مصاحبه با میر سعید معروف و مادرش
ما خانوادگی والیبالیستیم
چطور شد ورزشکار شدی؛ آن هم از نوع والیبالیستش؟
من از بچگی ورزش میکردم. شهرمان هم در والیبال پیشرفت زیادی دارد. از طرفی هم دایی هایم، جهانگیر، نوبخت، خوشبخت و وحید سید عباسی همه والیبالیست بوده و هستند. حالا هم که مربی اند.
پس والیبال ورزش خانوادگی شماست؟
همین طور است؛ والیبال و البته پاسور بودن.
چرا؟
نمی دانم چه صیغه ای است.
تو چطور پاسور شدی. نگاه کردی به دایی هایت و گفتی می خواهم پاسور شوم؟
نه، اوایل که والیبال بازی می کردم، قدم کوتاه بود. به اجبار در پست پاسور می ایستادم تا اینکه کم کم پاسور شدم.
از همان اول والیبال را انتخاب کردی؟
من به خیلی از رشته های ورزشی سرک کشیدم. حتی عنوان هم دارم.نفر سوم دوی صحرانوردی استاد آذربایجان غربی هستم، قهرمانی بسکتبال، سوم مدارس در هندبال؛ اما آخرش اصالت خانوادگی ام را حفظ کردم (با خنده). البته با تشویق دایی هایم والیبالیست شدم.
انگار بیشتر از هر چیزی تشویق دایی هایتان موثر بوده؟
آنها همیشه در والیبال مرا حمایت کردند اما در مجموع زندگی شخصی ام رامدیون آنها هستم.
تنها بچه ورزشکار خانواده هستی؟
یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم که ازدواج کرده. البته او خیلی ورزش نکرد. تنها یک دوره نفر سوم پینگ پنگ شد. بعد هم ورزش را کنار گذاشت.
مادر و پدرت با ورزش والیبال مشکلی نداشتند؟
مادرم همیشه حامی من بوده و اجازه می داد همان طور که دلم می خواهد تصمیم بگیرم اما پدرم خیلی دلش می خواست من درس بخوانم، مخالف ورزش بود اما خب من از آنجا که بچه حرف گوش کنی نیستم والیبالیست شدم.
یعنی پدرت می گفت ورزش نکنی و درس بخوانی؟
بله، من دیپلم ریاضی بودم و همیشه جزو شاگرد اول های مدرسه. پدرم دوست داشت من دکترای رشته فیزیک هسته ای بگیرم اما نشد.
علاقه ات به والیبال آنقدر زیاد بود که از کلاس و مدرسه بزنی بروی تمرین؟
از مدرسه نمی زدم اما وقتی پیش دانشگاهی بودم والیبال را جدی تر پیگیری می کردم. به همین خاطر معمولا کلاس ها را تعطیل می کردم و می رفتم تمرین. همین مساله باعث شد درسم افت کند.
وقتی والیبال را شروع کردی فکر می کردی یک روز سعید معروف شوی؟
آینده را نمی شود پیش بینی کرد اما همیشه دوست دارم کارهایم را به بهترین نحو انجام دهم. پس یا کاری را شروع نمی کنم یا وقتی شروع کردم به بهترین شکل تمامش می کنم.البته الان در درس یه کم شل شده ام؛ به خاطر اینکه واحد های کمتری پاس می کنم. شاید اگر بیست واحد پاس می کردم موفق تر می شدم اما والیبال را که شروع کردم، هدفم بزرگ بود. دوست داشتم در بالاترین سطح والیبال بازی کنم. فکر می کنم عضو تیم ملی شدن هم بهترین سطح والیبال باشد.
دانشجوی چه رشته ای هستی؟
تربیت بدنی. رشته خوبی است اما در ایران به آن بها نمی دهند. فکر می کنند هر کس درس می خواند باید مهندسی دانشگاه صنعتی شریف بخواند.
در جام ملت ها آسیا فکر می کردی کاپ ارزشمندترین بازیکن به تو برسد؟
خوشبختانه حسنی که تیم ما داشت این بود که کسی به کاپ فکر نمی کرد. کار گروهی برایمان ارزش داشت. به خاطر همین کسی به فکر این کاپ یا آن کاپ نبود. چرا که هرچقدر به آن فکر کنی اثر منفی می گذارد، در تیمی که نتیجه می گیرد به طور حتم همه زحمت کشیده اند. این دوره من کاپ گرفتم، دوره قبل کس دیگری بود و در آینده هم کاپ به فرد دیگری می رسد.
وقتی تیم والیبال ایران بدون باخت به فینال جام ملت های رسید چه بازخوردی بین مسئولان برگزاری مسابقه ها و تیم های دیگر داشت؟
وقتی ایران بدون باخت به فینال رسید همه می گفتند ایران مدعی قهرمانی است. البته به زبان آورده بودند اما ته دلشان راضی نبودند؛ به ویژه چینی ها که یک ماه پیش ما را سه بر یک برده بودند. آنها خودشان را فینالیست جام ملت ها می دیدند. بعد از بازی با چین که برنده شدیم، همه نگاه ها با والیبال ایران مثبت شد. آنهایی هم که نگاه مثبت داشتند مثبت تر شدند.
یعنی قبل از این آسیایی ها به والیبال ایران مثبت نگاه نمی کردند؟
نگاه ها در اولین دوره جام ملت های آسیا که با گاییچ حاضر شدیم عوض شد. با اینکه تیم ایران پنجم شد اما همان جا مربیان کره و چین اعلام کردند ایران زنگ خطر را برای شرق آسیا به صدا در آورده که این قضیه در فیلیپین ثابت شد.
