آشنایی با سبک سورئالیسم در نقاشی

سبک سورئالیسم

آندره برتون در تعریف سورئالیسم می گوید: «سورئالیسم = خودکاری روانی ناب که از طریق آن، تبیین کارکرد واقعی اندیشه به صورت کلام، نوشتار و یا هر فعالیت دیگر را بر عهده می گیریم؛ اندیشه هایی که فارغ از هرگونه نظارت عقل یا ملاحظات زیباشناختی یا اخلاقی تلقین می شوند. سورئالیسم متکی بر اعتقاد به واقعیت برتر تداعی هایی است که قبلا واپس زده می شدند؛ متکی بر اعتقاد مطلق رویا و به نقش بی غرضانه تفکر است.»

در ابتدا سورئالیسم به عنوان یک حرکت ادبی آغاز شد. این نهضت به شدت به شخصیت برتون، که رهبری ایدئولوژیک آن را بر عهده دار شد، متکی بود. برتون دانشجوی روانپزشکی بود و دوران خدمتش را در «بیمارستان نظامی نانت» گذرانده و با بیماران روانی کار کرده بود. بنابراین با روانکاوی و روش درمانی آن آشنا بود. او همچنین به مطالعه پزشکی پرداخته و با کار «زیگموند فروید» در زمینه روانشناسی تحلیلی، ضمیر ناخودآگاه و تعبیر رویا بر مبنای تداعی آزاد تصورات، مانوس بود. این تجربه شالوده آثار ادبی او را در حیطه سورئالیسم فراهم کرد. وی به گونه ای از واقعیت مطلق که در آمیزه ای از رویا، و واقعیت است ایمان دشت و معتقد بود که در جهان، واقعیت برتری وجود دارد که در ضمیر ناخودآگاه انسان نهفته است. با این باور که تنها راه یا بهترین و بزرگترین راه عبور از موقعیت سکون و نجات خودش از چنگاه عقلانیت هنر دوران، تکیه بر ناخودآگاهی است

ظهور سوررئالیسم زمانی بود که نظریه های فروید روانشناس اتریشی درباره ضمیر پنهان و رویا و واپس زدگی، افکار جویاگر را به خود مشغول داشته بود. « آندره برتون و لوئی آراگون » که هر دو پزشک امراض روانی بودند از تحقیق های فروید الهام گرفتند و پایه مکتب جدید خود را بر فعالیت ضمیر پنهان بنا نهادند.

یکی از بهترین نمونه‌های تعامل میان دست‌آوردهای متفاوت در دانش‌های بشری و تأثیر یک تئوری علمی بر دیگر عرصه‌های معرفت، مبحث ضمیر ناخودآگاه فروید و تأثیر آن بر روان‌شناسی جدید، فیلسوفان اگزیستانسیالیست و همچنین هنرمندان سوررئالیست است. فروید معتقد بود انسان همچون کوه یخی می‌ماند که یک‌دهم آن روی آب است و نُه‌دهم آن زیر آب است و بخش معظم شخصیت انسان را برآیندی از آموخته‌های ناخودآگاه انسان در گذشته او می‌دانست؛ حتی بر این باور بود که بسیاری از علایق، سلیقه‌ها، تنفرها، امیال، و حب و بغض‌های او تحت تأثیر آموخته‌های ناهوشیارانه پیشین او است، به طوری که انسان بدون آن‌که دلیل علائق و سلیقه‌های خود را بداند، برخوردار از ویژگی‌هایی است که ناخواسته تحت تأثیر محیط، دوستان، والدین، رخدادها، محدودیت‌ها، ناکامی‌ها و شرایط اجتماعی در وجودش تحقق یافته است.

