ادبیات و تحقیقات میان رشتهای
چکیده: تحقیقات میان رشتهای نتیجة همکاری دو یا چند رشتة دانشگاهی برای حل یک مسألهعلمیاست که در دوران رواج تخصص گرایی و درعصری که بین متخصصان رشتههای مختلف فاصلهافتادهاست، نگاهی وحدت گرایانه به دانش بشری دارد و درصدد ایجادارتباط منطقی بین علوم و پاسخگویی به سؤالهایی است کهرشتههای تخصصی بهتنهایی نمیتوانند جوابی برای آنها پیدا کنند.اینرویکرد به دنبال آسیبشناسی تخصص گرایی محض و آشکار شدن عوارض منفی آن در دهههای اخیر اهمیت خاصی یافته و در مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی جهانمطرحشدهاست. تحقیقاتادبی نیز همیشه آمیزهای از روشها و رویکردهای مختلف نظری و عملی بوده و حصرگرایی و بسنده کردن به روش و ابزار و چارچوب نظری یک علم در مطالعات ادبی به بدفهمیها منجر شده است. دراینمقاله ضمن بررسی زمینهها و عوامل گرایش به مطالعات میان رشتهایوبین مبانی این رویکرد، گونههایی از پژوهشهای بین رشتهای که به نحوی با مطالعات ادبی گره خوردهاست، معرفی میشود؛از جمله مطالعات فرهنگی، تحلیل گفتمان و نشانهشناسی. همچنین به معرفی نمونههایی از این گونهها در عرصة زبان و ادبیات فارسی پرداخته میشود.
کلمه های کلیدی: • علوم انسانی • مطالعات فرهنگی • تحلیل گفتمان • نشانهشناسی • میان رشتهای • پژوهش ادبیمقدمه
پژوهش عرصة گستردهایاست کهزوایای پیدا و پنهان پدیدهها را آشکار میکند. با پژوهش میتوان به پاسخ بسیاری از سؤالات دست یافت و مسائل زیادی راحل کرد؛اماآیا تنها با استفاده از گسترة محدود یک علم و با اعتماد به علوم جزئی نگر و ناقص می توان همة رازها را گشود و همة مسائل راحل کرد؟ مسلماً پاسخ این سؤال منفی است؛ وقتی یک محقق فارغ از نگاه سیستماتیک تنها به کشف جزئی از یک پدیده و گوشهای از یک مجموعه میپردازد، بسیاری از سؤالات بیپاسخ میمانند؛ بنابراین پژوهشگر باید به دنبالراهی باشد که او را به سوی کشف مجهولات و دستیابی به دانشی همه جانبه و عمیق هدایت کند.
مطالعة میان رشتهای کهابتدادر دهة سوم قرن نوزدهم در علوم اجتماعی و پس از آن در سایر حوزههای علوم انسانی پدید آمد، رویکردی است که میتواند راهگشای بسیاری از مسائل باشد. رویکرد میان رشتهای محقق را از حصرگرایی خارج میکند و چشم او را به دنیاهای دیگری میگشاید. محقق با ایجاد تعامل میان رشتههای گوناگون و پل زدن میان چند رشته میتواندبهکشف نهفتههای بی شماری بپردازد و به الگوی مناسبی برای دستیابی به حل مسائل دست مسائل و موضوعات ادبی اغلب چند وجهی و چند بعدی اند و زمانی میتوان دربارة آنها به موفقیت رسید که به جای رویکردهای تک بعدی و تخصص گرایانه از رویکرد میان رشتهای استفاده شود. هدف این مقاله آشنایی با رویکرد میان رشتهای و معرفی بعضی از گونههای پژوهش میان رشتهای که با پژوهشهای ادبی مرتبط است، همچنین زمینهها و علل گرایش به پژوهش میان رشتهای و مبانی این رویکرد بررسی میشود.
