درس هایی درباره حفاظت اطلاعات از سیرت نبوی صلی الله علیه و سلم

درس هایی درباره حفاظت اطلاعات از سیرت نبوی صلی الله علیه و سلم

مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند

به قلم: محمود شیت خطاب رحمه الله
ترجمه: م . ع . ابراهیمی
ارائه دهنده : احسان هورامی ( دانشجوی علوم سیاسی )

‏ لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً ‏
‏ سرمشق و الگوی زیبائی در ( شیوه پندار و گفتار و کردار ) پیغمبر خدا برای شما است . برای کسانی که ( دارای سه ویژگی باشند : ) امید به خدا داشته ، و جویای قیامت باشند ، و خدای را بسیار یاد کنند . ‏
مقدمه
در زندگی نظامی پیامبر صلی الله علیه وسلم، نمونه های زیبایی درباره “حفاظت اطلاعات” وجود دارد که وظیفه ماست که آنها را یاد آوری کرده و بیاموزیم بخصوص در شرایط خطرناک کنونی که امت بعد از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ در آن بسر می برد.
پوشیده نیست که اسرائیل تمام تلاشش را به طور گسترده به کار گرفت تا به دقیق ترین جزئیات نظامی درباره عرب دست پیدا کند و در نتیجه ، با دو چشمی باز وارد جنگ شد بطوری که همه چیز را از عرب می دانست اما عرب از او هیچ نمی دانست!
ای بسا عابر پیاده ای در ماشینی یا در کافه ای یا در تالار گفتگویی سخنی بگوید و جاسوس یا مزدوری آن را قاپیده و منجر به مصیبتی کمر شکن و خسارتهای بزرگی در جان و مال مسلمین شود.
پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: (المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه: مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبانش در امان باشند).
شاید تفسیر این حدیث شریف نبوی واضح باشد اما من امروز مفاهیمی عمیقتر از آنچه بسیاری مفسرین به ذهنشان می رسد، از این حدیث برداشت می کنم.
مسلمانی که برادرش را ناسزا می گوید شاید ضرری شخصی و در دایره ای محدود به او وارد کند اما مسلمانی که اسرار برادران مسلمانش را افشا می کند ای بسا ضرری سرنوشت ساز به آنها وارد کند که آنها را به پرتگاه ذلت و بردگی و خسارتهای نامحدود بیفکند.
وقتی تلویزیون از من خواست که درباره جنبه نظامی زندگی پیامبر فرمانده علیه الصلاة و التسلیم سخن بگویم تصمیم گرفتم که درباره “حفاظت اطلاعات” صحبت کنم چون احساس کردم که موضوع روز همین است.

چون من از نزدیک این مشکل را لمس کرده ام که بسیاری از مردم اسرار نظامی را با پرچانگی لو می دهند بطوری که قلب انسان پاره پاره می شود و با این کار به اسرائیل سود رسانده و به عرب بدون هیچ توجیه مقبولی ضرر می رسانند.
امیدوارم که انتشار این مطلب در حجم گستره در این شرایط مفید واقع شود.
از الله تعالی می خواهم که این کتاب را فایده مند کرده و خالصانه برای ذات پاکش قرار دهد.

معنای حفاظت اطلاعات (کتمان)
در لغت: کتم الشیء کتماً وکتماناً یعنی: آن را پوشانده و پنهان کرد، و از مشتقات آن: الکتمه: کسی که سرّش را پنهان می کند، و الکتوم: کسی که رازش را کتمان می کند.
اما “حفاظت اطلاعات” در اصطلاحات جدید نظامی یعنی:
“پنهان کردن اطلاعات نظامی درباره نیروها و اسلحه و سازماندهی و تجهیز و رهبری و حرکات و نیز ویژگی های جغرافیایی و طبیعی زمین در منطقه خود، از دوست و دشمن و عدم افشای اسرار نظامی چه مهم باشند و یا غیر مهم، کوچک باشند یا بزرگ، سطحی باشند و یا عمیق، و از هر انسانی چه دشمن باشد و چه دوست”.
حفاظت اطلاعات نظامی از دشمن نیاز به توضیح ندارد و خطرهایش برای همگان معلوم است و نتائجش را همه می دانند.
اما حفاظت اطلاعات نظامی از “دوست”نیاز به توضیح دارد.
دوست دو نوع می باشد: یک نوع که با مسائل نظامی ارتباط دارد، اگر این دوست غیر قابل تردید و کاملاً مورد اطمینان باشد اشکالی ندارد که اطلاعات نظامی را که به کار او و وظیفه نظامی او مربوط است در اختیارش بگذاریم اما نوع و مقدار اطلاعاتی که به او می دهیم نباید از نیاز او بیشتر باشد و نه کمتر.
نوعی دیگر از دوستان به مسائل نظامی مرتبط نیستند، درباره این افراد واجب است که اطلاعات نظامی را در هیچ حالتی و به هیچ وجه در اختیارش نگذاریم.
شاید این “دوست” پز دادن و تظاهر را دوست داشته باشد و در نتیجه، اسرار نظامی را که از آن مطلع شده افشا کند [تا نشان دهد که فردی مطلع و آگاه از امور و مورد اطمینان بزرگان جهاد است و در درجه های بالای کار نظامی قرار دارد و جلوی دیگران به خودش افتخار کند و احترام و اعجاب و تحسین و تعجب دیگران را به این وسیله برانگیزد و لذت ببرد!!!]
و شاید اهمیت “حفاظت اطلاعات” را درک نکرده باشد و شاید اهمیت اسراری را که از آن اطلاع یافته نداند و در نتیجه آنچه را که می داند برای هر کس و ناکس لو دهد.
بر یک نظامی واقعی حرام است که اسرارش را حتی برای پدر و مادر و نزدیکانش لو دهد و در تاریخ نظامی نمونه های بسیاری وجود دارد که چگونه دشمن توانسته است از اسرار نظامی از طریق خانوده های نظامیان -و بخصوص زنان آنها- مطلع شده و با لو رفتن این اسرار بسیاری از معارک و جنگها به هدر رود.
اسرار نظامی باید در کیسه “حفاظت اطلاعات” شدید پنهان داشته شود و هیچ کسی در لو دادن آن هیچ عذر و بهانه موجهی ندارد چه برای دشمن لو داده باشد و چه برای دوست، فرقی ندارد.
و کسی که از اسرار نظامی مطلع می شود واجب است که با تمسک به “حفاظت اطلاعات” آنها را محافظت کند و در این مسئله بین نظامیان و شهروندان عادی فرقی نیست.