نظریه‌ی ضمیر ناخودآگاه را باید از انگشت‌شمار نظریه‌هایی دانست که در قرن بیستم توانست بر علوم متفاوت تأثیر ژرف گذارد و مورد بهره‌برداری قرار گیرد. از جمله سبک‌های هنری که تحت تأثیر این تئوری قرار گرفت، سوررئالیسم بود. سوررئالیست‌ها تحت تأثیر اندیشه‌های فروید و هانری برگسون، معتقد به جستجو در جهان رویا و ضمیر پنهان و معتقد به کشف و شهودی در لایه‌های پنهان درون بودند. هنرمندان سوررئالیست همچون آندره برتون، پیش از گرایش به این سبک تحت تأثیر سبک دادائیسم بودند و سپس به سمت این سبک گرایش پیدا نمودند

اصول مکتبی

مکتب سورئالیسم در طول جنگ جهانی اول و در پاریس آغاز و توسعه پیدا کرد. آندره برتون که به وجود آورنده مکتب سورئالیسم است معتقد بود فراواقع گرایی شامل فعالیت های خود به خودی روانی است که می توان به هر صورتی ماهیت واقعی افکار درونی را بیان و عرضه کرد. اصول فراواقع*گرایی « سوررئالیسم مشکل پر توقعی است که فقط عضویت دربست و پیروی کامل را می پذیرد.»

 این مسلک دارای چنین فلسفه ویژه است:

1_ فلسفه علمی : که همان روانکاوی فروید است.

 2_ فلسفه اخلاقی : که با هرگونه قرارداد مخالف است.

 3_ فلسفه اجتماعی : که می خواهد با ایجاد انقلاب سوررئالیستی بشریت را آزاد کند.

چیزی که در نقاشی های سورئال بسیار دیده می شود، حرف های ناآگاهانه و افکار رؤیاگونه هنرمند آن است. فراواقعگراها معتقدند، انسان ها عقاید، آرزوها و افکاری در ذهن خود دارند و بر اساس مقید بودن به اخلاق و قوانین جامعه نمی توانند آنها را ابراز کنند. اما با رئالیسم می توان این افکار درونی را بیرون ریخت و در نقاشی های این سبک می توان آنها ر ابه تصویر کشید.

شعر در سوررئالیسم مرتبه ویژه ای دارد و پیروان این مکتب کوشیده اند که جهان بینی خود را از طریق شعر تبیین و تشریح کنند و انقلاب خود را بدین وسیله جامه عمل بپوشانند. درواقع شعر را، رکن اساس زندگی می دانند زیرا عقیده دارند که شعر باید و می تواند مشکل زندگی را حل کند.

فلسفه اجتماعی سوررئالیسم، شعار سعادت بشری را دارد و می‌خواهد آدمی را از قید تمدن سودجوی کنونی نجات بخشد، در عین اینکه بازگشت به گذشته را هم نمی‌پذیرد. در اصل از مواد مرام نامهٔ این مکتب به خوبی می توان دریافت که بیان گذاران این مکتب در اندیشهٔ رهایی از هر نوع اسارتند و هدف آن‌ها در وهلهٔ اوّل پاشیدن آبی بر جنگ بوده است.

 

 

بعد از جنگ جهانی دوم، جنبش سورئالیسم وارد نیویورک شد. در آنجا نیز سورئال روند مکاشفه گونه در ناخودآگاه روحی و روانی و بیان کلامی، نوشتاری یا تصویری یک ذهن پویا را در پیش گرفت. در مکتب فراواقع گرایانه، خلق اثر مبتنی بر حقیقتی عالی تر از واقعیت است.

معنای سورئال

 نخستین‌بار واژه‌ی «سوررئالیسم» توسط آپولینر شاعر فرانسوی در سال 1917 به کار برده شد. وی این واژه را در تفسیر یکی از نمایشنامه‌های خود به کار برد.

تاریخچه ایجاد

اغلب مورخین و محققین هنر بر این باورند، روزی که آندره برتون «Andre Breton» شاعر، نویسنده، روانشناس و نظریه پرداز فرانسوی (۱۸۹۶) نخستین بیانیه سورئالیسم را در سال ۱۹۲۴ در پاریس منتشر کرد، تاریخ تولد سورئالیسم محسوب می شود. اما برخی از کارهای برتون که می توان آنا را سورئالیستی خواند پیش از این تاریخ نگارش یافته اند.

