مقاله یعقوب خضری
نقد روانکاوانه پسا فرویدی<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
گردآورنده: یعقوب خضری ــ مهاباد
مقدمه
میتوان با کمی اغماض عنوان کرد که تاریخچه نقد روانشناسی تقریبا مصادف با خود روانشناسی است، فروید از همان آغاز و همزمان با ارائه نظریه روانکاوانهاش در حوزه نقد روانکاوی در ادبیات بخش مهمی از تحقیقات خود را در این حیطه متمرکز کرد، وی با بهره گرفتن از ادبیات و هنر در غنی کردن مکتب روانکاوی انقلاب بزرگی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به راه انداخت. میتوان گفت که وی با تکیه بر مفاهیم و اسطورههای هنری و ادبی نظریه خود را توسعه داد در این نوشتار سعی میشود رویکردهای دیگری را که پس از فروید گام در این حوزه نهادهاند بررسی نماییم و با نگاهی تاریخی روند تحولات نقد روانشناسی در ادبیات را مورد بررسی قرار دهیم لذا به دلیل جلوگیری از تکرار مطالب گذری کوتاه بر مکتب روانکاوی فرویدی و نیز یونگ خواهیم داشت سپس به بیان رویکردهای دیگر روانشناسی متن ادبی پس از فروید میپردازیم.
فروید و طلوعی نو در روانکاوی
توجه روانكاوی به ادبیات و هنر و سپس به نقد هنری بهرغم مباحث بسیاری كه به ویژه نظریهها و برداشتهای فروید و شاگردانش ایجاد كرد و مناقشات طولانی را دامن زد، تحول عمیقی را نیز در پی داشت كه عرصه نقد را به كلی دگرگون كرد. این ارتباط میان روانكاوی و هنر از اصلیترین جریانات نقد هنری و ادبی در طول یك سده اخیر محسوب میگردد.
فروید در عین اینكه بنیانگذار روانشناسی است، پایه گذار مطالعات روانشناسانه ادبیات و هنر نیز میباشد. با كشف موضوع ضمیر ناخودآگاه توسط فروید تحول بزرگی در عرصه نقد به وجود آمد، زیرا تا پیش از او و كشف ضمیر ناخودآگاه، مطالعات و نقد ادبی و هنری به طور عمده بر اساس ضمیر خودآگاه و نیت ضمیر خودآگاه استوار شده بود. به بیان صریح تر، منتقد در گذشته در جستوجوی این بود كه هنرمند و ادیب چه قصدی داشته است و چه میخواسته بگوید. اما پس از فروید نقد به سوی كشف و خوانش ضمیر ناخودآگاه سوق پیدا كرد؛ یعنی در جستوجوی مسائلی بود كه هنرمند و ادیب یا نمیدانستند یا نمیخواستند ابراز كنند. به همین دلیل ارتباطی میان رویای شاعرانه و خواب، میان صفحه شعر و گفتار بیماران فرض شد، زیرا همگی محل بروز و ظهور ضمیر ناخودآگاه هستند.(یاوری،1384)
یونگ؛ ضمیر ناخودآگاه جمعی
تفاوت عمده فروید و یونگ به نوع نگرش آنها به ضمیر ناخودآگاه باز میگردد. زیرا یونگ برخلاف فروید، به ضمیر ناخودآگاه جمعی توجه داشت. به عبارت دیگر، فروید به طور متمركز به ضمیر ناخودآگاه فردی و تاثیر آن بر رفتارها و احساسات و همچنین خلق آثار ادبی و هنری میپرداخت، اما یونگ بر ریشههای بسیار كهنتر ضمیر ناخودآگاه تاكید میكرد. در ضمن یونگ بیش از فروید به هنر به ویژه هنرهای بصری توجه مینمود. دستاوردهای یونگ نسبت به فروید كمتر در حوزه نقد روانكاوی مورد استقبال قرار گرفت و بیشتر نقدهای دیگر به ویژه اسطورهای و تخیلی از آن بهره بردند. البته در روانشناسی نیز این جریان به طور كلی از بین نرفت.(همان منبع)