اهمیت حفاظت اطلاعات
یکی از عوامل مهم پیروزی اسرائیل بر عرب در جنگ ژوئن ۱۹۶۷ این بود که اسرائیل توانست اسرار نظامی ارتشهای عربی را به دست آورده و با بینش و چشمانی باز، با عرب وارد جنگ شد.
مسئولین نظامی اسرائیلی تصریح کرده اند که مهمترین علت پیروزی شان بر عرب این بوده که دستگاه اطلاعاتی آنها توانسته بود به دقیق ترین اطلاعات نظامی ارتش عرب دست پیدا کند.
درس بزرگی که باید عربها از این جنگ بگیرند این است که اطلاعات و اسرار نظامی خود را حفظ کرده و به بالاترین درجات “حفاظت اطلاعات” مزّین شوند.
اگر عرب چه حکومتهایش و چه مردمش و چه افراد و چه جماعات، مسئولیت تاریخی خود را در قبال “حفاظت اطلاعات” انجام می دادند آن هم در جنگی که حکم تعیین مرگ و زندگی را برایشان داشت و بر ضد اسرائیل منجاوز اشغالگر انجام شد، نه اسرائیل و نه بالاتر از اسرائیل نمیتوانست که اطلاعات دقیق مفصل با تمام جزئیات را درباره ارتشهای عربی و اسرار نظامی حیاتی اش جمع آوری کند.
اما متأسفانه عربها دشمنشان را کوچک پنداشتند و در حفاظت اطلاعات نظامی سهل انگاری کردند و در نتیجه مصیبت (نکبة) بر آنان وارد شد و قدس شریف و بخشهای زیادی از سرزمینشان را از دست دادند .
روزی در یکی از کشورهای عربی در ماشینی بودم که به سرعت زمین را در می نوردید، دیدم که راننده با عرضه کردن اطلاعاتش از فرودگاه های نظامی و پناهگاه های هواپیماهای استتارشده در آنها، پز می دهد!!
در ماشین چند نفر نشسته بودند که آنها را نمی شناختم، هیچ کس از آنان به راننده اعتراض نکرد و او را امر به سکوت نکرد. وقتی دیدم که راننده نزدیک است همه چیز را لو بدهد و پا را از گلیمش دراز کرده است تلاش کردم که از ادامه سخن گفتنش جلوگیری کنم اما او نپذیرفت و همپچنان ادامه داد به بهانه اینکه این اطلاعات را همه می دانند!!! و مصیبت بزرگتر این بود که بقیه سرنشینان ادعای او را تأیید کردند!!
آیا واقعاً همه مردم تمام اطلاعات مهم از اسرار نظامی عربها را می دانند؟!
اگر واقعاً چنین باشد، این مسئله به بلاهایی منجر خواهد شد که فقط خدا اندازه و تأثیر مرگبار آن را می داند. باید هر کسی که شرف و عزت امتش برایش مهم است، “حفاظت اطلاعات” را بیاموزد و به دیگران تعلیم دهد.
باید در مدارس و دانشکده ها و دانشگاه ها درباره “حفاظت اطلاعات” سخنرانی ها ایراد شود.
خطیبان نماز جمعه باید بر اهمیت مزّین شدن به ویژگی “حفاظت اطلاعات” و کتمان و پنهانکاری بسیار سخن بگویند.
باید هیئاتی را به شهرها و روستاها و حومه شهرها بفرستیم تا به مردم اهمیت “حفاظت اطلاعات” را بیاموزند.
باید تمام ملت در هر مقامی که باشند اهمیت حرص شدید بر حفظ اطلاعات نظامی مخصوص و سائر معلومات و اطلاعاتی که محرمانه است، را بدانند.
باید مردم را از حماقت “پرچانگی” که هیچ فایده و سودی در بر ندارد، برحذر بداریم.
مسائل “حفاظت اطلاعات” نتائجی سرنوشت ساز در پیروزی و شکست دارد، و امتی که به صفت کتمان و پنهانکاری شدید مزّین نشود و از خلق و خوی پنهانکاری محروم باشد هرگز پیروز نخواهد شد.