پس از آنکه داداگری (دادائیسم) با وضع بسیار بدی از میان رفت گرداندگان آن در سال 1921 به دور« آندره برتون » که خود نیز زمانی از دادائیست ها بود گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را ریختند. جست وجوی دقیق و علمی واقعیت برتر جایگزین فضاحت و عصیان بی رویه شد و مکتب فراواقع گرایی به طور رسمی در سال 1922 تشکیل شد.

از سال 1920 این سبک به تدریج هنرهای تجسمی را فرا گرفت و بسیاری از هنرمندان دادائیست به این سبک پیوستند. در سال 1925 نخستین نمایشگاه از آثار سوررئالیست‌ها تشکیل شد که افرادی همچون کله (Klee)، ماکس ارنست (Max Ernest)، جورجو دا کیریکو (Chirico)، خوان میرو (J.Miro)، ماسون (Masson)، پیکاسو و پاره‌ای از نقاشان معروف در آن شرکت جستند و بعد از سال 1926 نیز به تدریج بعضی از شخصیت‌های برجسته نقاشی همچون ماگریت (Magritte)، سالوادر دالی (Salvador Dali)، جاکومتی (Giacometti)، تانگی (Tanguy) و شاگال (Chagall) به این سبک پیوستند. 

اهداف

هدف سوررئالیسم از مرز ادبیات و هنر فراتر است زیرا می خواهد آدمی را از قید تمدن سودجوی کنونی نجات بخشد. و روش های کهن را دور بریزد و بر هوش و خرد پشت پا بزند و در طلب نیروهای پنهان و دست نخورده وجود آدمی برمی آید تا امواج سیل آسای درونی، آدمی را به سوی افق های روشن و گشاده رهبری کند. و هدف هنرمندانش این است که واقعیت و رؤیا را با هم ادغام و شکل جدیدی از آن را به وجود آورند، واقعیتاتی که فراتر از واقعیت موجود در جهان هستی هستند. در سورئالیسم هدف هنرمند خلق واقعیت تازه و رها شدن از قید منطق و واقعیت است.

در سبک سوررئالیسم به قوه‌ی وهم، رویا و تداعی آزاد صور پنهان در ضمیر ناخودآگاه هنرمند اصالت داده می‌شود و هنرمند می‌کوشد تا در خلق اثر هنری از سیطره‌ی عقل و ادراکات حسی رها شود و به صورت‌های مکتوم در روح و روان خود تجلی خارجی بخشد؛ آنان معتقد بودند هنر هرگز نمی‌تواند به وسیله‌ی عقل و هوشیار و بیدار آفریده شود و بر این باور بودند که با سست و کرخت شدن عقل و تفکر، کودک وحشی قوه توهم ما عنان اختیار وجودمان را در دست می‌گیرد و به خلق اثر دست می‌زند. سوررئالیست‌ها معتقد بودند هنر در غیبت عقلانیت آفریده می‌شود و هر چند در نگاه به خلق اثر هنری با نگاه عرفانی و افلاطونی فاصله دارند که اثر هنری را الهامی از صورت‌های عالم مثال، درون و یا برآمده از سروش غیبی می‌دانستند، اما این الهام را برآمده از ضمیر ناخودآگاه انسان می‌دانند که موجب خلاقیت در اثر هنری می‌شود. اعتقاد سوررئالیست‌ها به همین مبنا موجب شد تا پاره‌ای از آنان برای رها شدن از حاکمیت عقل و اراده و یا ضمیر خودآگاه، به سمت مصرف مواد مخدر و مشروبات الکی کشیده شوند تا بدان وسیله در هنگام آفرینش هنری به سوی ترسیمی ناهشیارانه از تصاویر پنهان روحی خود گام بردارند و نیروی تخیل خود را از نظارت عقلانی خارج سازند.

