آیا با وجود عقل، انسان نیازی به دین و پیامبر دارد؟ - با فکرترین انسانها
این مجموعه نوشتار که در 4 موضوع اصلی: 1 – خداشناسی، 2 – پیغمبرشناسی، 3 – معادشناسی، 4 - امام شناسی، تنظیم شده، هدیهای است از گلستان آثار فرزانهی قرن، مرد آسمان ی و خدایی، علامه طباطبایی، که از کتاب "شیعه در اسلام" انتخاب شده است.
در بخش اول یعنی "خدا شناسی" پنج موضوع، الف: نظری به جهان هستی و واقعیت، ب: وحدانیّت خداوند، ج: معنای صفات خداوند، د: قضا و قدر، هـ: انسان و اختیار، بحث شد.
بخش دوم یا همان پیغمبرشناسی، به اثبات نیازمندی بشر به قانون الهی و کسی که آن را از خدا به انسان برساند خواهد پرداخت.
این بخش در چهار قسمت تهیه شده که هم اکنون قسمت اول به همراه فهرست کل بخش، تقدیم حضور میگردد.
پیغمبرشناسی
• قسمت اول:
به سوى هدف
هدایت خصوصى
خرد و قانون
شعور مرموز یا «وحى»• قسمت دوم:
عصمت پیغمبران
پیغمران و دین آسمان ى
پیغمبران و حجت وحى و نبوت
شمار پیغمبران خدا
پیغمبران اولوا العزم و صاحبان شریعت
• قسمت سوم:
نبوت محمد صلی الله علیه و آله• قسمت چهارم:
پیغمبر اسلام (ص) و قرآنقسمت اول
آیا با وجود عقل ، انسان نیازی به دین و پیامبر دارد؟
با فکرترین انسانها
- به سوی هدف - هدایت عمومی
دانه گندمی که در دل خاک با شرایط مناسبی قرار میگیرد، شروع به رشد و نمو کرده به شاهراه تحول میافتد و هر لحظه صورت و حالت تازهای به خود گرفته با نظم و ترتیب مشخصی راهی را میپیماید تا بوتهای کامل، دارای خوشههای گندم شود و اگر یکی از دانههای آن به زمین افتد باز مسیر گذشته را آغاز کرده به سرانجام میرساند. و نیز هسته میوهای که در مهد زمین آغازِ حرکت نموده، پوسته را شکافته جوانه سبزی میدهد و راه منظم و مشخصی را میپیماید، بالاخره درختی برومند و سرسبز و باردار میشود.
اگر نطفه حیوانی است در میان تخم یا در رحم مادر، شروع به تکامل نموده راه مشخصی را که ویژه همان حیوان است، سیر نموده، فردی کامل از همان حیوان میشود.
این راه مشخص و سیر منظم در هر یک از انواع آفرینش که در این جهان مشهودند برقرار و در سرنوشت همان نوع است و هرگز بوته سبز گندم که از دانه شروع نموده به گوسفند یا بز یا فیل نمیرسد و هرگز حیوانی ماده که از نر خود باردار گشته، خوشه گندم یا درخت چنار نمیزاید حتی اگر نقصی در ترکیب اعضا یا در عمل طبیعی نوزادی پیدا شود مثلاً گوسفندی بی چشم یا بوته گندمی بی خوشه به وجود آید، ما تردید نمیکنیم که به یک آفت و سبب مخالف مستند میباشد.
خرد، قانونی را که سعادت جامعه بشری را تأمین کند، درک نمیکند و چون به مقتضای نظریه هدایت عمومی، وجود چنین درکی در نوع انسانی ضروری است ناگزیر دستگاه درک کننده دیگری در میان باید باشد که وظایف واقعی زندگی را بفهماند و در دسترس همگان گذارد و این شعور و درک که غیر از عقل و حس میباشد، “شعور وحی“ استنظم و ترتیبِ مداوم در تحولِ اشیا؛ و نیز اختصاص هر نوع از انواع آفرینش در تحول و تکامل خود به نظامی خاص، برای پژوهشگر کنجکاو غیر قابل انکار میباشد. از این نظریه روشن دو مسئله دیگر میتوان نتیجه گرفت:
1- در میان مراحلی که موجودات از آغاز پیدایش تا انجام میپیماید یک اتصال و ارتباطی برقرار است مانند اینکه آن موجود در هر یک از مراحل تحول خود از پشت سر دفع و از پیش رو جذب میشود.
