مصاحبه با کریس شارما

مصاحبه با برترین سنگنورد دنیا

کریس شارما

king line

r059ymn9neeptlg3lyv3.jpg

در سنگنوردی حرفه ای، جایی که استعداد حرف اول را می زند، یک دهه مدت زمان طولانی ای بشمار می رود. قوزک های پا ترق می کند و شانه ها بدرد می آیند. انگشتها پینه می بندند و آن استعداد هایی که تسلیم آسیب دیدگی نمی شوند، اغلب تحت فشار روحی دچار تردید می شوند. انتخاب پروژه هایی در حد محدودیتهای فیزیکی و روحیتان به معنای رضایت دادن به واقعیت شکست می باشد. این مبارزه خیلی ها را از پای در می آورد و شارلاتان های قوی پنجه را از سنگنوردان غیر واقعی متمایز می کند.گذشته از تمام این واقعیتها کریس شارمای 26 ساله، ورزشکاری که آکنده از توان جسمی و مصمم بودن روحی است، در 12 سال گذشته دنیای صعود های ورزشی و بولدرینگ را قبضه نموده است.

 12 ماه گذشته پرثمر ترین دوران شارما بوده است. در اسپانیا او مسیر La Raubla Direct با درجه 5.15a را به عنوان دومین نفر صعود کرد، مسیر با درجه 5.14a را در رودلار به صورت آن سایت صعود کرد و مسیر شاخص Es Potasرا باز کرد. هر مسیری برای او همانند پروژه بعدی به نظر می آید. حتی به عنوان پیر صعودهای ورزشی، آنگونه که شارما خود را توصیف می کند، شارما هنوز فکر می کند که جهت رسیدن به حداکثر پتانسیل ورزشی خودش هنوز هم  جا دارد.

شارما با طمأنینه سخن می گوید: «تمام موضوع پیدا کردن مسیری است که به من انگیزه بدهد. آدم اهل تمرینی نیستم. آدمی که الان تمرین کند و سه ماه بعد آنقدر توان پیدا کند که مسیری را تاپ کند. یک مسیر را یک میلیون بار امتحان می کنم. تمرین من روی مسیر صورت می گیرد.» این شکل انجام برنامه ها شیوه زندگی عشایری گونه ای می طلبد که دما و فصل تعیین کننده آن هستند. در میان پروازهای بین قاره طولانی مدت، او با یک کوله پشتی کوچک زندگی می کند و کیسه خوابش را کف خانه دوستانش پهن می کند.

ریچ می گوید: «بنظر کلیشه ای بنظر می آید اما در مورد کریس اینگونه نیست. جاده، خانه او بشمار می آید. او اهمیتی به مکان خواب نمی دهد. غذا برایش مهم نیست. هیچ رژیم غذایی خاصی ندارد. این برای یک ورزشکار حرفه ای نرمال نیست. و اینکه کریس توانسته اینگونه به کارش ادامه دهد برایم غیر قابل باور است.»

در دهه گذشته شاهد این بودیم که شارما از یک نابغه نوجوان تبدیل به سلطان بلامنازع سنگ شده است. این نقشی است که گاهاً با شخصیت متواضعش در تضاد به سر می برد. این روزها از زندگی خانه بدوشانه اش لذت می برد، اما در انتظار روزی است که به زندگی عادی اش برگردد. پاییز امسال تصمیم گرفت که به مالورکا برود تا به صخره های آهکی مشهور اروپا نزدیکتر باشد و هم به مسیرهای سولوی آبهای عمیق بالای دریای مدیترانه نزدیکتر باشد.

زمان پیدا کردیم که گپی طولانی با کریس بزنیم و از او درباره زندگی همراه با شهرت، مرز میان ممکن و ناممکن و تلاشش جهت پیدا کردن توازن میان سفرهای بی پایانش حرف بزنیم.