نحوه کار

این هنرمندان معتقد بودند که هنرمند باید واقعیت‌های غریزی و رویایی خود را ترسیم کند و بر خلاف طرفداران سبک کوبیسم (Cubism) که فرم‌گرا بودند یا هنرمندان پوریسم (Purism) که به دقت‌های ریاضی و پیوستگی کامل میان اجزاء فرم دقت داشتند، به فرم و پیوستگی ریاضی اهمیت نمی‌دادند و معتقد بودند که هنرمند، گنگ خواب‌دیده‌ای را می‌ماند که باید به فرافکنی ضمیر ناخودآگاه و تصاویر موجود در آن بپردازد و اشیاء را آن‌گونه ترسیم کند که به چشم یک شخص خواب‌دیده ظاهر می‌شود؛ به همین جهت در آثار نقاشی سوررئالیست‌ها، اشیاء به هیچ وجه شبیه واقعیت خارجی آن نیستند، بلکه واقعیت و رویا در هم می‌آمیزند یا به تعبیر دیگر در اثر آنان واقعیتی دیگر به وجود می‌آید، به طوری که همین امر موجب شده تا وفاداران به این سبک از شیوه‌ی خود به سوررئالیسم یا «واقعیتی برتر از واقعیت» تعبیر کنند.

به عنوان نمونه سالودار دالی در یکی از آثار خود با عنوان «حافظه پایدار»، فضایی خالی را که در آن زمان به پایان رسیده، ترسیم نموده است که در آن، اشیاء به شکل واقعی ترسیم نشده‌اند، ساعت در آن شبیه ژلاتین یا خمیر مجسمه‌سازی است و فضا و کوه ترسیم شده، شباهتی با نمونه‌ی خارجی خود ندارند. در تصاویر سوررئالیسم، تصاویر سحرآمیز و غیر زمینی است و مثل این است که انسان آن‌ها را در خواب می‌بیند، همان‌طور که در خواب، اشیاء شبیه واقعیت نیستند و در شکل واقعی و طبیعی خود ظاهر نمی‌شوند و فرد ممکن است در یک لحظه احساس ‌کند که در کلاس درس است، و همان لحظه خود را در ساحل دریا و یا وسط وان حمام تصور ‌کند، در آثار این دسته از هنرمندان نیز این‌چنین است.

همان‌طور که انسان در حالت رؤیا یا مستی حاصل از مشروبات الکلی و یا در حالت هذیان حاصل از مصرف دوای بیهوشی به هیچ وجه نظم خاصی در دیدن اشیاء و یا سخنان خود ندارد و هیچ ارتباط منطقی میان تصاویر ذهنی او یا سخنانش وجود ندارد، گاه از زندگی خود سخن می‌گوید و گاه نیز به دیگران اعتراض می‌کند و یا از تنفرهای درونی خود سخن می‌راند، به طوری که سخنانی را که به زبان می‌آورد، در حالت هوشیاری از گفتن و یا ترسیم آن‌ها احساس شرم دارد، همچنین هنرمند سوررئالیست نیز در ترسیم آثار خود از شاکله و یا نظم منطق پیروی نمی‌کند و عناصر تصویری و یا زبانی او از هیچ هارمونی و هماهنگی برخوردار نیست.

نقاشان سوررئالیست در رها نمودن تخیل خویش از سیطره‌ی عقل و قیود منطقی و عاقلانه به سوی تصاویر تصادفی و بداهه‌نگاری رفتند و آثار آنان برآمده از تخیلی بی‌قید و بند است. آنان معتقد بودند هنرمند در خلق اثر هنری نمی‌تواند برای کارش برنامه‌ریزی داشته باشد و با نظم منسجم به خلق اثر بپردازد، بلکه تداعی‌های مهار گسیخته‌ی این هنرمندان تحت تأثیر مصرف مواد مخدر حاکی از نوعی بی‌نظمی و آشفتگی بود، به طوری که اجزاء نقاشی گاه به طور نامرتبط و ناهماهنگ در کنار هم می‌نشست و به کاری طنز و مضحک تبدیل می‌شد و آثار این هنرمندان همچون بیماری روان‌پریش که به طور نامنظم سخن می‌گوید و پریشان‌گویی می‌کند، مملو از عناصر و اجزاء تصادفی، التقاطی و ناهماهنگ است.