2- نظر به اتصال و ارتباط یادشده، آخرین مرحله سیر هر موجودی،از همان آغاز پیدایش، مطلوب و مورد توجه تکوینی (ذاتی) همان پدیده نوعی است. چنانکه مغز گردویی که در زیر خاک جوانه سبز میدهد از همان وقت متوجه یک درخت برومند گردویی است و جنین در تخم یا در رحم ، از آغاز پیدایش به سوی حیوان کاملی رهسپار میباشد.
قرآن کریم در تعلیم خود (که مطلق آفرینش و پرورش اشیا را به خدا نسبت میدهد) این رهسپاری و کشش را که هر نوع از انواع آفرینش در راه کمال خود دارد به هدایت الهی و رهبری خدایی نسبت میدهد؛ چنانکه میفرماید:
الَّذی اَعْطی کُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی؛ خدایی که به هر چیزی آفرینش ویژهاش را داده و پس از آن راهنمایی کرده (به سوی هدف زندگی و آفرینش)1
و میفرماید: اَلَّذی خَلَقَ فَسَوّی وَ الَّذی قَدَّرَ فَهَدی؛ خداوندی که آفرید و منظم کرد و خداوندی که اندازهگیری کرد و هدایت نمود 2
و به نتیجههای گفته شده اشاره کرده و میفرماید: وَ لِکُلّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلّیها؛ هر کدام هدف و غایتی دارد که آن را در پیش میگیرد 3
و میفرماید: وَما خَلَقْنَا السَّمواتِ وَاْلاَرْضَ وَما بَیْنَهُما لاعِبینَ ما خَلَقْناهُما اِلاّ بِالْحَقِّ وَلکِنَّ اَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛ ما آسمان ها و زمین و آنچه را که در میان آنهاست برای اینکه بازی کنیم، نیافریدیم (بی هدف نیستند)، آنها را مگر با آفرینش حق نیافریدیم (هدف و غرضی در میان است) ولی بیشتر مردم نمیدانند4
- هدایت خصوصی
بدیهی است نوع انسان از این کلیات مستثنا نیست و همین هدایت تکوینی که در همه انواع آفرینش حکومت میکند در وی نیز حکومت خواهد کرد و چنانکه هر موجودی با سرمایه اختصاصی خود به سوی کمال خود رهسپار میشود و هدایت مییابد، انسان نیز با هدایت تکوینی به سوی کمال واقعی خود هدایت مییابد. انسان در عین اینکه با انواع دیگر نباتی و حیوانی در بسیاری از خصایص شریک است، خصیصه اختصاصی دارد که از دیگران جدایش میکد و آن “خرد” است.
“خرد” است که انسان به واسطه آن به تفکر پرداخته و از هر وسیلهی ممکن به نفع خود استفاده مینماید. در فضای بیکران آسمان ها اوج میگیرد و در اعماق دریاها شنا میکند و در سطح زمین از انواع جماد و نبات و حیوان استثمار و استخدام مینماید و حتی از هم نوعان خود تا جایی که میتوان سود میگیرد.
انسان به حسب طبع اولی، سعادت و کمال خود را در آزادی مطلق خود میبیند ولی نظر به اینکه سازمان وجودیش سازمان اجتماعی است و نیازمندیهای بی شماری دارد که هرگز به تنهایی توانایی رفع آنها را ندارد و در صورت اجتماع و تعاون با هم نوعان خود که آنان نیز همان غریزه خودخواهی و آزادی دوستی را دارند، ناگزیر است مقداری از آزادی خود را در این راه از دست بدهد، و در برابر سودی که از دیگران میبرد سودی بدهد و معادل آنکه از رنج دیگران بهره میگیرد، از رنج خود بهره بدهد؛ یعنی “اجتماع تعاونی “را از روی ناچاری میپذیرد.
