بررسي ویژگی هاي فرهنگي مردم استان خراسان شمالی

بررسي ویژگی هاي فرهنگي مردم استان خراسان شمالی
رضا فیض آبادی اغلب انسان شناسان و جامعه شناسان در برخورد با مفهوم فرهنگ، بطور ضمنی یا صریح، اذعان می کنند که تعریف فرهنگ کار چندان ساده ای نیست. برخی آنرا «سبک زندگی» و برخی دیگر «اندیشه و ارزشها» می دانند (چلبی ، 1375 : 54 ) . اولسون (1991) معتقد است که هر گونه اندیشه ای، از تکنیک ساده ساختن آتش تا فلسفه انتزاعی، می توانند مشمول فرهنگ شوند. بر این اساس او چهار جزء اصلی برای فرهنگ قایل می شود که عبارتند از : باورها، ارزشها ، هنجارها و تکنولوژیها (چلبی ، 1375 : 57 ). فرهنگ كشور در سبك زندگي مردم آن كشور، شيوه لباس پوشيدن و آرايش مردم و آداب و رسوم جامعه، منظر خيابان و ساختمان‌هايش، بازارها، مشخصه‌هاي كلي شهر و روستاهايش متبلور و متجلي مي‌شود رؤيت فرهنگ يك كشور در كليت خود دشوار است عوامل و متغيرهائي در اين امر دخيل هستند. فرهنگ همواره در حالي از سيلان (تغيير و تحوّل شديد) قرار دارد ساختار و نماد زندگي گروههاي مختلف در يك زمان و يا در زمان‌هاي گوناگون متفاوت است و اين تغيير بطور مداوم جريان دارد. كشورمان ايران از لحاظ فرهنگ و تمدن داراي سابقه‌اي كهن در سرزمين پهناور خود است و نشانه‌هاي فرهنگي آن شعر، موسيقي، آداب و رسوم، زبان و گويش، نماد پوشش و اعتقادات و باورها و هنجارها همه دلالت بر قدمت اين سرزمين دارد. سرزمین ما ایران با داشتن فرهنگی کهن و پایدار متشکل از اقوام، طوایف و عشایر بسیار است و از تنوع اقلیمی فراوان و جاذبه های عدیده تاریخی، فرهنگی و طبیعی برخودار می باشد. در میان استانهای کشور نیز هر یک از نواحی فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود را دارا می باشند که در بسیاری از موارد مخصوص آن نواحی بوده و از نواحی دیگر متمایز می باشد. زیرا که فرهنگ و آداب و رسوم هر منطقه ای جدا از موقعیت طبیعی از منطقه نیست بنابراین مردم مناطق مختلف کشور نیز با توجه به وضعیت طبیعی متفاوت محیطشان دارای فرهنگ وآداب و رسوم خاص و ویژه خودشان می باشند هر چند که در بسیاری از موارد در سطح کل کشور آداب و رسوم و فرهنگ ملی وجود دارد.  اما این فرهنگها و آداب و رسوم محلی نیز برای شناخت این مناطق و برنامه ریزی های توسعه منطقه ای  از اهمیت ویژه و فزاینده ای برخودارند. هر اجتماعی از تاریخ، اعتقادات، نظام خویشاوندی، مناسک، زبان، ادبیات و هنر مختص به خود برخوردار است. این خصوصیات که فرهنگ یک اجتماع را از اجتماعات دیگر متمایز می کنند، معرف شناسنامه فرهنگی آن اجتماع هستند. به عبارت دیگر گذشته تاریخی، حماسه های آبا و اجدادی، سرزمین نیاکان، زبان مادری، باورها وسنتهای طایفه ای مفاخر ملی، اسطوره های دینی، میراث هنری و ادبی در مجموع هویت فرهنگی یک اجتماع را تشکیل می دهند. هویت فرهنگی و اجتماعی  وابسته به سه عامل زبان، تاریخ و روانشاختی است. اهمیت این عوامل در موقعیتهای تاریخی و اجتماعی مختلف، یکسان نیست. ولی اگر یکی از این عوامل به شیوه ای نامطلوب تحت تاثیر قرار گیرد به تغییراتی در شخصیت فرهنگی می انجامد که گاه موجب بروز بحرانهای هویتی می شود. چون فرهنگ پاسخگوی والاترین نیاز انسان یعنی قوام حیثیت و هویت اوست بر این اساس در تدوین و جهت بخشی به سیاستهای فرهنگی، شناخت و دریافت ریشه های این نیاز انسانی ضروری است. فرهنگ و سنتها و تمام آداب و رسوم، عادات و معنویاتی است که زندگی اجتماعی بر آنها استوار بوده و رویارویی یا اتکای به این سنتها است که اجتماعی از پیشرفت باز می ماند و یا راه خود را برای رشد و توسعه می یابد . بر اساس آنچه ذکر شد می توان گفت که ، فرهنگ عبارت است از : راه و روش زندگی که اقوام برای خود دارند از اعتقادات، سنتها، عادات، دانسته ها، مذهب ، متون و بالاخره مجموعه آنچه فرد از جامعه خود می گیرد ، یعنی مجموعه ای که نتیجه فعالیت و ابداعات شخصی او نیست، بلکه به عنوان میراث گذشتگان از راه فراگیری به او منتقل می شود و او خود باعث انتقال آن به نسلهای آینده است . آنچه در خصوص فرهنگهای متفاوت می توان گفت آن است که وجود اختلاف در شرایط زندگی، ایجاد فرهنگهای متفاوتی می کند که در نهایت منجر به تفاوتهای فرهنگی بین اقوام مختلف می شود، بنابراین برای شناخت مشخصه های اصلی هر فرهنگی باید ویژگیهای مشخصی از آن فرهنگ را شناسایی کرده و مورد بررسی و تدقیق قرار داد . آداب و رسوم، گویشها، پوششها، الگوها، اقلام و ترکیبات غذایی هر یک از مناطق گرچه حکایت از تناسب زیست دارد اما خود نشان از یک ساخت فرهنگی متمایز است. آداب و رسوم، ارتباطات و تعاملات اجتماعی و حمایت سنتها که خود تحدید حدود قومیت ها و تقویت مرزهای اجتماعی را سبب می شود اشاره به ایستادگی در تنوعات اجتماعی، فرهنگی دارد که در سرتاسر مناطق با افت و خیزهای متفاوت مکانی وجود دارد، آنجا که میادین تاخت و تاز فرهنگ تازه واردها چه به صورت موقت و چه دائم زیاد است عقب نشینی فرهنگ بومی محسوس تر است و در نواحی که عرصه های اجتماعی از دیوار ضخیم و محکم آداب و رسوم قومی و قبیله ای تشکیل یافته پایداری بیشتر است . تاریخ گذشته هر منطقه ای  می تواند تاثیر مستقیمی بر فرهنگ و آداب و سنن یک قوم داشته باشد. بنابراین بررسی تحولات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی مناطق در هر مطالعه ای ضروری به نظر می رسد بر این اساس این بخش از مطالعات نیز به بررسی جنبه های مختلف اجتماعی– فرهنگی محدوده مورد مطالعه از گذشته تا به حال اختصاص