مقاله نوزدهم - رشته کوه البرز

کوه البرز يا هَرائِيتي

البرز در اوستا بنامهای «هَرا» «هرائیتی» «هَرابُرز» و «هَربُرز» یاد شده است.

به قول دکتر ذبیح الله صفا: «هَرای Harai  نام کوه مقدسی است که به حدس قریب به یقین باید رشته جبال البرز باشد. این کوه غالبا به صفت Berezaiti یعنی تنومند موصوف است. هَرا برزایتی در متون پهلوی به هَربُورز Harburz   تبدیل شده و از آن در فارسی «البرز» داریم.»[1]

فرهنگ واژه های اوستا[2] و ناظم الاطباء واژة بُرز را به معني بلندي و بزرگي و شكوه نوشته اند. بُرز با بورچ هم ريشه و هم معني است. البرز که تغییر یافته هَرا بُرز است به معني هَراي با شكوه است.

شاعران پارسي غالبا بُرز را به معني شكوه و بزرگي به كار برده اند. مانند:

پرستنده با فرّ و بُرزِ کَيان /  به زُنّار (ریسمان) کَي شاه، بسته ميان.

دگر آفرين بر فريدونِ بُرز/  خداوند تاج و خداوند گُرز .  فردوسي.

چرا کشت بهمن فرامُرز را /  بخون غرقه کرد آن بَر و بُرز را.  نظامي.

فردوسي و اسدي بُرز را به معني البرز كوه نيز آورده اند:

چو خورشيد برزد سر از بُرز كوه/ ميانها ببستند يك سر گروه.

چو بگذشت بر آفريدون دو هَشت/ ز البرزکوه اندر آمد بدشت. فردوسي.

که گويند آدم چو فرمان بِهِشت/ بر آن کوه بُرز اوفتاد از بِهِشت.  اسدي

موقعیت البرز

عده ای از پژوهندگان رده دوم ایران معاصر، نظیر دکتر معین و دکتر مشکور بدون ذکر منبع، کوه البرز را در شمال ایران تصور کرده و نوشته اند: «سلسلة البرز از جبال طالقان تا درة هراز ممتد است.» [3] « البرز که در اوستا «هرائیتی برز» نام دارد در جنوب دریای خزر و بلند ترین قله آن دماوند است.»[4]

اما بر خلاف دکتر معین و دکتر مشکور، بسیاری از پژوهندگان و اوستا شناسان پیشکسوت ایران ، کوه البرز را در شرق ایران کنونی میدانند. خلف تبریزی صاحب برهان قاطع، البرز را رشته کوهی در میان ایران و هندوستان نوشته است. [5]

دکتر پور داود مترجم اوستا، شرح بیشتر داده می گوید: «هَرَا ئِيتي Haraiti كه [در اوستا] غالباً هَرا آمده ، اساساً يك كوه مينويي (معنوي) و مذهبي بوده؛ بعدها اين اسم را البرز يا هربرز گفته‌اند. به قول دينكرد، سري از پل چِنوَت (پل صراط) به البرز پيوسته است. در اوستا مكرراً از اين كوه ياد شده، از آن جمله است در آبان يشت، فقرة‌ 21 -  مهر يشت، فقرات 13، 50 ، 51 ، 90 و 118 – رشن يشت، فقرة‌ 25  -  رام يشت، فقرة‌ 7  –  يسنا 10، فقرة 10 –  يسنا 42 ، فقرة 3 –  يسنا 57 ، فقرة 19 –  ونديداد ،‌ فقرة 50 . [6] هرچند كه امروز، البرز كوه، مخصوص و دماوند كه داراي 5628 متر ارتفاع است و از بلند ترين قلل آن به شمار است، معلوم همه كس ميباشد، ولي در ادبيات مَزديَسنا تعيين اين كوه بيرون از اشكال نيست... ظاهرا بايستي كوه مذكور در طرف مشرق واقع باشد.»[7]

مهرداد بهار مترجم بندهش ایرانی می نویسد: «از مطالب شاهنامه بر می آید که البرز در شرق سرزمینهای ایرانی قرار داشته است، بویژه در آغاز داستان فریدون و فرستاده شدن او به البرز کوه. در زمان حاضر نام رشته کوهی است که در شمال نجد ایران قرار دارد.»[8]

