یادگاری از سی سال پیش

انگار همین دیروز بود.سی سال پیش وقتی با ترس و لرز! پا به مدرسه گذاشتم.آن زمان تنگ ارم روستاي محرومي بود با دو مدرسه "فرهنگی" و "عشایری" ، که من و خیلی های دیگر در "مدرسه عشایری" درس می خواندیم.روزهای اول مدرسه مان در یک منزل مسکونی اجاره ای بود – که بعدها شد پایگاه مقاومت و چند سال بعد مالک آن منزل در آن ساکن شد- کلاس های ما در اتاق های این منزل مسکونی و نیز سایه دیوارهای حیاط برگزار می شد!


یکی دو ماه بعد از آنجا اسباب کشی کردیم و به یک منزل مسکونی اجاره اي دیگر رفتیم که البته مثل حياط قيلي اتاق کافی هم نداشت و لذا برخی کلاس ها در چادر برگزار می شد. در مدرسه جدید دو مشکل کوچک داشتیم. اول اینکه پسر مالک منزل روزی چندبار می گفت: از منزل ما برید بیرون و مشکل دوم این بود که من از ورود به چادر می ترسیدم- که به دلیل ضرورت تحصیلی و تکرار ، این ترس کم کم رفع شد!


این وضع تا نیمه های سال ادامه داشت تا اینکه مدرسه فرهنگی و عشایری در هم ادغام شد و ما به مدرسه ی فرهنگی منتقل شدیم،  البته مشکل چادرنشینی ما رفع نشد.به دلیل تعداد زیاد دانش آموزان کلاس اول دبستان و نبود کلاس کافی، کلاس ما همچنان در چادر برگزار می شد البته تنها فرقش این بود که چادر در حیاط يك مدرسه برپا شده بود!

 


دبستان کوثر تنگ ارم - سال 1361

 

اولین روز دبستان بازگرد

کودکی ها شاد و خندان بازگرد

باز گرد ای خاطرات کودکی

بر سوار اسبهای چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند

یادگاران کهن مانا ترند

درسهای سال اول ساده بود

آب رابابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس

روبه مکار و دزد وچاپلوس

روز مهمانی کوکب خانم است

سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود

فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید

ریزعلی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم

ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم

یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت

دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود

برگ دفتر ها به رنگ کاه بود

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ

خش خش جاروی با پا روی برگ

همکلاسیهای من یادم کنید

باز هم در کوچه فریادم کنید

همکلاسیهای درد و رنج و کار

بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد

کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود

جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش میشد باز کوچک می شدیم

لا اقل یک روز کودک می شدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش

یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای معلم نام و هم یادت به خیر

یاد درس آب و بابایت به خیر

ای دبستانی ترین احساس من

بازگرد این مشقها را خط بزن


مطالب مشابه :


نا امني جاده تنگ ارم

تنگ ارم باستان - نا امني جاده تنگ ارم - سلام دوست عزيز ممنونم كه يه وبلاگ خودتون سر زديد نظر




خانه اردشیر ساسانی در تنگ ارم استان بوشهر !

خليج هميشه پارسي - خانه اردشیر ساسانی در تنگ ارم استان بوشهر ! - ! خلیج همیشگی پارس و جزایر




سوالات ارشد 92 به همراه پاسخ تشریحی

عمران ارم - سوالات ارشد 92 به همراه پاسخ تشریحی - مهندسی خاک و پی - عمران تنگ ارم باستان.




یادگاری از سی سال پیش

پا به مدرسه گذاشتم.آن زمان تنگ ارم روستاي محرومي بود با دو مدرسه "فرهنگی" و - تنگ ارم باستان




آثار تاریخی و باستانی شهرستان دشتستان

در روستای پشت پر از توابع بخش ارم قرار دارد .باتوجه به نام آن و نظر باستان شناسان تنگ ارم




برچسب :