معجزات حضرت محمد (ص)

بسم الله الرحمن الرحیم

معجزات النبی صلی الله علیه و سلم

پیامبر ما محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم دارای چهل معجزه خاص بودند که هیچ یک از انبیاء دیگر آن معجزات را نداشتند. بیست مورد از آن معجزات در وجود شریف ایشان و بیست مورد دیگر در غیر نفس مبارکشان میباشند.

(
معجزاتی که در نفس مبارک ایشان قرار داشتند)

معجزه جسم مبارک آن حضرت: جسم مبارک ایشان بدون سایه بوده و هرگز سایه ی وی بر زمین نیفتاده است.
معجزه سر مبارک آن حضرت: هرگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم در آفتاب می رفتند ابری می آمد و بر سر ایشان بر مثال سایه بانی می ایستاد و سایه می داد.
معجزه چشم مبارک آن حضرت: پیامبر صلی الله علیه وسلم از پس خود می دیدند همچنانکه از پیش خود می دید.
معجزه بینی مبارک آن حضرت: رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بوی فرشتگان را می یافت، هرگاه که جبرئیل علیه السلام نازل می شد هنوز نیامده بوی وی را می یافت و جهت نزول وحی به فراغ دل ساخته و آماده می نشست.
معجزه لبان مبارک آن حضرت: رسول خدا محمد صلی الله علیه وسلم هرگاه لب می جنبانید قرص آفتاب و ماه می خندیدند.
معجزه دندان مبارک آن حضرت: شبی سوزن از دست حضرت عایشه  افتاد و خانه تاریک بود حضرت رسول علیه السلام تبسم کردند دندان مبارک وی نمایان شد عایشه با نور آن سوزن را یافتند.
معجزه گوش مبارک آن حضرت: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم از دور می شنید و در خواب هم می شنید همچنانکه در بیداری می شنیدند.
معجزه دل مبارک آن حضرت: هرگز خواب به دل مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم گذر نکرده است چنانکه خود ایشان فرموده اند: تنام عینی و لاینام قلبی یعنی چشمانم به خواب می رود ولی قلبم نمی خوابد.
معجزه پشت مبارک آن حضرت: در پشت حضرت رسول صلی الله علیه وسلم در پایین کتف راست وی مهر نبوت بود و در آن کلمه لااله الا الله محمد رسول الله نوشته شده بود.
معجزه سینه مبارک آن حضرت: در شب دعوت از پریان هنگام بازگشت عبدالله بن مسعود با وی بود پیامبر صلی الله علیه وسلم رداء از سینه ی خود برداشت سینه ی مبارک وی مانند ماه شب چهاردهم نور می داد در تاریکی شب با آن نور راه پیمودند .
معجزه دست مبارک آن حضرت: پیامبرصلی الله علیه وسلم در شب هجرت از مکه به مدینه با دست مبارک خود بسوی کافران اشاره کرده گفت: شاهت الوجوه حق تعالی چشمهای کافران را نابینا گردانید هیچ یک از آنان پیغمبر علیه السلام را ندیدند.
معجزه پای مبارک آن حضرت: پیامبر صلی الله علیه وسلم روزی بالای کوه ثبیر (کوهی در مکه) ایستاده بود کوه بجنبید رسول علیه السلام فرمودند: ای ثبیر آرام باش، کوه ثبیر گفت: یا رسول الله جنبیدن من از هیبت قدم تو است.
معجزه انگشتان مبارک آن حضرت: پیامبر صلی الله علیه وسلم بسوی کعبه اشاره کردند نوری از انگشتان وی ظاهر شد که کعبه شریفه با آن نور روشن و منور گشت.
معجزه پوست مبارک آن حضرت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم هر جامه و لباسی را که می پوشیدند تا آخرین رشته ی آن لباس بوی عطر پیامبر از بین نمی رفت.
معجزه استخوان مبارک آن حضرت: روزی حضرت عایشه   ناخن مبارک رسول الله را می گرفتند ناگهان همه مروارید شد رسول علیه السلام گفتند: یا عایشه اینها را از کجا آوردی  عایشه گفت: از ناخن های شما یا رسول الله پیامبر صلی الله علیه وسلم تبسمی کردند و فرمودند: انّی نفسی کلها در و لؤلؤ همانا همه ی وجود من دُر و مروارید است.
معجزه شکم مبارک آن حضرت: زمین مدفوع ایشان را در خود فرو می برد تا کسی آن را نبیند.
معجزه ریش مبارک آن حضرت: حضرت ابوبکر در خانه ی خود دو موی از محاسن شریف حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را نگه داشته بود شبی صدای تلاوت قرآن با لحنی بسیار زیبا و دلنشین در خانه ی خود شنید ولی کسی را نمی دید.  ابوبکر  بدنبال صدا حرکت کرد تا نزد آن دو موی رسید صدای قرائت از آنجا می آمد حضرت رسول صلی الله علیه وسلم را از آنحال خبردار نمود، پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: یا ابابکر تو ندانستی که فرشته ها بودند، فرشتگان نزد موی من جمع شده بودند و قرآن می خواندند.
معجزه جبین (پیشانی) مبارک آن حضرت: رسول اکرم صلی الله علیه وسلم عرق جبین خود را بر خار انداخت در حال تبدیل به گل گردید. عرق پیامبرصلی الله علیه وسلم را جهت ازدیاد بوی خوش در بوهای خوش می انداختند.
معجزه ریق (آب دهان) مبارک آن حضرت: حضرت رسول صلی الله علیه وسلم ریق خود را در چشم امیرالمومنین حضرت علی (ع) انداخت چشم وی بعد از آن چنان شد که از فرسخهای دور می دید. و در مدینه چاهی بود که آب آن تلخ بود آب دهان مبارک خود را در آن چاه انداخت آب چاه شیرین و گوارا شد.
این بود معجزات نفس وی که خداوند متعال خاصه ی وی گردانید وبرای هیچ یک از انبیاء گذشته عطا نکرده است.