میراث فرهنگی حفاظت اطلاعات عربی و اسلامی
بدیهی است که “یورش ناگهانی و غافلگیری و شبیخون” (شبیخون”یکی از نیرومندترین و تأثیرگذارترین تاکتیکات جنگی است و تأثیرمعنوی آن بسیار مهم می باشد. تأثیر آن از بعد روحی و روانی میباشد چون تفکر فرمانده دشمن را فلج خواهد کرد. و یکی از مهمترین راه ها و وسائل شبیخون عبارت است از: “حفاظت اطلاعات”. )یکی از اصول مهم جنگ می باشد و “حفاظت اطلاعات” یکی از وسائل تطبیق این اصل است چون دشمنی که نیت و مقاصد طرف مقابل خود را زود بفهمد حتماً تمام تلاش خود را برای ناکام کردن این نیّات به کار می گیرد.
“حفاظت اطلاعات” همیشه یکی از سجایای اخلاقی اصیل عربی بوده است و بالاتر از این، این مسئله برای مسلمان واقعی “عبادتی دینی” است که بر او واجب است در جنگ و صلح بدان تمسک جوید.
اگر بخواهیم که آنچه را که در ادبیات نظم و نثر عرب درباره کتمان و پنهانکاری آمده است جمع کنیم سخن به درازا خواهد کشید و مثنوی هفتاد من خواهد شد، من به برخی از ضرب المثل های عربی معروف اکتفاء می کنم:
من جمله: “زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد” و “دیوار موش دارد، موش گوش دارد” و “سینه ات بهترین رازدار تو است” و “احتیاط شرط عقل است”.
و الله تعالی در کتاب گرانقدرش می فرماید:{ ‏ وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّ قَلِیلاً ‏: ‏ و هنگامی که ( خبر ) کاری که موجب نترسیدن یا ترسیدن است ( از قبیل : قوّت و ضعف ، و پیروزی و شکست ، و پیمان بستن با این قبیله و گسستن از آن قبیله ) به آنان ( یعنی منافقان یا مسلمانان ضعیف‌الایمان ) می‌رسد ، آن را ( میان مردم ) پخش و پراکنده می‌کنند ( و اخبار را به گوش دشمنان می‌رسانند ) . اگر این گونه افراد ، سخن گفتن در این‌باره را به پیغمبر و فرماندهان خود واگذارند ( و خبرهائی را که می‌شنوند فقط به مسؤولان امور گزارش دهند ) تنها کسانی از این خبر ایشان اطّلاع پیدا می‌کنند که اهل حلّ و عقدند و آنچه بایست از آن درک و فهم می‌نمایند . اگر فضل و رحمت خدا شما را در بر نمی‌گرفت ( و شما را به اطاعت از خود و پیغمبرش ، و برگشت امور به پیغمبر و مسؤولان کشوری و لشکری خویش هدایت نمی‌کرد ) جز اندکی از شما همه از اهریمن پیروی می‌کردید . ‏}(سوره نساء:۸۳)
این فرمان الهی نه تنها مسلمین را به اهمیت “حفاظت اطلاعات” ارشاد می کند بلکه از وجوب خبردادن و گزارش کردن به مسئولین درباره هر امری که تأثیر منفی بر روحیّات بگذارد خبر می دهد تا آن مسئولین در باره آن امور تصمیم گیری کرده و برای انتشار و اشاعه ان حد و مرزی تعیین نمایند تا ضرر آن به بحران نرسد و کسانی که آن را شایعه کرده اند به هدف خودشان از شایعه آن، به آسانی و سهولت نرسند.
طبعاً این مسئله شامل مسائل سرنوشت ساز می باشد اما خبردادن درباره امور معمولی شخصی افراد تجسس به شمار آمده و اسلام آن را تأیید نمی کند.
اسلام از افشای اسرار نظامی نهی کرده و افشای آن را کار “منافقین”محسوب نموده است و امر کرده که این اخبار و اسرار را به فرماندهی کل ارجاع دهند.
همچنین از مسلمین خواسته که اخباری را که بدستشان می رسد را قبل از قبول آنها و عمل بدانها، مورد بررسی و تحقیق قرار دهند تا از صحت و سقم آن مطمئن شوند:
{‏ لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلاً ‏:اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که در مدینه ( شایعات بی‌اساس و اخبار دروغین پخش می‌کنند و ) باعث اضطراب ( مؤمنان و تزلزل دین ایشان ) می‌گردند ، از کار خود دست نکشند ، تو را بر ضدّ ایشان می‌شورانیم و بر آنان مسلّط می‌گردانیم ، آن گاه جز مدّت اندکی در جوار تو در شهر مدینه ، نمی‌مانند ( و بلکه در پرتو شوکت اسلام از آنجا رانده می‌شوند ) .}(احزاب:۶۰)
و نیز الله تعالی می فر ماید:{ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا : ای کسانی که ایمان آورده‌اید ! اگر شخص فاسقی خبری را به شما رسانید درباره آن تحقیق کنید}(حجرات:۶)
و در حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم وارد شده است که فرمودند:(استعینوا علی قضاء الحاجات بالکتمان):برای رسیدن به اهدافتان از” کتمان” و پنهانکاری کمک بگیرید. (حدیث صحیح است:السلسلة الصحیحة تألیف شیخ البانی ،حدیث شماره ۱۴۵۳ با لفظ: “استعینوا على إنجاح الحوائج بالکتمان ، فإن کل ذی نعمة محسود” (مترجم) )
و می فرمایند:(رحم الله عبداً قال خیراً فغنم،أو سکت فسلم):الله رحمت کند کسی را که سخن خیری بگوید و سود برد یا سکوت کند و سالم بماند.( حدیث حسن است:السلسلة الصحیحة تألیف شیخ البانی،حدیث شماره ۸۵۵ )
امام علی بن ابی طالب رضی الله عنه می گوید: راز تو اسیر توست اما وقتی از آن سخن گفتی تو اسیرش می شوی.
و عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه می گوید: قلب صندوق اسرار است و لب قفل آن و زبان کلید آن، پس هر کس از کلید رازش محافظت کند.
این کاهی از کوه آیات قرآنی و احادیث نبوی و اقوال مأثوری است که در باره کتمان راز وارد شده است و همه آنها به چنگ زدن به این اخلاق پسندیده تشویق می کنند و درباره عواقب وخیمی که افشای اسرار موجب آنها می شود هشدار می دهد.
راز، یک نوع امانت و ودیعه و عهد به شمار می رود و مسلمان نباید به امانت خیانت نکند یا اینکه عهد و پیمان را نقض نماید، الله تعالی می فرماید:{ وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْؤُولاً : و به عهد و پیمان ( خود که با خدا یا مردم بسته‌اید ) وفا کنید ، چرا که از ( شما روز رستاخیز درباره ) عهد و پیمان پرسیده می‌شود .}(اسراء:۳۴)
حسن بن علی رضی الله عنه می فرماید: یکی از انواع خیانتها این است که راز برادرت را فاش کنی.
اگر راز در ارتباطات شخصی امانت و ودیعه و عهد محسوب میشود و فاش کردن آن به منافع شخص یا اشخاصی ضرر می رساند، راز در ارتباطات اجتماعی امانت کبری و عهد و پیمان محکمی به شمار می آید که فاش کردن آن به منافع ارتش و امت ضرر می رساند.
کسی که اسرار ارتش و امتش را فاش می سازد، در حق ارتش و در حق امت خود بزرگترین تقصیر را روا داشته و هیچ عذر موجّهی جلوی الله و جلوی مردم ندارد.

نمونه هایی از حفاظت اطلاعات
دروس عملی که مسلمین می توانند از پیامبر رهبر علیه الصلاة و السلام درباره “حفاظت اطلاعات”بیاموزند بیشتر از آن است که به شمار آید.
من به برخی از نمونه ها از درسهای عملی که از غزوات و سریه های پیامبر صلی الله علیه وسلم استنباط می شود اکتفا می کنم تا نظامیان مسلمان و نیز شهروندان بدانند که چگونه پیامبر صلی الله علیه وسلم به بالاترین درجات “حفاظت اطلاعات” در اعمال نظامی شان تکیه داشت، به امید اینکه عبرتی برای نظامیان به طور خاص و برای شهروندان به طور عموم باشد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم سریّه ای از مجاهدین را که که از دوزاده نفر تشکیل شده بود به فرماندهی عبدالله بن جحش الأسدی برای انجام وظایف اطلاعاتی و جمع آوری معلومات، فرستاد.
این سریّه در ماه رجب و دقیقاً هفده ماه بعد از هجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم به سوی هدفش به راه افتاد و همراه فرمانده آن نامه ای “سر به مهر” بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم به او دستور داده بود که آن را باز نکند مگر بعد از دو روز از گذشت سفر، و وقتی که آن را باز کرد و نامه را خواند برای اجرای آن حرکت کرده و هیچ کس از افرادش را برای همراهی خودش مجبور نکند.
مضمون این نامه “سر به مهر” چنین بود: {وقتی این نامه ام را خواندی، راه بیفت تا اینکه به منطقه “نخلة”بین مکه وطائف برسی، آنجا اطراق کن و قریش را “زیر نظر” بگیر و اخبارشان را برایمان “گزارش” کن}.
بعد از دو روز از سفر و دور شدن از پایگاه مسلمین یعنی مدینه منوره، عبدالله بن جحش نامه سر به مهر را گشود و مردانش را از نامه رسول الله صلی الله علیه وسلم باخبر نمود و بدانان گفت که پیامبر صلی الله علیه وسلم او را از مجبور کردن آنها برای همراهی اش نهی نموده است، هیچ کس از افرادش تخلف ننمود و فوراً برای تنفیذ آن حرکت کردند. (طبقات ابن سعد(۲/۱۰)-چاپ بیروت-۱۳۷۶ )
رسول الله صلی الله علیه وسلم اسلوب “نامه های سر به مهر” را برای عملی کردن “حفاظت شدید اطلاعات” ابداع نمود تا دشمنان مسلمین را از دسترسی به اطلاعات مفید درباره حرکات مسلمین و اهدافشان محروم کند و نیّات خود را از دشمن و دوست مخفی نگاه دارد.
مسلمین در “ابتکار” این اسلوب دقیق به منظور حفاظت اطلاعات و کتمان و پنهانکاری، از دیگران سبقت جسته و آن را به کار بستند قبل از اینکه آلمان بدان پی برده و در جنگ جهانی دوم(۱۹۳۹-۱۹۴۵) به کار برند.
شاید آلمانیها در نسبت دادن “ابتکار” اسلوب “نامه های سر به مهر” به خودشان و ادعایشان مبنی بر اینکه آنها اولین کسانی بودند که اینگونه نامه نگاری به ذهنشان خطور کرده است، معذور باشند. اما عذر مسلمین در همراه شدن با آلمان و تأیید اینکه آلمان اولین کسانی بودند که این اسلوب را ابتکار کرده اند، چیست؟!
مسلمین فرهنگ و تاریخ خود را فراموش کرده اند و هرچه بیگانگان می نویسند را وارد می کنند حتی در زمینه میراث فرهنگی عربی و اسلامی!