پس از فروید و یونگ برخی همچون شارل بودئن( Charles baudouin) كوشیدند تا با كمك نظریات فروید و یونگ و حتی آدلر به نظریهای تركیبی دست یابند. بودئن پیرو یونگ بود. او كتاب خود با عنوان «روانكاوی هنر» را به فروید پیشكش نمود. برخی دیگر همانند ماری لویز ون فرانز رویه یونگ را پیش گرفتند و به سوی كهنالگوها و اسطورههای ادبی و هنری متمایل شدند. ماری لویز ون فرانز پس از مرگ یونگ كارهای او همچون كتاب «انسان و نمادهایش» را ادامه داد. اما پارادایم مسلط بر فرهنگ غرب به ویژه در قرن بیستم اجازه ظهور و بروز این جریان را نداده است. برخی دیگر همانند ژاك لاكان به رویه فروید توجه بیشتری كردند. البته لاكان كوشید تا از دستاوردهای زبانشناسی نیز به بهترین وجه در روانكاوی خود استفاده كند. به همین دلیل، او از «ساختار ضمیر ناخودآگاه» و شباهتهای آن با ساختار زبانی سخن گفت و از تقابلهای دال و مدلول و استعاره و مجاز در روانكاوی بحث كرد. نظریات لاكان كه در «نوشته» گرد آمده است، در این عرصه تركیبی بدیع بود و بر بسیاری همچون ژولیا كریستوا و ژاك دریدا تاثیر عمیقی گذارد.(تادیه،1999)
نقد روانشناسی و هانری دولاکروا( henri delacroix)
دولاکروا در سال 1927 کتابی با عنوان روانشناسی هنر و با عنوان فرعی رسالهای بر فعالیت هنری منتشر کرد فصلهایی از کتاب روانشناسی هنر، به موضوعاتی همچون هنر زیبایی شناسی هنرمند و اثر هنر شعر و عناصر اصلی موسیقی میپردازد.
وی به دلیل آشنایی با عرفان و ادبیات عرفانی به گونهای نسبتا متفاوت به روانشناسی ادبیات و و هنر توجه میکند به همین دلیل دولاکروا در محافل روانشناسی مطرح شده است و محققان تاریخ نقد روانشناسی به این شخصیت کمتر پرداختهاند. از نظر دولاکروا هنر تمام جنبههای ادبی موسیقیایی و... را دربرمیگیرد و محل تحقق انسان است.
وی میکوشید تا به مبانی مشترک میان دین هنر و روانشناسی بپردازد و حتی نسبت به مشترکات میان هنر و علم نیز بی تفاوت نبود؛ نهادهای رسمی و دانشگاهی اروپا و آمریکا هیچگاه امکان رشد به جریانهایی که به روانشناسی معنوی هنر میپرداختند ندادند. بنابراین تجربیات و نظرات دولاکروا که آمیختهای از عرفان و روانشناسی بود موقعیت و شرایط خاصی را برای مطالعات و نقد هنری و ادبی فراهم آورد که متاسفانه به دلیل عدم استقبال از سوی مراکز دانشگاهی این شاخه از روانشناسی و نقد روانشناسی تضعیف شد و پیروان بزرگی را پیدا نکرد.(همان منبع)
شارل بودئن( Charles baudouin)
شارل بودئن یکی از چهرههای تاثیرگذار نقد روانشناسی به شمار میرود که امروزه حتی در اروپا نیز کمتر به او توجه میشود. وی میکوشد تا با ترکیب دیدگاههای گوناگون در نقد روانشناسی به تقابل آنها پایان دهد و به روشی نو و کاملتر دست یابد در عین حال به فروید و یونگ و برخی از پیروان برجسته آنها توجه دارد. شارل بودئن در آثاری که مطالعه میکرد در جستجوی اسطورهها بود و از طریق آنها می کوشید به عقدهها و به ویژه به عقدههای اولیه چون ادیپ یا نارسیس بپردازد به واسطه آنها برخی از آثار بزرگ را مطالعه میکرد.
