره داشت. این موسسه در تحقیقاتی پیرامون ایجاد شبکه هایی از مسلمانان میانه رو با معرفی سه جریان "سکولار "، "لیبرال " و "سنت گرایان "، توصیه می کند که ایالات متحده می تواند در مبارزه با اصولگرایی اسلامی از میان آنها شرکایی پیدا کند.
موسسه رند پس از تعریف و تبیین دو نحله مسلمانان سکولار و لیبرال، سنت گرایان را چنین معرفی می کند: "آنان بیشتر به دنبال نوعی خاص از معنویت های فردی جدا از حیطه حکومت و سیاست هستند. معنویتی که به گفته "عبد الرحمن وحید " (رئیس جمهور سابق اندونزی و مشاور ارشد بنیاد لیبفورال)، مخالف ایدئولوژی اصولگرایانه است ".
از نگاه سنت گرایان، میان تشیع (که به زعم آنها جنبه ی باطنی اسلام است و یکسره رو به سوی درون دارد) و فقها، یک پیکار درونی وجود دارد چراکه: "تشیع که بر محور معنای باطنی کتاب نهاده است چگونه می تواند شریعتی ظاهری و مستقر داشته باشد، شریعتی که بیش از پیش فقط سرگرم مسائل عملی موازین تشریعی و موارد اختلاف فقهی است و نسبت به هر چیزی که از مقوله ی فلسفه و حکمت عرفانی باشد بدگمان؟ ".
در چرایی رویکرد به نحله سنت گرایی به دو دلیل دیگر نیز می توان اشاره نمود:
- شکست لیبرال ها و سکولارها در دولت های سازندگی و اصلاحات و همچنین فتنه 88
- امکان ایجاد تغییر در آرایش درون جهان اسلام به دلیل تأکید سنت گرایان بر فلسفه ی ایران باستان و درونی ساختن جمهوری اسلامی
حاکم شدن و رسمیت یافتن گفتمان سنت گرایی توسط جریان انحراف، در یک لایه جمهوری اسلامی را با جنبش های سلفی و وهابی درگیر می سازد و در لایه ای دیگر منجر به شکل گیری گسل قومی ایرانی - عربی می گردد.
بنابراین استفاده از این نحله، تنها در چارچوب یک برنامه راهبردی برای مهار انقلاب اسلامی و ایجاد انحراف در مسیر نظام اسلامی قابل تحلیل و ارزیابی می باشد.
آموزه های سنت گرایان
"سنت " نزد سنت گرایان به معنای مصطلح و رایج آن در اسلام که شامل آموزه های و سیره ی پیامبر عظیم الشان (صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) است، نمی باشد. بلکه "سنت به معنای حقایق و اصولی است که دارای منشاء الهی بوده و از طریق پیامبران، انبیاء و اوتاد، وحی و الهام شده است "( ).
اصول حاکم بر فلسفه ی سنت گرایان عبارتست از:
1- حکمت خالده یا فلسفه ی جاودانه:
پیام اصلی این فلسفه، تمایز ظاهر و باطن ادیان، کثرت ظاهری و وحدت باطنی آنها است. "حکمت خالده " نزد سنت گرایان، منشاء هزاران دین مختلف را تنها در یک حقیقت مطلق و واحد می بیند. حقیقتی که در اسلام با اصل شهادت به وحدانیت خداوند "لا اله الا الله "، در اوپانیشادها با عنوان "نه این و نه آن "، در تائوئیسم با اصل "حقیقت بی نام " و در انجیل با عنوان "من آنم که هستم " بیان شده است( ).
از نظر آنها "حکمت خالده " آن سنت فلسفی است که با تعالیم "ادریس نبی " آغاز شد و این سنت در تمدن های مختلف، بویژه تمدن ایرانیان به نسل های بعدی انتقال یافت( ).
از دیدگاه سنت گرایان "ظهور سهروردی و مکتب اشراق در قرن 6 هجری نقطه عطفی در تاریخ فلسفه ی ایران است، چرا که وی با آشتی دادن افلاطون و ارسطو و نیز فلسفه فیثاغورسیان، هرمسی، و حکمت ایران باستان در ظرف مفهوم عرفان اسلامی، جهت گیری و پختگی تازه ای به فلسفه در ایران بخشد و ایرانیان متجدد در آثار سهروردی به راه حل آنچه که آنان "اختلاف و جدایی میان اسلام و فرهنگ و دین ایران باستان " تصور می کردند، دست یافتند، که با عظمت و شکوه امپراتوری ایران یکی شناخته می شود "( ).