رویکرد میان رشتهای چیست؟
بعضی مطالعة میان رشتهای را کثرت گرایی روش شناختی مبتنی بر تعامل اثر بخش بین گسترهها در تحلیل مسألهای واحد و شناخت پدیدار در پرتو تعامل مؤثر بین رهیافتهای دانشهای مختلف تعریف کردهاند. (فرامرز قراملکی، 1385 : 392) برخی نیز این اصطلاح را شکلی از تعامل بین دو یا چند رشتة علمی دانشگاهی میدانند که مباحث مربوط به سطح، نوع، هدف و تأثیر این تعامل بسیار گسترده و متنوع است. بعضی از منتقدان مترادفهایی چون «پسا رشتهای»، «ضد رشتهای» یا «فرا رشتهای» را رساتر به مقصود میدانند؛امانمیتوان اصطلاح «میان رشتهای» را با «چند رشتهای» مترادف دانست؛زیرا «چند رشتهای بودن متضمن در کنار هم قرار گرفتن دو یا چند رشتة علمی است،همچون تدریس گروهی مدرسان حوزههای مختلف در یک زمینة موضوعی؛درحالی که بین رشتهای بودن مستلزم یکپارچگی و تغییر شکل نظام و حوزة علمی پیشین و ایجاد شکلهای تازهای از دانش است». (رهادوست، 1382 : 195-196)
آنچه در تعاریف مربوط به رویکرد میان رشتهای از ویژگیهای مشترک محسوب میشود،کثرت گرایی روشی و وجود دو یا چند رشتة علمی است، البته منظوراز تنوع روش، تنوع مسأله نیست،چرا که محقق با یک مسأله روبروست،اما برای حل آن به ابزارهای رشتههای گوناگون متوسل میشود و ازآنهابهره میگیرد. برای اینکه چنین رویکردی شکل بگیرد به دو یا چند رشتةعلمی نیازاست؛اما این رشتهها تنها در کنار یکدیگر قرار نمیگیرند، بلکه میانآنها تعاملی صورت میگیرد و شکل تازهای از دانش ایجادمیشود.
کثرت گرایی روش شناختی به دو صورت قابل ملاحظه و اجراست: گاهی محقق سعی دارداز رهاورد تمام دانشهایی که دربارة مسأله وی سخن گفتهاند؛ استفادهکند؛اما برای رسیدن به این مقصد روش تعریف شدهای ندارد و بدون برنامة دقیق پژوهشی به جمعآوری اطلاعات میپردازد.این گونه کثرتگرایی به التقاط اندیشهها و خلط مبانی میانجامد و چنین مطالعهای مطالعة میان رشتهای و روشمند نیست. کثرت برنامة پژوهشی بر دو گونه است: کثرت گرایی مبتنی بر برنامة مکانیکی و کثرت گرایی مبتنی بر برنامة مکانیکی و کثرت گرایی مبتنی بر برنامة دینامیکی. در نوع اول محقق، آرای علوم گوناگون را میگیرد؛اما هر یک را با طرح و برنامة پیشین در نظام معرفتی معینی جای میدهد، پس چنین رهیافتی نیز مطالعة میان رشتهای نیست؛اما کثرت گرایی مبتنی بر برنامة دینامیکی در مقام جمع آرا نیست،بلکهآرای مختلف را به طریقی پویا در تصرف و ترکیب میگیرد که در این میان به دیدگاهی ژرفتر برسد. کثرت گرایی در این معنی برنامههای پژوهشی مختلفی دارد. یکی از کارآمدترین برنامهها،چالش و گفتگوی مؤثر بین دیدگاههاست و به همین دلیل چنین مطالعهای را کثرت گرایی دیالکتیکی و یا مطالعة میان رشتهای مینامند. کثرت گرایی مکانیکی به جمعآرا میانجامد و مجموعههایی از اندیشهها و دیدگاهها را فراهم میآورد؛در حالی که مطالعة میان رشتهای به جمع دیدگاهها نمیانجامد،بلکه به یافتن روی آوردن ژرفتر، ختم میشود که حاصل آن به دست آوردن دیدگاه خاصی است. (فرامرز قراملکی، 1385 : 389-392)
علل و زمینههای پیدایش رویکرد میان رشتهای
