رضا مشایخی

با اینکه اولین سالگرد آقای مشایخی با ایام ولادت حضرت امام رضا (ع) همزمان شد و شاید صلاح در موکول کردن این پست به وقت دیگری بود ولی این شعر زیبای استاد سلیمانی و همچنین این همنامی آقای مشایخی با امام رضا (ع) سبب شد که این پست را در شب ولادت آن حضرت منتشر کنم و چه بهتر که در چنین ایام فرخنده ای اساتید ، پیشکسوتان و کسانی که حقی بر گردن ما دارند را یاد کنیم.

ذاکری از بین ذاکرهای ایران شد خموش
آری هم نام رضا شاه خراسان شد خموش

%D8%B1%D8%B6%D8%A7_%D9%85%D8%B4%D8%A7%DB

متن مصاحبه با آقای امیر صفری در مورد مرحوم رضا مشایخی :

خواستم چند لحظه ای وقتتان را بگیرم تا علی رغم شهرت رضا مشایخی آن مرحوم را از زبان شما بهتر بشناسیم.

خواهش میکنم من در خدمت شما هستم

کی و چطور با مرحوم مشایخی آشنا شدید؟

با اینکه ما اهل یک روستا بودیم و با هم فامیل بودیم ولی من ساکن تهران بودم و تعزیه را با بچه خوانی برای مرحوم هاشم فیاض شروع کردم تا اینکه سال 79 یک تعزیه باهم در روستایی در قزوین به نام حصار خروان خواندیم و از آن به بعد تا سال گذشته باهم بودیم.

از نظر شما شخصیت مرحوم مشایخی چطور بود؟

از نظر من بعد از فوت آقا رضا تعزیه هم مُرد ، من خودم تعزیه خوان هستم ولی واقعاً این یک حقیقت است ایشان کسی بودند که تکرار ندارند تعزیه سلیقه ای است ولی برای من یکی رضا تکرار بشو نیست اینکه کسی بیاید و جای رضا را بگیرد نه ممکن نیست .

شخصیت آقای مشایخی هم بنظر من خیلی خاص بود . ایشان از هر نظر الگوی من بودن هم از نظر هنر و هم اخلاق ؛ من هرچه دارم از ایشان دارم . آقا رضا خیلی خصلت های مثبت و خوب داشتند که خیلی از تعزیه خوان ها ندارند و خیلی از خصوصیات منفی را که بعضی از تعزیه خوان ها دارند را ایشان  نداشتند مثلاً حسود و مغرور نبودند هرکس خوب می خواند تشویقش می کردند دنبال مادیات هم نبود یادم می آید یک روز اراک مجلس داشتیم یک خانم پیری آمد پیش آقا رضا و گفت : "آقا می آیید درروستای ما جلایر هم تعزیه بخوانید" تا ایشان خواستند جوابش را بدهند یکی از تعزیه خوان ها گفت "نه" امّا آقا رضا گفت "چشم مادر می خوانیم" . آن دوست ما برگشت گفت آقا رضا این بنده خدا که پول ندارد یک اسفند دودکن بیشتر نیست این را چه به تعزیه؟ جواب داد "شما پولت را از من بگیر" . رفتیم در آن روستا و این خانم اول بسم الله موقع ورود به روستا یک گوسفند قربانی کرد و آن چند روز هم که آنجا تعزیه خواندیم نزورات و پول از تعزیه هایی که در اراک خوانده بودیم بیشتر شد که آقا رضا به دوستمان گفت دیدی ؟

ایشان کینه ای هم نبود برای مثال یک اختلاف کوچکی با یکی از جوانترها در خوانسار پیدا کرد ولی نگفت چون او کوچکتر از من است باید برای آشتی کردن بیایید و خودش برای آشتی پیش قدم شد. همیشه اگر بین او و کسی کدورتی پیش می آمد تاجایی که امکان داشت خودش برای آشتی می رفت .

