دیوید فینچر، زندگی و آثار

 

احیاگر نوآر پست مدرن

 

مازیار فکری ارشاد

 

دیوید لئو فینچر بیست و هشتم اوت 1962 در دنور کلورادو به دنیا آمد. مادرش کلر پرستار و روان درمانگری بود که در یک مرکز ترک اعتیاد کار می کرد و پدرش جک، از اعضای تحریریه مجله لایف بود. زمانی که دیوید دو ساله بود خانواده اش به کالیفرنیا نقل مکان کردند. دیوید خردسال که به شدت تحت تاثیر فیلم "بوچ کسیدی و ساندس کید" قرار گرفته بود، در هشت سالگی فیلمی کوتاه و هشت میلیمتری با الهام از این وسترن کلاسیک  ساخت. فینچر نوجوان از رفتن به مدرسه سینمایی سرباز زد و در عوض در استودیوی کورتی فیلمز شغلی به عنوان تعمیرکار دوربین و دیگر وسایل فیلمبرداری پیدا کرد. در سال 1980 شرکت مشهور اینداستریال لایت اند مجیک که در زمینه جلوه های ویژه صوتی و تصویری شهرتی جهانی دارد دیوید را به استخدام خود در آورد و او در پروژه های عظیمی چون "جنگ های ستاره ای" و "ایندیانا جونز" مشغول به کار شد. او در سال 1984 یک آگهی بازرگانی تلویزیونی برای انجمن سرطان آمریکا ساخت و مسیر زندگی حرفه ای خود را تغییر داد. یک سال بعد فینچر با ساخت مستندی درباره ریک اسپرینگ فیلد خواننده و موسیقی دان امریکایی با عنوان "ضربه زنده درام" توجهات بسیاری را به خود جلب کرد. در ادامه او با ساخت آگهی های تلویزیونی شرکت های معتبری چون رولون، نایکی، پپسی، سونی و لی وایز در عرصه آگهی های تجاری شهرتی به هم زد. در نیمه دوم دهه 80 با شکل گیری شبکه تلویزیونی ام تی وی وآغاز عصر ویدئو کلیپ، به ساخت کلیپ هایی برای خوانندگان و گروه های نامدار موسیقی پاپ و راک روی آورد. در این زمان او در استخدام شرکت "پروپاگاندا فیلمز" بود که به تولید آگهی های تجاری و ویدئو کلیپ های موسیقی می پرداخت. گروهی از فیلم سازان نام آشنای آمریکایی از همین شرکت کار خود را آغاز کرده و بعدها به سینما روی آوردند که از آن میان می توان به مایکل بی، آنتون فوکوآ، نیل لابیوت، اسپایک جونز، میشل گوندری، زک اسنایدر، گور وربینسکی و الکس پرویاس اشاره کرد.

فینچر کارگردانی ویدئو کلیپ را با آثاری از مدونا آغاز کرد و بعدها ویدئو کلیپ های خوانندگان و گروه های مشهوری چون ایروسمیث، رولینگ استونز، اوت فیلد و مارک نافلر را ساخت. دویوید فینچر در سال 1992 با ساخت سومین قسمت از مجموعه سینمایی "بیگانه" وارد عرصه مناسبات فیلمسازی حرفه ای شد. "بیگانه 3" در زمان خود پرهزینه ترین فیلمی بود که یک فیلمساز تازه کار به عنوان نخستین تجربه سینمایی خود جلوی دوربین می برد. این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار جلوه های ویژه شد، هر چند منتقدین و سینماروهای حرفه ای به آن روی خوش نشان ندادند و خود فینچر هم به خاطر مشکلات حقوقی فیلمنامه و هزینه های تولید با استودیوی فاکس قرن بیستم درگیر شد. بعدها فینچر گفت که تهیه کنندگان به او اعتماد کافی نداشتند و نمی خواستند یک فیلم خوب همراه با ارزش های هنری تولید کنند ودر مقابل، تنها به فروش بالای فیلم می اندیشیدند. پس از این تجربه ناموفق فینچر به دنیای آگهی های تجاری و کلیپ های ویدئویی بازگشت و در سال 1994 برای ساخت کلیپ ترانه "عشق قدرتمند است" اثر گروه رولینگ استونز برنده یک جایزه گرمی شد.