تأثیر حفاظت اطلاعات در شبیخون
الف) به پیامبر صلی الله علیه وسلم دو ماه بعد از غزوه احد (غزوه احد در شوال سال سوم هجری رخ داد. )خبر رسید که طُلَیحه و سلمه دو پسر خُوَیلد قومشان “بنی اسد”بن خزمیه را برای حمله به مدینه منوره و چپاول اموال مسلمین تحریک می کنند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم تصمیم گرفت که گروهی جنگی را با صد و پنجاه مسلمان از مهاجرین و انصار مرکب از نیروی سواره و پیاده ارسال نماید ، در این گروه ابوعبیده بن الجراح و سعد بن أبی وقاص رضی الله عنهما به فرماندهی سلمه بن عبدالأسد رضی الله عنه شرکت داشتند و هدف این گروه یکسره کردن کار “بنی اسد” قبل از اقدام آنان برای حمله به مدینه منوره، بود.
پیامبرصلی الله علیه وسلم آنها را فرمان داد که شبها حرکت کنند و روزها پنهان شده و استتار کنند و از کوره راه ها و جاده های ناشناخته حرکت کنند تا هیچ کس از اخبار و نیاتشان باخبر نشود تا “بنی اسد” را به طور غیر منتظره غافلگیر کرده و ناگهانی بدانان شبیخون بزنند.
ابوسلمه شبها حرکت کرد و روزها کمین نمود تا اینکه به دیار “بنی اسد” رسید بی آنکه احدی از حرکتشان به سوی آنها چیزی بداند. در هنگام فجر مسلمین آنها را محاصره کردند، مشرکین نتواستند مقاومت کنند و فرار کردند.
ابو سلمه دو گروهک از نیروهایش را برای تعقیبشان فرستاد و آنها با غنائم بازگشتند. (رسول فرمانده(۱۹۵-۱۹۶) )
ب)در غزوه “دومة الجندل” (دومة الجندل: قلعه ای در هفت منزلی دمشق که بین دمشق و مدینه منوره قرار دارد، در آن مکان قلعه ای ساخته شده ازصخره(جندل)وجود داشت به همین خاطر آن را دومة الجندل می نامیدند.برای اطلاعات بیشتر به معجم البلدان جلد۴صفحه۱۰۶ چاپ قاهره،۱۳۲۳هجری مراجعه کنید. ) پیامبر صلی الله علیه وسلم هزار سواره و پیاده از مهاجرین و انصار را برای سرکوب قبائل بدوی که در “دومة الجندل” پناه گرفته و راهزنی کرده و قافله ها را غارت می کردند و در فکر حمله به مدینه منوره بودند، رهبری کرد.
رسول الله صلی الله علیه وسلم همراه مسلمین از مدینه منوره در ربیع الاول سال پنجم هجری خارج شده و روزها کمین می کرد و شبها حرکت می نمود.
مسلمین مسافت بین مدینه منوره و دومة الجندل را در پانزده مرحله گذراندند و هنگامی که مسلمین به آن مکان رسیدند قبائل آنجا از ترسشان فرار کرده و نیز ساکنان دومة الجندل نیز فرار کردند به طوری که مسلمین هیچ کس را آنجا نیافتند.
مسلمین بعد از اطراق چند روزه در دومة الجندل به دیار خود بازگشتند. (الرسول القائد (۲۰۴-۲۰۵). )
ج)”کتمان” نیّات مسلمین با شبروی عاملی بود که آنها را بر دشمنانشان پیروز می کرد.
از نظر شمار نیروها و امکانات جنگی برتری با دشمنان مسلمین بود اما “حفاظت اطلاعات” عاملی بود که منجر به پیروزی گروه اندک بر گروه بسیار به خواست الله می شد.
درس بزرگ ارزشمندی که می توان از این جریان استنباط نمود عبارت است از: کتمان حرکت نیروهایمان از پایگاههای خود به سوی اهدافشان و امتناع از انتشار اخبار آن در رادیو و تلویزیون و روزنامه ها و مجلات و تمام ابزراهای رسانه ای، چون دشمنان ما در کمین هستند و ما نباید نیّات خود را آشکار کنیم چون باعث خواهد شد آنان نقشه های مناسب را برای ناکام کردن حرکات نظامی ما در مکان و زمان مناسب، طرح ریزی کنند.