یافته است. در این بخش به آداب و رسوم و سنن، خوراک و پوشاک، موسیقی، هنرهای سنتی و . . . می پردازیم . بديهي است كه عظمت هر سرزميني با تمدن آن ارزيابي شده و قابليت پيشرفت ملتهاي جهان به اصالت فرهنگ آن وابسته مي‌باشد. در اين ميان فرهنگ و تاريخ خراسان شمالی نيز در شمار سرزمينهايي است كه ريشه در اعماق اعصار دارد و در طول قرنهاي متمادي سير تكاملي خود را طي كرده و به مرحله تكويني از فولكلور، ادبيات شفاهي، باورها و ضرب‌المثلها و ... رسيده است. جاذبه های اجتماعی و فرهنگی استان خراسان شمالی بخش مهمی از دیدنی های این منطقه را تشکیل می دهند. استان خراسان شمالی از نظر اجتماعی و فرهنگی یک دست نبوده و محل زندگی اقوام گوناگون است. قومیت های مختلفی در استان خراسان شمالی زندگی میکنند که از جمله آنها می توان: قومهای کرمانج، تات، ترک، ترکمن، کرد، اقلیتهای بلوچ، عرب، لر و فارسهای مهاجر را نام برد. وجود قومیت های گوناگون و فرهنگهای متنوع سبب به وجود آمدن تنوع بسیاری در جاذبه های اجتماعی و فرهنگی این سرزمین شده به طوری که هریک از اقوام یاد شده دارای آداب و رسوم ، جشن ها ، آیین های گوناگون و مراسم ها و غذاهای محلی خاص خود هستند. لباسهای محلی و رنگارنگ اقوام مختلف، شیوه ییلاق و قشلاق عشایر استان خراسان شمالی و آداب و رسوم خاص آنها همواره برای بازدیدکنندگان و گردشگران اجتماعی جذاب و دیدنی است. جشن ها و آیین های محلی بر اساس آداب و رسوم هریک از اقوام در این استان برگزار می شوند؛ از دیگر جاذبه های اجتماعی منطقه به شمار می آیند و در کنار غذاها و خوراکی های لذیذ این دیار؛ نقش مهم و قابل توجهی را در جلب رضایت گردشگران ایفاد  می کنند.   در این استان مراسم سوگواری که به سوگواری های عمومی و خصوصی تقسیم می شوند از آداب و رسوم خاص خود برخوردارند. سوگواری های عمومی از دهه اول ماه محرم آغاز شده و تا آخر ماه صفر با آیین های مخصوص ادامه دارند. مراسم های سوگواری های خصوصی نیز از سه روز تا چهل روز متغیر بوده و بنا بر فرهنگ قومیتی از آداب مختلفی برخوردار است. در تاريخ فرهنگ و تمدن ايرانی، جشن‌ها و روزهای عيد، ريشه در تاريخ افسانه‌ای ايران باستان يعنی سلسله پيشدادی دارند. جشن ها و آیین های استان خراسان شمالی به جشن های مذهبی، ملی و محلی تقسیم می شوند. جشن های بزرگ مذهبی در استان خراسان شامل: جشن ميلاد حضرت محمد (ص)جشن ميلاد حضرت فاطمه (س) (روز مادر)جشن ميلاد حضرت على (ع)( روز پدر)، جشن های بزرگ نيمه شعبان، روز ميلاد حضرت امام زمان (عج)، مراسم های آغاز ماه مبارک رمضان و آداب گرفتن روزه، جشن بزرگ عيد فطر و عيد قربان، جشن بزرگ غدير خم و تعیین حضرت امام علی(ع) به جانشينی حضرت رسول الله(ص)، جشن بزرگ بعثت حضرت محمد (ص) و جشن ميلاد ديگر امامان معصوم (ع) از جمله جشن های مذهبی مهم استان خراسان شمالی به شمار می آيند در میان جشن های ملی؛ جشن های ویژه عید نوروز مهم ترین و بزرگ ترین جشن ها به شمار می آیند. نخستين جشن ايرانی به نام نوروز از زمان پادشاهی جمشيد مرسوم شد و در زمان های بعد، جشن‌ها و آيين‌های ديگری چون تيرگان، مهرگان، سده و غيره در فرهنگ ايران پديد آمدند. اعياد ملی، مذهبی و محلی در استان خراسان شمالی بر حسب کیش و آیین هر یک از اقوام نزد آن ها پاس داشته می شوند. ترکمن ها عقیده دارند زمانی که جمشید به عنوان چهارمین پادشاه پیشدادیان بر تخت سلطنت نشست آن روز را نوروز نامیدند. ترکمن ها دراین روزها با پختن غذاهای معروف نوروزی مانند: نوروز کجه، نوروز بامه، سمنی (سمنو) و اجرای بازی های مختلف توسط جوانان ترکمن حال وهوای دیگری به این جشن و شادی می دهند. در ایام نوروز مسابقات مختلفی در بین ترکمن ها برگزار می شود که می توان به مسابقات اسب دوانی، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی، خروس جنگی،شاخ زنی میش ها، شطرنج بازی، مهره بازی،تاب بازی اشاره نمود. ضمن آن که دید و بازدید در ایام نوروز در میان مردم ترکمن از جایگاه و منزلت خاصی برخورداراست . اهالي خراسان شمالي در شب "چهارشنبه‌سوري"، آخرين چهارشنبه سال‌ از نياكان خود آيينهاي متنوعي را به ياد دارند كه هنوز نيز اعتقاد زيادي براي به جاي آوردن اينگونه سنتها دارند. يكي از اين سنتهاي قديمي كه هنوز در بيشتر شهرستانهاي خراسان شمالي رايج است و نوجوانان و جوانان زيادي رغبت به اجراي آن دارند آيين "ملاقه‌زني" است نوجوانان پسر در اين روز با برسر كردن چادر و پوشاندن سر و صورت، ملاقه به دست به پشت در خانه‌ها رفته و با خواندن ترانه‌هاي محلي، آمدن بهار را نويد مي‌دهند خله‌خله خلتمه به، سوا گليم يمرتمه به" با برابرهاي فارسي "خاله خاله عيدي من را بده، فردا نيز مي‌آيم  تخم‌مرغي بده"، " خله‌خله خلته گلده، اينچنه كلچه گلده"، " خاله خاله عيديم را بده، كيسه‌اي آمد كلوچه‌اي  گذار" از جمله ترانه‌هايي است كه جوانان در آيين ملاقه‌زني شب چهارشنبه‌سوري در پشت در خانه‌ها زمزمه  مي‌كنند. نواهايي چون "چله چخته بهار گلده خربزه وخيار گلده"، "چله‌رفت و بهار آمد خربزه و خيار آمد" گويي تلنگر زنده شدن طبيعت شادي آمدن عيد نوروز را به همگان مي‌دهند چهارشنبه سوري ازدو كلمه چهارشنبه و سوري كه همان "سور" فارسي به معاني "مهماني، جشن وسرخ" است و به معناي چهارشنبه سرخ، مقدمه جدي شروع شدن جشن نوروز است برخي از ديگر از آيين‌هاي چهارشنبه‌سوري كه در مناطقي از استان خراسان شمالي مرسوم است بوته‌افروزي، فالگوشي، قاشق زني، كوزه‌شكني، فال كوزه، آتش چهارشنبه‌سوري، آجيل مشكل گشا و شال‌اندازي است. آتش نزد ايرانيان نماد پاكي، روشني، طراوت، سازندگي و تندرستي است، در غروب هنگام بوته‌هايي را روي هم مي‌گذاشتند و خورشيد كه به تمامي پنهان مي‌شد، آن را مي‌افروختند و در بعضي نقاط ايران براي شگون، وسايل دور ريختني خانه از قبيل پتو، لحاف و لباسهاي كهنه را نيز مي‌سوزانند آتش مي‌توانست در بيابانها در رهگذرها و يا در پشت بام خانه افروخته و وقتي آتش شعله مي‌كشيد از رويش مي‌پريدند و ترانه‌هايي كه در همه آنها بركت، خواهش، سلامت و بارآوري و پاكيزگي بود خوانده مي‌شد آتش چهارشنبه‌سوري را خاموش نمي‌كردند تا خودش خاكستر شود و سپس خاكسترش را كه در نظرگاه آنان مقدس بود كسي جمع كرده و بي‌آنكه پشت سرش را بنگرد برسر نخستين چهار راه مي‌ريخت و در بازگشت اهل خانه كه مي‌پرسيدند كيست؟ مي‌گفت: "منم" - از كجا مي‌آيي؟ "از عروسي"، - چه آورده‌اي؟، "تندرستي از نظر مسلمانان آتش نماد پاكي، از بين بردن بيماريها، زدودن سرما، بدي و پژمردگي از تن بوده و امروز هم رسم اسفند دود كردن و گرد خانه تاب دادن از اين اعتقاد سرچشمه مي‌گيرد شال‌اندازي نيز يكي ديگر از آداب چهارشنبه‌سوري بود، كه پس از مراسم آتش افروزي جوانان به بام همسايگان و خويشاوندان مي‌رفتند و از روي روزنه‌ي بالاي اتاق (روزنه بخاري) شال را به درون مي‌انداختند، صاحب خانه مي‌بايست هديه‌اي در شال مي‌گذاشت . از ديگر مراسم چهارشنبه سوري فالگوش بود و آن بيشتر مخصوص کساني بود كه آرزويي داشتند، مانند دختران دم‌بخت يا زنان در آرزوي فرزند.  درخراسان شمالي هنوز بخش از آيينهاي چهارشنبه‌سوري همچون بسياري از نقاط ايران معمول است و كوچك و بزرگ در آخرين چهارشنبه سال براي دور كردن نحسي اين آيين را گرامي مي‌دارند. اين آيين به عنوان يك آيين ايراني درميان همه اقوام ساكن اين استان اعم از ترك، كرد، تركمن و فارس رواج دارد و همه به انجام آن پايبندند. در برخي از روستاهاي اين استان با افروختن آتش جوانان دور آن جمع شده و توپ آتش را به اطراف پرتاب مي‌كنند. ساكنان محلات قديمي و روستانشين خراسان شمالي در اين روز با گذشتن از روي آتش ترانه‌هايي از قبيل سرخي تواز من زردي من از تو را زمزمه و اعتقاد دارند كه با پريدن از روي آتش بلا، درد، بيماري و نحسي تا آخرين چهارشنبه سال آينده از آنان دور مي‌شود اين اهالي همچنين با سوزاندن و دودكردن اسفند و كندر، افشاندن گلاب و مواد خوشبوكننده و سوزاندن خار و خاشاك و شاخه‌هاي خشك درختان در آخرين چهارشنبه، شب را به خوشي مي‌گذرانند. اما اكنون آن همه رسوم زيبا و بي‌خطر و ضرر چهارشنبه‌سوري به مناسبتي بدل شده كه عده‌اي با صداهاي گوشخراش ترقه و انفجارهاي مهيب و هول‌انگيزتن مردم را مي‌لرزانند. خطرات و پيامدهاي ناشي از استفاده از مواد محترقه در آيين چهارشنبه‌سوري موجب مي‌شود، كه هرسال تعدادي از جوانان، نوجوانان و بعضا كودكان دچار صدمات جبران‌ناپذيرشوند. در گذشته جوانان و نوجوانان به روشن كردن آتش و پريدن از روي آن، زمزمه ترانه‌ها، فال گرفتن، اسفند دود كردن، پخش شيریني و تنقلات بسنده مي‌كردند اما متاسفانه امروز به يك سنت غلط تبديل شده كه مواد محترقه و بمب‌هاي دست ساز جايگزين آن شده است. رفتارسازي براي چهارشنبه‌سوري بسته به تعامل مناسب بين سازمانها و ايجاد فرهنگ آن در بين مردم و بويژه جوانان امروزي است و بايد مراقب بوده آن سنتهاي زيبا و پرمعني، به صحنه‌هايي سرشار از دلهره و ترس تغيير نكند كه تنها افرادي به قصدسودجويي سلامت مردمان را هدف بگيرند. در شهرستان بجنورد تا چند ده سال پيش، در ايام نوروز مراسمي اجرا مي شده است كه در اصطلاح محلي به آن " خان خان " مي گويند. در اين مراسم، مسخره يي را عنوان خان داده براي او بارگاهي در ميدان مركزي شهر مي آراستند، كسي را وزير او مي كردند و به مدت سيزده روز تمام حكومت بر شهر، يكسره در اختيار او نهاده مي شد. گفتند كه حتي خان هاي پر قدرت و پر افاده اي همچون سردار مقتدر بجنوردي نيز به رضاي خاطر در اين سيزده روز سر به فرمان خان نوروزي مي گذاشتند. مردم بجنورد مراسم" خان خان "را با غرور تمام نوعي نقد اجتماعي بسيار پيشرفته مي شمردند: زيرا خان چند روز، علي الرسم حق داشته است در مسايل اجتماعي قضاوت كند: و احكام او(جز در موارد پيچيده اي نظير قتل نفس) به اجرا گذاشته مي شده و اين خود فرصتي به دست او مي داده است تا در مدت كوتاه فرمان فرمايي خويش، شيوه حكومت و عدالت خان هاي محلي را با درجه زيادي از بزرگنمايي، زير ذره بين طنز به باد ريشخند و استهزا بگيرد! شك نيست كه تحمل يك چنين انتقادي، حتي در لفافه مراسم سنتي، از قدرت هاي خودكامه ملوك الطوايفي اواخر عمر قاجار سخت مستبد مي نمايد و قابل قبول ترين صورت قضيه اين است كه هرگز مردم هوشمند و بيدار دل را مجال آن نمي داده اند كه به تخت خان چند روزه تكيه زند و مصون از هر تعرضي، از اين پايگاه، كاريكاتور تلخي از واقعيت در برابر چشم مردم تصوير كند و از خواب بي خبريشان بر انگيزد.حق اين است كه مراسم، تنها در مرحله سرگرمي و ديوانه بازي و مسخره گي به انجام مي رسيده. دلقك بازي "خان خان"به عنوان نقدي اجتماعي، تصوري چندان دموكراتيك است كه از يك سو با خود كامگي مطلق عصر قاجار واز سوي ديگر با فقدان كامل آگاهي هاي اجتماعي و سياسي مردم روزگار كوچك ترين امكان بروز و ظهور نمي توانسته است يافت .