2- حکمت وحدت متعالی ادیان:
سنت گرایان با تقسیم آموزه های ادیان به "گوهر " و "صدف "، چنین ادعا می کنند که گوهر همه ادیان مشترک و واحد است، هر چند که صدف و ظاهر آنها ممکن است متفاوت باشد. بر همین اساس این نحله ی فکری به تبلیغ "دین حق " باور ندارد و دینداران را بر اعتقاد و پایبندی به دین خود توصیه می کنند. از منظر سنت گرایان، "فروع دین " به اهمیت بعد "باطنی " و "عرفانی " دین نمی رسد و به نوعی شریعت را از حقیقت جدا ساخته و راه های رسیدن به حقیقت معنا پیدا می کند.
از آنجا که سنت گرایان معتقدند که بعد درونی ادیان واحد است و شریعت بعد بیرونی آنها است، لذا از منظر آنان هر چه بیشتر بر شریعت تأکید و تکیه گردد، نزدیکی و وحدت ادیان دورتر می شود. بر همین مبنا نیز برای وحدت ادیان و پیروان آن با یکدیگر لازم است که از توجه و تأکید بر شریعت عبور کرده و بر ساحت باطنی دین بپردازند.
به عبارت دیگر سنت گرایان با تأکید بر زبان عرفانی و اشراقی به بهانه ی نزدیکی ادیان و انسانها به یکدیگر، تدریجاً به عبور از زبان فقهی و در سطحی بالاتر از خود فقه، فتوا می دهند.
اعتقاد به "وحدت متعالی ادیان "، موجب می شود که اولاً واژه "مؤمن " را مختص به مسلمانان ندانیم، چرا که پیروان دیگر ادیان نیز می توانند مؤمن باشند و دوما مرزبندی مؤمن و کافر دیگر بی معنا خواهد بود.
سنت گرایان برخی از اعتقادات خود را با استفاده از آموزه های "ابن عربی " توجیه می کنند و بخصوص در حوزه عرفان و انسان شناسی، تأثیر بسیاری از دیدگاه های ابن عربی پذیرفته اند. شاید دلیل این تأثیر پذیری را در آن دانست که از نظر سنت گرایان ابن عربی قائل به آموزه ی "وحدت متعالی ادیان " بوده است.
دکتر نصر در کتاب سه حکیم مسلمان می نویسد: "در میان نظرات ابن عربی، اعتقاد وی به وحدت درونی همه دین ها جلب توجه می کند و این اصلی است که مورد قبول عموم متصوفه است، ولی کمتر به این صورت که حکیم اندلسی بیان کرده آنرا به زبان آورده اند ".
در این نگاه مفهوم "ولایت " عبارت است از تقرب به "هستی " و "مبداء هستی " که در همه ی ادیان مشترک بوده و با سلوک معنوی، این "ولایت باطنی " حاصل می گردد. بر این اساس، نگاه سنت گرایان به موضوع ولایت، فقهی نبوده بلکه دارای درون مایه ای باطنی و اشراقی است.
3- اعتقاد به کثرت گرایی دینی:
اعتقاد سنت گرایان به آموزه ی "وحدت متعالی ادیان "، منجر به اعتقاد به حقانیت و اعتبار همه ی ادیان می شود که معرف اندیشه "پلورالیستی " این نحله است. آنان، کثرت ادیان شرقی و غربی را تجلیات الهی می دانند و معتقدند که همه ی ادیان و آیین های حقیقی اعم از اسلام، یهود، جین، بودا، هندو و. . . چون ریشه ای الهی داشته و تجلی خداوند هستند، همگی بر حق اند.
سید حسین نصر در منظومه ی فکری خود یک ملاک برای تشخیص ادیان حقیقی و ساختگی از یکدیگر ارائه می کند و آن "استمرار تاریخی یک دین " است. به عقیده ی آنها اگر دین دارای استمرار تاریخی باشد، نشان از آن دارد که تجلی خداوند است، فلذا بر حق است! بر این مبنا وقتی با آیین "سیک " روبرو می شوند که ساختگی بودن آن برایشان روشن و مبرهن است، باز هم چاره ای ندارند و حکم به حقیقی بودن آن می دهند و به این ترتیب دچار تناقض می شوند.
اعتقاد به کثرت گرایی دینی به نفی جهانی بودن آموزه های قرآن و اسلام، نفی حجیت از دین، ترویج نسبی گرایی و شک گرایی، نفی عالمان و فقهای دین، قداست زدایی و در نهایت لیبرالیسم فرهنگی منتهی می گردد.