روشی که بودئن برای نقد روانشناسی به کار میگیرد بر اساس روش پیکرهای استوار شده است. در این روش هیچگاه نمیتوان یک جزءرا خارج از پیکره خود مورد مطالعه قرار داد؛ به طور مثال مطالعه یک بیت از غزل همواره باید در مجموعه آن غزل مورد مطالعه قرار گیرد او میگوید: "تحلیلگر باید آثار یک هنرمند را اندامی زنده تصور کند که هرقسمت آن به مجموعه آثار تعلق دارد و توسط آن قابل درک است. تحلیل دقیق یک شعر بدون تحلیل مجموعه آثار شاعر ممکن نیست".(تادیه، 1378، ص165)
ژاک لکان( Jacques lacan)
ژاک لاکان تلاش میکند تا با استفاده از روش دیالکتیکی هگل و زبانشناسی فردیناند دو سوسور، آرای فروید را به نحوی بازنویسی کند که روانکاوی، در تحلیل تمام عرصههای حضور انسان مشارکت و همکاری داشته باشد. او به نحوی اینکار را انجام میدهد و شکل میبخشد که به شکل شگرفی، مرزهای رشته خود یعنی روانکاوی را پشت سر گذاشته و روانکاوی را با سیاست، فلسفه، ادبیات، علم، مذهب و تقریباً تمام دیگر رشتههای آموزشی درمیآمیزد. به همین خاطر است که آثار لکان که عمدتاً به شکل سخنرانی هستند، بسیار صعب و سخت مینمایند و از جناسهای غامض و کنایههای مبهم سرشارند. همگان بر این اذعان دارند که آثار او بسیار سختخوان هستند. او رسیدن به آنچه از روانکاوی میخواهد و انتظار دارد، اقدام به پیریزی سه نظم یا بنیان میکند که عبارتند از: امر خیالی، امر نمادین و امر واقعی. (کدیور: 1381)
امر خیالی: در واقع، امر خیالی(I) نشانگر جستجویی بیپایان در پی خود است. لاکان اشاره میکند که انسان به صورت نارس به دنیا میآید. به این معنا که تا چند سال پس از تولد نمیتواند حرکاتش را باهم هماهنگ کند. وقتی کودک به حدود شش ماهگی میرسد، سعی میکند این همذاتپنداری و هماهنگی را به دست بیاورد. او با دیدن تصویر خودش در آینه (مراد از آینه، هم میتواند آینه واقعی باشد و هم آینه فردی دیگر) است که بر این مشکل غلبه میکنند. تصویر آینه به کودک آرامش میدهد زیرا او از خودش تصور کاملی ندارد. او هرپاره از خودش را متعلق به دیگری میداند. تصویر آینه باعث میشود تا کودک تصویر کاملی از خودش به دست بیاورد. او جای دقیق اندامهایش را نمیداند. وقتی میخواهد چیزی را به دهان ببرد، نمیتواند مکان دقیق دهانش را مشخص کند. او با نگاه کردن به آینه افراد دیگر، و توجه به حرکات آنها، سعی میکند مثل آنها بتواند حرکاتی منظم و با قاعده و دقیق داشته باشد. و در نتیجه مثل آنها کامل باشد. این تلاش باعث پیدایی من یا نفس در کودک میشود. «نفس از نظر ساختاری از هم گسستهاست و میان خودش و تصویر خودش دوپارهاست. از همین رو است که همواره خواهد کوشید تا دیگری (تصویر در آینه یا فرد دیگری که دیدهاست) را با خود یکی کند». در امر یا نظم خیالی، همین کلمه همواره است که تاثیرگذار است. چراکه کودک پس ورود به سنین بزرگسالی هم نفس این خصلت را از دست نمیدهد. یعنی همواره میخواهد کاملتر شود و وحدت بیشتری پیدا کند. در واقع من مطلوب هسته اصلی امر خیالی است. تصویری است اغراقآمیز که فرد از وجود خود ساخته و مبتنی بر آرزومندی اوست. امر خیالی نظمی است که لاکان آنرا خوار میشمارد. او اشاره میکند که دوران مدرن نماینده اوج امر خیالی بشر است زیرا مشغول خود و تسخیر جهان به دست خود یا آفریدههای خود است.
امر نمادین: امر نمادین(S) شامل تمام چیزهایی است که ما معمولاً واقعیت مینامیم. از زبان گرفته تا قانون و تمام ساختارهای اجتماعی. امر نمادین حوزهای است که ما در آن به عنوان بخشی از جامعه انسانی قرار میگیریم. انسانها حتی پیش از تولدشان در درون امر نمادین گرفتارند. آنها متعلق به قومیت، کشور، زبان، خانوادهای خاص و گروهی اجتماعی و اقتصادی و حتی جنسیتی هستند. حتی گاهی پیش از تولد برای آنها نامی هم انتخاب شدهاست. به نظر لاکان، آنچه امر نمادین را برپا میکند، زنجیره دلالت یا به تعبیر خودش قانون دال است. لکان این اصطلاح (دال) را از زبانشناس سویسی فردینانددو سوسور وام گرفتهاست. سوسور معتقد بود که زبان متشکل از نشانههاست و هرنشانه از دو بخش دال و مدلول تشکیل شدهاست. دال تصویر ذهنی ما از صوت نشانهاست و مدلول مفهوم مرتبط با آن صوت. سوسور همچنین معتقد بود که زبان نظامی رابطهای و یا تفاوتی است. یعنی هیچ نشانهای را نمیتوان فارغ از نشانهای دیگر تفسیر و تعریف کرد. یعنی راست، راست است چون چپ نیست. بنابراین نظر، چون امر نمادین از طریق زنجیرههای دلالت به هم پیوستهاست، ما محکوم هستیم به این که هیچ گاه جهان را به آن شکلی که واقعاً هست درک نکنیم. و تا ابد در زندان زبان باقی بمانیم. در واقع همهچیز زبان است.