مترجم بندهش هندی نیز نوشته است: «البرز (hara. Barazaiti اوستا) کوهی است مینویی که بعدها این نام به کوه معروف ایران اطلاق شده است.» [9]

شهيدي مازندراني شرح بیشتر داده گوید: « در خور نگرش آنكه، به كوه شمالي رَي و دماوند البرز نمي‌گفته‌اند. زيرا در دورة پيش از اسلام اين رشته‌كوه‌ها را پشتخوارگر مي‌ناميدند و همان‌گونه كه از منابع تاريخي بر مي‌آيد، بلندي‌هاي قصران (كوهساران) و حد عمل رَي را دماوند و گاه قارَن و رويان مي‌ناميدند. به طور كلي روشن نيست كه نام‌گذاري البرز بر كوه‌هاي رَي و دماوند از چه تاريخي آغاز شده است و اينگونه مي‌نمايد كه  نام البرز براي كوه‌هاي شمالي ري و دماوند بيش از دو يا سه سده نمي‌گذرد.»[10]

دكتر عبدالحي حبيبي كوه البرز را در جنوب بلخ ميداند.[11] این سخن حبیبی هم اکنون در نزد شمالیان کشور ما بسیار معروف است. اگر از هر شمالی از کوه البرز پرسیده شود، میگوید کوه البرز در جنوب بلخ است.

جان هینلز گوید: «در روزگار باستان آریاها در «پیرامون هندوکش» معتقد بودند که کوه اصلی در عالم خلقت کوه البرز است که 800 سال طول کشید تا از زمین بدر آمد... و2000 سال دیگر به منتهی الیه آسمان رسید. ... در وسط زمین، کوه «تیره» که قله البرز است قرار دارد و از آنجا تا به عرش، پل چینوت کشیده شده که روانها پس از مرگ، در سفر خویش به سوی بهشت یا دوزخ باید از آن بگذرند.»[12] در یشت دهم (بند 12- 13) یعنی مهر یشت از «مهر» چنین توصیف شده: «او نخستین خدای مافوق الطبیعه (مینوئی) است که پیشاپیش خورشید نامیرای تیز اسپ از این سر به آن سر هرا یعنی البرز میرسد. مهر نخستین خدایی است که قله های زیبای زرگون هرا را فرا می گیرد و از آنجا این نیرومند ترین، بر سراسر سرزمینی که آریائیان در آن جایگزین هستند، نظارت دارد.» [13]

«در تأیید بند 12- 13 مهر یشت در بند 104 همین یشت چنین آمده است که بازوان دراز مِیثرَ (مهر) در حالیکه خود در هند شرقی یا غربی است گناهکاران را به چنگ می آورد و به کیفر کردار خود می رساند.»[14]

بلی البرز اوستا در نزد کیانیان زابلی، کوه نمادین بود که از سمت باختر[15] به سمت نیمروز کشیده شده بود. کیانیان معتقد بودند «چِینوت پل» (پل صراط) از قله فرعی آن به نام «تیره» به سمت «کرثمان» (عرش) کشیده شده است.

بندهش هندی در بخش سوم گوید: «پیداست که کوه البرز پیرامون جهان (و) کوه تیرک میان جهان است. گردش خورشید چون افسری پیرامون جهان است. از بالای کوه البرز به پاکی پیرامون تیرک باز گردد. چنین گوید که تیرک البرز آن است که خورشید و ماه و ستارگان من از پشت (آن) باز گردند. زیرا صد و هشتاد روزن به خراسان و صدو هشتاد (روزن) به خاوران به البرز است.» [16]

مترجم بندهش در زیرنویس افزوده است: « کوه تیرک نام رشته کوهی [است] که از شمال شرقی به جنوب غربی زمین کشیده شده است.» [17]

از مجموع اسناد یاد شده آشکار میگردد که منظور از «هَرا» یا البرز در تمام موارد، رشته جبال پامیر و هندوکش است. اگر رشته کوه هندوکش و بابا را دقت کنیم می بینیم که درست از شمال شرقی (واخان) به جنوب غربی کشور (زرنگ و پوشنگ) کشیده شده است و این همان ویژگی است که در اوستا برای کوه البرز بیان شده است.

دیگر اینکه گفته شد که بازوان دراز مهر در حالیکه خودش در هند شرقی یا غربی است گناهکاران را به چنگ می آورد. اینکه خود مهر در هند باشد و بازوانش در سرزمین آریاها عمل کند، هیچ ربطی به تپة آتش فشانی دماوند و مازندران ندارد. سرزمین مازندران در اوستا به عنوان سرزمین دیوان و دشمنان یاد شده و هیچ ارتباطی با سرزمین آریانها و کتاب مقدس آنها ندارد.