علمازقرن هفدهم به بعد رشد تصاعدی داشتهاست. ویلیام هیول رشد یک علم را با به هم پیوستن جویبارها برای تشکیل رودسار مقایسه میکند؛ اما منتقدین نظر او معتقدند که چنین تصویری پیوستگی نادرستی را بر تاریخ علم تحمیل میکند؛زیرا علم به طور یکنواخت پیشرفت نمیکند و نظریهها در یکدیگر جاری نمیشوند، به عکس، رقابت و مبارزة قاعدة اساسیاست و جابهجایی یک نظریه به وسیلة نظریة دیگر اغلب از طریق براندازی انقلابی صورت میگیرد. (لازی، 1377 : 256-257) قرن هجدهم دوران طرحها و حرکتهای علمی بنیانی بود، در قرن نوزدهم نخستین حوزههای بزرگ رشتهای باآهنگهای متفاوت پیریزی میشوند، شاخههای اصلی دانش شکل میگیرندوروشهای خودراتعریف میکنند و سرانجام در آستانة قرن بیستم مرزهای اصلی ترسیم میشوند. در این میان علوم انسانی رشد کمی زیادی مییابد که به تخصصی شدن افراطی شاخههای آن میانجامد و انبوهی از الگوها و روشها پیدا میشوند. (دورتیه، 1382 : 21-22)
رشد علم با شاخه شاخه شدن، تخصصگرایی و جزئی نگری آن همراه بوده است. اینامر دستاوردهای زیادی را به دنبال داشتهاست؛اما حصرگرایی و بسنده کردن به یک گسترة محدود، در بسیاری از موارد موجب نفی و انکار سایر رویکردهاوروشها شدهاست؛به تعبیر دیگر هر چند تخصص گرایی، علم را دقیقتر وژرفتر کردهاست؛ پیوند و تعامل میان علوم را از هم گسسته است. به نظرادگار مورن با چنین تخصصی شدنی باید بپذیریم که اطلاعات در عرصة علمبههیاهو تغییر مییابد و بارانی از روشنیهای جزئی به تاریکی مطلق تبدیل میشود.(مورن، 1374 : 21) تخصصی کردن بیش از اندازه موجب تکه تکه شدن بافت پیچیدة واقعیت میشود و واقعیتها متلاشی و تجزیه میشوند؛بنابراین پژوهشگر تمام تلاش خود را صرف حل جزئی از معما میکند به طوری که گاه فهم پاسخ اجزای دیگر و کل معما برایش بیاهمیت میشود.
حصرگرایی،محقق رادر زندان رهاوردهای خود محصور میکند و او را از کشف دیگر حقایق بینصیب میسازد. در مقام فهم و شناخت یک امر تنها به یک بعد از آن بسنده میکند و غافلانه وجهی از شیء را هویت آن میپندارد (مغالطة کنه و وجه) و به این ترتیب امور را به چیزی فروتر از آنچه حقیقتاًهستند،کاهش میدهد(خطای تحویلی نگری).(فرامرز قراملکی، 1383 : 246)
گروهی از اندیشمندان از جمله ادموند هوسرل در اوایل قرن بیستم برای جبران آثار منفی تخصص گرایی به چاره جویی پرداختند و روشهای جدیدی را برای فهم بهتر پدیدهها و کشف قوانین حاکم بر آنها پیشنهاد کردند. «پدیدار شناسی» را میتوان از نخستین گامهایی دانست کهبرضدتحویلی نگری و حصرگرایی برداشته شد. پدیدارشناسی رهیافتی است که در گسترههای مختلف کاربرد دارد و «نقش آن نشان دادن ابعاد پنهان پدیدارهای کثیر الاضلاع است. البته باید میان پدیدارشناسان متقدم و متأخر تفاوت قائل شد. پدیدارشناسان معاصر با بهره جستن از روی آورد میان رشتهای در واقع پدیدارشناسی را تعالی و توسعه دادهاند».(فرامرز قراملکی، 1385 : 328)
بعضی نیز راه رهایی از آثار منفی تخصص گرایی را در کثرت گرایی جستجو کردند؛یعنی برای مسألهای واحد به روشها و ابزارهای متنوع روی آوردند و بدین وسیله بود که رویکردهای چند رشتهای و میان رشتهای اهمیت پیدا کرد تاباوحدت بخشی به دانشهای نزدیک به هم شکاف ارتباطی میان شاخههای مختلف علوم که در عصر تخصص گرایی پدید آمده بود، پر شود.