امر واقعی: امر واقعی(R) معرف حیطههایی از زندگی است که نمیتوان شناختشان. درواقع امر واقعی همان جهان است پیش از آنکه زبان تکه تکهاش کند. یعنی امر واقعی چیزی است که تن به نمادین شدن نمیدهد و در نتیجه وارد زبان نمیشود تا قابل شناسایی باشد. به عنوان مثال و به زبان ساده، ایدز نمونه خوبی از چنین چیزی است. بعضی آنرا کیفری برای همجنسگراها میدانند و سزای انحراف از شیوه زندگی مسیحی. بعضی نقشه سازمان سیا برای کاهش جمعیت آفریقا و بعضی دیگر نتیجه مداخله بشر در طبیعت. تمام این تعابیر مختلف به این خاطر است که این بیماری زبانبستهاست. بیماریای که به دلایلی که برایش میآورند بیاعتناست. یعنی ایدز هجومی از سوی امر واقعی است و این کوششها که میخواهند آنرا نمادین کنند و وارد حیطه زبان کنند، ناکام میمانند. میکوشند پیامی را در امر واقعی بیابند که در آن نیست. چراکه امر واقعی نامفهوم و بیمعنی است. و معنا تنها در امر نمادین وجود دارد. برخی از بیماریهای روانی در اثر به زبان درنیامدن گروهی از چیزها نزد فرد به وجود میآیند.(موللی،1384)
مورن
شارل مورون نقش بسیار مهمی در توسعه و گسترش نقد روانكاوی داشته است و از مهمترین چهرههای نقد روانشناسانه تلقی میگردد. واژه نقد روانشناسانه (Psychocritique) برای نخستین بار توسط شارل مورون به كار گرفته شد. او در كتابهایی همچون «نقد روانشناسانه گونه كمیك» به بسط نقد خود پرداخت. همچنین شارل مورون در مطالعات روانكاوانه درباره برخی از بزرگترین شاعران همچون مالارمه شبكهای از استعارهها را كشف كرد. این شبكه چهرهای اسطورهای را ترسیم میكند كه آن را «اسطوره شخصی» مینامد. مورون میكوشد تا روشی تجربی و علمی را برای دستیابی به این اسطوره شخصی در كتاب خود با عنوان «از استعارههای وسوسهبرانگیز تا اسطوره شخصی» ارائه نماید. نقد مورون بر خود متن تاكید خاصی دارد و در آن زندگینامه نویسنده نسبت به بسیاری دیگر از منتقدان روانكاوی از اهمیت كمتری برخوردار است. جریان نقد روانكاوانه و روانشناسانه پس از شارل مورون توسط نسل بعدی همچون ژان بلمن نوئل نویسنده «روانكاوی و ادبیات» و ژولیا كریستوا با طرح «تحلیل نشانهای» و «نقد فمینیستی» و دیگران با گرایشهای تازه ادامه یافت. تا قبل از مورن تحقیقات نقد روانشناسانه فرامتن محور و به بیان دقیقتر مولفمحور بود اما با تسلط روزافزون ساختارگرایی و متنپردازی توجه به متن به حوزههایی که به طور انحصاری به مولف میپرداخت نیز سرایت کرد.در گذشته آثار ادبی و هنری همچون کلام یک بیمار برای شناسایی عقدهها و بیماریهای روانی استفاده میشد برای فروید و پیروان او متن ادبی و هنری وسیلهای برای شناخت ضمیر ناخودآگاه مولف است زندگینامه مولف دارای نقش بسیار کمی است. به همین دلیل مورون در دگرگونی موضوع و پیکره مطالعاتی در نقد روانشناسی نقش اساسی ایفا میکند.