کریستِن سِن مطلب را صریح تر بیان کرده و نوشته است: «هَرَئِیتی صورت دیگری از هَرا، در اینجا بدون شک همان هَرای یشت دهم یعنی سلسله جبال پاروپامیزوس است. از این کوه مرغان گیاه هُوم را به جهات مختلف نقل کرده اند. یعنی به کوه «اُپائِیرِی سَئِنَ» در پهلَوی اَپَرسین، که اکنون عبارت است از «کوه بابا» یکی از قسمتهای سلسله کوه هندوکش.»[18]

بلی به قول دهخدا: «پارپاميزوس کوههائي است که هندوکش را بجبال خراسان می پيوندد و اين کوهها عبارت است از سفيدکوه و کوه بابا و کوههاي هرات يا سلسله برکوت در افغانستان فعلي.»[19]

دایرت المعارف آریانا / چ کابل/ ذیل سفیدکوه و سیاه کوه شرح داده نوشته است: « سفید کوه از موضع چهل برج، هفتاد میلی شمال نَیَک مرکز حکومت یکاولنگ، مربوط حکومت کلان دایزنگی شروع شده و تا گوشة شمال غربی هرات می رسد. با دریای هریرود شرقا و غربا موازی افتاده، طول آن از 200 میل بیشتر است. دریای مرغاب و برخی معاونین دریای هریرود از آن سرچشمه می گیرد. حصة غربی این سلسله کوه را سرابند می نامند. سفیدکوه به نام فیروزکوه هم یاد شده و یکی از سلسله های دودمان شاهان غور در دامنه های فلک سای آن سلطنت تاسیس کرده بودند. و سلسلة سیاه کوه از حدود کابل شروع شده و تا حدود کوهای گز امتداد دارد و از آنجا به سلسله کوه هندوکش وصل می شود... و زمرد و یاقوت هم دراین کوه یافت می شود.»

مترجم بند هش هندي نه تنها البرز معروف در شمال ايران را البرز تاريخي و اوستايي نمي داند بلكه دماوند معروف را نيز دماوند تاريخي نمي داند. ايشان  بر اساس بُندِهش، كوه دماوند را در دشت پيشانسه در كابل دانسته چنين گويد: «بنا بر يشت 5 بند 37، اين دشت در ناحية پيشيناه (اوستا: Pisinah) قراردارد و آن را بر درة «پيشين» تطبيق مي كنند. در آبان يشت بند 37 آمده است كه گرشاسپ در كنار درياي پيشين، فديه نياز اناهيد نموده است و بنا بر مينوي خرد (61 بند 20- 26 بند 40) تن سام در دشت پيشانسه نزديك كوه دماوند است. و فريدون با مزندرها (ديوها) در دشت پيشانسه بر خورد خواهد كرد. در بندهش اين دشت در كابلستان قرار دارد و بنا بر سنت، هنوز هم گرشاسپ در پيشين كه در زابلستان در جنوب غزنه ومشرق قندهار واقع است به خواب رفته است.»[20]

متن اوستا و البرز

اَوِستا رشته کوه البرز را جایگاه آغاز خلقت و مکان نزول وحی و جایگاه پل صراط و جایگاه آرامش و ستایش جمشید و هوشنگ و فرزندانش می داند.

در يشتهاي مختلف اوستا ، در موارد متعدد از کوه «هَرا» يا «البرز» و از فرمانروایان این حوزه نام برده شده است.

در «رام یشت»  کرده هشتم بندهای 7-11-15-23-27-31-32-34 و نیز در «ارت یشت» بندهای 24-28-33-37-41-45 -49 از ستایش هوشنگ پیشدادی بر پایة کوه «هَرای» بلند زیبای مزدا آفریده و از ستایش تهمورث یاد شده است. هم چنین از ستایش جمشید بر بالای کوه «هُکَر» و از ستایش فریدون در مملکت چهار گوشة «وَرِنَ» و از ستایش گرشاسب در «گوذ» آبشار «رنگها» و از ستایش ائورسار بزرگ در بیشة سفید (اسپی جنگل) و از کیخسرو به عنوان یل ممالک ایران و از ستایش زرتشت در «آریاویج» (در کنار رود) دائیتیای نیک و از ستایش گشتاسب بلند همت روبروی آب دائیتیا و از آتوسا همسر گشتاسب از خاندان نوذر، یاد شده است.[21]