(معجزاتی که در غیر نفس ایشان قرار داشتند)

1-
انشقاق القمر: رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به اشاره انگشت خود ماه را به دو نیم تقسیم کرد. قوله تعالی: اقتربت الساعه وانشق القمر قصه ی آن در کتب تفاسیر مذکور است.
2-
از عمر  روایت شده است هیچ شتر و اسبی نبود که رسول علیه السلام می خواست که بر وی سوار شود الا آنکه پشت خود را فرو می داشت و رام می شد تا رسول اکرم صلی الله علیه وسلم سوار شود.
3-
هر خانه ی قفل شده ای که حضرت رسول صلی الله علیه وسلم می خواست وارد آن شود درب آن خانه بدون کلید باز می شد.
4-
هر چیزی را که پیامبر صلی الله علیه وسلم دست می زد بوی مشک می گرفت. چنانکه انس بن مالک روایت می کند هرگاه رسول الله صلی الله علیه وسلم از سفر باز می گشت تازیانه ی خود را به من می سپرد تا یک ماه از آن بوی مشک می آمد و رایحه ی مشک را می داد.
5-
هرگاه که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم غذا می خوردند دست مبارکشان را در دستمالی می مالید بعد از آن هرگز آن دستمال در آتش نمی سوخت. چنانکه از انس روایت است که گفت: مرا دستمالی بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم دو دست خود را در آن مالیده بودند هرگاه که می خواستم آن دستمال را بشویم آنرا در آتش می انداختم سپس شسته و سالم از میان آتش بیرون می آوردم.
6-
هر سنگی که رسول الله صلی الله علیه وسلم قدم مبارک خود را بر آن می گذاشت زیر قدم وی نرم می شد چنانکه ابوبکر روایت می کند در شب غار جای پای مبارک پیامبرصلی الله علیه وسلم را در سنگ دیدم که نمایان شده بود همچنانکه کسی بر روی گل رفته باشد گفتم: یا رسول الله کافران جای پای مبارک تو را در سنگ می بینند و بر ما پیروز خواهند شد. فرمود: یا ابابکر برو و آنرا محو کن من هم رفتم و آن را از بین بردم بفرمان حق تعالی جای پاها از سنگ رفت.
7-
از کرامت جسم مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم هر لباسی را که می پوشیدند کهنه نمی شد، رسول علیه السلام را چهل پیراهن و هفده رداء بود که هر یکی از آن را به یکی از یاران خود داده بود که هیچ یک از آنها کهنه نشد مگر با مرگ صاحب خود.
8-
از هر غذایی که پیامبر صلی الله علیه وسلم می خورد از آن غذا هیچ کم نمی شد. چنانکه روایت می کنند از  عبدالله بن عباس  که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وسلم را هفت بار به گمان آنکه غذا نمی خورد، به سوی غذا خواندم پس نگاه کردم که رسول الله صلی الله علیه وسلم غذا می خورد ولی با خوردن وی از غذا هیچ کم نشده بود.
9- 
عایشه  می گوید: روزی رسول خدا صلی الله علیه وسلم خفته بودند من نیز با وی به خواب رفته بودم، بویی از دهان مبارک رسول الله صلی الله علیه وسلم به مشامم خورد گفتم: یا رسول الله از دهان تو بوی گرسنگی می آید؟ گفت: یا عایشه بدرستیکه من شب را گرسنه می گذارم و بامداد سیر بلند می شوم. و در حدیث دیگر فرمودند: من شب را بنزد پروردگار خود می گذارم که مرا طعام و شراب دهد.
10-
امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه می گوید: در روز فتح مکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را دیدم که بر اسب اشهب سوار بودند در حال برآمدن دو پای جلو کوتاه شده و در حال فرود آمدن دراز می شد.
11-
تا آخرین لحظه ی حیات پیامبرصلی الله علیه وسلم هیچکس با وی نایستاد مگر آنکه رسول علیه السلام از وی بلندتر می نمود، هر چند آن کس بلند قامت می بود.
12-
قبل از اسلام هر وقت رسول الله صلی الله علیه وسلم از در بتخانه می گذشت بت ها همه در سجده می افتادند.
13-
رسول خدا صلی الله علیه وسلم در شب دعوت پریان وقتی که از کوه احد بر می گشت سنگی برداشت و با خود به خانه آورد وقتی که نیمه ای از شب شد سنگ به زبان فصیح گفت: لا اله الا الله محمد رسول الله ما قساء قلب من لایؤمن چه سخت است دلهای کسانیکه ایمان نمی آورند تا این آیه نازل شد قوله تعالی ثم قست قلوبکم من بعد ذلک.
14-
یکی از یهودیان نزد رسول علیه السلام آمد و سنگی در دست داشت گفت: یا محمد این سنگی است از سنگهای داود علیه السلام. رسول الله صلی الله علیه وسلم آنرا بدست گرفت در دست پیامبر همچون موم نرم شد یهودی چون این معجزه را دید در حال مسلمان شد و ایمان آورد.