سوال: خب، در ابتدا نظرت در مورد دخترهای اسپانیایی چیست؟

[می خندد] آه... چیزی در این مورد نمی دانم. [بیشتر می خندد] نظری ندارم.

سوال: بیشتر از هر سنگنوردی درباره تو فیلم ساخته شده و مطلب نوشته شده است. در مورد این تلاش جهت پی بردن به درون افکارت چه حسی داری؟

از اینکه توسط جامعه سنگنوردی مورد حمایت قرار دارم احساس رضایت می کنم؛ از بودن در این مقام که استانداردهای جهانی را جلو ببرم. با احساس غریب شهرت در گروههای سنگنوردی آشتی کرده ام. در گذشته این موضوعی بود که باعث دوری من می شد. اما الان این موضوع را پذیرفته ام.

سوال: با توجه به حقایق و قرائن، زندگی تو یک مسافرت بی پایان است. آیا واقعاً خانه ای داری؟

یک اتاق در سانتاکروز دارم که هر سه ماه یک فقط یک هفته در آنجا اقامت می کنم. شیوه زندگی من واقعاً اینطوری است. یک ماشین در اروپا دارم که پر از طناب، اسلینگ و لباس است. یک ماشین هم اینجا با کلی ابزار دارم. بیشتر اوقات بین فرودگاه و هتلها در تردد هستم، با یک کوله پشتی ...آه ...و یک مسواک هم دارم.

سوال: این مسافرتها مفهوم یک کار را به خود می گیرد. چطور انگیزه خودت را حفظ می کنی؟

سختترین قسمت موقع توی فرودگاه بودن و در حال ترانزیت است. وقتی در طی پنج روز پنج جای مختلف بخوابی بشدت خسته می شوی.رفتن به جایی و اقامت در آنجا حس خوبی دارد. هنگامی که پر انگیزه هستم،بیشتر از اوقات دیگر فازهای مختلف را به زیر پا می آورم. کاملاً طبیعی است. این بخشی از این شیوه زندگی است. فکر نمی کنم که بتوانم در همه حال با انگیزه عمل کنم.

ctd8e2d580jj8rndqo2w.jpg

سوال: آیا جستجوی مسیرهای سلاطین –مسیرهای بسیار بزرگ با صعود دشوار- مسافرتی به درون هم برایت تلقی می شود؟

قطعاً. روی یک برنامه ماهها تا زمان اتمامش کار می کنی که این نیاز به حجم عظیمی از مصمم بودن و تمرکز دارد. در این موقعیت هاست که احساس می کنم بهترین هستم. اگر واقعاً مسیری باشد که به من انگیزه بدهد، همه چیز کاملاً واضح خواهد بود. هیچ سردرگمی در مورد آنچه باید انجام دهم وجود ندارد. من اینجام و در حال انجام برنامه ام. این علت بودن من در اینجاست.

سوال: هنگامی که چنین مسیری در دسترس نداشته باشی، آیا در یک جا بودن آزارت نمی دهد؟

من همیشه دنبال چنین صعود هایی در تمام دنیا بوده ام. فقط آنها باعث تمرکز و اقامتم در یک جا می شوند. در غیر اینصورت فقط به اینطرف و آنطرف می روم و شناورم. جایی برای اتصال به کارگاه ندارم. بعد از اتمام یک برنامه در ابتدا بشدت دچار شیفتگی و شادی زیاد می شوم. سپس هیجان بتدریج از بین می رود و نمی دانم که با خودم چکار کنم. احساس گمگشتگی و بی هدفی می کنم.

برخی از دوستانم این را به فارغ التحصیل شدن از دانشگاه همانند می کنند. آنها دقیقاً چنین احساسی را پس از فارغ التحصیلی برایم توصیف می کنند.تمام زندگیشان را به تحصیل پرداخته اند و ناگهان فارغ التحصیل می شوند و دیگر نمی توانند کاری انجام دهند.... اما در اصل آنها نمی دانند که چه بکنند.

