نقش مهدعليا مادر ناصرالدین شاه در ساختار سیاسی کشور
نقش مهدعليا مادر ناصرالدین شاه در ساختار سیاسی کشور «مهدعليا» مادر «ناصرالدينشاه» در تاريخ دورهي قاجار، حضوري همه جانبه و انکار ناپذير داشته است. اگر شاه قاجار بر تخت سلطنت مينشسته و به اميران و زيران خويش در رابطه با کارهاي مملکتي دستور ميداده است، «مهد عليا» در قصر خويش، دور از تاج و تخت رسمي شاهانه، سر رشتهي ناديدني و گاه حتي ناخواندني بسياري از کارها را در دستان خود داشته است. اي کاش اين قدرت ناديدني و گسترده، تنها در جهت آباداني کشور به کار ميرفت. دريغ عميق انسان بر آنست که ناداني و فساد، آن همه هوشياري و توانايي انساني را در راه بيداد و ويرانگري به کار انداخته بود. نفوذ زنان درباري و خواجهسرايان حرم در امور مملکتي، بدون ترديد در ساختار سياسي کشور نيز تأثير داشتهاست. شوراهاي غير رسمي که در حرم با حضور زنان و سوگليها و بهويژه شخص «مهدعليا» مادر «ناصرالدينشاه» صورت ميگرفته، در بسياري مواقع نقشي مخرب داشتهاست. در اين زمينه نيز نکات بسياري ناگفته مانده است. نکاتي که هميشه بهصورت عوامل کارساز پشت پرده و ظاهراً ناديدني خود را نشان داده است. در اين ميان نقش «مهدعليا» در بسياري از دسيسهها و دهنبينيهاي ويرانگر، بيشتر از هر زني بهچشم ميخورد. «اميرکبير» وزير دلسوز و کاردان اين دوره، بارها از دخالت بيمورد او در کارهاي خطير کشوري، نزد شاه شکايت برده بود. «مهدعليا»، همسر «محمدشاه» و مادر «ناصرالدينشاه قاجار» است که پس از به سلطنت رسيدن شوهرش، لقب «مهدعليا» يافت. ناصرالدينشاه، مادر خود را بيشتر «نواب» يا «خانم» خطاب ميکرد. اين زن در سن شانزده سالگي با «محمدشاه» ازدواج کرده بود، در بيست و هفتسالگي، «ناصرالدين ميرزا» را به دنيا آورده بود و آنگاه در چهلسالگي بيوه شده بود. «دوستعليخان معيرالممالک» (نتيجهي پسري مهدعليا) در بارهي اخلاق و رفتار او مينويسد: « «مهدعليا»، به ظاهر زيبا نبود ولي از موهبات معنوي بهرهاي بسزا داشت. بانويي پرمايه و باکفايت بود. ادبيات فارسي و قواعد زبان عربي را نيک ميدانست و خط درشت و ريز، هر دو را خوب مينوشت. به مطالعهي تاريخ و ديوان اشعار شعرا رغبتي وافر داشت و کتابخانهي خصوصي او را، اين دو نوع کتاب تشکيل ميداد. گاهِ سخن، شيرينگفتار و به وقت محاوره، حاضرجواب بود. امثال و حکايات و اشعار بسيار، از بر داشت و ضمن گفتگو، آنها را در جاي خود بهکار ميبرد.» «فريدون آدميت» در کتاب «اميرکبير و ايران» در اين مورد چنين آوردهاست: «بسيار باهوش، جاهطلب و تجملپرست و از زيبايي بيبهره بود. خط و ربطي داشت و به شيوهي چليپا (خط منحني)، خوب مينوشت. بهعلاوه در فن مکر زنانه، استاد بيبديلي بود. منش او را قدرتپرستي و جنون جنسي ميساخت. زندگي او، پروردهي آن دو عنصر بود.» «ليدي شيل» همسر کلنل «شيل»، وزير مختار انگليس در تهران، در کتاب خاطرات خود نظر ديگري در مورد زيبايي ظاهري او دارد. او مينويسد: «مادر شاه زن زيبايي است که به زحمت سي ساله بهنظر ميرسد، در حاليکه سن واقعي او بايد لاقل چهل سال باشد. او خيلي باهوش است و در اغلب کارهاي مملکتي دخالت ميکند». «ليدي شل» در يکي