رابطه ی شما با ایشان چگونه بود؟

من با آقا رضا زندگی می کردم ارتباطمان خاص بود ، نمیدانم چه بگویم . بگویم پدر پسری بود؟ بگویم رفاقتی و دوستانه بود؟ ولی هرچه بود خیلی خاص بود طوری گه اگر یکی از ما بیمار میشد دیگری بالای سرش بود . هرکدام مشکلی داشتیم دیگری میدوید تا مشکل را حل کند. بیشتر از دو سه روز هم نمیشد که از هم بی خبر باشیم یعنی تو این چند روز حتماً از همدیگه خبر میگرفتیم .

شعر زیاد برای مرحوم مشایخی سروده شده شما هم شعری گفته اید؟

فقط یک تکه در تعزیه ی حضرت عباس قسمت اول درآمد که هست "ای آسمان به ماه دو مشرق نظاره کن ... "در بیت دوّمش یک بیت گفتم که" ای آسمان رضای مشایخ ز راه مهر*** همسفره با حسین شَه دین در زمانه کن" . این را برای آقا رضا گذاشتم که تا من زنده ام باشد و خیلی جاها خواندم و هرجا عباس باشم می خوانم با اینکه یکسری خوششان نمی آید ولی من میخوانم.

بلی باید خواند چون این شاگردها هستند که حقی بر گردنشان است و باید نام استاد را زنده نگه دارند.

بلی باید خواند.

 از ماجرای شفا گرفتن آقا رضا بگویید ، چطور اتفاق افتاد؟

 خود حاج آقا خاتمی خواب دیده بود که وجود حضرت زهرا ایشان را شفاء داده است . حتی آقا رضا یک تعزیه حضرت زهرا در خانه ی حاج آقا میخواند همان سال سرطان روده داشتند و شیمی درمانی می شدند . چند مرتبه رفتند به حاج آقا خاتمی گفتند من نمی توانم بخوانم ولی حاج آقا گفتند باید بخوانی بخوان خوب میشوی ایشان هم بعد از همان تعزیه ی حضرت زهرا واقعاً خوب شدند و این مشکلی هم که بخاطر آن فوت کردند ربطی به این بیماری نداشت چون قلبشان را هم عمل کرده بودند .

بنظر شما حق ایشان بخوبی ادا شد ؟

مردم که خیلی قدردانی کردند مخصوصاً اصفهان و اطرافش که خیلی قدردانی کردند . خوانسار هم حاج آقا خاتمی برخلاف اینکه برای کسی چنین کاری نمیکرد امسال در تعزیه ی حضرت عباس یک کلیپ از آقای مشایخی پخش کرد ، بیرون هم جلسه گذاشت و صحبت کرد ولی چون که قرار نبود بدعتی در آنجا گذاشته شود به همین ها اکتفا کردند وگرنه با اینکه مردم خیلی به آقا رضا علاقه داشتند ولی گمان نکنم کسی مثل حاج آقا خاتمی آقا رضا را دوست داشت. حتی سال گذشته هم که ما باهم صحبت می کردیم خودشان به من گفتند همان قدر که شما نارحت هستید من هم ناراحتم . واقعاً حاج آقا خاتمی حق آقا رضا را ادا کردند و چیزی برای آقای مشایخی کم نگذاشتند چه در دوران حیات و چه بعد از فوتشان حتی سالگرد آقا رضا مسافرت بودند ولی آمدند.

ذاکرین چطور؟ با اینکه حتی به گفته ی شما آقا رضا با کسی خصومتی نداشت ولی مثل اینکه برخی به ایشان حسادت می کردند.

ببینید هنر همین است بالاخره با رفتن مرحوم مشایخی یکسری جایشان بازتر میشود ولی من اخلاقم طوریست که در تعزیه باکسی درگیری ندارم و چیزی به کسی نمیگویم ، من آن حسی که بخواهم در دلم به رضا داشته باشم را دارم و هرکس خودش میداند و خدای خودش

این را پرسیدم چون در مجلس ترحیم آقا رضا داخل مسجد بعضی ها به گونه ای حرف خودشان را با زرنگی میزنند ولی بالاخره...