با اين همه، در مراسم خان خان طعنه اي سخت شيرين نهفته است: آنجا كه در آخر كار، در پايان مراسم، در گردش روز سيزده فروردين، مردم بجنورد بر خان چند روزه مي شورند، بر سر او مي ريزند و كشان كشان، او را به گردشگاه بش قارداش(پنج برادران) مي برند و با سرنگون كردن وي به آبگير بزرگي كه در آنجاست، در واقع براي بازگشت به ميان مردم تطهيرش مي كنند!     خوراک غذا از مهم ترين عناصر دخيل در صنعت گردشگری است. جاذبه های غذایی به حدی است که می تواند علاوه بر رفع نياز انسان به انرژی، انگيزه ای باشد برای عزيمت به نقطه ای دور جهت پاسخگویی یه کنجکاویهای انسان. در این استان علاوه بر تمام غذاهای ایرانی چون چلوکباب، قورمه سبزی و انواع کباب گوشت؛ غذاهای مخصوص و محلی استان تهیه می شوند. انواع آش های محلی، اماج کماج، عقیقه، انواع پلوهای محلی و انواع شیرینی های و دسرها در شهرهای مختلف استان خراسان شمالی تهیه می شوند. اماج كماج؛ غذایی است که اعتقادات مذهبی در آن دخالت عمیقی دارند. این غذا به نام ام البنين مادر گرامی حضرت ابولفضل (ع) درست می شود و مناسبت آن شفای بيمار، سلامتی مسافر، ادای قرض و... است. نحوه طبخ این غذا به این گونه است كه خانمی كه نذر دارد به اتفاق چند نفر از آشنايان در عصر روز دوشنبه ظرفی را در دست گرفته و درب خانه ها را می زند و هر كس مقداری آرد، حبوبات، روغن و.. به آن ها می دهد. سپس آن ها را روی سفره تميزی در اتاق قرار می دهند و يک چراغ هم روشن می كنند ونمی گذارند كسی تا صبح وارد اتاق شود. صبح روز سه شنبه در هنگام طلوع آفتاب هفت شمع روشن می كنند و يک زن متدين وارد اتاق می شود، دو ركعت نماز به نيت حضرت عباس (ع) می خواند، سپس زنی كه خود ادای نذر كرده با چند نفر ديگر وارد اتاق می شوند، بعد آرد ها را خمير كرده و به صورت نان فطير می پزند ومواد ديگری به آن اضافه می كنند كه به آن كماج می گويند. مقداری از آرد را با روغن و كمی زعفران مخلوط می كنند و به صورت دانه های كوچک در می آورند كه به آن اماج می گويند. هنگامی كه اماج آماده شد، نخود و لوبيا و عدس و تره و برگ چغندر را در ظرفی پخته و اماج نيز به آن ها اضافه می كنند وآن را با شاخه نازک به هم می زنند هنگام ظهر سفره چيده می شود به طوری كه فطير كماج را تكه تكه كرده و با آجيل و كشمش مخلوط كرده و روی سفره می گذارند و شمع هم روشن  می كنند و بعد از خواندن روضه، آش بين مهمان ها تقسيم می شود.     پوشاک سبك و نوع پوشش افراد فرهنگ بسيار جالبي است كه در مورد قوميت‌هاي وزين با توزيع فضائي در كشورهاي متفاوت با معروفيت منطقه‌اي شهرت جهاني دارد. پوشش‌ها در اين نوع نه تنها به لحاظ طراحي و شكل ظاهر بلكه از نظر جنس مواد اوليه و نوع بافت و رنگ و نقوش مندرج در آن داراي معروفيتي هستند و با شكوفايي استعدادها و سليقه‌هاي عوامل قومي فرهنگي همراه است. لباس یکی دیگر از ویژگیهای فرهنگی و تاریخی یک ملت و قوم را به تصویر می کشد، از آنجا كه قوم ها و طوايف مختلف در اين استان زندگي مي‌كنند، لباس هايشان کاملا" با هم متفاوت بوده و لباس هر کس نماد هویت قومی افراد و تعلقات قبیله ای آن ها است. بنابراین این استان نیز به دلیل دارا بودن تنوع قومیتی، هر قوم لباسهای مخصوص و ویژه خود را دارد که می تواند یکی از جاذبه ها برای گردشگری در استان باشد. در اینجا به وضعیت پوشش و لباسهای اقوام کرد و ترکمن می پردازیم. يكي از عمده ويژگيهاي قوم كرمانج خراسان شمالي كه افراد اين قوم را از ديگر اقوام ممتاز مي‌كرده پوشش مردان و زنان اين قوم بوده  است.  پوشش زن كرمانج خراسان شمالي كه امروز به صندوقچه صنايع دستي اين استان رفته است اكنون تنها به عنوان زينت به كار برده مي‌شود.  البته ناگفته نماند كه اكنون تنها بعضا اين پوشش اصيل كرمانجي در ميان زنان عشاير، آن هم زنان مسن‌تر، ديده مي‌شود و گاه نيز اهالي خطه خراسان شمالي در مجالس جشن و شادي اقدام به پوشيدن لباسهاي كرمانجي مي‌كنند.      زن كرمانج در جامه محلي كاملا پوشيده و محجبه است. پوشش زن كرمانج خراسان شمالي شاخصه‌هاي منحصر به فردي دارد كه نوع پارچه، زينتها، نامها و پردازش رنگ از جمله اين ويژگيها است. لباس زن كرمانج خراسان شمالي تركيبي از كراس ( (keras، شيلوار، كله ( (kolleو نظامي است. بالاتنه كه در اصطلاح كرمانجي "كراس" ناميده مي‌شود و دامن كه در اصطلاح كردي "پارچه" و "شيلوار" ناميده مي‌شود، دو قسمت اصلي لباس كرمانجي هستند.    بالاتنه لباس، "كراس" ناميده مي‌شود كه پيراهني ساده است و يقه خاصي ندارد. "كله" پوششي است از جنس پارچه مخمل كه بر روي كراس پوشيده مي‌شود. براي كله از پارچه مخمل با رنگهاي تند و گرم مثل قرمز و سبز و بنفش استفاده مي‌شود.  اين لباس با سكه‌هاي تزييني كه در اصطلاح كرمانجي "دراو" ناميده مي‌شود با تعبيه حلقه بر روي سكه، تزيين مي‌شود. این سكه‌هاي متعدد بر روي كله، هنگام راه رفتن، صدايي موزون توليد مي كند.  به حاشيه يقه، جيب‌ها و سر آستين‌هاي كله، نوارهايي زيگزاگ با رنگهاي تند، دوخته مي‌شود. "پارچه" يا "شيلوار" كه در اصطلاح امروزي دامن ناميده مي‌شود از پارچه مخمل با متراژ بسيار زياد حدود ‪ ۱۵متر تهيه مي‌شد.  شيلوار با نخهاي رنگي، دراو دوزي و قيطان دوزي آرايش داده مي‌شود. قسمت پايين شيلوار با نوارهايي رنگارنگ كه واحد آن "ماخل" ناميده مي‌شود دوردوزي مي‌شود.  جامه بعدي همان شلوار امروزي است كه در گويش كرمانج "نظامي" ناميده مي‌شود و فاقد هر گونه پيرايه است. بر روي نظامي جورابي بلند پوشيده مي‌شود كه دستبافت و داراي شكل و نگارينه است. زن كرمانج براي پوشش سر از چارقد كه امروز به روسري موسوم است و شالي مخصوص استفاده مي‌كند، اين سرپوشها حتي روي چهره زن به جز چشمان را مي‌پوشاند.  