مبانی رویکرد میان رشتهای
در رویکرد میان رشتهای که مبتنی بر کثرت گرایی روشمند است، نگاه محقق نگاهی عام، فراگیر و سیستماتیک است، البته منظور از چنین نگاهی کل گرایی نیست؛زیرا کل گرایی در علوم کاری ناممکن و تناقض آمیز است. در بررسی مجموعی یا سیستماتیک شیء موردنظر را همچون عضوی از مجموعهای میانگارند و روابط و مبادلات گزیدة آن عضو را کاوش میکنند.(سروش، 1382 : 29) محقق در رویکرد میان رشتهای به جای پارادایم گسستن، فروکاستن و تک بعدی سازی، پارادایم تمایز دهی و پیوند دهی را قرار میدهد؛پارادایمی که متمایز کردن بدون گسستن و پیوند دادن بدون این همانی کردن یا فرو کاستن را امکان پذیر میکند. این پارادایم اصل یگانة بسیارگانه یا وحدت در کثرت را در خود دارد که از وحدت و یگانگی انتزاع شده از بالا (کلیت گرایی) و از پایین (فرو کاستن گرایی) میگریزد. (مورن، 1379 : 21) آگاهی محقق از چند بعدی بودن واقعیتها نشان میدهد که هر بینش تک بعدی، تک رشتهای و قطعه قطعه شدهای فقیراست؛پس باید این بینش و رشته را با بعدهای دیگر و رشتههای دیگر پیوند داد. محقق در چنین رویکرد بین چند رشته پیوند برقرار میکند و آنها را به هم مرتبط میکند، هر چند رشتههای دانش از هم متمایز شدهاند و با یکدیگر در رقابتاند اما در چنین رویکردی مکمل یکدیگر خواهند بود.البته دوری از جزئی نگری میل به کمال را نیز در خود دارد؛اما این را نیز به ما میفهماند که هرگز نمیتوانیم یک دانش تمام و کمال داشته باشیم؛ازاین رو، محقق برای فهمی کاملتر و شناختی جامعتر باید به رهیافتهای دیگران نیز توجه کندو حقیقت را تنها نزد خود جستجو نکند.
توجهبهبافت در رویکرد میان رشتهای از اهمیت زیادی برخوردار است. محقق در چنین رویکردی بصیرت کلی خود را پرورش میدهد تا در مسیری گام بردارد که او را به شناخت همه جانبه نزدیک کند، محقق میداند که معنا همان قدر که از متن ریشه میگیرد، از بافت یا زمینة اجتماعی و فرهنگی نیز تأثیر میپذیرد.
انعطاف پذیری روانی و داشتن سعة صدر برای ایجاد تعامل با سایر رشتههای از لوازم رویکرد میان رشتهای است، برعکس، خودمحوری شناختی و عاطفیاززمینههای روانشناختی حصرگراییاند که بدون رفع آنها مطالعة میان رشتهای امکان تحقق نمییابد. محقق باید ذهن خود را برای حرفهایی که دیگران زدهاند باز کند و سعة صدر داشته باشد. یکی از مهمترین عواملانکار رهیافت سایر رشتهها فقدان زبان مشترکاست؛بنابراین مطالعة میان رشتهای تا حدودی محتاج فعالیت در سطح ارتباط کلامی و منطقی است و سرانجاماینکهبرای دستیابی به رویکرد میان رشتهای باید به ایجاد مدل منطقی برای ارتباط زوایا و موثر بین رشتهها توجه کرد. (فرامرز قراملکی، 1383 : 254-255)
ادبیات و مطالعات میان رشتهای
ادبیات قلمرو وسیعی را در بر میگیرد که شامل موضوعات گوناگونیاست؛ با دانشهای متعددی درارتباط است وروشهای مختلفی را نیز برای مطالعه و بررسی آن میتوان به کار گرفت؛بهعبارت دیگر بسیاری از مسائل ادبی «چند تباری» است و به دلیل کثیرالاضلاع و ذوبطون بودن ریشه در علوم مختلف دوانده است؛ بنابراین برای حل یا تبیین آنها باید علوم مختلف را کاوید. اصولاً ادبیات دربارة همه چیز بحث میکند:زندگی،جوانی،پیری،مرگ،عشق، خانواده، اجتماع، ایمان و بهطور خلاصه زندگی با تمام تنوع و گوناگونیاش؛بنابراین مشکل بتوان آن را در یک حوزه محدود کردوبههمین سبب است که مطالعات ادبی هرگز درطول تاریخ رشتهای ناب نبوده و همیشه مبحث و گفتمانهای زیباشناختی، نظری و عملی را در برداشته است. درواقع پژوهشگران این حوزه در عین تلاش برای تعریف مطالعات ادبی به منزلةیک رشته دانش، ازمسائل نظری این حوزهآگاه بودهاند و در انواع راهحلهای ممکن و محتمل برای رویارویی با مسائل مبتلا به آن را تعمق کردهاند. (رهادوست: 197)
رویکرد میان رشتهای را میتوان در پژوهشهای گوناگونی که دررشتههای مرتبط با مطالعات ادبیشکلگرفتهاند بهوضوح دید، از جمله تحلیل گفتمان، مطالعات فرهنگی، نشانهشناسی، جامعهشناسی ادبیات، روانشناسیادبیاتو ... کهدراین جا به معرفی مختصر برخی از آنها میپردازیم.