اثر شخصی در کتمان
الف)در غزوه احزاب ( غزوه خندق ) که در شوال سال پنجم هجری رخ داد پیامبر صلی الله علیه وسلم خبردار شد که یهود “بنی قریظه” عهدشان را که با مسلمین بسته بودند شکسته اند، و این در حالی بود که مدینه منوره با ده هزار جنگجوی قبائل قریش و أشجع و سُلَیم و بنی اسد محاصره شده بود.
وضعیت مسلمین که سه هزار مرد جنگی بودند بعد از پیمان شکنی یهود بین قریظه، بسیار سخت شده بود. پیامبر صلی الله علیه وسلم مردی از مسلمین را به سوی بنی قریظه فرستاد تا از پیوستن بنی قریظه به احزاب مطمئن شود و به او دستور داد که هنگام بازگشت به سوی او با او “مبهم و دوپهلو” سخن بگوید تا در صورت صحت خبر پیمان شکنی بنی قریظه، مسلمین روحیه خود را از دست ندهند تا مسلمین آماده کردن “خندق” را کامل کرده و آمادگی نظامیشان را کسب کنند قبل از اینکه خبر بنی قریظه منتشر شود.
وقتی مسلمین کاملاً آماده شدند، پیامبر صلی الله علیه وسلم جریان بنی قریظه را به آنها خبر داد تا مسئولیت سنگینشان را در دفاع از اسلام بدانند.
و اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم خبر پیمان شکنی بنی قریظه را قبل از آمادگی کامل مسلمین برای جنگ، اعلان می کرد مسملین روحیه خود را از دست می دادند چون خطر آنها را هم از داخل مدینه و هم از خارجش تهدید می کرد.
ب)در همین غزوه، نُعَیم بن مسعود الغطفانی نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمده و اسلام آوردنش را بدیشان خبر داد و گفت که قوم او از مسلمان شدن او خبر ندارد، پیامبر صلی الله علیه وسلم به او فرمود: “تو یک مرد هستی، هر چه در توان داری آنها را از ما دور کن ،و بدان که اساس جنگ نیرنگ و فریب است”.
پیامبر صلی الله علیه وسلم مسلمانی نعیم را پنهان کرد و نه قومش و نه بنی قریظه از اسلام آوردن او خبردار نشدند.
نعیم حرکت کرد تا اینکه به نزد بنی قریظه رسید، او در دوران جاهلیت خدمتکار آنان بود، او به آنان گفت: «شما محبت و ارادت من را به خودتان می دانید، شما قریش و غطفان را علیه محمد یاری کرده اید در حالی که آنها مانند شما نیستند: شهر شهر شماست، اموالتان و فرزندانتان و زنانتان در این شهر قرار دارد و شما نمی توانید از اینجا به جای دیگری بروید، اگر قریش و غطفان فرصت خوبی بدست آوردند غنیمت می گیرند و در غیر این صورت به سرزمین خود باز می گردند و شما را با محمد تنها می گذارند و شما توانایی مقاومت با محمد را ندارید، بنابراین همراه آنان نجنگید مگر اینکه ابتدا از اشراف آنها چند نفر را نزد خود به عنوان رهن بگیرید تا مجبور شوند با محمد بجنگند».
بنی قریظه گفتند: مشورت خیرخواهانه ای به ما ارائه کردی و ما آنها را بر تو ترجیح نمی دهیم.
سپس نعیم نزد قریش رفته و به آنها گفت: «به من خبر رسیده که بنی قریظه پشیمان گشته اند و به محمد پیام داده اند که: آیا در صورتی که ما مردانی از اشراف قریش و غطفان را گرفته و به تو تحویل دهیم تا گردنهایشان را قطع کنید، از ما راضی می شوید تا بعد از آن همراه تو شویم وبا باقی مانده آنها بجنگیم؟ و محمد به آنان جواب داده است که:بله!؛ بنابراین اگر قریظه از مردان شما افرادی را به عنوان رهن و گروگان درخواست کرد، یک مرد هم به آنها ندهید…».
سپس نعیم نزد غطفان رفته و به آنها گفت: «شما خانواده و قوم و قبیله من هستید….» و همان سخنانی را که به قریش گفته بود به آنها نیز گفت و به آنان نیز هشدار داد!!
ابوسفیان بن حرب و بزرگان غطفان، عکرمه بن ابو جهل را همراه مردانی از قریش و غظفان در شب شنبه نزد بنی قریظه فرستادند و از آنها خواستند که برای حمله به مسلمین در روز شنبه آماده باشند اما بنی قریظه بهانه آورد که آنها در روز شنبه جنگ نمی کنند… سپس بین قریظه از قریش و غطفان افرادی را به عنوان گروگان و رهن درخواست کردند و گفتند که قبل از هر گونه هجومی باید این کار عملی شود!!
قریش و غطفان گفتند: “نعیم راست گفته بود”.
و وقتی درخواست بنی قریظه مبنی بر تحویل دادن گروگان از سوی قریش و غطفان رد شد، اینها نیز گفتند: “نعیم راست گفته بود”.
در نتیجه این نیرنگ قلوب احزاب متفرق شده و اعتماد به یکدیگر را از دست دادند. (برای آگاهی از تفاصیل بیشتر مراجعه کنید به: الرسول القائد(۲۲-۲۲۳). )
بدین ترتیب احزاب کفر به وطنهایشان بازگشتند بدون اینکه اهدافشان را درباره نابودی مسلمین برآورده کنند.
شایعاتی که نعیم به غرض تفرقه افکنی بین احزاب منتشر کرد تأثیر سرنوشت سازی در روحیات قریش و همپیمانانش از دیگر قبائل عربی و بنی قریظه داشت.
امروزه جنگهای مدرن به پخش شایعات برای ایجاد شکاف بین صفوف و پریشان کردن و برهم زدن افکار، تکیه زیادی دارند.
وبخش شایعه پراکنی یکی از مهمترین شاخه های سازمان های اطلاعاتی نظامی در تشکیلات ارتش و مراکز بلندپایه آن می باشد.
سؤال اینجاست: اگر پیامبر فرمانده علیه الصلاة و السلام اسلوب “حفاظت اطلاعات” شدید را عملی نمی کرد و نعیم نیز این روش را عملی نمی کرد آیا نعیم می توانست این نقش مهم و سرنوشت ساز را در تفرقه افکنی بین صفوف احزاب و ایجاد بی اعتمادی میانشان، بازی کند.

کتمان روش و اسلوب
الف)در غزوه “بنی لحیان” -یعنی کسانی که به داعیان مسلمان در نزد آب “الرّجیع” خیانت کردند- پیامبر صلی الله علیه و سلم تصمیم گرفت که آنها را مجازات کند.
همچنین پیامبر صلی الله علیه وسلم از تلاش قریش برای جمع آوری همپیمانانش به منظور جنگ با مسلمین، خبردار شد و تصمیم به حرکت به سوی آنان گرفت تا روحیه قریش و قبائل دیگر را تضعیف نموده و نیز به بنی لحیان که به داعیان مسلمان نیرنگ زده بودند حمله کند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین تظاهر کرد که به سوی شام می رود تا بتواند بنی لحیان را غافلگیر کند بی آنکه از حرکت آنان به سویشان خبردار شوند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم با نیروهایش به سمت شمال حرکت کرد و هنگامی که از انتشار خبر حرکتش به سمت شمال یعنی به سمت شام، مطمئن شد به سرعت از سمت جنوب به سوی مکه مکرمه حرکت کرد تا اینکه به منزلگاه های بنی لحیان در منطقه “غران” رسید ( غران:منزلگاه های بنی لحیان، و غران بیابانی بین أمج و عسفان می باشد و عسفان:محلی بین الجحفه و مکه مکرمه است و از مکه مکرمه دو منزل فاصله دارد.برای اطلاع از تفاصیل بیشتر به معجم البلدان۶/۱۷۴ مراجعه کنید. ) . بنی لحیان به سوی کوه ها فرار کردند و توانستند جان و مالشان را نجات دهند. ( برای اطلاع از تفاصیل بیشتر به کتاب الرسول القائد ۲۳۸-۲۳۹ مراجعه فرمایید. )
دیدی که پیامبر صلی الله علیه وسلم سمت و سوی حرکتش را کتمان نمود، ابتدا به سوی شمال رفت و سپس به سمت جنوب بازگشت. این غزوه یک پیروزی معنوی برای مسلمین علیه بنی لحیان بود و پیروزی معنوی از پیروزی مادی کم اهمیت تر نیست.
ب)در غزوه “خیبر” (خیبر:منطقه ای است در هشت کیلومتری مدینه برای کسی که به طرف شام برود:معجم البلدان۳/۴۹۵ ) که در محرم سال هفتم هجری رخ داد، یهود خیبر با غطفان هم پیمان شده بودند مبنی بر اینکه غطفان با یهود خیبر هنگام روبروشدنشان با خطر همکاری کند.
برای آنکه پیامبرصلی الله علیه وسلم مانع همکاری غطفان و یهود خیبر در جنگ با مسلمین شود، همراه اصحابش به سمت مواضع “الرّجیع” در سرزمین غطفان حرکت کرد و با این حرکت پیامبرصلی الله علیه وسلم توانست غطفان را چنین بفهماند که مسلمین به دنبال آن هستند و نیروهای مسلمین نزدیک است که آنها را محاصره کرده و کارشان را یکسره کنند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم به سمت خیبر بازگشت اما گروهکی از اصحابش را برای شبیخون زدن به دیار غطفان فرستاد و این بعد از آن بود که نیروهای غطفان دیارشان را برای همکاری با یهود خیبر رها کرده بودند.
این گروهک در هراس افکندن در دیار غطفان موفق شدند و این هراس افکنی موجب شد این قبیله به سرعت به سرزمینش برای حمایت آن در برابر تهدید مسلمین بازگردند و یهود خیبر را تنها جلوی مسلمین رها کنند.
و به این ترتیب نقشه رسول الله صلی الله علیه وسلم در جداکردن یهود خیبر از غطفان هم پیمانش، با موفقیت انجام شد.
می توان گفت که مهمترین عامل پیروزی مسلمین بر یهود خیبر در این غزوه، عامل “حفاظت اطلاعات” و کتمان و پنهانکاری بود به طوری که غطفان گمان کردند که قصد پیامبر صلی الله علیه وسلم جنگ با آنان بوده است.