پوشش زن كرمانج خراسان شمالي با رنگهاي متنوع تركيبي متناسب است كه مسوولان مربوط بايد براي حراست از اين ميراث فرهنگي تلاش كنند. عنصرهاي اساسي پوشاك مردانه تركمنهاي يموت، پيراهن فراخي است با آستين هاي دراز كه هم پيراهن زير است و هم جامه رو براي مردان در هر سن و سال و تنبانهاي گشاد. پيراهنهاي مردان مسن و روحانيون، دراز است و تا به زانو می رسد. پيراهن هاي مردانه را از پارچه هاي نخي رنگارنگ مي دوزند. مردان ميان 50 تا 60 ساله و بزرگتر از آن پيراهن سپيد مي پوشند. يقه اين پيراهن ها، مدور (سوپي يا كا)، بي دكمه و با بريدگي افقي در بالاي شانه ها ست. در آخر بريدگي پارچه هايي مي دوزند و آن را با نوار كوتاهي (ياكا – يوپي) محكم مي كنند. اين پيراهن ها نقش و نگاري ندارند و آرايش آنها نواري است كه در كنار يقه جيبهاي پهلو و آستين دوخته شده است. تنبانهاي زير مردانه «بالاك» و تنبانهاي رو «جولبار» نام دارد. بالاك جوانان و مردان ميان سال از پارچه هاي نخي رنگارنگ و بيشتر پارچه هاي سبز و يا نيلي و براي مردان كهنسال، از پارچه هايي سپيد دوخته شوند. جامه بالائي زمستان تركمنها پوستين هائي بنام «ايچمك» كه معمولاً از پوست بره قره گل كه به رنگ زرد در مي آورند، مي باشد. پوستين از پوست بره، آستينش تنگ و دراز و دامنش تا زير زانو ها مي رسد. در جلو پوستبن دكمه و يا قلاب نيست ناچار وقتي كه مي پوشند با دو دست جلوي دامنش را مي گيرند تا از هم باز نشود. اما هر وقت كه مي خواهند به كاري مشغول شوند، يا بر اسب بنشينند، روي پوستين و دور كمر را با شال مي بندند. مردان كلاه پوستي «تلپك» بر سر مي گذارند كه از كلاه ازبك ها زيباتر است. مردان تركمن داراي دو نوع كلاه پوستي هستند كه نوعي از آن نيم گرد است. همه سر پوش گرد و اطراف آن از پشمهاي بلند و مشكي انباشته است.  نوع ديگر به شكل مخروطي ناقص است كه قسمت گشاد آن در بالا قرار مي گيرد. اين كلاه سر پوشي مسطح دارد و آن را معمولاً با پارچه قرمز خوش رنگ مي پوشاندند و نوارهائي براي زينت روي آن مي دوزند هردو نوع كلاه آستردار است. موقع آلامان لباس سبك و مجللي به نام«چاپان» خيوه بر تن مي كردند و آن لباس شبيه لباس خانه است ولي كوتاه تر.  لباس اصلي تركمن رداي بلند بوده كه به آن «دون» مي گفتند و بنا به رنگ و نوع بافت به دو نوع تقسيم مي شود. اگر از ابريشمي كه كاملاً قرمز رنگ باشد «قئزيل دون» و اگر رنگ آن متمايل به زرد و بافت پارچه آن يكنواخت نباشد و پيله هايي با رنگ مختلف از درون آن عبور دهند به آن «غار مادون» مي گويند. بر حاشيه «دون» نوارهاي سوزن دوزي از نوع «آلاجا» وجود دارد كه به زيبايي دون مي افزايد. بر كمر و به روي دون كمربندي از نقره مي بستند كه به آن «شده غوشاق» و يا «ترمه شال» مي گويند. امروزه اين لباسها را تنها كساني كه ذكر نمايشي را اجرا مي كنند و كساني كه آواز و موسيقي مي خوانند (باخشي ها) بر تن مي كنند آن هم تنها در مراسم و جشن ها. لباس زنان تركمن بسيار متنوع و در هر دوره از سني به شكل خاصي بروز مي كند. تنوع لباس علت و فلسفه خاصي دارد كه با سن زنان همراه است.  دختران تركمن كلاهي بر سر مي گذارند كه آنرا به نام هاي مختلفي چون «بورگ»،«تا سه گ» و «تاخيه» مي خوانند. روي اين كلاه را كه به صورت گرد و بدون برجستگي مي باشد، با پولك و «قبك» هاي نقره اي زينت مي دهند. دختران موهاي خود را به صورت چهار رشته مي بافند كه دو رشته از جلو و دو رشته به پشت آنان مي افتد. موها را با آويزه هايي از جنس طلا و نقره به نام «ساچ باغ» (مو بند) مي آرايند. در نوك قبك ها كه لوله شكل مي باشد به هنگام نامزد شدن پر پرنده اي به نام «اوتاغه» قرار ميدهند و به اين دختر «اوتاغه لي غيز» مي گويند. زنان تركمن در زير پيراهن شلوارهاي رنگي درازي مي پوشند. برش شلوارهاي زنانه همسان برش شلوارهاي مردانه است، اما با شلوارهاي مردانه اين تفاوت را دارد كه پايين آن تنگ است و به پاها مي چسبد. اين شلوارها را با تكه هاي پارچه هاي داراي رنگ و جنس گوناگون مي دوزند. بخش پاييني شلوار (تازانو) از پارچه هاي قرمز و يا آبي رنگ ابريشمي است كه در خانه بافته شده و بخش پاييني آن نيز از حرير مرغوبي است. بالاي پارچه های شلوار را با نخ پشمي، گلدوزي ظريفي مي كنند و در پايين آن نوار سياهي به پهناي 1-5/1 سانتي متر ميدوزند كه «بالاك يوب» نام دارد.   زنان پارچه پيشاني بند خودشان را كه به لهجه تركمني «آلانگي» مي نامند، مانند تازه عروسان نمي دوزند، بلكه وقتي كه بخواهند به شهر يا ميهماني و عروسي بروند علاوه بر «پويك يالق» و «آلانگي» روسري هاي گران قيمتي به نام «چارقد» به سر مي اندازند، اين روسري ها، كه با ريشه هاي آويخته اش تا ساق پاها هم مي رسد ، چهار گوشه است. زنان چكمه هاي پاشنه بلند به رنگ زرد يا قرمز بر پا مي كنند. زنان جوان تركمن، زيور آلات دل گونه اي را بنام «آسيق» بر گيسو مي زنند زنان تركمن گوشواره هاي طلا و نقره گوناگون «گولاك خالكا» (حلقه گوش) دارند : وسايل زينتي دستان، «بيله زيگ» و «اوزوق» هستند. «بيله زيگ» دستبندي است بزرگ با تكه هاي طلا كه دو سر آن در پشت دست به هم نمي چسبد. اوزوق النگويي است كه بيشتر، از نقره ساخته شده است. «آچار باغ» گردن بند نقره با آب طلا، بر روي سينه نصب مي شود و داراي تكه هاي كوچك آب طلا داده شده است و در ميان گلي است و همه قطعات آن با زنجير به هم پيوسته شده اند . امروزه همه اين وسايل زينتي كه از آنها اسم برده شد در ميان تركمنها ديده نمي شود بلكه آنها را به عنوان وسايل زينتي استفاده مي كنند، تنها شلوارهاي تركمني با گلدوزي هاي ظريف و بسيار زيبا در ميان آنها وجود دارد امروزه تركمنها لباسهاي بلند مي پوشند و چارقد بر سر مي گذارند و پس از عروسي آلانيق «كلاه» به سر مي گذارند.                   