ژان بلمن-نوئل((j.bellmen noel
جریان نقد روانکاوی و روانشناسانه پس از شارل مورون توسط نسل بعدی همچون ژان بلمن-نوئل مولف آثار تاثیرگذاری همانند " به سوی ناخودآگاه متن و روانکاوی و ادبیات" ادامه مییابد. ژان بلمن-نوئل با تاکید بر متن به جای ناخودآخودآگاه مولف در جستجوی ناخودآگاه متن هنری و ادبی است و در این رابطه به شارل مورون بسیار نزدیک میشود. موضوع و پیکره مطالعاتی ژان بلمن_نوئل همانا ضمیر ناخودآگاه متن است؛ چنانکه یکی از مهمترین آثار او نیز به همین موضوع اختصاص یافته است، در واقع هدف پژوهش ژان بلمن-نوئل هویدا ساختن آرزوی ناخودآگاه خاص در متن خاص است.
ژان بلمن-نوئل همچنین توجه خاصی به چگونگی خلق اثر و روانشناسی آن دارد. به همین دلیل چگونگی تبدیل یک انگاره به یک اثر زیبایی شناسی از موضوعات قابل تامل و توجه برای وی بوده است. وی در چهارچوب بحث روانشناسی تکوین اثر این مورد را پیش میکشد و مطرح میکند که : " نخستین دل مشغولی من درمان و شناسایی حضور یک صورت پردازی ناخودآگاهانه یعنی یک فانتسم اصیل یا فردی نیست...مهم شناخت این موضوع است که چگونه این صورت پردازی به متن تبدیل میشود، چگونه سپس به کانون پایدار احساسات عاطفی و به همان اندازه زیبایی شناختی بدل میگردد".(مک آفی،2005)
ژولیا کریستوا ( j.cristeva)
کریستوا با طرح " تحلیل نشانهای" و " نقد زنانه" مطالعات گذشته را با گرایشهای تازهای ادامه داد. یکی از تاثیراتی که کریستوا از روانشناسی به ویژه روانشناسی لکانی دریافت میکند، همانا پرداختن به دو امر نشانهای و نمادین است. این امر متعلق به دو دوره زندگی انسانی است. چنان که امر نشانهای به دوران پیشا زبانی بازمیگردد و امر نمادین به دوره زبانی مرتبط میشود. بنابراین برای او وجه نشانهای حتی پیش از گفتمان صورت میپذیرد و به دوران نخستین و پیشاادیپی و به روابط باستانی با مادر برمیگردد. امر نشانهای به طور مستقیم به انرژی و عقدههای جسمانی مرتبط میشود.(ماتیو،1999)
ژولیا کریستوا بعد از انتشار نخستین کتابش، Semeiotikèدر ۱۹۶۹ تاثیر زیادی در تحلیل انتقادی ، نظریه فرهنگ و فمینیسمگذاشت. کارهای او شامل کتابها و مقالههای بسیار درباره نشانهشناسی، بینامتنیتدر حوزههای زبان شناسی، نظریه ادبی و نقد، روانکاوی، زندگینامهنویسیو خودزندگینامهنویسی، تحلیل سیاسی و فرهنگی، هنر و تاریخ هنر میشود.او یکی از پیشگامان ساختارگراییهنگام اوج این نظریه در علوم انسانیبود. کارهای وی همچنین جایگاه مهمی در اندیشه پساساختارگراییدارد.(مک آفی، 2006)
مطالب مشابه :
یک متن فوق العاده زیبا در مورد زندگی
هنری - آموزشی - تفریحی و گردشگری - یک متن فوق العاده زیبا در مورد زندگی - هنری آموزشی اطلاعات
متن نمایشنامه ها
نمایشنامه. خاک و خون. نویسنده : احمد غلامی. گروه فرهنگی هنری میعاد. متن برگزیده از سوی داوران
درباره هنر مدرن
درباره ی اینکه هنر مدرن دقیقا از چه زمانی آغاز می شود و کدام اثر هنری، سبک هنری (متن کتاب
متن لوح تقدیر؛1
متن لوح تقدیر فرهنگی و هنری تعدادی متن برای لوح تقدیر فرهنگی و هنری در ادامه آمده است. p19
مقاله یعقوب خضری
مؤسسه فرهنگی و هنری ادبی مکریان مهاباد (انجمن ادبی مهاباد) با شماره ثبت 90 و شناسه ملی 14003759818
متن های زیبا و عاشقانه
هنری Honari - متن های زیبا و عاشقانه - اي تماشايي ترين مخلوق خاكي در زمين! آسماني
برچسب :
متن هنری