درسهایی از غزوه فتح مکه
الف)در غزوه فتح مکه مکرمه که در رمضان سال دوم هجری رخ داد، پیامبر صلی الله علیه وسلم در تطبیق عامل”حفاظت اطلاعات” به حد اعلی رسید بطوری که می توان این غزوه را مهمترین نمونه تاریخ جنگها در تطبیق”حفاظت اطلاعات” تا آخرین درجه ممکن، به شمار آورد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم به اصحابش دستور داد که خود را برای حرکت آماده کنند و نیز به قبائل مسلمان نیز کسانی را فرستاد تا دستور آمادگی برای حرکت را به آنها ابلاغ نماید.
به خانواده خود نیز دستور داد ایشان را آماده کنند اما به احدی از مسلمین نه در داخل و نه در خارج، از نیّات و اهداف حرکت و مسیر حرکت و مقصد حرکت کوچکترین چیزی نگفت.
بلکه نیت و اهداف و مسیر و مقصد حرکتش را حتی از نزدیکترین نزدیکانش و مقربترین اصحابش پنهان نگاه داشت سپس سریّه ابی قتاده انصاری را به منطقه “بطن إضم” فرستاد تا بدین وسیله پرده ضخیمی از استتار را بر نیّات و اهداف حقیقی خود بیندازد.
ابوبکر صدیق رضی الله عنه وارد منزل دخترش عائشه ام المؤمنین رضی الله عنه شد و دید که او وسائل پیامبر صلی الله علیه وسلم را آماده می کند، به او گفت: «ای دخترکم! آیا رسول الله صلی الله علیه وسلم به شما دستور داده که ساز وبرگش را آماده کنید؟» گفت: بله،ایشان خود را تجهیز کرده است. ابوبکر گفت:«به نظر تو کجا می خواهد برود؟!» گفت: والله نمی دانم!.
ب)وقتی زمان حرکت فرا رسید، رسول الله صلی الله علیه وسلم تصریح نمود که به سوی مکه می رود، اما جاسوسان و خبرچینان و مراقبانش را فرستاد تا نگذارند اخبار سمت و سوی حرکتش به قریش برسد.
حاطب بن ابی بلتعه نامه ای را به زنی داد که به سمت مکه مکرمه می رفت و طی این نامه نیت مسلمین را در حرکت به منظور فتح مکه برایشان شرح داد.
پیامبر صلی الله علیه وسلم از این نامه خبر دار شد و علی بن ابی طالب کرم الله وجهه و زبیر بن عوام رضی الله عنه را به دنبالش فرستاد، آنها این زن را که حامل نامه بود را دستگیر کرده و نامه را از او گرفتند.
رسول الله صلی الله علیه وسلم حاطب را خواسته و از او پرسید:چه چیزی تو را بدین کار واداشت؟
حاطب گفت: ای رسول خدا! قسم به الله من به الله و رسولش مؤمن هستم و دین خود را تغییر نداده ام اما من بین قریش در مکه قوم و قبیله و عشیره ای ندارم و زن و فرزندانم آنجا تنها هستند برای همین خواستم با آنها سر آنها سازش کنم[یعنی در عوض لو دادن نیت مسلمین، قریش به خانوده ام آزاری نرسانند].
عمر بن خطاب رضی الله عنه گفت: ای رسول خدا! مرا اجازه ده که گردنش را بزنم، او منافق شده است.
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: “او به شما راست سخن گفت، و تو چه می دانی؟ ای بسا که الله تعالی بر کسانی که در “بدر”حضور داشتند در آمده و بدیشان گفته: هر چه می خواهید بکنید”.
گذشته جهادی حاطب برای او شفاعت کرد و پیامبر صلی الله علیه وسلم او را بخشید و مسلمین را امر کرد که اعمال مثبت او را یاد کنند. (الرسول القائد(۲۲۴-۲۲۵) )
این است اندازه هوشیاری پیامبر فرمانده علیه افضل الصلاة و التسلیم و احتیاط ایشان، تا هیچ گونه اطلاعاتی از مسلمین به مشرکین درز نکند و این تطبیق عملی کتمان و حفاظت اطلاعات شدید است.
و این است اندازه حرص صحابه در مسئله “حفاظت اطلاعات” بطوریکه صحابی بزرگواری مانند عمر فاروق رضی الله عنه از رسول الله صلی الله علیه وسلم اجازه قتل حاطب بن ابی بلتعه را می گیرد به جرم اینکه مسئله حفاظت اطلاعات را رعایت نکرده و وظیفه کتمان و پنهانکاری شدید را انجام نداده است.
ج)پیامبر صلی الله علیه وسلم شدیداً مواظب بودند که نیّات او وقتی که عازم فتح مکه بودند، آشکار نشود و راه انجام این کار”حفاظت اطلاعات” شدید بود.
نیّات خود را حتی برای نزدیکترین اصحابش و محبوبترینشان “ابوبکر صدیق”رضی الله عنه هم لو نداد. بلکه حتی نیت خود را برای محبوبترین همسرانش ام المؤمنین عائشه رضی الله عنها دختر ابوبکر صدیق رضی الله عنه نیز لو نداد.
نیّات او راز سر به مهری ماند تا اینکه او و تمام اصحابش تدابیر لازم برای شروع حرکت را تدارک دیدند و فرمان آماده باش (فرمان آماده باش:اصطلاحی نظامی است ومنظور از آن فرمانی برای کسب آمادگی است که زودتر و قبل از صدور اوامر مفصل صادر می شود تا فرماندهان و رؤساء از حرکت پیش رو خبردارشده و تجهیزات و تدبیرات لازم را به طور کافی و کامل برای حرکت آماده کنند. )او به تمام قبائل مسلمان خارج از مدینه برای تدارک آمادگی صادر شد.
اما نیت خود را کمی قبل از خروج به سوی مدینه منوره عنوان نمود چون دیگر دلیلی برای پنهانکاری نبود و شمارش معکوس برای حرکت آغاز شده بود و برای رسیدن اطلاعات لازم درباره حرکت مسلمین به مکه وقت کافی وجود نداشت.
با این وجود ایشان جاسوسان و مراقبان و خبرچینان و گشتی های خود[نیروهای ضد اطلاعات] را فرستاد تا جلوی هر گونه لو رفتن اطلاعات به نفع قریش را بگیرند.
جاسوسان و خبرچینان را به داخل مدینه منوره فرستاد تا جلوی هرگونه درزرفتن اطلاعات را از اهل آن به قریش بگیرد. و دیدیم که چطور از نامه نگاری حاطب بن ابی بلتعه به مکه مکرمه مطلع شد و توانست که نامه رسان را قبل از رسیدن به مقصدش دستگیر کند.
و گشتی های اطلاعاتی شان را داخل مدینه منوره و خار ج آن پراکنده کرد تا قریش را از دسترسی به هرگونه اطلاعات از نیت مسلمین منع کرده و منافقین و طرفداران قریش را از فرستادن این اطلاعات محروم کند.
پیامبر صلی الله علیه و سلم کاملاً هوشیار بود و اوضاع را زیر نظر داشت تا اینکه به اطراف مکه مکرمه رسید و به بهترین وجه در برنامه ریزی های پیشگیرانه و اطلاعاتی خود برای محروم نگاه داشتن قریش وهمپیمانانش از شناخت نیّات مسلمین، موفق شد.
لشکر مسلمین به منطقه “مرّ الظهران” چهار فرسخی مکه مکرمه رسید و آنجا اطراق نمود.
پیامبر صلی الله علیه وسلم دستورداد که هر یک از مسلمین آتشی روشن کند تا قریش لشکر مسلمین را بسیار بزرگ ببیند بدون اینکه هویتش را شناسایی نماید و به این ترتیب روحیه شان را تضعیف نموده و بدون جنگ تسلیم مسلمین شوند و به این ترتیب پیامبرصلی الله علیه وسلم نقشه نظامی خود را مبنی بر ورود بدون خونریزی به مکه عملی نمود.
ده هزار مسلمان آتش هایشان را روشن کردند و قریش این آتشهای بسیار را که افق را پوشانده بود دید.
ابوسفیان بن حرب و بُدَیل بن ورقاء الخزاعی و حکیم بن حزام به سرعت از مکه خارج شده و به سوی محل آتشها رفتند. هنگامی که نزدیک لشکرگاه مسلمین شدند ابوسفیان به رفیقش بدیل گفت:”هرگز چنین آتشی و چنین لشکر بزرگی ندیده بودم!” و بدیل در جواب او گفت:” این به خدا قسم قبیله خزاعه است که برای جنگ گرد آمده اند”.
ابوسفیان به جواب بدیل قانع نشد و گفت: خزاعه کمتر و ذلیلتر است از آنکه چنین آتشی در شب داشته باشند. (الرسول القائد/۳۲۶ )
قریش به خوبی می دانست که مسلمین به مکه مکرمه هجوم خواهند آورد اما نمی دانست که کی و چگونه و کجا این هجوم رخ خواهد داد.
و علت این بی اطلاعی آنان پنهان کاری شدیدی بود که پیامبر صلی الله علیه وسلم حتی یک چشم بهم زدن در مسائل نظامی سرنوشت ساز از آن دست نکشید زیرا اگر نیات مسلمین در هجوم به مکه و فتح آن برای قریش زودتر از آن معلوم می شد می توانست نیروهای خود و نیروهای همپیمانانش را جمع کرده و نقشه ای جنگی برای ناکام کردن هجوم مسلمین پیاده کنند و می توانستند تا طولانی ترین زمان ممکن مقاومت کرده و به نیروهای پیامبر صلی الله علیه وسلم خسارتهای جانی و مالی وارد کنند.
د)همانطور که پیامبر صلی الله علیه وسلم نیات خود را برای حمله به مکه مکرمه و زمان حرکت را “کتمان”نمود، نیز توانست تعداد نیروهای حمله کننده برای فتح مکه را نیز “کتمان”نماید.
عباس عموی پیامبر صلی الله علیه وسلم از لشکر مسلمین در”مرّالظهران”خارج شد در حالیکه روی قاطر پیامبر صلی الله علیه وسلم بود و هدف از خروجش این بود که به قریش خبر دهد که لشکر بسیار بزرگی برای جنگ با آن آمده و قریش توانایی مقابله به آن را ندارد تا اینکه روحیه شان را تضعیف کرده و آنها را به تسلیم شدن بدون جنگ مجبور نماید و به این وسیله از ریختن خونشان جلوگیری شده و صلح آبرومندی با مسلمین کرده و از معرکه مضرّی که تعصب جاهلی موجب آن میشد، ممانعت شود.
در مسیرش به سوی مکه سخنان ابوسفیان بن حرب و بدیل بن ورقاء را شنید و صدای ابوسفیان را شناخت، او را ندا داده و رسیدن لشکر مسلمین را به او خبر داد و او را نصیحت کرد که به پیامبر صلی الله علیه وسلم پناه برد تا ایشان قبل از اینکه لشکر مسلمین وارد مکه شود و به او و قومش عذاب تلخی را بچشاند، در کارش تجدید نظر کند.
ابوسفیان نصیحت عباس را قبول کرد.
عباس ابوسفیان را پشت سر خود روی قاطر پیامبر صلی الله علیه و سلم نشانده و به سوی لشکر مسلمین رفت، وقتی عباس به لشکرگاه رسید و وارد آن شد از نزدیک آتشهای مسلمین رد شد تا اینکه به چادر پیامبر صلی الله علیه وسلم رسید.
مسلمین او را دیده و از دیدن این ناشناس واکنشی نشان ندادند چون عباس را می شناختند، وقتی که عباس از کنار آتش عمر بن خطاب رضی الله عنه گذشت، عمر ابوسفیان را شناخت و فهمید که عباس می خواهد او را برای او تقاضای پناهندگی کند.
عمر رضی الله عنه به سرعت به سمت چادر پیامبر صلی الله علیه وسلم رفت و وقتی به آنجا رسید از پیامبر صلی الله علیه وسلم تقاضا کرد به او دستور دهد که گردن ابوسفیان را بزند.
اما پیامبر صلی الله علیه وسلم از عمویش عباس رضی الله عنه خواست که ابوسفیان رابه چادرش همراهی کند و وقتی شب گذشت او را فردا صبح نزد او برد.
وقتی صبح شد و ابوسفیان نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده شد، ابوسفیان مسلمان شدن خود را اعلان کرد و پیامبر صلی الله علیه وسلم او را عفو نموده و از خونش درگذشت.
عباس رضی الله عنه گفت: ای رسول خدا! ابوسفیان افتخار و اعتبار را دوست دارد، به او در این باره لطفی کنید.
پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: “بله! هرکس وارد خانه ابوسفیان شود در امان خواهد بود و هر کس درب خانه اش را ببندد در امان خواهد بود و هرکس وارد مسحد الحرام شود در امان خواهد بود”.
پیامبرصلی الله علیه وسلم می خواست که از روند امور اطمینان حاصل کند و نیز دوست داشت که جنگی بین مسلمین و قریش رخ ندهد برای همین به عباس رضی الله عنه توصیه نمود که ابوسفیان را در تنگه دره ای که لشکر مسلمین به زدوی از آن عبور می کردند، نگاه دارد تا تمام لشکر مجهّز و آماده و نیرومند مسلمین را ببیند و هیچ گونه فکر و مقاومتی در ذهنش باقی نماند.
عباس رضی الله عنه می گوید: همراه ابوسفیان خارج شدم تا اینکه در تنگه دره ای که رسول الله صلی الله علیه وسلم مرا دستور داده بود او را نگاه داشتم. قبائل مسلمان یکی یکی با پرجم هایشان از جلوی روی ما رد می شدند: اولین قبیله که می گذشت ابوسفیان گفت: ای عباس! اینان چه کسانی هستند؟! گفتم:سُلَیم. گفت:من با سلیم چکار دارم؟! سپس قبیله دیگری گذشت، گفت: ای عباس! اینها چه کسانی هستند؟! گفتم:مُزَینه! گفت:من با مزینه چکار دارم؟! تا اینکه همگی قبائل رد شدند و هر قبیله ای که می گذشت از من درباره هویت آن می پرسید و وقتی جوابش را می دام می گفت:من با فلان قبیله چکار دارم!
تا اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم با پرچم سبزش عبور کرد و مهاجرین و انصار همراهش بودند و هیچ یک از آنان را نگاه نمی کردی مگر اینکه می دیدی پوشیده از آهن است، گفت:سبحان الله! ای عباس! اینان چه کسانی هستند؟! گفتم: این پیامبر صلی الله علیه وسلم است که در میان مهاجرین و انصار است. گفت:هیچ کس توان مقابله با اینان را ندارد! سوگند به خدا ای اباالفضل! سوگند به الله پادشاهی برادرزاده ات فردا بسیار بزرگ خواهد بود…
عباس گفت: ای ابا سفیان! این نبوّت است، گفت:بله درست است.
در این هنگام عباس رضی الله عنه به ابوسفیان گفت:به فکر نجات قومت باش!
این بود که ابوسفیان به سرعت به سوی مکه مکرمه رفته و با سرافکندی و وحشت زدگی وارد آن شد (الرسول القائد۳۲۶-۳۲۸ )
ه)هرگز آسان نیست که لشکری به تعداد ده هزار مرد جنگی سواره و پیاده و تقریباً تشکیل شده از تمام قبائل عربی، از مدینه منوره به سوی مکه مکرمه حرکت کند بی آنکه قریش و یا هم پیمانانش چیزی از این جریان بفهمند نه از وقت حرکت این لشکر اسلامی عظیم و پرهیاهو ونه از تعداد نفراتش ونه از امکاناتش… تا اینکه مسلمین فاتح به اطراف مکه مکرمه برسد و اختیار از دست قریش و هم پیمانانش خارج شده و کار از کارشان بگذرد و راهی پیش روی خود نبینند جز تسلیم شدن!
“کتمان” و پنهانکاری پیامبرصلی الله علیه وسلم در مورد نیات خود حتی از نزدیکترین نزدیکانش و کتمان وقت حرکت و تعداد لشکریان و سازماندهی و تسلیحاتش عاملی بود که به این فتح نزدیک منجر شد.
درسهای فتح مکه در “حفاظات اطلاعات” شدید را می توان-همانطور که قبلاً گفتم- نمونه زیبایی برای مزایای تمسک کامل به “حفاظت اطلاعات شدید” دانست.
به جرأت می توان گفت که این غزوه و دروسش در “حفاظت اطلاعات” در رأس مطالبی باید باشد که در دانشکده های عربی واسلامی و دانشکده های نظامی در تاریخ جنگها تدریس می شود تا نظامیان عرب و مسلمین بدانند که چطور پیامبر صلی الله علیه وسلم در زمینه “حفاظت اطلاعات” عمل می نمود و چگونه با تطبیق این عامل حیاتی از عوامل اصل “شبیخون و غافلگیری”، پیروزی بر دشمنانش را تحقق می بخشید.

