آى يو آى ...

سلام دوستای عزیز و همراهان همیشگی غم و شادیم ...

دلم تنگ شده ... برای شما ... برای این خونه ... برای شادابی هام ...یادمه اولا برای نینیم مینوشتم و چقدر شاد و رنگی ... پر از هیجان .... پر از عشق ... اما وقتی روزگار اولین سیلی رو زد و شیشه دلم ترک برداشت و بعد از سومین ترک به یکباره شکست ...غم تمام شادی رو حتی تو دنیای مجازی ازم گرفت ... بدجورم گرفت ... اما میخوام بازم بیام و مرتب بنویسم ...چون یادم رفته بود یه خونه ای هست به دور از چشم همه ... جوری که باعث رنجش کسی نشه .. نامیدیشون و شکستنشون ... یا خلاف انتظارشون ، بگم .... از غمم ...شادی های زودگذری که حتی فرصت احساسشونم ندارم ... میخوام شاداب باز هم بنویسم البته اگر بشه این غم سنگین دل رو قایم کرد ...شاید نینی نازی قصه ما هم دلش گرفته ...کاش اینطوری شاد بشه و راضی بشه ... نینی نازی انتظار بسهههه مامانی بفرمااااااااااااااا

ماجرای داداش نازنینم رو توی پست بعدی سر فرصت می نویسم اما تا اینجا همینقدر بگم که به شدت داره عذاب شیمی درمانی و پرتو درمانی میکشه.. ریزش مو و پوست کباب شدن صورت و گردن و سوختن دهان و گلو و خشک شدن و داغون شدن دستگاه گوارش و متاسفانه خلط های بسیار چسبنده ناشی از خشک شدن بزاق دهان ...کرختی و خستگی و خوردن فقط 5 لیوان فقط و فقط مایعات در روز ...اما امید داره و توکلش به خداست ...به امید پایان خوب ....بسیار لاغر شده و دلمون کباب و ریش ریش هست ....الهی عزیز هیچکس گرفتار نشه ....عزیز که هیچ دشمنمم گرفتار نشه ... التماس دعا داریم به شدت وو فقط دوهفته تا پایان این مرحله درمان مونده تا بعد اسکن بشه انشالله ...به امید خبرهای خوووووب در آینده ای زود

 

جریان منم به اونجا رسید که اردیبهشت باید به محض پریود شدن میرفتم دکتر محسن معینی . بیبی چک مثبت کمرنگ داشتم که جواب پاتولوژی داداشم اومد و تموم دنیا برام تیره و تار شد و همون شب اول خونریزی و پریودم شروع شد اما نرفتم دکتر. دیگه به بچه فکر نمیکردم و تو اون شرایط اصلا عاقلانه نبود ...خلاصه بعد از 50 روز پریود شدم و این بار اوضاع ثباتی پیدا کرده بود و داداشم حالش خیلی بد نبود و درمان رو شروع کرده بود و خوشبختانه خورد به نوبتی که از پیش از سهیلا عارفی گرفته بودم ، 25 خرداد . رفتم روز 2 پری مطب دکتر عارفی ...اصلا سونو واژینال نکرد .... اولین بار بود میدیدمش... کلی اصرار که چهرت آشناست من دیدمت ؟؟؟ هر چی گفتم نه بابا گفت چرا اشنایی ههههه ...خلاصه بعد از شنیدن شرح حالم ... دیدن آزمایشات گفت شروع کن به خوردن 10 عدد فمارا ( لتروزول خارجی ) و 4 عدد گونال اف ... روز 12 بیا سونو ... اما اگر فقط یک فولیکول داشته باشی باید آی وی اف بشی .... و اگرم دوتا ای یو ای منفی بشی بازم بری آی وی اف ...کلی هم ویتامین نوشت برای هر دومون .... آزمایش جدید برای شوی .... اومدیم از مطب ...ازش خوشم اومده بود ولی وااااای نسخه ها رو بردیم 1 میلیون داروهامون ....راستی آزمایش های منم تکرار زده بود ....400 آزمایشای من و نزدیک 200 آزمایش های شوی ... خیلی بود خصوصا ما با شرایط داداشم .... البته ویتامینا رو خریدیم ...اما به مقدار کم ...ازمایش فقط شوی اسپرموگرام داد و متاسفانه من همه آزمایشات رو تکرار دادم.تصمیم گرفتم فردا دکتر معینی هم برم ... رفتم دکتر معینی سونوی واژینال انجام داد و گفت 4 تا گونال برای تو کمه ....10 تا لتروزول رو 5 شب میخوری و شروع میکنی 10 عدد گونال اف رو به صورت 2 پودر و 1 اب ...5 روز راس ساعت 5 بعد از ظهر میزنی .... بعدشم گفت خانمی شما که باید داروها رو بگیری چرا رفتی هزینه جدید دادی و تکرارشون کردی ...خودمم ناراحت شدم ...400 تومنم 400 تومن بودااااا خخخخخخخ