از همه مهمتر اینکه "پلورالیسم دینی " و نظریه ی "جدایی دین و حکومت "، دو نظریه ی به یکدیگر وابسته هستند که هر یک دیگری را به دنبال می آورد. چون اگر بپذیریم که هیچ دینی و یا فهم ما از دین، تنها "حقیقت " نیست، بنابراین درک حقیقت نمی تواند منحصر در یک دین و یا یک قرائت از دین باشد و به این ترتیب در چنین شرایطی حکومت دینی نمی تواند برقرار گردد.
4- گرایش به تصوف:
سنت گرایان، برای تثبیت نظریه ی وحدت متعالی ادیان، به عرفان و تصوف شرقی به ویژه عرفان نظری ابن عربی روی می آورند. در نظر آنها "شهود " یا بصیرت عقلی نسبت به "عقل استدلالی "، جنبه ی "مبداء " و "مقصد " بودن دارند.
از نظر آنها تا فردی حقیقت را درنیابد، به دنبال عمل به شریعت نخواهد رفت. از این رو گرایش به تصوف و شهود عقلی را در آموزه های خود پررنگ ساخته و همین امر به خودی خود، منجر به بی رمق شدن شریعت می گردد.
سیدحسین نصر نیز آشکارا به فرقه های متصوفه گرایش دارد. تا آنجا که کتاب "قلب اسلام " خود را به "احمد علوی " از اقطاب فرقه شاذلیه - از فرقه های تصوف اهل سنت - تقدیم کرده است.
5- نگاه سنت گرایان به اقتدار سیاسی اسلام و انقلاب اسلامی:
سید حسین نصر در کتاب "قلب اسلام "، مدعی می شود که : "خداوند بنابر حکمت خود بهتر آن دیده است که احکام تأسیس یک نهاد سیاسی واحد را در طول قرن ها بدون تغییر مورد متابعت باشد، به نحو صریح و مشخص در قرآن مجید عرضه نکند ". وی آنگاه به طور تلویحی سلطنت دینداران را بعنوان اقتدار سیاسی مناسب مورد تأکید قرار می دهد. وی می گوید: "در طول تاریخ اسلام، نخست نهاد خلافت و سپس نهاد سلطنت در اسلام اهل سنت پدیدار گشت. تشیع، خلافت را در مقابل نهادی سیاسی نپذیرفتند، ولی سلطنت یا پادشاهی را چون شکلی از حکومت بود که در دوران غیبت، کمترین نقص را دارد، پذیرفت "!. این در حالی است که هرگز سلطنت بعنوان راهی مطلوب و مناسب در دوران غیبت برای شیعه مطرح نبوده است.
خطای دیگر نصر بعنوان یکی از نظریه پردازان نحله سنت گرایی به انقلاب اسلامی و قیام امام خمینی(ره) باز می گردد. وی نهضت حضرت امام عظیم الشان راحل را صرفاً زاییده گرایش آن حضرت به عرفان عملی بر می شمارد که با مطالعه ی عرفان نظری و ریاضیت های عملی به "سیر من الحق الی الخلق بالحق " دست یافته و در این مرحله از عرفان بوده که در بازگشت به سوی خلق، به سازماندهی قیام مباردت ورزیده اند.
این سخن وی به معنای نادیده انگاشتن وجوه فقهی و تشریعی قیام امام خمینی(ره) است و تنها یک تفسیر باطنی و معنوی از آن ارائه می نماید.
"داریوش شایگان " از شاگردان هانری کربن می گوید: "در سال 1979 که انقلاب ایران در جریان بود، نزد کربن بودم. وی گفت: ای تشیعی که می شناختیم، ای حرفها، انقلاب و زد و خورد و تظاهرات نداشت "( ).
6- اعتقاد به سه گانه ی معنویت، مهرورزی و عدالت:
به اعتقاد سنت گرایان و نصر، جهان غرب به جهت خالی شدن از معنویت، از حقیقت دور شده و راه اضمحلال و انحطاط را می پیماید. آنان راه احیای فرهنگ و تمدن را در احیای معنویت جستجو می کنند. معنویتی که جانمایه صوفیانه و عرفانی دارد. آنها جوهره ی معنوی پیام پیامبر(صلی الله علیه و آله) و نزول قرآن را در شکوفایی کامل "رحمت "، "وداد "، "سلام " و "جمال " جستجو می کنند.
سنت گرایان، صلح طلبی و مهرورزی را یکی دیگر از آموزه های اسلام می دانند. چراکه خداوند خود را در قرآن به سلام (صلح) معرفی می کند. از این رو اشتیاق به صلح، چیزی جزء اشتیاق به خداوند نیست.