15-
روز خندق جابر رضی الله عنه رسول الله صلی الله علیه وسلم را به مهمانی خواند، رسول علیه السلام یک انگشت مبارک خود را در دیگ فرو برده و از غذا چشید. اهل خندق چهار هزار و هفتصد و چهارده مرد بودند همه ی آنان از آن دیگ خوردند ولی هیچ کم نشد. چنانکه در مشارق الانوار این حدیث آمده است: قال النبی علیه السلام یا اهل الخندق انّ جابرا قد صنع لکم سورا فحیهلا بکم.
16-
روزی پیامبر صلی الله علیه وسلم با یاران خود بر در مسجد نشسته بودند ناگهان شتری فریاد کنان آمد و گفت: الغوث الغوث یعنی فریاد رس مرا یا رسول الله، رسول خدا صلی الله علیه وسلم از وی پرسید که ترا چه شده است؟ شتر به زبان فصیح گفت: لا اله الا الله محمد رسول الله مرا از این قوم خلاص کن، رسول علیه السلام گفت: برای چه؟ گفت: یا رسول الله آنها در وقت نماز خفتن به خواب می روند و نماز ایشان فوت می شود. رسول الله صلی الله علیه وسلم آن قوم را خوانده و فرمودند: توبه کنید و به پروردگار خود باز گردید که این علامت منافقان است. آنان توبه کردند و به پروردگار خود باز گشتند.
17-
روزی رسول خدا صلی الله علیه وسلم به منزل عایشه آمد دید که  عایشه بسبب گم شدن حمایلی که داشت می گرید. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمدند: اخرجی یدیک یعنی ای عایشه دستهایت را بیرون آور، عایشه دو دست خود را بیرون آورد رسول الله صلی الله علیه وسلم آب دهان خود را بر دو کف دست او پاشید هر قطره از آن مروارید شد و آن مرواریدها تا روز جمل نزد عایشه بود.
18-
رسول اکرم صلی الله علیه وسلم با ماری صحبت کرده و گفتند: ای مار زهری را که در وجودت هست آنرا بینداز، مار زهری را که در سر خود بوزن یک مثقال بود انداخت، رسول خدا صلی الله علیه وسلم آنرا گرفت و در ریگ بیابان انداخت در حال چشمه های آب، روان شد کفاری که حاضر بودند همه ایمان آوردند.
19-
حضرت رسول صلی الله علیه وسلم روز عید به منزل حضرت فاطمه (س)آمد دیدند که فاطمه گریه می کند. رسول خدا گفتند: ای فرزند ترا چه گریانید؟ فاطمه گفت: ای پدر، حسن و حسین برهنه اند و گریه می کنند که روز عید لباس نداریم. رسول علیه السلام حسن و حسین را نزد خود خواند، حضرت جبرئیل علیه السلام دو لباس سفید آورد رسول خدا به آنان داد. فاطمه گفت: یا رسول الله آنها لباس رنگین می خواهند، رسول خدا فاطمه را فرمود تا کاسه ای آب بیاورند، امیرالمؤمنین حسن را گفت: تو چه رنگی می خواهی؟ گفت: سبز، فاطمه را گفتند: تا لباس را در آن کاسه آب فرو برد، بفرمان خدا لباس سبز پدید آمد. سپس امیرالمؤمنین حسین را گفتند: چه رنگی می خواهی؟ گفت: سرخ، آن دیگر لباس را در آن کاسه فرو برد بفرمان خدا ی تعالی لباس سرخ ظاهر شد. آنگاه حسن و حسین علیهماالسلام گفتند: بچه های عرب بر شتر سوار شده و مهار آن را به دست گرفته اند رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: جانان پدر من شتر شما می شوم حسن (ع)را بر دوش راست خود و حسین (ع) را بر دوش چپ خود نشاند و گیسوهای مبارک خود را به دست آنان داد، گفتند: شتران ایشان عفو می کنند رسول خدا صلی الله علیه وسلم روی به جانب راست کرد و گفت: عفو، و روی به جانب چپ کرد و گفت: عفو، و بدان عفو امت خواستند جبرئیل امین از جانب خداوند متعال رسید و گفت: یا محمد حق تعالی می فرماید که دو دانگ امتت را بتو بخشیدم دیگر عفو مخواه تا چهار دانگ دیگر را در قیامت هنگام شفاعتت بتو بخشم تا عالمیان بدانند که نزد ما ترا چه قدر و منزلتی است.
20-
رسول خدا صلی الله علیه وسلم روزی به منزل حضرت فاطمه (س)آمدند، حسن و حسین  علیهماالسلام از گرسنگی گریه می کردند رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: چرا گریه می کنید؟ گفتند: از گرسنگی، پیامبر گفت: چه می خواهید؟ حسن (ع)گفت انجیر تر (تازه، آبدار) می خواهم حسین(ع) گفت: انجیر تر و خشک هر دو را می خواهم رسول الله صلی الله علیه وسلم دست مبارک خود را در جیب کرد و انجیر تر و خشک هر دو را بیرون آوردند.
این بود معجزات خاصه ی رسول الله صلی الله علیه وسلم.
الهی بحرمت معجزات حبیب خود بر ما گنهکاران رحمت نمای.