عوامل دیگری در “حفاظت اطلاعات”
الف)این بعدی از ابعاد عظیم نظامی رسول الله صلی الله علیه وسلم یعنی بعد تطبیق عامل”حفاظت اطلاعات “شدید بود.
عوامل نظامی دیگری نیز وجود دارد که پیامبر فرمانده علیه الصلاة و السلام آنها را عملی نموده و زیبایی و جلال آنها از تطبیق عامل “حفاظت اطلاعات” کمتر نیست.
زندگی نظامی پیامبر صلی الله علیه وسلم مملو است از عبرتها و پندها و درسها و حکمتها که شایسته مطالعه محققان و کنکاش دانشمندان است.
تدابیر پیامبر صلی الله علیه وسلم در “حفاظت اطلاعات” در حد بسیار بالایی است به طوری که روشهای او در این زمینه می تواند الگوهایی باشند که در هر زمان و مکان بدانها اقتدا کرد.
ایشان در مدینه جواسیس و خبرچینانی داشتند که او را از هر چیز کوچک وبزرگی که به مصالح عام چه در جنگ و چه در صلح مضر بودند، آگاه می کردند.
حذیفه بن الیمان العبسی (تفاصل سیرت او را در این کتب مطالعه کنید:قادة فتح بلاد فارس(۱۰۸-۱۱۷)-چاپ بیروت-۱۳۸