تفاوت الهامات عرفانی با رویاهای سوررئالیستی


همچنین باید میان الهام و شهود در عرفان و هنر عرفانی با الهام و شهود در نزد دادائیست‌ها و سوررئالیست‌ها تفاوت گذارد؛ الهام و شهود در عرفان و هنر عرفانی بر اثر ریاضت و صیقلی کردن درون به دست می‌آید و در واقع این لطافت روح است که به صورت کشف و شهود و یا خلاقیت هنری متجلی می‌شود و ظهور پیدا می‌کند. از این رو خلاقیت در حوزه‌ی عرفان و هنر، برآمده از ضمیر خودآگاه و محصول «من» ِ برتر و استعلایی است اما در اندیشه‌ی سوررئالیست‌ها، الهام به معنای تصویر‌بخشی توهمات، خواسته‌ها و فرافکنی امیال سرکوب‌شده‌ی هنرمند است که از ضمیر ناخودآگاه او می‌تراود و شکل هنری به خود می‌گیرد؛ به همین جهت «منِ» سوررئالیسم یک منِ فرودین است نه یک منِ برتر . هنرمند از دیدگاه مکتب سوررئالیسم، گنگ خواب دیده‌ای است که به رویا، خواسته‌ها و توهمات خویش جلوه‌ی هنری می‌دهد و الهام از نظر او، آمادگی هنرمند است تا حالات و جلوه‌های ذهن و نفس خویش را به شکل هنری بیان کند. لویی آراگون از نخستین بنیان‌گذاران سوررئالیسم، الهام را این‌چنین تعریف می‌کند: «آمادگی دربست برای پذیرفتن اصیل‌ترین حالات ذهن و قلب انسانی، آمادگی برای پذیرفتن واقعیت برتر»(3). به این ترتیب در سوررئالیسم همچون هنر عرفانی، کوشش ارادی طرد می‌شود، به این معنا که عرصه آماده می‌شود تا به تخیل و اوهام ذهنی و روانی هنرمند، شکل خارجی و هنری داده شود؛ به طوری که مرز عقل و جنون در سوررئالیسم برداشته می‌شود و تخیل، حاکمی مطلق‌العنان می‌گردد که هیچ حد و مرزی نخواهد داشت، اما الهام و مکاشفه در نزد سوررئالیست‌ها به معنای تجلی غیر ارادی حالات و تصاویر دنیای موهوم درون است که هذیان‌های ذهن و روان نام گرفته است و مبهم، آشفته و مغشوش به نظر می‌رسد و اصلاً در معنایی به کار نمی‌رود که در عرفان و یا هنر عرفانی مورد توجه است. در عرفان و هنر عرفانی روح انسان بر اثر تمرکز و مراقبه، توهمات و آشفتگی‌های خود را از دست می‌دهد و به آرامش و طمأنینه می‌رسد و الهام و مکاشفات روح که فیلسوفان و عارفان از آن سخن گفته‌اند بر اثر یک نظم و انضباط روحی حاصل می‌شود و میوه‌ی شیرین درخت معرفت باطنی است نه این‌که بر اثر رویازدگی، امیال سرکوب شده و یا خواب مغناطیسی، هر گونه استفراغ روحی را الهام و مکاشفه بپنداریم. به همین جهت پاره‌ای از اندیشمندان درباره‌ی سوررئالیسم معتقدند که سوررئالیسم را نباید حقیقتی فراتر از واقع‌گرایی دانست بلکه باید آن را دون واقع‌گرایی دانست. سید حسین نصر در این‌‌باره می‌گوید: «سوررئالیسم در هنر را باید دون واقع‌گرایی (Subrealism) خواند. این شکستن از زیر، عمدتاً بابی را برای تابش نور حق از بالا، همان «فوق - واقع» به معنای حقیقی باز نکرد، بلکه راهی برای ظهور عناصر نازل، روان و در نهایت برای ظهور چیزی که دون بشری است، گشود… این «خود»، نه آن «خود» که هندوها آتمن می‌نامند، بلکه همان ضمیر فردی است»(4)

هنرمندان سورئال

هنرمندان بسیاری بودند که در پیشبرد مکتب سورئالیسم نقش بسیار مهمی ایفا نموده اند. از جمله آنها باید به سالوادور دالی، رنه ماگریت، ماکس ارنست و هنری روسو ولویی آراگون وفدریکو گارسیا لورکا وآندره ماسون اشاره کرد.