از ديدارهايش، ازاو چنين توصيفي ارائه ميدهد: «مادر شاه، لباس مجللي دربر داشت. شليتهي زربفتي پوشيده بود. اين شليتههاي ايراني، خيلي گشاد هستند که هر لنگهشان حتي از دامنهاي اروپايي نيزفراختر است و چون هنوز دامنفنري براي زنان ايراني ناشناخته مانده، لذا زنهاي شيکپوش، معمولاً ده يازده شليته بهپا ميکنند و آنها را در بالا با بند قيطاني ميبندند تا جايگزين فنر زير دامن شود.» « لبههاي شليتهي مادر شاه، با يک رديف مرواريد نصبشده در روي گلابتون، تزيين شدهبود. يک زيرپوش نازک آبي ابريشمي نيز بهتن داشت که لبههاي آن مرواريددوزي شده بود و تا زير کمر و بالاي شليتهها ادامه مييافت و چون در زير آن چيزي نپوشيده بود، بدن او بيشتر از آنچه که معمول زنهاي اروپايي است، نمايان بود. روي اين زيرپوش يک جليقهي کوتاه از مخمل بهتن داشت که تا کمر ميرسيد و لبههاي آن در قسمت پايين از هم دور ميشد.» «...روي سرش يک شال انداخته بود که در زير چانه به وسيلهي سنجاقي بههم متصل ميشد و روي اين شال، رشتههايي از مرواريد درشت و قطعاتي از الماس نصب شده بود. موهايش را در قسمت پشت سر، جمع کرده و از زير شال بيرون انداخته بود. چند النگوي بسيار قشنگ به دستها و چند گلوبند قيمتي بر گردن داشت. «مهدعليا» کفشي بهپا نداشت ولي پاهايش را يک جفت جوراب اعلاي کشميري پوشانده بود. کف و نوک انگشتان دستش را با حنا قرمز کرده و لبهي داخلي پلک چشمهايش را سرمه ماليده بود. قطر ابروهايش را دوبرابر کرده بود و گونههايش کاملاً سرخ شده بود.» «دوستعلي خان معيرالممالک» در مورد خدم و حشم «مهد عليا» چنين ميآورد: «مهدعليا را دستگاهي عظيم و باشکوه بود. چهار تن خواجهسرا و بيست خدمتکار مخصوص با جامههاي ممتاز و جواهر نشان، پيوسته در حضور او بودند. يک دختر و پسر سياهپوست به نامهاي «محبوبه» و «سليم» با جامههاي فاخر جزو خدمهي لاينفک او بودند. «مهدعليا» چنان آنان را عزيز ميداشت که مورد رشک و تملق اهل اندرون قرار داشتند.» «در آبدارخانه و سر سفرهخانهي او، چندان قليان مرصع، فنجانهاي چاي و قهوهخوري و ظروف نقره و طلا وجود داشت که در دکان چند زرگر معتبر يافت نميشد. آفتابه لگن مخصوص او، از طلاهاي جواهرنشان و ديگر آفتابه لگنها از نقره ميناکاري بود.» «مهدعليا» گرمابهاي مخصوص داشت که رختکن و ديوارها و کف آن از زيباترين سنگهاي مرمر ساخته شده بود. اسباب و لوازم حمام او نيز از نقرهي فيروزه نشان بود. هفتهاي دو بار، صبحها به حمام ميرفت. در مسير راه، کنيزانش از در اتاق تا در حمام، در دو رديف صف بسته و پردهي بلندي را که از طاق شال تهيه شده بود نگاه ميداشتند تا اهل حرم، مادر شاه را در جامهي خواب نبينند.» مادر شاه، در ماه رمضان، بانوان درجه اول حرم را به افطار دعوت ميکرد و پس از آن به صورت دودانگ در آهنگ حجاز، تلاوت قرآن ميکرد و دعاهاي ويژه را خوش ميخواند. وجود «مهدعليا» در دربار، پناهگاه متخلفين بود. هميشه تني چند از شاهزادههاي بيکار و تنپرور قاجار در اين بزم و بساط به مفتخوري و ارتکاب انواع هرزگيها ميپرداختند. جالب آنکه مادر شاه، در واقع، معرکهگردان اين دار و دستهها بود. ناگفته نماند که بسياري نشانهها حکايت از