سوال: سیوز محلی است که مدتها در طی چندین سال در آن اقامت داشته ای. آیا این آرزو را داشتی که جهت صعود Three Degrees of Separation  به آن بازگردی؟

جاش لوول می خواست از مکانهای بیشتری جهت فیلم مسیرهای سلاطین فیلم برداری کند، می دانستم که چند صعود آینده ام در آنجاست. وقتی روی مسیر Realization تلاش می کردم، مسیر Three Degrees of Separation  را هم امتحان کردم. این بار فهمیدم که مسیر اصلی صعود یک شروع مستقیم است. رول کوبی کننده اصلی، آرنود پتیت، روی یک مسیر از فرورفتگی ها مسیر جامپی را تراورس کرده بود. اگر مستقیم صعود کنید، از این مسیر پر از توف-انباشته های آهکی- زیبا عبور می کنید و به مسیر صاف و باریک می رسید که مستقیماً به نقاط جامپی ختم می شود. بنابراین کل مسیر را دوباره رول کوبی کردم. هیچ انتظاری در قبال اینکار نداشتم. بنظر یک مسیر کاملاً کلاسیک می آمد. کاملاً منحصر به فرد بود. مسیرهای کمی این تعداد جامپ (حرکت پرشی) را دارند و حتی قسمتهای جامپی هم حالت کلاسیک دارند.

سوال: عبارت King Line را معنی کن.

چیزی بسیار انگیزه بخش و الهام برانگیز. من این شانس را دارم که دنیا را در یک سطح جهانی کاوش کنم. افراد دیگر ممکن است شانس مسافرت را نداشته باشند اما چنین مسیری را در محل زندگیشان داشته باشند. ممکن است که این مسیر به زیبایی مسیرهای سیوز نباشد اما مسیری باشد که به آنها جهت بهتر شدن انگیزه ببخشد. فکر می کنم این همان چیزی است که در ذهن همه می گذرد. به احتمال زیاد من از سطح استاندارد بالایی برخوردارم چون به اندازه کافی خوش شانس بوده ام که زندگی ام را در بهترین نقاط دنیا بگذرانم. بخاطر می آورم که به عنوان یک بچه از بولدرینگ های (سنگ کوتاه) کاسل راک در کالیفرنیا سنگنوردی را شروع کردم. همیشه بدنبال کاوش و پیدا کردن بهترین مسیرهای دشوار دنیا بوده ام.

سوال: بهترین شاه مسیرهای گذشته کدامها بوده اند؟ آنهایی که برایت الهام بخش بوده اند؟

مسیر Just do it در اسمیت راک که واقعاً یک شاه مسیر بود. مسیری عظیم، سخت و زیبا. مسیر Necessary Evil  در ویرجین ریور، مسیر Super Tweek  ، تمام آنها شاه مسیر هستند. از لحاظ مسیرهای بولدرینگ، The Force, Thriller, Midnight lightning  . همه آنها بسیار الهام بخش و dighball  بودند. برای صعود آنها باید کله شق باشی و به سختی صعودشان کنی. آنها مسیرهای بولدرینگ پر ارزشی بودند.

[بون اسپید و ران کاوک راه را برای سنگنوردان آمریکایی گشودند. آنها مسیرهای 5.14 را بصورت رد پوینت صعود می کردند و ممکن ها را معنا می بخشیدند. هنگامی که جوانتر بودم آن را لمس کردم و فهمیدم که آن ممکن است. بنابراین الان در حال تلاشم که راه ار برای دیگری بگشایم تا نسلهای بعدی آن را ادامه دهند. این نحوه تکامل سنگنوردی است.]