الف) نشانه شناسی
نشانهشناسی اصطلاحی است که فردینان دوسوسور آن را بری نامیدن علمی که زندگی نشانهها را در دل جامعه بررسیمیکند پیشنهاد کرد.دراوایلدهه1950 کلود لوی استروس،ساختگرایی را بااستفاده از نشانه شناسی در انسان شناسی بنیان نهاد. ساختگرایی ونشانه شناسی عملاً رشتهای را پدید آوردند که کاملاً میتوان آن را «نظریه» دانست؛ زیرا معنا و وضعیتهای معنارابهموضوع مطالعه مبدل ساختند و به این ترتیب بدون اینکه خود را به علوم اجتماعی و علوم انسانی مثل ادبیات، فلسفه، تاریخ، زبان شناسی و روانشناسی محدود کنند همة آنها را به یکدیگر متصل کردند؛ علومی که از اواخر دهة 1960 بر نظریةادبی تأثیری مستقیم گذاشته بودند. (کان و دیگران، 1373 : 10)
در مرکز حوزة مطالعات نشانه شناختی، نظامهای نشانههای قراردادی واقعاند که برای ایجاد ارتباط مستقیم بهکار میروند،اماپیچیدهترازرمزگانهای صریح،نظامهایی هستند که بدون تردیدایجادارتباط راممکن می سازند،اما رمزگان موجود در آنها به سادگی قابل تثبیت نیست وبسیارمهماستوادبیات یکی ازآنهاست.برای خواندن و درک ادبیات به چیزی بیش از دانش زبانی نیاز است. وجود همین غنا و پیچیدگی نظامهای ارتباطی چون ادبیات مطالعة نشانه شناختی آنها را فوقالعاده جذاب میکند. ادبیات بیوقفه هرچهراکهدرحال مبدل شدن بهرمزگانی دقیق یا قواعد صریح تعبیراست تضعیف میکندوبه نقیضه میکشاندوازمیان میبرد. سوسور در مجموعهای از تأملات منتشر نشدة خوددربارة افسانههایآلمانی قرون وسطی، توجه و علاقة خود رابهنشانه شناسی ادبیات و وقوفش رانسبت به برخی از مسائل و مشکلات این حیطه نشان میدهد. (کالر، 1379 : 114-124)
اسطورهها، افسانههاوبهطورکلی هنروادبیات عامیانه و فولکلوریکازآنجا که موقعیتهای کهن،ساده و همگانی را توصیف میکنند،توجه بسیار نشانهشناسی را برمیانگیزند. نشانه شناسی ادبیات امروزه در کنار نقد نو رشد بسیاری یافته است. درحال حاضر نقد نو در دو راستا بهکار گرفته میشود: نخست برای بررسی شکل یا ریختشناسی روایت و دوم برای مطالعة کهن الگوهای نمادین. (گیرو، 1380 : 99-100)
روایت شناسی را یک گرایش میان رشتهای قائم به خود نیز می دانند؛هر چند به نظر کالر روایتشناسی یکیازشاخههای مهم نشانه شناسی است.روایت شناسی مبتنی بر نشانه شناسی باهرنوع روایت اعمازادبی یاغیرادبی، داستانی یا غیرداستانی و کلامی یادیداری سروکار دارد. (سجودی، 1382 : 73)
بیشتر نشانه شناسان معاصر مطالعة فنون بلاغی نظیر استعاره، مجاز و کنایه را نیز در قلمرو نشانه شناسی میدانند. ویژگی اصلی این گرایش آناست که نشان دهد صورتهای بلاغی نقش ژرف و انکار ناپذیری در شکل دادن به «واقعیتها» دارند. به نظر آنان فنون بلاغی صرفاً آرایههای سبکی نیستند؛بلکهازسازوکارهای شکل دهنده به گفتماناند. (همان : 116)
آثار مربوط به نشانه شناسی ادبی در ایران هر چند گسترده نیست، اما رو به رشد است. کتاب « نشانه شناسی تفسیر عرفانی» نوشته مریم مشرف یکی از آثاری است که در این زمینه منتشر شدهاست، همچنین میتوان از « نشانهشناسی مطایبه» نوشته احمد اخوت و « نشانه شناسی ادبی، کاربرد قرآن و حدیث در ادب فارسی» نوشته محمد رضا راشد محصل یاد کرد. از نمونه مقالههایی که به نشانه شناسی ادبی پرداختهاند میتوان از «تأویل نشانه شناختی ساختارگرای شعر زمستان اخوان ثالث» نوشته علیرضا انوشیروانی و «بررسی نشانه شناختی داستان یک شهر احمد محمود» از جواد اسحاق نیا نام برد و نیز از پایان نامهها «نشانهشناسی در آثار سوررئالیسم» نوشته کیارش لقمانیه به این رویکرد پرداختهاند.