هم چنین در یشت های دیگر مندرج است: «ما پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک را بزرگ می شماریم. با غیرت برای نیکی می کوشیم. ما به سرچشمه های آب و به گذرهای آب درود می فرستیم و به شعبات و تقاطع راه درود می فرستیم. کوههایی که از (بالای آنها) آب جاری موجود است و به دریاچه ها و استخرها و به مزارع گندم درو می فرستیم و به مزدا و زردشت و به قلة کوه «هَرا» درود می فرستیم.»[22]

در جای دیگر نوشته است: «از براي او هوشنگ پيشدادي در بالاي كوه «هَرا» صد اسب، هزار گاو، ده هزار گوسفند قرباني كرد.[23] او (بَغ= خدا) را بستود هوشنگ پيشدادي در بالاي قلة كوه «هَراي» ... از او درخواست، اين كاميابي را به من ده ... كه من دو ثلث از ديوهاي مازندران و دورغ‌پرستان وَرِنَ را برافكنم.[24]  به زمين و آسمان درود مي‌فرستم ... و به قلة كوه «هَرا» درود مي‌فرستم.»[25]  «نخستين ايزد مينوي كه پيش از خورشيد فناناپذير تيزاسب، در بالاي كوه «هَرا» برآيد. نخستين كسي كه با زينت‌هاي زرين آراسته، از فراز كوه زيبا سربدرآورد از آنجا، آن مهر[26] بسيار توانا، تمام منزل‌گاهان «آريايي» را بنگرد. آنجايي كه شهرياران دلير قواي بسيار مرتب سازند. آنجايي كه كوه‌هاي بلند و چراگاهان بسيار براي چارپايان موجود است. آنجايي كه درياهاي عميق و وسيع واقع است. آنجايي كه رودهاي پهن قابل كشتي‌راني با خيل امواج خروشان، به سنگ خارا و كوه خورده، به سوي «مرو»، «هرات»، به سوي «سُغُد» (گَوَ)[27] و «خوارزم» شتابد.»[28] 

«اگر تو اي رشن [29] پاك در بالاي هَربُرز درخشان كثيرالسلسله باشي... آن هَربُرزي كه از آن، مِه برنخيزد، ما تو را به ياري مي‌خوانيم.[30] اگر هم تو اي رَشَنِ پاك، در بالاي قلة كوه هَرا ئِي‌تِي، در آنجايي كه گرداگرد آن ستارگان و ماه و خورشيد من دور مي‌زنند باشي، ما تو را به ياري مي‌خوانيم.»[31]

سال 1388 خورشیدی. کیانی

[1]   دکتر ذبیح الله صفا، مزدا پرستی در ایران قدیم، زیر نویس ص 56.

[2]   احسان بهرامی، فرهنگ واژه های اوستا، ص1053

[3]   نک: دهخدا، ذیل البرز

[4]   دکتر جواد مشکور، ایران در عهد باستان، ص2

[5]   نک: برهان قاطع ج 1، ذیل البرز. / چ سنگی و چاپ قدیم

[6]   پورداود، يشت‌ها، ج 2، ص 324،‌ زيرنويس 2) 

[7]    پور داود، يشتها ج1 ص131

[8]   فرنبغ دادگی، بند هش ايراني، ترجمه مهرداد بهار، ص173

[9]    بند هش هندی، ترجمه رقیه بهزادی، ص 226 / چ 1368 تهران/ نک: پژوهشی در اساطیر ایران، صص 71- 18- 19

[10]   حسين شهيدي مازندراني، راهنماي نقشة جغرافيايي شاهنامه، ص 5، چاپ دوم، تهران، 1374 خورشيدي.

[11]    تاريخ مختصر افغانستان ص20

[12]   شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار، ص30

[13]   شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار، ص60

[14]   ذبیح الله صفا، (مأخوذ از دو رسالة کِریستن سِن دانمارکی). مزدا پرستی در ایران قدیم صص 55- 56 . چاپ سوم.