سوال: در چه موقعی یک صعود بسیار دشوار می شود؟

در آخرین سفرم به سیوز مسیر دیگری را سمت چپ باز کرده و رول کوبی کردم که نسبتاً دشوار است. کمی دشوارتر. در واقع این مسیر الان برای خود من بسیار دشوار است. شش حرکت پشت سر هم وجود دارد که من به سختی توانستم گیره بگیرم. من فقط توانستم وزنم را از روی طناب یک یا دو ثانیه بردارم. به صورت تئوریک اگر که بتوانم از گیره ها آویزان شوم قادر به گذر کردن از آنها خواهم بود. به لحاظ تئوریک این موضوع ممکن است. شاید نه برای من، اما مسیر Realization

 ،15 سال قبل از صعودش توسط من، رول کوبی شده بود و برایم ممکن بود.شاید 15 سال دیگر یک بچه کوچک به آن مسیر بیاید و آن را صعود کند. این درجه بعدیخواهد بود. شاید اولین

5.16 !

سوال: شش سال از اولین صعود مسیر Realization می گذرد و تنها دومین صعود آمریکایی آن توسط دیو گراهام انجام شده است. اتان پرینگل مسیر Es Pontas را امتحان کرده و می گویدکه مطمئن نیست هرگز قادر به صعود آن باشد. چرا فکر می کنی که چنین شکافی میان تو و دیگر سنگنوردان برتر وجود دارد؟

هر کسی در سطح خودش در حال پیشرفت است. من واقعاً به آن فکر نمی کنم. هرچند تعداد بسیار زیاد سنگنورد وجود دارد که سنگنوردی می کند. این بچه، آدام اندرا خیلی قوی است. دیو لاما ... افراد زیادی وجود دارند که به این ورزش روی آورده اند و ریسک زیادی را در آینده انجام خواهند داد.

سوال: تایگر وود، مایکل جوردن، کلی اسلیتر، همه غریزه کشتن را دارند، اراده رام نشدنی ای ، که آنها می توانند به آن رجوع کنند. وقتی یک طناب را به خود گره میزنی، آیا چنین حسی درونت پدید می آید؟

وقتی مسیرهای سخت را صعود می کنید باید از جانتان مایه بگذارید. باید مانند یک حیوان عمل کنید. وقتی که در سخت ترین لحظات صعود قرار دارم ، باید جهت تخلیه فشار فریاد بکشم. لحظاتی که بون اسپید در حال صعود مسیرش فریاد می کشید را بخاطر دارم –چیزی که روی من تأثیر زیادی گذاشته است. وقتی که یک حرکت را سخت می زنید، انرژی اضافی درون شماست که باید تخلیه اش کنید. هوا بشدت از درون شما به بیرون منفجر می شود. همانند ورزشهای رزمی است. می دانید، وقتی بروس لی مشت می زد، باید به آن معنا می بخشید. ها!!! (با تقلید حرکت کاراته) اینطوری بشدت پرخاشگر می شوم. حتی بیشتر از آنچه شخصیتم می باشد.

سوال: بیشتر از یک دهه قبل، وقتی وارد صحنه شدی، خیلی از پیشکسوتها از حرکت پای نکبتیات و عدم داشتن رژیم ورزشی انتقاد می کردند، اما همان نویسندگان و سنگنوردان استعداد ویژه تو را هم می شناختند. آنجا 14 ساله بودی و برای آینده رویت حساب می شد. آیا این فشار را حس می کردی؟

سنگنوردی همیشه برایم سرگرم کننده بوده است. پر از بازیگوشی. سنگنوردی ابرازی درونی است از خوشحالی. هنگامی که احساسی الهام می کنم، فکر می کنم که هر چیزی ممکن است.اگر کهدیوانه نباشم، این حتی باعث ناراحتی ام نمی شود.

من هرگز فشار توقع از پتانسیل هایم را هم حس نکرده ام. اما اخیراً چنین بوده است. وقتی جوانتر هستید به زمانی که دیگر قدرتمند نیستید هرگز فکر نمی کنید. من هنوز فکر می کنم که پر از انرژی هستم، اما الان در سن 26 سالگی کم کم دارم می فهمم که زمان محدود است. در حال حاضر بیشتر انگیزه من متمرکز درک پتانسیلم به عنوان یک سنگنورد است. هر مسیر درسی با ارزش به من می دهد که آن را یاد می گیرم و با دیگر مسیرها تلفیق می کنم. این همان یادگیری بی پایان آموزه های مسیرها می باشد. چیزی تمام شدنی نیست اما به آنجا ختم می شود که من نمی توانم مسیرهای دشوارتر را صعود کنم.