سنت گرایان "عدل " و "عدالت خواهی " را همچون صلح، برآمده از سرشت بشر و نوعی گرایش و حس فطری می دانند. از نظر آنان روح بشر نمی تواند بدون عدالت زندگی را بگذراند، همچنان که بدون زیبایی، دوستی و مهربانی نمی تواند بگذراند.
به عبارت دیگر سنت گرایان معتقدند که غایت هر دینی، رساندن انسان به صلح و عدالت است. و عدالت بیرونی بدون عدالت درونی تحقق نمی یابد و راه رسیدن به عدالت درونی نیز پرداختن به معنویت است.
اشکال اساسی به هندسه معنویت، مهرورزی و عدالت، درونی ساختن این سه موضوع است. سنت گرایان با درونی ساختن فرد از طریق معنویت طریقتی، عدالت و مهرورزی را نیز درونی می سازند و سخنی از مبارزه برای استقرار عدالت و جهاد در مقابل مستکبران به زبان نمی آورند.
در این نگاه، استکبار ستیزی و حمایت از مستضعفان و شهادت برای استقرار عدالت و حق مورد غفلت قرار می گیرد و آرمانهای انقلاب اسلامی نظیر ظلم ستیزی، سازش ناپذیری، برائت از مشرکان و. . . به چالش کشیده شده و یا دچار انحراف می گردد.
- مروری بر دیدگاههای سرکرده جریان انحرافی :
با تأمل بر دیدگاه های سرکرده جریان انحرافی و انطباق آن با تفکرات و هندسه نظری سنت گرایان، زاویه انحراف این جریان با گفتمان انقلاب اسلامی و اصولگرایی به وضوح نمایان می شود.
ـ "دوره ای که کسی بخواهد دینی را بر دنیا حاکم کند و نگاه خاص مذهبی را بر دنیا حاکم کند گذشته است... این دوره ای نیست که هر کسی بخواهد یک دینی را در دنیا فراگیر کند... جهان در حال هم افزایی و همایش انسانهاست. این اجتناب ناپذیر است. هیچ کس قادر نیست مانعش بشود. این سرنوشت مردم بشر است "( ).
ـ "دوره اسلام گرایی به پایان رسیده، روند توسعه در دنیا رو به این سمت می رود که حتماً نباید بشر مسلمان بشود تا به حقانیت برسد. این دوره رو به پایان است؛ هر مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودایی نباید لزوماً مسلمان بشود تا به حقیقت برسد "( ).
ـ "این که مسلمانان بگویند کار ما درست است، بقیه اشتباه می گویند، یعنی 5/5 میلیارد انسان را از دایره انسانیت خارج کنیم، درست نیست "( ).
ـ "صف بندی مؤمن و کافر وقتی اصالت دارد که فرصت ها را برای انتخاب انسان ها فراهم بیاورید و انسان ها به مفهوم واقعی آزادی، انتخاب خود را انجام دهند "( ).
ـ "منطقی که "صف بندی " می کند باطل است، باطل است، باطل است "( ).
ـ "هیچ دینی نمی تواند آینده را از آن خود بداند، مگر آنکه منطقی ارائه دهد که در سایه آن منطق، جهانیان جایی برای ایستادن داشته باشند، انسان از هر قوم و قبیله و نژاد جایی برای ایستادن داشته باشد "( ).
ـ "در دنیای جدید لازم است که همه مردم دنیا اشتراک جدی داشته باشند. در این اشتراک دو اصل بسیار مهم خواهد بود، یکی بحث "عدالت " است و دیگری بحث "معنویت " "( ).
در همین چند جمله ذکر شده از ایشان به وضوح می توان، اعتقاد به "وحدت متعالی ادیان "، کثرت گرایی دینی، حکمت خالده، اعتقاد به سه گانه ی معنویت، مهرورزی و عدالت و. . . را مشاهده نمود.
جدا از مطالب ذکر شده، بازخوانی برخی از نقطه نظرات حلقه تئوریک این جریان نیز بسیار قابل تأمل می باشد. عناصر این حلقه که به مدت شش ماه بر روی آموزه های سنت گرایان و مطالعه کتابهای نصر و هانری کُربَن متمرکز گردیدند، بعضی از یافته های خود را در محافل خصوصی به شرح زیر بیان داشته اند:
ـ "با زبان فقه نمی شود جامعه را اداره کرد. جامعه از سال 1384 از فقه عبور کرده است ".
ـ "اگر به جای کتابهای شهید مطهری، کتابهای نصر را میخواندیم و تفکرات ایشان را اجرا می کردیم، الان وضع مملکت اینطور نبود ".