ب)تحلیل گفتمان
تحلیل گفتمان که از آن به سخن کاوی، تحلیل کلام و تحلیل گفتار نیز تعبیر میشود، یک گرایش مطالعاتی بین رشتهای است که از اواسط دهة 1960 تا اواسط دهه 1970 در پی تغییرات گسترده علمی ـ معرفتی در رشتههایی چون انسان شناسی، قوم نگاری، جامعه شناسی خرد، روانشناسی ادراکی و اجتماعی، شعر، معانی و بیان، زبانشناسی و سایر رشتههای علوم اجتماعی و انسانی علاقهمند به مطالعات نظاممند ساختار، کارکرد و فرایند تولید گفتار و نوشتار ظهور کرده است. این گرایش به دلیل بین رشتهای بودن، خیلی زود به عنوان یکی از روشهای کیفی در حوزههای مختلف علوم انسانی مورد استقبال واقع شد. (فرکلاف، 1379 : 7) البته تحلیل گفتمان بیش از هر چیز وامدار زبانشناسی و نقد ادبی بهویژهنقدادبی نو است. (بهرامپور، 1379 : 24)
گفتمان تلازم گفته با کارکردهای اجتماعی یا معنایی است و تحلیل گفتمان عبارت است از تعبیة سازوکار مناسب و اعمال آن در کشف و تبیین ارتباط گفته یا متن با کارکردهای فکری ـ اجتماعی. (یارمحمدی، 1383 : 143)
نظریه پردازان تحلیل گفتمان بر تفاوتهای نهادینه شدهای که بین متون ادبی و غیرادبی وجود داردآگاهند؛بهعنوان مثال، متون تاریخی به دلیل رابطهای که با حقیقت دارند تشخص مییابند،اما متون ادبی رابطة پیچیدهای هم با حقیقت و هم با ارزش دارند، از یک سو حقیقتی را دربارة وضعیت انسان ارائه میدهند و از سوی دیگر آن حقیقت را در درون یک فرم خیالی و غیر حقیقی عرضه میکنند. (میلز، 1382 : 34)
تحلیل گفتمان انتقادی در روش تحلیل خود از روش زبان شناختی دستور نظام بنیاد هالیدی واصطلاحات فرازبانی واصطلاحات زبان شناسی صورت گرایان به عنوانابزاری برای تبیین ایدئولوژیهای پنهان و منابع قدرت در پشت متنهای زبانی بهره میگیرد. (آقاگل زاده، 1385 : 128)
از نمونه پژوهشهای تحلیل گفتمان در آثار ادب فارسی میتوان از مقالة «ساخت گفتمانی و متنی رباعیت خیام و منظومة انگلیسی فیتز جرالد» نوشتة یارمحمدی و «تجزیه و تحلیل گفتمانی داستان مدیر مدرسه در دو سطح خردوکلان» نوشتة رحیمیان و مؤمنی نام برد، همچنین از کتاب «به سوی زبان شناسی شعر» که نویسندگان آن، مهاجر و نبوی با ارائه الگویی از تحلیل گفتمان به بازخوانی چند شعر نیما پرداختهاند. پایان نامههایی نیز در این زمینه نوشته شده است که به عنوان نمونه میتوان از «تجزیه و تحلیل گفتمانی و متنی غزلیات سعدی» نوشته شهبازی و «به کارگیری روابط واژگانی در مثنوی و مقایسة آن با شاهنامه» نوشته مریم سعید دهقی نام برد.
ج ـ مطالعات فرهنگی
مطالعات فرهنگیدرمفهومگستردة آن درک کارکرد فرهنگ است. این رویکرد بینرشتهای ازتعامل رشتههایی همچون جامعه شناسی، مردم شناسی،تاریخ، زبانشناسی، فلسفه، ادبیات، نقد متون و ... پدید آمده است.