سوال: داری به آنجا می رسی؟

آره. حرکاتم سنگین تر از گذشته اند. باید بیشتر خودم را قبل از صعود گرم کنم. اما صادقانه بگویم که احساس می کنم هنوز در حال پیشرفتم. مطمئن نیستم که چقدر از 8 سال گذشته قوی تر هستم. شاید قبلاً قدرتمندتر بودم اما با تجربه نبودم. هنوز مدت زیادی باقی مانده که به یک جنگجوی کهنه کار مبدل شوم.

سوال: تصمیم بعدی ات چیست؟

تمرکزم در حال حاضر روی یک شیوه از صعودهای ورزشی است که تلفیقی از بولدرینگ (سنگ کوتاه) و دوی ماراتن می باشد. دارم مسیرهای سنگنوردی ای را جستجو می کنم که خیلی بلند و حالت بولدرینگ داشته باشند. دنبال مسیرهایی هستم که کراکس V13 داشته باشند و بالای 30 متر از زمین فاصله داشته باشند تا شما مجبور باشید برای رسیدن به آنها 80 حرکت زده باشید. در آینده شاید هدفم تغییر کند... شاید آنچه را یاد گرفته ام در سنگنوردی کلاسیک پیاده کنم. تا به حال به سنگنوردی کلاسیک مشتاق نبوده ام اما خیلی دوست دارم که این کار را انجام دهم.

سوال: بعد از صعود مسیر Realization نوشتی که تصمیم داری سنگنوردی را کنار بگذاری. آیا هنوز آن گزینه را در حال سبک سنگین کردن هستی؟

بعد از آن زمان، بشدت خودم را روی مطالعه فلسفه شرق و تعمق متمرکز کرده ام. برایم هدف از صعود از یک صخره، یک سوال بود. اینکه فلسفه آن چیست، برایم سوال بود. من در زندگیم چیزهای دیگری را امتحان نکرده بودم. قسمتی از وجودم تجربه کارهای دیگر را از من طلب می کرد.

اکنون حس می کنم سنگنوردی بخشی از آنچیزی است که من هستم. شیوه ای از زندگی است. سنگنوردی راه ابراز تمایلات درونی من است. روش زیستن من در این دنیا. در گذشته این سوال را بارها از خودم می پرسیدم. اما الان جواب واضح است: این چیزی است که من هستم، آنچه که انجام می دهم. می دانم که این نهایت خوش اقبالی من است که توسط این همه کمپانی حمایت می شوم و یا در اصل بگویم جامعه سنگنوردی ای که این کمپانی ها را حمایت می کنند. احساس خوشبختی می کنم از اینکه شیوه زندگی من این است. در دنیا می گردم و سعی به بالا بردن استاندارد موجود دارم. از راهی که برگزیده ام مطمئن هستم. اما در گذشته بعد از صعود مسیر Realization ،لحظه بسیار باشکوهی که بخاطرش بشدت تلاش کرده بودم، احساس می کردم که دیگر کاری برای انجام دادن ندارم. به این درک رسیده ام که همیشه راهی برای تکامل وجود دارد. همیشه چیزی مشکل تر وجود دارد. 

ترجمه ای از سعید هاشمی نژاد  مجله کلایمینگ اکتبر 2007


مطالب مشابه :


آشنايي با سينماي اروپا

14.ژان پیر کاسل 15.ونسان ناتالی وود جان




مصاحبه با کریس شارما

کاسل راک در کالیفرنیا تایگر وود، مایکل جوردن، کلی اسلیتر، همه غریزه کشتن را




برچسب :