در سال 1995 فینچر فیلم "هفت" را ساخت فیلمی با مفاهیم عمیق فلسفی و اسطوره شناسی که با فیلمنامه ای نوشته اندرو کوین واکر، داستان دو کاراگاه پلیس را روایت می کرد که قاتلی زنجیره ای را تعقیب می کردند. قاتلی که جنایات خود را برپایه هفت گناه کبیره انجام می داد. "هفت" با حضور مورگان فریمر و براد پیت بیش از یکصد میلیون دلار در اکران آمریکای شمالی و در مجموع سیصد میلیون دلار فروخت و جایگاه فینچر را به عنوان فیلمسازی حرفه ای تثبیذت کرد. هر چند آرنولد کاپلسن تهیه کننده فیلم با نمایش تصاویر خشن و اضطراب آور در فیلم مخالفت می ورزید، اما با حمایت براد پیت از فینچر و تهدید به ترک پروژه عاقبت فینچر فیلمش را آنگونه که می خواست جلوی دوربین برد و مورد تحسین و توجه منتقدین و مخاطبان جدی تر سینما قرار گرفت.

دو سال پس از این موفقیت هنری فینچر فیلم معما گونه "بازی" را جلوی دوربین برد. تریلری که از منظر ساختار شباهت های زیادی با "هفت" داشت. "بازی" قصه یک تاجر موفق (با نقش آفرینی مایکل داگلاس) را روایت می کرد که به عنوان هدیه تولد از سوی برادر کوچکترش (با ایفای نقش شان پن) وارد بازی مرگباری می شد که به سختی از آن جان سالم به در می برد. این فیلم هم با ستایش های منتقدین همراه شد و در اکران نیز فروشی متوسط داشت. فینچر با چهارمین فیلم سینمایی اش نام خود را به عنوان یکی  از بهترین استعدادهای هنر سینما در دهه 1990 بر سر زبان ها انداخت. "باشگاه مشت زنی" اقتباسی بود از رمانی به همین نام نوشته جاک پالاینوک که داستان یک مرد به بن بست رسیده را روایت می کرد که با القائات موجودی اثیری و خیالی همراه با مردان نا امید دیگر یک باشگاه زیرزمینی مشت زنی به راه انداخته و تا سر حد مرگ یکدیگر را کتک می زدند تا به رستگاری برسند. بازی های درخشان ادوارد نورتون و براد پیت از جمله شاخص ترین ویژگی های فیلم فوق العاده "باشگاه مشت زنی" به شمار می رود. فیلم در ابتدا چندان مورد استقبال قرار نگرفت و حتی نقدهایی منفی هم بر آن نگاشته شد. اما مدتی بعد نه تنها فروش فیلم افزایش قابل توجهی یافت، که در فهرست برترین فیلم های سال 1999 از نگاه منتقدین نیز جای گرفت تا جایی که در سال 2006 مجله انگلیسی توتال فیلم، "باشگاه مشت زنی" را در رده چهارم فهرست صد فیلم برتر تاریخ سینما قرار داد.

دیوید فینچر در سال 2002 فیلم "اتاق امن" را ساخت و باز هم مفاهیم فلسفی مورد نظر خود را در قالبی پست مدرنیستی در این اثر تزریق کرد. هر چند باز هم فیلم در گیشه چندان موفق نبود و گروهی از منتقدین هم بر آن تاختند. بعدها خود فینچر "اتاق امن" را تریلری در چارچوب جریان عمومی سینما و یک فیلم درجه دو عالی درباره مادر و دختری که در یک اتاق غیرقابل نفوذ حبس شده و در محاصره آدم کشانی بیرحم قرار گرفته اند توصیف کرد. پنج سال بعد در سال 2007 فینچر با فیلم جنایی "زودیاک" به صحنه بازگشت. این بار نیز فینچر با اقتباس از کتابی به نام زودیاک قاتل نوشته رابرت گری اسمیت داستان واقعی یک قاتل زنجیره ای در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 را روایت کرد. "زودیاک " نخستین فیلمی بود که فینچر آن را به شیوه دیجیتال فیلمبرداری کرد. "زودیاک" یکی از موفق ترین آثار فینچر از نگاه منتقدین به شمار می آید. فیلمی که در نظرسنجی بهترین فیلم های سال 2007 از سوی منتقدین سینمای آمریکا پس از دو فیلم "جایی برای پیرمردها نیست" و "خون به پا می شود" در رده سوم ایستاد. هر چند فروش اندک و ناکامی در نامزدی جوایز اسکار، اعتراض تهیه کنندگان فیلم را برانگیخت.