مطالعات فرهنگی کهریشه در مباحث دهه 1930 تا 1950 دربارة رابطه ادبیات و جامعه شناسی دارد، با گسترش دایرة شمول تحقیقات ادبی و فرهنگی به کلیة جلوههای فرهنگ جامعه معاصر، بنیانیترین مقولات نقد ادبی سنتی را مورد تردید قرار داده است که یکی از آنها مرزگذاری بین فرهنگ متعالی و فرهنگ عامیانه و محدود کردن حوزة پژوهشها به فرهنگ متعالی است.دررویکرد مطالعه فرهنگی، پژوهشگر نباید حوزة تحقیقات خود رابهآثارمشهور و معتبر محدود کند؛ بلکه بایدادبیات عامه پسند را نیز معرف فرهنگ جامعه و در خور نقد بداند. مطالعات فرهنگی همچنین مرزگذاریهای نقد سنتی بین دورههای مختلف ادبی و ویژگیهای ژانرهای ادبی رانیزبهتردیدکشیدهاست. برتردانستن تراژدی بر کمدی یا تقسیم تاریخ ادبیات به دورههای کاملاً مجزاازاندیشهای سرچشمه میگیردکه قائل به ارزشگذاری سلسله مراتبی است. این رهیافت میان رشتهای اصولاً با سلسله مراتب سنتی و فرق گذاری بین آن مراتب مخالفت میورزد. (پاینده، 1382 : 292-293)
رویکردمطالعات فرهنگی مباحث اجتماعی،فرهنگی،تاریخی وادبی راترکیب میکندوبرتخصص گراییهای قراردادی و جزئی نگریها غلبه میکند تا به شناخت درستیازفرهنگ و هویت هرجامعه دست یابد و درگامهای بزرگتر تنها بهتوصیف فرهنگها نمیپردازد؛بلکه مداخلهدرفرهنگها و بازسازی آنها نیزاز اهداف این رویکرد است.
رابطة مطالعات فرهنگی با مطالعات ادبی مسأله پیچیدهایاست که میتوان آن در دو زمینهبررسی کرد؛نخستآنکهدرمطالعة فرهنگی، مصنوعات فرهنگی نه همچون اشیائی که هستندوبایدآنهاراشمارش کرد،بلکههمچون «متنهایی» که باید آنها را خواند، بررسی میشوند ودیگرآنکه وقتی ادبیات چون رویة فرهنگی خاصی مورد مطالعه قرار میگیرد و آثار ادبی به گفتمانهای دیگر مرتبط میشوند،دامنة پرسشهایی که آثار ادبی میتوانند به آنها پاسخ دهند گسترش مییابدونشان داده میشود کهاین آثار به چه طرقی در برابر ایدههای عصر خود مقاومت کردهاندیا آنها را پیچیدهتر ساختهاند. مطالعات فرهنگی با اصرار بر مطالعة ادبیات به منزلة یک رویه دلالت درمیانرویههای دیگر و با بررسی نقشهای فرهنگی که به ادبیات اعطا شدهاست، میتواند مطالعة ادبیات به منزله پدیدهای پیچیده و بینامتنی را شدت بخشد. (کالر، 1382 : 64-65)
مطالعة فرهنگی در جهان رشتهای شناخته شده است و آثار زیادی نیز در این زمینه نوشتهشدهاست.درایران نیز آثاری وجود دارد که به مطالعة فرهنگی در متون ادبی پرداختهاند، همچون کتاب «هویت ایرانی و زبان فارسی»نوشته شاهرخ مسکوب یا«فردوسی و هویت ایرانی» نوشته منصور رستگار فسایی کهدرآنها متون ادبی با هدف احیاءهویت ملی مورد بازخوانی قرارگرفتهاند؛اماآثاری همچون «قرائتی نقادانه ازآگهیهای تجاری درتلویزیونایران» نوشتهحسین پاینده از آثاری است که در آن به آگهیهای تجاری تلویزیون بهعنوانیک پدیدةادبی نگریسته میشوند و در قالب و فرم یکیازانواعادبی یعنی «داستانک»مطالعه و بررسی میشود و نویسنده با استفادهازشیوة نقدادبی به تحلیل فرهنگیآنها میپردازد. همچنین کتاب «در آیینةایرانی» نوشته محمد رضا قانون پرورو«شناخت مفاهیم سازگار با توسعهدرفرهنگ وادب فارسی»ازانتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به رویکرد مطالعه فرهنگی توجه داشتهاند. از پایاننامههایی که به مطالعات فرهنگی پرداختهاند میتوان از «طبقات اجتماعی و فرهنگی در دیوان حافظ» نوشته شهبازی و «جامعه، فرهنگ شناختی ایرانی در شاهنامه و بوستان» نوشته بتول فخرالاسلام یاد کرد، همچنین باید از مقالة «جایگاه ادبیات عامه پسند در مطالعات فرهنگی» نوشته حسین پاینده نام برد که نگاه عمیقی به مطالعه فرهنگی دارد.