این حقیقت از حال نوزادان و کودکان ، بسیار روشن است؛ نوزادان در آغاز درخواستهای خود به چیزی جز زور و گریه متوسل نمیشوند و نیز زیر بار هیچ قانون و مقرراتی نمیروند، ولی تدریجا به حسب تکامل فکر میفهمند که کار زندگی تنها با سرکشی و زورگویی پیش نمیرود و کم کم به فردی اجتماعی شده و به همه مقررات اجتماعی محیط خود، رام میگردند، انسان به دنبال پذیرفتن “اجتماع تعاونی “ وجود قانون را لازم میشمرد که در اجتماع حکومت کرده، وظیفه هر یک از افراد را معین، و سزای هر متخلف را مشخص سازد. قانونی که با جریان عملی آن هر یک از افراد جامعه به سعادت واقعی خود برسند و نیکبختی را که معادل ارزش اجتماعی وی میباشد بیابند.
اگر تدوین قانون کامل و مشترکی که باید سعادت جامعه بشری را تأمین کند به عهده خرد گذاشته شده و در ذات و آفرینش آن بود، هر انسان با خردی آن را درک میکرد چنانکه سود و زیان و سایر ضروریات زندگی خود را درک میکند ولی از چنین قانونی تا کنون خبری نبودهاین قانون همان قانون عملی همگانی است که بشر از روز پیدایش تا امروز پیوسته خواهان و شیفته آن است و همیشه آن را در سرلوحه آرزوهای خود قرار داده و در برآوردن آن تلاش میکند، بدیهی است اگر چنین چیزی امکان نداشت و در سرنوشت بشریت نوشته نشده بود، خواست همیشگی بشر قرار نمیگرفت5
خدای متعال به حقیقت این اجتماع بشری اشاره نموده میفرماید: نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیّاً؛ ما معیشت و زندگی مردم را در میانشان قسمت نمودیم (هر فرد متکفل بخشی از آن است) و برخی از ایشان را برتری دادیم تا بعضی از ایشان بعضی را تحت تسخیر بیاورند (چنانکه هر یک از کارگر و کارفرما با موقع اختصاصی خود، دیگری را مسخر دارد و همچنین رئیس و مرئوس و موجر و مستأجر و خریدار و فروشنده)6
و نیز درباره خودخواهی و انحصارطلبی انسان میفرماید: اِنَّ الاِنْسانَ خُلِقَ هَلوُعاً اِذا مَسَّهُ الشَّرُ جَزوُعاً وَ اِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنوُعاً؛ انسان، هلوع (حریص) آفریده شده وقتی که به وی شر و ناگواری رسید جزع و وقتی که خیری به او برسد، دیگران را منع میکند7
- خرد و قانون
اگر درست دقت کنیم خواهیم دید قانونی که بشر پیوسته در آرزوی آن است و مردم تنها و دسته دسته با عقل خویش لزوم چنین مقرراتی را که سعادتشان را تأمین کند، درک میکنند، همانا قانونی است که جهان بشریت را از آن جهت که جهان بشری است بی تبعیض و استثنا به نیکبختی رسانیده، در میانشان کمال عمومی را برقرار سازد.
بدیهی است تا کنون در دورههای گوناگون زندگی بشر، چنین قانونی که تنظیم یافته عقل و خرد باشد، درک نشده است و اگر چنین قانونی به حسب تکوین به عهده خرد گذاشته شده بود، البته در این روزگاران دراز برای بشریت درک میشد بلکه همه افراد مردم که بر جهاز ت عقل مجهز میباشند آن را تفصیلاً درک میکردند چنانکه لزوم آن را در جامعه خود درک میکنند.
به عبارت روشنتر: قانون کامل مشترکی که باید سعادت جامعه بشری را تأمین کند و بشر از راه آفرینش و تکوین به سوی آن هدایت شود، اگر تکوینا به عهده خرد گذاشته شده بود (یعنی در ذات و آفرینش عقل بود)، هر انسان با خردی آن را درک میکرد چنانکه سود و زیان و سایر ضروریات زندگی خود را درک میکند ولی از چنین قانونی تا کنون خبری نبوده و قوانینی که خود به خود یا با وضع یک فرد فرمانروا یا افراد یا ملل که تا کنون در جامعههای بشری جریان یافته، برای جمعی مسلم و برای جمعی دیگر غیر مسلم و غیر قابل پذیرش است و دسته ای از آن با اطلاع و دستهای بی اطلاع میباشند و هرگز همه مردم که در ساختمان بشری مساوی و همه به خرد خدادادی مجهزند، درک مشترکی در این باب ندارند.