آن دارد که او خود نيز در پارهاي از هرزگيها و خوشگذرانيهاي آنان شرکت داشتهاست يکي از دلايل دشمني «مهدعليا» با «اميرکيبر»، اين بود که او در دوران صدارت خود، دايرهي عمل درباريان و از جمله مهد عليا را بسيار محدود کرده بود تا آنجا که بسياري از جيره و مواجبهايي را که اين عده به خود اختصاص داده بودند، به کلي قطع کرده بود و آنها را از اطراف مادر شاه تارانده بود. بد نيست براي شناخت بيشتر از ويژگيهاي «مهدعليا»، اشارهاي داشته باشيم به نامههاي «کنت دوگوبينو»ي فرانسوي که در سال 1860 ميلادي به سمت وزيرمختار فرانسه به دربار ايران ميآيد. او در نامهاي به يک ژنرال اتريشي، در بارهي «مهدعليا» چنين مينويسد: «نسبت به سوابق اخلاقي مادر «ناصرالدينشاه» حرفها ميزنند. ميگويند حتي اين پسرش، ناصرالدينشاه، نتيجهي معاشقاتي است که او با شاهزاده «فريدون ميرزا» داشته که دوماه قبل در مشهد فوت کردهاست. ميگويند زني است خيلي باهوش و عاقل، داراي شم سياسي که کارهاي مهمي انجام دادهاست. حتي در اوايل سلطنت «ناصرالدينشاه»، قبل از آنکه شاه وارد تهران شود، در زمان غيبت وي، چهل روز تهران را به تنهايي و با کمال قدرت اداره کردهاست.» «ملکهاي بياندازه خوشگذران و عشرتطلب بودهاست. اغلب موسيقيدانها و رقاصهها را به قصر خود دعوت ميکرده و با معشوقهاي خويش مشغول معاشقه ميشده است. اما جالب آن که همان مطربها و رقاصهها خبر اين خوشگذارنيها را در شهر پخش ميکردهاند. البته اين امر بر «اميرنظام» سنگين ميآمده و از اين رو به عناوين مختلف، جلوي اين کارهاي او را ميگرفته است. در اين ميان، «مهدعليا» نيز بيکار ننشسته است و با بدگوييها و دسيسههاي خود در حضور ناصرالدين شاه، باعث برکناري امير از صدارت شده است.» «اميرکبير» براثر اصلاحات مفيدي که انجام داد و نيز بر اثر نفوذي که در کليه شئون کشوري و لشگري به هم رسانيد قدرت او نزد درباريان روز به روز بيشترشد. .پس از آنکه مستمريهاي گزاف آنان را قطع کرد در برابر او صف آرايي کردند و با تملق و چرب زباني افکارشاه جوان را، که خود از نفوذ و قدرت روزافزون «امير» به وحشت افتاده بود، عليه او تحريک کردند «ناصرالدين شاه» سرانجام تحت تأثير بدگوييهاي اطرافيان، «امير کبير» را از صدارت برکنار و به حکومت کاشان منصوب کرد. اما دشمنان او چون از تعلق خاطرشاه به وي آگاه بودند، از بيم آنکه مبادا بار ديگر او را بر مسند صدارت برگرداند، شاه را واداشتند تا فرمان به قتل او دهد. اما لازم است اشاره شود که در اين ميان، دو شخص، بيشترين نقش را در عملي کردن اين قتل بهعهده داشتند. يکي از آنها «ميرزا آقاخان نوري» بود و ديگري «مهدعليا» مادر «ناصرالدينشاه». «مهدعليا» از همان آغاز صدارت «اميرکبير» به او نظر خوشي نداشت. چگونه ميتوان مادر شاه بود و از آن همه خدم و حشم برخوردار، اما شخصي از کنار وارد ماجرا شود و زير عنوان «صدر اعظم»، تمام حقوق و مستمريهاي شاهزادگان، اعيان، نجبا و روحانيون را قطع کند و دست آنان را از همهي کارها کوتاه گرداند؟ علاوه بر اينها، وي راه اعمال نفوذهاي بيجا را بر «مهدعليا» بسته و جلوي برخي خودسريها و هوسرانيهاي او را گرفته بود. به همين جهت مادر شاه، در رديف دشمنان قسم خوردهي او قرار داشت و به هر وسيلهي ممکن، در صدد بود تا «ميرزا آقاخان نوري» را که وزير لشکر «ناصرالدينشاه» بود، به جاي او بنشاند. پنج ماه پس از صدارت «اميرکبير»، دشمنان او، عدهاي از سربازان را که حقوق و مواجبشان به تعويق افتاده بود بر عليه او شوراندند. سربازان بر او و نگهبانان او شوريدند و دو تن از آنها را به قتل رساندند و خواستار برکناري وي شدند. شاه که در اين ميان، خود نيز از قدرت و توانائي «اميرکبير» هراسان بود، پس از برکناري او از مقام صدارت، وي را به حکومت کاشان گمارد. هنوز زمان کوتاهي از اين امر نگذشته بود که شاه، او را به «باغ فين» در کاشان تبعيد کرد. سرانجام دسيسههاي «مهدعليا» و همدستانش، شاه قاجار را به يکي از ننگينترين کارها يعني صدور فرمان قتل «امير کبير» واداشت. مأموران شاهي، در هجدهم ربيعالثاني سال 1268در حمام «فين» کاشان، رگهاي او را زدند و جان شريف و ارزشمندش را گرفتند. ايران در آن زمان، يکي از کارآمدترين شخصيتهاي ترقيخواه خود را از دست داد. اما برخلاف همهي اين دسيسهها که به مرگ «اميرکبير» منجر شد، «مهدعليا» در تلاش بود تا با دستزدن به کارهايي از قبيل درست کردن و تعمير بناهايي مانند مسجد، کاروانسرا، مدرسه و باغ، نام نيکي از خود به يادگار بگذارد. از جملهي آنها ميتوان به باغ «مهدعليا»، مدرسهي «حکيمباشي» در ارگ، بقعه و بارگاه «زبيدهخاتون» در نزديکي شهر ري، تعمير مسجدي معروف به نام مسجد «مادر شاه» اشاره داشت. در اين نوشتار، گذشته از منابع قبلي که مورد استفادهي نگارنده بوده، از منبع ديگري نيز در فراهمآوردن اين مطلب استفاده کردهام. منبع مورد نظر «زنان نامدار تاريخ ايران (مهدعليا مادر ناصرالدينشاه)» و نوشتهي «فريبرز بختياري اصل» است. | |
|
مطالب مشابه :
اسامی پزشکان متخصص تهران 5/7
آدرس: خ دکتر فاطمي غربي نرسيده به جمال زاده پ 266 محمد ميناکاري ._. متخصص داخلي گوارش ._.
زندگينامه سردار مريم بختياري فيلم مي شود
دکتر غفار پوربختیار کمان تمثال ميناکاري و الماس نشان به طوري که دکتر محمد مصدق حاکم
زندگینامه بی بی مریم بختیاری
ـ، کمان تمثال ميناکاري و الماس نشان و این هنگام دکتر محمد مصدق حاکم (دکتر شیرمردی)
بی بی مریم بختیاری از زنان مبارز مشروطه
جان آلمانی های مقیم ایران ـ ویلهلم امپراطور آلمان ـ، کمان تمثال ميناکاري و الماس نشان و
چگونه از يک CD سوخته حداکثر استفاده را ببريم؟
و پناه می برد از ترس مذهب شما! (دکتر علی شریعتی) منوی وب سایت رسمی سید محمد
ليست شرکتهاي داراي مجوز فعاليت بازاریابی شبکه ای در ایران
خوري قلم زني، گلدان قلم زني ، تابلو قلم زني ، تنگ قلم زني،ست ميناکاري دکتر بين محمد
اسامی شرکت های دارای مجوز بازاریابی شبکه ای
تابلو قلم زني-تنگ قلم زني-ست ميناکاري - مجسمه غزال تهران خيابان دکتر بهشتي محمد
درباره هنر نقاشي قاجار
از طرف ديگر مي دانيم که محمد زمان نامي در دوران قلمدان، کاشي و ميناکاري و دکتر محمود
نقش مهدعليا مادر ناصرالدین شاه در ساختار سیاسی کشور
اين زن در سن شانزده سالگي با «محمدشاه» ازدواج ها از نقره ميناکاري دکتر حشمت الله
برچسب :
دکتر محمد ميناکاري