قسمت دوازدهم ( دعوت به تولد )
سلام .
مرسی از همه نظرات قشنگتون اگه من دیر به دیر از این به بعد آپ کنم به خاطر اینه که دستم شکسته و من نمی تونم با دست راستم بنویبم و همش مجبورم با دستم چپم بنویسم که خیلی سخته پس تا وقتی که خوب شم .
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس .
خب بریم به سراغ بقیه داستان :
بعد از اینکه غذا خوردیم از رستوران اومدیم بیرون هرکدوم داشتیم به سمت ماشینمون می رفتیم ( من و عسل ) – ( هدیه وگلسا ).
من در ماشین و باز کردم که هدیه گفت: ملی هستی بریم یکم بگردیم ؟
من : نمی دونم من که کاری ندارم و تا یکشنبه که آخرهفته باشه بیکارم چون پرونده ها رو هم مرتب کردم ولی تو گلی و عسل و نمی دونم .!!!!
هدیه: منم که پایه ام .
گلسا : منم چارپایه ام .
همه با هم گفتیم : عسل تو چی ؟؟
عسل : راستش من تولد دعوتم اگه ممکن من و شطرنجی کنید .
هدیه : باشه هرطور دوست داری ولی اگه می اومدی به پوریا(پسرخاله هدیه) زنگ می زدیم میگفتیم که بیاد .
عسل : حالا که فکر می کنم کسی رو تو تولد نمی شناسم . باشه باهاتون میام .
من برای اینکه عسل و اذیت کنم گفتم : نه ، تو تولد دعوتی باید بری برنامتو بخاطر ما به هم نزن .
عسل : برو بابا . پوریا داره میاد من برم تولد ؟؟؟؟؟
گلسا : خدا رو شکر دل نیست که کاروانسراست . این میره ، اون میاد ، اون میره یکی دیگه میاد تو دل تو .
عسل : بابا دست خودم نیست .
من : خیل خوب ، دیگه خواهرم رو اذیت نکنید . سوار شید بریم اول یه ماشین رو بذاریم خونه بعد بریم گردش .
هرکسی سوار ماشین شد قرار شد ماشین رو بذاریم تو پارکینگ خونه من .
بعد از اینکه یه ماشین رو گذاشتیم تو خونه سوار ماشین من شدیم و شروع کردیم به فکر کردن اینکه کجا بریم .
وقتی من به ساعت نگاه کردم دیدم نیم ساعته داریم حرف می زنیم هنوزم به نتیجه نرسیدیم .
من : بابا ول کنید می ریم می گردیم . یه جا رو پیدا می کنیم .
همین که اومدم ماشین رو روشن کنم تلفنم زنگ زد :
من : بله ؟؟؟
کامران : سلام ملیکا . چطوری خوبی ؟
-: مرسی برادرت خوبه ؟
-: آره ، کجایی الان ؟
-: تو ماشینمم . می خوام با دوستام برم بگردم .
-: اوهوم . زنگ زدم بگم فردا تولدمونه و تولد رو تو یه باغ گرفتیم خوشحال میشم بیای .
من : مرسی ، اما من نمی تونم بیام چون تو شغل ما رفت و آمد به خونه موکل ممنوعه !!!!!!!!!!1
-: من این حرفا حالیم نیست میای یا فردا بیام دنبالت ؟
من در حالی که از تعجب مونده بودم چی جواب بدم چون تا الان از اون این طرز صحبت رو نشنیده بودم گفتم : باشه سعی می کنم که بیام .
کامران : آره خوبه پس آدرس و برات اس ام اس می کنم .
-: مرسی خداحافظ و دیگه نذاشتم حرف بزنه و تلفن رو قطع کردم .
ماشین رو روشن کردم و از در پارکینگ اومدم بیرون که برام اس ام اس اومد .
به عسل گفتم بخون .
عسل : پسره پررو آدرسش رو اس ام اس کرده .
من : ولش کن بابا روانیه !!!!!!!!!
گلسا : فکر کنم مست بود دری وری می گفت .
هدیه : فکر نکن ، تسبیحتو بگیر ذکر بکن .
گلسا : باز من 2 ساعت نبودم تیکه های خودم و مثل سی دی حفظ کردی داری به خودم می گی ؟؟؟؟!!!!!!!!!
عسل : فردا میریم ؟؟؟
من : کجا ؟؟
-: خونه این پسره !!!
من : یه 10 دقیقه 4 تایی میریم و برمی گردیم .
گلسا : من چی بپوشم .
همه با هم : زیر شلواری خرزوخان رو و همه با هم خندیدیم .
و راه افتادیم و رفتیم و تو رو راه به پوریا هم زنگ زدیم و گفتیم بیاد اونم به خاطر عسل با کله اومد
اگه نظر بدید قول میدم با این دستم بازم بنویسم .
پس منتظرم .
بای
مطالب مشابه :
پیام تبریک سال نو شمسی+دعوت به جشن تولد من 1/1/1361
مسائل مربوط به مشاوره و روانشناسی جوانان - پیام تبریک سال نو شمسی+دعوت به جشن تولد من 1/1/1361 -
کارت دعوت جشن تولد کودکان
کارت دعوت جشن تولد کودکان مدل جدید کارت دعوت تولد نی نی ها با طرح کفش دورزک: پیام. پیک
جشن تولد دردسر ساز دختر 15 ساله در فیس بوک
جشن تولد دردسر کرده بود، با دعوت از دوستان خود و دسته بندی پیام تولد پانزدهمین
برگزاري باشكوه جشن تولد انجمنSSACG
برگزاري باشكوه جشن تولد پیام نورورامین با دعوت رسمی از کلیه
جشن تولد دو سالگی.....
اینم عکسهای جشن تولد رنگین کمونیه الین خانومه نازم: کارتهای دعوت . ریسلری پیام
لیست قیمت طراحی تم های تولد
طراحی تقویم و تم جشن تولد تاج تولد ۲۰۰۰ كارت دعوت سامانه پیام
قسمت دوازدهم ( دعوت به تولد )
( دعوت به تولد ) راستش من تولد دعوتم اگه ممکن من و شطرنجی کنید . سامانه پیام
گلایه رهبر انقلاب از برپایی جشن تولد برای ایشان
گلایه رهبر انقلاب از برپایی جشن تولد تهنیت از طریق پیام دعوت امام جمعه
برچسب :
پیام دعوت جشن تولد