منابع
1.آقا گل زاده، فردوس، (1385)، تحلیل گفتمان انتقادی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
2.بهرامپور، شعبانعلی (1379)، «درآمدی بر تحلیل گفتمان»، مجموعه مقالات گفتمان و تحلیل گفتمانی، به اهتمام محمدرضا تاجیک، تهران، فرهنگ گفتمان.
3.پاینده، حسین (1382)، گفتمان نقد، تهران، روزنگار.
4.دورتیه، ژان ـ فرانسوا، (1382)، علوم انسانی گسترة شناختها، ترجمه مرتضی کتبی و دیگران، تهران، نشر نی.
5.رها دوست، بهار، (1382)، «رویکرد بین رشتهای و مطالعات ادبی»، زیبا شناخت، شماره 9.
6.سجودی، فرزان،(1382)، نشانه شناسی کاربردی، تهران، نشر قصه.
7.سروش، عبدالکریم،(1382)، علم چیست، فلسفه چیست؟ تهران، مؤسسه فرهنگی صراط.
8.فرامز قراملکی،احد، (1383)، اصول و فنون پژوهش در گسترة دین پژوهی،قم،حوزه علمیه قم.
9.ــــــــــــــــــ، (1385)، روش شناسی مطالعات دینی، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
10.فرکلاف، نورمن، (1379)، تحلیل انتقادی گفتمان، ترجمه فاطمه شایسته پیران و دیگران، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
11.کالر، جاناتان، (1379)، فردینان دوسوسور، ترجمه کورش صفوی، تهران، هرمس.
12.ـــــــــــ ، (1382)، نظریة ادبی، ترجمه فرزانه طاهری، تهران، نشر مرکز.
13.کان دیویس، رابرت و دیگران، (1373)، «نقد ادبی قرن بیستم»، ترجمه هاله لاجوردی، ارغنون، سال اول، شماره 4.
14.گیرو، پی یر، (1380)، نشانه شناسی، ترجمه محمد نبوی، تهران، آگاه.
15.لازی، جان، (1377)، درآمدی تاریخی به فلسفة علم، ترجمه علی پایا، تهران، سمت.
16.مورن،ادگار، (1374)، روش (1) طبیعت طبیعت، ترجمه علی اسدی، تهران، سروش.
17.ــــــــ ، (1379)، درآمدی بر اندیشه پیچیده، ترجمه افشین جهاندیده، تهران، نشر نی.
18.میلز، سارا، (1383)، گفتمان، ترجمه فتاح محمدی، زنجان، نشر هزارة سوم.
19.یار محمدی، لطف الله، (1383)، گفتمان شناسی رایج و انتقادی، تهران، هرمس. منابع:
مطالب مشابه :
حسابداری علمی با پارادیم های گوناگون
وبلاگ دوستان پردیس 902 دانشگاه س و ب پارادایم یا دانلود کتاب. ارسال
آثار شایسته ی تقدیر جایزه ی کتاب سال معرفی شد
پارادایم های پردیس: درآمدی بر بازشناسی و بازآفرینی باغ ایرانی/ تالیف آزاده
ادبیات و تحقیقات میان رشتهای
پـردیـــس ادب دانلود فایل محقق در رویکرد میان رشتهای به جای پارادایم گسستن، فروکاستن
منابع کنکور معماری و معماری منظر
دانلود معماری - منابع کنکور معماری و معماری منظر پارادایم های پردیس، آزاده
تئوری حسابداری 1 - حسابداری علمی با پارادایمهای گوناگون
پردیس بین المللی ارس دانشگاه دانلود + نوشته شده در پنجشنبه 1390/04/23 ساعت 0:17 توسط ناصر
سه پارادایم غالب در جامعه شناسی
انجمن علمی علوم اجتماعی - سه پارادایم غالب در جامعه شناسی -
منابع کنکور کارشناسی ارشد معماری
پارادایم های پردیس درآمدی بر بازشناسی و بازآفرینی باغ ایرانی ؛ آزاده
منابع کنکور ارشد از زبان آرتور امید آذری
مرجع عالی دانلود نرم افزار پردیس درآمدی پارادایم های پردیس درآمدی بر
خلاصه فصول11و12کتاب استراتژی دکتر علی احمدی پیام نور
شکل گیری استراتژی در پارادایم سایتی مفید برای دانلود کتاب پردیس اداره آموزش پردیس
برچسب :
دانلود پارادایم پردیس