نظریه ی زندگی ما
۱. فرزاد حسنی رو دوست داشتم. به نظرم آدم محترمی بود. اجرای تمیز و بی نقصی داشت. حس طنزش رو دوست داشتم. سروده هاش زیبا بودن. زبون تند و تیزی داشت اما دوست داشتنی بود. وقتی برای بار اول و اون مصاحبه جنجالی برنامه کوله پشتی رو ازش گرفتن و ممنوع التصویر شد من خیلی ناراحت شدم, اما هفت تایی ها و رادیو هنوزم دریچه ای برای شنیدن طنز نقادانه و صدای خودمونیش بود. بعدها دیگه کم کم از این علاقه کم شد. بیشتر این ریزش علاقه م به خاطر حضور احسان علیخانی بود! می پرسید چه ربطی دارن؟؟ سبک اجرا و سبک شخصیتی مشابه!! احسان علیخانی رو من هررررگز دوست نداشتم. به شدت به نظرم بولد و پررو میومد, و این پررویی رو در مصاحبه ش با سونگ ایل گوک, بازیگر نقش جومونگ, خیلی نشون داد. از اونجا به بعد هر وقت که کارای فرزاد حسنی به گوشم رسید برام یه دورویی یا پررویی قوی توش به نظر میومد. بعدا که خبر ازدواج آزاده نامداری با فرزاد حسنی اومد خیلی خوشحال شدم, اما به نظرم آدمی مثل فرزاد با اون زبون تند و خودبزرگ بینیش با خانمی مثل آزاده که اونم پر شر و شور و تند زبون بود جفت نمی شد. حس عجیبی تو چشمای آزاده نامداری تو عکسهای عقدشون می دیدم. یه حسی که قابل درک نبود برام. من چشمهای دخترای زیادی رو تو این لحظه ی مهم از زندگیشون دیده بودم اما چشمای نامداری بیشتر از شک پر بودن تا شادی یا شرم ... بعدا برنامه ی تحویل سال نود و سه رو دیدم... گرم گرفتن و به عبارتی لاس زدن نافرم فرزاد حسنی با مهمونای خانم و این جمله ی فجیع که "خانم انشالله دیوونه شم دکترم شما باشی", و البته اون خاطره ی تحقیرآمیزی که روی آنتن زنده از خونواده ی زنش تعریف می کرد. وقتی این ویدیو رو دیدم خبر جدایی نامداری و حسنی رو هم شنیده بودم, برای همین تعجب نکردم از اون حرفا و اینکه با این سطح احترام چطور این زندگی دوام زیادی پیدا نکرده. انتقادات شدید و به شدت سطحی و بیخود حسنی از اجرای مهران مدیری در فجر هم که دیگه شک برام باقی نگذاشت که فرزاد هم داره مثل علیخانی از ریل خارج میشه... دیروز اما, دیدن عکس کتک خورده ی آزاده نامداری باز نظرم رو تقویت کرد. سعی کردم یه طرفه به قاضی نرم و این دیس لایک نصفه و نیمه نسبت به حسنی رو مرجع و مبدأ قضاوتم قرار ندم, اما خدایی هیچ جور نمی شد کتک خوردن یه زن اونم با اون شدت از شوهرش رو توجیه و تفسیر کرد. از طرفی خود فرزاد حسنی جوابیه نوشته که خانمش دروغ میگه و هیچ مدرک مستندی نداره و اگه اصلا چنین اتفاقی افتاده بود خانم حتما زودتر شکایت می کرد, از طرفی هم خودش میگه آزاده نامداری قبلا هم به دلایلی ازش شکایت کرده بوده و... خلاصه که همه چیز ضد و نقیضه این وسط. نمی دونم آیا قضیه معتبر و مستنده یا خیر, اما اگه باشه... بهر حال این اولین جدایی جنجالی و به قول انگلیسی زبانها nasty در صدا و سیمای ایران بوده. ۲. سه روز به پایان مرخصی آقای یار مونده. این چند روزه خیلی جاها رفتیم. کم پیش اومده شام و ناهاری تو خونه باشیم. خوش گذشته, اما خیلی به سرعت رفته. دلم نمی خواد اینقدر زود بره. دلم براش تنگ میشه, هر بار بدتر و بیشتر از قبل... ۳. عیدی گرفتیم. فک و فامیل من معتقدن ما تا وقتی بچه دار نشدیم باید به خودمون عیدی بدن, بعد از بچه دار شدن هم به بچه مون! خیلی هم خوب, دستشونم درد نکنه. ما امسال با عیدی هامون, و صد البته به همون اندازه هم همت مصطفی, یه قدم مثبت برداشتیم و یه قطعه از کمبودهای خونه رو جبران کردیم. البته عیدی جناب آقای مصطفی خان همون صبح عید به عنوان اولین عیدی بنده به صورت الکترونیکی به حسابم واریز شد و همچنان در اون حساب دور از دسترسه :)) منم