[15]    در باستان بر خلاف امروز، «آفتاب برآمدن را باختر خواندند و فرو شدن را خاور خواندند.» (مقدمه قديم شاهنامه) علامه ميرزا محمد قزويني، بيست مقاله، قسمت دوم ‏، ص 50 تا 51 . به متن مقدمه قديم شاهنامه در اين تأليف نیز رجوع شود.

[16]    بند هش هندی، ترجمه رقیه بهزادی، ص 81 / چ 1368 تهران

[17]    بند هش هندی، ترجمه رقیه بهزادی، ص 226 / چ 1368 تهران/ نک: پژوهشی در اساطیر ایران، صص 71- 18- 19

[18]   کریستن سن، مزدا پرستی در ایران قدیم، ترجمه صفا، ص85 . چاپ سوم. / دکتر ذبیح الله صفا نیز سخن کریستن سن را تأیید کرده است. همان، صص 55- 56 ..  

[19]   لغتنامه دهخدا، پارپامیزوس

[20]    رقيه بهزادي، بندهش هندي، ص 281) دشت پيشانسه در ناور غزني و كوه دماوند در شمال كابل است. براي توضيح بيشتر در مورد كوه دماوند و دشت پيشانسه، به بخش كوههاي اوستا و به بخش پيشداديان، بحث گرشاسب در اين تأليف رجوع شود.

[21]   نک: پورداود، یشتها /2/ 146تا 152 و 192-196

[22]   پورداود، یشتها ج1 هفتین بزرگ یشت، کردة 7 بند 7 و کردة 8 بند 1 و2 و3

[23]   آبان‌يشت، بند 21 . پورداود، يشت‌ها، ج 1، ص 243

[24]   رام‌يشت، بند 7 و 8 . پورداود، يشت‌ها، ج 2، ص 146

[25]   هفتن‌يشت، فقرة‌ 3 . پورداود، يشت‌ها، ج 1، ص 131

[26]   از اين جمله به خوبي برمي‌آيد كه مهر، غير از خورشيد است. (پورداود، يشت‌ها، ج 1، ص 429، زيرنويس 3) - مهر يعني فرشتة فروغ نخستين ايزد مينوي. (پورداود، يشت‌ها، ج 1، ص 133)

[27]    مترجم يشتها سغد را در ميان قوسين گوَ معني كرده است.

[28]   (مهريشت، بند 13 و14) پورداود، يشت‌ها، ج 1، ص 429. به جان هینلز، شنخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار، ص60 نیز رجوع شود.

[29]    فرشتة داور روز واپسين و نام كوهي در كابل. پورداود. دهخدا

[30]   (رشن‌يشت، بند 32)

[31]   (رشن‌يشت‌، بند 25) پورداود‌، يشت‌ها، ج 1، ص 577


مطالب مشابه :


متن مجری عید غدیر خم

این گونه در گوش يه چشمه بود يه بركه بود يه كوه و يك رود خونه شعر و متن مجری در مورد




نكاتي در مورد داشتن رابطه خوب زنا شويي

اكيپ كوه نوردي ايران نكاتي در مورد داشتن (خداوند تو را نيکو و زيبا آفريده است پس




جملات انگلیسی در کوهنوردی

در مورد احوال شخصی جملاتی دیگر در كوه‌نوردی زيبا زمين




كوه صفه (6)

گونه‌هاي گياهي صفه در دو كوهستان صفه متن هميشه سبز را در اراضي مورد علاقه




کوههای زنجان

در كوه خصوصاً صعود تا مطلبي در مورد كوههاي « زنجان اي بسيار زيبا بكشم تا




زايش اشو زرتشت

موضوعات زيبا متن ها زيبا و ا اين روي، در بيست سالگي به كوه اشيدرنه رفت و در تنهايي




مقاله نوزدهم - رشته کوه البرز

نخستين كسي كه با زينت‌هاي زرين آراسته، از فراز كوه زيبا به متن مقدمه قديم در مورد كوه




طبيعت زيبا و دل انگيز استان اردبيل

در مورد آبگرم وجه تسميه آن وجود نام مبارك ‌الله در متن در بالاي كوه چشمه




كرزاي افغانستان را فروخت...

خواهمت ساخت اي وطن، اي افغانستان زيبا مفاد و متن در يك جمله در مورد موافقت




مرگ كوه‌نورد تبريزي در كوه كيامكي جلفا !

ترجمه آنلاین متن به مرگ كوه‌نورد تبريزي در كوه با طبيعتي زيبا و آبشارهاي




برچسب :