سالوادور دالی:

سالوادور دالی نقاش مشهور اسپانیایی در 11 مِیِ سال 1904 میلادی در نزدیکی شهر مادرید به دنیا آمد. دالی در سال 1929 میلادی به جامعه هنرمندان سورئالیسم ملحق شد. بیشتر آثار خود دالی ته مایه طنز و شوخی دارند.او علاقه خاصی به تفکرات زیگموند فروید داشت و از آنها برای کشیدن تابلوهایش کمک می گرفت.

سالوادور دالی را یکی از برترین و مشهورترین نقاش های سبک سورئالیسم می دانند. البته در برخی از آثارش می توان سبک های مختلف امپرسیونیسم را نیز دید. به نوعی می توان آثار دالی را متأثر از انقلاب رنسانس اروپا دانست. مشهورترین نقاشی او «حافظه پایدار» است که در سال 1931 تکمیل شده است. در همه آثار و نقاشی های سالوادور دالی می توان علاقه او به رها شدن از واقعیت ها و چارچوب های موجود را بخوبی دید.

رنه ماگریت (۱۸۹۸-۱۹۶۷):


رنه ماگریت، هنرمند بلژیکی، از لحاظ شخصیت و طرز رفتار اجتماعی در نقطه مقابل دالی قرار می گیرد ولی به لحاظ سبک کاری، رویا نقش مهمی را در آثار او بر عهده دارد. او نیز همچون بسیاری از نقاشان سورئالیست، کارش را با شگفت زدگی از دیدن آثار جورجو دی کی ریکو « KGiorgio de Chirico» (۱) آغاز کرد. نقاشی های ماگریت از کژنمایی های غریب، موجودات هیولاوار و صحنه های شوم و زننده عاری هستند. به دیگر سخن، عنصری به سنجیدگی اندیشه – و به ویژه نوعی منطق تصویری – بر راز پردازی او تسلط دارد. با اینحال، ماگریت اصل عمده سورئالیستی، یعنی استقرار اشیاء غیر مرتبط در محیطی غیر متجانس را کاملا رعایت می کرد. غالبه سورئالیسم ماگریت را تحت عنوان رئالیسم جادویی مورد بررسی قرار می دهند. «رئالیسم جادویی» که در دهه های چهارم و پنجم و نیز در سال های اخیر در اروپت و آمریکا رونق یافت، به معناری نمایش موشکافانه و واقع نمایانه صحنه های عادی و بدون هیچ کژنمایی عجیب و هیولاوار است: جادو از تقارن خیالپردازانه اجزاء یا حوادثی پدید می آید که طبیعتا به یکدیگر تعلق ندارند.

هنری روسو:

نیز یکی دیگر از نقاش های مشهور مکتب سورئالیسم است. او اهل آلمان و مسیحی بود و علاوه بر نقاشی هنری روسو، نقاش فرانسوی، نقاشی هایی در سبک های مختلفی ارائه داده است. از جمله مکتب هایی که روسو در زمینه آنها آثار ماندگاری خلق کرده سورئالیسم است. او از جمله هنرمندانی است که نقاشی را خودش آموخته و در هیچ مدرسه ای تحصیل نکرده و نزد هیچ معلمی تعلیم ندیده است.

برخی معتقدند روسو تقریباً یک نابغه است. او همه زمان خود را صرف تمرین سبک ها و مکتب های مختلف و پیشرفت در هنرش کرده است.