جشن ازدواج و خواستگاری در میان ترکمنهای خراسان شمالی مراسم اعم از عروسي و ازدواج كه خود از ساختار برخوردار است و اقلام تداركاتي كه در قالب‌هاي مناسبت زماني مراسم انجام مي‌شود و با عناوين متفاوت اعمال مي‌گردد آنچنان ويژگيهائي دارد كه جوامع با تعصبات خود در حفظ آن تلاش و در استمرار آن مصمم‌اند و اين امر در مراسم غم و اندوه سبك و اسلوب خاص دارد و مسير آن را طي مي‌نمايد و تفاوت و فاصله‌هاي نسلي كمتر توانسته‌اند آن را كمرنگ و يا مخدوش نمايد. جشن های مربوط به مراسم های ازدواج از زیباترین مراسم های قوم ترکمن در استان خراسان شمالی است که همراه با رسوم خاصی اجرامی شود و گردشگران نیز اجازه بازدید از مراسم های ازدواج محلی ترکمن ها را دارند. مراسم بدین صورت است که : اول از همه موقعی که دختر مورد نظر توسط پدر و مادر و پسرانتخاب شد معمولاً دو تا از عمه های پسر همراه با هدایایی (شیرینی و روسری یا چارقت) برای عروس است به خواستگاری می روند وبا مادر دختر موضوع را در میان می گذارند تا موضوع را با دختر و پدر دختر و بعد با نزدیکانش در میان بگذارد. اگر جواب مثبت داده شد ریش سفیدهای فامیل رفته و قول و قرار عروسی را می گذارند. سپس روزی را برای بله برون انتخاب می كنند كه در آن مقدار جهيزيه، شير بها و نحوه برگزاری جشن تعيين می شود كه اين مراسم را در گذشته "ايستماق" و در حال حاضر شب جواب می گويند اگر طرفین بخواهند که عروسی را به سال آینده موکول کنند؛ مراسم کوچکی برگزار می کنند و زن های فامیل و آشنا جمع شده و یک روز قبل از مراسم شروع به درست کردن شیرینی و نان ترکمنی که اصطلاحاً قاتلمه و چلپک (کویمت) گفته می شود؛ می کنند. روز مراسم زن ها ودخترها همراه با دست زدن و خواندن آواز(لاله شاد) که در وصف عروس و داماد است، به خانه عروس می روند. آن جا نیز مراسم لاله خوانی ادامه دارد، سپس حلقه دست عروس می کنند که این کار توسط بزرگ زن فامیل یا زن داداش یا زن عموی داماد صورت می گیرد و روسری سرعروس می کنند. تا زمان عروسی خانواده داماد موظفند که در هرعید(نوروز، فطر وقربان) لباس عروس را تهیه نموده و روز عید همراه با شیرینی به عروس هدیه داده می شود. این رسم را بایرام پایی می گویند. درآستانه برگزاری مراسم عروسی یک مراسم دیگر با عنوان "قوده بولمه برگزار می شود که برای عروس لباس و طلا و جواهرات وروسری وچارقت همراه با شیرنی های محلی برده می شود و هم چنین ریش سفیدهای فامیل برای تعیین شیربها و مهریه به خانه عروس می روند. شب پیش از عروسی به نام "گنگش گیجه" یا شب مشورت نامیده می شود که افراد فامیل درخانه داماد جمع شده و برای عروسی برنامه ریزی می کنند و هر یک وظایف خاصی را بر عهده می گیرند. در سفره عقد آينه به نشانه نيک بختی، شمعدانی و لاله به معنی روشنی و طول عمر، تخم مرغ به نشانه اولاد دار شدن، سينی عاطل و باطل به علامت رفع جادو و زهر چشم، پنير وسبزی برای دفع هوو، عسل برای سلامتی، نان به نشانه بركت، آب به نشانه صفا و خرمی، شيرينی و نقل و نبات به نشانه شيرين كامی، گردو و بالاخره كلام الله مجيد به منظور برای فضيلت مجلس كه در صدر سفره قرار می گيرد. مراسم جشن و پای کوبی با موسیقی خاص ترکمنی و اشعار محلی به مدت چندین روز ادامه دارد. دیگر اقوام استان خراسان شمالی نیز جشن ها و آیین های قومی خود را با آداب و رسوم خاص خود اجرا می کنند .                         جشن ازدواج و خواستگاري در ميان ايلات كرد شمال خراسان در جامعه عشايري، بخش اعظم فعاليت هاي مرتبط با توليد و كليه امور جاري منزل در دست زنان مي باشد و به بيان ديگر، زندگي عشاير، بدون وجود زنان ميسر نمي باشد. از اين رو، مرد كوچ نشين، بدون وجود زن خود ،هرگز نمي تواند گله را اداره كند و حتي ممكن است قادر به ادامه زندگي سنتي كوچ نشيني هم نباشد. براي مرد كوچ نشين، ازدواج يا زندگي در خانواده اي كه قبلاً تشكيل شده،يكي از ضروريات تداوم كوچ نشيني است وبا توجه به اهميت نقش زن در زندگي عشايري، ازدواج مجدد مرداني كه همسرشان فوت نموده، خيلي زودتر از آنچه ميان شهرنشينان معمول است، انجام مي گيرد. در مورد جوانان نيزبه همين صورت  است. هر گاه هنگام ازدواج جواني فرا رسد، نزديكانش به فكرمي افتند تا همسري برايش انتخاب كنند و چنانچه پدر و مادر در اين زمينه كوتاهي كنند، خود جوان، مقصود خويش را از طريق دوستان، به گوش  بزرگترها مي رساند و آنان نيز، براي داماد كردن جوان، آستين بالا مي زنند. در ارتباط با ازدواج، در ايلات كرد همانند ساير شهرهاي كوچك و روستاها و عشاير ايران، از قديم الايام رسم براين بوده كه دختران هر طايفه را به پسران همان طايفه شوهر مي دادند و در رعايت و انجام اين رسم،  حميت و تعصب داشتند.