ما برگشتیم خوزستان و همه رو استفاده کردم . و جواب ازمایش شوی رو که ما رو کاملا شوکه کرده بود رو برای دکتر تلفنی خوندم ....متاسفانه بعد از یکسال تحرک از 55% به 5% مفید و سریع رسیده بود ...مورفالوژی نرمال از 60% به 5% رسیده بود و واقعا فاجعه تغییر کرده بود . حجمشم که از نصف کمتر ...اما دکتر گفت چون تعدادش زیاده شکر خدا میشه یه کاری کرد . 5 تیر رفتم سونو که روز 13 بود .سونو کرد و مثل همیشه وحشتناک و دردناک ... اخرش با گفتن سایز فولیکولام اشکام میومد ...4 ، 4 ، 6، 8، 10، 12 توی تخمدان راست و  8، 6، 8 توی تخمدان چپ....معینی وا رفت   که شما 10 تا گونال زدی چرا اخه ....یعنی واقعا با این سن کمت آزمایش ای ام اچت درسته ؟؟؟ گفت حیفه از آبادان اومدی ادامه میدیم ....از امروز تا پس فردا 6 تا گونال اف ...2 تا پودر و 1 آب توی سه روز ...دوباره راس ساعت 5 بعد از ظهر ....حالا منی که تاحالا جلوی داداشمم به روی خودم نیاورده بودم باید جلوی اونا دارو میزدم و تازه مایه غصش شده بودم ...اخه خیلی ناراحت ما هست که نینی هامون میمیرن و الانم نداریم ... امپولا رو هم زدم و دوباره با درد سمت تخمدان چپم و عدم تخلیه خوب ادرار رفتم... ولی مگه معینی بعد از سونو زیر بار میرفت ...اونا چه میفهمن زدت هورمون چه دردیه ؟!!! بازم دراز کشیدم و از درد تخمدان چپ و سونوی واژینال معینی میپیچیدم . اونم میگفت خودت رو سفت گرفتی تخمدانت پریده بالا هههههههه من که نفهمیدم ولی راست گفت تا به زور ریلکس کردم فولی ها پیدا شدن ولی مردم ....میگفت خانم شما بخوام ای وی افتون کنم چه میکنین ؟ حالا خیلی تخمدانات تحریک شدن که میگی از داروهاست عدم تخلیه ادرارت ...ولی واقعا حتی با کلومیفن تنها هم این مشکل رو دارم و به محض ازاد شدن راحت میشم .... خلاصه عددا رو که میگفت بیشتر داغون میشدم و درد روحیش بدتر بود ...اخه با 16 تا گونال اف ... میگفت تخمدان راست : 14 ، 8، 8 ، 10، 4، 6، 4 و تخمدان چپ بعد از کلی درد کشیدن و اذیت شدن 17 ، 15 ....گفت پاشو ...یک دونه هاش سی جی رو ساعت 8 امشب بزن ... اقدام طبیعی یا ای یو ای از نظر من خیلی فرقی ندارن اینم 5% شانسش بیشتره که خودم آی یو آی رو انتخاب کردم و بعدشم به خاطر نزدیکی من به بیمارستان آبان البته اینطور که دکتر نسبت به مکانم گفت ، برای اونجا برای روز 18 پری مصادف با 10 تیر 93 نوبت داد. گفتم جریان شوی گفت که تعدادش خوبه و حله انشالله  . من به دروغ به زنداداشینا و همه گفتن اون روز صبح سونو دارم که اگه آزاد شد دیگه بریم اقدام.

روز 10 تیر با کلی دعا و نادعلی و یس های ارامشبخشی که بروبچ وفادار کلوپ سقط مکرر و خواهرمینا خوندن و با دعای دل شکسته ی داداشمینا راهی شدم اما از اصلی های خودم جز فاطمه کسی نمیدونست دارم میرم نینی سالم بیابم هههههههههه . رفتم و منشی بخش آی وی اف اومد و گان پوشیدم و من رو بردن ریکاوری تو نگو امکانات آی یو آی فراهم نبود که نه میدونستم و نه دکتر .... سر همون تخت معمولی پاهامو خودم لبه تخت بالا گرفتم ، هد چراغ قوه دار ی هم نبود و دستی گرفتن ، یهچیز دیگه هم نبود که نفهمیدم و دکتر یکم غر زد و به من گفت دختر خوبی باش. و واقعا من نه متوجه گذاشتن اسپکلوم شدم و نه شستشوی قبلش. پرستاره میگفت نفس عمیق بکش عزیزم ...خواستم بگم دردی نداره . دکتر فرستادشون که کارتر ف کانترف کارت ...نمیدونم چی فلزی بیاره که اگه نرفتن تو با اون بفرسته که  نمونه رسید و دکترم وارد رحم من کردشون ....وقتی اومد بهش گفت خانم فلانی بیا چه راحت انجام شد . زمان تزریق من و دکترم کلی سلام و صلوات فرستادیم و واقعا نفهمیدم و همش یا علی که ماری جون گفته بود میگفتم . هیچی نفهمیدم هیچی . راحت . دکترم گفت شکرخدا چه راحت بود و سریع پیشرفت . انشالله که سریع هم بگیره برات . گفت سونو اذیتم کردی ولی اینجا آروم و خانم بودی و همکاری کردی ببخش تخت نبود . گفت نیم ساعت درازکش باشه بعدش بره . بهم گفت امروز از تهران بیرون نرو . فردا دیگه میتونی . ازمایش 24 تیرماه نوشت واسم ....و روزی 2 تا دوفاستونم باید تا اون روز بخوررم . بهم گفت دوز داروهات زیاد بوده و یکی دوماه استراحت البته اگرخدای ناکرده منفی شد . اگر تا دوماه دیگه باردار نشدی باید وارد سیکل ای وی اف بشی چون ممکنه زمانی نباشه . تخمدانات خیلی بد جواب دادن و خیلی ....