مطالب مشابه :


دستگاههای ورودی و خروجی در رایانه

تیزهوشان پسران گرگان - دستگاههای ورودی و خروجی در رایانه - علمی - hafezhadadi - تیزهوشان پسران گرگان




تاریخچه رایانه

تیزهوشان پسران گرگان - تاریخچه رایانه - علمی خبری - hafezhadadi - تیزهوشان پسران گرگان




کرم آسکاریس

تیزهوشان پسران گرگان - کرم آسکاریس - علمی خبری - hafezhadadi - تیزهوشان پسران گرگان




اصطلاحات کامپیوتر

تیزهوشان پسران گرگان - اصطلاحات کامپیوتر - علمی خبری - hafezhadadi - تیزهوشان پسران گرگان




ویتامین ها(2)

تیزهوشان پسران گرگان - ویتامین ها(2) - علمی - hafezhadadi - تیزهوشان پسران گرگان




خصوصیات کرم ها

تیزهوشان پسران گرگان - خصوصیات کرم ها - علمی - hafezhadadi - تیزهوشان پسران گرگان




معجزات حضرت محمد (ص)

تیزهوشان پسران گرگان - معجزات حضرت محمد (ص) - علمی - hafezhadadi - تیزهوشان پسران گرگان




لوله ی گوارش و چیز های دیگر

تیزهوشان پسران گرگان - لوله ی گوارش و چیز های دیگر - علمی - hafezhadadi - تیزهوشان پسران گرگان




برچسب :