* بخش سوم : واکاوی پیوند جریان انحراف با فراماسونری
"فراماسونری " ریشه دراروپای اواخر دوران امپراطوری روم دارد. بعد از سقوط این امپراطوری و ویران شدن شهرها، بازسازی و توسعه شهرها، معماران و بناها (ماسونها) را به ثروت زیادی رساند و به دنبال آن "اتحادیه فراماسونرها " یا "بنایان آزاد " به عنوان سازمان صنفی شکل گرفت. این سازمان تا اواخر قرن هفدهم به فعالیت خود ادامه داد. ماسونها با تأثیرپذیری از جریانهای فکری قرن هیجدهم و نوزدهم و ظهور صهیونیسم بین الملل، به یک سازمان جریان ساز در جهان تبدیل شدند.
ما سونها در ادامه فعالیت خود با پنهان کاری و گسترش لژها و کلوپ ها، کسب قدرت جهانی را سرلوحه برنامه هایشان قرار دادند.
ماسونها براین اعتقادند که ادیان به ویژه دین مقدس اسلام، مهمترین مانع برای مدیریت جهانی آنان می باشد. براین اساس مبارزه با ادیان، تحریف مبانی دینی و فرقه سازی را برای مقابله با ادیان در دستور کار قرار دادند.
در این راستا نشریه فراماسونری "شرق اعظم " چاپ فرانسه اذعان می دارد : "امکان ندارد ما فراماسون ها نبرد خود را با ادیان متوقف کنیم ".
مهمترین اقدامات ماسونها برای مبارزه با ادیان عبارت است :
- اشاعه تسامح و تساهل و اباحه گری برای فروپاشی فرهنگ دینی؛
- ترویج سنت گرایی و باستان گرایی؛
- نفی حجتیت از دین از طریق ترویج کثرت گرایی دینی و نسبی گرایی ؛
- ترویج سکولاریسم سیاسی در جوامع دینی؛
- استفاده از علوم غریبه و ترویج خرافه پرستی در جوامع هدف.
پیوندمیان سنت گرایی و فراماسونری :
با تشکیل انجمن "تئوسوفی " در سال 1876 در شهر نیویورک توسط "مادام بلاواتسکی "، سنت گراها با جریان ماسونی پیوند خوردند. از عناصر انجمن تئوسوفی می توان به "رنه گنون " اشاره داشت. وی پس از پایان تحصیلات اولیه خود در مدارس یهودی، برای ادامه تحصیل به دانشگاه "آگوستن ثیری " رفت و تحت تعالیم "ژرارد انکاس " معروف به "پاپوس " (یکی از بنیانگذاران انجمن تئوسوفی در فرانسه) قرار گرفت و وارد این انجمن فراماسونری شد. گنون در سال 1912 به دین اسلام گروید و به سلسه ای صوفی "شیخ عبدالرحمن الیاش الکبیر " مصری پیوست و نام "شیخ عبدالواحد یحیی " را بر گزید و تبعه مصر شد.
بعدها گفتمان و جریان سنت گرایی توسط رنه گنون تداوم یافت و توسط "ماراسوامی "، هویت نظام وار یافت و با "فریتیوف شووان "، "تیتوس بورکهارت "، "مارکو پالیس "، "مارتین لینگز " و "سید حسین نصر " توسعه یافت.
با این توضیحات برای آشکار ساختن پیوند جریان انحراف با فراسونری، می توان به مولفه های زیر توجه داشت:
- پیوستگی تئوریک و تشکیلاتی سنت گرایان با فراماسونری؛
- پیوند جریان انحراف به لحاظ تئوریک و تشکیلاتی با جریان سنت گرایی؛
- ترویج و اشاعه آموزه های سنت گرایان و فراماسونری ها در چند سال اخیر؛
- برقرای ارتباط با عناصر فراماسونر و دعوت آنان به کشور.
البته در این ارتباط اطلاعات قابل توجهی وجود دارد که بیان آنها نیاز به گذرزمان است، اما در این بخش به یک نمونه آن اشاره می شود که مشت نمونه خروار خواهد بود.
اخیراً برخی از عناصر مرکزیت جریان انحراف در جلسات مخفی خود تلاش زیادی را معطوف به بازگرداندن "شیر و خورشید " به پرچم ایران نموده اند. این اقدام با توجه به انتقاد ماسونها از نمادها می تواند پیام آور ابعاد انحراف این جریان و... باشد.
* بخش چهارم : تحریف وانحراف در مهدویت و انتظار
بخشی از آراء جریان انحرافی در خصوص مهدویت و انتظار، بر گرفته ازنظرات سنت گرایان به ویژه هانری کُربَن در این خصوص است.