این مساله خیلی زود به آنها ثابت شد؛ وقتی ایران در AVC کاپ قهرمان شد. اما والیبال حالا حالاها جای پیشرفت دارد.
در نایب قهرمانی ایران در آسیا گاییچ هم نقش داشت؟
فکر می کنم او پایه گذار این موفقیت بود. همه آنهایی که در این مدت بازی کردند مدیون او هستند.البته آقای معدنی راه گاییچ را نزدیک تر کرد. او برای شروع کار گفته بود چهار سال دیگر ایران جزء تیم های برتر آسیا قرار می گیرم اما معدنی چهار سال را به دو سال رساند. تیم ما سه بار با کره بازی کرد و برد و دو بار آن، آقای معدنی سرمربی تیم بود. البته خودش هم اعتراف می کند که گاییچ نقش بزرگی در موفقیت تیم داشته؛ حتی در شکل گیری شخصیت بچه ها.
آقای معدنی - سرمربی تیم - با بازیکنانش اختلاف سنی زیادی ندارد. آیا این مساله مشکل ساز نمی شود؟
خوشبختانه در این دوسال ارتباط دوستانه ای با بازیکنان برقرار کرده؛ ارتباط دوستانه با حفظ حد و حدود. بیرون از زمین همه با هم رفیقند اما در زمین، معدنی سرمربی است و بچه ها بازیکن. شخصیت آرام معدنی به تیم کمک می کند.
دایی کوچک شما بازیکن فولاد ارومیه است، وقتی رودر روی هم قرار می گیرید برای هم کری می خوانید؟
در لیگ سال قبل وقتی سایپا با فولاد ارومیه بازی داشت مادرم هم به ارومیه آمده بود. او و مادربزرگم کنار هم بازی را تماشا می کردند، مادرم طرفدار سایپا بود و مادربزرگم طرفدار دایی ام در تیم فولاد؛ شرایط بامزه ای بود هرچند برد و باخت مهم نیست اما برای من بازی کردن مقابل دایی هایم سخت است.
در این مواقع طرفداری هرکس از تیم خود کدورت به وجود نمی آورد؟
نه، وقتی ما می بریم یا آنها کسی ناراحت نمی شود. هر دو تیم برای برد بازی می کنند، این مساله برای ما که در زمین هستیم خود به خود حل می شود. برد و باخت آنقدر ارزش ندارد که خانواده ات را ناراحت کنی.
مادرت بعد از بازی ها درباره بد یا خوب بازی کردن با تو صحبت می کند؟
نه خیلی، معمولا وقتی در بازی سرویس خراب می کنم کمی سرزنشم می کند.
کلا قبل یا بعد از بازی با مادرت صحبت می کنی؟
همیشه با مادرم تلفنی صحبت می کنم. صدای او به من انرژی خاصی می دهد، برای همین هرطور شده چند ثانیه ای با او حرف می زنم تا از لحاظ روحی شارژ شوم.
از اینکه والیبالیست شده ای پشیمان نیستی؟
نه، فکر می کنم والیبال مناسب ترین ورزشی است که انتخاب کرده ام.
امسال فقط اردو، تمرین و مسابقه داشته ای. خشته نشدی؟!
باور کنید اصلا خستگی در تنم نیست. همین که خوب تمام شد و آخرش به نایب قهرمانی در آسیا ختم شد، همه خستگی را از تنمان بیرون کرد.
سعید معروف والیبالیست شناخته شده ای است؟
در ارومیه بله، ولی در تهران مرا خیلی نمی شناسند. البته بعضی جاها تا حدودی مرا می شناسند اما شهرت ما مثل فوتبالیست ها نیست. من دنبال این نیستم که ورزشکار معروفی بشوم، برای من موفقیت در کار و کسب و افتخار برای کشورم مهم است؛ البته من خودم سعید معروف هستم، بس است دیگر.
درس هم می خوانی؟
بله.
اسمر سید عباسی، مادر سعید:
من ده برابر سعید استرس دارم
اسمر سید عباسی با کوچ پسرش به تهران با او راهی پایتخت شد تا سعید در این شهر بزرگ تنها نباشد، او هم مثل همه مادران حامی پسرش است. برای همین است که می گوید: " همیشه ده برابر سعید استرس دارم ".
در نبود پسرتان خیلی تنها هستید. این مساله اذیتتان نمی کند؟
با موفقیت های سعید خستگی هایم را فراموش می کنم، البته استرس دارم ولی یک جوری با آن کنار می آیم. وقتی سعید مسابقه دارد دعا تنها کاری است که از دستم بر می آید.
بعد از مسابقه از بازی او هم ایراد می گیرید؟
کم پیش می آید. وقتی می بازد چیزی به او نمی گویم؛ ناراحت است من هم می گذارم تنها باشد و بعد با او صحبت می کنم.
از سعید راضی هستید؟
خیلی، نه اینکه فقط ورزشکار موفقی باشد، او پسر خیلی خوب و بااخلاقی است.
خانم سید عباسی، چه آرزویی برای پسرتان دارید؟
آرزوی هر مادری برای پسرش عاقبت به خیری و سلامتی است. من دوست دارم سعیدم به همه آرزوهای ورزشی اش برسد. حالا که بهترین بازیکن آسیا شده، امیدوارم یک روزبهترین والیبالیست جهان هم بشود.
مطالب مشابه :
مصاحبه با میر سعید معروف و مادرش
ورزش ستاره ها با ستاره - مصاحبه با میر سعید معروف و مادرش -
===عكس===
هواداراي سعيدمعروف ومحمدموسوي*مهسا* بدون تو . just saeed and mohamad; يه وبلاگ
برچسب :
سعيدمعروف