انتخاب همسر براي پسر، درميان كردهاي كوچ نشين، اغلب در ييلاق – كه طايفه ها، چادرهاي خود را در كنار يا نزديك يكديگر برپا مي كردند و به كار عشايري مي پرداختند – صورت مي گرفت. به اين ترتيب كه پسران و دختران به هنگام آوردن آب از چشمه، شيردوشي يا گذر گله ، يكديگر را مي ديدند و به هم دل مي بستند و همسر دلخواه خود را انتخاب مي كردند. پسر، پس از دل بستن به دختر دلخواه، موضوع را با مادر يا خواهر خود،مطرح مي كرد. منتهااز آن جايي كه ازدواج در ايلات كرد خراسان ازنوع درون گروهي بود، خانواده ها مايل به ازدواج دخترانشان با افراد بيگانه نبودند. به همين علت، بيشتر ازدواج هايي كه در ايلات كرد رواج داشت، ازدواج   درون گروهي بود،مانند ازدواج دختر عمو با پسرعمو. هدف از اين نوع ازدواجها، علاوه بر اين عقيده كه «عقد دختر عمو و پسرعمو درعرش بسته شده»، بيشتر حفظ نام و ميراث خانوادگي بود. خواستگاري در ميان ايلات كرد شمال خراسان چه براي اقوام نزديك و چه دور، تقريبا يكسان بوده است. خواستگاري با اقدام پدرو مادر پسر – كه معمولا در مرحله اول زنها هستند – وبا رفتن به خانه دختر مورد نظر، شروع مي شود تا نظر پدر و مادر دختر را نسبت به خود جلب كنند. خواستگاران از نزديكان داماد يا پيرزنهايي كه ازاعتبار و تجربه كافي برخوردارند، انتخاب مي شوند و در اغلب مواقع، مادر داماد به همراه خواستگاران نمي رود. خواستگاران وظيفه دارند دختر را از نظر اصالت خانوادگي، جمال، كمال و توانايي كار در عشيره بپسندند و پرس و جو نمايند كه دختر خواستگار ديگري  نداشته باشد. البته واضح است در اين بررسي ها، به گونه اي رفتار نمي كنند كه زننده و يا جنبه ي توهين آميزداشته باشد. پس از مقدمه چيني ها، اگر خواستگاران، دختر را نپسندند به زودي خداحافظي كرده و مي روند اما اگر دختر مناسب و مورد پسندشان واقع شود، موضوع را بي پرده با مادر و خويشاوندان دختر در ميان مي گذارند و مي گويند آمده اند تا دخترشان را براي فلان شخص خواستگاري نمايند. مادر و خويشان دختر اجازه مي خواهند و در جواب مي گويند بر روي چشم، اجازه بدهيد تا با دختر، پدر و ديگر خويشان، موضوع را در ميان بگذاريم. مهمانان نيز، اجازه رفتن گرفته، و قول مي گيرند چند روز بعد بيايند و خبر بگيرند. خانواده دختر در مدتي كه معين كرده اند موضوع را با بستگان خود در ميان گذاشته و شور و مشورت مي كنند. در اين گونه گفتگوها اغلب ناسازگاري هاي شديدي اتفاق مي افتد. به ويژه هنگامي كه جواناني از خانواده  خود مانند پسرخاله، پسردايي، پسرعمو و جز آنها به دختر نظر داشته باشد. در اين گونه مواقع، عاقبت مادر دختر نظر خود را موافق مي سازد و در هر حال در موعد مقرر تصميم نهايي گرفته مي شود. در روز مقرر پيكي از سوي خانواده پسر مي آيد كه: «شما قولي به خانواده فلاني داده بوديد حالا اجازه مي دهيد كه خواستگاران رسما به خدمت برسند؟» اگر پاسخ خانواده دختر منفي باشد موضوع به كلي فراموش مي شود.چنانچه پاسخ مثبت باشد پدر دختر به پيك خانواده پسر مي گويد: «مانعي ندارد» ، و اگر پسري از اقوام عروس، داوطلب ازدواج با اين دختر باشد و خانواده دختر نيز موافق با وي باشد، خانواده پسر داوطلب در اين امر تعجيل مي كند و پا پيش مي گذارد.  خواستگاري رسمي به هر صورت، خواستگاري رسمي شروع مي شود. پدر داماد، همراه چند نفر از ريش سفيدان و بزرگتران طايفه براي گفتگو و قول و قرار گذاشتن به منزل پدر دختر رفته و موضوع خواستگاري را مطرح مي كنند. خواستگاران – كه به اصطلاح، طرف هاي داماد هستند – از طرف هاي دختر – كه پدر دختر براي مجلس دعوتشان كرده است – مي پرسند كه شما مي خواهيد چگونه رفتار كنيد؟ چرا كه جهيزيه و لوازم مورد نياز كلاً بر عهده خانواده داماد است يعني داماد بايد جهيزيه را تهيه كرده يا پولش را بدهد. در اين ارتباط معمولاً سه روش وجود دارد: 1-  ممكن است خانواده دختر، قبلاً دختري شوهر داده باشند در اين صورت مي گويند: مثل فلان دختر كه پيشتر شوهر كرده است. بنابراين هر چه در مورد دختر قبلي صورت گرفته در مورد اين دختر نيزانجام مي شود. 2-  اگر پيش از آن، دختري شوهر نداده باشند به هم ترازان خود نگاه مي كنند كه چگونه و با چه شرايطي دختر شوهر داده اند پس به همان طريق رفتار مي كنند. 3-  در غير اين صورت، با بحث و گفتگو و چانه زني به تفاهم مي رسند تا به «ده ده» يا «پنج پنج» يا «شش شش» يا رقمي ديگر مي رسند. مثلا اگر «پنج پنج» توافق كرده باشند منظور اين است كه پنج من روغن، پنج دست رختخواب، پنج راس گوسفند، پانصد تومان پول. پنج مثقال طلا و جز آن. اما چنانچه داماد متمكن بود، حتي پيشنهاد خانواده عروس را افزايش مي داد. سپس عده اي از خانواده دو طرف براي خريد اثاث و لوازم تعيين شده روانه شهر مي شدند. اگر در ده يا ايل، ملايي نبود، عروس و داماد را جهت عقد ازدواج به شهر مي بردند. چيزهاي لازم را خريداري مي كردند و به ده يا ايل مي آوردند و لوازم خريداري شده را به منزل داماد مي بردند.      مراسم شيريني خوري روز بعد، پدر يا بزرگتر داماد، دعوتنامه ها را براي مهمانان راه دور مي فرستاد يا پيكي را همراه با كاغذ روانه مي كرد و خود، مابقي مهمانان را دعوت مي نمود و براي اهالي كاسه اي پر از شيريني و آب نبات كرده، تك تك خانواده ها را جهت مراسم شيريني خوري (قند شكستن) دعوت مي كردند. سپس در روز موعود همه ي مهمانان به منزل پدر داماد مي آمدند. قبل از روز انجام مراسم، ابتدا از خانه داماد مقداري برنج، روغن، نان(ياآرد)، قند، چاي، شيريني و يك يا چند گوسفند به خانه پدر دخترفرستاده مي شود، تا براي شام آن شب مهمان دو طرف، تدارك لازم را ببينند. در خانه داماد نيز شور و غوغايي به پا مي شد. مهمانان، در هنگام ورود به خانه داماد، با گفتن «مبارك باد» ميزبان خود را شاد مي كردند و در مقابل، ميزبانان هم با نقل و شيريني از آنان پذيرايي مي نمودند. آنگاه، مهمانان همراه با نوازندگان، دو تارچي ها (عاشقها)، ساز و دهل و سرنا در پيش، و در حالي كه زنان با لباس محلي و چادر سفيد و خنچه اي كه در آن كله قندي قرار داده، و روي آن را با شال قرمز رنگي پوشانده و روي سرگذاشته، به دنبال هم و حدود ساعت سه، چهار بعدازظهر روانه ي منزل عروس مي شدند. در نزديكي خانه عروس، ريش سفيدان و بزرگان خانواده عروس، به پيشواز خانواده داماد مي آمدند و در برخي از ايلها گوسفندي نيز در پيش پاي ايشان قرباني مي كردند. سپس به همراه مهمانان به سوي منزل پدر عروس باز مي گشتند. در آستانه در منزل پدر عروس، خانمي با منقل برافروخته و اسفند در داخل سيني به انتظار مي ايستاد و به محض ورود مهمانان به آنان خوش آمد مي گفت.     