آهان ، آری ؛ میدانید بالاخره پادشاه یک مملکت که فوت میکند تا یک مدتی هرج و مرج پیش می آید ...

برای من رضا حکم پادشاه را داشت نه فقط برای من برای خیلی ها که به تعزیه علاقه داشتند و تعزیه خوان بودند یا بانی بودند .

الان که صحبت به اینجا رسید باید بگویم من هم از همان کودکی که آقا رضا را شناختم به ایشان ارادت و علاقه داشتم در حدی که خوانسار را بدون صدای آقا رضا نمیتوانم تصور کنم

 بلی ، یکروز خوانسار بودم یک خانمی به حاج آقا خاتمی میگفت من را امام حسین (ع) در خواب شفاء داد و آن امام حسینی را که من در خواب دیدم آقای مشایخی بود .

 یکسیری از مردم انقدر که به حضرت زهرا و آقا رضا معتقد بودند به شخص دیگری معتقد نبودند. اگر مشکل داشتند نزر میکردند به آقا رضا می گفتند .

حُسنی هم که به قول حاج آقا خاتمی آقا رضا داشت این بود که اگر کسی اصلاً تعزیه ندیده بود و برای اولین بار بود می آمد پای تعزیه ی آقا رضا مینشست خیلی راحت می توانست خواندن آقا رضا را کلمه به کلمه بنویسد. خدا بیامرزدشان همیشه میگفتند موقع خواندن باید کلمه را به مستمع تحویل بدهی و رسیدش را هم بگیری .

خب چه میشود کرد تنها چیزی که چاره ندارد مرگ است و باید ساخت

خیلی ممنون اگر مطلبی هست که می خواهید اضافه کنید بفرمایید.

فقط یک مطلب که در مسجد روز سوم ایشان هم گفتم آن هم اینکه آقا رضا حر بود و مُرد در اوج خودش بود ، یعنی همه ی مردم تشنه ی رضا ورسی بودند که رضا ورسی مرد . طوری نشد گه بگویند دیگر رضا نمیتواند بخواند چون دو روز قبل از اینکه فوت کند حر خواند.

با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار من گذاشتید.

خواهش میکنم موفق باشید.


مطالب مشابه :


مجالس تعزیه خوانی در هفته ی جاری (2)

تعزیه سرا - مجالس تعزیه خوانی در هفته ی جاری (2) - این وب مخصوص تعزیه می باشد




سه شب تعزیه فلاورجان

تعزیه نمایش نیایش این وبلاگ مخصوص تعزیه می باشد تعزیه سرا فعالیتش را از اوخر سال 86 کرد و تا




روایت شهادت حضرت قاسم علیه السلام

تعزیه سرا - روایت شهادت حضرت قاسم علیه السلام - این وب مخصوص تعزیه می باشد




دانلود تعزیه ی حضرت قاسم از محمد طوطی

تعزیه سرا - دانلود تعزیه ی حضرت قاسم از محمد طوطی - این وب مخصوص تعزیه می باشد




معرفی کتاب آموزش موسیقی تعزیه / نغمه عشق۱

تعزیه نمایش نیایش این وبلاگ مخصوص تعزیه می باشد تعزیه سرا فعالیتش را از اوخر سال 86 کرد و تا




رضا مشایخی

تعزیه نمایش نیایش این وبلاگ مخصوص تعزیه می باشد تعزیه سرا فعالیتش را از اوخر سال 86 کرد و تا




دانلود تعزیه حضرت قاسم (ع)

تعزیه نمایش نیایش این وبلاگ مخصوص تعزیه می باشد تعزیه سرا فعالیتش را از اوخر سال 86 کرد و تا




برچسب :