سنت گرایان با برجسته نمودن جنبه باطنی و عرفانی شیعه که قهراً منجر به فراموشی و بی توجهی به سایر ابعاد عقلی، کلامی و فقهی شیعه می شود، در مباحث مهدویت، نگاه خود را به سوی نظرات اسماعیلیه و شیخیه معطوف نموده اند.
کُربن با تأثیر از نگرش شیخیه برخلاف فقهای امامیه، وجود و حیات امام عصر (عج الله) را جسمانی و در همین عالم نمی داند و معتقدات آن حضرت در عالمی میانه یا برزخی بینابین که از آن به "شرق میانه " تعبیر می کند، زندگی می نماید و به همین دلیل توده مردم نمی توانند به آن مکان راه یابند.
نگاه سنت گراها در بحث ظهور نیز مبتنی بر باطن گرایی است. آنان معتقدند برای این که ظهور امام عصر (عج الله) محقق گردد، انسانها باید خود را بسازند و ظهور آینده آن حضرت مستلزم استحاله قلب انسانهاست و درواقع این ظهور "تدریجی " و به ایمان پیروان و نفس وجود آنان بستگی دارد.
علاوه بر موارد ذکر شده، جریان انحراف در موضوع مهدویت و انتظار دیدگاه های دیگری را نیز ارائه می دهد از جمله:
- عضر غیبت کبری خاتمه یافته و دوران ظهور صغری آغاز گردیده است؛
- تبعیت ازولایت فقیه مربوط به دوران غیبت می باشد نه دوران ظهور؛
- در دوران ظهور صغری افرادی می تواننداز جانب آن حضرت هدایت گر باشند؛
- معین نمودن زمان ظهور؛
- تطابق و ارائه تفسیر غیر واقعی از مصادیق در روایات مربوط عصر ظهور با افراد؛
- آمیخته نمودن موضوع مهدویت با خرافات.
* بخش پنجم : آینده نگری و تحلیل نقشه راه جریان انحراف
برای آینده نگری و تحلیل نقشه راه این جریان، ابتدا می بایست اقدامات گذشته و وضعیت کنونی جریان انحراف را مرور و بررسی کرد تا از این رهگذر به تحلیلی مبتنی بر آینده نگری نسبت به جریان مذکور دست یافت.
الف) مرور اقدامات گذشته جریان انحراف
پس ازانتخابات 1388 ، این باور غلط در نزد مرکزیت جریان انحرافی ظهور و بروز یافت مبنی براینکه آنان دارای پایگاه اجتماعی 30 میلیونی می باشند. از این رو جریان مذکور با اتکاء به این برآورد غلط سعی نمود نظام را در عمل انجام شده در قبال اقدامات خود قرار دهد.
دراین مرحله شاهد اقدامات فوری و ضربتی از سوی این جریان بودیم که بعضاً بدون هماهنگی و توجه به عدم زمینه های قانونی و ذهنی آن در جامعه صورت می پذیرفت.
برآورد جریان انحراف براین فرض استوار بود که نظام به دلیل شرایط پس از انتخابات و وضعیت منطقه ای و بین المللی، عملاً نمی تواندمخالفتی با اقدامات آنان بعمل آورد و این جریان در نهایت می تواند خاکریزهای خود را یکی پس از دیگری به جلو بکشاند.
تصمیم سازی برای عزل و نصب های ناگهانی، اظهارات غیرکارشناسی و مغایر با گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه های سیاسی و فرهنگی، برگزاری همایش ایرانیان خارج از کشور، موازی کاری دروزارت خارجه با انتصابات نمایندگان منطقه ای و... ناظر بر این مرحله می باشد.
حفظ دو قطبی ایجاد شده در انتخابات 88 (احمدی نژاد - هاشمی) و استفاده از آن به عنوان برگ برنده در انتخابات مجلس نهم، محور دیگری بود که جریان انحراف برآن تأکید داشت. دراین ارتباط جریان مذکور چند اقدام را در دستور کار قرار داد:
- طرح مکتب ایرانی و زمینه سازی برای انتقاد اصولگرایان از آن؛
- وادار نمودن رئیس جمهور به دفاع از نظریه مکتب ایرانی و بیان کننده این نظریه موهوم؛
- فراهم نمودن شرایط عبور اصولگرایان از آقای احمدی نژاد و بالعکس؛
- وارد کردن اصولگرایان به اشتباه و هل دادن آنان برای ایجاد ائتلاف با برخی از سران فتنه.