- شعور مرموزی که «وحی » نامیده میشود
با بیان گذشته روشن شد که خرد، قانونی را که سعادت جامعه بشری را تأمین کند، درک نمیکند و چون به مقتضای نظریه هدایت عمومی، وجود چنین درکی در نوع انسانی ضروری است ناگزیر دستگاه درک کننده دیگری در میان نوع انسانی باید وجود داشته باشد که وظایف واقعی زندگی را به آنان بفهماند و در دسترس همگان گذارد و این شعور و درک که غیر از عقل و حس میباشد، “شعور وحی“ نامیده میشود، البته لازمه پیدایش چنین نیرویی در انسانیت این نیست که در همه افراد پیدا شود، همانگونه که نیروی تناسل در همه انسانها آفریده شده ولی درک لذت ازدواج و مهیّا شدن برای آن، تنها در افرادی پیدا میشود که به سن بلوغ برسند، شعور وحی هم در افرادی که ظهور نکرده، شعوری مرموز است، چنانکه درک لذت ازدواج برای افراد نابالغ انسان، درکی است مرموز.
آخرین مرحله سیر هر موجودی،از همان آغاز پیدایش، مطلوب و مورد توجه تکوینی (ذاتی) همان پدیده نوعی است. چنانکه مغز گردویی که در زیر خاک جوانه سبز میدهد از همان وقت متوجه یک درخت برومند گردویی است و جنین در تخم یا در رحم ، از آغاز پیدایش به سوی حیوان کاملی رهسپار میباشد.
خدای متعال در کلام خود در خصوص وحی شریعت خود و نارسایی عقل در این خصوص اشاره کرده میفرماید: اِنّا اَوْحَیْنا اِلَیْکَ کَما اَوْحَیْنا اِلی نُوحٍ و النَّبِییّنَ مِنْ بَعْدِهِ... رُسُلاً مُبَشِّرین وَ مُنْذِرینَ لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛ ما وحی کردیم به سوی تو چنانکه وحی کردیم به سوی نوح و پیغمبرانی که بعد از او بودند. ...پیغمبرانی که نوید دهندگان و ترسانندگان بشر بودند برای اینکه پس از فرستادن پیغمبران، مردم بر خدا حجتی نداشته باشند (بدیهی است که اگر عقل در اتمام حجت خدا کافی بود، حاجتی به پیغمبران در اتمام حجت نبود)81- سوره طه، آیه 50
2- سوره اعلی، آیه 3و2.
3- سوره بقره، آیه 148
4- سوره دخان، آیه 39
5- افراد انسان حتی سادهترین و بی فکرترین آنان به حسب طبع، دوست دارد که جهان انسانی، وضعی داشته باشد که همه با آسایش و صلح و صفا زندگی کنند و از نظر فلسفی خواستن و میل و رغبت و اشتها ، اوصافی هستند اضافی و ارتباطی و به دو طرف قائمند مانند خواهان و خواسته و دوست دارنده و دوست داشته شده و روشن است اگر دوست داشتنی امکان نداشت، دوست داشتن آن معنا نداشت و بالاخره همه اینگونه به درک نقص برمی گردد و اگر کمال امکان نداشت، نقص معنا نداشت.
6- سوره زخرف، آیه 32
7- سوره معارج، آیه 21
8- سوره نسأ، آیه 162
نظری به جهان هستی و واقعیت
آیا میتوان گفت این جهان پهناور هستی که سرتاسر اجزای آن جدا جدا و در حال وحدت و اتصال با استحکام و اتفاق حیرت انگیز خود از یک علم و قدرت نامتناهی حکایت میکند، آفریدگاری نداشته و بی جهت و بی سبب به وجود آمده است؟معنای صفات خداوند
خدای متعال واقعیتی است مطلق که هیچگونه حد و نهایت ندارد و از این روی هر صفت کمالی هم که در موردش اثبات میشود، معنای محدودیت را نخواهد داشت...تفکر مذهبی 2 (تحلیل اولین راه- قرآن )
در نوشتار اول معناى تفکر مذهبى ، مأخذ اساسى تفکر مذهبى در اسلام ، راههایى که قرآن براى تفکر مذهبى نشان مى دهد ، و تفاوت راههای سهگانه نام برده شده مطرح شد. حال نوبت آن است که به تحلیل راه اول در تفکر مذهبى بپردازیم:,