در سال 2008 فینچر با ساخت فیلم "مورد عجیب بنجامین باتن" انقلابی در داستان سرایی و همچنین توجه نخبگان به آثارش ایجاد کرد. او این بار با اقتباس از داستانی کوتاه نوشته اف اسکات فیتز جرالد در سومین همکاری اش با براد پیت داستان مرد عجیبی را بازگو می کرد که در سنین پیری به دنیا آمد و به تدریج جوان تر شد تا عاقبت در قالب یک نوزاد در گذشت. سیزده نامزدی جایزه اسکار از جمله نخستین نامزدی فینچر در رشته کارگردانی حاصل فیلمی بود که تا امروز موفق ترین اثر او از نگاه عامه محسوب می شود و برای اولین بار منتقدین هم روی خوشی به آن نشان دادند. فینچر از یک سال پیش مشغول تدارک مرحله پیش تولید و سپس فیلمبرداری هشتمین فیلم خود با عنوان "شبکه اجتماعی" است. او که همواره به اقتباس از متون ادبی علاقمند بوده این بار نیز کتابی به نام میلیاردر تصادفی نوشته آرون سورکین را دستمایه کار قرار داده است. این فیلم در سال 2011 به نمایش در می آید.

جهان سینمایی دیوید فینچر مختصات منحصر به فردی دارد که مهم ترین ویژگی آن را می توان در نزدیکی اش به ژانر فیلم نوآر دانست. پل شریدر در کتابی با عنوان یادداشت هایی بر فیلم نوآر می نویسد : تنهایی قهرمان، نوستالژی، کاستی یا عدم برتری طبقاتی ، فیزیکی و ...، ناامنی و تلاش قهرمان برای پوشاندن  این ضعف ها از عناصر اصلی ژانر نوآر هستند. دنیای تیره و تاری که فینچر در آثارش به تصویر می کشد بستری مناسب برای شکل گیری حتی ناخواسته دنیای نوآر محسوب می شود. فینچر در چارچوب سبک شناسی و حال و هوای سینمای هالیوود کار می کند، این نوع نگاه را بازتاب می دهد و با استحاله همراه می سازد. او پرده ها را کنار می زند، پروسه مکانیکی فیلمسازی را در وجود کارگردان به نمایش می گذارد و تماشاگر را با دنیایی فاقد هر گونه خوی بشری مواجه می سازد. طرفه آنکه مخاطب از این فضا به جای مشمئز شدن لذت می برد. فینچر این توانایی را دارد که برای هر ثانیه از فیلم خود هزاران دلار خرج کند. هم زمان حرص منتقدین و تماشاگران را در آورد، اما در پایان همین منتقدان و سینماروهای حرفه ای تردید ندارند که او هنرمندی بی همتا است. حرکات نامتعارف دوربین و تاکید افراطی روی جزئیات به ظاهر بی اهمیت در فیلم هایش فراوان به چشم می خورند. او این توانایی را دارد که استودیوها و تهیه کنندگان را فریب دهد و آنگاه فیلمی را بسازد که خود می خواهد. حتی گاه تن به پایان  بندی تحمیلی استودیوها می دهد و آنگاه در نسخه دی وی دی پایان بندی دلخواه خود را می گنجاند.