مطالب مشابه :


قابل توجه بازنشستگان، وظیفه بگیران و مستمری بگیران محترم نیروهای مسلح :

حفاظت گفتار هنگامی که عقل کامل شد سخن کوتاه گردد. امام علی (ع) باسلام>امروزمصادف است




شبکه ی مخابرات ایران با آخرین فناوری دنیا مجهز می شود

حفاظت گفتار هنگامی که عقل کامل شد سخن کوتاه گردد. امام علی (ع) باسلام>امروزمصادف است




انتشار کتاب حقوق حفاظت از هوا

راهنمای حقوق محیط زیست - انتشار کتاب حقوق حفاظت از هوا - اين جهان امانتي در دست انسان است




درس هایی درباره حفاظت اطلاعات از سیرت نبوی صلی الله علیه و سلم

مــعــراج - درس هایی درباره حفاظت اطلاعات از سیرت نبوی صلی الله علیه و سلم - اســـلــامـــی




کشف 24قطعه تاکسیدرمی و 16پوست جانوران وحشی/قالیچه گرگی زیر پای متخلفان

حفاظت گفتار هنگامی که عقل کامل شد سخن کوتاه گردد. امام علی (ع) باسلام>امروزمصادف است




روحانی وارد عشق‌آباد شد

حفاظت گفتار هنگامی که عقل کامل شد سخن کوتاه گردد. امام علی (ع) باسلام>امروزمصادف است




حفاظت گفتار

فـــارقـــلیط - حفاظت گفتار - *.*.*.*.*.*.* مـــدافـــعان حـــریـــم *.*.*.*.*.*.* -




علی یحیی پور شهردار پرند شد

حفاظت گفتار هنگامی که عقل کامل شد سخن کوتاه گردد. امام علی (ع) باسلام>امروزمصادف است




برچسب :