که براش یه پیراهن خریدم که چون خیلی لاغر نشونش می داد رفتیم عوض کردیم و یه ژاکت که خیلی دوست داشت گرفتیم به جاش. ۴. شنیدم برای در اومدن رنگ بلوند کاپوچینوی واقعی روی موها باید واریاسیون دودی باهاش قاطی کنم که ته رنگ قرمزی رو که تو موی مشکی هست بگیره. امتحانش نکردم البته, مصطفی گفت بذار یه مدت همین رنگ باشه. الان موهام رنگ عسلی متوسط شده, چون دوباره همون رنگ قبلی رو با اکسیدان شش گذاشتم. خوش رنگه اما اونی نیست که من انتظار داشتم, گرچه مصطفی انگار دوستش داره... ۵. توی این سال جدید رزولوشن من کم کردن وزن نیست, بلکه نگه داشتن سلامتیم و ورزش مداومه که نمی خوام کنارش بذارم. دورنمای امسال برام با هدف آرامش خودمون دوتا شروع میشه, بعدش هم پیش بردن زندگیمون و پس انداز برای خرید خونه ی خودمون. من به این سال جدید بیشتر از سال قبل خوشبینم. امسال قرار نیست اتفاق عجیب و بزرگی تو زندگیمون بیفته, اما ما باید تو همین آرامش و بی اتفاقی خودمون رو جمع و جور کنیم و سعی کنیم به فکر اهداف بزرگتر برای آینده مون باشیم. خیلی دوست دارم تو این سال جدید یه کار ثابت پیدا کنم با دستمزد مناسب که بتونم علاوه بر استقلال نسبی مالی به کم بیشتر پس انداز کنم. همه مون خوب می دونیم که تا وقتی یه زوج جوون خونه شخصی نداره مهمترین کار پس انداز برای خونه ست. بنابراین من یه حسابی رو که از قبل داشته م در نظر گرفته م برای پس انداز. یعنی پولی که وارد اون حساب بشه باااااید بعنوان عدد صفر در نظر گرفته بشه. این یکی از مهمترین هدفهامه که خیلی دوست دارم بتونم عملیش کنم. ۶. اولین مهمونمون فیروزه, خواهرشوهر کوچیکه م بود. پیش فریبا نتونستیم بریم, آخه خونه نبود, به خاطر فوت خواهرشوهرش امسال هفته اول کلا خونه مادرشوهرش بوده. ما هم از دوست و آشناهای مصطفی یکی دو جا بیشتر عید دیدنی نرفتیم. ۷. این چند روزه فیلمای خوب زیاد دیدیم. هانگر گیمز, بازی تقلید, تیوری همه چیز, شلاق, هابیت... دیروز بازم اسب حیوان نجیبی است رو دیدیم. الانم دارم فیلم ایرانی پنج ستاره رو می بینم که شهاب حسینی بازی می کنه.
مطالب مشابه :
نگاهي به «تاک شو»های ايرانی به بهانه جنجال بر سر برنامه کوله پشتی
برنامه کوله پشتی گروهی معتقدند که توليد تاک شوها، تاسيس راديو گفتگو و برنامههای جنجالی
فرزاد حسنی بعد از کوله پشتی
فرزاد حسنی بعد از کوله پشتی جنجالی فرزاد از آغاز برنامه کوله پشتی مورخه
نظریه ی زندگی ما
وقتی برای بار اول و اون مصاحبه جنجالی برنامه کوله پشتی رو ازش گرفتن و ممنوع التصویر شد من
همه چیز در مورد فرزاد حسنی
فرزاد حسنی مجری برنامه کوله پشتی در برنامه های شبکه جنجالی فرزاد حسنی در کوله
ده اتفاق برتر باستان شناسی جهان در سال گذشته
کوله پشتی برنامه ساختمانی این فیلم مستند جنجالی گرچه در دنیای خبر و رسانه
بازگشت مجدد فرزاد حسنی به سیما
فرزاد حسنی» مجری برنامه کولهپشتی که از سال گذشته پس از یک مصاحبه جنجالی با سردار رادان و
ازدواج دو مجری مشهور صدا و سیما ؛ فرزاد حسنی و آزاده نامداری پای سفره عقد نشستند
دو مجری جنجالی صدا وسیما که متناوبا در تلویزیون ممنوع التصویر می برنامه کوله پشتی
چگونه این مجری جنجالی دوباره به صدا و سیما بازگشت؟
چگونه این مجری جنجالی و حتی با چادر کوله پشتی این برنامه به تمامی تعریف
کامران نجف زاده > فرزاد حسنی
من خودم زیاد ارتباطی باهاش نداشتم تا اینکه برنامه کوله پشتی برنامه جنجالی برنامه هم با
ازدواج آزاده نامداری با مجری جنجالی صدا و سیما
فرزاد حسنی در برنامه کوله پشتی به شهرت رسید و به خاطر یکی از قسمت های جنجالی این برنامه مدتی
برچسب :
برنامه جنجالی کوله پشتی