شير بها  مهمانان  به فراخور حال، با اهداي مبلغي پول و تبريك گفتن، وارد منزل پدر عروس مي شدند. نوازندگان نيز به استقبال مهمانان تازه وارد رفته، انعامي از آنان مي گرفتند سپس به داخل منزل، دعوت و با نقل و شيريني و چاي پذيرايي مي شدند. بعد از پذيرايي، نوازندگان ساز و دهل، شروع به نواختن آهنگ هاي محلي مي كردند. سپس ريش سفيدي كه نقش بزرگتر را بر عهده داشت، دستور مي داد خوانچه ها را از اتاق ديگر به اتاق پذيرايي بياورند و به يكي از خدمتكاران اشاره مي كرد تا پوشش خوانچه را بردارد. پس از برداشتن خوانچه ها، ريش سفيد خانواده عروس، رو به مهمانان مي كرد و مي گفت:«اگر امانتي داريد تحويل بدهيد.» يكي از اعضاي خانواده داماد كه آوردنده  پول بود پيش مي رفت و پول را كه در دستمال ابريشمي پيچيده، تقديم مي كرد. ريش سفيدان خانواده عروس، به رسم احترام سر فرود مي آوردند و دستمال پول را مي گرفتند و به شمارش آن مي پرداختند. بعد مبلغي از آن را در همان دستمال پيچيده و بر مي گرداندند. اين رسم و سنتي است ديرين كه پدر عروس از مبلغ تعيين شده مقداري را تخفيف مي داد و در واقع نسبت به داماد خود گذشت مي كرد، ضمناً به اين طريق مي خواست دستمال را خالي برنگرداند.  «دكتر محمد حسين پاپلي يزدي » ، مؤلف كتاب «كوچ نشيني در شمال خراسان» درباره اين مبلغ مي نويسد: «در سال 1358(ش)، بين كوچ نشينان خراسان، مجموع پولي كه براي ازدواج با يك دختر از پسر مطالبه مي شد، مبلغ 450000 ريال بود كه علاوه بر آن ، پسر بايد چند راس دام هديه مي داد و هزينه هاي مربوط به ازدواج را نيز متقبل مي شد. در همين سال، هزينه هاي كلي ازدواج براي پسري كوچ نشنين از خانواده اي متوسط، بالغ بر 560000 ريال ميشد. در حالي كه در همين سال، ازدواج براي يك پسر جوان روستايي از خانواده اي متوسط حداكثر 128000 ريال هزينه در بر مي داشت…» در واقع چنانكه مرسوم است، پولي كه به عنوان هديه يا شيربها به پدر دختر داده مي شد بايد هزينه خريد جهيزيه لازم براي استقرار زوج جوان شود كه معمولا وسايل يك زندگي عادي ايلياتي است. سپس دو نفر ملا از طرف عروس و داماد – اگر عروس و داماد از دو ده يا طايفه بودند – به ميان مجلس مي آمدند و پس از فرستادن چند صلوات، يكي از آنانكه از جهت علم، سن، مقام روحانيت يا سيد بودن بر ديگري مقدم بود، در آنجا مي ماند و ديگري به احترام ملاي اعلم كنار مي رفت و او دو كله قند را برداشته و سر آنها را طوري به هم مي زد تا بشكنند. وقتي قند شكسته مي شد،حاضران در مجلس هلهله مي كنند و دست مي زنند. ملا، نخستين تكه قند را به داماد مي دهد. آنگاه چند نفر قندها را در تكه هاي بزرگ شكسته، در يك سيني مي گذارند و جلوي حاضرين مي گردانند. هر كس تكه اي بر مي دارد. نوك قندها را نيز به عنوان تبرك به خانواده عروس و داماد مي دهند.   حنابندان در حنابندان رسم اين است كه در خانه داماد كمي از همان حنايي كه براي داماد تهيه شده در ظرفي ريخته و يكي از زنان وابسته به خانواده،آن را به خانه عروس مي برد. اين ظرف حنا، بايد با چند هديه مناسب و قيمتي براي عروس ،همراه باشد. در گذشته رسم بر اين بود كه چند سكه ناصرالدين شاهي هم به همراه حنا براي عروس مي فرستادند. در شب حنابندان، تعدادي از همسالان و دوستان عروس به دور او جمع شده و شادي مي كنند. زنان خانواده داماد هم به اتاق دختر هدايت شده و با كسب اجازه از مادر عروس ، حنابندان را شروع مي كنند. پيش از شروع حنابندان، عروس دست راست خود را در حالي كه شال قرمز رنگي بر روي آن انداخته شده بالاي سر قرار مي دهد و حاضران، بخصوص زنان خانواده ي داماد، هر يك به فراخور حال، هديه اي در كف دست او مي گذارند(قبلاً بيشتر، سكه هاي طلا و نقره بود) بعد، يك نفر سكه ها را گوشه چارقد عروس مي بست و حنابندان آغاز مي شد.  درطول مدت زماني كه حاضرين مشغول حنابستن به دستهاي عروس بودند، برخي از زنان آواز مي خواندند و شعرهايي كه مي خواندند اغلب چند پهلو و طعنه آميز بود، مثلا خواهر عروس مي گفت: «دختر ما را به التماس برديد» و خواهر داماد مي گفت: «باالتماس، دخترتان را به ما داديد». سپس به مهمانان شام داده مي شد و پس از حنابندان، دختر و پسر رسماً نامزد يكديگر به حساب مي آمدندو از همين روز عروس به رسم  احترام، صورت خود رابه هنگام روبه رو شدن با بستگان داماد مي پوشانيد و با آنان طرف صحبت نمي شد و هرگاه در كوچه كسي از خانواده داماد را مي ديد، چنانچه راه گريزي داشت، از چشم او دور مي شد و گوشه چادر خود را طوري روي سر قرار مي داد كه صورتش معلوم نشود و در صورتي كه سوالي از وي مي شد فردي را واسطه قرار مي داد و اگر به چنين كسي دسترسي نداشت، با اشاره به پرسش ها پاسخ مي داد. اين وضعيت، در گذشته گاهي تا تولد چندين فرزند نيز ادامه مي يافت و داماد نيز سعي مي كر


مطالب مشابه :


بررسي ویژگی هاي فرهنگي مردم استان خراسان شمالی

شگون، وسايل دور ريختني خانه از قبيل بر روي سكه، تزيين چيزهاي لازم را




برچسب :