متن کوتاه
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفشهای قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد بعد به بستههای چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد: اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخمهایت را بفروشی آخر ماه کفشهای قرمز رو برات میخرم." دخترک به کفشها نگاه کرد و با خود گفت: یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت ١٠٠ نفر زخم بشه تا ..... و بعد شانههایش را بالا انداخت و راه و افتاد و گفت: نه ..... خدا نکنه ..... اصلآ کفش نمیخوام.
مطالب مشابه :
متن کوتاه دلتنگی
متن عاشقانه و غمگین - متن کوتاه دلتنگی - دلتنگ خنده های
متن های کوتاه
روزهای خوش زندگی - متن های کوتاه دیدی که رنج های کهنه را با ترنمی میشود یکباره فراموش کرد/
متن هاي كوتاه رمانتيك با عكس هاي زيبا و عاشقانه
سامانه پیام کوتاه متن هاي كوتاه پشتـِـ سـرتـــ افتـــاد بـه روی سنـگــ فـرشــ هـای
متن هاي كوتاه عاشقانه و زيبا
متن هاي كوتاه بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد ، من تو را در قلبم دارم نه در
متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك با عكس هاي زيبا و لاو
بهترین وبلاگ عاشقانه - متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك با عكس هاي زيبا و لاو - عکس عاشقانه اس
متن کوتاه
جمله های کوتاه و زیبا - متن کوتاه - جمله های کوتاه و زیبا
برچسب :
متن های کوتاه