همچنین در ادامه مرور اقدامات گذشته این حلقه انحرافی می بایست به القاء تحلیل غلط از تحولات منطقه ای نیز اشاره نمود. عناصر جریان مذکور با القاء این موضوع که تحولات جاری در منطقه با مدیریت آمریکا در حال شکل گیری است، عملاً سعی کردند سیاست خارجی تهاجمی دولت را به سیاست خارجی خنثی تبدیل نمایند.
ب) بررسی وضعیت فعلی جریان انحراف
در شرایط کنونی عناصر جریان انحراف در آشفتگی و به هم ریختگی به سر می برند. این وضعیت از آنجا نشأت گرفت که مرکزیت این باند مشکوک برای توسعه قدرت، ناگزیر به تصمیم سازی برای عز ل وزیر اطلاعات گردیدند.
این اقدام که در واقع بزرگترین اشتباه سیاسی عناصر این حلقه بود، از یک سو باعث قرار گرفتن آنان در بن بست سیاسی شد و از سوی دیگر بستر آگاهی بخشی در جامعه را نسبت به اقدامات این فرقه فراهم آورد.
پس از دستور رهبر معظم انقلاب برای ابقاء وزیر اطلاعات، مرکزیت جریان مذکور مجدداً اشتباه مضاعفی را مرتکب شدندکه بیشتر به انتحار سیاسی شباهت داشت.
آنان با تصمیم سازی نابخردانه و مغایر با منافع ملی، به زعم خود تلاش کردند تا با بردن حاکمیت به لبه پرتگاه بی ثباتی سیاسی و با الگوگیری از عمل سیاسی دکتر مصدق در موضوع انتصاب وزیر جنگ و تحت فشارقرار دادن شاه برای پذیرش این خواسته، علاوه بر وادار نمودن نظام را وادار به عقب نشینی و پذیرش خواسته هایشان، امتیازات جدیدی را نیز بدست آورند. در این مرحله عناصر این باند مشکوک برمحورهای زیر اهتمام داشتند:
- مخدوش ساختن فصل الخطاب بودن رهبری؛
- علنی ساختن چالش با نظام؛
- انتقال موضوع به افکار عمومی و علنی ساختن آن؛
- کنار کشیدن خود و تحمیل هزینه ها به ریاست جمهور.
در نهایت با برخورد این جریان به دیوار بلند قاطعیت نظام، به ظاهر چاره را در بازگشت به ولایت فقیه دید.
این در حالی بود که طی چند سال گذشته هیچگاه در ادبیات آنان مسئله ولایت فقیه مورد توجه و تأکید قرار نگرفته بود.
ج) بررسی وضعیت آینده جریان انحراف :
از منظر آینده نگری، می توان برآورد و پیش بینی نمود که جریان انحراف بر اساس شواهد و قرائن، نقشه راه زیر را مورد توجه قرار خواهد داد:
1- تبیین انحرافی از ولایت فقیه:
در این راهبرد جریان مذکور تعریفی حقیقی و حقوقی از ولایت فقیه ارائه می نمایند که در آن ولایت پذیری از یک موضوع اعتقادی به امر قلبی و درونی و مبتنی بر محبت تقلیل می یابد. این جریان در ادامه خواهد کوشید با تمسک به پلورالیسم معرفتی، ولایت فقیه را در تعریف دچار نسبیت نماید و با این ترفند از یک سو زمینه را برای "قداست زدایی " از آن مهیا کند و از سوی دیگر جامعه را پیرامون موضوع ولایت فقیه و ولایت پذیری "قطب بندی " نماید.
2- تداوم چالش سیاسی در حاکیمت:
در آینده نگری نسبت به این جریان، به نظر می رسد دومین راهبرد این جریان تداوم چالش سیاسی در حاکمیت خواهد بود. در این راستا اقدامات زیر متصور می باشد:
- ایجاد چالش و اختلاف با ارکان حاکمیت و برهم زدن مناسبات بین قوا؛
- ایجاد شکاف گفتمانی و جریانی با اصولگرایان.
3- تلاش برای توسعه قدرت در حاکمیت:
سومین راهبرد این جریان توسعه قدرت در حاکمیت می باشد. جریان مذکور در این مرحله، انتخابات آینده و کسب اکثریت آراء در مجلس نهم را نشانه خواهد گرفت.
بهره گیری از تمکن مالی، ایجاد قطب بندی های کاذب در جامعه برای جذب مخاطبین به ویژه با ایجاد چالش در موضوعات فرهنگی و زمینه سازی برای عبور از اصولگرایان، از جمله اقدامات قابل تصور این جریان خواهد بود.