از اونروز سپردم به خدا . توی تاکسی هم خوابیدم تا خونه . اونجا نمیشد خوابید .... بعد از یک ساعت که پوریا فردین رو برد رادیوتراپی به هوای اینکه خوابم میاد دراز کشیدم که یهو شکمم ورم کرد و نفخ شدید و درد شدید سمت چپ که حتی نمیتونستم روی یک دست دیگه برم . این درد تا عصری کم و زیاد شد و بعدشم خوب خوب شد . فکر کنم تخم های طلایی آزاد شده بودن . هههه . دیگه گرگرفتگ های شدیدم از اون شبا شروع شده . کف پاهام انگار تراشیده میشن . پوست صاف و نازنین صورتم که همه عاشقش بودن شده جووووووش ....متنفرم و بسیار ناراحت ... انگار داغم که انگار تب دارم ولی دماسنج از 36.8 بالاتر نمیره و یعنی تب نیست .... از داروهای هورمونی متنفرم ولی تنها راه رسیدن به نازنینم خوردن ایناست ....

یه شب انگار زدن تو کمرم و نصف شب یه تیکه مثل دستمال کاغذی خیس لی خونی دفع کردم. دوشب بعد از ای یو ای ... نمیدونم چی بود . یکبار دیگه هم تکرار شد

الان 8 روز تمام شده و وارد روز 9 شده که ای یو ای کردم به امید اینکه این ماه عزیز خدا بهم نگاه کنه و نزاره راهم طولانی تر و سخت تر بشه منی که بعد از بارداری هم پایان راهم غبارالوده و نمیدونم پایان راه کجاست ؟!

زمانی که تو ریکاوری بودم خانمایی که پانکچر کرده بودن آوردن و براشون اشک میریختم . الهی بمیرم ....همونجا گفتم خدایا چطور راحت و ناخواسته به بعضیا میدی  و یه عده اینطور زجر میکشن ...آیا بشه و آیا نشه ....هر دو متاسفانه حساسیت به مواد بیهوشی داشتن و من مردم از ترس ... امیدوارم که مثبت شده باشن ...اونروز با یه دختر جووون که 9 سال بود باردار نشده بود هم دیدم که با 18 تا گونال اف ، خوشبختانه 16 تا تخمک داشت . اومده بود سه تا جنین نازنین انتقال بده .آرزو دارم اونم مثبت بشه ....اصلا آرزو دارم هر زنی ه دوست داره خداوند لذت مادر شدن رو نصیبش کنه .....خدایا به این ماه عزیزت قسمت میدم دل هیچ بنده ی محتاجت رو نشکن .....الهی به همه بیماران شفا بده

دوستان تو این ماه عزیز شفای همه بیماران ....شفای برادر عزیزم ....عاجزانه التماس دعااااااااااااا

امیدوارم اینجا تا روز 24 تیرماه ، سه شنبه بعدی شادی باشه ....الهی آمین ....امروز که بعد از 10-11 روز از تزریق هاش سی جی ، بیبی چک منفی شده و اثرش تو بدنم از بین رفته ....یعنی بعد از این هر مثبتی نینی جونم هست نه اثر اون آمپول لعنتی

دوستتون دارممممممممم


مطالب مشابه :


دکتر مصطفی معینی آرانی

ایران حامي - دکتر مصطفی معینی آرانی - خبر تحليل محسن باكس




دکتر مهدی معینی کیا استاد جوان علوم تربیتی

دکتر مهدی معینی کیا دکترای آموزش از دور و استاد جوان و دوست داشتنی که در حال حاضر عضو هیات




آى يو آى ...

جریان منم به اونجا رسید که اردیبهشت باید به محض پریود شدن میرفتم دکتر محسن معینی .




شعری از استاد معینی کرمانشاهی

خدایا.توانم ده تا دوست بدارم بی چشم داشت - شعری از استاد معینی کرمانشاهی - absar .ادب و اندیشه




معرفی کتاب شهرهای پیاده مدار (سید مهدی معینی)

معماری گفت - معرفی کتاب شهرهای پیاده مدار (سید مهدی معینی) - معماری ما




پذیرفته شدن 48 چکیده مقاله دریافتی پنجمین همایش تخصصی تاریخ مجلس

محمدجعفر بگلو و دکتر محسن بهشتی علیرضا ابطحی،بهناز قائد شرفی و مینا معینی.




برچسب :