هنری روسو علاقه وافری به سپری کردن زمان خود در طبیعت و لمس و تصویر عناصر طبیعت داشت و آنقدر زیبا این عناصر را ترسیم می کرد که نقاش های رئالیسم هم نی توانستند به آن خوبی به نقاشی هایشان زندگی و حیات ببخشند.

مَکس ارنست:

مکس ارنست نیز یکی دیگر از نقاش های مشهور مکتب سورئالیسم است. او اهل آلمان و مسیحی بود و علاوه بر نقاشی، مجسمه ساز و شاعر بود. مکس ارنست را باید یکی از نقاش های تأثیرگذار در مکتب فراواقع گرایی دانست.
یکی از وجوه تمایز مکس ارنست از دیگر هنرمندان مکتب سورئالیسم، متفاوت بودن نقاشی های اوست. او بیشتر زمان خود را در تیمارستان و ملاقات بیماران روانی می گذراند. در آنجا به گونه ای از آنها برای ترسیم آثارش الهام می گرفت. نقاشی های او تأثیر فراوانی در مکتب سورئال گذاشته است. بسیاری از نقاشی های ارنست شامل اعضای خانواده اش، کلیسایی که در آنجا عبادت می کرد، فعالیت های روزانه افرادی که در شهر و محل او زندگی می کردند و چهره های سیاسی هستند.

آندره ماسون «Andre Masson»:

او در سال ۱۹۲۴ در برخی از پیش طرح هایی که با استفاده از قلم و مرکب کشید از روش اوتوماتیسم بهره گرفت. این کارها غالبا به شیوه آزاد طراحی شده و بیانگر تحرک، پویای، خوش بینی و امید بودند. تقریبا کلیه نقاشی های ماسون، که در نیمه دوم دهه ۱۹۲۰ به وجود آمده و همین سبک را برای تولید آثار بعدی تثبیت کردند، گوشه ای از جالب ترین کارهای او را تشکلی می دهند، این نقاشی ها کاملا ثمره تصادف بودند. ماسون پرده نقاشی را رو زمین می نهاد، سطح آنرا با چسب پوشانده و آنگاه روی آن شن می پاشید. جاییکه لایه های چسب ضخیم تر بود چند لایه شن جمع می شد . میان این قسمت ها با قسمت های خالی بوم، که هنرمند آنرا رنگ آمیزی می کرد تضاد شدیدی ایجاد می شد.


مطالب مشابه :


سورئالیست چیست؟

«کارهنرمند سورئال تعبیر درآن می بینیم که دید گاه هایی همگام با طرح موضوع سورئالیستی




چگونگی ساخت تابلو معرق (تئوری )

شیوه کار معرق سازان بدین شکل است که ابتدا طرح مورد نظرشان را که ( رئال ، سورئال




آشنایی با سبک سورئالیسم در نقاشی

چیزی که در نقاشی های سورئال بسیار دیده می او در سال ۱۹۲۴ در برخی از پیش طرح هایی که با




:: تصاویر الهام بخش از دستکاری عکس و هنر سورئال!

تصاویر الهام بخش از دستکاری عکس و هنر سورئال. هر از گاه، دوست داریم از قالب های آماده و طرح




معرفی سبک هنری، سورئالیسم Surrealism

طرح واثر - معرفی سبک آنها در ساخت فیلم نیز از مونتاژ برای ایجاد فضای سورئال استفاده می كردند.




اینم سؤال و جواب امتحان ... برا اونایی که یه کم عجله دارن!

8- طرح بنای یادمان بین الملل سوم Monument to the Third International سورئال ، غیر طبیعی و رویایی و




تصاویر الهام بخش از دستکاری عکس و هنر سورئال

از ایـــده تا اجـــرا - تصاویر الهام بخش از دستکاری عکس و هنر سورئال - همه چیز در مورد گرافیک




نقاشی کودکان استثنایی

سورئال - نقاشی ، برای مثال دختران لباس ها را خیلی ماهرانه ترسیم می کنند و پسرها طرح های




برچسب :