4- ایجاد شرایط حاد سیاسی در حاکمیت:
به نظر می رسد جریان انحراف در مواجه با موانع پیش رو در مقاطعی مجدداً از راهبرد ایجاد شرایط حاد سیاسی در حاکمیت و بردن نظام به لبه پرتگاه بی ثباتی سیاسی استفاده خواهد کرد. دراین ارتباط علاوه بر رفع موانع، ایجاد مصونیت امنیتی و قضایی برای مرکزیت این جریان مد نظر خواهد بود. ضمن آنکه با نزدیک شدن به انتخابات آینده و تلاش این باند برای تایید نامزدهای مورد نظر، این اقدام بیش از پیش متصور می گردد.
5- استحاله رفتار حاکمیت با رسمیت بخشیدن به ملاک ها و معیارهای مورد نظر:
پیش بینی می شود جریان انحراف در ادامه سعی خواهد نمود با توسعه قدرت در حاکمیت از یک سو به ملاک ها و معیارهای مورد نظر خود از طریق قوه مقننه (در صورت کسب اکثریت آراء ) رسمیت بخشد و از سوی دیگر با بهره گیری از فرایندهای به اصطلاح قانونی، نظام را در راستای اهداف مورد نظر خود وادار به تغییر رفتار نماید.
6- انتقال فاز چالش سیاسی به چالش اجتماعی و پیوند با فتنه گران
* سخن آخر :
در پایان باید اذعان نمود که مطالب ذکر شده ناظر بر نادیده انگاشتن زحمات قابل تقدیر رئیس جمهور محترم و دولت خدمتگزار نمی باشد. بلکه این مطلب به افشاء ماهیت جریان پیچیده ای اشاره دارد که با رسوخ در بدنه قوه مجریه، استحاله جهت گیری های اصولی و انقلابی دولت آقای احمدی نژاد و زیر سؤال بردن خدمات کم نظیر ارائه شده را هدف قرار داده است.
امید است که این توفیق را داشته باشیم تا در جنگ نرم، آبرو و حیثیت خود را فدای نظام مقدس جمهوری اسلامی نمائیم که "سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی ".
فصل الختام این نوشتار فرازی از وصیت نامه سیاسی- الهی امام عظیم الشأن راحل خواهد بود. آن گوهر یکدانه فرمودند:
به ملت عزیز ایران توصیه می کنم که نعمتی که از جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان بدست آوردید، همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آنکه نعمتی عظیم، الهی و امانت بزرگ خداوندی است، کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می آید نهراسید که اِن تَنصُرواالله ینصُرکُم وَ یثَبّت اَقدامَکُم. هرکس به مقدار توانش و حیطه ی نفوذش، لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد و با جدیت، از نفوذ وابستگان به دو قطب استعمارگر و غرب یا شرق زدگان و منحرفان از مکتب بزرگ اسلام، جلوگیری نمایند و بدانند مخالفین اسلام و کشورهای اسلامی که همان ابرقدرتان چپاول گر بین المللی هستند، با تدریج و ظرافت در کشور ما و کشورهای اسلامی دیگر رخنه و با دست افراد خود ملتها، کشورها را به دام استثمار می کشانند. باید با هوشیاری، مراقب باشید و با احساس اولین قدم نفوذی، به مقابله برخیزید و به آنان مهلت ندهید. خدایتان یار و نگهدار باشد.
- ایجاد شبکه هایی ازمسلمانان میانه رو، موسسه رند، ترجمه موسسه ی مطالعاتی اندیشه سازان نور
- شایگان، داریوش، هانری کربن، آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی، ص 145
- نصر، سید حسین، معرفت و امر قدسی، ص 58
- خسرو پناه، عبد الحسین، جریان شناسی فکری ایران معاصر، ص 215
- همان
- نصر، سید حسین، سنت عقلانی - اسلامی در ایران، ص 50
- جعفریان، رسول، سازمانها و جریان های سیاسی - مذهبی ایران ص 567
- 28 مرداد 1387 ، همایش نوآوری و شکوفایی در صنعت گردشگری
- 30 مرداد 1387 ، ثبت میراث معنوی نیمه شعبان
- همان
- همان
- همان
- 28 مرداد 1387 ، همایش نوآوری و شکوفایی در صنعت گردشگری
- همان
مطالب مشابه :
همایش بیداری اسلامی در جهرم برگزار میشود + بیوگرافی میهمان ویژه همایش
ما می بینیم که در تاریخ گذشته و معاصر ارزشهای انسانی در به مسایل سطح شهر است و در
نگاه راهبردی به برنامه های جریان انحرافی
و پایبندی به ارزشهای را در احیای سال گذشته هیچگاه در ادبیات
برچسب :
رویکردی به احیای ارزشهای گذشته در شهر سازی معاصر