فیلم های دیوید فینچر به رغم تمام تلخی و سیاهی و با وجود دشواری فهم و هضم قصه هایش برای عوام، اکنون به جزئی جدایی ناپذیر از فرهنگ عامه تبدیل شده اند. این نکته را از سالیان اولیه فعالیت حرفه ای او در کار ساخت آگهی های بازرگانی و کلیپ های ویدئویی می توان بازیافت. همین تجربه او را در نورپردازی، تدوین و طراحی صحنه آثارش به سبکی شخصی و متفاوت از دیگر همتایانش رهنمون ساخته است. فیلم  های فینچر لحنی دیگر آزار دارند. شاید آثار هیچ فیلمساز دیگری در تاریخ پنجاه ساله هالیوود این همه در پی آزردن خاطر مخاطب نباشند. تجربه تماشای هر فیلم او می تواند زخمی در روح و روان تماشاگر خود ایجاد کند. نخستین فیلم بلند فینچر "بیگاه 3" شکستی تمام عیار را برایش رقم زد. به رغم تمامی فشارها و اعمال محدودیت های استودیوی فاکس قرن بیستم، لحظه لحظه فیلم آکنده از رنج های بشری است. مدیران فاکس هرگز تصور نمی کردند سومین قسمت فیلم محبوبشان تا این حد تاریک و غمناک باشد. به ویژه زمانی که چنین بودجه کلانی را در اختیار یک کارگردان برای فیلم اولش قرار داده بودند. آنها بلایی به سر فینچر آوردند که او گفت حاضر است به سرطان روده مبتلا شود اما دیگر فیلم بلند نسازد. فیلم های بعدی فینچر هرگز به موفقیت های قابل ذکر تجاری دست نیافتند و دایره طرفداران خاص آثار او همواره به روشنفکران  بدبین و تلخ اندیش محدود ماند. نیولاین سینماو فاکس او را وادار ساختند که پایان بندی"هفت" و " باشگاه مشت زنی" را مطابق میل آنها بگیرد.اما فینچر بالاخره کار خود را کرد و پایان بندی مطلوب خود را در نسخه دی وی دی این فیلم ها گنجاند.

فیلم دوم او یعنی "هفت" در ظاهر یک فیلم کلیشه ای هالیوودی دیگر درباره یک قاتل زنجیره ای است. اما با دیدن فیلم تازه متوجه می شویم که او چگونه تماشاگر خود را فریفته و مفاهیمی عمیق را در قالبی کلیشه ای ارائه داده است. هر بار تماشای این شاهکار فینچر مخاطب را با لایه هایی تازه از مفاهیم مورد نظر فیلمساز روبه رو می کند. تریلر هوشمندانه "بازی" دیگر فیلمی است که می توان نشانه های ژانر نوآر را در آن بازیابی کرد. فیلمی به غایت ابزورد که همزمان با بازی درون قصه، تماشاگر خود را وارد بازی دیگری می کند. در این چنبره فریب ها تماشاگر تا لحظه آخر نمی داند که واقعیت چیست و بازی کدام است. نا مشخص بودن مرز میان واقعیت و خیال در فیلم بعدی فینچر یعنی "باشگاه مشت زنی" نیز عنصری محوری و  دراماتیک به شمار می رود. فیلمی که از بطن خود ویرانگری به سوی پایانی خوش می رود و تنها فیلم فینچر است که پایان خوش آن، تلخی کلیت داستان را زایل نمی سازد.

در نهایت به نظر می رسد فینچر یکی از آخرین امیدهای باقی مانده سینمای هالیوود برای مخاطبان جدی تر سینما است که با تلخ اندیشی ها و سیاه نمایی های هنرمندانه و با ظرافت سینماگرانی از این دست مشکلی ندارند. در زمانه ای که حتی غول های هنر سینما تن به بازی صنعت گران داده اند، امید بستن به فیلمسازی که منادی نگاه تلخ و نومیدانه به جهان است جالب نیست؟

منتشر شده در فصلنامه سینما وادبیات- تابستان ۸۹


مطالب مشابه :


بازی بن تن

بازی بن تن نیروی بیگانه. بن تن + نوشته شده




دانلود بازی Doom 3 BFG Edition برای PC

بن تن بیگانه ی تمام عیار+ دانلود بازی تفنگ جنگی برای کامپیوتر+ بازی های اکشن جدید+ بازی بن




شهادت قاسم بن الحسن بن علی (ع)

شهادت قاسم بن الحسن بن علی اما قلمم را به بیگانه نمی دهم @تمام عیار;




دیوید فینچر، زندگی و آثار

فیلم های دیوید فینچر به رغم تمام تلخی و تمام عیار تن به بازی صنعت




برچسب :